«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهَِ عَلَى خَلْقِهِ، وَ یَا نُورَ اللَّهِ، یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ».

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ‏».

حرکت انسان به اعلی علیّین یا اسفل سافلین

ایام نورانی ربیع را که ماه میلاد نبی مکرّم اسلام است، ماه ولادت امام جعفر صادق، کشّاف حقایق است و ماه آغاز ولایت منجی عالم، قطب دایره‌ی امکان، مولای ما، حضرت بقیّه الله امام زمان است، تبریک عرض می‌کنم. بحث در محضر شما بزرگان و بزرگواران در این بود که انسان برای پیمودن راه کمال و نیل به درجات قرب حضرت حق سبحانه و تعالی و رسیدن به وصال کمال مطلق، جمال مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق یا به تعبیر دیگر انسان برای سالم رسیدن به مقصد… ما مسافر هستیم، مقصدی در پیش داریم، شب و روز طیّ سفر است، طیّ طریق است. چه کنیم که در راه باشیم، به جهنّم نیفتیم؛ از راه خارج بشویم، سقوط است. راه حرکت انسان راهی است که یا به بالا می‌رود یا به پایین می‌افتد. حدّ وسط هم ندارد، راه افقی نیست یا سقوط در اسفل سافلین است یا عروج و صعود به اعلی علیّین است.

Sadighi-Masjed-13940923-ThaqalainSite (2)

سرمایه‌های لازم برای رسیدن انسان به مقصد نهایی

 برای این جهت چند وسیله، کار مایه، سرمایه را باید کسب بکنیم. یکی فکر است، دومی ذکر است، سومی تقوا است. هم باید دقّت کافی داشته باشیم خلاف نکنیم. خلاف: خروج از خطّ مستقیم سعادت است. خلاف در خاکی زدن است، بی‌راهه افتادن است. خلاف هم خلاف عملی باشد یا خلاف اخلاقی باشد یا خلاف فکری. آدم متخلّف از راه بیرون است. کسی که در راه نبود گرگ‌ها او را می‌خورند. اشتباه می‌رود، از مقصد دور می‌شود، گرفتار خطر می‌شود. اگر اهل تقوا هم باشیم ولی یاد خدا، انس با خدا نداشته باشیم…

تعریف اهل ذکر

 اهل ذکر یعنی کسی که همیشه با خدا انس دارد، از خدا جدا نمی‌شود. دل او پیش خدا است. دائماً سیم دل او وصل است. ذکر تنها منشأ حیات قلب است. دل غفلت‌زده یا مریض است یا مرده است. دل وقتی زنده است که در آن دل خدا باشد. در آن دل نور یاد حق تعالی باشد و نکته‌ی سوم که هم ذکر و هم تقوا را تعمیق می‌کند، تأکید می‌کند، تثبیت می‌کند بیمه می‌کند فکر است.

فکر در مرگ

آدم تأمّل بکند؛ در فکر هم اوّل قدم فکر در موت است که آدم بداند این دنیا خیلی کوتاه است، داریم می‌رویم. همه داریم می‌رویم. یک کسی مثل من عمده‌ی فرصت‌های خود را از دست داده است، چند قدم به مرگ او باقی مانده است. یک عدّه‌ای هم مثل شما جوان‌ها هنوز گام‌های بیشتری در پیش دارید، می‌توانید ذخیره‌های بیشتری برداشت بکنید و راه خود را هم تسریع بکنید و هم راه میان‌بر را انتخاب بکنید.

اهمّیّت فکر در مرگ

آدم فکر بکند مرگ حق است، آن وقت نسبت به نحوه‌ی زندگی در این دنیا که موقع مرگ خود آغاز خسارت و بدبختی ما نباشد، بلکه نجات ما باشد. به فکر خواهد بود و چون مسئله‌ی باطن عالم برزخ است، بهشت است، جهنّم است؛ برزخ الآن موجود است. بنده که حرف می‌زنم، ظاهر آن این است که زبان من حرکت می‌کند، از لب‌های من کلماتی خارج می‌شود. امّا صورت برزخی این حرف‌ها را بنده نمی‌بینم، شما هم نمی‌بینید.

Sadighi-Masjed-13940923-ThaqalainSite (3)

نمود برزخی ذکر خدا  

اگر حرف، حرف درستی باشد. حرف ذکر باشد، حرف تبلیغ پیام خدا باشد این صورت برزخی آن نور است. وقتی لب‌های مرحوم آقا شیخ عبّاس قمی را -بعضی اشخاص که برای آن‌ها مکاشفه پیش آمده بود، دیده بودند-  ایشان تکان می‌خورده است، ذکر می‌گفته است، می‌دیده است دارد نور نشر می‌شود. با همین لا الا اله الله گفتن، سبحان الله گفتن نورافشانی می‌کند. پرده کنار برود، کسی که حرف او برای خدا است، حرف او برای وصل کردن دل‌ها به پروردگار متعال است، این حرف نور است و اگر خدایی ناخواسته ریا باشد صورت برزخی این تاریک است، ظلمت است و چه بسا هم لجن باشد، عفونت باشد. همین حرف‌های خیلی زیبای خوش ظاهر، باطن متعفّن و زشتی خواهد داشت.

صورت برزخی داشتن اعمال انسان در دنیا

برزخ الآن موجود است. تمام کارهای ما صورت برزخی دارد. نگاه‌های ما صورت برزخی دارد، خوراک‌های ما صورت برزخی دارد.

بیان صورت برزخی خوردن اموال یتیم در قرآن

خداوند متعال فرموده است: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً»[۲] با تأکید «إِنَّ الَّذینَ» مسلّماً کسانی که تصرّفات ظالمانه در مال ایتام، یتیم‌ها دارند، این‌ها آتش می‌خورند؛ «یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً» این خیال می‌کند دارد از مال دنیا استفاده می‌کند، به نفع او است. اگر پرده کنار برود می‌بیند که همین الآن این تصرّفات او آتش بازی است، دارد در درون خود آتش جهنّم را مشتعل می‌کند. خوب این صورت برزخی است. قرآن هم این را فرموده است که مال یتیم خوردن، آتش خوردن است. ولی کسی که مال یتیم را می‌خورد که نمی‌فهمد آتش می‌خورد. این صورت ظاهر خود را دارد. اگر صورت برزخی این‌ها را ببیند، می‌فهمد که این دارد آتش می‌خورد.

صورت برزخی غیبت در قرآن

در همین سوره‌ی حجرات که در جلسات گذشته سر سفره‌ی آن بودیم و إن‌شاءالله ذخایری داشتیم، در انتهای این سوره خدای متعال صورت برزخی مسئله‌ی غیبت را هم بیان فرموده است: «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»[۳] وقتی انسان غیبت می‌کند، ظاهر او دارد حرف می‌زند ولی باطن او دارد بدن مردار برادر دینی خود را می‌خورد. این از او کم می‌کند، تغذیه می‌کند، تغذیه‌ی حرام می‌کند، بد چیزی دارد می‌خورد. این صورت برزخی است.

Sadighi-Masjed-13940923-ThaqalainSite (4)

موجود بودن بهشت و جهنّم و برزخ در دنیا

انسان توجّه داشته باشد که این ظاهر باطن دارد، این ملک ملکوت دارد، این دنیایی که الآن ما را سرگرم کرده است، این هم برزخ هم جهنّم و بهشت دارد. همین الآن هم موجود است، هم برزخ موجود است، هم جهنّم موجود است، هم بهشت موجود است. همه‌ی این‌ها موجود است ولی پرده در مقابل دید ما افتاده است نمی‌بینیم. نمی‌دانیم داریم برای خود قصر بهشت می‌سازیم یا گودال جهنّم می‌کنیم نمی‌دانیم. بنابراین باید تأمّل کرد.

حاضر بودن پیامبر

 در سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات نکاتی دارد که بنا شد از این نکات استفاده بکنیم. فرمود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی‏ کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ‏»[۴] بدانید أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» شما پیامبر را در مدینه نبینید، شما پیامبر را خارج از خانه‌های خود ندانید، شما پیامبر را جدای از روح خود و جان خود نبینید. «وَ اعْلَمُوا» بدانید؛ این دارد به ما دانش می‌دهد، خداوند منّان می‌خواهد یک آگاهی جدید  به ما بدهد. شما پیغمبر را یک مجسمه ندانید، یک مرده ندانید که در مدینه دفن شد، تولّدی داشت و رحلتی داشت و ارتباط او با شما، با زمان با مکان قطع شد، این‌طور نیست.

ارتباط مؤمن با دنیا پس از مرگ

شما هم که از دنیا بروید این‌طور نیست که از دنیا که رفتید، ارتباط شما با این‌جا قطع شده است، نه، بدن شما را چشم حسّی می‌دید، بعد از مردن شما دیگر چشم حسّی آن را نمی‌بیند ولی اگر مؤمن باشید با مردن شما قطع ارتباط با این‌جا نکردید. اگر مؤمن باشید، به ملاقات خدا رفتید، جلوه‌ی خدا شدید، از زندان بدن آزاد شدید و چون آزاد شدید همه جا حضور دارید. آدم که در زندان است، در همان زندان است، نمی‌تواند به جایی دیگر برود. امّا وقتی آزاد شد هر کجا دوست داشت می‌رود. روح شما هم در حبس جسم شما زندانی بود.

مرگ و آزادی انسان

 مرگ آزادی است. مرگ محدودیّت نیست. در مرگ شما از قفس تن آزاد می‌شوید. وقتی آزاد می‌شوید، آزاد می‌شوید! یعنی به همه جا راه دارید، همه جا می‌توانید بروید، حضور دارید. ارواح مؤمنین که همراه امیر المؤمنین هستند، اطراف امیر المؤمنین (سلام الله علیه) هستند. هر جا علی است، آن‌ها هم هستند.

مسئله‌ی محبّت در آیه‌ی حجرات

حالا در ذیل این آیه‌ی کریمه مسئله‌ی محبّت است، عرض می‌کنیم که محبّت آدم را به محبوب متّصل می‌کند، از او جدا نیست. کسی که عاشق علی است، عاشق اهل بیت عصمت و طهارت است، امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: مشکل شما تا وقتی است که جان به این‌جا برسد، ولی جان شما به حلقوم شما رسید، ما به استقبال شما می‌آییم، دیگر با ما هستید.

کسی با آن‌ها باشد، آن‌ها با همه‌ی عالم هستند. آن‌ها جان عالم هستند، آن‌ها معنی عالم هستند، عبارات کلماتی که در کتاب است، عبارات باطن دارد، معنی دارد. این عالم کتاب الله است، کلمات آن است که ما داریم می‌بینیم، معنی آن حضرات معصومین (علیهم السّلام) هستند. شما هم از لفظ به معنا منتقل می‌شوید، به عالم معنی می‌دهید، به عالم محتوا می‌دهید، حقیقت می‌دهید.Sadighi-Masjed-13940923-ThaqalainSite (1)

شباهت پیامبر و یوم الدّین

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» بدانید! در شما رسول الله است. پیغمبر خدا در وجود شما است. شما در محضر پیغمبر هستید، پیغمبر جانِ جان شما است، پیغمبر جان عالم است. پیامبر اکرم جان امامان است، امامان جان عالم هستند، «أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ: پیغمبر در شما است. حالا خواستید این در را بگویید در جمع شما است یا نه پیامبر اکرم در شما است مثل یوم الدّین است. یوم الدّین «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»

یوم الدّین مرحله‌ی تجلّی دین

یوم برای مالک ‏ظرف نیست، مرحله است. آن‌جا دین ظهور می‌کند. یوم الدّین یعنی مرحله‌ی تجلّی دین است روز قیامت. «فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» پیامبر در شما است، نه این‌که ظرف مادی است. شما مجرا هستید، شما ملجا هستید، پیامبر در شما جلوه کرده است.

قلب و جان، محلّ پیغمبر

 شما خود نمی‌دانید که پیغمبر در وجود شما خانه کرده است. قلب شما، جان شما محلّ پیغمبر است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» در وجود شما پیغمبر حضور دارد. نور پیغمبر، روح پیغمبر، وجود پیغمبر در وجود شما است و در مراحل پایین کلمات پیغمبر، اثر پیغمبر است.

ظاهر شدن باطن با حرف زدن

 «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ‏ِ»[۵] هر کسی حرف می‌زند وجود خود را دارد نشر می‌کند، حرف زدن آدم ظاهر کردن باطن است. بنده تا حرف نزده باشم، حرف‌های من مخفی است، کسی نمی‌داند. وقتی من حرف می‌زنم، حرف نمی‌زنم. شما دارید من را می‌بینید. محبّت آدم در حرف او بروز می‌کند. بنده خیلی‌ها را دوست دارم نمی‌دانند ولی وقتی به من می‌رسند و به آن‌ها می‌گویم شما را دوست دارم می‌دانند که دوست دارم. این تجلّی محبّت من در سخن بود، چیزی را نمی‌دانستید. من گفتم شما متوجّه شدید. این علمی که در وجود من بود، در وجود شما تحقّق پیدا کرد. این حرف نبود، این وجود بود، در وجود شما یک وجودی اضافه شد. آن که در حقیقت من در وجود من بود، به صورت لفظ به شما رسید، این پلی بود. شما هم به یک وجودی متّصل شدید، یک وجودی برای خود گرفتید. شما نمی‌دانستید من شما را دوست دارم. وقتی گفتم خدا می‌داند من شما را دوست دارم، شما باور کردید، در وجود شما هم یک محبّتی نسبت به من ایجاد می‌شود.

کلام تبلور حقیقت

 کلام انسان تبلور حقیقت انسان است. این لفظی که به زبان می‌آید، این معنا را به شما می‌رساند، لفظ به گوش شما می‌رسد، به معنا و جان شما منتقل می‌شود، در جان شما پیاده می‌شود. این سخن پرواز معنا بود، با هواپیمای سخن در قلب شما نشست. «الْکَلَامُ إِذَا خَرَجَ مِنَ الْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى الْقَلْبِ»[۶] سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

 قلب آشیانه‌ی سخن

امّا چه چیزی این سخن را منتقل کرد؟ سخن این معنی را، این محبّت را، این علم را، این حقیقت را، لفظ را منتقل کرد. لفظ نقش هواپیما را بازی کرد. نقش پر پرواز کننده را بازی کرد. این را به آشیانه رساند. آشیانه‌ی این سخن قلب شما بود. از یک فرودگاهی عبور کرد، در یک فرودگاهی دیگر نشست. این ابزار کلام را برد، این کلام را امواج برد ولی معنی بود، حقیقت بود، محبّت بود، نور بود، علم بود. به اعتبار این‌که گوینده چه بگوید، از کجا بگوید. این سخن حقیقتی دارد، معنایی دارد. وجود نازنین پیغمبر خدا احادیثی که از پیغمبر به ما رسیده است، این را یک کلام نبیند، این نور پیغمبر است، این وجود پیغمبر است، پیغمبر در کلام خود، خود را نشان می‌دهد. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» در میان شما، در دل علمای شما، در کتاب‌های احادیث شما که سفره‌ی زندگی شما است، سبک زندگی شما است، پیغمبر شما است.

پیامبر و ائمّه (علیهم السّلام) صراط مستقیم هستند

 شما هر جا تأسّی به پیغمبر خدا کردید، این‌که پیغمبر صراط مستقیم است، علی (علیه السّلام) صراط مستقیم است، این صراط مستقیم است هم مبدأ خود او است، هم مسیر خود او است، هم منتها خود او است. شما با پیغمبر حرکت می‌کنید، وجود نازنین پیغمبر خدا هم شما را می‌برد، هم در حقیقت خود شما را عبور می‌دهد. تا عبادت ما، نماز ما به وجود ولیّ ما نرسد و از مجرای ولیّ ما عبور نکند، به خدا نمی‌رسد، خدا قبول نمی‌کند.

لزوم اتّصال اعمال به ولی

 «وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُُ وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْوَاجِبَهُ» وَ بِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُُ» یعنی تمام عبادت‌های ما باید به وجود ولی اتّصال پیدا بکند تا ارتقا پیدا بکند به بالا برود. «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»[۷] هواپیما از هر خانه‌ای پرواز نمی‌کند، باید بروید فرودگاه سوار بشوید، اعمال شما باید به فرودگاه وحی برود، از آن‌جا باید پرواز بکند. با وجود ائمّه پرواز می‌کند، آن‌ها می‌برند. آن هم راه هستند، هم راهبر هستند، هم راهنما هستند. از وجود آن‌ها عبور می‌کند، به پروردگار منّان می‌رسد. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» بدانید که در شما رسول الله است. هم در مراتب بالا، عقل شما از عقل کل است.

پیغمبر، عقل کل

 پیغمبر خدا عقل کل است. «أوَّلُ مَا خَلَق العَقل‏»[۸] اوّل مخلوق عقل است و آن عقل کل است که وجود نازنین پیغمبر خدا است. خدا به همه‌ی شما نعمت عقل داده است. این نعمت عقل شعاعی، پرتویی، رشعه‌ای از عقل پیامبر در وجود شما است. هم در بُعد عقل، پیغمبر چشمه است و همه‌ی عقلا سر چشمه‌ی پیغمبر خدا به اندازه‌ی ظرفیت خود عقل به دست می‌آورند.

وجود پیامبر در ما به اعتبار عقل و حیات و نشئه‌ی حیات باقیه

 هم «أوَّلُ مَا خَلَق اللّه نُورُ نبَیِِّک»[۹] نور همان وجود است، همان روح است. این بدن ما سراب است آن که می‌ماند وجود است و الّا نمود وجود نیست. وجه الله می‌ماند، وجه الله همان روح متّصل به نبی مکرّم اسلام و ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) است. روح انسانی، روح ملکوتی از آن‌ها نشأت گرفته است. این نور از آن‌جا است، این وجود از آن‌‌جا است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» هم به اعتبار عقل پیغمبر در ما است، در میان ما است، در خود ما است. هم به اعتبار نور پیغمبر در ما است. هم به اعتبار حیات و نشئه‌ی حیات باقیه «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ»[۱۰] آن وجه ربی که از ما باقی می‌ماند از پیغمبر است، از ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) است و همین که وجود نازنین نبی مکرّم اسلام به اعتبار اسم اعظم بودن خود، مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۱۱] است، یک وجود محیط است.

محیط یکی از اسماء خدای متعال

 پیغمبر، امیر المؤمنین، حضرت زهرا (علیها سلام) و امامان ما مظهر اسم حضرت محیط است، یکی از اسمای خدای متعال محیط است که این اسم مبارک محیط در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حدید، توضیح داده شده است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ» که این علم علم گزارشی نیست، علم ذهنی نیست. خود او اوّل است، او آخر است، او ظاهر است، او باطل است، با تو است، حضور دارد که می‌داند. نه این‌که یک گزارش به او می‌دهند که می‌داند. خود خدا در وجود تو است، در عمل تو است، هر کاری می‌کنید خدا احاطه‌ی وجودی به تو دارد.

پیغمبر معنی و باطن زندگی

 پیغمبر جلوه‌ی خدا است، اسم اعظم خدا است. از این جهت نبی مکرّم اسلام ‏ُ«فیکُمْ» در شما است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» بدانید که پیغمبر در شما است. یعنی معنی زندگی پیغمبر است، باطن زندگی پیغمبر است قدر خود را بدانید و از پیغمبر خود غفلت نکنید. با پیغمبر نفس بکشید، با پیغمبر زندگی بکنید، با پیغمبر سفر بکنید، با پیغمبر خلوت بکنید، با پیغمبر نجوا بکنید، با پیغمبر مأنوس بشوید، انس بگیرید. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ». خیلی پیام‌ها دارد و خیلی روزنه‌ی معرفت است برای انسان‌هایی که دنبال شناخت حقیقت هستند این از آن آیینه‌‌های بسیار گویا است که وجود پیغمبر را در خلوت و جلوت به ما معرّفی می‌کند. پیغمبر ما را جهان‌شمول معرّفی می‌کند. پیغمبر ما را اهل باطن معرّفی می‌کند. پیغمبر ما را مبدأ و مسیر و منتها معرّفی می‌کند. ما هر کجا برویم در سایه‌ی وجود نازنین نبی مکرّم اسلام هستیم. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ».

مظلومیّت شیعیان در جهان

امشب هم به اعتبار این‌که آغاز ربیع، آغاز محنت‌های حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است و ایّام شهادت محسن فاطمه است. خیلی تلخی‌ها هم در این روز مخابره می‌شود، ملاحظه می‌کنید. عراق، شیعیان در چه گرفتاری و فلاکتی به سر می‌برند و کشور ترکیه با چراغ سبز آمریکا خاک عراق را اشغال کرده است. شیعیان مظلوم نیجریه که چند سالی است امیر المؤمنین آن‌جا خیمه زده است و میلیون‌ها دل را با خود برده است و این‌ها در دایره‌ی اهل ولا قرار گرفتند. هیچ جرمی هم ندارند، این‌ها شیعیان متمکّنی هم نیستند. نه سلاحی دارد، نه قشونی دارند، نه یک مورد تروری دارند، مظلوم مظلوم هستند، فقط جرم آن‌ها این بود که ۱۸۰ کیلومتر در ایام اربعین به عشق امیر المؤمنین راهپیمایی کردند. چه تعدادی ارتش نیجریه حمله کرده است و این‌ها را مظلومانه کشته است و رهبر این‌ها هم هنوز معلوم نیست آیا شهید شده است؟ آیا او را دستگیر کردند، زندان کردند؟ قبل از آن هم سه فرزند او را به جرم تشیّع شهید کردند.

ضربه زدن عوامل نفوذی

در داخل کشور ما هم عوامل نفوذی دارند کار خود را علیه اسلامیّت ما، ولایت ما، علیه آرامش ما، دور بودن ما از فتنه‌ها و فتنه‌گرها می‌کنند. چه نقشه‌ها کشیدند و چطور تهاجمی در روزنامه‌ها و در بعضی مجامع دارند کار خود را می‌کنند.

توسّل ائمّه به حضرت زهرا

 ما می‌دانیم ائمّه‌ی ما با این‌که خود صاحب ولایت مطلقه بودند امّا هم می‌خواستند افتخار بکنند، هم به ما بیاموزند هر وقت گرفتار می‌شدند، به مادر خود حضرت زهرا پناه می‌بردند. امام باقر (علیه السّلام) تب کرده بودند، کلافه بودند، به مادر خود روی کردند «یَا فَاطِمَهُ أَغِیثِینِی» مادر به داد من برس. پناه امیر المؤمنین بود، پناه قرآن بود، پناه شیعیان حضرت زهرا است، مادری می‌کند. لذا در نماز استغاثه‌ی به حضرت زهرا سلام الله علیه شما حدود ۵۱۰ بار صدا می‌زنید «یَا فَاطِمَهُ أَغِیثِینِی» بی‌بی من، من را پناه بده.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی نساء، آیه ۱۰٫

[۳]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۲٫

[۴]– همان، آیه ۷٫

[۵]– نهج البلاغه، ص ۴۹۷٫

[۶]– مجموعه ورام، ج ‏۲، ص ۱۵۳٫

[۷]– سوره‌ی نور، آیه ۳۶٫

[۸]– مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرّسول، ج ‏۱، ص ۲۸٫

[۹]– غرر الأخبار، ص ۱۹۵٫

[۱۰]– سوره‌ی الرّحمن، آیات ۲۶ و ۲۷٫

[۱۱]– سوره‌ی حدید، آیه ۳٫