در باب میرزای رشتی آوردهاند که: پس از اخذ اجازهی اجتهاد در سنّ ۲۵ سالگی از محضر مرحوم آیه الله ملّا عبدالکریم ایروانی، فقیهِ برجستهی حوزهی قزوین بار سفر بست و سه سال پیش از فوت مرحوم صاحب جواهر وارد نجف شد و در درس آن جناب شرکت جست. یک روز در درس مرحوم صاحب جواهر، برای میرزا شبهه و اشکالی علمی رخ داد. اساس اشکال به یکی از مسائل ظریف و دقیق اصول فقه، یعنی مسئلهی «حکومت» و «ورود»، باز میگشت که هر چند فقهایِ بزرگِ گذشته از توجه به حقیقت آن غافل نبودند، امّا تا آن زمان در کتب علمی بحثی ویژه و مستقل در باب آن به میان نیامده بود. توضیح استاد، میرزای رشتی را قانع نساخت و او برای حلّ اشکال با برخی از همدرسان به گفتگو نشست. به او گفتند که حل مشکل تو در دست شیخ انصاری است. میرزا به محضر شیخ رسید و اشکال را با وی در میان نهاد. شیخ – که در اصول نیز، همچون فقه، داهیهای کم نظیر بود – اشکال او را پاسخ گفت و فرق بین «حکومت» و «ورود» را برای او تشریح کرد.
میرزای رشتی، بُهت زده، برجای ماند و از حدّ و رسمِ این دو اصطلاح اظهار بیاطلاعی کرد. شیخ فرمود: «اشکال تو برطرف نخواهد شد مگر آنکه دستِ کم شش ماه در جلسهی درسم حضور یابی»![۱] نوشتهاند: میرزای رشتی در این زمان قصدِ بازگشت به ایران را داشت. اما این کلام شیخ – که تأثیر روانی آن بر روحِ کنجکاو و بلند پروازِ آن طلبهی پرشور و فاضل کاملاً قابل حدس است – وی را از تصمیم خویش منصرف ساخت و به حوزهی بحث شیخ کشانید. میرزا خود بعدها میگفت: «با آنکه هفت سال پیش از درگذشت شیخ، از درس خواندن بینیاز بودم، امّا از بدوِ حضورم دردرس شیخ تا روز تشییع جنازهی ایشان، هرگز بحثی از ابحاث وی از من فوت نشد».[۲] از برکات همان کلام، و تشویقها و تربیتهای بعدی شیخ، بود که به تصریح مورّخان:
زمانی که شیخ انصاری درگذشت، کرسی تدریس فقه و اصول در نجف اشرف به میرزا حبیب الله رشتی منتهی گردید. افراد حاضر در حوزهی درس ایشان بالغ بر صدها تن میشدند که غالباً از بزرگان علما و افاضل فقها بودند… حتی اکثر علمای نامداری که پس از میرزا حبیب الله در نقاط گوناگونِ شیعهنشین خوش درخشیدند از حوزهی درس وی برخاسته و در محضر او دانش آموخته بودند. مجلس درس محقق رشتی، اصنافِ علمای عرب و عجم را که از محققان در فقه و اصول و معقول و منقول و غیره بودند در بر میگرفت…[۳]
منبع: کتاب تراز سیاست / مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
[۱]. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، جزء سوم، صص ۲۱۹ – ۲۲۰٫
[۲]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ۱/۳۵۸٫
[۳]. هدیه الرازی الی الامام المجدد الشیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، صص ۱۷ – ۱۸٫
پاسخ دهید