- در باب فکر
- به یاد مرگ بودن
- عمل برای خدای تعالی
- مبنای فکر در مرگ
- ابدیّتخواهی انسان
- انتقال انسان به عالم دیگر
- نامهی عمل
- اصحاب یمین و اصحاب شمال
- نوشته شدن اعمال در نامهی عمل
- وحشت انسان از نامهی عمل خود
- جمع شدن گناهان
- اهمّیّت دادن به گناهان صغیره
- صفات اصحاب یمین
- سلام شعار اسلام
- خیر مطلق بودن خدای متعال
- ویژگیهای مؤمن
- اهمّیّت آبروی افراد در اسلام
- اهمّیّت پردهپوشی
- پردهپوشی خدا
- دلیل شوم نبودن مؤمن
- برتری راست بر چپ
- تمام وجود مؤمن دست راست است
- صفات ابو جهل
- تقسیم بندگان به دو بخش
- اصحاب مشئمه
- برداشت از اصحاب یمین و اصحاب شمال
- اصحاب یمین
- سیر خواندن پروندهی اعمال در قیامت
- گروه سابقون
- مقرّبین همان مخلصین
- چند آیه در ارتباط با مخلصین
- فضیلت خواندن سورهی واقعه
- سابقون پیش قدم هستند
- تقاضای پیش قدم بودن در خوبیها
- علل رسیدن به مقام شفاعت
- مقام مقربون
- مقام شهدا
- شیطان و فریب انسان
- رحمت الهی نجات انسان از شیطان
- جلب بندگان در روز قیامت
- تفاوت جلب مخلصّین در روز قیامت با سایر بندگان
- مصادیق مخلصین
- رسیدن انسان به مقام فنا
- صفت خیر بودن ائمّه علیهم السلام
- علل محبوب خدا شدن
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ سَلَامَ مُخْلِصٍ لَکَ فِی الْوَلایۀ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّه وَ الصَّلَاهِ عَلَى خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ طَبیبِ نُفُوسِنَا، شَفیعِ ذُنُوبِنَا حَبیبِنَا وَ حَبیبِ إلَهِنَا أبِی القَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ المَعصُومین سِیَّمَا الحُجَّۀ بَقِیَّۀَ اللهِ فِی الأرَضین أروَاحُنَا وَ أروَاحُ مَن سِوَاهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین إلَی یَومِ الدّینِ»
«وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ»[۲].
در باب فکر
فکر پشتوانهی عبادت است، فکر زمینهی تعمیق رفتار انسان در اعماق جان است. فکر چشمهی معرفت است، عبادت بدون معرفت، زیارت بدون معرفت، صدقهی بدون معرفت، جبههی بدون معرفت کار بیجان و بیروح است و آنچه که معرفت انسان را زیاد میکند و به انسان بصیرت میبخشد فکر است. از این جهت در مکتب ما فکر بالاتر از عمل است، ارزش تفکّر از اعمال جوارحی بیشتری است.
محاسن فکر
هم اصل فکر مایهی شکوفایی وجود انسان است، به انسان ظرفیت میبخشد، انسان را از مقلّد بودن، قشری بودن به صاحب نظر بودن میرساند، فکر به انسان باور میدهد؛ انسان اندیشمند باشد، متفکّر باشد، کارهایی که در اسلام به او توصیه شده است، اینها را با فکر به باور بنشاند. از اموری که در متعلّق فکر برای یک انسانی که میخواهد سیر الی الله داشته باشد، سالک الی الله باشد، فکر در مرگ است و این فکر در مرگ هم مورد سفارش روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) است و انسان باید به هر بهانهای مرگ را به یاد بیاورد.
به یاد مرگ بودن
رفتن به قبرستان توصیه شده است، داشتن کفن در خانه و صبح و شام نگاه کردن به کفن موجب آمرزش گناه میشود. محاسبه داشتن، در هر صبحی و هر شامی با این تصوّر که نکند امروز، روز آخر عمر من باشد، نکند این صحبتی که امشب اینجا داریم آخر صحبت ما در جمع شما باشد، نمیدانیم.
عمل برای خدای تعالی
اگر آخرین صحبت ما باشد چقدر خوب است همهی حرفها را برای خدای متعال بیان کنیم، با خدای متعال معامله کنیم، حرف خوب بیان کنیم، حرف مفید بیان کنیم، اینها را به ما گفتند که درون ما با مبدأ و معاد همیشه معتقد باشیم. آمدهایم تا برویم. چگونه میرویم، کجا میرویم؟
مبنای فکر در مرگ
اساس فکر در مرگ همین است که بعد از پایان عمر این زمان و این عالم چه میشود؟ اگر انبیاء نیامده بودند و وحی الهی را به ما اطّلاع نداده بود، نمیدانستیم آن طرف چه خبر است؟ فطرت ما، کشش های درونی ما یکی از براهین معاد است.
ابدیّتخواهی انسان
انسان بر اساس قانون عرضه و تقاضایی که در جهان کشف شده و قانون عمومی عالم است، هر جا تقاضایی مطرح است عرضهای در مقابل آن از جانب خدای متعال منظور و پیشبینی شده است. این انسجام عالم، پیوستگی عالم، تناسب تقاضا و عرضه اگر یک قانون پذیرفته شدهی علمی و عقلی باشد که اینطور نیز هست ما در درون خود ابدیّت میخواهیم. دلیل اینکه همه از مرگ میترسند به دلیل این است که مرگ را آخر زندگی میدانند و خدای متعال اجلّ از این است که ما را تشنهی بقاء قرار بدهد و برای ما بقایی منظور نکرده باشد.
انتقال انسان به عالم دیگر
اینکه همهی انسانها در درون خود عطش ماندن دارند، وحشت مردن دارند، معلوم میشود مرگی در کار نیست، مرگ انتقال است، زندگی ما آن طرف است. کسانی که تشنهی ماندن هستند.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است: «خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاءِ»[۳] شما برای بقاء آفریده شدهاید، مرگ شما درِ ورودی شما به عالم بقاء است. اگر عالم بقاء، زندگی همیشگی ما با مرگ آغاز میشود باید به لوازم آنجا و عجایب آنجا و اموری که برای آنجا واقع خواهد شد و وحی الهی ما را مطّلع کرده است باید همهی اینها را گوش کنیم هم در مورد آن فکر کنیم.
نامهی عمل
یکی از مسائلی که بعد از مرگ پیش خواهد آمد دریافت نامهی عمل همهی انسانها در آنجا است که نامهی عمل به دست همهی شما داده میشود. نامهی عمل هم در جلسهی گذشته توضیح داده شد.
واقعیات و حقایق انسان که از بین نرفته است، محفوظ است نه نوشتاری به دست ما داده میشود خود عمل به دست ما داده میشود. اینکه به دست ما داده میشود باز میتوان احتمال داد که تغییرات کنایی است.
اصحاب یمین و اصحاب شمال
اصحاب یمین داریم، اصحاب شمال داریم. بر حسب آیات قرآن و روایات نامهی اصحاب یمین به دست راست آنها داده میشود و نامهی اصحاب شمال به دست چپ آنها یا از پشت سر به آنها داده میشود.
نوشته شدن اعمال در نامهی عمل
مجموعهی کارها و نیّتهایی که انسان داشته است، صفاتی که در درون او ذخیره شده بوده، چه بد و چه خوب همه را در این نامهی عمل نه مینویسد و نه او میخواند که ببیند چه کرده است؟ انسان آنجا خود عمل را میبیند، عمل خود را در آنجا مشاهده میکند.
وحشت انسان از نامهی عمل خود
لذا فریاد انسان بلند میشود که: «ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها»[۴] قبل از این قسمت در این آیه میگوید: «یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ» ای وای! «یا وَیْلَتَنا» یعنی ای وای! این چه صحنهای است که من میبینم؟ تمام صحنههای زندگی من اینجا احصاء شده است، هیچ چیز از قلم نیفتاده است، تمام کارهای من را ارائه میدهد، صغیر و کبیر آنها را. کارهایی که ما خیلی جزئی میدانستیم و فکر میکردیم این را به حساب نمیآورند.
جمع شدن گناهان
وجود نازنین حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اصحاب خود فرمودند به بیابان بروید و هیزم بیاورید. گفتند آقا بیابان خشک است، اینجا که هیزمی وجود ندارد. فرمود: بروید و بگردید. آنها جمع شدند و هر کسی به گوشهای رفت و به جستجو پرداخت و هر کسی هر چیزی پیدا کرد آورد. وقتی آوردند و جمع کردند به صورت یک تپّه درآمد. حضرت فرمودند: شما در این بیابان هیزم نمیدیدید ولی رفتید گشتید و یک به یک جمع کردید، حالا ببینید چه حجمی برای شما نمود داد؛ گناهان شما هم همینطور است.
اهمّیّت دادن به گناهان صغیره
به خصوص گناهانی که شما کوچک میشمارید و میگفتید اینکه چیزی نیست اینها را جمع میکنند و در روز قیامت چیز چشمگیری میشود. وقتی آنجا نگاه میکنید متعجّب و معترض میشوید و میگویید: «یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها». من بعضی از توجیهاتی که بعضی از حکمای ما براساس دریافتهای عرفانی از نامهی عمل و دست راست و دست چپ دارند خدمت شما تقدیم میدارم.
صفات اصحاب یمین
اینطور که معلوم میشود، در روایات ما مؤمن دست چپ ندارد «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ»[۵] یعنی تمام وجود شخص مؤمن یمن است، برکت است، ما که به همدیگر سلام میکنیم، این سلام گفتن اعلام این است که ما اصحاب یمین هستیم، ما یمن داریم، ما ضرر نداریم، ما تقلّب نداریم، ما کینه نداریم، ما بنای ایذاء و اضرار شما را نداریم.
سلام شعار اسلام
این شعار اسلام سلامتی است یعنی وجود مؤمن باید مثل ملک باشد، آزار او به هیچ کسی نرسد. سلامٌ علیکم هم میتواند دعا باشد هم اتّصال به نام مبارک حضرت حق که او «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ»[۶] است. خدای متعال هم سلام است، هم مؤمن است. خدای متعال سلامتی را به ما میدهد، هم مؤمن است یعنی ما در امان او هستیم، او به ما امنیت میدهد.
خیر مطلق بودن خدای متعال
انسانی که به دیگران پناه میدهد میگوید همانطور که خدای متعال خیر مطلق است، در وجود حق تعالی هم شرّی نیست خیر مطلق است من نیز آینهی خدای متعال هستم. من هیچ وقت برای تو شر ندارم، همیشه خیر هستم، زبان خیر دارم، نگاه خیر دارم، قدم خیر دارم، همیشه نیّت من خیر است، همیشه میخواهم همه نجات پیدا کنم، همه عاقبت به خیر بشوند، مشکل همه برطرف بشود، همهی جوانها به سامان برسد، وجود من آینهی وجود خالق من است. او سلام است ظاهر و باطن من نیز برای شما سلام است، من خیر هستم و برای شما شرّی ندارم.
ویژگیهای مؤمن
چون مؤمن بدخواه نیست، بدبین نیست، بد دل نیست، جاسوس نیست، پشت سر دیگران بدگویی نمیکند و الّا مؤمن نیست. دروغ میگوید مؤمن است. کسی که آبروی مردم را میبرد، عرض مردم را میبرد، اگر بکشد بهتر از این است که آبروی آنها را ببرد. آن تروریست قاتل خون آدم را میریزد و این آدمی که پشت سر دیگران بدگویی میکند، آبرو میبرد، خانوادهها را به هم میریزد.
اهمّیّت آبروی افراد در اسلام
در روایت دارد که «عِرضُ المُؤمِنِ کَدَمِهِ» آبروی مؤمن مانند خون او است. این هم ترور شخصیت است، گناه این کار کمتر از آدمکشی نیست و چقدر در جامعهی ما زبانها با آبروها بازی میکند و حیثیت اشخاص را لگد مال میکند. خدای متعال انتقام میگیرد «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا»[۷] در روایت دارد هر کسی آبروی کسی را ببرد، خدای متعال آبروی او را میبرد.
اهمّیّت پردهپوشی
بر عکس در آبروداری، اگر شما از اشخاص مشکلات و عیوبی سراغ دارید، گناهان مخفی سراغ دارید، امّا متجاهر به فسق نیست ظاهراً انسان محترمی است و حیا دارد بیحیایی ظاهری ندارد. اگر شما پردهپوشی کردید و نگذاشتید این کار اشتباه او بین مردم آشکار شود روز قیامت خدای متعال نامهی شما را در محکمهی عمومی باز نمیکند.
پردهپوشی خدا
روایت دارد که خود خداوند بعضی از پروندهها را در نهانخانهی خود مورد سؤال قرار میدهد. وقتی برای همهی گناهان او اقرار گرفت خدای متعال میگوید: تو آبروی بندهی من را پوشاندی من هم آبروی تو را پوشاندم حتّی پیش پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان (علیهم السّلام) هم نگذاشتم شرمنده شوی، من از تو گذشت میکنم.
دلیل شوم نبودن مؤمن
اینقدر مسئلهی عرض اهمّیّت دارد. لذا مؤمن سالم است و چون سالم است اهل غیبت نیست، اهل آبرو بردن نیست، اهل زیان زدن نیست، اهل فریب دادن و تقلّب نیست از این جهت «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ» اصلاً شوم نیست.
برتری راست بر چپ
این دست چپی که ما میگوییم، دست راستی میگوییم ما چپ را از راست کمتر میدانیم. اگر ما بخواهیم به کسی پول بدهیم با دست راست پول میدهیم، بخواهیم چیزی را بلند کنیم، چیزی را بنویسیم با دست راست مینویسیم. چون نوع کارهای ما با دست راست انجام میشود این را راست میگویند و دستی که کمتر خیر دارد دست چپ میگویند.
تمام وجود مؤمن دست راست است
امّا تمام وجود مؤمن حکم دست راست او را دارد. از همهی وجود او خیر میبارد، نور میبارد، آرامش میبارد، آبرو میبارد و دلها با حرفها و برخوردهای او شادابی و حلاوت پیدا میکند. مانند بارانی است که میبارد و یک منطقه را سر سبز تمیز میکند، دلانگیز میکند. مثل مؤمن مثل باران است، به همه جا میبارد و همه جا را را خود برکت میبرد. این مسئله که دست چپ ندارد بنابراین از هر طرف نامهی عمل خود را ببیند از راست دیده است چون اصلاً چپ ندارد. آدم شرور که شرّ محض است و طینتش خراب شده است،
صفات ابو جهل
ابو جهل است، لجوج است، به حقوق و حیثیت و دین مردم بیاعتنا است اصلاً راست ندارد، شرّ محض است، اژدها است! چنین شخصی هم راست ندارد که به طرف راست ندارد.
تقسیم بندگان به دو بخش
لذا برداشت بزرگان ما از دست راست این است که خداوند متعال بندگان خود را به دو بخش تقسیم کرده است؛ یک عدّه اهل سعادت هستند که اهل یمین هستند و یک عدّه اهل شقاوت هستند و اهل اصحاب شمال هستند، اصحاب مشئمه هستند. هر دو تعبیر در قرآن کریم بیان شده است.
اصحاب مشئمه
«وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ»[۸] و آنها که از پشت سر نامهی عمل خود را دریافت میکنند آن بخش از اشقیا هستند که دست آنها از پشت سر بسته شده است. دست آنها جلو نیست که بتوانند از جلو داد و ستد کنند چون مغلول هستند خدای متعال امر کرده است که «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»[۹] بگیرید و به بند بکشید. دست های او به بند کشیده شده است و آزاد نیست. در عین اینکه دستها پشت سر است رویی هم ندارد، روی او برگشته است، روی او به طرف خدای متعال و بهشت نیست برعکس شده، سرش به آن طرف برگشته است.
برداشت از اصحاب یمین و اصحاب شمال
این یک نوع برداشت است که اصحاب یمین یعنی اصحاب سعادت، اصحاب شمال یعنی اصحاب شقاوت و همهی زندگی اصحاب شقاوت در آنجا بدبختی است. یمنی ندارند تا اینکه از مسیر و جهت یمن زندگی خود را در آنجا دریافت کنند. با اعمال خود مواجه شوند.
اصحاب یمین
اصحاب یمین اصحاب سعادت هستند. آنها شقاوتی ندارند، همهی جهت زندگی آنها، از هر طرف که شما بیایید خیر است لذا وجود آنها یمن دارد. چون یمن دارد اینها اصحاب سعادت هستند و جهت هم ندارند «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۱۰] از هر طرف که با آنها برخورد کنید، آینهی خدای متعال شدهاند. همهی جهات آنها یمن دارند، وجه الله هستند، عین الله هستند، جنب الله هستند، مظهر خدای متعال شدهاند و از هر طرف هم خیر میبینند چون اینجا از هر طرف همه از او خیر میدیدند آنجا هم خود او از هر طرف خیر میبیند و از هر طرف نور الهی است، کرامت حق تعالی است.
سیر خواندن پروندهی اعمال در قیامت
اینها همه در محکمهی عدل الهی، قبل از آنکه مورد سؤال قرار بگیرند، در محکمه بازخواست بشوند اوّل پرونده را به خود آنها میدهند، زندگی را به خود آنها نشان میدهند «هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ»[۱۱] این کتاب ما است که نطق میکند. اگر این نوشته بود… آنکه زبان ندارد سطر و قلم که حرف نمیزند «هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ» این کتاب ما است، این پروندهی شما است که ما آن را مکتوب داشتیم که حالا با خود تو حرف میزند، عمل تو با خود تو حرف میزند. «یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ» اینجا جای خلافگویی نیست، این پرونده که الآن در اختیار تو است که عمر تو است که باز شده، کتاب عمر تو است که آن را باز کردیم و میگوییم حالا آن را بازخوانی کن لزومی ندارد تو با زبان آن را بازخوانی کنی خود آن بیانگر است. نامهی اعمال آدم در جای خود حرف میزند «هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ».
گروه سابقون
گروه سومی در قرآن ترسیم شده است که اینها در سورهی مبارکهی واقعه سابقون نامیده شدهاند «أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ * وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»[۱۲] وصف اینها اینطور است که اهل سبقت بودند، در تمام کارها در مسابقه بر دیگران سابق هستند. در نماز اوّل کسی هستند که به مسجد میآیند، در کارهای خیر اوّلین کسی هستند که دست به جیب میبرند، در اصلاح امور اوّلین کسی هستند که اقدام میکنند تا دلها را از کینه پاک کنند، خانوادهها را با همدیگر مهربان کنند، در تمام کارها نفر اوّل هستند. چون سابق هستند خدای متعال به سابقین درجهی قرب میدهد «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ».
مقرّبین همان مخلصین
براساس آیات قرآن مقرّبین همان مخلَصین هستند و اینها هم نامهی عمل نمیبینند، هم صعقهای که جناب اسرافیل که در صور میدمد با آن صعقه همهی آسمانیها و زمینیها گرفتار وحشت میشوند. قرآن کریم دارد «إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۱۳].
چند آیه در ارتباط با مخلصین
حال چند آیه در ارتباط با مخلصین که در این آیه آمده است بیان میکنم. این «هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» در سورهی مبارکهی جاثیه، آیه ۲۹ است و اینکه گروهها در روز قیامت به سه دسته تقسیم میشوند، اصحاب میمنه و اصحاب مشئمه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» در سورهی مبارکهی واقعه بیان شده است.
فضیلت خواندن سورهی واقعه
سورهی مبارکهی واقعه را هر شب بخوانید، به خصوص شبها جمعه ترک نکنید. کسانی که سورهی واقعه را شب های جمعه میخوانند بیمه میشوند، سرمایهی ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) را با خود به قبر میبرند. شیطان نمیتواند در لحظهی آخر ایمان آنها را غارت کند. وعدهی بسیار دلانگیزی است که انسان قوّت قلب داشته باشد که با حضرت علی (علیه السّلام) محشور خواهد شد، به دامن حضرت علی (علیه السّلام) خواهد رفت. إنشاءالله دست ما به دامن ایشان برسد. سورهی واقعه یکی از اموری است که انسان را بیمه و عاقبت به خیر میکند.
فضیلت خواندن سه سوره از نظر حضرت زهرا سلام الله علیها
بر حسب فرمایش بیبی، حضرت صدّیقهی طاهره، شفیعهی روز جزا، مادر ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) کسانی که سورهی الرّحمن و سورهی واقعه و سورهی حدید را میخوانند از خدای متعال مدال میگیرند، نشان پیدا میکنند که آسمانیها آنها را میشناسند کما اینکه مأمورین نیروی انتظامی، افسران ارتش، روحانیون لباس دارند و همه آنها را با لباس میشناسند کسانی که این سه سوره را میخوانند علامت پیدا میکنند. آسمانیها میگویند: «هَذَا مِن أهلِ الفِردَوس» او اهل فردوس است.
سابقون پیش قدم هستند
در سورهی مبارکهی واقعه سابقون، کسانی که پیشاهنگ هستند، پیشتاز هستند، نفر اوّل هستند، پیش قدم هستند، در معارف، در اخلاقیات، در کارهای خیر این افراد همیشه الگو و جلو هستند.
تقاضای پیش قدم بودن در خوبیها
«وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»[۱۴] که در قنوت نمازها بعضی از بزرگان ما این آیه را میخوانند «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» خدایا خانوادهی ما را برای پاکان روزگار امام قرار بده؛ یعنی ما همیشه جلو باشیم، هیچ وقت عقب نمانیم و دیگران از ما جلوتر باشیم و ما بخواهیم از دنبال آنها حرکت کنیم. در تمام خوبیها، در تمام زیباییها، در تمام ایثارها و نثارها، در تمام عرفانها و عشقها ما نفر اوّل باشیم، ما جلو باشیم و دیگران ببینند من جلو افتادم او هم دنبال من بیاید.
علل رسیدن به مقام شفاعت
سعی کنید عدّهای را برای کارهای خیر دنبال خود بکشانید، جاذبه ایجاد کنید تا إنشاءالله روز قیامت شما جزء شفعاء باشید. کسانی که پیشگام شدند و عدّهای را دنبال خود میبرند، آنها را اهل مسجد و اهل رفتن به جمکران میکنند، آنها را اهل روزی حلال میکنند، اهل توبه میکنند، این شخص جلو افتاده و دیگری را هم دنبال خود میبرد، در روز قیامت نسبت به کسی که او را دنبال خود آورده است، مقام شفاعت پیدا میکند و در کنار انبیاء و شهدا جزء شفعاء خواهد بود «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً».
مقام مقربون
کسانی که نفر اوّل هستند، نسبت به اهل دل، نسبت به اهل فضائل، نسبت به اهل عمل خیر امامت دارند مقرّبون هستند «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» کسی که پیش خدای متعال است، در محکمه نیست، او برتر از محکمه است؛ دادگاه برای کسانی است که پیش او نیستند.
مقام شهدا
شهدا «عِندَ رَب» هستند، پیش خدای متعال هستند، مقرّبین هستند. متّقینی هم که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»[۱۵] آنها که حقّ تقوا را ادا میکنند آنها هم «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ»[۱۶] هستند، اینان پیش خدای متعال هستند. آنها که پیش خدای متعال هستند، ملازم جمال و جلال حق تعالی هستند در گردونهی حساب قرار نمیگیرند لذا آنها نه صعقه را میبینند و هم شیطان اینجا آنها را استثناء کرده است.
شیطان و فریب انسان
شیطان گفته است: «… لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»[۱۷] شیطان به همه کار دارد، با آخوند کار دارد، با رزمنده کار دارد، با بسیجی کار دارد، به نماز شبخوان کار دارد، به آدمهای اهل خیر کار دارد، آنها را وادار به ریا میکند، به عجب میکشاند، هیچ کسی از وسوسهی او در امان نیست. اهل فساد را به گونهای خراب میکند و اهل عبادت و خیر را به گونهای دیگر خراب میکند. شیطان دشمن بسیار قدّاری است، دشمن بسیار وحشتناک و بیرحمی است.
رحمت الهی نجات انسان از شیطان
«إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» مگر آن بندگانی که مخلص هستند. شیطان نمیتواند مخلَصین را وسوسه کند. مخلصین خودشان نیستند، کار آنها را خدای متعال انجام میدهد، شیطان در برابر خدای متعال هیچ قدرتی ندارد، خود را به خدای متعال بدهید. تا زمانی که در دامن رحمت خدای متعال هستید شیطان به شما کاری ندارد ولی همین که از او جدا شوید شما را وسوسه خواهد کرد. او رصد میکند و در کمین شما نشسته است تا ببیند امام زمان نظر خود را از ما برداشته است، ما را رها کرده است، مثل گرگی است که میبیند گله چوپان ندارد و به آن حمله میکند. گرگ ایمان ایستاده است به محض اینکه ببیند انسان رها شد، آدم را میبرد و به سمت جهنّم میکشاند. ولی در قرآن کریم حرف خود شیطان را نقل کرده است: «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ».
جلب بندگان در روز قیامت
دوم تمام کسانی که در دادگاه عدل الهی هستند جلب میشوند نه اینکه خودشان میروند «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ»[۱۸] روز قیامت حکم جلب تمام بندگان خدا که دارای پرونده هستند صادر میشود و همه را به دادگاه عدل الهی احضار میکنند که پرونده را باز میکنند، پردهها را کنار میزنند و همهی خلایق آنجا تماشاچی هستند و تک تک انسانها را همه در حال محاکمه میبینند.
تفاوت جلب مخلصّین در روز قیامت با سایر بندگان
«فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» امّا عباد مخلَص خدا جلب نمیشوند، آنها محترم هستند، آنها اصلاً به دادگاه نمیروند «إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ». این بندگان هم احضاریه دریافت نمیکنند و بالاتر از آن هستند که کارشان به دادگاه کشیده شود و هم نفخه و صعقهای که میآید «فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۱۹]، «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۲۰] در آن صعقهی عمومی که همه گرفتار وحشت میشوند خدای متعال عدّهای را مستثناء کرده است و آنها همان مخلَصین هستند که اینها «مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»[۲۱] هستند. آنها در امنیّت کامل هستند، هیچ نگرانی و وحشتی ندارند و در محضر حق تعالی، در نهایت عزّت و سرافرازی به سر میبرند.
مصادیق مخلصین
پس انسانی که مخلَص بود، از شرّ شیطان در امان است، از اینکه به دادگاه برود و احضار شود در امان است و از صعقه و فزع و وحشت روز قیامت و از مقدّمات روز قیامت هم در امان است. مصادیق بارز و مسلّم مخلصین و سابقین عبارت هستند از وجود نازنین خاتم انبیاء، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و وجود نازنین امیر المؤمنین (علیه السّلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) ائمّهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هستند. آنها مخلَصین هستند؛ یعنی کار آنها با خودشان نیست تا بازخواست شوند. اگر من کاری انجام داده باشم آنجا از من سؤال میکنند ولی اگر من به مقامی رسیدم که خدا دست من شد، خدا چشم من شد، خدا زبان من شد… کسی که بلندگو را محاکمه نمیکند ائمّه بلندگوی خدا هستند، حرف خدا را به مردم میرسانند دست امیر المؤمنین (علیه السّلام) دست خود ایشان نیست، ید الله است، او یدالله است، او عین الله است.
رسیدن انسان به مقام فنا
اگر انسان به مقام فنا رسید و این در اثر ترک گناهان به واجبات عمل و نوافل عمل کرد «لَا یَزال یَتَقَرَّبُ إلَىَّ العَبدُ بِالنَّوافِلِ» آنها که همیشه نماز شب میخوانند، آنها که نوافل یومیّه را میخوانند، آنها که هر کار خیری پیش بیاید عادت کردهاند.
صفت خیر بودن ائمّه علیهم السلام
در مورد ائمّه (علیهم السّلام) در زیارت جامعهی کبیره میخوانیم «عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ» اگر انسان این کارهای خیر که خدا دوست دارد را عادت کند همیشه انجام بدهد «لَا یَزال یَتَقَرَّبُ» همیشه هر کار خیری که برای او ممکن بوده است، از نوافل یومیّه، از نافلهی شب، دل شاد کردن، گره باز کردن، احترام به والدین و یا هر کاری که خدا را راضی میکند اینها در زندگی از هیچ کدام از این کارهای خیر دست برنمیدارند.
علل محبوب خدا شدن
آنها که دائماً دنبال این کارها هستند محبوب خدا میشوند. وقتی محبوب خدا شدند خدای متعال میفرماید: «فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ»[۲۲] خود من گوش او میشوم، خود من دست او میشوم، خود من زبان او میشوم. وقتی انسان مظهر خدا شد، خدا دارد کار میکند و من مجرا هستم وقتی که همهی امور انسان الهی است دیگر نامهی عمل ندارد. یکی این گروه هستند که نامهی عمل ندارند، وحشت ندارند، انتظار ندارند، مواقف قیامت ندارند و دیگر آنها که ذات بدی دارند. کفّاری که ذات بدی دارند بیحساب وارد جهنّم میشوند. عدّهای بیحساب بهشتی هستند و عدّهای بیحساب جهنّمی هستند و عدّهای هم محاکم دارند و به عمل آنها رسیدگی میشود و إنشاءالله تعالی در آخر با شفاعت به بهشت میروند.
[1]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی یس، آیه ۱۲٫
[۳]– تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۱۳۳٫
[۴]– سورهی کهف، آیه ۴۹٫
[۵]– الکافی، ج ۲، ص ۱۲۶٫
[۶]– سورهی حشر، آیه ۲۳٫
[۷]– سورهی حج، آیه ۳۸٫
[۸]– سورهی واقعه، آیه ۹٫
[۹]– سورهی حاقه، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۱۱۵٫
[۱۱]– سورهی جاثیه، آیه ۲۹٫
[۱۲]– سورهی واقعه، آیات ۸ تا ۱۱٫
[۱۳]– سورهی زمر، آیه ۶۸٫
[۱۴]– سورهی فرقان، آیه ۷۴٫
[۱۵]– سورهی آل عمران، آیه ۱۰۲٫
[۱۶]– سورهی قمر، آیه ۵۵٫
[۱۷]– سورهی حجر، آیات ۳۹ و ۴۰٫
[۱۸]– سورهی صافات، آیه ۱۲۷٫
[۱۹]– سورهی نمل، آیه ۸۷٫
[۲۰]– سورهی زمر، آیه ۶۸٫
[۲۱]– سورهی نمل، آیه ۸۹٫
[۲۲]– الکافی، ج ۲، ص ۳۵۲٫
پاسخ دهید