نظر شما درباره «خطبه بیان» از امام علی(ع)، چیست؟
خطبه البیان خطبه مشهورى است که به امام علی(ع) نسبت داده مىشود. این خطبه به پیش گویى هایى درباره آینده و معرفى امیرالمؤمنین(ع) به نقل از خود آن حضرت و همچنین تبیین آخرالزمان و نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(ع) می پردازد. این خطبه در مصادر حدیثى اصلی ذکر نشده و دسترس ترین منبع آن، کتاب الزام الناصب، می باشد.
با توجه به سند و منبع ضعیف خطبه البیان و اشکالات اساسی که به آن وارد می شود، بزرگان علمای شیعه از انتساب این خطبه به امام علی(ع) خودداری کرده و در کتاب های خود نیاورده اند، و بعضی آن را ساخته و پرداخته غلات و صوفیه می دانند.
در منابع روایی و تاریخی، خطبه هایى به امام علی(ع) منسوب است که خالى از فصاحت و بلاغت نیست، ولى در عین حال در نهج البلاغه نیامده است. از جمله آنها، خطبه البیان و یا خطبه افتخار منسوب به حضرت علی(ع) می باشد.
مضمون این خطبه به پیش گویى هایى درباره آینده و معرفى امیرالمؤمنین(ع) به نقل از خود آن حضرت و همچنین تبیین آخرالزمان و نشانه هاى ظهور مهدى(ع)، اختصاص دارد.
عبدالله بن مسعود – به اسنادی که در متن خطبه مذکور است – می گوید: زمانی که امیرالمومنین امر خلافت را عهده دار گردید، پس از سه روز به بصره آمد و به مسجد جامع شرفیاب شده برفراز منبر قرار گرفت و در ضمن خطبه ای به مناسبت حوادث و مصائبی که بعد از رحلت پیامبر برای امت روی می دهد اشاراتی فرمود. در این بین، منکری به نام “سوید بن نوفل هلالی” از بزرگان خوارج، سخن امام را قطع کرد و پرسید که: وی این چیزها را از کجا می داند؟ حضرت به دیده خشم به وی نگریست و در باب اوصاف خود و احاطه علم خویش، عبارتهایی مسجّع بر زبان آورد که بیان احوال وی بود، مثل :”انا سرّ الأسرار انا شجره الأنوار؛ انا دلیل السموات؛ انا انیس المسبّحات” و غیر اینها.[۱]
بررسی سند خطبه
این خطبه بسیار طولانى تنها در منابع متأخر، یافت مى شود. شاید دسترس ترین منبع آن، کتاب الزام الناصب، نوشته على یزدى حائرى (م ۱۳۳۳ق) باشد. در این کتاب، سه نسخه و به عبارتى سه متن براى خطبه البیان ذکر شده که هر یک با دیگرى تفاوت هاى زیادى دارد. براى دو نسخه اوّل آن، منبعى ارائه نشده و نسخه سوم را به کتاب الدر المنظم فی السرّ الاعظم نوشته «محمّد بن طلحه شافعى»،(م ۶۵۲ق) منتسب می کند که وى از عالمان اهل سنت و دوستداران اهل بیت است.[۲]
افرادی که در این کتاب به عنوان سند حدیث معرفی می شوند -غیر از «طوق بن مالک» که او نیز محدث نیست و روایتى از او نقل نشده بلکه یکى از فرماندهان هارون الرشید بود و در سال ۲۱۶ق از دنیا رفت- همگی مجهول هستند[۳].
مهم تر از سلسله سند، راوى اصلى، یعنى «عبداللّه بن مسعود» است که چند نکته درباره وی قابل توجه است:
۱ – وى پیش از خلافت امیر مؤمنان(ع) از دنیا رفت و با توجّه به تصریح خطبه که على(ع) خطبه البیان را پس از خلافت خود در بصره یا کوفه ایراد کرده، نمى توان گفت که در زمان حیات ابن مسعود بیان شده باشد.
۲ – جالب تر از این، مرفوع بودن سند است؛ یعنى بین ابن مسعود و شنونده خطبه، شخص یا اشخاصى وجود دارند و این مطلب، جاى هیچ گونه توجیهى درباره نادرستى سند خطبه باقى نمى گذارد.
۳ – به اعتراف دانشمندان اهل سنت، در شرح حال عبدالله بن مسعود آمده است که وی در کتب حدیثی، هیچ گاه از علی(ع) روایت نکرده است.[۴]
۴ – وثاقت ابن مسعود هم در نزد ما ثابت نیست، چرا که درباره وی گفته می شود او در نقل حدیث، دقت نداشته است.[۵]
پس با این اوصاف و توضیحات جای اعتمادی نسبت به سند این خطبه، باقی نمی ماند.
مؤلف کتاب گرانقدر “بشاره الاسلام” می نویسد: مستند صحیحی برای این خطبه نیافتم و هیچ کدام از محدثان بزرگ مانند کلینی، صدوق و شیخ طوسی آن را نقل نکرده اند و از این که علامه مجلسی با همه اطلاع و احاطه بر احادیث، این خطبه را نیاورده است، نشانگر بی اعتمادی وی به این خطبه است… .[۶]
بررسی متن خطبه
مرحوم میرزاى قمى، صاحب قوانین الاصول، در انتهاى کتاب جامع الشتات، به تفصیل درباره خطبه البیان و اشکالات آن سخن گفته، اما پس از ردّ انتساب خطبه به امام(ع)، درصدد توجیه آن برآمده است.[۷]
در سال هاى اخیر نیز، علاّمه جعفر مرتضى عاملى، از مطالب این خطبه برآشفته و بخش مهمى از کتاب دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء را به ردّ خطبه البیان اختصاص داده است که در این جا جهت اختصار، صرفا به بعضی از ایرادات ایشان به متن این خطبه اشاره می کنیم:
۱ – در خطبه البیان از افرادى چون عمر بن صالح، سلمان، مقداد و ابن یقطین نام برده مى شود که در آن جا حضور داشته اند؛ در حالى که سلمان و مقداد، سال ها قبل از خلافت امام از دنیا رفتند و عمر بن صالح و ابن یقطین معاصر آن حضرت نبوده اند.
۲ – “سوید بن نوفل هلالى” که به عنوان بزرگ خوارج در این خطبه نام برده شده در تاریخ، وجود خارجى ندارد.
۳ – در نسخه اوّل خطبه مى خوانیم جبرئیل براى اعلام ظهور بر صخره بیت المقدس فرود مى آید؛ در حالى که این محل، قبله یهودیان است و بنى امیه روایاتى در فضیلت آن جعل کرده اند. در نسخه دوم هم به هیکل ـ که گویا هیکل سلیمان است ـ سوگند یاد شده است.
۴ – بر اساس روایات اسلامى، امام حسین(ع) پس از رجعت، متکفل تجهیز مهدى(ع( مى شود؛ اما این خطبه مى گوید: عیسى(ع) مهدى را دفن خواهد کرد.
۵ – در این خطبه کلمات مبهم یا بى معناى فراوانى وجود دارد؛ مانند: انا مصحف الانجیل، انا شعر الزبرقان، انا عنق السبطین، أنا عطارد التعطیل، انا ناسخ المرى، انا غفران الشرطین.. .
۶ -کلمات غلو آمیز و مطالب دالّ بر عقیده حلول در خطبه البیان فراوان است؛ مثل: انا علانیه المعبود، انا الظاهر مع الانبیاء، انا سبب الاسباب، أنا الاول و الآخر، انا الظاهر، انا الباطن، انا واضع الشریعه… .
۷ – اغلاط دستورى و کلمات نادرست از نظر ادبیات عرب و همچنین ترکیب نادرست جملات در این خطبه زیاد به چشم مى خورد چنان که برخى از کلمات، به صورت غلط، با الف و لام آمده یا کلماتى فارسى مانند کیوان به خطبه راه یافته است.
۸ – با این که در روایات بسیارِی قید زمان ظهور را مردود می شمرند، در متن سوم، با ذکر علائمی عجیب برای ظهور، وقت آن را به سال ۱۱۸۴ق، تعیین می کند.
۹ – در خطبه البیان عبارت هاى تکرارى فراوان است.
۱۰ – از این که در جمله اى از نسخه سوم خطبه گفته شده «ضیّعتُ الارض و حُکم الفرض»، احتمال می رود که سازنده آن فردى ناصبى و دشمن اهل بیت بوده است.[۸]
علاوه بر علاّمه جعفر مرتضى عاملى، افراد زیادى این خطبه را ردّ کرده و محتواى آن را نادرست مى دانند.
مرحوم میرزاى قمى مى گوید: انتساب خطبه به آن جناب براى حقیر ثابت نشده و در هیچ یک از کتب معتبره ندیده ام…، بلى این خطبه و نظیر آن در کلام بعضى صوفی مسلکان، دیده می شود.[۹]
در این جا دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
۱ – اخبار هم مانند آیات محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مفصل، و تنزیل و تأویل دارد. پس بر شخص منصف است که به مجرد دیدن حدیث یا خبری که ظاهر آن در نظر او به ظاهر با اصول و قواعد، همسویی ندارد تأمل و تدبر نماید و فوراً به انکارش کمر همت نبدد. شیخ مفید (م ۴۱۳ ق) در کتاب اختصاص حدیثی از حضرت صادق (ع) به نحو مسند روایت کرده که حضرت فرمود: همانا سخنان ما به هفتاد وجه باز می گردد.[۱۰]در نتیجه اگر کلامی در فرمایشات ایشان دیده شد که از متشابهات بود فوراً نباید آن را رد کرد، بلکه سزاوار است که سکوت و توقف کرد که این روش موافق با احتیاط است.[۱۱]
۲ – برخی خواسته اند عبارات این خطبه را که به ظاهر غلو آمیز می آید به کتب معتبر شیعه، از قبیل کتاب بصائر الدرجات محمد بن حسن بن فروخ صفار (م ۲۹۰ ق) یا البدء و التاریخ مقدسى، تاریخ طبرى و رجال الکشىمنتسب کنند کهاگر مقصود ایشان فقط چند کلمه یا جمله از خطبه البیان است، باید گفت آنها را سیّد رضى هم در نهج البلاغه آورده است، ولى قطعاً سازندگان خطبه البیان، آن کلمات یا جملات را از نهج البلاغه یا منابع معتبر دیگر گرفته اند[۱۲]. و اینها دال بر اعتبار این خطبه نمی تواند باشد. نهایت این که مضامینی از این خطبه که در کتب ذکر شده آمده است، بر فرض داشتن سایر شرایط وثاقت متن و سند، به اعتبار همان کتب مورد قبول واقع می باشد.
پس با توجه به سند و منبع ضعیف خطبه البیان و اشکالات اساسی که به آن وارد می شود، بزرگان علمای شیعه از انتساب این خطبه به امام علی(ع) خودداری کرده و در کتاب های خود نیاورده اند و بعضی آن را ساخته و پرداخته غلات و صوفیه می دانند.
منبع: اسلام کوئست
[۱]. حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، ج ۲، ص ۱۴۸- ۱۹۱، اول، بیروت، ۱۴۲۲ ق.
[۲]. همان، ص ۲۳۲٫
[۳]. الطبری، ابوجعفر، تاریخ الطبرى، ج ۸، ص ۳۲۳، دار التراث، بیروت، دوم، ۱۳۸۷ش؛ الیعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج ۲، ص ۴۲۴، دارالصادر، بیروت، بی تا.
[۴]. المزی، یوسف بن الزکی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج ۱۶، ص ۱۲۱، ش ۳۵۶۴، موسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۰ق.
[۵]. کشّى، ابو عمرو، محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، ص ۳۸، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، ۱۴۹۰ ه ق.
[۶]. آل حیدر، سید مصطفی، بشاره الاسلام، ص ۷۵، ح ۲۱۴، موسسه البعثه، تهران، ۱۴۱۰ق.
[۷]. قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات، ص ۷۹۲، موسسه کیهان، اول، تهران، ۱۴۱۳ق.
.[۸] عاملى، جعفر مرتضى، دراسه فی علامات الظهور، ص ۷۵، منتدی جبل العامل الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۹]. جامع الشتات، ص ۷۹۲٫
[۱۰]. “ان کلامنا ینصرف علی سبعین وجهاً”؛ مفید، محمدبن محمد، اختصاص، ص ۲۸۸، المؤتمر العالمی، اول، قم، ۱۴۱۳ق.
[۱۱]. موسسه تحقیقاتی فرهنگی جلی، گفتار امیرالمؤمنین در شناخت امام و حوادث آخرالزمان، ص ۱۴، نشر جلی، قم، بی تا.
[۱۲]. بید آبادى، مسعود، نگاهى به خطبه الافتخار و خطبه تطنجیه، فصل نامه علوم حدیث، ش ۲۵، ص ۶۹، دارالحدیث.
پاسخ دهید