«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۱]. شاخصِ ایمان از منظرِ این آیه‌ی کریمه این است که قلب خدا را باورد کند، گاهی ذهن از نظرِ علمی قبول می‌کند، اما هوای نفس حجابِ دل است، با اینکه از نظرِ فکری، از نظرِ برهانی، از نظرِ بحث و مناظرهای هیچ تردیدی ندارد، اما خدای متعال را نمی‌یابد، خدای متعال را باور نمی‌کند، برای همه این مسئله مهم است و غفلتِ از مسئله‌ی پالایشِ دل، صفای قلب، تزکیه، خودسازی، پرهیز از گناه اگر جدّی نباشد این علمِ به خدا، علمِ به آخرت، علمِ به نبوّت، علمِ به امامت، این‌ها برای انسان حجاب می‌شود، همین‌ها وسیله‌ی کسبِ دنیا می‌شود، همین‌ها وسیله‌ی ریاست می‌شود. انسان شهرت پیدا می‌کند و بعد به شهرتِ خود مغرور می‌شود، بعد از آن برای حفظِ شهرتِ خود با هر کسی می‌سازد، سازشکار می‌شود و از گفتنِ حق ابا می‌کند و در این راستا که ممکن است کسی علم داشته باشد ولی با علم گمراه شود، این آیه‌ی کریمه است که هم خیلی لطیف است و هم هشدارِ شدید است: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ»[۲] مطلب خیلی صاف و شفّاف است و خدای متعال بدونِ پرده هشدار داده است، پیامبرِ من! حبیبِ من! «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» آیا می‌بینی، آیا تصوّر می‌کنی کسانی که هوای خودشان را معبود قرار داده‌اند، اله و معبودشان هوای نفس‌شان هست، در زندگیِ او خدای متعال نیست، او انسانِ خدامحوری نیست، او انسانِ حق‌مداری نیست، بلکه آن چیزی زندگیِ او را اداره می‌کند هوای نفسِ اوست، هوای نفس بر او فرماندهی می‌کند، هوس بر او حکومت می‌کند، حاکمیّتِ خدای متعال در زندگیِ او نیست، هم مسئله‌ی هواپرستی و هم مسئله‌ی شیطان‌پرستی که در سوره‌ی مبارکه‌ی «یس» هست که می‌فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»[۳] این سه آیه برای اهلِ علم، برای اهلِ فضل، برای فرهیختگان جای این است که تأمّل کنیم که نکند خودِ ما جزوِ آن‌ها باشیم، کتاب می‌خوانیم، تفسیر می‌خوانیم، کتاب‌های اخلاقی می‌خوانیم، روایات می‌خوانیم، حرفِ بزرگان را مطالعه می‌کنیم و می‌شنویم، اما به دنبالِ چه کسی می‌رویم؟ اساسِ زندگیِ ما بر چه استوار است؟ چه چیزی ما را سرگرم کرده است؟ چه چیزی دلِ ما را برده است؟ «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» برای گروهی هوا و هوس مبدأ زندگی، معبود، دلبر، حاکم و خداست، «وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ» این خیلی مهم است، منشأ اینکه علمِ آن شخص مایه‌ی گمراهیِ او شده است، همان هواپرستی است.


[۱] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵

[۲] سوره مبارکه جاثیه، آیه ۲۳ (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ)

[۳] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ تا ۶۲