آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَوم الدّین».
فرشتگان و شیاطین در قرآن کریم
«إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»[۲].
پروردگار عزیز در آیات سوره مبارکه صافت خبر دادند که شیاطین برای استراق سمع اراده میکنند که از فضای زمین خارج بشوند و خودشان را به آسمانیها نزدیک کنند و از اخبار غیبی که در میان ملائکه گفتگو میشود اطلاع حاصل کنند و با کارمایهای که از غیبِ عالَم به دست میآورند برای ضربه زدن به مکلّفین استفاده کنند.
پروردگار عزیز اینها را مترود کرده است، مع ذلک کسانی از شیاطین قصد میکنند که خودشان را به آن عالَم نزیک کنند و به هر کیفیتی که هست بعنوانِ نفوذی از منافذی واردِ آن فضا بشوند، اینجاست که «أَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»، پروردگار متعال اینها را با شهاب سنگهایی که پرتاب میشود میزند و آنها را از فضای عالَمِ ملائکه دور میکند.
ظاهرِ آیات همین آسمانِ دنیاست که گاهی در شب اگر آسمان صاف باشد میبینید که شهابهایی در مسیرِ آسمان… گویا نوری از جایی شروع میشود و به جایی میرود، از نظرِ علمی هم ثابت شده است که شهاب سنگهایی از کراتِ آسمانی پرتاب میشود و تا به زمین میآید در فضا آب میشود، گاهی هم به زمین میرسد و آسیبهایی وارد میشود.
این جزوِ امورِ ناشناخته است که آیا شیاطین که موجوداتِ مادّی هستند و قرآن کریم مبدأ خلقتِ بشر را خاک و گِل معرّفی فرموده است اما در قرآن کریم فرموده است که جن را از آتش خلق کردیم، این موجودِ آتشین که میخواهد خود را به بالا برساند این شهاب سنگهای ظاهری است که نوعی حسّاسیّت دارد… مثلِ دزدگیری که در خانهها و ماشینها میگذارند، اگر کسی بیاید ناگهان صدایی بلند میشود و دیگران باخبر میشوند، آیا خدای متعال اینها را طوری آفریده است که وقتی شیاطین به آن مرحله میرسند خود به خود یک حسّاسیّتِ طبیعی ایجاد میشود و آن موجودات بالا با آن سنگهایی که پرتاب میشود این شیاطین را نابود یا دفع میکنند، آیا این است؟ برخی از مفسّرین بر این موضوع اعتقاد دارند که ملائکه در آسمان اول و آسمانهای بالا… «وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ»[۳]، اینها درجات دارند، ملائکهی آسمان اول با آسمان دوم و بالاتر از نظرِ درجات و نورانیّت و کیفیّت با یکدیگر متفاوت هستند، آسمان دنیا که محفوف به ملائکهای است که مدبّراتِ این عالَم هستند، باران را نازل میکنند… بر حسبِ روایاتِ ما بذری که میروید یک دستِ نامرئی این را بالا میآورد، این موجودِ هدایت نشده نیست، بذر، هسته، نهال، وقتی کشت میشود… شما نامِ آن را قانون بگذارید، یک قوانینی بر اینها حکومت میکند، حال اگر ما نامِ این قانون را ملائکه بگذاریم، یا اصلاً قانون چیزی است که ملک آن قانون را اجراء میکند، اجمالاً روایاتِ ما در تفسیرِ این آیه «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»[۴]که پروردگار حکیم به مدبّرات قسم میخورد، این مدبّرات فرشتگانی هستند که خدای متعال تدبیرِ این عالَم را از مجرای آنها قرار داده است، هم رویشها، هم ریزشها، آنچه از آسمان به زمین میآید، مثلِ باران، مثلِ توفیقات، مثلِ انوار، مثلِ هدایتهای باطنی، آنها از طریقِ ملائکه میآیند، خودِ نماز جزوِ پدیدههای عرشی است و انسان اگر این بارقهی نوریّهی الهی را دریافت کند و از خدای متعال دو رکعت نماز قبول سهم داشته باشد کارِ او درست است، تمامِ اعمالِ او تحت تأثیرِ دو رکعت نماز قرار میگیرد و اعمال بالا میرود، هم در سیرِ نزولی برکاتِ معنوی و توفیقات بر قلبِ انسان نازل میشود، انسان برای نماز شب بلند میشود، گناه پیش میآید و ترس از خدای متعال وجودِ انسان را میگیرد، خدای متعال خشیّتی بر دلِ آنها مستولی میکند و از اینکه مرتکب گناه بشوند میترسند، زمانِ اداء امانتِ الهی… زمانی که فرائض میرسد گویا یک نیرویی اینها را هُل میدهد و نمیتواند به کارِ دیگری بپردازد و به سوی نماز و کارهای خیر کشیده میشود، اینها نیروهای آسمانی هستند، ما نمیبینیم اینها از جانب خدای متعال بر قلبِ ما، بر ارادهی ما، بر فکرِ ما، بر عقلِ ما ایفای مأموریّت میکنند و در همهی این امور نفوذ دارند، فکرِ انسان را روشن میکنند، دلِ انسان را باز میکنند، راهِ انسان را صاف میکنند، از این طرف هم وقتی نماز خوانده میشود ملائکه این نماز را با تشریفاتی بالا میبرند، احسانهای ما را، صدقاتِ ما را، خوبیهای ما را، فرشتگانِ الهی تلقّی میکنند، تعبیری که قرآن کریم در سوره «ق» دارد «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»[۵]، دوم اینکه متلقّی است، متلقّی موجودی است که هر کاری از ما صادر میشود حقیقتِ آن عمل را دریافت میکند، اینطور نیست که کتابتی با دفتری باشد و اینها بنویسند که فلانی در فلان وقت در مسجد نماز خواند، این کتابتِ آنها تلقّی است، خودِ نماز با آن نوری که با خواندنِ نماز حاصل میشود، اینها آن ملکوتِ نمازِ ما را، حقیقتِ نمازِ ما را، نورِ نمازِ ما را تلقّی میکنند، اینها هم از طرفِ راست، هم از طرفِ چپ خیز برداشتهاند و حرکات و سکناتِ ما تحت اشرافِ اینهاست، ملائکهی طرفِ راست حسناتِ ما را تلقّی میکنند، هر کارِ خیری که انجام میدهیم… حتّی یک ذرّه از آن هم از قلم نمیافتد، اینها به امانت حقیقتِ کار خیر را از ما تلقّی میکنند، دریافت میکنند، و از طرفِ چپ ملائکهای که گناهان را ثبت و ضبط میکنند، ملکِ سیّئات است، آنها هم صحیفههایی در اختیار دارند، به محض اینکه خدای نخواسته چشمِ کسی خطا میرود، «یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ»[۶]، آنها هم زمانی که چشم خطا میرود میدانند و دریافت میکنند، و هم آن نیّتی که باعث شد، آن انگیزهای که باعث شد چشم خیانت کند، آن را هم دریافت میکنند، مثقال و ذرّهای از کارهای بد از قلم نمیافتد، این ملائک همهی اینها را تلقّی میکنند، «یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ»… و اینها را در عالَمِ بالا بایگانی میکنند و در روز قیامت این طوماری که هر روز یک صفحه نوشته بودند و پیچیدند، آنجا «وَ إِذَا ٱلصُّحُفُ نُشِرَتْ»[۷]، این طومار را باز میکنند و ایّامی که ما گذراندیم، ساعاتی که ما گذراندیم، کارهایی که کردیم و در این صحیفه و در این مخزن پیچیده شده است به صورتِ تک تک رو میشود، تمامِ عمرِ ما که پیچیده شده بود آنجا باز میشود، «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»[۸]، تمامِ باطنها ظاهر میشود، پناه به خدای متعال میبریم.
یک بخش از کارها هست که وقتی انسان میبیند احساسِ سرافرازی میکند و به حاضرین در محکمهی عدل الهی که دادگاهِ علنی است، اولین و آخرین در این دادگاه جمع هستند، به آنها خطاب میکند، یا نه، به ملائکه میگویند «هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ»[۹] بیایید و این صحیفهی عملِ من را قرائت کنید، افتخار میکند، دوست دارد بازگو بشود، این خطوط قرائت بشود و همه بشنوند، یا به قرّاء که ملائکه هستند میگویند بیایید و این صحیفهی عملِ من را قرائت کنید و یا میخواهد افتخار و موفقیّت و پیروزی خود را اعلان کند.
ولی آنهایی که پروندهی افتضاحی دارند و قابل ارائه نیست با یک حسرتی میگویند «یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ»[۱۰]، ای کاش خودم هم نامهی عملِ خودم را نمیگرفتم، «لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ * وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیَهْ»، ای کاش نمیدانستم که حساب و کتابِ من این است و وضعِ من این است.
اجمالاً قرآن کریم برای ما ملائکهای را ترسیم فرموده است، در یک مرحله دو ملک است، دو متلقّی هست، در یک مرحله خدای متعال برای زبان ملکِ خاصّی را معرّفی میکند، «مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»[۱۱]، این «رَقیب» دو ملک نیستند، بلکه «رَقیبی» که صفتِ او «عَتید» است، این مراقب است، در مراقبهاش هم هلِ غفلت نیست، کاملاً محیّا و آماده است، نه خواب او را میگیرد، نه حواسِ او پرت میشود، نه غفلتی برای او پیش میآید، نه هیجانی میشود، این ملک که مراقبِ زبانِ ماست کاملاً محیّا و آماده است و هر لفظی که از اقوالِ ما بصورتِ لفظ درمیآید تحتِ مراقبت قرار میدهند.
خدای متعال علاوه بر اینها تیمهای حفاظتی را به رُخِ ما کشیده است و خبرِ آنها را به ما داده است.
فرموده است: «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ»[۱۲]، «إنَّ» کلمهی تأکید است، «ل» هم «ل» تأکید است، خدای متعال ما را دوست دارد، میخواهد ما باور کنیم که ما هیچ کجا تنها نیستیم، و افرادی که بر ما مراقبت دارند یکی دو نفر نیستند، بلکه گروهها و تیمهایی عهدهدارِ مراقبت از حالاتِ ما هستند، «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ»، مسلّماً هر آینه برای شما ملائکهی محافظ، حفاظت اطلاعاتی هستند، به دلیلِ آن ذیل که میفرمایند: «کِرَامًا کَاتِبِینَ»، اینها کاتب هستند اما در کاتب بودنشان کریم هستند، بزرگوار هستند، نجیب هستند، به دنبالِ مُچگیری نیستند، به دنبالِ آبروریزی نیستند، آنها این واقعیّتِ شما را از جانب خدای متعال نظارت میکنند، اما مأمور نیستند که چو بیندازند، مأمور نیستند که سر و صدا راه بیندازند، مأمور نیستند که آبروی شما را ببرند یا بدیهای شما را شهره کنند، این کار را نمیکنند، اینها کریم هستند، بزرگ هستند، اما کارِ خودشان را درست انجام میدهند، «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ».
با این فضایی که قرآن کریم از ملائکه ترسیم میکند که هر دانهای که از زمین میروید، خدای متعال این را در آیه کریمه سوره مبارکه واقعه به خود نسبت میدهد و روایات اهل بیت عصمت و طهارت مجرای عمل خدای متعال را به ما معرّفی کرده است، خدای متعال میفرماید: «أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[۱۳]، آیا فکر کردهاید، دیدهاید آنچه را که شما حرث میکنید، شما شخم میزنید، شما دانه میپاشید، اما زرع که رویاندن است، شما در آن هیچ دخالتی ندارید، شما از فعل و انفعالاتی که در درون زمین صورت میگیرد چه خبر دارید که یک دانهی خشک در آنجا با رطوبت زمین چه حالتی پیدا میکند و چه شکوفایی برای آن پیش میآید و چه جاذبهای آن را بالا میکشد و چه نیرویی آن را بالا میآورد و تغییر و تحوّل آن را بصورت جوانه درمیآورد، خدای متعال میفرماید که ما میرویانیم، شما حرث میکنید و ما زرع میکنیم، از حرث و زرعی که خدای متعال در سوره مبارکه واقعه مطرح فرموده است، روایات در مورد اینها توضیح میدهند که تمامِ هستهها و تمامِ دانهها محفوف به موجوداتی از عالَمِ بالا هستند، موجوداتِ مجرّدی هستند، شما نامِ آن را هر چه میخواهید بگذارید ما دعوا در نام نداریم ولی اینها مأمورین الهی هستند.
عالم مملو است از این مأمورین نامرئی که در همه جای عالَم حضور دارند و در ادارهی دستگاهِ آفرینش کارِ سازمانیافتهی منسجمی را بعهده دارند و کارها را پیش میبرند.
احتمالی که در برابرِ آن احتمالِ ظاهری به نظر میرسد که انسان عوالمی که دارد، عالم ناسوت همین عالَمِ فیزیک است، عالَمِ ماده است، بالاتر از عالَمِ ناسوت که اگر شما بالایی را به معنای مکانی نگیرید و رتبه بدانید، بالاتر از عالَمِ ناسوت عالَمِ ملکوت است، عالَمِ ملکوت باطنِ عالَمِ مُلک است، عالَمِ مُلک عالَمِ مادّه است، عالَمِ فیزیک است، عالَمِ ملکوت فوقِ عالَمِ ماده است.
انسانهایی که گرفتارِ شیطنت میشوند، خودشان شیطان میشوند، یا اسیرِ شیطان میشوند، اینها از راه یافتن به ملکوت ممنوع هستند، رفتن به سوی خدای متعال، راه یافتن به عالَمِ ولایت و عالَمِ امامت و عالَمِ نبوّت و عالَمِ غیب و عالَمِ برزخ کارِ کسانی است که لطافت پیدا کردهاند، از این حالتِ عالَمِ کثرت، عالَمِ شلوغی، تمرکزی برای آنها پیش میآید و میتوانند با عوالمِ دیگر سنخیّت پیدا کنند، موجوداتِ لطیفی بشوند، نسبت به عالَمِ مادّه که لفظ است معنا بشوند، همینگونه که وقتی ما حرف میزنیم چند بُعد دارد، یک بُعدِ آن این صدایی است که در این فضا پخش میشود، این کاملاً موج است، یک حالتِ فیزیکی است، عمل و عکس العمل است، ولی شما از این امواجی که به گوشِ شما میرسد برداشتی دارید و چیزی به ذهنِ شما میآید، یک معنایی میفهمید، وقتی ما «یا الله» میگوییم «الله» یک لفظ است اما شما ماورای این لفظ یک حقیقتِ دیگری را میفهمید، این فهم مادّی نیست، این سر و صدا ندارد، این شکل و قیافه ندارد، این عالَمی برتر از این عالَم است، کسانی که سالک به سوی عوالم بالا هستند و مقصدِ اعلی را پی میگیرند باید از شیاطین فاصله داشته باشند، خودشان هم رنگِ شیطان نگیرند، وسوسهگر نباشند، گرفتارِ هوا و هوس نشوند، قدرت طلبی آنها را آلوده به ظلم بندگان خدای متعال نکند، این ظلم، آن بوالهوس بودن، آن کارهای حرام، همه تیرهای غیب است، انسانی که مبتلا به گناه و معصیت و حرام است به عالَمِ بالا که عالَمِ باطن و معنویت و نور و حقیقت است راه ندارد، خودِ همین گناهان بصورتِ شهابها انسان را میسوزاند و پرت میکند.
هر گناهی که انسان انجام میدهد یک تیری است که از شیطان به انسان وارد میشود، منتها خودِ شیطان سگ شکاری است، شیطان پاچهی همه را نمیگیرد، شیطان به امام راه ندارد، به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راه ندارد، به انسانهای ملکوتر راه ندارد، آنها آسمانی هستند و این زمینی است، اگر بخواهد بالا برود گرفتارِ همین زنجیرها و تیرهایی است که خودِ او برای خود تنظیم کرده است، این تیری که میخواهد به دیگری بزند کمانه میکند و به خودِ او میخورد.
احتمال دارد که ما در این آیات کریمه مراد از این شهابهایی که شیاطین با این شهابها شکار میشوند و رفتنِ آنها به آسمان ممنوع میشود، اینها ناظر به این عوالمی باشد که ما از آنها غافل هستیم.
ما در عالَمِ ناسوت هستیم و باید به عالَمِ ملکوت برویم و از عالَمِ ملکوت به عالَمِ لاهوت راه پیدا کنیم و یا بفرمایید از عالَمِ ماده و مُلک به عالَمِ برزخ و عالَمِ مثال راه پیدا کنیم و از عالَمِ مثال به عالَمِ عقل برسیم که عالَمِ بساطت است و رنگ خدای متعال بگیریم و مظهرِ «الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۱۴] بشویم.
کسانی که خودشان را دوست دارند و میخواهند بالا بروند…
ما ز بالاییم و به بالا میرویم… «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[۱۵]، ما بارقهی خدای متعال هستیم، ما از روح خدای متعال هستیم، ما از حقیقت خدای متعال هستیم، یک سفرِ مادّی کردهایم و بناست اینجا نمانیم و خودمان را مجرّد کنیم و به عوالِمِ اسماء الهی راه پیدا کنیم، اگر شیطان شدیم یا اطاعتِ شیطان کردیم همینها شهابهایی است که ما را از رهیابی به آسمانِ ملکوت و لاهوت و به عالَمِ اسماء جلال و جمال الهی ممنوع میکند و ما را تخریب میکند، نَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ، نَعُوذُ بِالله مِنْ شرُور أنفُسِنا…
نکاتی در مورد حضرت علی اکبر علیه السلام
در آستانهی شب نیمهی شعبان هستیم، بعلاوه ولادت با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام، آینهی تمام نمای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که نتیجتاً آینهی تمام نمای همهی اسماء جلال و جمال خدای متعال حضرت علی اکبر امام حسین علیه السلام است.
حضرت علی اکبر علیه السلام تا آنجایی که از کلمات حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام استفاده میشود و از زیارتنامههای آن بزرگوار به دست میآید نشان میدهد که ظرفیّتِ ایشان ظرفیّتِ ولایت مطلقه است، همهی اسماء الهی در وجود حضرت علی اکبر علیه السلام بوده است، زیرا که «وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ»[۱۶].
این رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که «رَحمَهً للعالَمین» است، «خُلُقِ عَظیم» ایشان یک حقیقتِ فراگیر است، سفرهی نعمت الهی برای تمامی موجودات است و حضرت علی اکبر علیه السلام أشبه النّاس است، دیگر گویا از ایشان شبیهتر و کاملتر نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در غیر از سلسلهی ائمهی اطهار علیهم السلام سراغ نداریم.
آنچه خوبان همه دارند حضرت علی اکبر علیه السلام به تنهایی داراست.
روز جوان هم اقتضاء دارد جوانها همچنین الگوهایی را مورد مطالعه قرار بدهند، رمز عظمت حضرت علی اکبر علیه السلام را که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در مورد ایشان فرمودند: دست از علی بردارید، «إنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ الله»، علی اکبر ذوب در ذات الهی است، به مرحلهی فناء رسیده است، هیچ حجابی بین او و خدای متعال باقی نمانده است.
خودِ انسان حجاب است، وقتی از خود بگذرد خدای متعال است و حضرت علی اکبر علیه السلام از خود گذشته است و به خدای متعال رسیده است.
این توسّل به حضرت علی اکبر علیه السلام جایگاه خاصّی دارد و خودِ من تجربهای از توسّل به حضرت علی اکبر علیه السلام دارم.
نکاتی در مورد نیمه شعبان
شب نیمه شعبان هم جزوِ لیالی قدر است، ارزاق، مقدّرات، سرنوشت در شب نیمه شعبان رقم میخورد، و در شبهای ماه مبارک رمضان قطعیّت پیدا میکند، دالانِ ورودی به شب قدر که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است نیمه شعبان است، باید از نیمه شعبان وارد شب قدر شد تا از فیوضات شب قدر بهره برد.
نکتهی دیگر توجّه به وجود نازنین مولود آن شب است، وجود مقدّس منجی نهایی بشریت، امید همهی انبیاء علیهم السلام، امید همهی آرزومندان مدینهی فاضله، برچیده شدن بساط ظلم و ستم و جفا و پلیدی و پلشتی و همهی ناهنجاریهایی که روح بشر را آزار میدهد، بناست یک طبیبی بیاید و این پیکرهی جامعهی بشری را از همهی میکروبهای جانگزا خلاص کند و شفای کاملی برای جهانیان باشد و آن آب حیاتی است که خدای متعال در وجود مقدّس امام زمان ما ارواحنا فداه قرار داده است.
توجّه به حضرت مهدی ارواحنا فداه توجّه به همهی انبیاء علیهم السلام است، توجّه به همهی ائمه علیهم السلام است، توجّه به جامعهی آرمانی است و انسان را هیجانی میکند، انسان را در صفِ انتظار قرار میدهد، انسان را مهاجر الی الله قرار میدهد، انسان را انقلابی به بار میآورد، انتظارِ آمدنِ یک عادل این است که انسان ظلم نکند، چون آن عادل اغماض نمیکند، بناست آن عادل قسط را به تمام معنا در عالم پیاده کند، انسانِ منتظر در ابتدا خود را با عدل متّصف میکند تا آن زمانی که آن عدلگستر آمد با او تضاد و ناهماهنگی نداشته باشد.
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»[۱۷]، وجود مقدّس حضرت مهدی ارواحنا فداه دو غیبت دارند، دو ظهور هم دارند.
اول غیبت صغری حضرت مهدی ارواحنا فداه است که حضرت در طول هفتاد سال نایبِ خاص داشتند، چهار نایب بودند، مردم از طریقِ این نوّاب با حضرت ارتباط برقرار میکردند، نامه مینوشتند، حضرت پاسخِ نامه را میدادند، حضرت از طریق آن نامه پیام میدادند، شیعیانِ خالص از طریقِ نوّاب به حضرت مهدی ارواحنا فداه راه پیدا میکردند که این دورانِ غیبتِ صغری بود که دیگر وقتی وفات آخرین نایبِ حضرت نزدیک شد حضرت مهدی ارواحنا فداه در توقیع شریفشان اطلاع دادند که «فَقَد وَقَعَتُ الغَیبَهُ التّامَّه»، یعنی غیبت کبری شروع شد، غیبتِ تامّه شروع شد که دیگر من نایبِ خاص ندارم که شیعیانِ ما نامه بنویسند و پاسخِ نامه را دریافت کنند، دیگر این در بسته شد.
حضرت در این دوران غیبتِ تامّه جامعهی توحیدی را به ولی فقیه ارجاع دادند، «و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواه حدیثنا»[۱۸]، لذا در میان فقها هر کسی که باتقواتر، هر کسی عالِمتر، هر کسی روشنتر، هر کسی دلسوزتر، بیشتر بوی امام زمان ارواحنا فداه را میدهد، او به نیابت نزدیکتر است.
لذا فرمود: «فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلدوه»[۱۹]، این صفاتِ یک عالِمِ برجستهای است که میتواند واسطهی بین حضرت مهدی ارواحنا فداه و مردم در زمان غیبت تامّه باشد.
مصداقِ بارزِ این حدیث امام راحل بودند، الحق و الانصاف با هیچ کسی قابل مقایسه نبودند، خدای متعال بعد از امام هم یک چراغِ روشنی را برای جامعهی انقلابی و منتظر روشن فرموده است، اگر قدرِ این نعمت را بدانیم ان شاء الله به خودِ حضرت خواهیم رسید، «لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[۲۰].
یک داستان هم برای روشن شدن دلهایمان از مرحوم آیت الله خوشوقت عزیزمان عرض کنم که شما این بزرگوار را دیده بودید، هم به مسجدِ ما آمده بودند و هم مکرّر به مدرسه آمده بودند و یکی از پناهگاههای ما بودند، ایشان اهل تشرّف بودند، با حضرات ائمه معصومین علیهم السلام مرتبط بودند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را دیده بود، صحنهی عاشورا را دیده بود، نحوهی شهادت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را دیده بود، به ایشان نشان داده بودند، مکرر با وجود مقدّس حضرت مهدی ارواحنا فداه هم ارتباط داشتند که یک فقره از آن را بعضی از دوستانمان نقل کردهاند، این را نقل میکنم که ایشان در حرم مطهر حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء بودند و کسی آمده بود و به ایشان گفته بودند که فردا ساعت ۳ به اینجا بیا؛ فردا ساعت ۳ آمده بود و گفته بود بیا، آیت الله خوشوقت را به همراهِ خود در یک منزلی برده بود که وجود مبارک آقای ما حضرت مهدی ارواحنا فداه در آن منزل حضور داشتند.
قدر امام رضا علیه السلام را بدانید، هم وقتی از شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف میپرسند که آیا شما حضرت مهدی ارواحنا فداه را دیدهاید یا نه؟ میگوید هم در خواب دیدهام و هم در بیداری، یکی از تشرّفاتِ ایشان در بیداری در حرم حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثّناء بود.
آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف حکایتی را نقل میکردند که جناب خضر همراه حضرت مهدی ارواحنا فداه و جمعی وارد حرم حضرت امام رضا علیه السلام شده بودند و باز در آنجا تشرّفی دارند.
هم آیت الله ناصری اصفهان، ایشان هم در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام با امام زمان ارواحنا فداه دیدار داشتهاند، گفتگو نداشته است اما جمال حضرت را در آنجا دیده بودند.
آقای خوشوقت را در آن منزل برده بودند و ایشان گفته بودند که من از اول ورودِ خود تا زمانی که مرخص شدم گریه میکردم و تعمّداً یک حرف هم نزدم، میخواستم از فیوضات حضرت استفاده کنم، من حتّی برای یک سوال هم وقتِ ایشان را نگرفتم.
آینه شو… آینه شو… آینه شو… آینه شو… جمالِ پری طلعتان طلب… جاروب کن خانه را آنگه میهمان طلب…
اگر ما هم خانهی دلِ خودمان را جارو کنیم مطمئن باشید که این درب به روی ما هم باز خواهد شد.
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام
بعنوان عرض توسّل دو جمله هم دامان حضرت علی اکبر علیه السلام را بگیریم که مظهرِ کَرَمِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، مظهرِ رحمتِ رحمه للعالمین است، هم وداع حضرت علی اکبر علیه السلام برای امام حسین علیه السلام حالتِ خاصّی داشت…
حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همهی یارانِ خود و بنیهاشم را بدرقه کردند، ولی بدرقهی حضرت علی اکبر علیه السلام حالتِ خاصّی داشت، حضرت بیرون از خیمه آمدند و گویا خودشان حضرت علی اکبر علیه السلام را سوار کردند، همین که حضرت علی اکبر علیه السلام به سوی میدان حرکت کردند امام حسین علیه السلام به خیمه برنگشتند بلکه به دنبالِ حضرت علی اکبر علیه السلام نگاه میکردند، همینطور چشمها حضرت علی اکبر علیه السلام بدرقه میکردند، همینکه فاصله کمی زیاد شد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام صدا زدند: مَهلاً مَهلا… پسرم! آهسته برو… میخواهم یک مرتبهی دیگر قد و بالای تو را ببینم…
نگاهی به قد و بالای پیامبرنمای حضرت علی اکبر علیه السلام انداختند… میانِ اعراب این مرسوم بود که وقتی مردی غصّهدار و عزادار بود دستی به چانهی خود میگرفت… اما اگر زنی عزادار بود دستهای خود را به روی سر خود میگذاشت، شاید الآن هم همینطور باشد، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دستان مبارک خود را زیر محاسن خویش گرفتند… اشکِ چشمان ایشان جاری شد… اللهم أشهد علی هولاء القوم… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام زیرِ محاسنِ خویش را به دستِ خود گرفته بودند و گریه میکردند، خدای متعال را شاهد میگرفتند که چه جوانی را به قربانگاه میفرستند، اما وقتی صدای حضرت علی اکبر علیه السلام بلند شد… بابا! من هم رفتم… «حمید بن مسلم» میگوید دیدم یک خانمِ بلندبالا از خیمه بیرون آمد… دو دستِ خود را روی سرِ خویش گذاشت… فریاد میکشید… وای میوهی دلم… وای پسرِ برادرم… گاهی هم میفرمود: وای برادرم…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنه الله علی القوم الظّالمین
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافت، آیه ۱۰
[۳] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۶۴
[۴] سوره مبارکه نازعات، آیه ۵
[۵] سوره مبارکه «ق»، آیه ۱۷
[۶] سوره مبارکه غافر، آیه ۱۹
[۷] سوره مبارکه تکویر، آیه ۱۰
[۸] سوره مبارکه طارق، آیه ۹
[۹] سوره مبارکه حاقه، آیه ۱۹ (فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ)
[۱۰] سوره مبارکه حاقه، آیات ۲۵ و ۲۶ (وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ)
[۱۱] سوره مبارکه ق، آیه ۱۸
[۱۲] سوره مبارکه انفطار، آیات ۱۰ و ۱۱
[۱۳] سوره مبارکه واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴
[۱۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۶ (الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)
[۱۶] سوره مبارکه قلم، آیه ۴
[۱۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۵
[۱۸] الاحتجاج، الشیخ الطبرسی، جلد ٢، صفحه ٢٨٣ (وأما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواه حدیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجه الله.)
[۱۹] وسائل الشیعه (آل البیت)، الحر العاملی، جلد ٢٧، صفحه ١٣١ (فأما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلدوه، وذلک لا یکون إلا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم، فان من رکب من القبایح والفواحش مراکب علماء العامه فلا تقبلوا منهم عنا شیئا ولا کرامه، وإنما کثر التخلیط فیما یتحمل عنا أهل البیت لذلک، لأن الفسقه یتحملون عنا فیحرفونه بأسره لجهلهم ویضعون الأشیاء على غیر وجهها لقله معرفتهم، وآخرون یتعمدون الکذب علینا الحدیث.)
[۲۰] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷ (و َإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ)
پاسخ دهید