علی روی کوچکترین مسائل دقیق بود. حساسیت ویژهای هم روی اسراف داشت. به رابطین تدارکاتی گردانها سپرده بود چشم بگردانند بین سنگرها و چادرها و هر چیز قابل استفاده را جمع کنند تا با تعمیر و بازسازی دوباره استفاده شوند.
میگفت «ما تنها برای اسلحه دست گرفتن و جنگیدن نیامدهایم. جبهه فرصتی است که میتوانیم فرهنگ و آموزههایی که از مکتبمان یاد گرفته ایم را اینجا پیاده کنیم.» از امکاناتی که در اختیارش بود، نهایت استفاده را میکرد و این را بین بچهها جا انداخته بود که رزمنده باید همه چیزش الگو باشد، حتی نحوهی استفادهاش از خمیر دندان و اورکت و غذایی که در اختیارش قرار میگیرد.
به چیزی که میگفت، یقین داشت و چون رفتارش همراه با اخلاص بود، حرفش به دل رزمندهها مینشست و دوستش داشتند. اگر رزمندهای چیزی میخواست که در توانمان نبود و نمیتوانستیم تأمین کنیم، کسی پیش خودش فکر نمیکرد داریم و نمیدهیم. دوران مسئولیت علی در تدارکات تنها دورانی بود که کسی به واحدمان «ندارکات» نمیگفت.
بچهها حرفش را دو تا نمیکردند. با همهی مهربانی، جذبهای داشت که کسی روی حرفش حرف نمیزد. توی قرارگاه تدارکات مرکزی هم اسم در کرده بود. امضای شرفخانلو پای هر برگهای بود، امکان نداشت دست خالی برگردی. بچههای قرارگاه تا میفهمیدند از طرف علی آمدهایم، زیاد پیگیر برگه و درخواست مکتوب و کامل بودن روند درخواست و تحویل اجناس نمیشدند.
رسم بود تدارکاتیها یکی دو برابر بیشتر از نیازشان لیست میکردند تا اگر انبادار نه آورد و گفت نداریم و به همه نمیرسد و… به نصف راضیاش کنند و دست خالی برنگردند، ولی توی قرارگاه مرکزی پیچیده بود که لیستی که علی شرفخانلو بفرستد، درست برابر برآورد نیازش است؛ و حرفش آنقدر برو داشت که کسی سر و ته درخواستش را نزند. همین فضا را بین واحدهای تیپ و بعدها بین واحدهای لشکر عاشورا هم ایجاد کرد تا هر یگان، برآورد صحیح و واقعی نیازی را که داشت اعلام کند و از اقلامی که در اختیارش قرار میگرفت، نهایت استفاده را ببرد. تنها سختگیری علی سر هدر رفتن اقلام و کامل مصرف نشدنشان بود.
منبع: کتاب « اشتباه میکنید! من زندهام؛ شهید علی شرفخانلو» – انتشارات روایت فتح
به نقل از: یوسف کربلای خلیلی (معاون شهید)
پاسخ دهید