خیز، ای مانده از سعادت، دور!
کن رها از غم، این تن رنجور
مژده بر عاصیان بده که بُود
ماه عفو گناه و جرم و قصور
حضرت حق، «مُفتّحُ الابواب»
می گشاید به خلق، باب سرور
بِنِگر جمله ی شیاطین را
در سلاسل ز قهر حی غفور
ماه، ماه ضیافت الله است
میزبان، شاد و میهمان، مسرور
خاصه در نیمه اش که لطف خدای
شامل مرد و زن شود، به وفور
شود از برج فاطمه، طالع
سر «وَ اللَّیل» و مصدر «وَ الطّور»
جبرئیل امین، به شوق و شعف
شده مامور، بهر درک حضور
گفت با خنده: یا رسول الله!
دیده ی دشمن تو، بادا کور!؛
دیده ات، ای حبیب حق! روشن
که حسن آمده به وجه حسن
♦ ♦ ♦
امشب از لطف قادر یکتا
پا نهد بر زمین، مهی زیبا
معدن علم و حلم، مصدر صبر
منبع مهر و لطف، کان سخا
زینت فرش و گوشواره ی عرش
یار امروز و شافع فردا
رهنمای شعیب و صالح و هود
یاور نوح و آدم و یحیی
شد در آتش، انیس ابراهیم
شد به تهمت، موانس عیسی
یار یونس، به سینه ی دریا
در شجر جلوه کرد، بر موسی
اوست گنجینه ی صفات اله
اوست آیینه ی خدای نما
حوریان جنان، شدند روان
خنده زن، شادمان، سوی بطحا
در حضور پیمبر اکرم
می نمودند این سرود انشا:
دیده ات، ای حبیب حق! روشن
که حسن آمده به وجه حسن
♦ ♦ ♦
مژده بر شیعیان که گشته عیان
رخ ماه حسن، به صد احسان
تا حسن زد قدم، به ملک وجود
شد جهان، رشک روضه ی رضوان
رفت پاییز و نو بهاران شد
عالم پیر شد، دوباره جوان
حق تعالی ز یمن مقدم او
می فشاند حرارت از نیران
می گشاید به روی خلق ز لطف
از کرم، باب رحمت و غفران
هیچ دانی ز چیست می گویند
شب قدر است، در مه رمضان؟
چون که عید حسن، در آن باشد
چون که میلاد مجتبی است، در آن
زیر لب داشت، جبرییل امین
این سخن بر رسول عالمیان
کای نبی خدا! از این هدیه
که تو را کرده مرحمت، یزدان؛
دیده ات، ای حبیب حق! روشن
که حسن آمده به وجه حسن
♦ ♦ ♦
ای ولی خدا و سبط رسول!
نور چشم علی، عزیز بتول
متذکر به مدح توست، قلوب
متحیر ز وصف توست، عقول
روح از لطف تو، لطافت یافت
ز امر تو می کند به جسم، حلول
ماه و خورشید، روز و شب باشند
ز امرو نهی تو، در طلوع و افول
آن که مهر تو جا دهد در دل
بر عنایات حق شود مشمول
دومین جانشین پیغمبر
یکمین ماه آسمان بتول
رزق مخلوق را خدا بنمود
بر کف با کفایتت، موکول
چه بگویم؟ که تو چه ها دیدی
از جفای ستمگران جهول
بگذرم، عید توست به که سخن
با رسول امین کنم منقول:
دیده ات، ای حبیب حق! روشن
که حسن آمده به وجه حسن
♦ ♦ ♦
ای خدیو ممالک تجرید!
وی امیر محافل تمجید!
از جمال جمیل تو، به جهان
کشف شد سر سوره ی توحید
کیستی؟ سید شباب بهشت
چیستی؟ گوشوار عرش مجید
چه بلاها چشیدی، ای دریا!
چه ستم ها کشیدی، ای خورشید!
آه از زهر خصم و کوزه ی آب!
وای از تیر کین و جسم شهید!
زین جفا، جان مرتضی آزرد
ز آن ستم، قلب فاطمه لرزید
داشت زینب، امید بهبودیت
یا رب! امید کس مکن نومید
تا به بالین تو رسید، حسین
ناله ی «واحسن» ز سینه کشید
«خادما»! بس کن این سخن که خوش است
بیت ترجیع را کنی تاکید:
دیده ات، ای حبیب حق! روشن
که حسن آمده به وجه حسن
شاعر: محمود عرفانی (خادم)
پاسخ دهید