پیامبر اسلام(ص) برای مجاب کردن بستگانشان، راستگویی خویش را به رخ آنان کشیده و از آنان پرسیدند: آیا شما خبرم را در مورد تجمع دشمن در پشت این کوه تصدیق میکنید؟! … منبع این قضیه تاریخی چیست؟
درباره این ماجرا دو نقل وجود دارد:
۱ – پیامبر اسلام(ص) بعد از بعثت، به مدت سه سال، مخفیانه مردم را به اسلام دعوت میکردند و پس از آن بود که دعوت علنی آغاز شد.[۱]
در ابتدای علنیشدن نبوت، آیهای نازل شد که به پیامبر دستور میداد، دعوت خود را از اقوامش آغاز کند.[۲]پیامبر(ص) بر فراز کوه صفا فریاد کشیدند: «یَا صَبَاحَاه»![۳] قریش اطراف او گرد آمدند و گفتند: چه شده؟! پیامبر فرمود: اگر خبر دهم که دشمن صبحگاه یا شامگاه به شما یورش خواهد آورد،[۴] آیا سخنم باور میکنید؟! گفتند: آرى! فرمود: «من شما را از عذابى سخت که در پیش دارید بیم میدهم». ابولهب گفت: براى همین ما را جمع کردى؟ و سپس متفرق شدند.
این واقعه با اندکی تفاوت، در منابع تفسیری[۵] و تاریخی اهل سنت[۶] نقل شده است. همچنین برخی منابع شیعی به صورت مرسل آنرا ذکر کردهاند.[۷]
البته باید توجه داشت که بسیاری از مفسران، جریان دیگری را پس از نزول این آیه نقل کردهاند.[۸]
۲ – پیامبر(ص) خویشان خود را برای گرویدن به اسلام به خانه خود دعوت کرد ولی با فتنه ابولهب، جلسه به هم ریخت و همگان پراکنده شدند. مجدداً پیامبر همه آنها را دعوت کرد و ابولهب باز هم خواست جلوی سخن پیامبر را بگیرد که ابوطالب با تندی او را ساکت کرد. سپس به پیامبر گفت: بلند شو؛ هر آنچه میخواهی صحبت کن و رسالت پروردگارت را ابلاغ نما. همانا تو راستگوی تصدیق شده هستی. پیامبر(ص) بلند شد و فرمود: اگر به شما بگویم که در پشت این کوه سپاهیانی هستند که میخواهند بر شما یورش آورند، آیا مرا تصدیق میکنید؟! همه گفتند: بلی! تو امین و راستگو هستی. پیامبر(ص) فرمود: «پس تنها خداوند جبار را بپرستید و تنها او را خداوند خود بدانید…شهادت و گواهی دهید که من فرستاده خدا به سوی شما و دیگر انسانها هستم. من عزّت دنیا و آخرت را برای شما میآورم». اما آنان توجهی نکرده و مجلس را ترک کردند.[۹]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحاده، ج ۲، ص ۴۱۱، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
[۲]. شعراء، ۲۱۴: «و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!».
[۳]. این عبارت اصطلاحی بوده است که شخصی که در مضیقه افتاده در زمان یک امر بزرگ آنرا میگفت و در اصل این اصطلاح برای زمانی بوده که شخص مورد غارت قرار میگرفته است؛ زیرا عموم غارتها در صبح بوده است؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج ۲، ص ۳۸۳، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
.[۴]در برخی نقلها: سوارانی از پشت کوه میآیند؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج ۱، ص ۱۴۶، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
[۵]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۴، ص ۵۳۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۶، ص ۱۵۰، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۶]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ۲، ص ۳۱۹، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۱، ص ۱۲۱، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۶۰، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
[۷]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۵، ص ۳۸۹، تهران، الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ج ۱، ص ۴۶، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
[۸]. برای نمونه ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج ۲، ص ۱۲۴، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق؛ فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، تحقیق: محمودی، محمد کاظم، ص ۳۰۰، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
[۹]. ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، محقق و مصحح: عاشور، علی، ج ۱، ص ۳۰۰، قم، نشر خیام، چاپ اول، ۱۴۰۰ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ۷، ص ۳۲۳، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
پاسخ دهید