«حیات طیبه» چیست و چه عواملی زمینه ساز تحقق آن خواهد بود؟
حیات طیبه چیست و چگونه میسر می شود؟ به صورت مصداقی مثال هایی مناسب با زندگی امروزی بیاورید.
پاسخ اجمالی
حیات طیبه؛ یعنى زندگى ای که نیازهای مادى، جسمانى و معنوى – علمى، عملى و روحى – آدمی را پاسخ گو باشد.
پایه هاى حیات طیبه، در قرآن کریم و آموزه های پیشوایان معصوم(ع) تبیین شده اند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شده اند که شناخت آنها، زمینه تحقق چنین حیاتی را برای انسان فراهم می کند. اجابت دعوت خدا و رسول، ایمان و عمل صالح، شکوفایی عقل و خرد انسانی از مهم ترین آنها می باشند.
پاسخ تفصیلی
یکى از آموزه های قرآنى و حقایق عرفانى، «حیات طیبه»(زندگى پاک) است که تنها یک بار در قرآن مجید، به صراحت از آن، سخن به میان آمده، اما در جاى جاى قرآن اشارات بسیارى به آن شده است؛ از این رو بحث از حیات طیبه را با این آیه شریفه آغاز می کنیم:
«هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به زندگی پاک(حیات طیّبه) زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام می دادند، خواهیم داد».[۱]
الف. معنای «حیات طیبه»
مفسران قرآن؛ معانی متعددی برای «حیات طیّبه» ذکر کرده اند؛ مانند: روزى حلال،[۲] قناعت و خشنودى از قسمت الهی،[۳] عبادت توأم با روزى حلال،[۴] زندگانى در طاعت خداوند.[۵]
البته با توجه به نتایجی که از انجام عمل صالح نصیب مؤمنان می شود؛ حیات طیبه، مفهومش آن چنان وسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را در بر می گیرد. در حقیقت موارد نام برده از باب مصادیق می باشند. پس حیات طیبه؛ یعنی زندگى پاکیزه از هر نظر؛ پاکیزه از آلودگی ها، ظلم ها، خیانت ها، دشمنی ها، اسارت ها، ذلت ها و انواع نگرانی ها و هر گونه چیزى که آب زلال زندگى را در کام انسان ناگوار می سازد.[۶]
به دیگر سخن؛ حیات طیبه؛ یعنى زندگى ای که نیازهای مادى، جسمانى و معنوى – چه علمى، چه عملى، چه روحى – آدمی را پاسخ گو باشد.[۷]
همچنین با توجه به این که در دنبال آن، سخن از جزاى الهى به نحو احسن به میان آمده، استفاده می شود که حیات طیبه مربوط به دنیا است و جزاى احسن مربوط به آخرت.[۸]
ب. عوامل زمینه ساز تحقق حیات طیبه
پایه هاى حیات طیبه، در قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) تبیین شده اند. در قرآن مبانى اساسى حیات طیبه معرفی شده اند که شناخت آنها، زمینه تحقق حیات طیبه را برای انسان فراهم می کنند. مهم ترین آنها عبارت اند از:
۱ – اجابت دعوت خدا و رسول
«اى کسانى که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى می خواند که شما را حیات می بخشد…».[۹]
آیه فوق با صراحت می گوید که دعوت اسلام، دعوت به سوى زندگى معنوی است. مقصود از حیاتى که با دعوت انبیا فراهم می آید، حیات حیوانى نیست؛ چون بدون دعوت انبیا نیز این نوع حیات وجود دارد، بلکه مقصود حیات فکرى، عقلى و معنوى، اخلاقى و اجتماعى و بالأخره حیات و زندگى در تمام زمینه ها می باشد که تعبیر دیگر آن، حیات طیبه است.
۲ – ایمان و عمل صالح
ایمان و عمل صالح، زمینه ها و بسترهای اصلی حیات معنوی و طیّب می باشند که در آیه ۹۷ سوره نحل بیان شده است.
شایان ذکر است که حیات طیبه خود دارای درجات و مراتب است و به هر نسبت که انسان بر ایمان و عمل صالح خود بیفزاید، حیات طیبه او نیز موجودیت و شدت بیشتر یافته و بر درجات روحی و تعالی معنوی او افزوده می شود. در واقع حیات حقیقی انسان دارای مراتب و بطون است که این مراتب به صورت استعداد در متن آدمی به ودیعه نهاده شده است. مزیّن شدن به گوهر دین و طی مراتب و درجات دین داری، استعدادهای ویژه انسان برای نیل به درجات والای حیات را شکوفا می کند.
طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد. البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می کند. هر گامى که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی دارد به ایمان خود می افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحى، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخوردارى از حیات طیبه، ایمان و بردبارى در جهاد با هواهاى نفسانى است.
۳ – شکوفایی عقل و خرد انسانی
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه براى کافران، اعمال (زشتى) که انجام می دادند، تزیین شده [و زیبا جلوه کرده] است».[۱۰]
انسان به وسیله رشد صحیح عقل و بهره برداری آن در جهت هدف آفرینش می تواند از ایمان و حیات طیبه برخوردار شود. در مقابل، قرآن کریم کافر را به جهت عدم تعقل و خردورزی، مرده فاقد حیات می داند. این آیه شریفه؛ از نورانیت و حیات معنوی مؤمن و تاریکی و مرگ غیر مؤمن سخن می گوید. در صدر آیه مورد بحث، سخن از کسی است که خدا به او حیاتی ویژه و نورانیتی خاص داده، و در ذیل آن به نحو تقابل از کافران سخن رفته است. از این تقابل معلوم می شود که کافر در فرهنگ قرآن مرده و فاقد حیات معنوی است.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون»؛ نحل، ۹۷٫
[۲]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۴۲۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[۳]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج ۱، ص ۶۶۲، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۴]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۵۱۶، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۵]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۲، ص ۸۹، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
[۶]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۹۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۷]. خامنه اى، على، سایه سار ولایت (منشور مطالبات مقام معظم رهبرى از دانشگاه و دانشگاهیان)، ج ۶، ص ۲۵ (با اندکی ویرایش)، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
[۸]. تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۹۴٫
[۹]. انفال، ۲۴٫
[۱۰]. انعام، ۱۲۲٫
پاسخ دهید