برای دانلود کلیپ « آش نخورده » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۱ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « انسان ذاکر » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۲ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « هوشیار باش » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۹ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « جاروکشی مدرسه امام زمان ارواحنا فداه » مربوط به این جلسه، با حجم ۷ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « خدای عزوجل، شریک خوبیست » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « تا وقتی بت خودت را نشکستی » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « ذکر عملی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۱۰۲ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.

***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***


 

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طَبیِبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ الْمَظْلُومِینَ ‏َسِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏ إلَی یَومِ الدِّینِ».

بالاترین مرتبه‌ی ذکر

«یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ»[۱]. ذکر مراتبی دارد که عالی‌ترین مرتبه‌ی ذکر مرتبه‌ای است که ذاکر و ذکر و مذکور یکی می‌شود. یعنی از این طرف ذاکری نمی‌ماند. وقتی عاشق به معشوق دست پیدا می‌کند که خود نباشد. تا من هستم، تو تو هستی، دو نفر هستیم. عشق غیرت دارد، غیرت مغایرت را قبول نمی‌کند. این است که پروردگار متعال فرموده است: «أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ»[۲].

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (14)

ریای در کار و رد شدن اعمال

 اگر کسی در عبادت خود، علم خود، احسان خود، خدمت خود، حج خود، زیارت خود، ناخالصی داشته باشد ولو درصد بسیار کم، گوینده‌ای حرف می‌زند، واقعاً هم خدا را قبول دارد، برای خدا حرف می‌زند ولی یک جاهایی از آن دوست دارد که مستمع او را بپسندد، جا بیفتد، کار خراب می‌شود. خدا این را قبول نمی‌کند. نماز من البدو إلی الختم با همه‌ی مستحبّات آداب برگزار بشود، کیفیّت یک حرف از همه‌ی نماز به خاطر این و آن عوض بشود، لحن نمازگزار عوض بشود. در قرآن خواندن هم همین‌طور است. در همه‌ی شئونی که عبد باید عبودیّت خود را احراز بکند و در محضر پروردگار عبودیّت ثبت بشود و ضبط بشود، اگر یک جای آن ناخالصی داشت، ریا داشت غیر خدا در انگیزه دخیل شد، خدا می‌فرماید: من شریک خوبی هستم و سهم خود را به آن طرف واگذار می‌کنم. سهم خود را به آن طرف واگذار می‌کنم، من دیگر سهمی ندارم. این‌‌جا است که کار بسیار مشکل می‌شود.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (13)

اخلاص بالاترین مرحله

 می‌فرماید: «النَّاس کُلُّهُمْ هَلْکَى إِلَّا العَاِلمٌ وَ الْعَالمُونَ کُلُّهُمْ هَلْکَى الّا الْعَامِلُونَ وَ الْعَامِلُونَ کُلُّهُمْ هَلْکَى إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر عَظیم»[۳] عمل معرفت می‌خواهد و معرفت حرکت می‌خواهد، چاشنی حرکت باید اخلاص باشد و تازه انسان وقتی به مرحله‌ی اخلاص نائل آمد، نگه داشتن اخلاص کار هر کسی نیست. «وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر عَظیم» هنر این است که انسان بتواند این خالصی را، این شفافیّت را، این صفا را نگه بدارد. عجب و ریای بعد از عمل هم مضرّ است و عملی است که انسان با اخلاص انجام داده است. اگر انسان در یاد خدا، یاد عملی که کلید مراتب بالا است… کار ما که از بالا شروع نمی‌شود، ما از پایین آغاز می‌کنیم، قطره قطره داریم وجود خود را توسعه می‌دهیم. نمازهای ما قطره هم نیست. کارهایی که به حساب خود برای خدا انجام می‌دهیم واقعاً قطره هم نیست ولی همین که وجود دارد.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (12)

انسان مالک جوارح و مختار نبودن در جوانح

 ما از عمل حرکت به سوی پروردگار متعال را شروع می‌کنیم. یعنی در بدو امر ما مالک جوارح خود هستیم، مالک جوانح خود نیستم. فعلاً حبّ و بغض ما ارادی نیست و خیلی از اموری که مربوط به باطن است، در حیطه‌ی اراده‌ی ما نیست. خواب ما ارادی نیست، بیداری ما ارادی نیست. خنده‌ی ما ارادی نیست، گریه‌ی ما ارادی نیست. محبّت ما، دشمنی ما، همه‌ی این‌ها برای ما غیر ارادی است ولی نگاه ما در اختیار خود ما است، می‌توانیم ببینیم و می‌توانیم نبینیم. زبان ما در کنترل خود ما است، می‌توانیم حرف بزنیم، می‌توانیم حرف نزنیم. حرکت ما، سکون ما در اختیار خود ما است. قیام ما، قعود ما در اختیار خود ما است. مقدّمات گرسنگی ما، سیر شدن ما در اختیار خود ما است. درس خواندن، نخواندن ما، مطالعه کردن ما، مطالعه نکردن ما این‌ها کارهایی است که پروردگار متعال ما را بر جوارج خود مسلّط قرار داده است و وقتی می‌خواهیم جوارح خود را استخدام می‌کنیم و از این‌ها کار می‌کشیم.

ویژگی انسان ذاکر

انسان ذاکر در مرحله‌ی عمل، هر کار می‌خواهد بکند، خدا را در نظر می‌گیرد. وقتی این نگاه حرام باشد، به خاطر خدا نگاه نمی‌کند. هیچ کسی هم نیست، هیچ کسی در آن‌جا نیست ولی توجّه دارد که آن که باید باشد، وجود دارد. اگر همه‌ی عالم نگاه نکردند، هیچ تأثیری در حال ما نداشت. چون سرنوشت ما نه به دست فرد است، نه به دست جمع است، نه آدم است، نه عالِم. یک اراده بیشتر در عَالم حاکم نیست، آن هم اراده‌ی خدا است.

حاکم بودن اراده‌ی خدا در جهان

فقط یک اراده است «مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ»[۴] آنچه خدا خواست همان می‌شود. تمام عوالم امکان دست به دست هم بدهند که کسی به عزّت نرسد ولی خدا بخواهد او را عزیز می‌کند. هیچ قدرتی مانع اراده‌ی خدا نیست. خدا وقتی اراده کرد، کسی را عزیز بکند با وجود مخالفت همه‌ی عالمیان او را به عزّت می‌رساند. عکس آن بوق تبلیغاتی، رسانه‌ها تشکّل‌ها دست به دست هم بدهند یکی را بزرگ بکنند، بنای خدا بر این است که یک مهلتی به این می‌دهد، این بزرگ می‌شود ولی بعد از آن که بزرگ بشود با یک نوک سوزنی آن را خالی می‌کند. می‌بینند این هیچ بوده است، ما فکر می‌کردیم این کسی بوده است.

مزایای دلبسته نبودن انسان به ملک 

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ»[۵] دقّت کردید «تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ» دل آدم‌ها می‌چسبد. خدا هم می‌کند، آن‌ها درد می‌کشند. دل انسان به ملک، به سلطنت، به شهرت، به مال، به منال اگر نچسبیده باشد، گره نخورده باشد کندن ندارد، خیلی راحت است. روز گذشته پشت میز بود، امروز می‌گویند که دیگر شما نباش. خوشحال است، به این‌جا هیچ عقله‌ای نداشت، دل او این‌جا نبود ولی اگر دل به این‌جا داده بود، سکته می‌کند. اشخاصی بودند مقام را از آن‌ها گرفتند، نماندند، دق کردند و رفتند. «تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ».

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (11)

آموزش حضرت ابراهیم برای دل نبستن به غیر خدا

 از ابتدا از خدا بخواهیم، همّت هم بکنیم که دل به غیر از خدا ندهیم. حضرت ابراهیم برای آموزش حسّی و بصری بود. «فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً قالَ هذا رَبِّی»[۶] «رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی»[۷] امّا همه‌ی این‌ها «فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ‏»[۸] . به چیزهایی که نمی‌ماند دل ندهید، افول دارد. به کسی دل بدهید، به چیزی دل بدهید که ماندگار است. به جز خدا هیچ ماندگاری وجود ندارد. «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[۹] همه چیز، نه این‌که بعداً نابود می‌شود، تعبیر قرآن تعبیر بسیار لطیف و دقیقی است. «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ» همین الآن جزء نمودی شما از اشیاء.

ناتوانی انسان از درک وجود

  هم خود شما نمود هستید و هم نمودها را می‌بینید. شما از وجود خبر ندارید. حسّ وجودیاب ندارید. این حواس شما نمودها را می‌بیند ولی شما حسّ یافتن بود را ندارید. شما نمی‌توانید وجود را درک بکنید. چون وجود محدود نیست و شما محدود هستید. وجود مطلق است، وجود محدود نیست، لایتناها است. لایتناها در متناهی نمی‌گنجد، باید نباشی تا او باشد ولی تا هستی حجاب هستی. محدود هستی نمی‌رسی.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (10)

عوارض دلبستگی به امور دنیوی

 این است که «تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ» به هیچ امری از امور دنیا، زرق و برق دنیا دل گرم نباشید، دل ندهیم، خیره نشویم که آش نخورده و دهان سوخته است. فقط رنج و حسرت آن برای ما است ولی لذّتی به دست ما نخواهد آمد. در این‌ها نوشی نیست، همیشه نیش است. خیال شما را می‌کشاند، واقعیت ندارد، وجود ندارد، سراب است.

مالک بودن خدا

«تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُوَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ»[۱۰] نمی‌فرماید: «الخیر بیدک»، «بِیَدِکَ الْخَیْرُ» فقط تو هستی که خیر در اختیار تو است. هیچ کسی صاحب خیر نیست که خیر را به ما برساند یا خیر را از ما برگرداند. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» قدرت برای تو است، اراده برای تو است، عزّت برای تو است، بقا برای تو است، جلال برای تو است، هستی برای تو است. کسی کاره‌ای نیست.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (9)

توجّه به خدا در انجام امور و ترک گناه برای او

اگر کسی کاره‌ای نیست، برای کسی حساب باز نکنید. فقط برای خدا حساب باز بکنیم که او همه کاره‌ی عالم است. اگر انسان از عمل شروع کرد، در هر کاری با یاد خدا گناه را ترک کرد و برای دیگران هم در ترک گناه حسابی باز نکرد، چون وقتی ترک گناه هم می‌کنیم، به خاطر جامعه بود، اوّلاً ما را مزوّر تربیت می‌کند، متظاهر تربیت می‌کند، ریاکار تربیت می‌کند که همیشه انسان برای این و آن دارد خود را کنترل می‌کند و ثانیاً رشدی در او نیست.

ترک گناه بالاترین عبادت‌ها

خود ترک گناه بالاترین عبادت‌ها است. همه‌ی شما مکرّر شنیدید وقتی حضرت امیر (علیه السّلام) پرسیدند: «مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ»[۱۱] چه عملی در ماه رمضان برترین عمل است؟ پیامبر فرمودند: «الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» ترک گناه عمل است. این عمل درونی است. آدم در درون خود چیزی را ترک می‌کند، نیّت می‌کند، یک عمل اثباتی است. ترک جوارحی است ولی عمل جوانحی است. تمام ترک‌ها برای ما نور دارد، اگر برای خدا ما گناهان را ترک بکنیم. بنابراین گناه نکنیم، غیبت نکنیم، دروغ نگوییم، مردم‌آزاری نکنیم، نیش زبان نداشته باشیم، نگاه حرام نداشته باشیم، لقمه‌ی حرام به کام خود عرضه نکنیم، همه‌ی این‌ها را باید برای خدا نکنیم.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (8)

اخلاص در عمل

 این ذکر عملی می‌شود که انسان مراقبه‌ی ترک گناه دارد ولی در این مراقبه نمی‌خواهد عارف بشود، فردا کشف و شهود داشته باشد، خود این‌که انسان می‌خواهد عارف بشود، کشف و شهود داشته باشد این هم خلاف ذکر است، خلاف اخلاص است. خدا در آن نیست، تو برای خود این کار را کردی. بعضی از صلحای مشهور می‌گوید که: در عالم مکاشفه یکی از درگذشتگان را دیدم که او اهل ریاضت بود، اهل سیر و سلوک بود. راه رفته بود ولی دیدم با یک حسرتی مرتّب دست خود را به زانو می‌زند، می‌گوید: ای کاش برای خدا کرده بودم. گفتم: چه شده است؟ گفت: این همه ما مواظب بودیم، گناهان را ترک کردیم، به مقامات رسیدیم حالا که این‌جا آمدیم می‌بینیم این‌جا ذخیره نشده است. می‌گویند: تو می‌خواستی به آن برسی، نمی‌خواستی به ما برسی. می‌خواستی مکاشفه داشته باشی، داشتی. می‌خواستی به مقام آگاهی به اسرار مردم برسی، رسیدی.

هدف خدا از خلقت انسان

 خدایی در کار تو نبود. خود ریاضت، مقابله‌ی با نفس گشایشی برای باطن انسان پیش می‌آورد، شرح صدر می‌آورد، گاهی هم آدم را صاحب کرامت می‌کند و این‌که ما به این‌جا آمدیم صاحب کرامت بشویم خدا فرموده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ‏»[۱۲] آمدیم بنده باشیم، نیامدیم صاحب کرامت باشیم. بعضی‌ها می‌گویند: ما این‌قدر درس خواندیم، این‌قدر عبادت کردیم به جایی نرسیدیم. به کجا می‌خواستی برسی؟ همین که می‌گویی به جایی نرسیدیم، این اوّل رفوزگی تو است. (تو بندگی چو غلامان به شرط مزد مکن) بنده که طلبی از مولا ندارد. تو از چه کسی داری طلبکاری می‌کنی؟ ما این همه مواظبت کردیم، مراقبت کردیم دست از پا خطا نکردیم، خود این دست از پا خطا کرن است، این از زیّ بندگی خارج شدن است. تو که هیچ هستی، داری از خدا طلبکاری می‌کنی؟! چه چیز تو به حساب می‌آید که توقّع داشتی به جایی برسی، تازه خدا رحم کرده است با این روحیه به جایی نرسیدی و اگر به جایی رسیده بودی هم خود تو بدبخت بودی، هم خیلی‌ها را بدبخت می‌کردی.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (7)

ظرفیت پایین بعضی از سالکین

امروز انسان می‌بیند کسانی که یک خوارق عادتی دارند، دور آن‌ها شلوغ شده است، در آخر آبروی آن‌ها رفت. گاهی هم تا مرز اعدام رفتند. لذا حساب با خدا باز بکنید، از ابتدا حساب غیر خدا را از دفتر خود پاک بکنیم و حساب باز کردن برای خدا هم در قدم اوّل ما آن چیزی را که خدا به ما عنایت کرده است و آورده است ما را در خانه‌ی امام زمان نشانده است. این مدرسه‌های طلبگی خانه‌ی امام زمان است، ما در خیمه‌ی حضرت آمدیم، ما وارد خانه‌ی حضرت شدیم که جاروکشی بکنیم. خدا نکند که این جارو را هم از ما بگیرند. بگویند تو برای جارو کشیدن هم مناسب نیستی.

یادی از مرحوم مولوی قندهاری

مرحوم آقای مولوی قندهاری در مشهد هر چند وقت یک بار توالت‌های حرم حضرت رضا را قرق می‌کرد، خود او می‌رفت و دستشویی‌ها را می‌شست و به این افتخار می‌کرد. ما هم این روحیه را داریم؟ افتخار می‌کنیم که دستشویی طلبه‌های امام زمان را شستشو بدهیم یا آمدیم آقا بشویم، اطراف ما شلوغ بشود و به ما احترام بگذارند. یک مقدار هم اگر کم و زیاد بشود به سرعت صدای اعتراض ما بلند بشود که چرا به ما نمی‌رسند؟ به من جسارت شد. تا این روحیه داریم به جایی نمی‌رسیم.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (6)

 شیخ انصاری پای درس اخلاق سیّد علی شوشتری

مرحوم آیت حق ملّا حسینقلی همدانی (اعلی الله مقامه الشّریف) که جزء اعجوبه‌های دهر بوده است چه برکتی خدا در وجود او قرار داده بود که جز شکارهای مرحوم آقا سیّد علی شوشتری (اعلی الله مقامه الشّریف) بوده است. مرحوم شیخ انصاری از نظر فقاهتی استاد آقا سیّد علی شوشتری بوده است. ولی از نظر معرفتی، تربیتی شیخ منزل آقا سیّد علی شوشتری می‌رفته است آن کسی که امام زمان او را انتخاب کرده بود. چون از رجال الغیب امام زمان، ملّا قلی جولا از رجال الغیب بوده است. رجال الغیب تربیت شده‌های مستقیم نفس حضرت ولیعصر هستند.

ظرفیت بالای تربیت شدگان امام زمان

خیلی باید کسی ظرفیت داشته باشد. امثال ما بخواهند به امام زمان نزدیک بشوند، آب می‌شویم تا چه برسد به این‌که بخواهیم در محضر او حضور دائم داشته باشیم و از فیوضات ملکوتی در حدّ تالی تلو امام زمان بتوانیم استفاده بکنیم. ظرفیت این‌ها معمولاً فوق ظرفیت‌ها است. لذا می‌توانند گمنام در جایی باشند، به همه‌ی مشکلات به همه‌ی حتّی خفت‌ها، رنج‌ها تن بدهند ولی هیچ دم در نیاورند و خود را لو ندهند.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (5)

عنایت ملّا قلی جولا به آقا سیّد علی شوشتری

 ملّا قلی جولا یک بافنده‌ای بوده است کسی نمی‌دانسته است که این کار را دارد ولی آمد سراغ آقا سیّد علی شوشتری و اوّل ایجاد یقظه کرد و او را بیدار کرد، بعد هم او را به نجف فرستاد و گفتند در وادی السّلام منتظر باش بعد از ۷۰ روز یا ۷۲ روز آن‌جا من را می‌بینی که مرحوم آقا سیّد علی می‌گوید: ما در وادی السّلام سر قرار بودیم، من آنچه مسلّم است یقین دارم که این از اطراف نیامد. از آسمان نازل شد، از زمین جوشید دیدم در نزد من است و آن‌جا نسخه داد و راه انداخت و مرحوم آیت حق این برهان عرفای عالم آقا سیّد علی شوشتری (اعلی الله مقامه) شیخ انصاری را در روزهای خاصّی تحت نفوذ خود داشت و آن را سیر می‌داد. مرحوم ملّا حسینقلی همدانی متوجّه شد که شیخ در یک روزهای خاصّی به آن‌جا می‌رسد، خدا این را هم می‌برد. ولی وقتی آقا سیّد علی شوشتری ملا حسینقلی همدانی را در منزل خود می‌بیند، او را شکار می‌کند. می‌گوید شیخ پیر است، دیگر از او گذشته است این کار، کار شما است و خود او انتخاب می‌کند و مرحوم ملّا حسینقلی همدانی هم الحق و الانصاف جزء آیات باهرات حق تعالی است.

شاگردان ملّا حسینقلی همدانی

چه کسانی را، چه نفوسی را، مبدّل به عرش خدا کرد. مرحوم آقا شیخ محمّد بهاری، مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی و دیگران. می‌گویند: سیصد مجتهد صاحب کرامت پای درس ایشان بودند که همه مجتهد بودند و همه‌ی آن‌ها هم صاحب کرامت شدند که یکی از این‌ها آقا میرزا جواد آقای ملکی است.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (4)

 دو مورد شکایت میرزا جواد آقا ملکی ملّا حسینقلی همدانی

آقا میرزا جواد آقا ملکی خیلی در اجرای دستورات و طیّ طریقی که استاد او آدرس می‌داد، جدّی بوده است ولی می‌بیند که علی رغم همه‌ی تلاش‌های او پشت در مانده است، در به روی او باز نمی‌شود. به استاد عرض می‌کند آقا شما توجّهی که به بعضی‌ها دارید، به ما آن عنایت را ندارید. مرحوم ملا حسینقلی به ایشان می‌گویند: شما که باشید؟ عرض می‌کند من جواد ملکی هستم. در محضر شما هستم. عجب شما از آن ملکی‌ها هستید! اسم یکی را می‌برد و این شکّه می‌شود. چون او را نمی‌پسندیده است، با او قطع رابطه کرده بود، فکر می‌کند این انتساب موجب افت این است که شیخ به او توجّه نمی‌کند می‌گوید: از آن‌ها هستیم، با آن‌ها خویشاوند هستیم ولی با آن‌ها رفت و آمدی نداریم. ایشان می‌گوید: مشکل شما همین است. خود را بهتر از او می‌دانی. تو به جایی نمی‌رسی مگر این‌که کفش او را جفت بکنی. این یک برخورده بوده است.

یک بار دیگر باز آمده میزا جواد آقا گله می‌کند که عنایت شما به ما کم شده است، خلاصه کاری برای ما نشده است، نظری نمی‌کنید، به ما نگاهی نمی‌کنید. ایشان می‌گویند تا شما وارد مجلس می‌شوید توقّع داری یک جایی به شما بدهند، به جایی نمی‌رسی.

در سر منزل لیلی که خطرهاست به جان             شرط اوّل قدم آنست که مجنون باشی

شکستن بت نفس و توجّه به خدا

 مجنون برای رسیدن به لیلی از همه‌ی چیز خود و در رأس همه چیز آبروی خود مایه می‌گذاشت. مردم او را هو می‌کردند ولی لذّت می‌برد. آدم تا بت خود را نشکند، خود او بت است نگران بیرونی نیست. آدم خود دشمن خود است، آدم خود مانع خود است، آدم خود حجاب خود است. چه کار بکنیم؟ «إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ»[۱۳] خدایا عاجز هستم، بیچاره هستم، بدبخت هستم، زمین خورده هستم. زور من به خود من نرسید. چه کار بکنم؟ «فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ» خدایا من را جذب بکن، دل من را ببر. به من هم یک دل بده، دل من که دل نیست، دل من گل شده است، خدا به من دل بده. «إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ» این از مراحل عملی است که شروع کردید.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (3)

ترگ گناه و شرط ارتقای درجات

 ترک گناه بکنیم ولی حسابی برای این و آن باز نکنیم که بگویند فلانی ما یک عمری با او بودیم، ما یک گناه از او ندیدیم. اگر همّت ما این باشد، این هم چون گناه نکردیم، خدا به خاطر گناه ما را نمی‌سوزاند، چون گناهی نکردیم تا جهنّم را برای خود ساخته باشیم ولی ارتقای درجات در آن نیست. ما راه نمی‌رویم، ما به خدا نمی‌رسیم. رفتن به سوی خدا با نیّت حرکت به سوی خدا است، تمام کارهای انسان از مجرای اراده‌ی او است که کار انسانی است، کارهای غیر ارادی به حساب اخلاق ما و انسانیّت ما نیست. لذا ترک گناه با یاد خدا، عمل به واجبات، با یاد خدا این قدم اوّل است

پاداش خداوند به اعمال خالص

که اگر انسان در این جهت سماجت کرد، پروردگار متعال قول‌هایی که داده است همه‌ی آن حق است «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۱۴] نه این‌که در آخرت شما می‌بینید، آن‌جا شما یک کاری کردید خدا به شما تجارت کرده است و ده برابر برای شما نوشته است نه، این‌جا که شما برای خدا یک ترک گناه بکنید، بنا بود یک قدم بروید، خدا شما را ده قدم می‌برد. می‌فرماید: بنده‌ی من، به من یک شبر نزدیک بشود من یک زراع به او نزدیک می‌شوم. این حرکت قربی است، حرکت حبّی است.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (2)

ذکر حرکت به سوی خدا

ذکر یعنی حرکت به سوی خدا. با توجّه، با آگاهی، با انتخاب، با نیّت. اگر این ذکر عملی حاصل شد و پایان آن انسان به یک جایی می‌رسد که دیگر خود او نیست که إن‌شاءالله اگر عمری بود و بنا شد با هم مؤانستی داشته باشیم با همدیگر یک مروری به آن درجات و به آن‌ جهات هم پیش بیاید.

گاهی آدم نقش پیک را دارد، پیک نمی‌داند نامه چه محتوایی دارد، «فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ»[۱۵] ما به شما امید داریم، خود را هم شکسته خورده می‌دانیم، در زندگی جا ماندیم، واماندیم. ولی هرگز خدا اجازه‌ی ناامیدی نداده است. لذا به همین دلیل خود را به میان شما کردیم. شاید خدا همه‌ی ما را با هم بخرد. شاید یک دلی در این مجموعه باشد، یک نفس پاکی در این مجموعه باشد، یک روح زلالی در این مجموعه باشد، یک شکسته دلی.

Madreseh_13940830_Sadighi_ThaqalainSite (1)


[۱]– الصحیفه السّجادیّه، ص ۶۲٫

[۲]– کافی، ج ‏۳، ص ۷۲۱٫

[۳]– روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ‏۱۲، ص ۱۴۶٫

[۴]– الکافی، ج ‏۲، ص ۵۷۲٫

[۵]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۶٫

[۶]– سوره‌ی انعام، آیه ۷۸٫

[۷]– همان، آیه ۷۷٫

[۸]– همان، آیه ۷۶٫

[۹]– سوره‌ی قصص، آیه ۸۸٫

[۱۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۶٫

[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۹۵٫

[۱۲]– سوره‌‌ی ذاریات، آیه ۵۶٫

[۱۳]– بحار الأنوار، ج ‏۹۱، ص ۹۸٫

[۱۴]– سوره‌ی انعام، آیه ۶۰٫

[۱۵]– الکافی، ج ‏۱، ص۴۰۳٫