حضرت استاد صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- نیّت پاک برای طلبه شدن
- تأثیرات صدقه دادن
- حضور وجودی پیامبر در میان ما
- پیامبر و ائمّه وجه الله هستند
- خواندن خدا با اسماء او
- فضایل مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی
- سه سفارش جواد آقا ملکی تبریزی
- عطش دعا
- علّت مستجاب نشدن دعا
- ضرورت توبهی پیش از دعا
- اسم اشراق خدا در دعای عهد
- اسم صالح خدا در وجود امام زمان
- ادارهی عالم توسّط اسماء الهی
- علّت حجاب ما از وجه الله
- عدم احتیاج خدا به افراد بشر
- ناتوانی از درک احتیاج به پیامبر و خدا توسّط غربزدهها
- علّت مخالف با دستورات قرآن
- تطبیق دادن خود با دین نه دین با خود
- تسیلم در برابر دستورات خدا
- رابطهی اصلاح دین و دینداری
- نقش محبّت
- جایگاه قلب
- تفاوت علم و معرفت
- انواع ایمان
- قلب جایگاه ایمان
- رابطهی دو طرفهی جاذب و مجذوب
- تفاوت قرآن نوری و قرآن لفظی در فهمیدن
- عبادت با قلب
- نقش نیّت در پذیرش اعمال
- محبویّت ایمان
- روشن شدن دل با چراغ ایمان
- اثرات خانهی خدا بودن دل
- آماده شدن برای جای گرفتن انبیاء و ائمّه در آن
- دل خراب جایگاه شیاطین
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهَ سَلَامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی الْوِلَایَه».
نیّت پاک برای طلبه شدن
قبل از آن که صحبت خود را شروع بکنیم از مهمانان عزیز، سربازان تازه نفس مولای ما، حضرت بقیه الله، امام زمان، فضلا طلّاب با صفا که از بهبهان به اینجا قدم گذاشتند و مایهی دل گرمی و روشنایی چشم و دل ما شدند، هم تشکّر میکنیم، هم قدم آنها را گرامی میداریم و هم عرض میکنیم که «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»[۱] کسی بخواهد عالم ربّانی بشود چراغ راه بشود، تابلوی دین باشد و وجود خود را وقف امام زمان بکند.
طلبه یعنی ملک امام زمان، برای امام زمان. حضرت جنس خراب را قبول نمیکند. اگر کسی آمده است طلبهی واقعی شده است، باید شب و روز شکر بکند که طینت او پاک بوده است، نیّت او پاک بوده است، روح و جان او آلوده نبوده است. آمدن سخت است ولی ماندن سختتر است. امیدوار هستم إنشاءالله تمام سفرهای شما سفر الی الله باشد. هجرت از خود و حرکت به سوی حق تعالی باشد و این سفر شما را هم امام زمان بنویسد.
تأثیرات صدقه دادن
کسانی که با پول خود گرههای این همه افراد را باز کردند، ۱۸ برابر صدقات که خود صدقه هم موجب استجابت دعا است و هم موجب خاموش خشم خدا است و موجب برکت مال است و فتنهها و بلاها را با صدقه باید دفع کرد «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَهِ»[۲] فرمودند: مریضهای خود را با صدقه درمان بکنید. قرض الحسنه ۱۸ برابر حسنه است.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۳].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله فَرَجَهُ سَهَّلَ اللَّهُ مَخْرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رُؤیَتَهُ وَ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضاهُ وَ رأفَتَه وَ اللََّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعینَ».
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[۴]
حضور وجودی پیامبر در میان ما
به محضر نورانی شما پاک دلان، شما سالکان، شما علاقهمندان به نجات، به سیر الی الله عرض شد براساس کریمهای که در این چند هفته سر سفرهی این آیه، تغذیهی قلب میشود، مطالبی را فهمیدیم. یکی این است که پیغمبر در میان ما است «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» پیغمبر با رحلت خود از امّا خود جدا نشده است. او با ما است، ما با او نیستیم.
ما اگر چشم برزخی پیدا میکردیم، پیغمبر را، امامان خود را، امام زمان خود را، همه جا همراه خود میدیدیم. اینها شهدای بر اعمال امّت هستند. اذن الله الواعیه هستند، عین الله النّاظره هستند.
پیامبر و ائمّه وجه الله هستند
آن وجه اللّهی که در قرآن کریم فرموده است: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۵] فرمودند: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ»[۶] اینها وجه الله هستند. شما بخواهید به کسی نگاه بکنید، به صورت او نگاه میکنید. از صورت او میشناسید. کسی را دوست داشته باشید، صورت خود را به طرف او قرار میدهید. خدا هم بخواهد به ما نگاه بکنید، چهرهی خدا امام زمان است، با او به ما اقبال میکند. ما هم خدا را دوست داریم میخواهیم رو به خدا بیاوریم، «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ»[۷] او که مبصر به بصر سر نیست، باید با چشم دل او را دید. دل ما هم آنقدر ظرفیت ندارد که خدا را بدون واسطه ببینیم و ما هم بخواهیم ببینیم سیمای خدا پیغمبر و ائمّهی ما هستند. لذا فرمودند: «نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ» ما وجه الله هستیم.
خواندن خدا با اسماء او
نکتهی دیگری که از نکات قرآنی، آموزههای قرآنی است فرمود: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»[۸] خدا را اسمای زیبایی است. اگر با خدا کار داشتید، «فَادْعُوهُ بِها» خدا را با اسمای او بخوانید. اسمای الهی الفاظ نیست، اسم حق تعالی لفظ و مفهوم نیست، اسمی است که شفا میدهد، اسمی است که حیات میهد، إنشاءالله که دعای عهد را شما مؤمنین خصوصاً طلبههای عزیز صبحها ترک نمیکنند.
فضایل مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی
مرحوم آیت حق، آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، استاد اخلاق حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) هم فقیه بود، فقیه به معنی واقعی کلمه فقیه بود، هم عارف بود، هم کیمیا نفس و کیمیا نظر بود و هم کسی است که الآن هم بعضی اهل دل به ایشان مراجعه میکنند و ایشان را بعد از وفات او دیدند. تمثّل پیدا میکند. به نفوس آماده خود را نشان میدهد.
سه سفارش جواد آقا ملکی تبریزی
ایشان سه چیز را فرمودند که شیعه باید ملازم باشد. یکی دعای عهد است. دوم خواندن «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ» که توصیهی امام صادق به زراره است و نسخهای است که حضرت امام جعفر صادق برای حفظ دیانت در آخر الزّمان برای ما پیچیده است.
فرموده است دعای غریق را در آخر الزّمان زیاد بخوانید. چون طوفانها در آخر الزّمان شدیدتر از زمانهای قبل است. هر چه به ظهور نزدیکتر میشویم، حفظ دین سختتر میشود. طوفانهای سختی میورزد. اگر ایمان انسان ریشهدار نباشد، از بین میرود و از جمله اموری که ایمان را ریشهدار میکند یکی توجّه به دعای غریق است.
عطش دعا
ولی حال دعا باشد. دعا هم لفظ نیست. دعا عطش است، تقاضا است، درک فقر و اضطرار است. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ»[۹] آدم تا مضطر نباشد دعای او نمیآید. لذا انسان فرزند خود را به بیمارستان برده است، دعا میکند خدایا شفا بده ولی دل او وصل نیست. به محض اینکه آزمایشها نشان داد بیماری خطرناک است، تا دکتر میگوید: این بیماری است، آنجا دل میشکند و انسان وصل میشود. آنجا حالت دعا است. دعا یک نوع عطش است. تا انسان تشنه نشده است، آب نمیخواهد. (آب کم جو تشنگی آور به دست) چه زمانی انسان آب را طلب میکند؟ وقتی تشنه است. تا تشنگی به وجود نیاید، آب خواستن تعارف است. به انسان بدهند هم انسان نمیخورد، چون تشنه نیست. دعا عطشی است که انسان آن نبود را، کمبود را در وجود خود مییابد و در باور او هم میآید که غیر از خدا هیچ کسی این مشکل را حل نمیکند. آنجا رو به خدا میآورد، دل او وصل میشود و از خدا درخواست میکند.
علّت مستجاب نشدن دعا
خدا هم اگر دعا دعای واقعی باشد، قطعاً رد نمیکند. «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۱۰] خدا کریم است «الْکَرِیمُ إِذَا وَعَدَ وَفَى»[۱۱] کریم وقتی وعده میدهد، خلف وعده نمیکند. لذا اینهایی که میگویند دعای ما مستجاب نمیشود، توجّه ندارند دعا ندارند. نه اینکه دعا دارند، مستجاب نمیشود. دعای آنها نمیآید. اگر دعا، دعا بود، مستجاب بود ولی دعا نمیآید.
ضرورت توبهی پیش از دعا
گناه حجاب است، حال دعا را از انسان میگیرد. لازم است انسان قبل از دعا توبه بکند. دل خود را شتسشو بدهد تا اینکه حال برای او بیاید، اضطرار برای او پیش بیاید. لذا دعای غریق «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[۱۲] ای کسی که دلها به دست تو است، «ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ» و دعای «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ» که به عنوان تعقیبات نماز خوانده میشود در روایت زراره اختصاصی به تعقیبات نماز ندارد، همیشه باید از خدا گدایی معرفت کرد. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ» تا آخر.
اسم اشراق خدا در دعای عهد
یکی هم دعای عهد. دعای عهد سرود صبحگاهی شیعه است. آنجا خدا را به اسمائی قسم میدهیم. یکی از اسمائی که خدا را به او قسم میدهیم «بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ». خدا یک اسمی دارد که آن اسم اشراق میکند، به آسمان و زمین نور میدهد. لفظ که نور نمیدهد. اسم غیر از لفظ است، اسم الهی یک حقیقتی است که آدم وقتی به آن نگاه میکند، خدا را در آن اسم میبیند. اسم ما هم که اسم میگوییم، نشانی ما است. شما وقتی برادر خود را، خواهر خود را، فرزند خود را صدا میزنید توجّه به اسم دارید یا توجّه به خود او دارید؟ اصلاً اسم مطرح نیست، به او توجّه دارید این اسم را میبرید. ما وقتی یا علی میگوییم، یا حسین میگوییم، یا مهدی میگوییم، یا زهرا میگوییم اینها عین آن که فرزند خود را صدا میزنیم، این ذات را میبینیم، خدا را صدا میزنیم آینه است آن را نشان میدهد. «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۱۳].
اسم صالح خدا در وجود امام زمان
پس یکی از اسمای الهی که در دعای عهد آمده است، اسمی است که «أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ» اسم لفظی و مکتوب خیلی روشن است، یک چنین نوری ندارد. امّا آن اسمی است که آن اسم آسمان و زمین را روشن کرده است. «وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلُحُ عَلَیْهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ»، «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»[۱۴] خدا یک اسمی دارد که آن اسم صالح است. نه تنها خود او صالح است بلکه «یَصْلُحُ عَلَیْهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ» اصلاح اوّلین و آخرین با آن اسم است. آن وجود مقدّس حضرت مهدی ما است که اسم حضرت حق است.
ادارهی عالم توسّط اسماء الهی
بنابراین خدای متعال عالم را با اسماء اداره میکند و در دعای کمیل هم ما میخوانیم که «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ» همه جا را پر کرده است. بنابراین این آیهی کریمه که میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ»[۱۵] وجود نوری پیغمبر عالم را پر کرده است و وجود نازنین حضرت زهرای مرضیه و ائمّهی ما (علیهم السّلام) اسمائی هستند که آسمان و زمین مملوء از اینها است. همه جا را اینها پر کردند. یعنی تمام خلأها که وجود گرفته است، جلوههای این حضرات است.
علّت حجاب ما از وجه الله
خوب وقتی انسان یک چنین حقیقتی را مییابد که آدم به هر طرف نگاه بکند، امام زمان آنجا است، ما محجوب هستیم «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۱۶] به هر طرف که روی میکنید، آنجا وجه الله است. پس کجا است؟ من و شما چرا وجه الله را نمیبینیم؟ این نکتهای که در قرآن کریم میفرماید: «لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» اگر شما عوض اینکه به دنبال پیغمبر باشید، بنای شما بر این باشد که پیغمبر را به دنبال خود بکشید. مثل بعضیها که ولایت فقیه را عکس میدانند، میگویند: ما ولایت بر فقیه داریم. نه ولایت فقیه دارند، نه ولایت بر فقیه دارند. میگویند: او باید هر چه ما میگوییم اطاعت بکند. آن چیزی که موجب حجاب میشود، این است که آدم عوض اینکه به دنبال پیغمبر باشد، پیغمبر را به دنبال خود بکشد. یعنی اگر حاجتی را شما از امام رضا خواستید، از ائمّه خواستید، آرزویی داشتید و توقّع داشتید پیغمبر آن آرزو را انجام بدهد، انجام نداد، بعضیها با امام رضا قهر میکنند، با پیغمبر قهر میکنند. بعضی جوانها را گاهی پیش من هم آمدند، میگوید: حاجتی داشتم. گفتم اگر نشود… مدّتی است دیگر نماز نمیخوانم. اینها بنده نیستند، میخواستند بر خدا حکومت بکنند، میخواهند به خدا زور بگویند. میخواهند خواست خود آنها انجام بشود، حالا هر چیزی باشد. اگر خدا به خواست آنها عمل نکرد، دیگر حتّی نماز را هم ترک میکند.
عدم احتیاج خدا به افراد بشر
خوب این را قرآن کریم میگوید به نظر خود تو است پیغمبر که به تو احتیاجی ندارد. امام زمان تو را میخواهد چه کار بکند. خدا تو را میخواهد چه کار بکند؟ چه احتیاجی به تو دارد. امّا اگر اینطور بود «لَعَنِتُّمْ» شما گرفتار میشدید. شما مصلحت خود را که نمیدانید. «وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم»[۱۷].
ناتوانی از درک احتیاج به پیامبر و خدا توسّط غربزدهها
این حرفها در قاموس دین میآید، این غرب زدهها و اینها شروع به مسخره کردن میکنند، میگویند که اینها میگویند مردم یتیم هستند، احتیاج به کفیل دارند، چون ما در روایت داریم «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»[۱۸] پیغمبر پدر ما است، علی پدر ما است. وجود مبارک امام زمان که پس پردهی غیب است برای ما به منزلهی پدر است. صاحبخانه به سفر رفته است، ما فرزندان حضرت هستیم احتیاج داریم به اینکه عنایت او ما را اداره بکند. حالا همینها که به اینجا که خیلی صادقانه… این تعبیرات تعبیرات عاطفی است، این را صاحب دل میفهمد که چه چیز میگوید. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ» نه اینکه ما بیعقل هستیم. آنها بیعقل هستند که احتیاج به پیغمبر و خدا را درک نمیکنند. همین آدمی که ما را مسخره میکند پیش یک طبیب میرود، بیماری خطرناک دارد، هر دستور سختی که طبیب به او بدهد، بگوید که باید دست تو را قطع بکنیم، بیماری قند داشته است، پای او مشکل پیدا کرده است میرود میگوید: باید پای تو را قطع بکنم. آنجا سماجت میکند میگوید: این چه حرفی است، چرا میخواهی پای من را قطع بکنی؟ یا کفالت او را قبول میکند هر چه بگوید قبول میکند؟ به پیغمبر که میرسد شاخ و شانه میکشد. مگر من صغیر هستم که هر چه او گفت عمل بکنم. امّا به یک بشر عادی که تخصّص پیدا کرده است در طب یا میخواهد مهندسی بکند ساختمان را یک طوری ساخته است، یک مهندس لایق میآید میگوید که این خیلی ایراد دارد، خراب میشود. خراب بکن دوباره پایهی آن را اینطور بگذار، متراژ آن را اینطور انجام بدهد. ممنون هم میشود، ضرر را هم تحمّل میکند برای اینکه ساختمان او قابل استفاده میشود، قیمت بیشتری پیدا میکند عمل هم میکند. این همان کفالت است.
علّت مخالف با دستورات قرآن
منتها آنجا که تعبیر عاطفی پیش میآید رابطهی شیعه با موالی خود، رابطهی فرزند و پدر است، رابطهی دلی است آن برای او نامفهوم است امّا اینجا به طور کامل تسلیم است. در برابر هیچ متخصّصی که این تخصّص او را ندارد، به او مراجعه میکند آنجا خیلی برای حل است، هیچ اعتراضی هم نمیکند. امّا به دستورات دین میرسد، به دستورات قرآن میرسد، هوا و هوس او ارضا نمیشود، میخواهد بول الهوس باشد و دستور بر این است که اینجا اعمال هوس تو را به خطر میاندازد، تو را به جهنّم میاندازد. میگوید: مگر ما صغیر هستیم، خود ما عقل داریم، سنّ من اینقدر است. من دانشگاه رفتم، من تحصیل کردم این حرفها چیست؟ این با عقل من هماهنگ نیست.
تطبیق دادن خود با دین نه دین با خود
این را خداوند منّان در خدایی خود دارد به ما مصلحت اندیشی میکند. دنبال این نباشید که دین با شما تطبیق بدهد، شما خود را به دین تطبیق بدهید. مریض باید خود را با نسخهی طبیب تطبیق بدهد. بعضی از مریضها میروند با دکتر چون و چرا میکنند، نسخه را عوض میکنند، خوب نمیشوند. این با دلبخواه خود که خوب نمیشود. آن دارو او را خوب میکند.
تسیلم در برابر دستورات خدا
دستورات خدا دارو است. ما باید پذیرا باشد تا اینکه بیماری نگیریم یا اگر بیماریهایی داریم با این نسخه ما عمل میشویم. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» اینها که تسلیم هستند، نه از باب اینکه میفهمند تسلیم هستند نه، آن کسی هم که تسلیم نیست میفهمد ولی لجاج دارد. هوس دارد، گردن کلفتی او اجازه نمیدهد، تکبّر او اجزا نمیدهد.
رابطهی اصلاح دین و دینداری
خدای متعال دست روی یک چیزی گذاشته است. میگوید اگر دل خود را اصلاح نکنی، دینداری برای تو مشکل است. دین دل میخواهد، فهم تنها کفایت نمیکند. آن که دین داری را، آن که زندگی خانوادگی را، آن که رابطهی اعضای خانواده را تنظیم میکند، آن که در ادارات بین مدیر و زیر مجموعهی خود را تنظیم میکند شاداب میکند، شارژ میکند، محبّت است.
نقش محبّت
یک مدیری خیلی قدر، خیلی مسلّط نافذ. تا دل نبرد، همهی اینها برای او تحمیل است، او را دوست ندارند. تا نظارت دارد تا تحت کنترل هستند، کار خود را انجام میدهند. تا سایهی او را نبینند، خیانت میکنند، کار را خراب میکند. آن که جامعه را سر سبز میکند، بالنده میکند، آن شور محبّت است.
جایگاه قلب
لذا مسئلهی ایمان را خدای متعال به قلب مربوط کرده است. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ» محبّت برای قلب است. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» شما قرآن را نگاه بکنید، ایمان برای قلب است. آرامش مربوط به قلب است، سکینه مربوط به قلب است. جای قرآن قلب است. همه دنبال فهم قرآن هستند. ولی خود قرآن دنبال محبّت قرآن است. آدم فهم داشته باشد ولی محبّت نداشته باشد. محبّت با علم حاصل نمیشود. محبّت با معرفت حاصل میشود. معرفت یک نوع گرایش است، یافتن است.
تفاوت علم و معرفت
علم مربوط به مغز است، فهمیدن است. انسان هر چیزی را که میفهمد که نمییابد. آدم وصف شیرینی را میشنود، اگر یک کسی هیچ وقت شیرینی مصرف نکرده است. میآیند تعریف میکنند بعضی از چیزها شیرین است، بعضی از چیزها تلخ است. از این نظر لفظ میشوند، مفهوم آن را هم میفهمد ولی هیچ درکی از شیرینی ندارد. این از غیر از آن است که شیرینی را به کام او میریزی. قرآن را یک کسی میفهمد، یکی مییابد. ایمان هم همینطور است.
انواع ایمان
ما یک ایمان لفظی داریم و یک ایمان حقیقی در عینیّت داریم. آن ایمان اگر بخواهد وجود پیدا بکند محلّ آن قلب است. ایمان مغز فلش نشان میدهد امّا قلب است که حرکت میکند به آن میرسد. این تابلوهایی که در راه میزنند این نقش علم را دارد. تابلو نشان میدهد که جاده لغزنده است. تابلو نشان میدهد که مسیر مشهد از این طرف است. آدم تابلو را میبیند ولی چه چیزی آدم را، ماشین را میبرد؟ تابلو میبرد یا موتور گرم میبرد؟ آن موتور میبرد. تابلو مسیر را نشان میدهد. ایمان موتور حرکت انسان است. مربوط به قلب است، محبّت میخواهد.
قلب جایگاه ایمان
جای ایمان قلب است. خدای متعال محلّ قرآن را قلب معرّفی کرده است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ *عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»[۱۹] لذا در یک آیه فرمود: «لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ»[۲۰] آدم که صاحب دل باشد هدایت میشود. جای هدایت قلب است. جای قرآن قلب است، جای نور قلب است. جای ایمان قلب است. جای عشق قلب است. همهی اینها مربوط به قلب است. لذا اینجا ابتدائاً محبوبیّت ایمان را خدای متعال… این هم جاذبه از آن طرف است
تا از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
رابطهی دو طرفهی جاذب و مجذوب
همیشه جذب و انجذاب طرفینی است، سخنیّت است. مغناطیس همه چیز را که جذب نمیکند. شما وقتی آهن ربا را در یک جایی که برادههای آهن را در خاک ریختید، میگردانید، شما وقتی این را میآورید خاک را که جذب نمیکند، جنس خود را جذب میکند. جنس انسان باید به خدا بخورد، به پیغمبر بخورد، به امام زمان بخورد تا مجذوب بشود. اگر جنس او خراب باشد که گناه جنس انسان را خراب میکند، ظلم جنس انسان را خراب میکند. بیرحمی آدم را بدجنس میکند. اگر بدجنس شد، جنس خوب، جنس بد را جذب نمیکند. جنس خوب، جنس خوب را جذب میکند. نورانیان نورانیان را جذب میکنند، ناریان هم ناریان را جذب میکنند. سنخیّت جمع میکند.
تفاوت قرآن نوری و قرآن لفظی در فهمیدن
لذا دل ناپاک سنخیتی با خدا ندارد، خدا پاک است. «یا طاهِرُ یا طَیهورُ» خدا طاهر است، مطهّر است، طیهور است. باید دل پاک باشد. از این جهت قرآن که نور است، آن قرآن نوری… قرآن لفظی را یهودی میفهمد، فاسق هم میفهمد، فاجر هم میفهمد، ملّای بیدین هم میتواند قرآن را بفهمد. ولی فهم دارد، دل که ندارد. قرآن اصلاً در ظرف وجود او نیست. یک الفاظی در ذهن او است، با مرگ او یا با سختیها پاک میشود، میرود آن را با خود به قبر نمیبرد. آن که با آدم همراه میآید، در قبر همراه انسان میشود، آن نور قرآن است، حقیقت قرآن است.
عبادت با قلب
لذا در تمام عبادتها بدون استثناء در تمام عبادتها عبادت وقتی عبادت است که قلب عبادت بکند. شما نماز میخوانید ولی تا نیّت خدا نداشته باشید که نماز نیست، نماز ریائی را که خدا قبول نمیکند. نیّت مربوط به کجا است، مربوط به دل است. یک آدمی که خوب فهمیده است نماز نیّت خالص میخواهد ولی عقیده ندارد. میآید با شما در نماز جماعت شرکت میکند، میخواهد شما را فریب بدهد. دزد است، آمده است در اینجا نماز بخواند کفش شما را ببرد. میآید نماز هم میخواند ولی دل او که اینجا نیست، دل او یک چیز دیگر است.
نقش نیّت در پذیرش اعمال
بنابراین اگر روزه میگیری بدون نیّت روزه نیست، نماز میخوانیم بدون نیّت نماز نیست. جبهه میرویم خدا در نظر ما نیست میخواهیم برویم مشهور بشویم. بگوییم ما هم رزمنده بودیم. میخواهیم بگوییم ما سابقهی ۶۰ ماه جبهه داریم. ای کاش نرفته بودی. با چه کسی معامله کردی؟ دل تو کجا بود؟ اگر دل تو پیش او است، چرا به رخ این و آن میکشی؟ در تمامی عبادتها خدای متعال از دل میخواهد، از دل قبول میکند و از غیر دل هیچ قبول میکند. تا دل همراه عمل نباشد عمل جان ندارد. مرده است.
محبویّت ایمان
روح هر عملی به آن اخلاص است، به آن محبّت است، به آن دل است. لذا فرمود: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» خدا ایمان را برای شما محبوب کرد. دل شما را پاک کرد تا جذب و انجذابی با ایمان داشته باشد «وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» وقتی ایمان نور شد، تاریکی که زینت ندارد. این چراغهایی که زده شده است، هم نور میدهد، هم اینجا را زیبا میکند. چراغ ایمان هم اینطور است.
روشن شدن دل با چراغ ایمان
خدا چراغ ایمان را در دل شما روشن کرده است که هم خانهی دل شما روشن باشد و اینکه مزیّن است، این دل زنیت گرفته است، آراسته است، خدا این را آرایش کرده است. ایمان آرایش قلب است. آرایشگر آن هم خدا است. خانهی او است، هر کسی خانهی خود را خود تزئین میکند. هر کسی خانهی خود را دوست دارد، تابلوهای زیبا میزند، زینتهای زیبا برای پذیرایی.
اثرات خانهی خدا بودن دل
وقتی دل خود را به خدا دادی، خانهی خدا شده است، خدا خانهی خود را دارد تزئین میکند، آراسته میکند. در این خانه مهمان دارد، میخواهد علی وارد دل شما بکند. امام حسین را وارد دل شما بکند. حضرت زهرا در دل شما قرار میگیرد، امام زمان در دل شما قرار میگیرد. دل خانهی خدا است. اینها هم اولیای خدا هستند، مهمانهای خدا هستند آمدند در این دل قرار گرفتند. امّا دل زشت، دل آلوده، دل کثافت خدا که امام زمان را وارد این دل نمیکند.
آماده شدن برای جای گرفتن انبیاء و ائمّه در آن
خدا اوّل چراغ ایمان را روشن میکند، شمع ایمان را روشن میکند و این نور که فروغ آن قلب را از ظلمات زدود، حالا آن را زیبا میکند. وقتی زیبا شد، جای ملائکه میشود، جای انبیاء میشود، جای ائمّه میشود و اگر خلاف آن بود، جای شیاطین میشود.
دل خراب جایگاه شیاطین
خدا این خانه را رها میکند، خراب میشود. ویرانه جای قاچاقچیها است، جای خرابکارها است، جای تروریستها است. آنجا پنهان میشوند، جای دزدها است. اگر خانهی دل ویران شد، دیگر جای پیغمبر و امام و اهل بیت نیست. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ».[۲۱]
[۱]– سورهی رعد، آیه ۲۹٫
[۲]– الکافی، ج ۴، ص ۳٫
[۳]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۱۵٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۳۰۳ .
[۷]– سورهی انعام، آیه ۱۰۳٫
[۸]– سورهی اعراف، آیه ۱۸۰٫
[۹]– سورهی نمل، آیه ۶۲٫
[۱۰]– سورهی غافر، آیه ۶۰٫
[۱۱]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۸۲٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۹٫
[۱۳]– سورهی اعراف، آیه ۱۸۰٫
[۱۴]– سورهی انبیاء، آیه ۱۰۵٫
[۱۵]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۱۱۵٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۲۱۶٫
[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۹۵٫
[۱۹]– سورهی شعراء، آیات ۱۹۳ و ۱۹۴٫
[۲۰]– سورهی ق، آیه ۳۷٫
[۲۱]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
پاسخ دهید