آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- حالات منافقین و مؤمنین در نماز
- محبوب شدن ایمان در دل مؤمنین
- مخالفت با امیر المؤمنین (علیه السّلام)، مصداق فسق
- خاطرهای در مورد امام (رحمه الله علیه)
- ناپاکی در عمق وجود انسان
- اثرات خوبیهای دائمی بر انسان
- نورانیّت وجود انسانهای مؤمن
- تأثیر نورانیّت وجود بر دیگران
- ابعاد شخصیّتی سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
- فدا شدن در راه خداوند
- راضی بودن حضرت زینب (سلام الله علیها) به رضایت خدا
- معجزات امام حسین (علیه السّلام)
- فرازی از دعای عرفه
- عنایت خداوند در اعطای ایمان به قلب
- جایگاه پاسداران و پاسداری
- مقام جانبازان
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاه سَیِّدَنَا أَدْرِکْنَا وَ لا تُهْلِکْنَا».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».[۲]
شب میلاد شخصیّت عظیم عالم بشریّت، کشتی نجات انبیاء، کشتی نجات خاتم انبیاء، کشتی نجات قرآن، کشتی نجات اهل ایمان، چراغ دلها، چراغ آسمانها، چراغ عرش و فرش، حضرت ابا عبد الله الحسین (علیه الصّلاه و السّلام) و میلاد حضرت اباالفضل و حضرت امام زین العابدین (علیهم السّلام) را تبریک عرض میکنم. بحث هفتههای گذشته را تعقیب میکنیم و هم به مناسبت امشب چند نکته تقدیم میداریم.
حالات منافقین و مؤمنین در نماز
در این آیهی کریمه خدا منّت میگذارد کسانی که پیرو پیغمبر هستند و رفتن دنبال پیغمبر برای آنها مشکلی ندارد، مستقیم میروند. برای بعضی نماز خواندن خیلی مشکل است، مثل چاه کندن است، این علامت خوبی نیست. خداوند متعال در قرآن در مورد منافقین فرموده: «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا کُسالى»،[۳] آنها وقتی به نماز برمیخیزند با کسالت، با بیرغبتی به نماز برمیخیزند. ولی بعضی عشق دارند، نماز برای آنها شادابی است، نماز برای آنها وصال است، نماز برای آنها رفتن به یک پناهگاه امن است، خیلی برای آنها آرامش میآورد.
محبوب شدن ایمان در دل مؤمنین
چرا برای یک عدّه رفتن دنبال پیغمبر در نماز، در روزه، در زکات، در جهاد خیلی آسان است و سهل است و برای عدّهای این اعمال شاق است و مشکل است؟ وجود مقدّس حضرت ربّ العالمین، ذات ربوبی، فرمود: آنهایی که اطاعت پیغمبر برای آنها میسور شده، این راه برای آنها صاف شده، خدا ایمان را در دل آنها محبوب قرار داده و زینت قلب آنها ایمان شده و کفر و فسوق و عصیان برای آنها مکروه شده، دل آنها به آن طرف نیست به این طرف است.
مخالفت با امیر المؤمنین (علیه السّلام)، مصداق فسق
بنابراین کفر و فسوق و عصیان که در این آیهی کریمه آمده، در روایت دارد مراد کسانی هستند که یکی بعد از دیگری در خانهنشینی امیر المؤمنین (علیه السّلام) نقش داشتهاند. کسانی که نور هدایت را پس پردهها قرار دادند، کسانی که بشریّت را محروم کردند از اینکه با هدایت علوی دنیا و آخرت آنها آباد شود. اینها نه تنها فاسق هستند، نه تنها عاصی هستند، نه تنها کافر هستند، بلکه اصلاً خود فسق هستند. بعضی اینقدر بد هستند دیگر نمیشود گفت فلانی ظالم است، اصلاً او خود ظلم است. بعضی لجن هستند، کثافت شدهاند، نه اینکه کثیف است خودِ کثافت است.
خاطرهای در مورد امام (رحمه الله علیه)
به امام (رضوان الله تعالی علیه) وقتی مرتبهی اوّل او را دستگیر کردند به تهران آوردند، در حشمتیه یک اتاق کوچک که امام فرموده بودند برای نماز بلند میشدیم سر ما به سقف میخورد. در یک جای بسیار تنگ و نامناسبی امام را زندانی کردند. رئیس ساواک وقت به دیدن امام در زندان آمده بود، گفته بود: شما بیایید دیداری با شاه داشته باشید، مشکلات خود را حل کنید، این مملکت آرامش بگیرد. امام فرموده بودند: من این کار را انجام نمیدهم. گفته بود: شما وانمود کنید که مریض هستید، شاه درویش مسلک است – تعبیر رئیس ساواک که عامل خود او است- او به عنوان عیادت شما به اینجا بیاید، شما حرفهای خود را مستقیم به او بگویید، مشکلات کشور را حل کنید. امام فرموده بود: این فرد به قدری نجس است، دریای لجن است، انسان انگشت خود را به او بزند نجس میشود، من هرگز حاضر نیستم.
ناپاکی در عمق وجود انسان
گاهی افراد معاذ الله حطب جهنّم میشوند. یعنی وجود او اینقدر قَذِر میشود، اینقدر نجس میشود، دیگر هیچ چیزی او را پاک نمیکند. یک وقت لباس لکّه گرفته با مواد شوینده، با شستن و فشار دادن پاک میشود، یک وقت تار و پود آن کثافت است، جز اینکه انسان بسوزاند هیچ چیزی آن را پاک نمیکند، اصلاً رنگ گرفته، تار و پود آن عوض شده است. این است که شب نور است، بیایید چراغ محبّت امام حسین (علیه السّلام) را امشب در دل خود روشن کنیم، گناهان ما پاک شود. گناه روی گناه انسان را لجن میکند، نه معصیت کار، خودِ معصیت میشود، خودِ فسق میشود، خودِ کفر میشود، خودِ عصیان میشود.
این یک نکتهای که اجمالاً تکان دهنده است، نکند انسان وقتی که میمیرد طوری باشد که جز جهنّم هیچ چیزی او را پاک نکند. نه فشار قبر پاک کند، نه آمدن نکیر و منکر که خیلی وحشتناک است گناهان انسان را بریزد، نه عذاب برزخ، نه حساب سخت قیامت، فقط و فقط آتش است که باید او را خاکستر کند، کار انسان به آنجا نکشد.
اثرات خوبیهای دائمی بر انسان
در این طرف هم خوبی روی خوبی انسان را به جایی میرساند نه اینکه او عادل است، بلکه خودِ عدالت است. جرج جرداق مسیحی که در مورد حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) کتاب نوشت، اسم کتاب خود را و عنوان امیر المؤمنین (علیه السّلام) را «صوتُ العَدَالَهِ الإِنسانِیَّه» گذاشت. نه اینکه علی عادل است، بلکه صدای عدالت انسانها است. انسان گاهی اینقدر خوب میشود نه اینکه نورانی است، خود او نور است. حضرت نبیّ مکرّم اسلام «أَوَّلُ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ… نُورُ نَبِیِّکَ یَا جَابِرُ».[۴]
نورانیّت وجود انسانهای مؤمن
عزیزی چند روز قبل آمد گفت: من از ایلام هستم، نوهی مرحوم آقای حیدری بود. آقای حیدری از علمای صالح بود، آقای بهاء الدّینی وقتی تشییع جنازهی او را میکردند فرمودند: دیگر جسمی در او نیست، مثل بلور است. انسان سنگ باشد، چوب باشد، گِل باشد، درخت باشد، مانع عبور نور است. ولی شیشه، بلور، نور را عبور میدهد، حائل نیست. اصلاً وجود او طوری است که نور از آن عبور میکند. از این بالاتر وجود مقدّس خود پیغمبر را خدای متعال نور خلق کرده است.
در زیارت جامعهی کبیره میگوییم: «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً»،[۵] نه اینکه شما نورانی هستید، اصلاً خودِ نور هستید. اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) زهرا است برای اینکه نور حضرت فاطمهی زهرا آسمانها را روشن میکرد. کسی شبها خدمت امام حسین (علیه السّلام) بود احتیاج به چراغ نداشت که ببیند، نه اینکه باطن نور بود ظاهر هم نور بود، خودِ نور بود نه اینکه نورانی بود. اینها مقابل هم هستند، از این طرف کسی که دل او با چراغ ایمان مزیّن شده، این دل که نور گرفت اعضا و جوارح هم نور میشود، انسان هر جا میرود ظلمت دلها را برطرف میکند.
تأثیر نورانیّت وجود بر دیگران
هر معصیت کاری یک انسان نورانی و نور را ببیند تحت تأثیر قرار میگیرد، توبه میکند، بدون اینکه حرف بزند دیدن او دل را به یاد خدا میاندازد، خجالت میکشد، استغفار میکند، توبه میکند. نور خود به خود ظلمت زدا است، نور که آمد ظلمت میرود. وجود انسان نور باشد وجود اثر میگذارد، نه حرف است که اثر میگذارد. طلبههای عزیز ما، مبلّغین بزرگوار ما، باید بدانند که وجود اثر میگذارد نه سخن اثر میگذارد. اگر دل انسان نور داشت، اگر وجود او رنگ خدا گرفته بود که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»،[۶] این حرف هم نزند، سکوت کند، نگاه کند، اشخاص را تحت تأثیر قرار میدهد. بعضی به هر جا بروند آنجا متبرّک میشود، افراد عوض میشوند. بعضی حرف هم میزنند حرفهای زیبایی میگویند، ولی هیچ نفوذی در دلها ندارد. این راجع به این آیهی کریمه.
ابعاد شخصیّتی سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
امّا راجع به حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام). امام حسین (علیه السّلام) ابعاد مختلفی دارد، وجود ناشناخته است، امّا چند مشخّصه از حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به محضر شما تقدیم بداریم. یکی این است که وجود حضرت رسول و دین حضرت رسول از امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) است، هم از نظر شخصی و هم از نظر موقعیّت حقوقی. از نظر شخصی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ».[۷]
فدا شدن در راه خداوند
برحسب روایت خداوند متعال وقتی ابراهیم خلیل را مأمور کرد که فرزند دلبند خود را به قربانگاه ببرد، به مسلخ ببرد و او را قربانی میدان عشق کند، نه تنها برای ابراهیم امر نامطلوبی نبود، شوکه نشد، سؤال نکرد، بلکه عشق کرد. من که هستم که خدا من را لایق دیده است؟ میگوید پسر خود را بیاور فدای من کن. این برای حضرت ابراهیم یک افتخار بود، یک صفا بود، یک عشق بود. فرزندان ما در طول هشت سال دفاع مقدّس رفتند شهید شدند، شهدای ازگل که عکس آنها جلوی مسجد است و مایهی شرمندگی ما است که آنها زیبا شدند و خدا زیبا را میخرد، ما زشت ماندیم، خدا ما را نخرید، جا ماندیم. امیدوار هستیم این شبها برای ما تحوّلی پیش بیاورد که شربت شهادت نصیب ما شود، در بستر نمیریم، با سکته نمیریم، با سرطان نمیریم، با تصادف نمیریم، بلکه مرگ خونین داشته باشیم، رنگ امام حسین (علیه السّلام) به خود بگیریم.
پدر و مادرهایی که فرزندان خود را میفرستادند دل نمیکندند، آرزوی آنها این بود که فرزند آنها برگردد، برای او صدقه میدادند، دعا میکردند، گریه میکردند، خدایا این را به تو امانت دادم به ما برگردان. ولی حضرت ابراهیم اینطور نبود، ابراهیم با همهی وجود خوشحال بود که خدا او را اینقدر لایق دیده که او فرزند خود را فدای خدا کند. پسر او هم مثل پدر خود بود، آن پسر هم سر سوزنی نگرانی نداشت، چون و چرا نداشت، برای او سخت نبود که به دست پدر بنا است سر او بریده شود، بلکه هر دو تسلیم بودند، یعنی دل آنها راضی بود. از این جهت میبینید وقتی حضرت ابراهیم کارد تیز را روی گردن لطیف پسر خود گذاشت کارد نبرید، ناراحت شد، نه اینکه خوشحال بود رفع تکلیف میشود. او اصلاً عاشق بود که این کار را انجام دهد و خدا یک قربانی از او قبول کند.
راضی بودن حضرت زینب (سلام الله علیها) به رضایت خدا
این مطلبی که یادگار امام حسین (علیه السّلام)، پاسدار خون امام حسین (علیه السّلام)، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به زبان آورد خیلی زیبا است: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً»،[۸] خیلی زیبا است. وقتی کنار بدن امام حسین (علیه السّلام) آمد ناراضی نبود این کار شده است، گفت: «اللَّهُمَّ تَقَبَّل مِنَّا هَذَا القَلِیل»، خدایا این قلیل را از ما قبول کن. اصلاً صفا بود، عشق بود، اینها سر سوزنی خود را طلبکار نمیدانستند، فکر نمیکردند که خدا آنها را مجازات میکند، این برای آنها بلا است. بلا نبود، عشق بود، صفا بود.
معجزات امام حسین (علیه السّلام)
اینکه قرآن میگوید: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»،[۹] در آیهی دیگری کمی واضحتر شده است. فرمود: «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»،[۱۰] خدا به آنها… شراب محبّت نوش جان آنها شد. وقتی ساقی خدا باشد، جام و پیمانه هم پیمانهی شراب محبّت باشد، چه چیزی برای انسان میماند؟ حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) معجزه زیاد دارد، گهواره جنبان امام حسین (علیه السّلام) حضرت جبرئیل بود؟ نه، بالاتر از جبرئیل، پیغمبر گهواره جنبان او بود، افتخار میکرد که حسین را در آغوش خود میگیرد.
حضرت رسول خادم امام حسین (علیه السّلام) بود، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) خدمتگذار امام حسین بود، علیّ مرتضی خدمتگذار امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) بود. این امام حسین (علیه السّلام) از ابتدا، گهواره بدون اینکه دست مبارک فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) آنجا باشد، با اینکه خواب بود گهوارهی امام حسین خود به خود تکان میخورد. تنها تکان گهواره نبود، لالایی گفته میشد. وقتی امیر المؤمنین (علیه السّلام) این را دید نزد پیغمبر آمد، عرضه داشت که فاطمه خوابیده بود، هم دستداس او و هم گهوارهی حسین… و هم صدای لالایی میشنیدم. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: برای حسین من ملائکه خدمت میکنند، جبرئیل خادم او است، گهواره جنبان او است. اینها معجزات کودکی حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود.
مردم کوفه گرفتار خشکسالی شدند، باران نمیآمد، خطر قحطی بود. مردم کوفه آمدند به پیغمبر پناه آوردند، حضرت فرمودند: قنداقهی امام حسین (علیه السّلام) را به درگاه خدا واسطه قرار بدهید که برای شما باران بیاید. قنداقهی مبارک او سبب نزول رحمت الهی شد، باران باریدن گرفت. نابینا را شفا داده، انواع معجزاتی که از همهی انبیاء صادر شده از امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) صادر شده است.
فرازی از دعای عرفه
یکی از معجزات امام حسین (علیه السّلام) هم دعای عرفهی امام حسین است. در دعای عرفه حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به خدا عرضه میدارد که «إِلَهی أَذَقتَ أَولِیَائَک»، خدایا تو جام محبّت خود را به خورد اولیای خود دادهای، جرعههای محبّت بر دل اولیای خود سرازیر کردی، «فَأَحَبُّوک»، تو دل آنها را آب کردی، چیزی به خورد آنها دادی آنها را آب کردی، به تو دل دادند، عاشق تو شدند. آنان که خاک را به نظر… این نظر، نظر محبّت است، جذبه است.
عنایت خداوند در اعطای ایمان به قلب
مرحوم نراقی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب طاقدیس میگوید: عاشق را عاشق نبینید، معشوق به عاشق عاشقتر است، چون عاشق که عاشق نمیشود، معشوق است که عاشق را عاشق خود میکند که دل میبرد. کسی که دل میدهد خود او که دل نمیدهد، کسی دل او را میبرد که این دل کنده میشود، پرواز میکند، هوای جانان میکند.
خدا هر دلی را قابل ندیده که آن دل را شکار امام حسین (علیه السّلام) کند، «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»، «أَذَقتَ أَولِیَائِک»، تو شیرینی محبّت خود را به اولیای خود چشاندی. «فَأَحَبّوک»، آنها نبودند که تو را دوست داشتند، تو بودی که آنها را دوست میداشتی، سراغ دل آنها را گرفتی و دل آنها را از اغیار… «أَذَقتَ الأَغیَار عَن قُلوبِهِم»، تو بودی که اغیار را از دل آنها زائل کردی و دل را منحصراً برای خود قرار دادی. این میناگریها برای خدا است، این اکسیر و مغناطیس از آن سو است نه از این سو است. ایشان به این آیهی کریمه اشاره میکند: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»،[۱۱] هر کس عاشق خدا است، محبّ خدا است، خدا او را دوست دارد که اینها خدا را دوست دارند.
ابتدای همه چیز از جانب خدا است، هم توبه، هم ایمان، هم دعا، هم محبّت، هم عاشقی، همه از خود او است. او دل میبرد و عاشق بیچارهی او میشود. او عاشق خود را در به در میکند، او عاشق خود را بیچاره میکند. امام حسین (علیه السّلام) با زهیر چه کرد؟ زهیر اهل دنیا بود، اهل رفاه بود، اهل تجارت بود، دل به خدم و حشم خود بسته بود. ولی سیّد الشّهداء (علیه السّلام) دعوت کرد زیر خیمهی خود برد. این اکسیر است، این مغناطیس است، این جذبهی عرش الهی است که قلب انسان را تبدیل به عرش میکند و منقلب میکند.
جایگاه پاسداران و پاسداری
من به پاسداران عزیز عرض میکنم که خوشا به حال شما، روز امام حسین (علیه السّلام) روز پاسدار است. پاسدار یعنی عاشق، پاسدار یعنی الهی، پاسدار یعنی رزمنده، پاسدار یعنی غیرتی، پاسدار یعنی دین مدار، پاسدار یعنی کسی که سر درگرو ولایت قرار داده است. امام حسین (علیه السّلام) پاسدار دین بود، پاسداران ما رنگ عاشورا به این مملکت دادهاند. هشت سال و نیم کار حسینی انجام دادند، عاشقانه رفتند و این مملکت را با خون خود، با مجاهدت خود بیمه کردند. آن روز مملکت را بیمه کردند، امروز هم اگر اینها در کشور نباشند منافقین، اشرار، نفوذیها، یک روزه مملکت را به آشوب میکشند، فتنه میکنند. این روحیهی پاسداری است که رنگ امام حسین (علیه السّلام) را به مملکت میدهد و دین را حفظ میکند، ناموس را حفظ میکند.
ما به پاسداران خود بدهکار هستیم، نمیتوانیم دِین آنها را ادا کنیم، از خداوند منّان برای این عزیزان اجر و ثبات قدم و فتوحات، هم در سوریه، هم در عراق، هم در کشف توطئهها و نفوذهای داخلی خواستار هستیم. از خدا میخواهیم همیشه سرافراز باشند، افتخار عالم اسلام و این کشور باشند.
مقام جانبازان
به جانبازان عزیز خود میبالیم، آنها سلامتی خود را و همه چیز خود را برای دین خدا دادند. آنها کربلایی بودند، به دنبال حضرت اباالفضل میرفتند و خدا آنها را برای ما مدالدار کرد. آنها مدال گرفتند، خدا با آنها معامله کرد. روز عبّاس روز جانبازان ما است، لذا با داشتن آنها مملکت ما إنشاءالله تحت عنایت حضرت ولیّ عصر از خطرات محفوظ است.
شما عزیزان و بزرگواران در این شب عزیز کم از فَُطرُس ملک نباشید و نباشیم. اگر میبینید پری ندارید که در دل شب دل شما به سوی خدا پرواز کند، سجدههای عاشقانه، قیامهای عاشقانه داشته باشید، به ملائکه بگویید شما فطرس را پیش امام حسین (علیه السّلام) بردید و با قنداقهی امام حسین یک موجود پر سوخته دوباره پر پیدا کرد و اهل پرواز شد. گناهان هم پر و بال ما را ریخته، پر و بال ما را سوزانده، تنها نجات ما به عنایت حضرت سیّد الشّهداء، امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) است.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۱۴۲٫
[۴]– بحار الأنوار، ج ۱۵، ص ۲۴٫
[۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳٫
[۶]– سورهی نور، آیه ۳۵٫
[۷]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۶۱٫
[۸]– همان، ج ۴۵، ص ۱۱۶٫
[۹]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۰]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
پاسخ دهید