ما در میان علمای خود داریم که از غذای این عالم میل نکردند و خدا مائدهی آسمانی به آنها داد. ما فکر میکنیم مائدهی آسمانی غذاهایی جسمی است، امّا اینطور نیست. اینها میوههای محبّت خدا است. اینکه پسر مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد حسین غروی میگوید ماه رمضان بود، کنار ضریح مقدّس مولی الموحّدین امیر المؤمنین (علیه السّلام) شروع به خواندن زیارت امین الله کردم، به این قسمت رسیدم «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّهٌ»[۱] استطعام یعنی طلب طعام، موائد جمع مائده است یعنی سفره. میگوید من به اینجا که رسیدم دیدم خدای متعال… با دهان روزه بودم، ولی (این دهان بستنی دهانی باز شد) حواس من به خویش نبود، ذوب در امیر المؤمنین بودم. خدای متعال غذای محبّتی به من داد.
این «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[۲] خیال نکنید این شراب طهور آبی است که در لیوان میریزند. اصلاً اینطور نیست. جرعهی محبّت است. یک شرابی است که به هر کسی بدهند او را آب میکنند. دار و ندار را از او میگیرند.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) هر چه داشت خدا از او گرفته بود، جز خدا چیزی نداشت. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هر چه داشت خدا با محبّت از او گرفت بود. عاشق غیر از معشوق چیزی ندارد! نه خود را دارد، نه کسی را دارد، چیزی ندارد. لذا عاشق از اینکه حضور دارد رنج میبرد، میخواهد نیست شود و فقط معشوق باشد. اینکه ما میگوییم «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی»[۳] دار و ندار من به قربان شما، خود من، پدر و مادر من، هر چه دارم فدای شما. یعنی من چیزی از شما نمیخواهم، فقط میخواهم شما باشید و لاغیر. خود را هم اگر بخواهم به خاطر شما میخواهم، وگرنه من نیستم.
وادی محبّت وادی ایمن است، از محبّت خارها گل میشود. آدم در محبّت برود از معشوق چیزی نمیخواهد. این خواستها ما را بیچاره کرده است. این خواهشها، این آروزها کنار برود آدم مشکلی ندارد. دردی ندارد. ما درد نداری داریم. اگر او را داشته باشیم و خود را نداشته باشیم دیگر دردی نداریم. داروی تمام دردها عشق است.
[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۷۷٫
[۲]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۳]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
پاسخ دهید