- تبلور شأن ائمّه در کلام آنها
- تکلّم خدا با بندگان برگزیده
- دل انسان ملکوت خدا است
- دلیل ملکوتی نشدن دل انسان
- چگونه از عالم کثرت به عالم ملکوت برسیم؟
- ثمرات هشت سال جنگ ایران
- غلبه بر نفس
- هدایت جوان توسط پیامبر
- خداوند پناه انسان مضطر
- گناه باعث ذلّت میشود
- ترک گناه باعث خوشحالی میشود
- پرسش و پاسخ
- فرق منتظِر و منتظَر چیست؟
برای دانلود کلیپ « جنگ باطنی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۳ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « جنگ تحمیلی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « نفس عماره » مربوط به این جلسه، با حجم ۳۳ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « نماز شب » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۶۳ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ فِی أطرَافِ لَیلِکَ وَ نَهَارِکَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ سَفینَۀَ النَّجَاۀ، سَلَامَ مُخلِصٍ لَکَ فِی الوِلَایَۀ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
تبلور شأن ائمّه در کلام آنها
«یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ»[۲]عبارات حضرت امام سجّاد (علیه السّلام) در شأن خود حضرت سجّاد است. او زین العابدین است، سیّد ساجدین است، خدا به او اهلیت داده است که در عبودیت ممحّض و عبد مطلق خدا باشد. دعاهایی که در قرآن صاعد است امر اعتباری نیست، امر واقعی است.
در زیارت شریفهی جامعه میخوانیم «کَلَامُکُمْ نُورٌ» کلام آنها مطلقاً نور است. هم کلماتی که با اشخاص سؤال و جواب کردند، تفقّد کردند و هم حرفهایی که با خدا بیان کردند، حرفهایی که با شاگردان خود بیان کردند، درسهای که ارائه فرمودند «کَلَامُکُمْ نُورٌ».
در مورد شخص نبیّ مکرّم اسلام قرآن چیزی فرموده است که آنها وارث همان هستند «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»[۳] نمیگوید «مَا یَتلُوا القُرآنَ عَنِ الهَوَی» بلکه میگوید «وَ ما یَنْطِقُ» نطق پیغمبر مطلقاً وحی است کما اینکه کار ایشان هم وحی است نه نطق لسانی ایشان وحی است بلکه رفتار ایشان پیام دارد و خود فعل پیغمبر و امامان آسمانی عینیت وحی است، نمیگوید «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ»[۴] نمیگوید «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ أن إفِعْلَ الْخَیْراتِ». کارهایی که امام زمان و ائمّه انجام میدهند برای خدا است، کار این کار نطق و لسان خدا است. همینطور که پروردگار متعال کتاب الله، هم کتاب او وجود دارد و هم کتاب او وجود دارد. خداوند منّان این را مکتوب فرموده و در لوح محفوظ و در قلب نازنین خدا ثبت کرده است و هم علاوه بر اینکه ثبت فرموده و نوشته است که مکتوب کتاب الله است خدا خود ناطق بوده، قرائت کرده است.
تکلّم خدا با بندگان برگزیده
«سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[۵] إنشاءالله اگر ما به بهشت برویم صدای خدا را میشنویم و لذّتی که برای اهل بهشت از استماع صدای خدا، طنین حق تعالی پیش میآید از همهی نعم بهشتی بالاتر است. آنجا انسان ذوب میشود، چیزی از انسان نمیماند، همه چیز خود را از دست میدهد، حتّی بهشت را! و در مورد حضرت موسی «وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلیماً»[۶] نه اینکه مطلب را به قلب او القاء کرد، وقتی که او به سوی آتش رفت «نُودِیَ یا مُوسى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ * فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى»[۷] خود خدا با او حرف زد و گفت: من پروردگار تو هستم، بشنو. خدا گفت و موسی هم این را شنید.
دل انسان ملکوت خدا است
اگر انسان باورهای خود را بالا ببرد زندگی تغییر خواهد کرد. راههای دیگری وجود دارد که انسان اوج بگیرد، عروج کند، از این لجن خود را کنار بکشد. این لجنها حجاب ما هستند، عالم کثرت، عالم ظلمت؛ اگر انسان خود را از این کثرات رها کند و بخواهد توحید وجودی داشته باشد (ای صد دلهی یک دله دل یک دله کن) اگر انسان بخواهد تمرکز دل پیدا کند باید دل خود را که در کشور جان ما تجزیه شده و در هر گوشه از آن شیطانی حکومت میکند اگر میتوانستیم این شیاطین را از دل خود بیرون کنیم.
در حدیثی بیان شده است که «لَوْ لَا أَنَّ الشَّیَاطِینَ یَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِی آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ»[۸] همان حالتی که خداوند بر حضرت ابراهیم ارائه کرد «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»[۹] اثر دیدن ملکوت این است که انسان به درجهی یقین میرسد «وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ» ابراهیم اهل یقین بود. مقدّمهی یقین این است که حجابها کنار برود و انسان ملکوت را ببیند.
دلیل ملکوتی نشدن دل انسان
چرا ما ملکوت را نمیبینیم؟ برای اینکه ما مُلک را رها نمیکنیم، ما اهل ملک هستیم، اهل ملکوت نیستیم. ما فرشی هستیم و نمیتوانیم عرشی باشیم، باید فرش را رها کرد تا به عرش رسید. مادامی که ما به این فرش دلبسته هستیم به عرش نخواهیم رسید. زمین فرش ما است، ملکوت عرش ما است. ما بدن را طواف میکنیم، نیازهای بدنی را طواف میکنیم. محور زندگی ما رفع نیازهای وجود ملکی ما است. این وجود متکثّر ما که قطعه قطعه است و کثرت در ذات آن است و مرتّب فقر و خلأ و فاصله است، مادامی که ما به این وجود وابسته شدهایم هیچ عروجی نخواهیم داشت امّا اگر خود را این ندیدیم، خود را آیینهی خدا دیدیم، خدا کرم کرده و در ما از روح خود دمیده است «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»[۱۰] از بالا است، دم ما گرم است.
چگونه از عالم کثرت به عالم ملکوت برسیم؟
اگر انسان از این عالم کثرت، از این عالم تعلّقات بتواند یک قدم فاصله بگیرد، هر روز یک قدم جلو بیاید، این کارها بیشتر در سحر عملی است، هر کسی که اهل سحر باشد کم کم این حرفها برای او جایگاه خود را پیدا میکند. «إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً»[۱۱] انسان روزها در دریای مشکلات شنا میکند «إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً»[۱۲] نماز شب آن هم در سحر و اگر کسی هم اهل سحر نبود بعد از نیمه شب نماز شب را بخواند و الّا همان را هم از دست میدهد. شیطان میخواهد فرصتها را از انسان بگیرد. اگر نتوانستید نماز شب را در سحر بخوانید زودتر بخوانید. اگر معاذ الله نتوانستید نماز شب بخوانید قضای آن را بخوانید خدا خیلی خوشحال میشود. نمازهایی که خدا برای ما الزام نکرده است و واجب نیست برای محبّت خدا است و شما در مورد آن تکلیف ندارید. شما با انجام این کار مشرّف میشوید و شرف پیدا میکنید.
اگر انسان بتواند دل خود را از شیاطین خلاص کند در یک تهاجم بیامان با سلاح اشک، با سلاح ابتهال، با سلاح دعا، با سلاح توبه دل خود را از دشمن خالی کند خدا به او کمک میکند. این جنگ باطنی بسیار سختتر از جنگ ظاهری است.
ثمرات هشت سال جنگ ایران
این جنگ که هشت سال و نیم اینقدر معجزه داشت، اینقدر برکات داشت، خون شهدای ما این کشور را بیمه کرده، اسلام را بیمه کرده، انقلاب را بیمه کرده، خدا میداند این هشت سال دفاع مقدّس معجزهی دین ما است. اگر یک محاسبهی علمی کنیم در باور نمیگنجد که تمام دنیا به جنگ ما آمدند و از هیچ جنایتی هم مضایقه نکردند؛ از بمباران شیمیایی گرفته تا موشکها و بمبهای مختلفی که هواپیماهای مختلف داشتند. آتشبارها و قشونی که از کشورهای مختلف با ما جنگید، جنگ تبلیغاتی و رسانهای اردوگاه دشمن فضای دنیا را پشتیبانی میکرد. ما هیچ کسی را زیر این آسمان نداشتیم. ارتش مجهّزی نداشتیم، سپاه هم نوپا بود. هشت سال با قدرت شرق و غرب جنگیدیم و الآن هستیم و جزء قدرتها به حساب میآییم. این جنگ یک معجزهی قطعی است و تجربهای است که خداوند منّان وعده داده بود که «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»[۱۳].
غلبه بر نفس
این عالم نسبت به عالم برزخ مانند قطرهای است مثل کفشکنی نسبت به جهان بزرگ است، اصلاً به حساب نمیآید. جنگ باطنی ما هم جنگ برزخی است، ما که جنگ مُلکی نداریم. ما میدانیم در درون دشمنی به مراتب خشنتر و خطرناکتر از آمریکا و صدّام و آل سعود داریم که آسیب آن بیشتر است که انسان را به قعر جهنّم میفرستد. کسی که با نفس خود در بیفتد و از مصاف نفس خود پیروز بیرون بیاید. این هنر ما نیست «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ»[۱۴] این جمله را کسی که پیروز شده گفته است، کسی که با سرافرازی از چنگ نفس بیرون آمده است و نفس را زیر پای خود له کرده، او میگوید: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» همهی ما نوجوان بودیم و جوانی را جوانی را تجربه کردیم، دورهی بسیار سختی است، خدا به شما کمک کند، جوانی مشکلات خاصّ خود را دارد. ولی این مشکلات تا وقتی است که انسان پناه ندارد.
هدایت جوان توسط پیامبر
جوانی خدمت نبیّ مکرّم اسلام آمد و عرضه داشت جوان هستم، برای ازدواج امکان ندارم، آمدهام از شما اجازه بگیرم تا در حدّ ضرورت در خارج از چهارچوبهای شرع خود را ارضاء کنم. پیغمبر اخم نکرد، نگفت بیادب، نگفت این چه حرفی است، خودت را کنترل کن. پیغمبر با ملاطفت این جوان را پذیرفت. فرمود: شما خانواده دارید؟ عرض کرد: بله. فرمود: خواهر، مادر و محارمی داری؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: اگر یک جوان قصد آنها را داشته باشد شما راضی میشوید؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: سراغ هر کسی بروی یا دختر کسی است، یا خواهر کسی است یا از محارم کسی است، هر چیزی که برای خود نمیپسندی برای آنها هم نپسند. جوان صادقی بود، به تعبیر من عرضه داشته باشد: پس من چه خاکی بر سرم بریزم! این امر که با موعظه حل نمیشود، این آتشی است که در درون من روشن است. من باید چه کنم؟ حضرت دید او بیچاره است «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ»[۱۵] هر وقت مضطر شدید و پناه بردید به شما کمک خواهند کرد. حضرت دیدند او مضطر و بیچاره است، فرمودند: جلو بیا. جوان جلو آمد و آقا دستی به سر و صورت و سینه و شکم او کشید (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) این جوان تا آخر عمر هرگز هوس گناه نکرد.
خداوند پناه انسان مضطر
اگر مجاهد باشید بعد مضطر بشوید، ناتوان بشوید و به خدا پناه ببرید او به شما پناه خواهد داد. این پناهگاه شما یاد خدا است «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ» یاد خدا یعنی فراموش نکنید که شما در چنگ خدا هستید. هر کاری انجام میدهید تکویناً آزاد هستید ولی تشریحاً آزاد نیستید. خدا این آزادی را در وجود شما خلق کرده است، نمیتوانید آزاد باشید ولی قانون خدا شما را منع کرده است و میگوید: آزادی خود را اعمال نکن. اگر شما آزادی را به خاطر شرع خدا محدود کردید خدا قول داده است که خودش مشکل شما را آسان کند. «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً»[۱۶] خدا این مشکل شما را آسان میکند آن وقت گرفتار ذلّت گناه نمیشوید.
گناه باعث ذلّت میشود
گناه انسان را ذلیل میکند، گناه بیآبرویی در پی دارد، بوالهوسی سرافکندگی میآورد، بوالهوسی باعث شکست انسان میشود و انسان پیش خود ذلیل میشود. هر وقت انسان کار اشتباه خود را به یاد میآورد میگوید من انسان پستی هستم و از خودش نفرت پیدا میکند.
ترک گناه باعث خوشحالی میشود
هر جا شما در مبارزه سربلند بیرون آمدید همانطور که وقتی رزمندگان ما پیروز میشدند چقدر شاداب بودند. در درون انسان هم همینطور است، وقتی انسان پیروز میشود حالت انبساط و ابتهاج و نشاط دارد. واقعاً آدم وقتی ترک گناه میکند در درون خود احساس میکند پیروز شده، خدا او را پیروز میکند. و هر گاه شیطان بر او غلبه میکند، نفس او را زمین میزند، آدم واقعاً احساس میکند که شکست خورده است، همه چیز او از بین رفته است، نور رفت، توفیق رفت، حرمت رفت، قرق شکست، تحقیر شدم، اسیر نفس و دشمن خدا شدم. اسارت باطن بسیار بد است «أَ لَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا»[۱۷]
پرسش و پاسخ
- با توجّه به اینکه ما را به خواندن احوالات بزرگان دعوت میکنند، با خواندن زندگی این علما و مخصوصاً جوانی ایشان که از کودکی خود را پاک و معصوم نگه داشتهاند ما دچار یأس و ناامیدی میشویم از اینکه به جایی برسیم؛ لطف کنید راهنمایی بفرمایید، وظیفهی ما چیست؟
- «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[۱۸] این حرف را خدای متعال در قیامت قبول نمیکند که بگوییم ما با مطالعهی حالات نبی مکرّم اسلام، ائمّهی هدی (علیهم السّلام) که اینها در عرش الهی درخشیدند، نور مطلق بودند وقتی ما فاصلهی خود را با آنها میبینیم ناامید میشویم. نسبت به صالحین، رهیافتگان هم همینطور هستند. از هر جای ضرر برگردیم به نفع ما است. خدای متعال گناهکاران را دعوت کرده است چون از آن طرف است در دعاها میخوانیم «إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ»[۱۹] مأیوس میشوم «وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ» طمع پیدا میکنم. طرف ما خدا است و با عظمت و کبریایی خود ما را مورد ترحّم قرار داده است و فرموده: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ»[۲۰] طرف تو خدا است، خود او میگوید هر قدر هم در لجن فرو رفته باشی من منتظر تو هستم تا بیایی. آیا باز هم میتوانیم بگوییم ما مأیوس میشویم؟ إنشاءالله هم بخوانید و هم امیدوار باشید و هم حرکت را شروع کنید که دیر میشود. هر چقدر انسان بخواهد با این بهانهها کار را عقب بیندازد گرفتار تصویف میشود و تصویف هم جزء گناهان است.
روزه گرفتن: «الصَّوْمُ لِی»[۲۱] تردیدی نیست که روزه جزء عبادتهای خاص است. روزه عبادت بدون عنوان است، بدون بروز و ظهور است، عبادت بی سر و صدا است. روزه خلوت باطن با خدا است. آدمی که روزه دارد اگر خیلی آدم کوچک و حقیری نباشد که بخواهد به دیگران بفهماند کسی نمیفهمد که او روزه است. روزه یک ارتباط خاص بین عبد و مولا است لذا در اینکه روزه اکسیر است، اغواکننده است، روزه مقرّب است، روزه انسان را در حجاب میکند و انسان خدا را میبیند. «جَوِّع نَفسَکَ تَرَنی» اصل همین است امّا هر کسی شرایطی دارد. ملاحظه فرمودید که در روز عرفه با اینکه روزه فضیلت فراوانی دارد ولی فرمودهاند اگر روزه گرفتن موجب بشود که ما نشاط دعا نداشته باشیم دعا رجحان دارد. در روایات داریم که امر دایر باشد بر اینکه ما قرآن بخوانیم یا دعا بخوانیم؟ دعا رجحان دارد «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَهِ»[۲۲] دعا حضور حق تعالی است. نه اینکه به صورت سطحی دعای کمیل بخوانیم. دعا آن حالت نیاز و اضطراری است که بنده به خدا پیدا میکند و فقری است که انسان را به آن غنای مطلق وصل میکند. ضعیفی که ضعف و ناتوانی او را پایمال میکند اگر قدرت مطلق را پناهگاه خود دید و خود را به آن پناهنگاه پناهنده کرد این حالت دعا است. دعا فرار از خود، خطر، عیب و ظلمت است. درس خواندن هم دعا است، درس خواندن مقدّمات وصل به حق تعالی است. انسان درس میخواند تا به فقر خود و غنای حق تعالی معرفت پیدا کند. اگر روزه گرفتن نشاط درس را از انسان میگیرد، درس جزء عبادتهای برتر است و باید روزه را به خاطر درس ترک کنیم. نیّت کنیم که بتوانیم هم درس بخوانیم و هم ثواب روزه را برده باشیم «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»[۲۳] امّا اگر قرار باشد طلبه طلبگی کند خوب است که همهی ما صوم دهر داشته باشیم؛ یعنی ماهی سه روز روزه بگیریم «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۲۴] میشود آن وقت خدای متعال برای ما صوم دهر مینویسد. این کارها نوعی سیاست است! اوّل و وسط و آخر ماه را طلبهها روزه بگیرند جمع بین حقوق است. روزهای بعد را نوش جان کنند، خوش باشند و إنشاءالله خوش درس بخوانند.
فرق منتظِر و منتظَر چیست؟
منتظَر گمشده است، منتظِر گم کرده است. بعضیها گمشده دارند، بعضیها ندارند. خوش به حال کسی که میداند گمشده دارد. آن کسی که میداند گمشده دارد منتظر است. آن کسی متوجّه نیست و چشم انتظار نیست، خلوتی ندارد، نالهای ندارد، سوزی ندارد و اصلاً برای او مهم نیست که پدرش او را رها کرده است. غیبت و هجران امام زمان بسیار مشکل است. چه کنیم که معرفت نداریم و گناهان بین ما و آقا فاصله انداخته است. اگر گناه نکنیم آن وقت میفهمیم که او را گم کردهایم، همه چیز را گم کردهایم. تا زمانی که امام زمان را پیدا نکنیم هیچ چیزی نداریم. منتظِر گم کرده است و منتظَر گمشده است.
- با توجّه به اینکه در حوزه هستیم و تازه وارد حوزه شدیم از اخبار و سیاست داخل ناآگاه هستیم آیا هنوز زود است که بدانیم یا اینکه باید اخبار را پیگیری کنیم؟
- «العَالِمُ بِالزَّمَانِهِ» کسی که بخواهد در زندگی درست انتخاب کند و نلغزد باید زمان را بشناسد، دشمن را بشناسد، تاکتیکهای دشمن را بشناسد، توطئهها را بشناسد، لکن وظیفهی اصلی و اساسی طلبه دو امر است: ۱- تمرکز در کسب معنویت و اخلاق، این هیچ ترخیص ندارد. انسان باید علی الدّوام در سنگر تقوا بنشیند. فضا بمباران است، بمبهای خطرناک در کمین ما است. تیربارهای شیطان تعطیلی ندارد. اگر لحظهای خود را رها کنید و از یاد خدا غافل بشوید و در پناه ائمّه نباشیم شیطان ایمان ما را برده است. یک وظیفه مراقبت دائم از حفظ ایمان است که هیچ وقت تعطیل نمیشود؛ نه جمعه دارد، نه تعطیلات تابستان دارد، نه داخل و بیرون خانه دارد، بلکه علی الدّوام باید حواس ما به خودمان باشد که تیر نخوریم. این مسئله بسیار اساسی است. تقوا برای طلبه البتّه نه فقط برای طلبه بلکه برای هر کسی که ادّعای ایمان دارد، خدا و عاقبت را قبول دارد باید بداند که خطر علی الدّوام او را تهدید میکند. نه فریب نفس امّاره تعطیل است و نه شیطان کار خود را تعطیل کرده است. شرارت نفس ما دائم است چون نفس امّاره است، سیرهی مبالغه است. حتّی شب که میخوابیم نفس ما فعّال است لذا خوابهای بد میبینیم. گاهی خواب هم ما را به هوس میکشاند. در بیداری که خواب هستیم، وقتی که به خواب میرویم هم شیطان نمیگذارد خواب امام زمان را ببینیم، نمیگذارد خواب حضرت زهرا را ببینیم. کور هستیم، نمیبینیم. امّا از این طرف چشم حیوانی باز است و هرچه حیوانیت ما را تقویت میکند آنها را میبینیم. بنابراین باید هنگام خواب هم دقّت کنیم که مقدّماتی فراهم کنیم که خدا در خواب هم ما را حفظ کند، آیۀ الکرسی را بخوانید و بخوابید، وضو بگیرید و بخوابید، رو به قبله بخوابید، هر وقت میخوابید یک لحظه تأمّل کنید که شاید بیدار نشوم. خیلی افراد بودهاند که خوابیدهاند و دیگر بیدار نشدهاند ما چه میدانیم؟ مگر خبری آمده است که ما شب که میخوابیم عمر بعدی هم داریم، شاید آخرین شب ما باشد. دستوراتی که خدا به حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند و دستورات دیگری که از ائمّه (علیهم السّلام) آمده است را رعایت کنیم، طلبه باید هم در خواب و هم در بیداری مراقبهی دائم داشته باشد.
مسئلهی بعدی درس است. درس طلبگی جزء واجبات است مانند نماز است «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ»[۲۵] نمیتوان فریضه را نادیده گرفت. ما به دعوت خود خدا طلبه شدیم و خدا ما را دعوت کرده است «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»[۲۶] تفقّه در دین، در متن قرآن کریم مورد دعوت خدا قرار گرفته شده است. شما به خدا لبّیک گفتید آمدید در دین فقیه بشوید. حالا که به خدا لبّیک گفتید و آمدید تا در دین فقیه بشوید تضییع عمر گناه است. از امام زمان روزی بگیرد، در خانهی امام زمان بگیرد، امّا مأموریتی که امام زمان به او داده است که خوب درس بخواند را انجام ندهد و خوب درس نخواند. بازیگوشی و وقتگذرانی کند، تمرکز دیگران را به هم بریزد، با گوشی تلفن و پیامکها سرگرم شود یا خدای نخواسته فیلمهایی ببیند که جز اینکه جوانی خود را به بطالت میگذارد هیچ نتیجهای ندارد. من جرأت نمیکنم بگویم خدای نخواسته طلبه غیبت میکند، حرفهای بیارزش بیان میکند، همدیگر را به هوس دعوت میکنند. آنها کارها در جهنّم است.
یک مسئله تفقّه است و مسئلهی دیگر تدیّن است. این دو بال نباید هیچ وقت بشکند، شما دارید با این دو بال بالا میروید «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[۲۷] خداوند متعال میفرماید: رفعت شما با علم و ایمان است. خدا بالا میبرد، پرنده را هم خدا بالا میبرد ولی خدا به پرنده پر داده که با پر بالا برود ما هم پرندههای عرش الهی هستیم. شما باید روی بال ملائکه باشید ولی اگر بال نداشته باشید نمیتوانید با کسانی که بال دارند هم پرواز بشوید، باید بال داشته باشید؛ یک بال شما علم است و بال دیگر شما ایمان است.
در کنار این دو محور اصلی و اساسی، این دو مبنا و شالوده شما باید آنچه که چاشنی و ویتامین این غذاهای اصلی است را تأمین کنید. کمبود ویتامین به بدن انسان آسیب میرساند. این اطّلاعات جنبی راجع به اوضاع روز، راجع به تاکتیک دشمنان، راجع به نفوذ فرهنگی، نفوذ سیاسی، نفوذ اقتصادی که اینها را دیدبان ما، نایب امام زمان به ما هشدار میدهد ما سرباز او هستیم. ما باید در پادگانهای خود تمام ابزار لازم را برای شناخت تاکتیکهای دشمن و تأمین سلاحهایی که بتوانیم با آنها مقابله کنیم یا بتوانیم با آنها هجوم ببریم برای ما ضروری است و الحمدلله مدیریّت این مدرسه از اوّل به انقلاب، اسلام و ولایت تعهّد داشته است و این محیط جایی برای ضدّ ولایت و آمریکاپرست و کافرپرست نیست، الحمدلله. بعضی از افراد در پوشش لباس مقدّس در حوزهی علمیه سرباز انگلیس هستند، والله سرباز آمریکا هستند و گاهی هم در نهایت نافهمی، نه اینکه عالماً و عامداً این کار را انجام دهند این اشتباه را مرتکب میشوند.
کسانی که دین را از سیاست جدا میدانند به پیغمبر اهانت میکنند، اوّلین کسی که در اسلام حکومت تشکیل داده خود پیغمبر است. اوّلین کسی که قرآن را در متن زندگی آورده و اسلام را اسلام زندگی معرفی کرده خود رسول الله است، سیرهی پیغمبر است، متن قرآن کریم است، هم با قرآن تضاد نشان میدهند و هم با پیغمبر و هم با روش امیر المؤمنین که تا میتوانست خواست و وقتی هم مردم نخواستند خانهنشین شد. ولی آن وقت که مردم به صحنه آمدند حضرت علی هم وارد صحنه شد و خلافت را قبول کرد. ما میگوییم دین از سیاست جدا است یعنی معاذ الله امیر المؤمنین خلاف دین عمل کرده؟ پیغمبر خلاف دین عمل کرده است؟ حضرت سلیمان خلاف دین عمل کرده؟ حضرت داود خلاف دین عمل کرده است؟ اینها بیدینی است. نتیجهی حوزه و بیدینی این میشود که آخوند سکولار باشد و بگوید دین را چه به سیاست! ما میخواهیم عزاداری کنیم به سیاست کاری نداریم. این حرفها، حرفهای جاهلانه یا خائنانه است. بحمد الله محیط شما از روزی که تأسیس شده در مسیر شهیدان بوده، خون شهیدان آدرس است. آنها فرمودند ما با خون خود راه را ترسیم کردیم، دنبال خون ما را بگیرید و بیایید به مقام «عِندَ رَب» برسید. ما این مسائل را باور داریم لذا الحمدلله مدیریّت برای شما از متخصّصین مختلف در مسائل سیاسی و اجتماعی تاکنون استفاده کردهاند و از این به بعد هم إنشاءالله استفاده خواهد شد.
نگذارید سؤالات در ذهن شما باقی بماند. با اساتید خود دوست باشید، با مدیریّت دوست باشید، ابهامات خود را، ایراداتی که در جامعه نسبت به دین و سیاست دینی و ولایت و آنچه راجع به انقلاب، راجع به خطّ امام، راجع به شعارها و گفتمانهای ما و مشکلاتی که در این رابطه وجود دارد اگر نتوانستید حل کنید نگذارید بماند، گناه است، شما را ساقط میکند، عرضه داشته باشید، شجاع باشید، آنچه در دل دارید به زبان بیاورید و ما را محرم خود بدانید که بین خود و خدا شما مانند فرزندان خود ما هستید. من شما را بسیار دوست دارم، دوستان دیگر هم همینطور هستند، شما جان ما هستید. لذا با ما دوست باشید و ما را از خودتان بدانید، شما از ما هستید. اگر راجع به دولت، ملّت، جامعه و ولایت ایراداتی در ذهن دارید بگویید چون اگر دربارهی این مسائل گفتگو کنیم یا ما قانع میشویم یا کسی که اشکالی در ذهن دارد و هر دو این مسائل خیر است.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– الصحیفه السجادیه، ص ۶۲٫
[۳]– سورهی نجم، آیات ۳ و ۴٫
[۴]– سورهی انبیاء، آیه ۷۳٫
[۵]– سورهی یس، آیه ۵۸٫
[۶]– سورهی نساء، آیه ۱۶۴٫
[۷]– سورهی طه، آیات ۱۱ تا ۱۳٫
[۸]– بحار الأنوار، ج ۵۶، ص ۱۶۳٫
[۹]– سورهی انعام، آیه ۷۵٫
[۱۰]– سورهی إسراء، آیه ۸۵٫
[۱۱]– سورهی مزمّل، آیه ۷٫
[۱۲]– همان، آیه ۶٫
[۱۳]– سورهی محمّد، آیه ۷٫
[۱۴]– سورهی یوسف، آیه ۵۳٫
[۱۵]– سورهی نمل، آیه ۶۲٫
[۱۶]– سورهی طلاق، آیه ۴٫
[۱۷]– نهج البلاغه، ص ۵۵۶٫
[۱۸]– سورهی انسان، آیه ۳٫
[۱۹]– المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۵۹۰٫
[۲۰]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۲۱]– الکافی، ج ۴، ص ۶۳٫
[۲۲]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۵، ص ۱۶۷٫
[۲۳]– الکافی، ج ۳، ص ۲۱۸٫
[۲۴]– سورهی انعام، آیه ۱۶۰٫
[۲۵]– الکافی، ج ۱، ص ۳۰٫
[۲۶]– سورهی توبه، آیه ۱۲۲٫
[۲۷]– سورهی مجادله، آیه ۱۱٫
پاسخ دهید