سوال: برای کمک به رشد ذهنی کودکان زیر هفت سال و پر کردن وقت آن ها، چه مسائلی را و چگونه بیان کنیم؟ در این زمینه چند کتاب معرفی بفرمایید.
جواب:
ما در هفت سال اوّل یک اصل کلّی را داریم که می گوییم: کودکان ما امور ماورائی را متوجّه نمی شوند. اگر ما از امور ماورائی برای آن ها گفت وگو کنیم، آن ها برای این امور، شبیه سازی انسانی دارند و آن را درک نمی کنند؛ یعنی به نوعی می خواهند با ذهن کودکانه ی خود آن چیز هایی را که ما می گوییم و متوجّه نمی شوند، شبیه سازی کنند. مثلاً وقتی ما برای یک بچّه ی دو یا سه ساله درباره ی خدا صحبت می کنیم، باید مطمئن باشیم که فرزند ما در ذهن خود، خدا را یک انسان تصوّر می کند؛ لذا به او چشم می دهد، گوش می دهد، زبان می دهد، دست می دهد، پا می دهد، تن می دهد. پس فرزند در این زمان نمی تواند مفهومی مثل خدا را درک کند.
اگر ما درباره ی بهشت یا جهنّم که این ها نیز امور ماورائی هستند صحبت کنیم، باید بدانیم که این حرف ها در این سن، درون ادراک بچّه ها نمی گنجد. اگر دوباره برای آن ها درباره ی این مسائل صحبت کنیم، آن ها می آیند و به شکل ملموسی که دیده اند، این مسائل را تصوّر می کنند؛ مثلاً اگر باغ پدر بزرگش را دیده، می خواهد بهشت را هم تشبیه به همان باغ کند.
این ها خودش اشکالاتی را در آینده در اعتقادات و باورهای دینی بچّه های ما به وجود می آورد؛ مثلاً آیا در نظام آموزش و پرورش ما، به بچّه ها در کلاس اوّل، معادلات دو مجهولی یاد می دهند؟ قطعا این طور نیست. یعنی در کلاس اوّل حتی اگر بخواهند اعداد را هم یاد بدهند، نمی گویند یک و دو و سه؛ بلکه یک سیب را می آورند و یک دانه را به او نشان می دهند و می گویند: این یک است؛ این یک سیب است، یا دو تا سیب را نشان می دهند و می گویند: این دو تا سیب است؛ یعنی اعداد را برای بچّه ها ملموس می کنند؛ لذا ما چون بعضی از امور ماورائی را نمی توانیم برای بچّه ها ملموس کنیم، خدا را چطور می توانیم برای فرزندان مان ملموس کنیم؟ آن بهشت واقعی را چطور می توانیم برای فرزندان مان ملموس کنیم؟
بازی، بهترین جایگاه در سنین کودکی
لذا در این سنین چون نمی توانیم این کار را بکنیم، بهتر است که درباره ی آن ها با بچّه های خود صحبت نکنیم. ما باید آن خط اصیل ارتباط با کودکان را در روایات خود ببینیم که اهل بیت علیهم السّلام در این باره چه فرموده اند. من بارها این روایت را گفته ام و باز هم می گویم که فرمودند: “دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبُ سَبْعَ سِنِین“[۱] یعنی بچّه های خود را رها کنید تا هفت سال اوّل بازی کنند.
بازی می تواند بهترین جایگاه برای سنین کودکی فرزندان ما باشد و ما نباید این بازی را با چیز دیگری مخلوط کنیم. ما نباید حتّی بازی ها را ماورائی انجام بدهیم؛ مثلاً بیاییم در بازی خدایی به کار ببریم، بهشتی به کار ببریم؛ نه، این کار درست نیست؛ حتّی قرار نیست که ما فرشته ها را در بازی بچّه های خود بیاوریم. آن چیزهایی که بچّه ها در عرصه ی بازی لمس می کنند، این ها را در مقابلشان قرار بدهیم تا آن ها بتوانند بازی بکنند.
بازی، عامل رشد کودک
اگر می خواهید که عمر فرزندتان تلف نشود، همان بازی بهترین جایگاه است. بازی باعث رشد بچه می شود؛ وقتی که می گوییم رشد، فقط رشد جسمی منظور ما نیست؛ بلکه این رشد شامل رشد فکری، رشد ذهنی، رشد عاطفی و رشد اجتماعی می شود. رشد جسمی هم بخشی از آن است.
بگذارید بچّه ها لمس کنند!
اگر ما می خواهیم در آینده، یعنی در هفت سال دوّم، خواندن و نوشتن را به فرزندان یاد بدهیم یا به آنها آموزش حلال و حرام بدهیم، ما نیاز به این داریم که آنها در هفت سال اوّل بیشتر تجربه کنند. تجربه هایی که برای آن ها ملموس است؛ یعنی آنها را لمس می کنند. آن ها اطرافشان را لمس می کنند، درک می کنند می بینند.
چرا ما می گوییم که شصت و هفت درصد گیرایی بچّه ها از طریق بصری است؟ شما می دانید که بیشترین یادگیری انسان از طریق بینایی است؟ یعنی انسان در طول عمر در حدود سی و دو میلیون تصویر را در ذهن خود ذخیره می کند. شاید ما این قدر کلمه را در ذهن خود ذخیره نکنیم؛ ولی این قدر تصویر را در ذهن ذخیره می کنیم. این بچّه ها باید در محیطی قرار بگیرند که از حواسشان استفاده کنند. حتّی دنیا هم به این مرحله رسیده است؛ یعنی دارند یک چنین کارهایی را می کنند.
کتاب های لمسی
امروزه کتاب های لمسی برای بچّه ها تولید می شود؛ به این صورت که وقتی که می خواهند حیوانات را به بچّه ها معرفی کنند، فقط یک عکس گربه را نمی کشند و بگویند: این یک گربه است. این کتاب ها طوری طراحی شده است که بخشی از بدن گربه پوشیده از پشم است و این بچّه می تواند به آن دست بزند و آن را حس کند و به خوبی درک کند که که بدن گربه از این موها تشکیل شده است؛ البته این موها مصنوعی است.
همچنین مثلاً برای معرّفی فیل که چرم سختی روی پوست آن را پوشانده است، تکه ای از تصویر فیل را در این کتاب نشان می دهد. ما باید این شکل تجربه ها را برای بچّه های خود ایجاد کنیم.
اجازه دهیم تجربه کنند!
مادری که مدام به بچّه اش می گوید: فلفل تیز است. این بچّه شاید تا سنّ سه، چهار سالگی اصلا مزّه ی تیزی را نفهمند که چیست؛ البته اگر تجربه نکرده باشند. ولی یک موقع ما می توانیم به او این فرصت را بدهیم که تجربه کند و متوجّه شود؛ مثلاً قطعه ای کوچک از فلفل را به او بدهیم که بخورد؛ البته آن را تعمّدی نمی دهیم، بلکه به منظور تنبیه کردن به او می دهیم.
مثلاً یک موقع که فلفل سر سفره است، به جای این که دائم به او بگوییم که فلفل زبانت را می سوزاند یا چشم های تو را قرمز می کند و اشک از چشم تو می آید، به او اجازه بدهیم که یک مقدار از این فلفل را خودش تجربه کند تا متوجّه شود که چه مزه ای دارد. ما با این کار برای آینده ی این بچّه ها برنامه ریزی می کنیم.
جمع بندی
پس اگر بخواهیم این موضوع را جمع بندی کنیم تا ببینیم در شش، هفت سال اوّل چه کار باید انجام دهیم، می گوییم: اوّلین کار این است که فضای بازی خوبی را برای بچّه های خود فراهم کنیم و فرصت بدهیم که فرزندان ما از امکانات مناسبی استفاده کنند تا بتوانند تجربه های بیشتری را به دست بیاورند.
با این کار، در حقّ بچه های خود لطف می کنیم. ولی اگر من فرزند خود را در خانه بنشانم و مدام با او شروع به گفت وگو کنم؛ این کار لطف در حقّ بچّه ها نیست. تجربه اندوزی بستری است برای هفت سال دوّم تا بچّه ها بتوانند قدرت تحلیل خود را هم افزایش دهند که انشاءالله بتوانند از تجربه های ملموسی که در ذهن شان و در حافظه شان وجود دارد، استفاده ی خوبی را بکنند.
[۱] _ الکافی؛ ج۶ ؛ ص۴۶ .
پاسخ دهید