حالا که ما روال سنّیِ یاد شده در روایت را رعایت نکردیم و فرزند ما سیزده ساله شده است و نماز هم نمی خواند، باید با چه کار کنیم؟ یعنی راه درمان این قضیه چیست؟.
استاد تراشیون : یک موقع هست که ما زمان را رعایت نکرده ایم؛ مثلا فرزند ما به سه سالگی رسیده است، امّا به او نگفته ایم که هفت بار لا اله الا الله بگوید. حالا اگر [سن این فرزند] سه سال و یک ماه شد، عیبی ندارد؛ لذا من بارها در عرصه تربیتی می گویم که “ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است“؛ یعنی این امکان هست که انشاالله تربیت اصلاح شود؛ هر چند اعتقاد داریم که اگر ما در آن روال خاصی که اهل بیت علیهم السّلام ترسیم کرده اند حرکت کنیم، به نتیجه ی آسان تری می رسیم.
اگر به من اجازه بدهید، بحثی را که در سیره اهل بیت علیهم السّلام است، در اینجا مطرح کنم. چرا باید بچّه ها در هرکدام از مقاطع سنّی که قرار می گیرند، اذکار مختلفی را بیان کنند؟ چرا می گوییم که رفتار خوبی مثل سجده را انجام دهند؟ چرا می گوییم که رکوع و سجده را به آنها یاد بدهید؟ چرا می گوییم که هر قدر از وضو و نماز را می دانند بخوانند؟ در پشت این توصیه ها مفهومی نهفته است.
من در خاطر دارم که در سالروز شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، چون [در آن برنامه] از الگوهای تربیتی ایشان استفاده می کردیم، من سه نکته را در رابطه با الگوهای این حضرت بزرگوار [خدمت شنودگان] عرضه داشتم و آن این بود که اگر ما بخواهیم بچّه های خوبی داشته باشیم، باید زبان بچّه ها به کلام خوب جاری باشد؛ لذا در روایات هم این تعبیر آمده است.
ماه مبارک رمضان، ماه قرآن است و [در این باره] امام صادق علیه السلام می فرمایند: «من قرأ القرآن و هو شابّ مؤمن، اختلط القرآن بلحمه و دمه»[۱]؛ اگر جوان مومنی قرآن را تلاوت کند قرآن با پوست و گوشت او آمیخته می شود. چون قرآن یک کلام نورانی است، وقتی یک نوجوان و یا یک جوان یا همه ی آدم ها این کلام را بخوانند، قرآن با گوشت و خونشان آمیخته می شود؛ پس [از این تعبیر] معلوم می شود که حرف خوب زدن، خود یکی از جنبه های تربیتی است.
رفتارهای بچّه ها در این سن هنوز تحت کنترل والدین در نیامده است، امّا چون تازه به کلام آمده اند و شیرین زبان شده اند، روایت می گوید که فرزندان این جملات زیبا را بیان کنند تا نورانیت این کلام در جان آن ها بنشیند؛ حتی ممکن است که مفهوم لا اله الا الله را هم نفهمند یا مفهوم محمّد رسول الله را هم متوجّه نشوند، و یا اینکه اصلا ندانند که رسالت یعنی چه، ولی آن چیزی که مهم است [این است که] این کلام خودش نورانیّت دارد.
من در تهران، امروز صبح، جلسه ای داشتم [و در آن جا] برای مخاطبین خود می گفتم که ما وقتی می خواهیم فرزندان خود را تشویق کنیم تا الفاظ درست را بکار ببرند، خیلی مهم است که آن ها از چه کلماتی استفاده می کنند. ما گاهی اوقات می بینیم که افراد تحت تاثیر کلمات نامناسب قرار می گیرند. یکی از پزشکان می گفت: ما می توانیم بفهمیم که چه کسانی حرف خوب و بد می زنند. گفتم: مگر شما علم غیب دارید؟ گفت: نه؛ افرادی که عمل [جراحی] می کنند، آن ها را بعد از عمل در اتاقی به نام “ریکاوری“ نگه می دارند. زمانی که این افراد در آن جا می خواهند به هوش بیایند؛ درون خود را بیرون می ریزند. اگر کسی در زندگی حرف بد زیاد بزند، در آن موقع این حرف ها را از خودش بروز می دهد.
ما استادی داشتیم؛ پدر این استاد برای ما تعریف می کرد که او را در دوران نوجوانی عمل جراحی کردیم. من در موقع به هوش آمدن بالای سر او بودم و می دیدم که او می گوید: یا اباالفضل علیه السّلام؛ زیرا ایشان خیلی عاشق آقا اباالفضل العباس علیه السّلام بود و ذکر و وردش این کلمه بود و مدام این آقا را صدا می زد.
الان در ذهن من خاطره ای تداعی شد. من در یکی از شهر ها بودم که برای برنامه ای باید به مسجد می رفتم. اتفاقا برای رفتن به مسجد باید از میان بازار عبور می کردیم. من همین طور که قدم می زدم تا به مسجد برسم، دیدم که پیر مردی عصا به دست که به تعبیری ممکن بود “امروز و فردایی“ باشد، ذکر لبش یکی از این پیام های بازرگانی تلویزیون بود و آن را می خواند و می رفت. خب معلوم است که این کلمه را زیاد شنیده و با او انس گرفته است؛ به همین دلیل یک ذکر لغو و بیهوده را مدام زمزمه می کند.
از ابتدا ما باید بچّه ها را به کلمات زیبا عادت بدهیم. [بهترین مصداق] کلمات زیبا همین قرآن است؛ لذا ما به والدین می گوییم که از ابتدا بگذارید تا بچّه ها سوره های قرآن را ببینند و بشنوند؛ البته منظور ما این نیست که قرآن را به آن ها آموزش دهیم؛ ولی گاهی اوقات شما برای آن ها قرآن بخوانید تا آن ها تکرار کنند.
آموزش و پرورش قم برای یاد گیری قرآن کاری انجام داد که خیلی کار خوبی بود. آن ها سی دی هایی را تهیّه کردند که در آن سوره های قرآن چند بار تکرار می شد. من یادم هست که وقتی این سی دی را، برای بچّه های قبل از دبستان استفاده می کردیم، اصلا خود بچّه ها شوق داشتند که آیه های قرآن را تکرار کنند. [از ویژگی های آن سی دی این بود که] افکتی داشت، صدای آبشاری بود، بلبلی بود و صدای خانمی بود که می گفت: حالا گوش کنیم، حالا زمزمه کنیم، حالا بلند بخوانیم [و با این کار] بچّه ها را هدایت می کرد.
شاید یک دسته از شنوندگان کنجکاو شوند که چطور می توانند آن سی دی ها را تهیّه کنند. من برای خرید این سی دی عنوان قاری آن را می گویم. آقای “مجید فقیهی“ قاری این مجموعه و یک نوجوان است که صدای کودکانه ای هم دارد و بچّه ها خیلی راحت تر با این صدا انس می گیرند. حالا نمی دانم در شهرهای دیگر وجود دارد یا نه، ولی این سی دی را می توانند از قم و در مراکزی که سی دی می فروشند، تهیّه کنند؛ معمولا آنجا این سی دی را دارند.
خب این بچّه باید کلمات خوب را تکرار کند؛ حتی در سیزده سالگی. یعنی ما باید یک وقت هایی از نوجوانان حرف های خوب طلب کنیم.
آقایی در دوران نوجوانی بنده بود که انشاالله خدا به ایشان طول عمر بدهد و انشاالله که در حیات هستند. وقتی به مسجد محل می رفتیم، او نوجوانان را دور خودش جمع می کرد، امّا با ما حرف نمی زد؛ بلکه می گفت: هر کدام از بچّه ها یک جمله خوب بگوید. من یادم هست که در آن موقع چقدر ذهن و فکر ما درگیر می شد تا جمله ای بگوییم که بقیّه آن را نگفته باشند.
خب خود این کار خیلی مهم است که ما طرف مقابل را تشویق کنیم تا کلمات و حرف های خوبی بزند. یعنی همین مادر به نوجوان خود بگوید: مادرجان، من دوست دارم که همین الان از شما یک جمله خوب بشنوم. تا بچّه ها حرف خوب نزنند، خوب نمی شوند. تا حرف های خوب نشنوند، خوب نمی شوند؛ چون همه این ها در مسئله تربیت افراد تاثیر گذار است. تا رفتارهای خوب نبینند، خوب نمی شوند.
بگذارید در اینجا نکته آخر را هم عرض کنم تا خیلی هم مصدّع اوقات شنوندگان عزیز نشویم و آن نکته این است که آیا می دانید بچه ها از چه کسی حرف خوب را بیشتر می پذیرند؟ از چه کسی بیشتر رفتار خوب را قبول می کنند؟ از افرادی این تاثیر پذیری را دارند که برای آنها محبوبیّت داشته باشند، و لذا چقدر خوب است که پدر و مادر ها در خانه خودشان را محبوب بچّه ها کنند و اوّلین گام هم این است که خود پدر و مادر برای محبوبیّت خود را به ارمغان بیاورند.
در سرگذشت زندگی مرحوم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، آمده است که روزی سفره غذا در خانه ی حضرت پهن شد و بچّه ها شروع کردند به غذا خوردن؛ ولی دیدند که مرحوم حضرت امام امام رضوان الله تعالی علیه، غذا نمی خورند. یکی از فرزندان امام رضوان الله تعالی علیه، پرسیدند که آقا شما چرا شروع نمی کنید؟ ایشان فرمودند که هنوز مادر شما بر سر سفره نیامده است. خب این رفتار پدر، مادر را محبوب می کند. در این لحظه بچّه ها به هم نگاه می کنند و قاشق ها را بر زمین می گذارند تا مادر بیاید.
حالا این شیوه را ببینید؛ مثلا مادر هنوز ته دیگ را سرسفره نیاورده است، امّا بابا غذا را خورده و گوشه ای نشسته است! خب وقتی این پدر برای مادر ارزش قائل نیست، [باعث می شود که] بچّه ها هم در محیط خانه مادر را محبوب ندانند.
خیلی از مواقع این را از ما سوال می کنند و می گویند که من نماز می خوانم و روزه می گیرم؛ پس چرا فرزند من از من الگو نمی گیرد؟ من به آنها می گویم که در اینجا به علاوه ای وجود دارد. بعد می پرسند که این به علاوه چیست؟ می گویم این است که شما برای فرزندتان محبوب نسیتید؛ چون الگو پذیری فقط به رفتارهای خوب نیست؛ بلکه برای الگو شدن باید این فرد محبوبیّت هم داشته باشد. پس این مادری که فرزند سیزده ساله دارد، بداند که اگر می خواهد برای فرزند خود الگو باشد، باید در نظر او محبوبیّت هم داشته باشد.
جناب آقای مولایی! اگر ممکن است در گوشه ای از یادداشت های زیبای خود یادداشت کنید که انشاالله درباره ی محبوب شدن والدین هم صحبت کنیم.
ما روایات را بررسی کردیم و دیدیم که راهکارهای خیلی خوبی وجود دارد تا پدر و مادرها با آن راهکارها و رفتارها در نظر فرزندان خود محبوبیّت پیدا کنند. [حتی این محبوبیّت تنها برای فرزند نیست]؛ ما در مشاوره های خانوادگی مواردی داریم که مثلا خانمی مراجعه می کند و بیان می کند که نمی دانم چرا همسرم به من علاقه ای ندارد و من محبوب او نیستم. خب ما باید این راهکارها را به آنها بگوییم، از راه دینی.
[۱] – ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه حسن زاده ؛ ص ۷۲۲ .
منبع:پرسمان کودک-۱۳۹۱/۰۵/۰۹
پاسخ دهید