داستان گرفتن مشک آب از دست همسر شهید توسط امام علی(ع) و مهربانی به فرزندان یتیمش در کدام منبع تاریخی و روایی ذکر شده است؟
نگهداری و مراقبت یتیم از جمله اموری است که عقل و شرع بر تأیید آن صحه گذارده و انسان را به چنین اعمالی ترغیب میکنند. امام علی(ع) به عنوان بزرگترین صحابی پیامبر خدا(ص) و امام اول شیعیان، از جمله افرادی است که این امر مهم را بسیار مراقبت میکرده است. ایشان حتی در وصیت خود به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، میفرماید: «خدا را خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاهى سیر و گاهى گرسنه مگذارید، مبادا که در کنار شما تباه شوند».[۱] در برخی از منابع در ادامه این نقل از امام علی(ع) آمده: «از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: هر کس مخارج یتیمى را بر عهده بگیرد تا او بی نیاز شود؛ خداوند در مقابل آن بهشت را بر او واجب میکند، همانطور که به خورنده مال یتیم، آتش را واجب مینماید».[۲]
اما روایت مورد سؤال در منابع چنین نقل شده است:
«امام علی(ع) زنی را دید که مشک آبی بر دوشش بود. آن مشک را از او گرفت و تا جایی که او میخواست؛ آنرا بُرد و از حالش پرسید.
زن گفت: علی بن ابیطالب همسرم را در یکی از مرزها گماشته بود و او کشته شد و چند کودک یتیم برای من برجای گذاشت. دستم خالی است و چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آوردهام!
علی(ع) بازگشت و شب را با پریشانی سپری کرد. چون بامداد شد زنبیلی از خوراکی با خود برداشت و به راه افتاد.
در راه کسی به او گفت: زنبیل را به من بده تا برایت ببرم.
او در جواب گفت: روز قیامت چه کسی بار سنگین مرا خواهد برد؟
سپس به در خانه زن رفت و در زد.
زن پرسید: کیست؟!
گفت: منم؛ آن بندهای که در آوردن مشک تو را همراهی کرد. در را بگشا. چیزی برای کودکان با خود آوردهام.
زن گفت: خدا از تو خرسند باشد. و میان من و علی بن ابیطالب داوری کند.
پس امام داخل شد و گفت: من دوست دارم که به ثوابی برسم (به شما کمک کنم). کدامیک را انجام میدهی؛ خمیر کرده و نان میپزی، یا اینکه مراقب بچهها هستی و من نان بپزم.
زن گفت: من بر کار نان آگاهتر و تواناترم. کودکان را به تو میسپارم. سرگرمشان بدار تا من کار نان را تمام کنم.
پس آن زن مشغول درست کردن خمیر گشت؛ و علی به پختن گوشت مشغول شد و بعد از پختن برای کودکان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه میگرفت.
هر وقت لقمهای به کودکی میداد میگفت: پسرکم! علی بن ابیطالب را از آنچه بر تو گذشته است حلال کن!
وقتی خمیر آماده شد، زن گفت: ای بنده خدا. تنور را روشن کن!
امام به روشن کردن تنور پرداخت و هنگامی که آنرا برافروخت و گرمای آتش، چهرهاش را سوزاند، با خود چنین زمزمه میکرد: بچش! ای علی! این است کیفر کسی که ـ حقّ ـ بیوهزنان و یتیمان را تباه کند.
زنی که علی(ع) را میشناخت او را دید و ـ خطاب به مادر یتیمان ـ گفت: وای بر تو، این امیرالمؤمنین است!
آن زن با شتاب به حضور امام آمد و گفت: از شما شرمندهام ای امیرمؤمنان!
علی(ع) در پاسخ او گفت: من از تو شرمندهام که در کارت کوتاهی کردهام».[۳]
البته این روایت، نیاز به تحلیل بیشتری دارد که در فرصت مناسب بدان پرداخته خواهد شد.
منبع: اسلام کوئست
[۱]. سیدرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۴۲۱، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۲]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج ۲، ص ۹۲۶، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۷، ص ۵۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۳]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۲، ص ۱۱۵، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۵۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید