آیا از ایرانیان نیز افرادی در حماسه عاشورا حضور داشتند؟
بنا بر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد که در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند که البته نام برخی از آنان در منابع معتبر کهن موجود است و نام برخی دیگر نیز در منابع دوران صفویّه و بعد از آن وجود دارد که به برخی از آنها نمیتوان اعتماد چندانی داشت.
برخی افرادی که در کتابهای مورد دسترس از آنان نام برده شده، عبارتاند از: اَسلَم بن عَمرو، رافع بن عبدالله، زاهر بن عمرو کندی، فیروزان و نصر بن أبی نیزر.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریح اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».
پیش از ورود به بحث اصلی بیان نکاتی لازم به نظر میرسد:
یک. در سال ۶۱ هجری برابر با قیام امام حسین(ع) هنوز مردم ایران با ابعاد فضایل اهل بیت(ع) آشنایی نداشتند و بیشتر تحت تأثیر اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن زمان بودند که بر اساس سیاست خلفا اداره میشد. بهعلاوه؛ بنای امام حسین(ع) بر این نبود که با لشکری که دارای آرایش نظامی و جنگی است، به سوی عراق حرکت کند، تا این سؤال پیش آید که چرا ایرانیان به کمک امام حسین نشتافتند؛ وگرنه ایرانیان از دیرباز در زمره موالیان اهل بیت بوده و همواره خوش درخشیدهاند. شاهد این امر که مردم ایران دلباخته اهل بیت بوده و هستند، این است که بعد از شهادت امام حسین(ع) که مردم با مظلومیت امام حسین و جنایات یزید آشنا شدند، ایرانیانی در قیام مختار که به عنوان خونخواهی امام حسین(ع) صورت گرفت، شرکت نمودند.[۱]
برخی مورّخان مینویسند: این موالی (ایرانیان و سایر عجمها) که در کوفه فراوان بودند و کسب و تجارت کوفه غالباً در اختیار آنان بود، به سپاه خونخواهان شهدای کربلا پیوستند. فزونی آنان در لشکر مختار و ابراهیم و توجه این دو فرمانده به ایشان، به حدی بود که خشم اشراف عرب را بر میانگیخت.[۲] این وضع، ادامه داشت تا اینکه در زمان قیام زید بن علی، بیشتر موالی عراق، ایرانیان ری، جرجان و خراسان نیز تحت تأثیر قیام وی قرار گرفتند.[۳]
دو. بخشی بزرگ از حماسه و شور و جانفشانی در صحنه پایداری عاشورا، از آن موالیان است، چه وابستگان به بنی هاشم که همراه با اهل بیت(ع) از مدینه به کربلا آمده بودند و چه وابستگان به قبایل اصحاب امام حسین(ع) که از کوفه اعزام شده بودند. برخی از موالی حاضر در میدان کربلا همان ایرانیان ساکن کوفهاند.
سه. واژه «مولی» و «موالی» و «موالیان» در معانی مختلفی چون: «همپیمان» و یا «بسته» به قبیله آمده است،[۴] نه در مفاهیمی مانند «غلام» و «برده» که در ترجمههای عامیانه به چشم میآید. اخیراً که به مسائل تاریخی با رویکردی کاوشگرانهتر نگریسته میشود، توجه بدین مفهوم بیشتر دیده میشود و چنانکه علامه شعرانی نیز در ترجمه «نفس المهموم»، اثر ارزنده شیخ عباس قمی، مینویسد:
«مولی، را در این کتاب به معنای “بسته” ترجمه میکنیم. موالی جمع “مولی” به بستگان؛ یعنی کسی که عرب نیست و یا به یکی از قبایل عرب بسته میشود و یا پیمان میبندد و آن طایفه ملزم میشدند که او را حفظ کنند و میراث او برند و اگر جنایتی کند، غرامتش را بپردازند که در فقه نیز “ولاء عتق” و “جریره” گویند».[۵]
با این همه، واژه یاد شده، شامل غیر اعراب است، چه ایرانیان ساکن در سرزمینهای اسلامی و چه رومیان و عبریان و سیاهپوستان آفریقایی. امّا چون ایرانیان بیشترین جمعیّت موالی ساکن کوفه را تشکیل میدادند، منظور از «موالی» که در منابع تاریخی مربوط به حماسه عاشورا دیده میشود، غالباً شامل ایرانیان است؛[۶] مگر کسانی که به برخی قراین چون داشتن پسوندی خاص و یا ویژگی ظاهری مانند «اسود» بودن ــ که غالباً شامل سیاهپوستان آفریقایی تبار است ــ شناخته میشوند.
چهار. پس از شهادت امام حسین(ع) نیز که مورّخان از شرکت موالی کوفه در سپاه «مختار بن ابی عبید ثقفی» سخن میگویند، و نیز در سپاهی که به فرماندهی «ابراهیم بن مالک اشتر» به انگیزه انتقام خون امام حسین(ع) و یاران شهیدش برای نبرد با سپاه شام میرود، سخن از ایرانیان است.[۷]
بنابر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد که در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند که البته نام برخی از آنان در منابع کهن موجود است و برخی نیز در منابع دوران صفویّه مانند بحارالأنوار و تنی چند هم در کتابهای پس از آن که غالباً خالی از پژوهشاند. در این نوشته؛ تنها به ذکر نام کسانی که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد و در بعضی کتابهای مورد دسترس از آنها نام برده شده، بسنده میشود. و درستی یا نادرستی آن نیازمند تحقیق و وقت بیشتر در منابع تاریخی میباشد که از حوصله این نوشته خارج است.
۱ – اَسلَم بن عَمرو
مورّخان متأخّر او را از موالیان امام حسین(ع) دانستهاند. پدرش از ترکان ایران بود.[۸] اسلم همراه با کاروان اباعبدالله الحسین(ع) به کربلا میآید و به میدان میآید و رجز میخواند:
أمیری حسین و نعم الأمیر
سرور فؤاد البشیر النذیر[۹]
«امیر من، حسین است و چه نیکو سالاری است، مایه شادمانی دل رسول خدا است!».
البته خوارزمی که از مقتل نویسان متقدم است نیز درباره جوانی ترک سخن به میان میآورد بدون اینکه نام او را ذکر کند: «پس جوانی تُرک برای نبرد به میدان میآید که قاری قرآن کریم است و به زبان عربی آگاه است و او از موالی و بستگان به حسین بن علی است… او میجنگد، مجروح میشود و به زمین میافتد. امام حسین(ع) بر سر بالین وى آمد. او چشم گشود و با دیدن حضرت تبسّمى کرد و آنگاه به سوى پروردگار خویش شتافت».[۱۰]
۲ – رافع بن عبدالله همراه مسلم ازدى
گرچه نام رافع بیشتر در کتابهای پس از «بحارالأنوار» آمده است،[۱۱] اما حسام الدین حمید محلی (متوفای ۶۵۲ق) در کتاب «الحدائق الوردیه فی مناقب أئمه الزیدیه» از شخصی با نام رافع که وابسته به مسلم بن کثیر ازدی است نام میبرد.[۱۲] با این حال، مآخذ کهن و حتی منابع دوران صفویه، بویژه آثار مرحوم علامه مجلسی نامی از او برده نمیشود.
بنابر گفته برخی کتابهای تاریخی متأخر؛ رافع، وابسته به قبیله أزد و همراه مسلم ازدی است. روز عاشورا به اردوی امام حسین(ع) میپیوندد. «مسلم ازدی» کمی پیش از ظهر عاشورا به شهادت میرسد. رافع بعد از نماز ظهر و پس از شهادت «حبیب بن مظاهر»، به شهادت میرسد.[۱۳]
۳ – زاهر بن عمرو کندی[۱۴]
زاهر، تربیت شده مکتب شیعی و آزاد شده «عمرو بن حمق خزاعی» است. «محمد بن سنان زاهری»، محدّث معروف شیعی، از نسل او است.[۱۵] وقتی عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت میرسد، زاهر جنازهاش را دفن میکند.[۱۶]
به سال شصت هجری برای انجام حج به مکه میرود، امام حسین(ع) را ملاقات میکند، از عزم آنحضرت برای سفر به عراق آگاهی مییابد. او که شوق جهاد با منحرفان و شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور در مکتب سرخ علوی، از صحابی بزرگ «عمرو بن حمق خزاعی» به نیکی آموخته است، بیدرنگ به کاروان امام حسین(ع) میپیوندد و به سوی کربلا حرکت میکند. او در نبردی دلاورانه، در اولین هجوم لشکر یزید به شهادت میرسد.[۱۷]
۴ – فیروزان
شخصی به نام فیروزان[۱۸] یا پیروزان،[۱۹] از یاران ایرانی امام حسین(ع) بود که در کربلا به شهادت رسید، اگرچه در منابع کهن رجالی از او نشانی نیست. وی به سلک مسلمانان در آمده و غلام امام حسن مجتبی(ع) و سپس فرزندش عبدالله شد. او همراه کاروان حسینی به کربلا شتافته و در روز عاشورا که نوبت به عبدالله رسید به کمک عبدالله شتافت. البته فراموش نشود که تمامی کتابهایی که از او نام بردهاند، غیر از «روضه الشهداء» کاشفی سبزواری، جزو تواریخ متأخر محسوب میشوند. احتمالاً آوردن این نام در شمار شهدای کربلا از دوره صفویه به بعد انجام گرفته باشد.
۵ – نصر بن أبی نیزر
از دیگر افرادی که در برخی کتابهای تاریخی با عنوان «أبناء بعض ملوک الأعاجم» (نوادگان پادشاهان عجم) نام بردهاند و با توجه به نکات اولیه بحث، احتمال ایرانی بودن آن وجود دارد؛ نصر بن ابى نیزر است.[۲۰] وى از خدمتگزاران و یاران امام على، امام حسن و امام حسین(ع) به شمار میرفت. او در کودکى به دست پیامبر(ص) اسلام آورد و به آنحضرت و نیز امام على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فرزندان آن دو بزرگوار خدمت کرد. نصر جنگجویى شجاع بود. او همراه امام حسین(ع) از مکه به کربلا آمد و با دشمنان ایشان به نبرد پرداخت و به شهادت رسید.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریحاً اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».[۲۱]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۵۳۲، کلمه ایران.
[۲]. همان.
[۳]. به نقل از: همان، ص ۵۳۳٫
[۴]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۸، دار صادر، بیروت، چاپ سوم؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج ۴، ص ۴۶۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول.
[۵]. علامه شعرانی، ابوالحسن، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص ۲۴۰، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
[۶]. ر.ک: راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج ۳، ص ۲۱، انتشارات نگاه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش؛ ملایرى، محمد مهدى، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج ۳، ص ۲۲۹، نشر توس، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش؛ عرفان منش، جلیل، جغرافیاى تاریخى هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، ص ۱۵۴، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
[۷]. ابو حنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، ص ۲۸۸، منشورات الرضى، قم، ۱۳۶۸ش؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۶، ص ۳۸۷، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج ۳، ص ۲۲۹٫
[۸]. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۷، دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق؛ مقرّم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(ع)، ص ۲۶۰، مؤسسه الخرسان للمطبوعات، بیروت، ۱۴۲۶ق؛ سماوى، شیخ محمد بن طاهر، إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۹۵، دانشگاه شهید محلاتى، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ حسینى حائری شیرازى، سید عبد المجید، ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(ع) و اصحابه، ص ۴۷۰، زمزم هدایت، قم، بیتا.
[۹]. إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۹۶٫
[۱۰]. خوارزمى، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص ۲۸، انوار الهدى، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
[۱۱]. إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۱۸۵؛ ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(ع) و اصحابه، ص ۴۷۸٫
[۱۲]. «و قُتل فى الازد: مسلم بن کثیر … و مولى لأهل شنوءه یدعى: رافعاً»؛ محلی، حسام الدین حمید، الحدائق الوردیه فی مناقب أئمه الزیدیه، محقق: مَحَطْوَری حسنی، مرتضى بن زید، ج ۱، ص ۲۶، مکتبه مرکز بدر للطباعه والنشر والتوزیع، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
[۱۳]. ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(ع) و اصحابه، ص ۴۷۸٫
[۱۴]. رسان، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین(ع)، ص ۱۵۵، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق؛ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۴، ص ۱۱۳، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۶۴، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛أعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۱؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۱۷۳٫
[۱۵]. إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۱۷۳٫
[۱۶]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، ج ۱۴، ص ۱۳۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۱۷۳٫
[۱۷]. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۴، ص ۱۱۳٫
[۱۸]. تتوى، قاضى احمد، قزوینى، آصف خان، تاریخ الفی، محقق و مصحح: طباطبایى مجد، غلام رضا، ج ۲، ص ۸۱۶، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
[۱۹]. کاشفى سبزوارى، ملا حسین، روضه الشهداء، ص ۳۹۶، نوید اسلام، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
[۲۰]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج ۷، ص ۳۴۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(ع)، ص ۹۷٫
[۲۱]. ر.ک: «رستم، غلام شمر»، سؤال ۳۸۵۹۷.
پاسخ دهید