آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رّضاه وَ رأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
یقین چیست؟
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]
در روایت دارد که «ألیَقین أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ»[۳] یقین کمیاب است، خیلیها مؤمن هستند، ولی یقینِ به خدا و آخرت تنها زبانی است و در شرایط عادی فکر میکنند که ایمانشان ایمانِ ریشهداری است، بنای خدای متعال هم بر این است که در امتحانات ، مؤمنِ واقعی را از مؤمنِ ادّعایی جدا کند، مشخّص شود که ایمانِ چه کسی ایمانِ واقعی است و ایمانِ چه کسی ایمانِ مصلحتی است.
در دامهایی که شیطان برای بنیآدم میگذارد و آنها را به دام میکشد و آبروی آنها را نزد خدای متعال میبرد مشخّص میشود که ایمانِ آنها ایمان نبوده است، «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»[۴] خدای متعال میفرماید که آیا مردم گمان کردهاند چنانچه بگویند مؤمن هستیم، ما آنها را گرفتارِ فتنه و امتحان و آزمون نمیکنیم؟ «عِنْدَ الْاِمْتِحَانْ یُکْرَمُ الرَّجُل أو یُهَانْ».
خوشا به حال کسی که از امتحانات الهی سربلند بیرون میآید، انسان با اعضاء و جوارحِ خود امتحان میشود، اینکه خدای متعال به انسان چشم داده است، نعمت است، گوش نعمتی است، زبان نعمتی است، همهی اعضاء و جوارح برای انسان نعمت اند که وقتی از انسان گرفته میشوند مشخّص میشود که آن شخص چه سرمایهای داشته است و قدرِ آن را ندانسته است، اما بعضیها همین نعمتها را در امتحانات ضایع میکنند، چشم، گوش، زبان، شکم، اعضاء و جوارح، هرکدام از آنها ایمانشان مخصوصِ خود را دارند، در کافی این روایتی است که «الایمَانْ مَبْثُوثٌ بِالْجَوَارِح» ایمان، منتشر در جوارح است، هریک از اعضاءِ بدنِ انسان ، ایمانِ خاصِ خود را دارد.
بعضیها غیبت نمیکنند، دروغ نمیگویند، ایمانِ زبانشان یک ایمانِ واقعی است، اگر همهی دنیا را به او بدهند بخاطر منفعتِ دنیا دروغ نمیگوید، از دنیا میگذرد ولی خود را به دروغ آلوده نمیکند، غیبت هم همینطور، نیشِ زبان هم همینطور، این شخص کسی را تاکنون نیازرده است، کسی را تاکنون تحقیر نکرده است، بدِ کسی را نگفته است، به کسی تاکنون فحش نداده است، به کسی تا کنون بیاحترامی با زبان نکرده است، اما اگر غذای حرام پیش بیاید نمیتواند خود را نگه دارد، یا اگر نامحرم ببینید نمیتواند خود را نگه دارد و نگاه نکند، ایمانِ چشمِ او ضعیف است، و خیلی هم نقش دارد.
اثرِ گناهِ چشم
این مسئلهی نگاه تنها یک نگاه نیست، بازتابِ آن به قدری اهمیّت دارد که در حدیث قدسی خداوند عزیز فرموده است: «النَّظَرُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ»[۵] نگاهِ حرام تیرِ شیطان است، وقتی شیطان تیرِ خود را به کمان گذاشته است ایمانِ ما را نشان گرفته است، حالا ایمانِ چشم باشد یا ایمانِ گوش باشد یا ایمانِ زبان باشد یا ایمانِ ارتباطاتِ ما باشد، گاهی به قلبِ ایمان میخورد، انسان با یک نگاه به کلی بیایمان میشود.
مرحوم ابوالفتوح رازی جریانی را در تفسیرِ خودشان آوردهاند که یک جوانی مؤذّن بود، رفت بالای مأذنه تا اذان بگوید، مأذنه به منزل یک ارمنی اشراف داشت، دخترِ او را در خانهاش دید، خیره شد، دلِ او رفت، از مأذنه بیرون آمد و برای خاستگاری رفت، آنها گفتند: تو مسلمان هستی و ما به مسلمان دختر نمیدهیم، آرام آرام حاضر شد تا از اسلام صرف نظر کند، گفتند: ما به زبان قبول نمیکنیم که مسیحی شدی، ، باید یک سال با ما زندگی کنی، گوشتِ خوک بخوری، شراب بخوری تا ما یقین حاصل کنیم.
یک سال گوشت خوک و شراب خورد، زنّارِ مسیحیت را نیز بر گردن انداخت، بعد از یک سال که بنا شد دخترشان را به او بدهند، شبِ زفات که داشت از پلّه بالا میرفت، پای او لغزید و با مغز روی زمین افتاد و از دنیا رفت.
هم به هوسِ خود نرسید و هم جهنّمی شد! منشاء آن یک نگاه بود!
این است که خدای متعال فرموده است: نظر تیرِ شیطان است انسان باید سپرِ ایمان را مقابلِ چشمانِ خود بگیرد، خدا یک کرکرهای جلوی چشم قرار داده است تا زمانی که نگاه به نامحرم پیش میآید چشمِ خود را ببندیم، «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ»[۶] و «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»[۷] ایمان سببِ غَضِّ بَصَر میشود.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم فکر، ایمان بیاورد، هم دل ، ایمان بیاورد و هم اعضاء و جوارح ایمان داشته باشند.
یک شخصی از آقایانی که با مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف مأنوس بودند می گفتند: در سفری که تابستان آقای بهجت روحی فداه به پابوسیِ امام رضا علیه السلام رفت – آقای بهجت تابستان ها مستمرّاً در طولِ عمرشان میهمانِ امام رضا علیه السلام بودند- … ، آقای محمّدی که هم روضهخوانِ خوبی است و هم حدیث میخواند، آقای بهجت اعلی الله مقامه را به حرم میبرد، او میگفت: آقای بهجت فرمودند به دیدنِ آقای مولوی قندهاری برویم که مریض بود، به دیدنِ ایشان رفتیم، مرحوم آقای قندهاری سوالاتی از مرحوم آقای بهجت کردند، او میگفته است که من یک وقتی دیدم که نمازِ شبِ من مانندِ قبل نیست، خیلی با بیحالی نمازِ شب را به خود تحمیل میکنم، فکر کردم که ای خدا! من از نماز شبِ خود لذّت میبردم، نماز شب برای من روحِ تازهای بود، چه شد که من لذّتِ نماز شب را از دست دادهام و با کسالت نماز شب میخوانم؟ بررسی کردم که چه مشکلی پیش آمده است؟ رفت و آمدِ من، غذای من، حرفهای من، تمامِ زندگیام را بررسی کردم، هیچ گیری در زندگیِ خود پیدا نکردم، تنها چیزی که نظرِ من را حسّاس کرد این بود که دیدم زمانی که من از منزل تا حرم امام رضا علیه السلام میآیم، در مسیر ، من نگاه نمیکنم، اما زنهایی خودبخود مقابل انسان ظاهر میشوند که چشمِ انسان به آنها میافتد، گفتم همین نظری که حتّی بیاختیار میافتد… دیدن حرام نیست، نگاه کردن حرام است، من که نگاه نمیکردم ولی چشمم میافتاد، گفت: تصمیم گرفتم کاری کنم که آنها را نبینم، «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا»[۸] انسان یک کاری کند که نبیند… گفت: از آن به بعد از کنار دیوار عبور میکردم و معمولاً توجّهِ من به دیوار بود و دیگر کسی را نمیدیدم، دیدم حالتِ خوشِ نماز شبِ من به من برگشت.
ایمانِ کامل
این ایمانی که «آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» است، یک ایمانِ کامل است که انسان هم فکرِ خود را به خدای متعال بدهد، هم دلِ خود را به خدای متعال بدهد، هم اعضاء و جوارحِ او برای خدای متعال باشد.
انسان بدونِ إذنِ خدا به مالِ خدا تصرّف نکند، در حدیث قدسی دارد، کسی که خود را از این تیر شیطان حفظ کند، من به او نعمتِ ایمان میدهم، مشخّص میشود که ایمان امرِ موهبتی است و انسان باید کاری انجام دهد تا خدای متعال این موهبت را به او هم عنایت کند.
«ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» اگر ایمانِ شما ایمان بود… ما در روز پنج نمازِ واجب داریم که خیلی مهم است، ما چیزی مهمتر از نماز نداریم، «خَیر العَمل» هست، بهترین عمل هست، «عمودِ دین» است، وقتی ستونِ دین خراب باشد، نمیتواند این سقف را نگه دارد، دینِ انسان یک سقف و یک قصری است که به این ستون استوار است، لذا اگر نماز ما نماز نباشد، ستونِ دینِ ما سست است و بر سرِ ما ویران میشود، لذا باید به نمازِ خود خیلی اهمیّت بدهیم.
وجود مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمودند: من از نماز سیر نمیشوم، هرگز از نماز سیر نشدند، لحظهشماری میکردند تا زمانِ نماز برسد، تا زمانِ نماز میرسید به بلال خطاب میفرمودند: «أرِحْنی یا بَلال» بلال مرا راحت کن، حضرت بیقرار بودند و میخواستند وصل شوند…
ما در این نماز ظرایفی داریم، لطائفی داریم، چاشنیهای خاصّی برای ایمانمان داریم، یکی سورهی مبارکه فاتحه است، سوره فاتحه مجموعهی قرآن است، سبع مثانی عِدل قرآن کریم است، همهی قرآن یک طرف و سورهی فاتحه هم یک طرف ، نمازِ بدونِ فاتحه باطل است، دائماً ما میگوییم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»[۹] یعنی خدایا! این ایمانی که به من دادهای را نگهدار، ایمان قابلِ زوال است، اگر انسان مراقبت نکند خدای متعال ایمان را از او میگیرد، ایمان نعمت است، ایمان عطیّهی الهی است، ایمان تحفه است، ایمان ثمرهی عمل صالح است، اگر انسان مراقبِ ایمانِ خود نباشد… اهلِ غفلت باشد، اهلِ سهو باشد، بیمبالات باشد، در خورد و خوراکِ خود، در نگاهِ خود، در سخنگفتنِ خود، در رفت و آمدِ خود… خدای متعال ایمان را از او میگیرد و انسان بیایمان از دنیا میرود.
لذا خدای متعال یک بخش از مراقبت از ایمان را به اختیارِ خود ما گذاشته است ما باید اهلِ مجاهده باشیم، که در همین آیه کریمه می فرماید : «الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا» ایمان را آنچنان محکم نگهدارید که متزلزل نشود، شک عارض نشود.
رابطهی گناه و ایمان
امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام از وجود نازنین جدِّ بزرگوارشان خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم نقل میکنند که «دَعْ مَا یَرِیبُکَ إِلَى مَا لَا یَرِیبُک» آنچه که شما را به شک میاندازد رها کنید، یقین را از دست ندهید، وقتی ایمانِ انسان ایمان هست، باید ایمانِ خود را ثابت نگه دارد، یک بخشی از آن این است که اعمالِ انسان در ایمانِ انسان اثر میگذارد، گناه ایمان را محجوب میکند، ایمان را متزلزل میکند و نهایتاً اگر گناه، گناهی باشد که خطرناک باشد ایمان را به کلّی نابود و منهدم میکند.
یکی از آنها سازش با بدعتگذاران است، کسانی که در انقلاب، در اسلام، در دین بدعت میگذارند، کسانی که التقاطی هستند، کسانی که افکارِ غربی را در محکماتِ دین مخلوط میکنند، مردم را نسبت به مسائلی مانندِ محرم و نامحرم بیتفاوت میکنند، اساساً در حالِ از بین بردنِ قبحِ اینها هستند واینها التقاط دارند، با اینکه مسلمان هستند همهی احکام اسلام را قبول ندارند.
استقلالِ مسلمان را قبول ندارند، عزّتِ اسلامی را قبول ندارند، هضم در مسئلهی جهانی شدن را در بعنوانِ یک امرِ پذیرفته شده تلقّی میکنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ مُبْتَدِعٍ فَقَدْ أعَانَ عَلَى هَدْمِ دِینِه»[۱۰] کسی با شخصی که التقاطی است، بدعتگذار است خوش و بش کند، به او لبخند بزند کمک میکند که دینش منهدم شود… خدای متعال این اندازه سخت گرفته است تا حواسِ انسان به دینِ خود باشد. همه چیزِ ما دینِ ماست . ایمانِ ماست . دنیا گذراست و ما هم فرصتِ عمده را از دست دادهایم و عمرِ ما رفته است و چیزی باقی نمانده است، آنهایی هم که جوان هستند نمیدانند که آیا عمرِ طولانی دارند یا ندارند. چیزی که ما در زندگیِ ابد نیاز داریم ایمان و اعتقاد است. حواسِ ما باید به ایمانِ خود باشد . گناهان ایمان را ضعیف و یا نابود میکند.
گاهی این آیه را خواندهایم که برای من هشدار است برای عزیزان هم باید هشدار باشد که مراقبتِ آنها بیش از ماست، «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأی»[۱۱] چطور یقین از بین میرود؟ چطور ایمان از بین میرود؟ گاهی یک گناهِ بزرگ که شما آن گناه را کوچک میبینید ولی خدای متعال آن گناه را چون شما کوچک شمردهاید، بزرگ میشمارد، گاهی خدای متعال با یک گناه به کلّی ایمانِ تو را از تو میگیرد، «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأی أن کذّبوا بآیاتِ الله».
عاقبتِ گناه
بنابراین گناه را کوچک نشمارید، نسبت به گناهانِ کبیره وحشت داریم و ان شاء الله وحشت داشته باشیم، اگر ما گناهِ صغیره را هم کوچک شمردیم، گناهِ کبیره میشود. یا اگر گناه صغیره را تکرار کردیم گناه کبیره میشود. دو ملاک را در دو روایت آورده است، یکی «لَا صَغِیرَهَ مَعَ إصْرَارْ»[۱۲] در صورتی که انسان یک گناه را تکرار کند و بر آن گناه اصرار داشته باشد، دیگر هویّتِ آن گناه از صغیره بودن تغییر پیدا میکند و گناه کبیره میشود، یکی هم «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِه صَاحِبُهُ»[۱۳] آن گناهی را که گنهکار کوچک میشمارد، آن گناه دیگر گناهِ کبیره میشود، از اکبرِ کَبائر میشود، أشَدُّ الذّنوب میشود و وقتی که گناه شدید شد این آیهی کریمه اینطور هشدار میدهد «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأی أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِها یَستَهزِئونَ»، ایمانِ او از دستِ او میرود و دیگر یقینیّات و ضروریّاتِ دین را تکذیب میکند و به عنوان مثال میگوید: چه کسی حجاب را گفته است؟ چه کسی استقلال را گفته است؟… در همه چیز تردید و شک میکند، بعد هم اصلاً دیندارها را مسخره میکند، عمامه را مسخره میکند، حجاب را مسخره میکند، استقلال را مسخره میکند… برای بعضیها غربگرایی جزوِ باورهای آنهاست، اگر کسی بگوید باید مقاومت کرد برای آنها مسخره است، اصلاً نمیتوانند بپذیرند…. اینها الآن در جامعهی ما هست و ما باید نگرانِ این مسائل باشیم.
«ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» اینکه انسان مراقبت کند که گرفتارِ تردید نشود و در مسیرِ شهیدان تردید پیدا نکند، در مسیرِ ولایت تردید پیدا نکند، در مسیرِ تقوا و دیانت تردید پیدا نکند، در مسیرِ پاکدستی و حلالخوری تردید نکند. بعضیها وقتی در برخی ادارات دقّتهای لازم را در مشروعیّتِ کارِ خود میکنند موردِ استهزاء قرار میگیرند، میگویند که این انسان سالم نیست، یا میگویند این هم شیخ شده است و کنار نمیآید… آنهایی زرنگ هستند که با یکدیگر تبانی کنند و بیتالمال را بالا بکشند، اضافهکاریهای نجومی برای خود درست کنند، آنهایی زرنگ هستند که زد و بندِ سیاسی داشته باشند، با جریانات بسازند، با غربگرایان بسازند… اگر کسی با اینها نساخت میگویند: این انسان انسانِ ناسالمی است، میبیند که دارند هستیِ او را از او میگیرند، در عینِ حال در ولایتِ خود و در تقدّسِ خود و در تقوای خود سماجت دارد، اینها صریحِ وعدههایی است که قرآن داده است، چیزِ عجیبی نیست، «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأی أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِها یَستَهزِئونَ»، تکذیب میکند، بعد هم اینکه تکذیبِ شخصی نیست، شروع به جوسازی کردن میکند، ایمانِ جامعه را تضعیف کردن و فضا را هموار کردن برای بیدینی! اینها چیزهایی است که قرآن کریم خبر داده است و ما امروز با چشمانِ خود در حالِ تماشا کردنِ آنها هستیم.
مجاهده ، بسترِ استمرارِ هدایت
بعد میفرماید: علامتِ مؤمنِ واقعی، یکی ایمانِ واقعی است، دوّم مراقبت از ایمان است که یقینِ او به شک تبدیل نشود و سوّم: مجاهده است.
خودِ مجاهده تعمیقِ ایمان است، که پروردگارِ عالَم فرمودند: «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»[۱۴] ایمانی که همراهِ جهاد نیست نمیماند، خودِ جهاد سنگر است، جهاد حفاظ است، جهاد دژ است، جهاد ایمان را حفظ میکند، جهاد دین را حفظ میکند، جهادِ مجاهدین اسلام را تا به امروز بیمه کرده است، دینی که مجاهدت ندارد، رزمنده ندارد، بسیجی ندارد، شهادتطلب ندارد، ضمانتِ بقاء ندارد!
حفاظی که خدای متعال برای دین قرار داده است جهاد است، لذا در این آیهی کریمه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» یعنی این ایمانِ خود را حفظ کرد، از ایمانِ خود مراقبت کرد، تا هوا و هوس آن را آلوده نکند، این ریاستطلبیها و لقمههای حرام ایمان را از بین نبرد، و گرفتارِ ریبه نشود، «وَ جَاهَدُوا» جهاد لازمهی ضروری و قطعیِ ایمان است، مؤمنِ واقعی بدونِ سنگرنشینی، بدونِ ایثار، بدونِ شهادتطلبی، با ایمان نمیماند، هم در بُعدِ باطنی ، ایمان نمیماند… چون این خداست که فرموده است «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» ایمان را خدای متعال داده است و خودِ خدای متعال آن را حفظ میکند، مانندِ قرآن است «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۱۵] میفرماید: چون خودمان آن را نازل کردهایم، خودمان هم حافظِ آن هستیم.
ایمان را خدای متعال به ما داده است ولی امتحان میکند، اگر قدرِ ایمان را دانستیم… وقتی خدای متعال قرآن را نازل کرده است، خدا قرآن را حفظ میکند، نه اینکه ما را در سایهی قرآن حفظ کند، نه! اگر ما قدردانِ قرآن نباشیم خدای متعال قرآن را از ما میگیرد و به گروهِ دیگری میدهد که آنها قدردانِ قرآن هستند، آنها قدردانِ اسلام هستند، ایمان هم همینطور است، ایمان یک نعمتی است که خدای متعال به انسان میدهد، اگر شکرِ این نعمت را انجام داد و از این ایمان حفاظت و مراقبت کرد، که یکی از راههای مراقبت از ایمان مجاهده است، هم جهاد با نفس که ما دائماً با دشمن خطرناک نفسِ امّارهی خود هستیم… هوا و هوسِ ما دشمنِ ماست، نفسِ امّاره جزوِ دشمنانِ خطرناک ماست و اگر ما با نفسِ خود درگیر نشویم و مقابله نکنیم و با هوا و هوسِ خود کنار بیاییم، ما دیگر شامل هدایتِ خدایت متعال نمیشویم.
مفهوم این آیه شریفه «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» این است که کسانی که جهاد نمیکنند، ما آنها را هدایت نمیکنیم، جهاد لازمهی استمرارِ ایمان است، که اگر ما با نفسِ خودمان، با هوسِ خودمان، با حرامخوریِ خودمان، با مالاندوزیِ خودمان، با حرصِ خودمان، با تکبّرِ خودمان، با عُجْبِ خودمان، با سوء اخلاقِ خودمان مبارزه و مقابله نکنیم خدای متعال ما را رها میکند، اما اگر آمدیم و در مسیرِ نصرتِ خدای متعال قرار گرفتیم و اهلِ جهاد شدیم خدای متعال ما را هدایتِ باطنی میکند.
هدایتِ ظاهری و هدایتِ باطنی
هدایتِ ظاهری خدای متعال شاملِ مؤمن و کافر است، قرآن «هُدًى لِلنَّاسِ»[۱۶] است، قرآن برای مشرکین هم «وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ»[۱۷] قرآن برای مشرک هم قابل فهم است، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور شدند برای اتمام حجّت به مشرکین هم پناه بدهند تا آنها قرآن را بشنوند، ولی آن چیزی که مهم است هدایتِ باطنی است، نرمشِ دل است، پذیرشِ جان است، جان انسان قبول کند و با معتقداتِ انسان جوش بخورد، خدای متعال هدایتِ خود را در مسیرِ مجاهدت به ما وعده داده است، کسی که اهلِ جهاد نباشد، کسی که چشمِ او رها باشد، زبانِ او رها باشد، گوشِ او هر چیزی را بشنود، خدای متعال هم او را رها میکند، وقتی تو خود را رها کرده باشی، خدای متعال هم تو را رها میکند، اما وقتی که خود را به خدای متعال سپردی که سپردنِ به خدا این است که در خطِّ خدای متعال باشی و از خطِّ خدای متعال خارج نشوی، خطِّ خدا دینِ خداست، خطِّ خدا اخلاقِ اسلامی است، خطِّ خدا اعتقاداتِ حق است، اگر در این خط بودید خدای متعال هدایتِ باطنی میکند.
هدایتِ باطنی یکی پذیرش است و دیگری راهبُردن . خدای متعال به بعضی افراد فقط راه را نشان میدهد، «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»[۱۸] اما خدای متعال یک عدّهای را سرپرستی میکند «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ»[۱۹] تو خود از نور ظلمات خارج نمیشوی بلکه خدای متعال تو را میبرد، خدای متعال دستِ تو را گرفته است، خدای متعال ایمان را در قلبِ تو مستقر کرده است، خدای متعال دلبری کرده است، در میانِ این همه دل، دلِ تو را برده است، اجازه نمیدهد این دلِ تو جایِ شیاطین باشد، اجازه نمیدهد این دلِ تو جایِ قاذورات باشد، خدای متعال برای دلِ تو نگهبان قرار داده است، ملائکه ، نگهبانِ درِ دلِ تو هستند و اجازه نمیدهند غیر از خدای متعال در این دل وارد شود.
این هدایتِ الهی، یکی پذیرش است که انسان حالتِ قبول پیدا میکند، انسان حالتِ انقیاد پیدا میکند، انسان حالتِ خضوع پیدا میکند، ودیگری ایصال الی المطلوب است. خدای متعال او را در مسیر راه میبرد، او را از این دنیا میکند، خدای متعال نصرت میکند که بنده خود را به مدارجِ عالیِ دین و به قلّه برساند، خدای متعال مرکبِ نور در اختیارِ انسان قرار میدهد، خدای متعال بُراقِ عشق در اختیارِ انسان قرار میدهد، خدای متعال انسان را بر مرکبِ عشق سوار میکند و با جذبههای عرشی دل را بیقرار میکند، تا جایی که انسان نمیتواند نماز شب نخواند، تا جایی که انسان نمیتواند نماز اول وقت نخواند، تا جایی که انسان نمیتواند غذای حرام بخورد، خدای متعال یک حراستی، یک هوشمندی، یک حسِّ ماورائی به انسان میدهد که انسان را نسبت به گناهان مصون میکند و معصومیّت میدهد.
در حالاتِ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) گفتهاند که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائریِ یزدی با طلبهها خیلی راحت بودند، مطلقاً زیِّ مرجعیّت نداشتند، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی یک تشخّصِ فوقالعاده و ابهّتی داشتند.
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی خیلی راحت بودند، هم مقیّد نبودند که با طلبهها راحت نباشند، و هم اینکه با آنها مأنوس بوده است و رفت و آمد میکردند. روزی با طلّاب به باغی رفته بودند و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به آن صاحبِ باغ فرموده بودند که دلِ ما انگورِ شیرینی میخواهد، صاحبِ باغ رفته بود و انگوری آورده بود، همین که حاج شیخ به آن انگور نگاه کرده بودند فرموده بودند: زده شدم! من رغبتی به این انگور ندارم!
تعجّب کرده بودند که چه شد؟ حاج شیخ که راغب بودند… میل و اشتها داشتند که انگور بخورند، حالا که انگور آوردند گفتند که من رغبتی ندارم؟!
خودِ صاحب باغ گفته بود: من دیدم انگورهای باغ ما نرسیده است و ترش و شیرین است، به باغ یکی از دوستان رفتم که انگورِ شیرینی داشت، خودِ او نبود، از انگورِ آنها چیدم و آوردم که بعداً بروم و اجازه بگیرم… معلوم شد که خدای متعال در ذاتِ حاج شیخ یک نیرویی قرار داده است، او تشخیص میدهد، آن چیزی که رضایتِ صاحبِ آن در آن نیست با مزاجِ حاج شیخ سازگار نیست، مانندِ معدهی سالمی که وقتی سَمّی به آن وارد میشود بالا میآورد و جذب نمیکند، این موضوع هم همینطور است، وقتی دلِ انسان سالم باشد خدای متعال نسبت به بدیها یک دافعهای در او قرار میدهد.
مؤمنینِ واقعی
اجمالاً با این «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» خودمان را مَحَک بزنیم، کلمهی «إِنَّمَا» است دیگر، کلام هم کلام الله است، شاخصِ ایمان و علامتِ مؤمنِ واقعی را در یک محدودهی انحصاری تبیین میکند که ما خودمان را تطبیق بدهیم.
یکی اینکه ایمانِ مؤمن ایمانی باشد که در آن شک عارض نشود، رِیْب بر آن ایمان عارض نشود، تردیدی بر آن ایمان عارض نشود، و دیگر مجاهدت است، هم جهادِ اکبر و هم جهادِ اوسط و هم جهادِ اصغر، اگر این شد «أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» اینها در ایمانِشان و در ادّعایِ خود صداقت دارند، زندگیِ آنها صادقانه است، و اگر اینطور نبود ادّعایِ ایمانشان با صداقت همراه نخواهد بود.در این شرایطی که امتحانات سخت شده است، و بر حسبِ روایات در آخرالزّمان نگه داشتنِ ایمان به قدری سخت میشود که اگر در کفِ دستِ کسی آتشی بگذارند نگهداشتنِ این آتش در کفِ دست آسانتر از حفظِ ایمان در آخرالزّمان است.
حالا میبینیم این شرایطی که برای امورِ اقتصادی پیش آوردهاند، شیاطین این کار را به زور تحمیل میکنند که ما در برابرِ غرب تسلیم شویم، برجامِ اول این بدبختی را برای ما پیش آورده است، میخواهند آنقدر فشار بیاورند که برای برجامهای بعدی هم بگوییم چارهای نداریم و اینطور تلقین کنیم که مگر میشود کسی با غرب مقابله کند؟ ما که تحمّلِ این همه گرانی و سختی را نداریم.
اما وجود نازنین حضرت حق به وضوح هشدار داده است «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»[۲۰] میفرماید: شما اهلِ گمان هستید؟ متوهّم هستید؟ تصوّر میکنید که بهشت را همینطوری به شما میدهیم؟ درحالی که امتحاناتِ سختی برای ملل و اممِ سابقه پیش آوردیم و شما هنوز به آن امتحانات مبتلا نشدهاید؟… آن وقت خدای متعال سختیِ امتحاناتِ امّتهای گذشته را میفرماید: «مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ» «بأس» به معنایِ فقر است، «مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ» «ضَرّاء» مشکلاتِ بیرونی است، جنگ جزوِ «ضَرّاء» است، «مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ» هم فشارهای اقتصادی را و هم فشارِ جنگ و سختیها و تحریمهای سیاسی و اقتصادی و هجمههای نظامی، همهی اینها را بر اینها وارد کردیم، به قدری شرایطِ آنها سخت شد، نه تنها تودههای مردم، بلکه رهبرِ آسمانیِشان هم دیگر جان به لب شد، «وَ زُلْزِلُوا» اینها طوفانی شدند، قلبِ اینها لرزید، تا آنجا رسید «حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ» که رسولشان و امّتِ او همه بگویند: خدایا! اگر وعدههایِ تو حق است پس چه زمانی بناست که به دادِ ما برسی؟ دیگر نمیتوانیم… «مَتَى نَصْرُ اللَّهِ» وقتی به اینجا رسید خدای متعال درهای رحمت را باز می کند . تا پریشان نشوی کار به سامان نرسد، خدای متعال تحت فشار قرار میدهد، اگر ایمانتان را با فشار حفظ کردید این فشار مقدّمهی گشایش است، «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»[۲۱] اگر تحمّل کردید، همراهِ این تحمّل خدای متعال یک شکوفاییِ ایمان در باطنِ تو قرار میدهد، یک ابتهاجی یک نشاطِ معنوی ای برای شما در نمازتان، در نمازِ شبتان، در سجدههایتان، در دینداریتان، در متنِ این سختیها و تحمّلِ سختیها یک یُسْرِ باطنی خدای متعال به شما میدهد، و بعد هم درهای رحمت را باز میکند و برای سختیها گشایشی حاصل میکند، خدای متعال در حالِ امتحانِ توست، بیصبری نکن، «خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهَ»[۲۲] میشوی، خدا را فراموش نکن، او در حالِ امتحانِ توست، این امتحانِ الهی است، در امتحانِ الهی با خدا باش و از خدای متعال کمک بخواه و بگو «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا»[۲۳] خدایا! این پیمانهی ما را با صبر لبریز کن که ما در این سختیها کم نیاوریم.
نعمتِ انقلاب و ولایت فقیه
پروردگارِ عزیز لطف کرده است، ما استحقاقِ این انقلاب را نداشتیم، ما استحقاقِ ولایت فقیه را نداشتیم، همان شاهِ شرابخوار و هرزه و فاسد و قصرنشینِ دارای ثروتهایی که ملّتِ خود را غارت کرد و ثروتها را در بانکهای خارجی انباشت با این اعمالمان ما استحقاقِ آن را داریم، ولی خدای متعال منّت گذاشت و بدونِ استحقاق به ما ولایت فقیه داد، خدای متعال به ما این همه شهید داد، نمیدانید که این شهدا چه ذخیرهای هستند، چه اعتبار و چه آبرویی برای کشور ما در دنیا و آخرت هستند.
خدای متعال به ما جوانانِ شهادتطلب داده است، خدای متعال به ما علمای خوب، طلبههای خوب داده است، خدایی که بدون استحقاق به ما داده است، حالا هم اگر از او بخواهیم خودِ خدا صبر هم به ما میدهد، «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا» پیمانهی جانِ ما را، قلبِ ما را با اکسیرِ ایمان پُر کن، «وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا» قدمهای ما را استوار کن که در این چند روزِ زودگذرِ عمرمان سرمایهی دین را نبازیم، دستِ خالی به عالمِ آخرت نرویم، در دنیا هم گرفتارِ اسارتِ دشمنانِ گرگصفتمان نباشیم، دستِ خدای متعال باز است «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[۲۴] روزی به دستِ خدای متعال است، خدای متعال در حالِ امتحانِ شماست، والله نیاز به آمریکا و اروپا ندارید، روزیِ شما به دستِ خداست، «وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا»[۲۵] اجلتان هم به دستِ خدای متعال است، شما را از جنگ نترسانند، اجل به دستِ خدای متعال است، این جنگ نیست که جوانهای شما را گرفت، اگر جنگ هم نبود جوانی که در جنگ شهید شده است و مدالِ افتخارِ دنیا و آخرت نصیبِ او شده است، اگر به جنگ هم نمیرفت، والله اجلِ او همان زمان بود، لحظهای کم و زیاد ندارد، اجل را خدای متعال مقدّر کرده است، روزی هم تقدیرِ الهی است «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ»[۲۶] تقسیمِ خدا نسبت به رزق جزوِ منصوصاتِ قرآن کریم است، عزّت و ذلّت هم به دستِ خداست.
اینها عزّت را پیشِ کفّار طلب میکنند، درحالی که «وَ لِلَّهِ العِزَّهُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنینَ»[۲۷] همه چیز به دستِ خداست، اگر با خدا باشید همه چیز دارید، اگر خودتان را از خدای متعال جدا کردید هیچ چیزی نخواهید داشت، نه در دنیا و نه در آخرت.
روضه امام حسین علیه السلام
از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر است، صلی الله علیکَ یا اباعبدالله…. صلی الله علیک یابنَ رسول الله…
امام حسین علیه السلام برای ما الگوست، شدائدی که بر امام حسین علیه السلام نازل شد در عالَم بر احدی نازل نشده است، لذا هم امام حسن مجتبی علیه السلام و هم ائمه دیگر علیهم السلام فرمودند: لا یَوم کیومک یااباعبدالله… هیچ روزی برای هیچ کسی مثلِ روزِ امام حسین نبود… همهی مصائب یکجا بر امام حسین علیه السلام نازل شد… گرسنگی بود، تشنگی بود، محاصرهی همهجانبه بود، داغِ جوان بود. اما چند جا بر امام حسین علیه السلام خیلی سخت گذشت، امام حسین علیه السلام روز عاشورا چند جا گریه کردند…
یکی زمانِ وداع… خیلی سخت بود… این دختربچّهی نازنین آمد… «أبَتاه… اِسْتَسْلَمُتَ لِلْمَوْت؟؟» دیگر پدر ندارم؟… بابا… بروی دیگر برنمیگردی؟… یا یک لحنی سوال کرد… نمیدانم با دلِ امام حسین علیه السلام چه کرد ؟…
عرضه داشت: بابا! حالا که مُسَلّم است که میروی و برنمیگردی پس ما را در این بیابان نگذار، «رُدَّنا إلَی حَرَم جَدِّنا» ما را به مدینه برگردان، شاید همین حرف بود که وقتی میخواستند واردِ مدینه شوند، میگفتند: مدینه! ما را قبول نکن، با حسین رفتیم، ولی حال بی حسین بازمیگردیم… گویا اولین بار در اینجا بود که بر سیّدالشّهداء علیه السلام خیلی سخت گذشت…
آخرین بار هم زمانی بود که در گودیِ قتلگاه افتاده بود، حرامزاده دستور داد به خیمهها حمله کنند، سیّدالشّهداء علیه السلام بلند شدند تا از حریمِ خود دفاع کنند ولی آنقدر آن بدن خونریزی کرده بود، از بس زخم فراوان بود، توانِ بلند شدن پیدا نکردند، به دستانِ خود تکیه کردند، گریه کردند و فرمودند: «یَا شِیعَهَ أبِی سُفْیَانْ أنَا اُقَاتِلُکُمْ وَ أنْتُمْ تُقَاتِلُونِی»… من با شما سَرِ جنگ دارم، شما با من میجنگید… اگر دین ندارید مرد باشید… حاضر نباشید مردی زنده باشد و به زن و فرزندِ او حمله کنید…
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم
الَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ وَ بِالأئمَّه من وُلدِ الحُسَیْن یا الله… یا أرحَمَ الرَّاحِمِینْ، یا غِیاثَ المُستَغیثِین، یا الَهَ العاصِین، یَا مُجِیبَ دعوَه المُضطَرّین…
خدایا! لباسِ ظهور بر قامتِ آقای ما، پناهِ ما، امیدِ ما، سرپرستِ ما، امام زمانِ ما بپوشان.
خدایا! توفیقِ دیدارِ جمال امام زمان ارواحنا فداه، درکِ محضرِ شریفِ ایشان، شنیدنِ کلماتِ شیرین و روانِ ایشان را نصیبِ ما بگردان.
خدایا! این پریشانی، این مشکلاتِ اقتصادی، این مشکلاتِ اخلاقی و روانی که دشمنانِ داخلی و خارجی به مردمِ شهیددادهی ما تحمیل میکنند، با یَدِ قدرتِ خودت برطرف بفرما.
خدایا! ما را دشمن شاد مگردان.
خدایا! ما را شیطان شاد مگردان.
خدایا! ما را نفس امّاره شاد مگردان.
خدایا! ما را امام زمان شاد بگردان.
خدایا! شهدا را از ما راضی بگردان.
خدایا! رضایتِ خود را همواره شامل حالِ ما بفرما.
خدایا! پدران و مادران و ذوی الحقوقِ ما را سر سفرهی ائمه اطهار علیهم السلام از همهی نعمتهای آن عالَم بهرهمند بفرما.
خدایا! امام و شهدا را با امام حسین علیه السلام محشور و همواره دعایشان را شامل حالِ ما بفرما.
خدایا! سایهی پربرکتِ علمای صالحِ ما، فقهای در خطِّ اسلامِ ناب و ولایت و شهادتِ ما را، در رأسِ این قائمه رهبرِ بزرگوارِ ما را، خدایا بحقِّ انبیاء و اولیاء و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها با اقتدار و عزّت، با صلابت و سلامت، با کرامت و کفایت تا ظهور حضرت حجّت مستدام بفرما.
خدایا! حوزههای علمیّه، دانشگاههای ما را از فتنههای آخرالزّمان و از شرور و فریبهای شیاطین مصون و محفوظ بفرما.
خدایا! قرضِ مقروضین، قرضهای موردِ نظر اداء بفرما.
خدایا! بیمارانِ موردِ نظر شفای عاجل مرجمت بفرما.
خدایا! به ما توفیقِ شکر نعمتها را مرحمت بفرما.
خدایا! جبهه مقاومت را به پیروزی برسان.
خدایا! آمریکا و مزدورانش را در منطقه سرنگون بفرما.
غفرالله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵
[۳] کافی، ج ۲ ، ص ۲۴۲
[۴] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۲
[۵] الکافی، ج ۵، ص ۵۵۹، ح ۱۲
[۶] سوره مبارکه نور، آیه ۳۰ (قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ)
[۷] سوره مبارکه نور، آیه ۳۱ (وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ ۚ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
[۸] سوره مبارکه طه، آیه ۱۳۱ (وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَىٰ)
[۹] سوره مبارکه حمد، آیه ۶
[۱۰] بحار، ج ۴۷، ص ۲۱۷
[۱۱] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰ (ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأیٰ أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِها یَستَهزِئونَ)
[۱۲] شرح اصول کافی محمد صالح مازندرانی، جلد ۹، صفحه ۲۸۱
[۱۳] حکمت ۴۶۹ نهج البلاغه
[۱۴] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ)
[۱۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۹
[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۵ (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۶ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُونَ)
[۱۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۳
[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷ (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذینَ کَفَروا أَولِیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِکَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فیها خالِدونَ)
[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۴
[۲۱] سوره مبارکه شرح، آیات ۵ و ۶
[۲۲] سوره مبارکه حج، آیه ۱۱ (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۲۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۰ (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ)
[۲۴] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)
[۲۵] سوره مبارکه هود، آیه ۶ (وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ)
[۲۶] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۲ (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ)
[۲۷] سوره مبارکه منافقون، آیه ۸ (یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ)
پاسخ دهید