با پای عشق حرکت می‌کنند، این دیگر فاصله ای با خدا ندارد، در این حدیث شریف وجود نازنین پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کسانی که شهدا به اینها نرسیدند، انبیاء به آنها نرسیدند، آدم به جایی می‌رسد که از انبیاء هم جلوتر می‌زند، شوخی نگیرید، “عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل[۱]” برد انبیاء بنی اسرائیل چقدر بود؟ امام نسبت به انبیاء قبل از پیغمبر بردش چقدر است؟ هدایتی که خدا به دست امام در جامعه‌ی ما، در جهان ما انجام داده است و دربهای رحمتی که یکی پس از دیگری در حال باز شدن است و امتهای اسلامی را به شهادت می‌آورند، اینها برای نجات امت اسلامی‌از یوغ کفار دارند این همه فداکاری نشان می‌دهند، نفس امام و انبیاء دیگر سفره‌شان اینقدر پهن است، بنابراین

 میدانی که شما در پیش دارید، خیلی باید همتتان را بلند کنید، شما باید همه‌ی عالم را در خودتان این ظرفیت را ببینید که در هدایت عالمیان شما بتوانید مؤثر باشید و دلها را با خدای خودتان وصل کنید. میدانی که شما در پیش دارید، خیلی باید همتتان را بلند کنید، شما باید همه‌ی عالم را در خودتان این ظرفیت را ببینید که در هدایت عالمیان شما بتوانید مؤثر باشید و دلها را با خدای خودتان وصل کنید. “قالَ یأمُرُونَهُم بِما یحِبُّ اللهُ وَ ینهَونَهُم عَمّا یکرَهُ اللهِ[۲] ” تازه می‌بینید مسئله محبت را مطرح می‌کند، بندگان خدا را امر می‌کند به چیزی که خدا آن را دوست دارد. خدا واجبات را دوست می‌دارد، خدا نوافل و مستحبات را دوست می‌دارد، اینها محبوب خداست. از آن حیث که این کارها را خدا دوست دارد و ما دل به خدا داده ایم و می‌خواهیم خدا را از خودمان راضی کنیم، بندگان خدا را در مسیری می‌بریم که خداوند آن مسیر را دوست دارد. “ و ینهَونَهُم عَمّا یکرَهُ اللهِ “و نهی می‌کنند بندگان خدا را از چیزهایی که خداوند آنها را مکروه می‌دارد و خوشش نمی‌آید. شرک برای خدا مبغوض است، فسق برای خدا ناپسند است و آن را نمی‌پسندد، جاهایی که لایحب است مبغوض است، خداوند تکبر را دوست نمی‌دارد، خداوند زورگو را دوست نمی‌دارد، این مسیرهایی که خداوند دوست نمی‌دارد، اینها مواظبند که کسی کاری نکند که خدا ناراضی باشد. لذا عطاء آنها حب الله … عالم وقتی که نهیی را بر اساس حب و بغض خداوند انجام داد و مردم هم دل دادند و عمل کردند، خداوند آن مردم را دوست می‌دارد، وقتی که مردم و جامعه، جامعه‌ی الهی شد، جامعه‌ی خداپسند شد، روز قیامت اوج می‌گیرید، بالا می‌روید، به جایی می‌رسید که انبیاء نگاه می‌کنند به مقام شما، شهدا نگاه می‌کنند و غبطه می‌خورند به این مقام

قالَ نَبیُّ صلی الله علیه وَ آلِه و سَلَّم :اِنَّ اللهَ لا یَنتَزِعُ العلمَ اِنتزاعِاً وَلَکِن یَنتَزِعُه بِموتِ العُلَماء حَتی ِاذا لَم یَبق مِنهم اَحَد اِتَّخَذَالنّاسُ رُؤَساءَ جُهالاً  فَافتَوا  النّاسَ بِغیر علمٍ فَضَلّوا وَ اضَلّوا[۳] ” باز این هم ظرائفی دارد و لطائف خودش را دارد، این مقام علم را که عالم چشمه علم است، علم خود به خود از بشر انتزاع نمی‌شود، رخت بر نمی‌بندد، اگر خدا بخواهد جامعه ای را مورد غضب خودش قرار دهد و نور علم در آن جامعه خاموش شود، علماء را از آنها می‌گیرد، علم خود به خود از بشر انتزاع نمی‌شود، رخت بر نمی‌بندد، اگر خدا بخواهد جامعه ای را مورد غضب خودش قرار دهد و نور علم در آن جامعه خاموش شود، علماء را از آنها می‌گیرد، فقد علماء موجب نزع علم می‌شود، لا یَنتَزِعُ العلمَ اِنتزاعِاًخداوند علم را که نمی‌کند وَ لَکِن یَنتَزِعُ بِموتِ العُلَماء خداوند وقتی بخواهد چراغ علم را خاموش کند ، عالم را می‌برد و جامعه بی عالم می‌شود، خوب وقتی علما نبودند کار به کجا می‌کشد؟ “ حَتی ِاذا لَم یَبق مِنهم اَحَد اِتَّخَذَالنّاسُ رُؤَساءَ جُهالاً” اگر عالم نبود در تصدی مناصب، این منصبها و جایگاه ها خالی نمی‌ماند، حکومت ضروری مردم است، اگر بلدچی یا راه بلدی، متخصصی متعهد بود، خوشا بحال جامعه ای که مسئولینشان دانش و بینش دارند، اگر نبود جاهلان می‌روند، در آن زمان جاهل مدعی می‌آید فتوای به غیر اذن می‌دهد، این مدعیان عرفانهای کاذب و راه های باطل، شعبده بازها، حقه بازها می‌آیند جوانهای شما را می‌برند، اینها گرگ راهند، اینها قطاع الطریقند، “ حَتی ِاذا لَم یَبق مِنهم اَحَد ” ببینید مسئله این است، شماها رفقای خودتان را تشویق  نکرده اید، به حوزه ی امام صادق علیه السلام نیاورده‌اید، سفره ی علم گسترده نشد و جامعه ای که دسترسی به عالم ندارد اِتَّخَذَالنّاسُ رُؤَساءَ جُهالاً  مردم، مسئولینشان و افراد جاهل می‌آیند و تصدی می‌کنند آنها را، نتیجه اینکه جاهل به جای عالم بیاید خوب باید ژست خودش را حفظ کند و ناچار می‌شود که «فَافتَوا النّاسَ بِغیر علمٍ فَضَلّوا وَ اضَلّوا» الان عده ای هستند در مسئولیت های بالا موثر هستند و اصلا فقها را قبول ندارند ، اصلا فقاهت را قبول ندارند ، اسلام اجتهاد را قبول ندارند، کما اینکه اسلام جهاد را قبول ندارند، چرا اینها جرأت پیدا می‌کنند؟ برای اینکه می‌بینند فضا خالیست، عالم به اندازه کافی نیست، روشنگری نشده، دانشگاه های ما در معرض لغزش هستند، اساتید، مدرسه ها، حوزه ها، اینها دستشان از علماء خالی است، شما به اندازه کافی در دانشگاه ها عالم ندارید، الآن این خوابگاه‌های دانشگاه‌ها وضعیتی دارد که گاهی برای من نقل می‌کنند وحشت می‌کنم ولی در این خوابگاه ها زمانیکه علمای صالحین می‌رفتند و با این جوانها رفیق می‌شدند، می‌نشستند و شُبهاتشان را جواب می‌دادند و اینها یکی دو روز عالم ربانی و باسوادی را با خودشان مشاهده می‌کردند، یقین بدانید که فترت‌ها در به در دنبال عالم حامد هستند، عالم با صفا، عالم خلیق، عالم مزین به علم و تقوا جایش خالیست… این همه جوان با این همه شور و شوق و شهدایی که دادیم ولی آنجاها شیاطین هستند، چون وقتی چراغ نباشد دزد در تاریکی کالاها را خواهد برد، نور افکن‌ها خاموش می‌کنند و الان دانشگاه‌ها و … از عالم عالم چندان بهره ای ندارند، مسئولیت خیلی سنگین است، خیلی سنگین است، قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: رَحمَ اللَّهُ خلفائی. فقیل: یا رسول اللَّه! من خلفاؤک؟ قال: الذین یُحیُون سنّتی، و یعلّمونها عباداللَّه[۴]وجود نازنین پیغمبر خدا دعا فرمودند خدایا نمایندگان من را مشمول رحمتت قرار بده، پرسیدند یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شما مگر خلیفه ای دارید؟ فرمودند کسانی هستند که احیاء می‌کنند سنت من را. اینهایی که روش و زندگی پیغمبر را احیاء می‌کنند و میراث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را احیاء می‌کنند و تعلیم می‌دهند سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را به بندگان خدا، اینها خلیفه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند، پس باز ببینید جایگاهتان کجاست، برای اینکه ما خودمان را پیدا کنیم و جایگاه خودمان را بشناسیم این روایات کمک خواهد کرد، آمدیم که جایگاه خالی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را ما پر کنیم، چقدر مقدس است، کجا نشسته اید؟ آنجایی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است، آن وقت اگر اینطور باشد باید بوی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بدهیم دیگر!

 لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ[۵].

حالا این حدیث یکی از احادیثی است که در مسئله ولایت علما بر مردم دلالت بسیار روشنی دارد، علما نمایندگان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هستند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسئله گو نبود که، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاکم بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تشکیلات حکومتی را محقق نمودند، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسل را حاضر کرد، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم قشون نظامی‌تشکیل دادند و جنگها کردند، وجود نازنین پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برنامه های اقتصادی داشت و جامعه را تکمیل کرد و مدیریت جامعه برای پیغمبران است، علما به جای پیغمبرانند، بنابراین کسی از ابتدا می‌خواهد عالمی‌ شود که کاری به کار جامعه نداشته باشد، آهسته بیاید و آهسته برود که گربه شاخش نزند، این با خط پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فاصله دارد، با تقوا فاصله دارد، عالم منزوی، اسلام را منزوی می‌کند، انزوای عالم انزوای دین است، انزوای علم است… لذا عالم حق ندارد خودش را کنار بکشد، عالم مسؤولیت هدایت جامعه را به جای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گرفته و هدایت با موعظه نمی‌شود، هدایت اقتدار می‌خواهد باید آموزش و پرورش را درست کرد، باید دانشگاه را درست کرد، با موعظه که درست نمی‌شود، باید جوانهای ما بیایند درس بخوانند، عالم شوند، بروند کرسی های دانشگاه را تصدی کنند و مدیریت های کلان جامعه را تصدی کنند و حوزه ها وظیفه‌شان این است که کرامت پیغمبر را در شئون مختلف بشری احیاء کنند و به جای پیغمبر این کارها را انجام دهند. إنّ مثل العلماء فی الارض کمثل النّجوم فی السّماء یهتدی بها فی الظّلمات البرّ و البحر، فاذا انطمست اوشک إن تضلّ الهداه[۶]،  مثل عالمان در روی زمین مثل نجوم اجرام کیهانی است در آسمان، این ستارگانی که در آسمان سو دارند، نور دارند و در سابق کشتی بان‌ها و امروز هم بسیاری از افراد نیاز دارند که با ستارگان مسیر خودشان را مشخص می‌کنند، علاوه بر نورانیتی که دارد علامت هم هست، با آن علامت مسیرها مشخص می‌شود، قبله را با ستاره می‌توان تشخیص داد، مسیرها را کشتی‌بان‌ها با ستارگان علامت می‌گذارند و مسیر خودشان را پیدا می‌کنند، مثل عالم مثل تابلو هست… فعلش هست… عالم خودش فعلش هست نه حرفش، خودش صراط مستقیم است… مردم با دیدن عالم خودشان را تنظیم می‌کنند، این عالم خط زندگی را با عمل خودش ترسیم می‌کند، مثل عالم مثل نجوم است که در ظلمات برّ و بحر اینها هرکجا روند نورافشانی می‌کنند، هر کجا روند خط حرکت بندگی را ترسیم می‌کنند و اگر این خاموش شود، اوشک إن تضلّ الهُداه، بندگان خوب خدا هم گم می‌شوند و گمراه می‌شوند، عالم که نباشد شیاطین میدان دارند و می‌برند و غارت می‌کنند، در حدیث دیگری فرمود:العالِمُ  و المتعَلِّم شریکانِ فی الاجْرِ و لا خیرَ فی سائِرِ الناسِ بعدُ[۷]، عالم ، نه متعلم، یعنی الان کسی تازه آمده و مسیر علم را شروع کرده است که طی کند، این با آن عالمی که ره یافته است با او در اجر شریک است، وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام از جنگی پیروزمندانه برمی‌گشتند که یکی از اصحابشان عرض کرد که یا امیرالمومنین کاش فلان برادرمان هم بود و این پیروزی را می‌دید و شاهد بود، حضرت فرمود: اءهوى اخیک معنا؟آیا دلش با ماست ؟ عرض کرد بله، فرمود نه تنها او با ماست و در این اجر و در این پیروزی با ما شریک است، بلکه اقوامی که هنوز در اصلاب رجالند، هنوز در ژن ها هستند و هنوز به وجود نیامده‌اند، آنها هم بعد می‌آیند و آرزو می‌کنند که ای کاش ما هم با امیرالمومنین بودیم[۸]، طلبه چون قله را می‌بیند و می‌خواهد به آنجا برسد آمده ، توهم نیست، آمده که به آنجا برسد، لذا آن شخصی که به آنجا رسیده و آن شخصی که حرکت را آغاز کرده هردو سهیم و شریک هستند و انشاء الله با هم محشور می‌شوند، صلواتی ختم بفرمایید.

ما در قدم اول باید خودمان را بسازیم، علم برای خودسازی است، علم برای حرکت است، علم برای عمل است، علم برای رسیدن به مقصد است، بعضی ها از اول می‌خواهند بیایند عالم بشوند که منبر بروند و کاسبی کنند، پای منبرشان شلوغ باشد، یا کتاب بنویسند و مشهور شوند، یا مرجع تقلید شوند و جایگاه بلندتری داشته باشند، اینها غافلند و به جایی هم نمی‌رسند، آنهایی هم که می‌آیند که عارف شوند سیر و سلوک کنند و به شهود برسند اینها هم به جایی نمی‌رسند، علم یعنی تشخیص وظیفه، آدم وقتی عالم می‌شود یعنی وظیفه‌ی خودش را در کسب اعتقادات صحیح، اخلاقیات صحیح، اخلاق درست یاد بگیرد، یاد می‌گیرد که چه کند، یاد می‌گیرد که راه برود، یا اینکه ایستاده و به دیگران آدرس می‌دهد که آنها بروند، با پای عشق حرکت می‌کند، این دیگر فاصله ای با خدا ندارد.


۱- بحارالانوار ج ۳۵ ص ۳۰۴

۲- مستدرک الوسائل، ج۲، ص ۱۸۲ حدیث از پیامبر نقل شده است.

۳- بحارالانوار ج۲ ص ۲۵

۴- بحارالانوار ج۲ ص ۲۵

۵- احزاب آیه ۲۱

۶- بحارالانوار ج۲ ص ۲۴

۷- بحارالانوار ج ۱ ص ۱۷۶

۸- نهج البلاغه ، خطبه ۱۲