آیا علوم تجربی مانند ریاضیات، فیزیک، مهندسی و زیست شناسی، برای ما راهی به شناخت خداوند باز میکنند و یا تنها برای رفع نیازهای این جهانی ما مفیدند؟ آیا زمانی که برای آموختن آنها صرف میکنیم لازم است؟
روش علمی که از طریق حس و تجربه به مشاهده جهان میپردازد میتواند یکی از راههای شناخت خداوند باشد، مشروط بر آن که ما به لحاظ اعتقادی و فلسفی، حقیقت هستی را بیش از آن که طبیعتی کور و رها شده ببینیم، آن را تصویر و تجلیای از خداوند و در حقیقت، خلقت خداوند بفهمیم و قوانین جاری در همه بخشهای آن را نه فقط جبرهای حاکم بر ماده، که سنتهای الاهیای ببینیم که در این خلقت شکوهمند جاری است. از این منظر، قوانین هستی و نظم حاکم بر هستی خود بهترین شاهد بر وجود حقیقتی خواهد بود که جهان را تدبیر میکند؛ البته نه فقط به روش تجربی- علمی، زیرا عالم هستی ابعادی فراتر از عالم ماده و حس دارد.
برای خداشناسی سه روش حسی، عقلی و شهودی وجود دارد و هر کس به فراخور رشته تحصیلی و یا تجربههای شخصی خودش به وجود خدا پیمیبرد و با پروردگارش ارتباط برقرار میکند بهطور مثال کسی که ریاضیدان و یا فیزیکدان است و با آگاهی بر این که در کنار وجود بسیط و محض «بینهایت» هیچ وجود مستقلی معنا ندارد، مفهوم خداوند را میفهمد. زیرا اگر شریکی در کنار بینهایت باشد، در آن صورت بینهایت نخواهد بود و از این طریق میتواند توحید را بفهمد و اثبات کند.
همچنین با مطالعه در اسرار موجود در اتم میتوان پی برد که چنین شگفتیهایی در کوچکترین ذرات، نشانه توانایی و دانایی مافوق بشر آفریننده آن است. ازاینرو «ماکس پلانگ» میگوید: «وقتی عظمت خدا را در اتم میبینم ناخودآگاه پیشانی بر خاک میسایم.»
دلایلی که برای اثبات وجود خداوند اقامه شده است، متعدد و متنوع است. اما اصل کلی در تمامی این دلایل این است که آنها به منزله تابلوهای راهنمایی و فلش هایی هستند که انسان را از جهت های گوناگون متوجه یک امر فطری و روشن و بدیهی و متعالی و در عین حال خواستنی می کنند، زیرا وجود خداوند متعال از روشنترین و واضح ترین مفاهیم برای بشر است و از شدت اختفای یک چیز به دلیل شدت ظهور آن نباید تعجب کرد؛ چرا که اشیا با اضداد خود آشکار میشوند و آنچه وجودش عمومیت دارد، ضدی ندارد، پس ادراک آن مشکل است.
شاید حقیقت مطلب این است که خداوند متعال خود را از لابلای اتم ها و نوترون ها نمایانده است، چنان چه خود را در تمامی وجود آدمیان نشان داده است؛ منتها چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
اگر مقصود این است که از طریق شیوه استدلالهای ریاضی که شیوه برهانی و یقینی است به حل مسایل خداشناسی بپردازیم، نه تنها امکان پذیر است بلکه در عمل نیز واقع شده است. چون شیوه استدلال ریاضی همان شیوهای است که در فلسفه اسلامی به کار میرود. یعنی قالب استدلالها و برهانهای ریاضی و فلسفی و منطق حاکم بر هر دو علم یکی است و فرق آنها در محتوای قضایا است. برای نمونه به دو استدلال زیر توجه فرمایید:
الف – هر عدد زوجی، مضرب عدد دو است و هیچ عددی که مضرب دو باشد، وجود ندارد که عدد اول باشد. پس هیچ عدد زوجی، وجود ندارد که عدد اول باشد.
ب – هر موجود محدودی، محتاج علت است و هیچ محتاج به علتی، وجود ندارد که واحب الوجود باشد. پس هیچ موجود محدودی، وجود ندارد که واجبالوجود باشد.
در هر دوی این استدلالها که یکی ریاضی و دیگری فلسفی است، قالب استدلال یکی است که در علم منطق این قالب را یکی از ضروب قیاس برهانی شکل اول گفته، چنین مینویسند: هر «الف» «ب» است. هیچ «ب» «ج» نیست. پس هیچ «الف» «ج» نیست. همچنین از محصولات علوم ریاضی میتوان در برهانهای خداشناسی استفاده نمود.
برای مثال میتوان از طریق علوم ریاضی مقدمه اول برهان نظم را فراهم ساخت؛ به این صورت که: علم ریاضی از کمیات – چه کم منفصل (عدد) و چه کم متصل (خط و سطح و حجم) – بحث میکند، بی آن که کاری به عالم طبیعت داشته باشد. ازاینرو برای هر ریاضیدان روشن است که نظمی شگفت انگیز و پیچیده بین کمیات موجود است که انسان فقط آنها را کشف میکند و هیچ ریاضیدانی آن قواعد و نظمها را نمیسازد. از طرف دیگر عقل حکم میکند که هر نظمی محتاج به ناظم است. بنابراین نظم موجود در موجودات ریاضی، دارای ناظمی است.
این استدلال در حقیقت بیان خاصی از همان برهان نظم مشهور است؛ لکن این تقریر از برهان نظم، ظرافتها و نقطه قوتهایی دارد که در بیان متداول برهان نظم موجود نیستند.
طریقه دیگر رسیدن به خدا و ملکوت از راه علوم ریاضی این است که علوم ریاضی به خاطر نامحسوس بودن موضوعش ذهن آدمی را مجرداندیش و مجردیاب میکنند؛ و به او کمک میکنند تا بتواند امور نامحسوسی چون ملائک، عرش، اسماء حسنای الاهی، لازمان و لامکان، وجود، صرف و محض بودن و امثال این امور را راحتتر ادراک نماید. یعنی حل مسایل ریاضی، به ویژه در حیطه مسایل فراطبیعی مثل مسایل مرتبط با اعداد موهومی و اعداد مختلط و ابعاد اعشاری و ابعاد بالاتر از سه بُعد، ذهن را برای فهم امور نامحسوس تمرین و ورزش میدهند. ازاینرو برخی از حکیمان گذشته، شاگردان فلسفه را در ابتدا به درس ریاضیات میگماشتند تا هم ذهنشان ورزیده شود و هم طریقه استدلال برهانی را یاد بگیرند.
همچنین علوم ریاضی باعث میشوند که ذهن طالب حقایق الاهی، منظم و منطقی تربیت شود تا به راحتی بتواند استدلال نماید و نیز برای کشف مغالطات استدلالهای خود و دیگران توانا گردد. و نیز ریاضیات ابزار خوبی است برای درک عمیقتر طبیعت و کشف ظرافتها و شگفتیهای آن، که باعث تقویت ایمان آدمی نسبت به خالق متعال شده، علاقه و حبّی عقلانی را در انسان نسبت به خدا بر میانگیزد. برای مثال رد پای عدد طلایی، مستطیل طلایی، مثلث طلایی و مارپیچ طلایی که عدد هنرمندان و نسبت الاهی و نسبت اعتدال نیز نامیده شده در جای جای طبیعت به چشم میخورد، همچنین فراکتالهای شگفت انگیزی در طبیعت دیده میشود، یا در جاهایی از طبیعت نسبت طلایی فیبوناچی به چشم میخورد که به یقین یک نفر عالم ریاضی بهتر از افراد عادی میتواند چنین زیباییهای ریاضی را ادراک نماید.
فیزیک و خداشناسی
در مورد فیزیک شاید بتوان گفت در این دانش به علت بحث از قوانینی که در جهان حاکم است مثل حرکت، نسبیت خاص و نور و کاوش در باب چگونگی وجود قوانین حاکم در جهان که پایه مباحث فلسفه است و فلسفه که خود مقدمه بحثهای دقیق عرفانی است، بحثهایی مطرح است که در انتها به اثبات وجود خدا و ایمان به قدرت و علم او منجر میشود؛ ازاینرو اگر به دانشمندان فیزیک از این منظر نگاه کنیم میتوانیم آنها را جزو دانشمندانی قرار دهیم که به نسبت با دیگر دانشمندان از شرایط ایمانی بیشتری برخوردارند. مرکز ثقل چنین اندیشهای این پیشفرض است که نظام هستی قانون مند است و این قوانین در یک سامانه هماهنگ به هم مرتبط اند و به همین دلیل است که فیزیکدانان میتوانند چنین قوانینی را کشف کنند و انتظار داشته باشند که این وضعیت، به شکل هوشمندانهای در نظام هستی جاری باشد.
ازاینرو میتوان چنین انتظار داشت که:
۱ – کاوشگری در پدیدههای هستی و اندیشهورزی در شگفتیهای نهفته در آنها، انسان را به شعور جاری و پنهان از دیدههایی رهنمون میشود که با علم و حکمت خویش آنها را در عالیترین و در همان حال آمیخته با رمز و راز پدیده آورده و سامان داده است.
۲ – زنجیره پیوند میان پدیدهها و پیبردن به معمار طراح آنان وامدار اندیشهورزی و بررسی هدفمند این پدیدههاست.
۳ – قرآن کریم هم به اصل اندیشهورزی و اهمیت آن در خداشناسی اشاره کرده و هم نمونههای فراوانی از پدیدههای هستی را یادآور شده است.
قرآن کریم از جمله نشانههای خردمندان اینگونه برشمرده است:
«بهطور مسلم در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است، همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند یاد کرده و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند) بارالها! اینها را بیهوده نیافریدهای. تو منزهی.»[۱]
همچنان که در آیه دیده میشود ثمره پیوند مبارک ذکر و اندیشهورزی در پدیدههای هستی، باور پیدا کردن به معناداری، هدفمندی و باطل نبودن مجموعه هستی است.
آیات قرآن پر است از یادآوری پدیدههای هستی و انتسابشان به پدیدآورندگی خداوند که در اینجا تنها به یک نمونه اشاره میشود:
«و در وجود چهارپایان برای شما (درسهای) عبرتی است: از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم.»[۲]
به راستی، تأمل و درنگ در این کارخانه عظیم موجود در شکم حیوان شیردهنده، انسان را به شگفتی واداشته و به پدید آورنده عالم، حکیم و توانای آن ایمان میآورد.
اندیشهورزی دریافتههای دانش فیزیک که بررسی یکی از جنبههای مهم طبیعت؛ یعنی بررسی ویژگیهای عمومی اجسام و قوانین پدید آورنده تعدیل وضع یا حرکت آنها را به عهده دارد نیز دریچهای فراروی انسان از اسرار هستی و رمز و رازهای نهفته در آن میگشاید، مشروط بر آن که با رویکرد اندیشه ورزی، بدانها نگریسته شود.
دانش فنی مهندسی و خداشناسی
در مرتبهای فراتر از علوم پایه که به کشف و استخراج قوانین خلقت میپردازند، دانش مهندسی و فناوری، به عنوان مهارتی چند رشتهای، بر اساس این کشفیات و قوانین، به کار تغییر هستی و خلاقیت در آن میپردازد. این دانش در حقیقت بر اساس همین قوانین پایه، تلاش میکند دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، بر اساس نیازهای بشری بازسازی کند و چهره آن را متناسب با زندگی رو به توسعه و پیشرفت آدمی سامان داده و مطلوبتر نماید. با مطالعات میدانی نیز این حقیقت روشن شده است که دانش آموختگان رشتههای فنی و مهندسی، بهطور معمول حقیقت هستی را با قطعیت بیشتری مورد کاوش و فهم قرار میدهند و خود را در عرصه خلاقیت بیشتر دخیل میکنند، حتی در عرصههای مهندسی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. ازاینرو تفسیر معنادارتر و واقعیتر و گاهی سختگیرانهتری از خالق هستی خواهند داشت.
در حقیقت آنچه از علوم تجربی در بحث خداشناسی مفید است این است که ما در سایه علوم تجربی در مییابیم که عالم طبیعت بس شگفت انگیز و منظم و پیچیده است؛ آن گاه نه علم تجربی بلکه عقل ماست که حکم میکند که در پس این همه شگفتی و نظم و پیچیدگی و استحکام، شعوری حکیمانه و مهربان وجود دارد؛ اما این که این ناظم و مدبر بهطور ضروری خداست، با برهانهایی دیگر اثبات میشود که در فلسفه و کلام مطرح است؛ ازاینرو کسی که میخواهد خدا را بشناسد هیچ گاه از کلام و فلسفه بینیاز نخواهد بود.
زیستشناسی و خداشناسی
موضوع علم زیستشناسی، موجود زنده مادی است؛ در ساختمان وجود موجودات زنده و در ارتباطات آنها با همدیگر و با طبیعت اطرافشان نظم، اتقان و استحکام و برنامهریزی شگفتآوری به چشم میخورد که علم زیستشناسی تنها بخشی از آن را شناسایی نموده است.
چنین نظم و استحکام و برنامه ریزی شگفتی به یقین علتی دارد.
علت این امور به یقین باید موجودی عالم و حکیم باشد. چون این حد از نظم و برنامه ریزی و استحکام، محال است علتی جاهل و غیرحکیم داشته باشد. قبول این که منشأ این همه شگفتی، طبیعت کور و کر است مثل قبول این مطلب است که تمام کتابهای موجود در کتابخانههای دنیا بهطور اتفاقی یا توسط طبیعت جاهل و بیحکمت نوشته شدهاند.
پس ناظم و برنامهریز این همه شگفتی در موجودات زنده عالم موجودی است عالم و حکیم، که خداپرستان او را خدا مینامند. و اگر کسی مدعی شود که علت این امور طبیعت است و طبیعت نیز عالم و حکیم است، گوییم: آنچه ما خدا مینامیم شما طبیعت نام نهادهاید. پس اختلاف سر اسم است نه حقیقت.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:عبدالحمید آکوچکیان/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – آل عمران (۳)، آیه ۱۹۱-۱۹۰٫
[۲] – نحل (۱۶)، آیه ۶۶٫
پاسخ دهید