در زیارت جامعه کبیره از قدرت و ولایت امامان (ع) به صورت گسترده یاد شده است، آیا اینگونه تعبیرات واقعیت دارد و با آیات قرآن سازگار است؟
در ابتدا باید دانست؛ «ولایت برای انبیاء و اولیاء نه در عرض ولایت خداوند است و نه در طول آن. دلیل بر اینکه هیچ ولایتی در عرض ولایت خداوند نیست، آن است که ولایت هیچ کس ولایت اصیل و استقلالی نخواهد بود، از اینرو اگر ولایت غیر اصیل و غیر مستقل برای هر که ثابت شود در عرض ولایت خداوند که اصیل و مستقل است قرار نخواهد گرفت. اما علت اینکه ولایت انبیاء و اولیاء در طول ولایت خداوند نیست آن است که ولایت خداوندی احد و صمد است نامتناهی و خارج از حد و حصر است و چون نامتناهی است به مقطع خاصی محدود نمیگردد تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد. با نفی ولایت طولی یا عرضی از غیر خداوند، اگر ولایتی به دیگران اسناد داده میشود به ناچار مظهر ولایت خداوند خواهد بود یعنی ولایت تکوینی و تشریعی هر ولایتی در حقیقت مظهر ولایت حق است و آن شخص محل جلوه ولایت خداوند است که ولایت خداوند در آن تجلی کرده است».[۱]
ولایت تکوینی یعنی اینکه پیامبر یا امام (علیهم السّلام) به اذن پروردگار میتواند در نظام تکوین تصرف نماید و کاری کند که در حالت معمول و به طور عادی ممکن نیست و از توان بشر خارج است مانند شفا دادن کور مادرزاد و یا زنده کردن مردگان و… به اذن خداوند توسط حضرت عیسی ع و یا آوردن تخت بلقیس در چشم برهم زدن، توسط آصف برخیا (از یاران حضرت سلیمان) در قرآن مجید میخوانیم:
«وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی»[۲].
تعبیر قرآن کریم این است که تو به اذن من زنده میکردی و نمیگوید من زنده میکردم تکرار کلمه باذن الله برای این است که حقیقت توحید و ولایت تکوینی مسیح را بیان کند. وقتی این ولایت درباره مسیح جایز است درباره پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز جایز است[۳] و خداوند سبحان میفرماید:
«قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ…»[۴].
از آیات و روایات معتبره آشکار میشود که خداوند سبحان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اطهار (علیهم السّلام) را تواناتر از آنچه که آصف برخیا انجام داده است نموده است.
و در بصائر الدرجات به سند خود از جابر از امام باقر ع روایت کرده که فرمود: اسم اعظم خدا از هفتاد و سه حرف تشکیل شده، که از ان یک حرفش نزد آصف برخیا بوده و با آن تکلم کرد، زمین بین سلیمان و بلقیس خسف شد و او تخت را با دست خود گرفته از آنجا برداشت و اینجا گذاشت، دوباره زمین به حال اولش برگشت و این تحول و تحویل در کمتر از یک چشم بر هم زدن صورت گرفت در حالی که از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرفش نزد ماست و یکی نزد خدای تعالی است که آن را برای علم غیب خودش نگاه داشته است: «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
و نیز مرحوم کلینی این روایت را در کافی از امام باقر ع و نیز از امام حسن عسگری ع نقل کرده است.[۵]
حضرت امیر المؤمنین امام علی ع یکی از نمونههای ولایت تکوینی حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خطبه قاصعه[۶] چنین بیان میدارند:
«وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالُوا لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ…»؛ «و من با او بودم، هنگامی که مهتران قریش نزد وی آمدند و گفتند: «ای محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تو دعوی کاری بزرگ میکنی که نه پدرانت چنان ادعایی داشتند، نه کسی از خاندانت. ما چیزی را از تو میخواهیم اگر آن را پذیرفتی و به ما نمایاندی، میدانیم تو پیامبر و فرستادهای وگرنه میدانیم جادوگری دروغگویی». گفت: «چه میپرسید» گفتند: «این درخت را برای ما بخوان تا با رگ و ریشه برآید و پیش روی تو درآید». گفت: «خدا بر هر چیز تواناست. اگر خدا برای شما چنین کرد میگروید و به حق گواهی میدهید»؟ گفتند: «آری». گفت: «من آنچه را میخواهید به شما نشان خواهم داد و من میدانم شما به راه خیر باز نمیگردید و در میان شما کسی است که در چاه افکنده شود و کسی است که گروهها را به هم پیوندد و لشکر فراهم آورد». سپس گفت: «ای درخت اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان گرویدهای و میدانی من فرستاده خدایم با رگ و ریشه از جای برآی و پیش روی من درآی به فرمان خدای». پس به خدایی که او را به راستی برانگیخت، رگ و ریشه درخت از هم گسیخت و از جای برآمد بانگی سخت کنان و چون پرندگان پرزنان تا پیش روی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیامد و شاخه فرازین خود را بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گسترد، و یکی از شاخههایش را بر دوش من آورد و من در سوی راست او (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودم. پس چون آنان این –معجزه- را دیدند، از روی برتریجویی و گردنکشی گفتند: «بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند». پس او درخت را چنین فرمان داد و نیم آن رو سوی او نهاد، پیش آمدنی سخت شگفتاور و با بانگی هر چه سختتر. چنان که میخواست خود را به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بپیچد. پس آنان از روی ناسپاسی و سرکشی گفتند: «این نیم را بفرما تا نزد نیم خود باز رود چنانکه بود» و او درخت را چنان فرمود. پس درخت بازگردید و من گفتم: لا اله الا الله، ای فرستاده خدا من نخستین کسی هستم که به تو گروید، و نخستین کس که اقرار کرد که درخت آنچه را فرمودی به فرمان خدا به جاآورد. تا پیامبری تو را گواهی دهد و گفته تو را بزرگ دارد». پس آنان گفتند: «نه که ساحری است دروغگو، شگفت جادوگر است و چه آسان است کار او و چه کسی تو را در کارت تصدیق کند جز او».
آنچه که در زیارت جامعه درباره ولایت ائمه اطهار (علیهم السّلام) بیان شده است همه ولایت آنان نیست بلکه آن اندازهای است که میتوان برای مردم بیان کرد و آن بزرگواران صاحب ولایت عظمی هستند و درک این ولایت برای بزرگان اندیشهای اندکی سنگین است چه رسد به فهم مادی عادی. با این همه ولایت مذکور در زیارت جامعه کبیره، در آیات و روایات معتبر متعدد، مورد تأیید است و ادبیات به کار گرفته شده در آن با ادبیات قرآن مجید سازگار است که به طور خلاصه بدان اشاره شد.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی امام هادی علیه السلام؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: محمدهادی یدالله پور
[۱]. شمیم ولایت، آیه الله جوادی آملی، ص ۱۰۵٫
[۲]. مائده، آیه ۱۱۰٫
[۳]. پرتوی از زیارت جامعه کبیره، مکارم شیرازی، ص ۵۰٫
[۴]. نمل، آیه ۴۰٫
[۵]. کافی، کلینی، ج ۱، ص ۲۳۰، ح ۱ و ۲٫
[۶]. خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه.
پاسخ دهید