طبری امامی به سندش از امام صادق (ع) چنین روایت کرده است:
زمانی که پیامبر اکرم (ص) در گذشت، تنها ثقلین؛ «کتاب خدا و خاندانش» را بر جای گذاشت پیامبر اکرم (ص) در گوش فاطمه (ع) گفت: او به زودی به آن حضرت، ملحق خواهد شد و از اهل بیت (ع)، نخستین کسی است که در آن دنیا به او میپیودندد.
فاطمه (ع) میفرماید: چند روز پس از وفات پدرم، در میان خواب و بیداری، دیدم که گویا پدرم نزد من آمد و بالای سرم قرار گرفت. چون او را دیدم، نتوانستم آرام باشم و صدا زدم: ای پدر! اخبار آسمان از ما بریده شده است!. در این حال بودم که دیدم، فرشتگان در چندین صف، نزد من میآیند در پیشاپیش آنان، دو فرشته بودند که مرا برداشته و به آسمان بردند. سر برداشتم، کاخها بلند و بوستانها و رودهای روان که یکی پس از دیگری، جاری بودند را در برابر خود، مشاهده کردم در این هنگام از آن کاخها، کنیزکانی سر برآوردند که در زیبایی، مانند نداشتند و شادان و خندان به سوی من آمده، گفتند: درود بر کسی که بهشت و ما، به خاطر پدرش آفریده شدیم.
فرشتگان، همچنان مرا بالا بردند تا به خانهای رسیدیم که در آن، کاخهای چندی بود و در هر کاخ، اتاقهایی که همانند آنها را نه چشمی، دیده و نه گوشی، شنیده است. در آن اتاقها، فرشهایی از حریر و ابریشم بر تختهای بسیار زیادی، قرار داشت. بر روی آنها،پارچههای رنگین ابریشمی و دیبا، کشیده شده بود و ظرفهایی زرّین و سیمین که بر روی تختها، نهاده بودند و غذاهای رنگارنگ، چیده شده بود. در آن بهشت، رودهایی جریان داشت که از شیر، سپیدتر و از مشک ناب، خوشبوتر بود.
گفتم: این خانه متعلق به کیست و این نهر چیست؟ گفتند: این، همان بهشت اعلایی است که پس از آن،بهشتی نیست و این، خانهی پدرت و پیامبران همراه ایشان و کسان دیگری که خدای متعال، آنها را دوست میدارد، است.
گفتم: این رود چیست؟ گفتند: این رود همان حوض کوثر است که خدای متعال به پیامبرش وعده داده است.
گفتم: پدرم کجاست؟ گفتند: هم اکنون، نزد تو خواهد آمد در همین حال، کاخهایی بسیار سپیدتر از کاخهای پیشین و فرشهایی، زیباتر از فرشهای آنها،نمودار شد خود را بر روی یک فرشی بزرگ که روی تختی نهاده بودند، یافتم پدرم نیز در مقابلم، بر روی آن فرش نشسته بود و گروهی نیز همراه او بودند. هنگامی که چشمش به من افتاد،مرا در آغوش کشیده، میان دو چشم مرا بوسید و فرمود:آفرین بر دخترم! سپس مرا، روی دامنش نشاند و گفت: حبیب من! دیدی که خداوند، چه نعمتهایی برای تو، فراهم آورده است؟ نمیخواهی در آن، وارد شوی؟
او کاخهای بلند و عظیمی را به من نشان داد که در آن، متاعهای گوناگونی با رنگهای متنوع و ساخته شده از جواهر بود و پارچههایی بر روی آنها، قرار داشت و فرمود: این، جایگاه توو همسر و فرزندانت و همهی کسانی است که آنها را دوست داری و آنان نیز تو را دوست دارند خوشحال و خندان باش که به زودی، نزد من خواهی آمد.
حضرت فاطمه (ع) فرمود: جانم به پرواز در آمد و علاقهام بیشتر شد که ناگهان، هراسان از خواب بیدار شدم امام صادق (ع) میفرماید: امیر المؤمنین (ع) فرمود:زمانی که فاطمه (ع) از خواب بیدار شد، فریادی کشید و مرا خواند نزد او شتافتم و گفتم: از چه چیز ناراحتی؟ او، مرا از خواب خویش، آگاه ساخت.
آنگاه از من پیمان گرفت و به خدا و پیامبرش سوگند داد که در زمان رحلتش، هیچ کس غیر از امّ سلمه (همسر پیامبر)، امّ ایمن و فضّه را از میان بانوان و دو فرزندش حسن و حسین، عبدالله بن عبّاس، سلمان فارسی، عمّار بن یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه را از میان مردان، از آن آگاه نسازم.
فاطمه (ع) فرمود: تنها بر تو حلال است که بدنم را پس از مرگ ببینی، لذا در هنگام شستشو و غسل دادن زنان، تو نیز در کنارم باش مرا شبانه به خاک بسپار و هیچ کس را از قبر و تربتم، آگاه مکن.
إخبارها (ع) عن شهادتها
قال الطّبریّ الإمامیّ:
رَوَى أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَشَّابُ الْکَرْخِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَکَرِیَّا ابْنُ یَحْیَى الْکُوفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی زَائِدَهَ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَ) قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا تَرَکَ إِلَّا الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتَهُ أَهْلَ بَیْتِهِ، وَ کَانَ قَدْ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ (ع) أَنَّهَا لَاحِقَهٌ بِهِ، وَ أَنَّهَا أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِهِ لُحُوقاً.
قَالَتْ (ع): بَیْنَا أَنَا بَیْنَ النَّائِمَهِ وَ الْیَقْظَى بَعْدَ وَفَاهِ أَبِی بِأَیَّامٍ، إِذْ رَأَیْتُ کَأَنَّ أَبِی قَدْ أَشْرَفَ عَلَیَّ، فَلَمَّا رَأَیْتُهُ لَمْ أَمْلِکْ نَفْسِی أَنْ نَادَیْتُ: یَا أَبَتَاهْ، انْقَطَعَ عَنَّا خَبَرُ السَّمَاءِ؛ فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ أَتَتْنِی الْمَلَائِکَهُ صُفُوفاً، یَقْدُمُهَا مَلَکَانِ، حَتَّى أَخَذَانِی فَصَعَدَا بِی إِلَى السَّمَاءِ، فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَنَا بِقُصُورٍ مُشَیَّدَهٍ وَ بَسَاتِینَ وَ أَنْهَارٍ تَطَّرِدُ، وَ قَصْرٍ بَعْدَ قَصْرٍ، وَ بُسْتَانٍ بَعْدَ بُسْتَانٍ، وَ إِذَا قَدِ اطَّلَعَ عَلَیَّ مِنْ تِلْکَ الْقُصُورِ جَوَارِی کَأَنَّهُنَّ اللُّعَبُ، وَ هُنَّ یَتَبَاشَرْنَ وَ یَضْحَکْنَ إِلَیَّ، وَ یَقُلْنَ: مَرْحَباً بِمَنْ خُلِقَتِ الْجَنَّهُ وَ خُلِقْنَا مِنْ أَجْلِ أَبِیهَا.
فَلَمْ تَزَلِ الْمَلَائِکَهُ تَصْعَدُ بِی حَتَّى أَدْخَلُونِی إِلَى دَارٍ فِیهَا قُصُورٌ، فِی کُلِّ قَصْرٍ مِن الْبُیُوتِ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ، وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَ فِیهَا مِنَ السُّنْدُسِ وَ الْإِسْتَبْرَقِ عَلَى الْأَسِرَّهِ الْکَثِیرِ، وَ عَلَیْهَا أَلْحَافٌ مِنْ أَلْوَانِ الْحَرِیرِ وَ الدِّیبَاجِ وَ آنِیَهِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ، وَ فِیهَا مَوَائِدُ عَلَیْهَا مِنْ أَلْوَانِ الطَّعَامِ، وَ فِی تِلْکَ الْجِنَانِ نَهَرٌ مُطَّرِدٌ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ، وَ أَطْیَبُ رَائِحَهً مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ، فَقُلْتُ: لِمَنْ هَذِهِ الدَّارُ؟ وَ مَا هَذَا النَّهَرُ ؟
فَقَالُوا: هَذِهِ الدَّارُ هِیَ الْفِرْدَوْسُ الْأَعْلَى الَّذِی لَیْسَ بَعْدَهُ جَنَّهٌ، وَ هِیَ دَارُ أَبِیکَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ مَنْ أَحَبَّ اللَّهُ.
قُلْتُ: فَمَا هَذَا النَّهَرُ؟
قَالُوا: هَذَا الْکَوْثَرُ الَّذِی وَعَدَهُ اللَّهُ أَنْ یُعْطِیَهُ إِیَّاهُ.
قُلْتُ: فَأَیْنَ أَبِی؟
قَالُوا: السَّاعَهَ یَدْخُلُ عَلَیْکَ.
فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ بَرَزَتْ لِی قُصُورٌ هِیَ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنْ تِلْکَ الْقُصُورِ، وَ فُرُشٌ هِیَ أَحْسَنُ مِنْ تِلْکَ الْفُرُشِ، وَ إِذَا أَنَا بِفُرُشٍ مُرْتَفِعَهٍ عَلَى أَسِرَّهٍ، وَ إِذَا أَبِی (ص) جَالِسٌ عَلَى تِلْکَ الْفُرُشِ، وَ مَعَهُ جَمَاعَهٌ، فَلَمَّا رَآنِی أَخَذَنِی فَضَمَّنِی وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیَّ، وَ قَالَ:
مَرْحَباً بِابْنَتِی، وَ أَخَذَنِی وَ أَقْعَدَنِی فِی حَجْرِهِ، ثُمَّ قَالَ لِی: یَا حَبِیبَتِی، أَ مَا تَرَیْنَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکِ وَ مَا تَقْدَمِینَ عَلَیْهِ!
فَأَرَانِی قُصُوراً مُشْرِفَاتٍ، فِیهَا أَلْوَانُ الطَّرَائِفِ وَ الْحُلِیِّ وَ الْحُلَلِ، وَ قَالَ: هَذِهِ مَسْکَنُکَ وَ مَسْکَنُ زَوْجِکِ وَ وَلَدَیْکِ وَ مَنْ أَحَبَّکِ وَ أَحَبَّهُمَا، فَطِیبِی نَفْساً فَإِنَّکِ قَادِمَهٌ عَلَیَّ إِلَى أَیَّامٍ.
قَالَتْ: فَطَارَ قَلْبِی، وَ اشْتَدَّ شَوْقِی، وَ انْتَبَهْتُ مِنْ رَقْدَتِی مَرْعُوبَهً.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): فَلَمَّا انْتَبَهَتْ مِنْ مَرْقَدِهَا صَاحَتْ بِی، فَأَتَیْتُهَا وَ قُلْتُ لَهَا: مَا تَشْکِینَ؟ فَخَبَّرَتْنِی بِخَبَرِ الرُّؤْیَا.
ثُمَّ أَخَذَتْ عَلَیَّ عَهْداً لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ أَنَّهَا إِذَا تُوُفِّیَتْ لَا أُعْلِمَ أَحَداً إِلَّا أُمَّ سَلَمَهَ زَوْجَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، وَ أُمَّ أَیْمَنَ، وَ فِضَّهَ؛ وَ مِنَ الرِّجَالِ ابْنَیْهَا، وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ، وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ، وَ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ، وَ الْمِقْدَادَ، وَ أَبَا ذَرٍّ، وَ حُذَیْفَهَ. وَ قَالَتْ: إِنِّی قَدْ أَحْلَلْتُکَ مِنْ أَنْ تَرَانِی بَعْدَ مَوْتِی، فَکُنْ مَعَ النِّسْوَهِ فِیمَنْ یُغَسِّلُنِی، وَ لَا تَدْفِنِّی إِلَّا لَیْلًا، وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِی… الحدیث.[۱]
[۱]ـ دلائل الامامه: ۱۳۱ ح ۴۲، عنه البار ۴۳: ۲۰۷ ح ۳۶٫
پاسخ دهید