حقوق اساسى، یکى از اقسام حقوق عمومى داخلى است؛ یعنى، حقوق عمومى ابتدا به حقوق عمومى داخلى و حقوق عمومى خارجى تقسیم مىشود. حقوق عمومى داخلى نیز به حقوق اساسى، حقوق ادارى، حقوق مالى و حقوق جزا تقسیم مىگردد.

حقوق اساسى از موضوعات زیر سخن مىگوید:

۱ دولت و شرایط تشکیل و اَشکال آن؛

۲سازمانها و نهادهاى سیاسى و روابط آنها با یکدیگر، همراه با وظایف آنها؛

۳حقوق ملت و آزادىهاى فردى و عمومى و تبیین چگونگى شرکت مردم در ایجاد قواى عالیه و طرز اِعمال حق حاکمیت مردم و رفتار متقابل ملت و دولت.۱

حقوق در نظام اسلامى، حقوق اساسى مردم به بهترین شکلى، هماهنگ با تعالیم و ارزشهاى والاى دینى، تأمین شده است. در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، حقوق اساسى مردم در بندها و فصول مختلف بیان گردیده است؛ از جمله:

یک. اصل مساوات و برابرى: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ، نژاد،زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود».۲

دو. برخوردارى از حمایت قانون: «همه افراد ملت، اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى با رعایت موازین اسلامى برخوردارند».۳

سه. حقوق سیاسى: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خدا است و هم او انسان را برسرنوشت اجتماعى خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمىتواند این حق الهى را از انسان سلب کند، یا در خدمت منافع فرد یا گروهى خاص قرار دهد و ملت این حق خدادادى را از طرقى که در اصول بعد مىآید، اعمال مىکند».۴

در اصل ششم نیز آمدهاست: «در جمهورى اسلامى ایران، امور کشور باید به اتکاى آراى عمومى اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شوراىاسلامى، اعضاى شوراها و نظایر اینها یا از راه همه پرسى».

چهار. حقوق اجتماعى:

۱حق داشتن شغل مناسب (اصل ۴۳، بند۲، اصول ۲۸ و ۲۹)؛

۲حق برخوردارى از تأمین اجتماعى (اصل ۲۹)؛

۳حق داشتن مسکن مناسب (اصل ۳۱)؛

۴حقوق فرهنگى (اصل ۳۰)؛

۵حقوق اقتصادى (حق مالکیت) (فصل چهارم، اصول ۴۶، ۴۹ و …)؛

۶حقوق قضایى (حق دادخواهى، حق انتخاب وکیل براى طرح دعاوى) (اصل ۳۴، ۳۵ و ۱۶۷).

بخش دیگرى از حقوق اساسى، «آزادى هاى اساسى مردم» است که جداگانه به آن خواهیم پرداخت.۵

مصونیتها :

سخن دیگر در این زمینه «مصونیتها» است، که عبارت است از:

۱مصونیت شخصى یا امنیت فردى (اصول ۲۱ ـ ۲۳ و ۳۸)؛

۲مصونیت قاضى (اصل ۱۶۴)؛

۳امنیت قضایى (بند ۱۱۴ اصل سوم).

۴اصول قضایى:

الف. اصل لزوم رعایت موازین اسلامى (اصول ۱۵۹ و ۱۶۳)؛

ب. اصل برائت (اصل ۳۷)؛

پ. اصل قانونى بودن جرم و مجازات و حکم به اجراى مجازات از طریق مراجع قانونى (اصل ۱۶۹)؛

ت. اصل علنى بودن محاکمات (اصل ۱۶۵)؛

ث. اصل عطف به ماسبق نشدن قوانین جزایى (اصل ۱۶۹)؛

ج. اصل لزوم رسیدگى به شکایات و تظلمات (اصول ۱۵۸ و ۱۶۷)؛

ح. اصل لزوم جبران خسارت مادى و معنوى ناشى از اشتباه یا تقصیر قاضى (اصل ۱۷۱).۶

در مورد اینکه «آیا قوانین اساسى و عمومى متعلق به مردم، در حکومت دینى داراى احترام و اعتبار است»، باید گفت:

اولاً، یک حکومت و نظام دینى، هرگز بدون خواست و اراده عمومى شکل نمىگیرد.

ثانیا، جامعه دینى ـ با توجه به التزام و پاىبندى عمیقش به دین و ارزشهاى دینى ـ در جست و جوى قوانینى است که از متن دین اخذ شده باشد و یا لااقل مورد قبول و تأیید دین بوده و هیچگونه تعارضى با آن نداشته باشد. چنین قوانینى در حکومت دینى، از اعتبار و اهمیت ویژهاى برخوردار است و کسى حق مخالفت با آن را ندارد. توجه به آنچه در سؤالات پیشین آمده است نیز در این زمینه آگاهى بخش و رهگشا است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


۱ شعبانى، قاسم، حقوق اساسى وساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، ص ۲۳٫

۲ اصل اوّل، فصل سوم.

۳ اصل ۲۳، بند ۱۴ و اصل ۲۱٫

۴ اصل ۵۶، ۴۱ و ۲۵٫

۵ ر.ک: پاسخ پرسش ۴۰٫

۶ براى آگاهى بیشتر ر. ک: حقوق اساسى و ساختار حکومت جمهورى اسلامى ایران، ص۹۳ـ۱۲۴٫