- خداوند متعال هستی مطلق است
- تمام موجودات در حال ذکر دائم هستند
- خدا توفیق اراده را به ما داده است
- خدا قاهر به همهی موجودات است
- خدا قدرت محض است
- ما همیشه در محضر خدا هستیم
- جلال الهی زیباتر از جمال الهی است
- لحظهی که رو به غیر از خدا کنیم شرک است
- چیزی جز خدا نیست
- خدا را باید در این دنیا پیدا کرد
- ما آیه و آینهی خدا هستیم
- خاسر چه کسانی هستند؟
برای دانلود کلیپ « قدرت نمایی خدای عزوجل » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۱ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « معامله با خدای متعال » مربوط به این جلسه، با حجم ۸ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۳۹ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَی رَسُولُ اللَّهِ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ».[۲]
خداوند متعال هستی مطلق است
پروردگار متعال هستی مطلق است. یعنی هیچ حدی ندارد، نامحدود بودن خدا را اگر کسی بفهمد معنی آن این است که جزء خدا نیست، یعنی ما نیستیم، ما هم هستیم و هم نیستم. ما از آن جهت که ما هستیم، نیستیم. از آن جهت که خدا ما را آفریده است، کار خدایی بوده است هستیم؛ نه اینکه انسان متوجّه شود کار خدا است.
تمام موجودات در حال ذکر دائم هستند
تمام موجودات در حال ذکر هستند، آن هم ذکر دائم «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»[۳] ای کاش ما محرم میشدیم، صدای آنها را میشنیدیم، غلغه است، عالم، عالم عشق است. همهی موجودات با خدا معاشقه میکنند، معاشقهی دائم هم است.
خدا توفیق اراده را به ما داده است
عوالم امکان همه از این شرف برخور دارند که خود آنها نیستند، همه و همه زبان خدایی هستند. خدا به ما توفیق داده است ما را به یک چیزی مشرف کرده است که اختصاص به خود ما دارد و آن اراده است. اراده از آن خدا است. یک اراده بیشتر در عالم نیست و دیگران مقهور ارادهی حق هستند. «خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِیَّهَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّهِ».[۴] خدا همه چیز را که یکی از این همه چیز کارهای ما است، «اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»[۵] کار ما هم شَیء است این حرفی که ما میزنیم «مِنَ الْأَشْیَاءِ» است، خالق آن خدا است. خالق همهی موجودات خدا است. خدا قدرتنمایی کرده است. همه جا برای خدا خلق یک پشه با خلق مغز انسان هیچ فرقی ندارد، برای خدا همه چیز همین است. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۶].
خدا قاهر به همهی موجودات است
در یکی از دعاها است، میگوییم، این برای من کثیر است: «وَ هُوَ عِنْدِی کَثِیرٌ وَ هُوَ عَلَیْکَ سَهْلٌ یَسِیرٌ»[۷] آنکه من میخواهم برای من خیلی زیاد است، چون خود من کوچک هستم و این چیزها زیاد به نظر من میآید، ولی «عَلَیْکَ سَهْلٌ یَسِیرٌ»؛ برای شما، برای خدا این چیزها، چیزی نیست. لذا تمام اجرام کیهانی، عوالم بالاتر از اجرام کیهانی که ما نفهمیدیم، عقل ما نمیرسد، راه به آنجا تاکنون پیدا نکردیم، آسمانهای بعدی که خیلی مهمتر از آسمان دنیا هستند اینها همه برای خدا هیچ است. بگوییم مثل آب خوردن است تعبیرات خیلی عامیانه است، ولی خدا قاهر به همهی موجودات است. مقهور حق تعالی است.
خدا قدرت محض است
یکی از قدرتنماییها خدا که برای عقلا قدرتنمایی است، وإلّا خدا قدرت محض است، قدرتنمایی ندارد، همه قدرت است، همه وجود است، این جعل اراده و اختیار برای بشر است. با اینکه خود او قاهر است، خود او همه کاره است، خود او خالق است حتّی کار ما را خدا خلق میکند، مع ذالک من انتخاب میکنم، من اختیار میکنم. این از عجایب خیلی مرموز است و این جا است که فهم مسئلهی جبر و تفویض خیلی مشکل میشود و فرمایش امام صادق (علیه السّلام) هم سهل و هم ممتنع است، «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ».[۸] خدا همه کاره است، در همه کاره بودن او، مشیّت او بر این تعلّق گرفته است که ما از مجرای اختیار خود به سوی او برویم، به آسمان و زمین یک تعارفی کرد، «ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً»[۹] آنها گفتند ما چه کاره هستیم؟ «أَتَیْنا طائِعینَ» خیلی برای آنها لذیذ بود که خدا به آنها میگوید: میخواهید یا نخواهید این است. گفتند چرا که نخواهیم «أَتَیْنا طائِعینَ» این را خدای متعال از مجرای اراده از ما خواسته است که ما هم به خدا «أَتَیْنا طائِعینَ» عرضه بداریم.
ما همیشه در محضر خدا هستیم
ما این را در عالم ذر به هر معنای که بخواهید بفرمایید، ما نُه وجه در عالم ذر گفته شده است که نظر مرحوم علّامه طباطبایی این است که عالم ذر الآن هم است. یعنی الآن هم ما اگر به ذر خود و فطرت خود برگردیم همین الآن هم در محضر خدا هستیم، خدا را شهود میکنیم، خدا ما را به حضور پذیرفته است، همین الآن هم خدا میگوید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»[۱۰] ما در آن فطرت خود که محجوب از او هستیم، ما خود را گُم کردیم، دنبال خود هم نمیگردیم که خود را پیدا کنیم. ما اگر خود را پیدا کنیم، خود ما پیش خدا هستیم. هر وقت خود را یافتی خدا را یافتی «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».[۱۱] هر گاه بشر خود را پیدا کرد، خدا را پیدا کرده است و نقطه ضعف من این است که خود را نمیتوانم پیدا کنم، اگر به خود دسترسی پیدا کنم، دست به خدا یافتهام. حال این وضعی که همهی موجودات دارند علی الدوام فانی هستند، «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»[۱۲] توجّه به جلال الهی دارند که خود نمایی نکنند.
جلال الهی زیباتر از جمال الهی است
جمال آدم را جذب میکند به اندازهی جذبهای که پیش میآید، یک رونقی دارد او عاشق من است، او دارد من را میبرد، من چه کسی هستم که دارد ما را میبرد؟ امّا جلال الهی آدم را آب میکند به آدم حیاء میدهد، شرم میدهد، آدم خجالت میکشد. من چه کسی هستم «مَا بَینَ التُّرابِ وَ رَبِّ الأربابِ» من چطور میتوانم تو را صدا بزنم؟ من با چه رویی به تو مراجعه کنم؟ من چه کسی هستم که بگویم تو من را قبول کن؟ من چه کسی هستم؟
لحظهی که رو به غیر از خدا کنیم شرک است
خداوند منّان از ما خواسته است که شما از مجرای اراده و انتخاب خود هماهنگ با همهی موجودات باشید، آنها دوام ذکر دارند، شما هم دوام ذکر داشته باشید، «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»[۱۳] معنی ذکر کثیر این نیست که قلیلی از اوقات خود را ذاکر نباشید، نه، حیف است که اصلاً شما از من جدا شوید، چون مال من هستید. چرا به غیر من رو میکنید؟ همیشه حالت شما «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ»[۱۴] لحظهای که آدم غیر او را میبیند شرک است، چون غیر او نیست. این شرک معلول توهّم بشر است. لذا روز قیامت مشخص میشود که همه «إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها»[۱۵] شما اسمگذاری کردید، حقیقت نداشت. نام خالی بوده است اینها که چیزی نبوده است.
چیزی جز خدا نیست
چیزی جز خدا نیست ما این ارتباط الهی را از طریق کشف خود، کشف کنیم، ما خدا را یافتیم؛ خدا هست ما نیستم، هستی ما در نیستی ما است. اگر بخواهیم باشیم باید نباشیم که باشیم.
لذا «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ»[۱۶] هر زمان خود را نیست کردی و به او متّصل شدی آن مقدار که نیست شدی هست شدی، ولی هر مقدار که هستی داری این نیست است. سرابی بیش نیست، موقع مرگ متوجّه میشوی که چه سراب بدی است، تا آخر تشنه بودی، تشنه ماندی، الآن هم باید تشنه بروی. چون کسی که در اینجا به آب نرسد، در آنجا آبی نیست باید اینجا پیدا کرد.
خدا را باید در این دنیا پیدا کرد
اگر کسی اینجا خدا را نیافت اینجا چشم و دل او باز نشد، آنجا هم باز نخواهد شد. باید تمام ادراکاتی که خدایابی با آن ادراکات است همینجا باید پیدا کرد. آدم حظ بصر، حظ سمع، حظ شامه، همهی اینها ماوراء حسی است که ما داریم. یک بصر غیر حسی، سمع غیر حسی و آنچه را حضرت موسی کلیم از خدا شنید: «یَا مُوسی * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»[۱۷] حضرت موسی با این گوش که نمیشنود، خدا که جسم نیست که صوت جسمی داشته باشد. موسی به مقداری که خود را نیست کرد تجرّد پیدا کرد. خدا از خود در او تابید، جلوهی خدا است، تجلّی حق تعالی است. به مقداری که ما نباشیم تجلّی حق است.
ما آیه و آینهی خدا هستیم
این حجاب خودی را باید از میان برداشت و ذکر هم همین است. خود آدم نبود، آن وقت همه خدا است. همه خدا است، «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ».[۱۸] شما اصلاً جزء خدا را نمیبینید، چون شما و ما هستیم ولی هستی ما، هستی مرآتی است، آیه هستیم، آینه هستیم. خدا در ماه خود را نشان میدهد، نه ما را نشان میدهد و ما اشتباه گرفتیم. به جایی اینکه خدا را در خود ببینیم خود را همهجا میخواهیم تحمیل کنیم، میخواهیم همهجا ما باشیم.
خدا میگوید اگر میخواهی تو باشی، من هم تو را اخراج میکنم برو اصلاً تو را کاری ندارم برو تا خود باشی، «فَإِنَّکَ رَجیمٌ»[۱۹] انسان رجم میشود، دیگر بدبختتر از ما کسی است که خدا بگوید من دیگر با تو کاری ندارم.
خاسر چه کسانی هستند؟
لذا معامله باید با خدا باشد، «تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ» غیر این باشد، خاسر است. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»[۲۰] خاسر یعنی سرمایه آب کرده، خاسر چه کسی است؟ خاسر آن است که خود را آب کرده است. آب کردن خود به این است که آدم خود را ببیند و با خودبینی خود محور باشد، استکبار برای او پیش میآید. شیطان میشود میگوید: «أَنَا خَیْرٌ»[۲۱]، در برابر او هم «أَنَا خَیْرٌ» میگوید. این «أَنَا خَیْرٌ» مخصوص شیطان نیست. اگر آدم دقّت کند خیلی زمانها میبیند که خود شیطان است، خود او هم همان ادعا را دارد «أَنَا خَیْرٌ». باید از خود او خواست.
ای دعا از تو اجابت هم زتو.
«لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۶۲٫
[۳]ـ سورهی اسراء، آیه ۴۴٫
[۴]ـ بحار الأنوار؛ ج ۵۴، ص ۵۶٫
[۵]ـ سورهی رعد، آیه ۱۶٫
[۶]ـ سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۷]ـ بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۱۱۲٫
[۸]ـ الکافی، ج ۱، ص ۱۶۰٫
[۹]ـ سورهی فصّلت، آیه ۱۱٫
[۱۰]ـ سورهی عراف، آیه ۱۷۲٫
[۱۱]ـ بحار الأنوار، ج ۲، ص ۳۲٫
[۱۲]ـ سورهی اسراء، آیه ۴۴٫
[۱۳]ـ سورهی احزاب، آیه ۴۱٫
[۱۴]ـ سورهی انعام، آیه ۷۹٫
[۱۵]ـ سورهی نجم، آیه ۲۳٫
[۱۶]ـ سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۱۷]ـ سورهی طه، آیات ۱۱ و ۱۲٫
[۱۸]ـ سورهی بقره، آیه ۱۱۵٫
[۱۹]ـ سورهی حجر، آیه ۳۴٫
[۲۰]ـ سورهی زمر، آیه ۱۵٫
[۲۱]ـ سورهی اعراف، آیه ۱۲٫
پاسخ دهید