«اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَولَایَ سَلَامُ عَبدٍ مِسکِینٍ». (صلوات)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلاهُ عَلَى خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ طَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ آلِهِ المَعصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ أرواحُنَا وَ أروَاحُ مَن سِوَاهُ فِداهُ اللَّعنُ عَلَی أعدَائِهِم أجمَعِینَ».
شکر زبانی
در مسئلهی شکر خواجهی طوسی (رضوان الله علیه) مراتبی را مطرح فرمودند که بخش آخر آن مربوط به عمل زبان بود. زبان شاکر زبان کسی است که همیشه با یاد منعم ذکر زبانی دارد. حالا این اذکار «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۱] همهی اسمهای او زیبا است، همهی اسمهای او دل میبرد. خدا جمیل علی الاطلاق است و همهی صفات علیای ذات احدیّت و اسماء الحسنای او واقعاً زیبا است، لذا کسی که مبتهج است به اینکه سر سفرهی او است، او به هر بهانهای هر نامی را که میبرد میتواند عنوان شکر داشته باشد. فیض و فضل خدا دائماً به ما میرسد. «یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ»[۲]. حضرت حق (سبحانه و تعالی) هم دست ملکوتی او و هم دست ملکی او برای عطای به بندگان خدا باز است؛ هم نعمتهای ظاهری میدهد، سفرهی رحمانی او برای همه گسترده است و هم سفرهی رحیمیّهی او برای خاصّان از بندگان او پرنعمت است، لذا «بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْرَّحمَهِ» است.
نعمتهای خدا برای انسان
او که دائماً سفرهی محبّت برای ما پهن کرده است و این نعمتها را خدای متعال به گزاف به ما نمیدهد، نعمتها مقدّمهی معرفت ما است، مقدّمهی محبّت ما است، خدا اینها را مایهی تذکّر ما قرار داده است «وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَهٍ»[۳]. تمامی خلائق حق تعالی همه پیک محبّت حق تعالی هستند. هر کدام از این موجوداتی که خدا در این عالم آفریده برای ما آفریده است «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»[۴] بدون هیچ استثنائی. این شیرهایی که در جنگل هستند، این ببرها، این گرگها، اینها به ظاهر در مقایسه درنده به حساب میآیند و الّا اینها همه مأمور حق هستند، جنود حق هستند، لشکریان خدا هستند و برای کسی که دنبال آدرس خدا است در همینها هم آدرس خدا وجود دارد. این «خَلَقَ لَکُمْ» خیلی ظرفیت دارد. «خَلَقَ لَکُمْ» خیلی عمیق و فصیح است. «ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً».
و «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا»[۵] خدای متعال مجموعهی کائنات را برای شما کتاب درسی قرار داده است که شما عالم شوید؛ یعنی شما اینقدر ظرفیت دارید که همهی اینها در وجود شما باید دیده شود. اتّحاد عالم و معلوم، عاقل و معقول خیلی حرفها به ما میزند. اینکه خدا هفت آسمان را آفریده است و تدبیر هفت آسمان را به عهده گرفته است «لِتَعْلَمُوا» معنای آن این است که این هفت آسمان باید در وجود شما معلوم شما باشد، مشهود شما باشد، باید همهی عوالم را وجدان کنید؛ ظرفیتی دارید که ما خواستیم همهی اینها را در وجود شما بجوشد. و همهی اینها پیام محبّت حق تعالی را همراه دارند؛ از این خارهای بیان گرفته تا سیّد ملائکه جناب جبرائیل، همه و همه بسیج شدند که دل ما را از غیر خدا بکنند و به خدا بدهند. وقتی آدم خود را غرق در دریای محبّت، آن هم دریای بیکران محبّت حق تعالی میبیند…
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
صد هزار زبان میخواهد که انسان بخواهد وصف او را بگوید، شکر او را بکند. لذا کسی که خود را غرق محبّت میبیند هر چه از محبوب ببیند یاد او میکند و این چهار ذکری که ارکان عرش الهی هستند امّهات اسماء هستند وگرنه ذکر خدا شکر خدا است. ذکر و شکر با همدیگر ملازمه دارند. ذکر، نماز و عبادتها معمولاً بعد ذکری دارند، امّا «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً»[۶] آل داود، شما که نماز میخوانید انگیزهی شما فقط نجات از جهنّم یا فقط رسیدن به بهشت نباشد، شما نماز که میخوانید شکراً نماز بخوانید، «یا الله» که میگویید شکراً «یا الله» بگویید. «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً». هر کاری که از شما سر میزند باید وصف شکر داشته باشد؛ یعنی بازتاب محبّت حضرت حق (جلّ و علا) باشد.
شکر خدا از طریق امر به معروف و نهی از منکر و سوق دادن جامعه به تدیّن
علاوه بر این فرمودند که امر به معروف و نهی از منکر هم از مجاری شکر پروردگار متعال است. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۷] شکر تمکّن یعنی قدرت، یعنی حکومت، به این است که انسان از حکومت برای رواج بندگی خدا استفاده کند. کسی که قدرت دارد، امکانات دارد، نفوذ بیانی دارد، نفوذ شخصیتی دارد، امکانات مالی دارد، موقعیّت سیاسی دارد، همهی اینها ابزار است؛ اینها را باید در راه کسی مصرف کند که او اینها را به او داده است و لذا حکومت اسلامی وقتی حکومت اسلامی است که در این مسیر به کار گرفته شود «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ».
نه تنها نظام اسلامی و حکّام حکومت اسلامی نسبت به بهشت، نسبت به معرفت الله، نسبت به تدیّن جامعه بیتفاوت نباید باشند، بلکه اساساً خدمات حکومتی آنها در بعد رفاه و امثال اینها باید با هدف متدیّن کردن جامعه باشد و الّا انحراف حکومت اسلامی نیست. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» اصلاً به شما قدرت دادیم که شما با این قدرت سفرهی نماز را پهن کنید. اگر شما در بعد خدماتی، رفاهی، امنیتی، در تمام این ابعاد «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً»[۸] شما دارید با اینها بازی میکنید که خود شما باشید؟
تلاش انسان برای خلود به جای بندگی
این مسئلهی علاقه به خلود، در رفاه، در مکنت، همیشه موجب هلاکت و زیان بوده است. جناب آدم را چه چیزی از بهشت بیرون کرد؟ علاقه به خلد. «هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى»[۹]. خدای متعال نهی ارشادی فرموده بود ولی شیطان زمینهای که پیدا کرده بود و آدم را محروم کرد. خدا در وجود انسان علاقه به خلود را قرار داده است و یکی از ادلّهی وجود عالم ابد که مرگ فنا و هلاکت نیست، مرگ آغاز زندگی جدید است، این علاقهی عموم انسانها به بقاء و خلد است.
حکومتها میآیند به جای اینکه بخواهند خدا را بندگی کنند، خدا به آنها خلود بدهد دنبال مخلّد شدن خود در ریاست جمهوری خود، در دولت خود هستند، این خلد اینها را بیرون میکند؛ علاقه به خلد اینها را بیرون میکند. حالا اگر خودمحور نبودند، دنبال ماندن خود نبودند، دنبال ماندن دین خدا بودند، دنبال جاوید کردن نفوس بشر در بهشت بودند، خود آنها بیمه میشدند.
حضرت موسی از جانب خدا به فرعون قول داد که من ملک تو را هم تضمین میکنم بماند، تو بیا با خدا آشتی کن؛ نکرد غرق در دریا شد. حالا هم «کُلٌّ أضمَرَ مَا أظهَرَهُ فِرعَون» آنچه را که فرعون به زبان آورد خیلی از ما هم تفرعن داریم توجّه نداریم. همهی ما دنبال این هستیم که مال ما، شهرت ما، موقعیّت ما، مخلّد شود. به دنبال مخلّد کردن خود هستیم، با دست خود ریشهی خود را میزنیم. جناب آدم از اینجا ضربه خورد از بهشت محروم شد.
در مورد آن عالم بدبخت هم که قرآن کریم که عبرت برای ما معرفی میکند و خدا را قسم میدهم به عصمت فاطمهی طاهره ما را عبرت دیگران قرار ندهد و اعتبار به ما از عبرتهای عالم بدهد، در آنجا هم خدای متعال این را دارد «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ»[۱۰] این جریان بلعم باعور در قرآن خیلی عجیب است، از عجایب امر است. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا»[۱۱] تعبیر خیلی تعبیر سنگینی است. خبر کسی را برای اینها بازگو کن که «آتَیْناهُ آیاتِنا» ما یک چیز به او نداده بودیم، مظهر آیات ما بود، راز و رمزی را به دست آورده بود، قدمهایی راه رفته بود، انسان راهرفتهای بود، انسان بیگانهای نبود، «نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا». یکچنین شخصی «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها»[۱۲] با اینکه آیت الله نبود، مجمع آیات خدا بود، بالاتر از آیت الله بود، «آتَیْناهُ آیاتِنا… وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ».
این تعلّقی که انسان به این عالم پیدا میکند میخواهد همهی امور از بین رفتنی برای او بماند، اینکه نمیماند، چرا دل به اینها میدهی؟ تو هم ابراهیموار بگو «لا أُحِبُّ الْآفِلینَ»[۱۳] چرا دنبال افول میروی؟ چیزی که از بین رفتنی است چرا میخواهید در آن خلود پیدا کنید؟ خود آن نمیماند، تو چطور میخواهی به وسیلهی آن بمانی؟ «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ». این مسئولیت انسانی که به وسیلهی اسلام مشهور شده، مدرّس شده، امامت پیدا کرده، مسئولیت سیاسی پیدا کرده است، باید این را در راه خدا به کار بگیرد. «أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[۱۴].
شکر قدرت از طریق امر به معروف و نهی از منکر
و خواجه (رضوان الله تعالی علیه) در بعد شکر لسانی، امر به معروف و نهی از منکر را هم جزء کلاسهای شکر معرفی کرده است. ما از این چه نتیجه میگیریم؟ نتیجه میگیریم که اگر ما نعمت را در مسیر شکر قرار ندادیم مشمول عذاب الهی میشویم. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ»[۱۵]. امر به معروف و نهی از منکر جزء ضرورتهای شکر خدا است، که خدا به تو قدرت داده است از این قدرت استفاده کن، گناه خدا را در دنیا کم کن، جلوی کفر را بگیر، موانع عبودیّت را برطرف کن؛ اگر نکردی این برای تو نعمت نمیماند، این نقمت تو میشود؛ دنیا و آخرت تو بر باد میرود.
ضرورت یافتن راهی برای احیاء امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از ارکان واجبات در اسلام است و متأسّفانه از مهجورترین و مظلومترین احکام الهی است که ارزش دارد شما بزگواران یک مطالعات جامعهشناسانه، روانشناسانه داشته باشید، با دید سیاسی و طلبگی ببینید چطور میتوانیم این را احیاء کنیم. گویا راه را گم کردیم؛ هم خود ما گم شدیم هم راه را گم کردیم. امر به معروف و نهی از منکر را نمیدانیم. فکر نمیکنیم بیدین باشیم، فکر نمیکنیم بیتوجّه به احکام مقدّس دین باشیم، ولی نمیدانیم. باید نشست و راه امر به معروف و نهی از منکر را پیدا کرد و الّا این مردمی که روز ۲۲ بهمن با این حجم عظیم و وسیع دنیا را مبهوت کردند، یعنی اینها دینپذیر نیستند؟ مگر اجباری داشتند؟ مگر برای طمعی آمده بودند؟ همه آمده بودند.
این نشانه نشان میدهد که حجّت بر شما تمام است. دولتیها، قضاییها، طلبهها، حجّت بر شما تمام است، اینها با دین بیعت کردند، اینها دین میخواهند، اینها عطش فطری دارند، شما چه عذری در پیشگاه پروردگار متعال دارید که به داد اینها نمیرسید؟ گناه همینها را هلاک میکند و شما در گناه همهی آنها سهیم هستید؛ یعنی هر کس میتواند جلوی گناه را بگیرد و نمیگیرد در گناه او سهیم است. این هم از نکات بسیار خوبی است که خواجهی طوسی (اعلی الله مقامه) در این جایگاه این را آوردند. «وَ الأمر بِالمَعرُوف وَ النَّهی عَنِ المُنکَر إلَى غَیرِ ذَلِکَ»[۱۶] که مرحلهی بعد دیگر عمل جوارح است.
[۱]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۲]– المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۶۴۷٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۱۸۴٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۹٫
[۵]– سورهی طلاق، آیه ۱۲٫
[۶]– سورهی سبأ، آیه ۱۳٫
[۷]– سورهی حج، آیه ۴۱٫
[۸]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۱۵٫
[۹]– سورهی طه، آیه ۱۲۰٫
[۱۰]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۶٫
[۱۱]– همان، آیه ۱۷۵٫
[۱۲]– همان، آیه ۱۷۶٫
[۱۳]– سورهی انعام، آیه ۷۶٫
[۱۴]– سورهی حج، آیه ۴۱٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۱۶]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳٫
پاسخ دهید