آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- تقوا؛ هویّت واقعی انسان
- لباس پرهیزکاری و تقوا
- بهترین راه برای دوری از گناهان
- تقوا؛ ترمز و کنترل وجود انسان از سقوط در پرتگاهها
- افتخار به نژاد فرهنگ جاهلیّت
- نیکوکاری همراه با تقوا
- جوشش احسان و نیکوکاری در وجود انسان متّقی
- مقاومت در برابر گناه و مورد احترام واقع شدن نزد خدا
- فاجران در مقابل نیکوکاران
- ریشهی همهی ناهنجاریها در بیتقوایی است
- بی ارزش شدن فرد شقی و فاجر نزد خدا
- لعن خدا بر شیطان متمرّد
- پرهیز از تبعیض نژادی در سیرهی رسول خدا (صلوات الله علیه و آله و سلّم)
- رحمت خدا بر قلب انسان صالح
- ویژگی متّقین
- تقوای دل
- تقوا در عمل و عقیده
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».
تقوا؛ هویّت واقعی انسان
«إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم».[۲]
در این آیهی کریمه پروردگار عزیز در مقام لغو امتیازات موهومی است که بشر در طول تاریخ عمر خود را در مسیر کسب این امتیازات خیالی و وهمی گذرانده است و به خاطر همین توهّمات و تخیّلات به جان هم افتادند، قتل و غارتها کردند، بیرحمیها و قساوتها اعمال کردند و از درجهی انسانیّت سقوط کردند. پروردگار متعال در این آیهی کریمه میفرماید: زن بودن، مردم بودن، از نژاد خاص بودن گوهر انسان را تشکیل نمیدهد. گوهر انسان، حقیقت انسان، هویّت انسان را تقوا تشکیل میدهد. اگر کسی میخواهد پیش خدا ارزش پیدا کند باید به چیزی که خدا را راضی میکند و انسان را به خدا نزدیک میکند فکر کند و خود را در آن مسیر قرار دهد.
در ارتباط با تقوا علمای ما، بزرگان ما، بالاتر از علما و بزرگان ما امامان ما، پیغمبر ما و قرآن ما سفارش به تقوا را در سطح وسیعی اعلان فرمودند. یکی از وظایف الزامی که خطبای جمعه دارند این است که در هر دو خطبهی نماز جمعه از مستمعین، از نمازگزاران بخواهند که تقوا را رعایت بکنند.
لباس پرهیزکاری و تقوا
در قرآن شریف هم کثیراً مسئلهی تقوا مطرح شده است. من یک یا دو حدیث در این رابطه برای شما نوشتند که این را میخوانم. تقوا نگه داری نفس از عذاب الهی است، تقوا یک پوشش است. این لباسهایی که مأمورین آتش نشانی میپوشند تا بتوانند در آتش بروند و سالم بیرون بیایند. ما هم یک لباسی لازم داریم که وقتی در این دنیا غرایزی که آتش جهنّم است و ما داریم با این غرایز زندگی میکنیم سالم از این آتش عبور کنیم.
حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف «آداب الصّلاه» نقل فرمودند که انبیاء (علیهم السّلام) میگویند: «جزنا و هی خامده» ما از آتش عبور کردیم ولی این آتش برای ما خاموش بود، ما را نسوزاند. علّت اینکه آتش غضب، آتش شهوت، آتش بودن در این دنیا آنها را نمیسوزاند برای این است که یک لباس نسوزی دارند که اینها بر آتش مسلّط هستند. میتواند در آتش برود، میتوانند آتش را خاموش کند و آتش او را نسوزاند. از این جهت قرآن کریم از تقوا تعبیر به لباس فرموده است «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْر»[۳] لباس تقوا خیر است. این لباس برای شما خوب است.
بهترین راه برای دوری از گناهان
هر کسی در زندگی پوشش پرهیز از گناهان داشت، پوشش دوری از رذایل اخلاقی داشت، بخل آتش است، حسد آتش است، حرص آتش است، کینهی مؤمن آتش است، سوءظن آتش است، غیبت آتش است، مسخره کردن دیگران آتش است و عیب جویی، عیب دیگران را پیدا کردن برای آن پرونده سازی کردن آتش است که شش شعبه از این آتشها در آیات قبلی سورهی مبارکهی حجرات مطرح شد که با همدیگر کلام الهی را شنیدیم.
چه چیزی باعث میشود در مجلسی که غیبت میشود خود را آلوده نکنیم، کنار بکشیم؟ اگر دروغ پیش بیاید و دروغ بگوییم… یک کاسبی که دروغ میگوید جنس خود را بیشتر مرغوب میکند و گرانتر میفروشد. چه چیزی باعث میشود که از این نفع بگذرد و دروغ نگوید؟ چه چیزی باعث میشود که آتش در برابر حرف درشت یک آدم نادان یا یک آدم عصبی، یک آدم ناراحت، یک آدم مریض به روی خود نیاورد و تحمّل کند؟ جفای او را با وفا مقابله کند، بدی او را با خوبی جبران کند. چه چیزی باعث میشود که انسان به کم بسازد، دنبال حرام نرود که زندگی او وسعت بیشتری داشته باشد؟ چه چیزی باعث میشود که آدم منصب حرام قبول نکند و بخواهد نمایندهی شود؟ بخواهد رئیس جمهور شود؟ از بیت المال مایه نگذارد، پولهای هنگفت خرج نکند، به دیگران وعدهی دروغ ندهد. چه چیزی باعث میشود؟ منشأ تمام اینها تقوا است.
تقوا؛ ترمز و کنترل وجود انسان از سقوط در پرتگاهها
تقوا یک حقیقتی در جان انسان است که انسان را کنترل میکند. تمام این رذایل اخلاقی و گناهان؛ چه موبقات یعنی گناهان کبیره و چه لَمَم یعنی گناهان صغیره، همهی اینها هم مسیر لیز است و هم سرازیری است. آدم تا غفلت کند همینطور میکشد و انسان را با خود میبرد. ماشینی که در یک شیب بالا میرود یا پایین میرود باید مجهّز به ترمز، دنده سنگین باشد و اگر هم شد ترمز دستی هم داشته باشد که اگر این ترمزها را نداشت، چون مسیر سرازیری است، لیز هم است، یخبندان است، در چنین مسیری اگر ترمز ماشین برید معلوم است که هم ماشین نابود میشود و هم کسی که سوار بر ماشین است. حرکت ماشین زندگی ما با این غرایزی که داریم در مسیر شیبی است که اگر ترمز تقوا داشتیم، دنده سنگین ایمان داشتیم، ترمز دستی توجّه به خدا و آخرت داشتیم میتوانیم با احتیاط آرام آرام برویم و سقوط نکنیم، به موقع به مقصد برسیم. امّا اگر این ترمز در وجود ما نبود، ترمز ایمان نبود، ترمز یقین به خدا و آخرت نبود، این غرایز لجام گسیخته است، ما را میکشاند و در قعر آتش جهنّم سقوط میکنیم که اسفل السّافلین است و در آنجا قرار میگیریم.
افتخار به نژاد فرهنگ جاهلیّت
تقوا در این روایت شریف از وجود نازنین خاتم انبیاء، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْکُمْ نَخْوَهَ الْجَاهِلِیَّهِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا»[۴] ای مردم خداوند مسلّما عار جاهلیّت را که عار جاهلیّت چه بود؟ این عطف بیان است، «وَ تَفَاخُرَهَا» اینکه به پدران خود تفاخر میکردند. این میگفت من از قوم خزرج هستم، آن دیگری میگفت من از قوم مُضَر هستم، دیگری میگفت من از قوم امیّه هستم. هر قومی به نژاد خود افتخار میکرد و نژاد خود را برجسته میکرد. «النَّاسُ رَجُلَانِ»[۵] خدا این را به وسیلهی پیغمبر (صلوات الله علیه و آله و سلّم) برد. خدای متعال این تفاخر موهوم را برای شما لغو کرد و فرمود این امتیاز برای شما نیست.
مردم در زندگی دو گروه هستند؛ پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و آله و سلّم) دارد مردم را به دو دسته تقسیم میکند. «رَجُلٌ مُؤمِنٌ تَقیٌّ کَریمٌ عَلَى اللَّه» یک گروه انسانهایی هستند که اهل خدمت به این و آن هستند. این افتخار است که آدم بتواند خادم مردم باشد. بتواند خدمتگزار فامیل باشد، بتواند خدمتگزار مؤمنین و نماز گزاران باشد، خدمتگزار زائران باشد، خدمتگزاران فقرا و زاغه نشینان و پابرهنگان و زمین خوردهها و افتادهها باشد. «بَرٌّ» یعنی کسی که کار او نیکی کردن است.
نیکوکاری همراه با تقوا
«تقیٌّ» یعنی افراد اهل خدمت هستند، گرهگشایی دارند، امّا در برابر گناه عاجز هستند. تنها آدم خوب بودن، نیکوکار بودن کفایت نمیکند. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى»[۶] یکی ایمان میخواهد، دوم تصدیق به آخرت میخواهد، سوم تقوا میخواهد. انسان ایمان و باور و تقوا را کنار هم قرار دهد یک معجونی میشود که خاصیّت پیدا میکند. دارو میشود، مشکلات را آسان میکند؛ ایمان، تصدیق، تقوا.
در این روایت شریف مسئلهی نیکی کردن به مردم، خصلت نیکوکاری، خدمتگزاری و رفع مشکل توأم با صفت تقوا است. این «اتَّقى»[۷] دارد فعل را میگوید، ولی در این حدیث دارد صفت را بیان میکند. هم «بَرٌّ»[۸] باشد، نه اینکه یک بار خوبی کند بعد هم خسته شود، بگوید اینها آخر ندارد. آدم هر چه خدمت کند دنبال او میآیند. این آدم «بَرٌّ» نیست. ممکن است یک بار خوبی هم کرده باشد ولی یک بار یا دو بار بعد دیگر دنبال آن نمیآید.
جوشش احسان و نیکوکاری در وجود انسان متّقی
روایت میگوید باید این صفت را داشته باشد، هیچ وقت از نیکی کردن باز نماند. این چشمهی وجود او باشد که همیشه بجوشد. یکی مسئلهی گره گشایی است، حمایت از مظلوم است، دستگیری از افتاده است، مرهم گذاشتن بر دلهای مجروح فقرا، مریضها و جاماندهها از قافلهی حرکت است. دوم تقی بودن است؛ نه اینکه یک بار گناه نکند، بلکه در درون او این نیرو وجود داشته باشد. شیطان که میآید به او حمله میکند، شیطان جرأت نمیکند که سراغ او بیاید. یک نوری در وجود او است، یک باوری در وجود او است، یک رفاقتی با خدا در وجود او نهادینه شده است که هر گاه گناه پیش بیاید مقابله میکند. این قدرت، این شجاعت، این شهامت، این حضور در جبههی جنگ با گناه و رذایل اخلاقی و اشرار و رذایل بیرونی تقی است. این کسی که برّ تقی است «کَریمٌ عَلَى اللَّه» است. او پیش خدا ارزش پیدا میکند.
مقاومت در برابر گناه و مورد احترام واقع شدن نزد خدا
کرامت همان ارزش است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۹] اگر کسی نیکوکار بود و در برابر گناه هم به زانو در نیامد، اهل مقاومت بود و میتوانست گناه را ترک کند این «کَریمٌ عَلَى اللَّه»[۱۰] است، این پیش خدا اعتبار پیدا میکند، ارزش پیدا میکند، آبرو پیدا میکند، وجاهت پیدا میکند. «کَریمٌ عَلَى اللَّه» پیش خدا احترام پیدا میکند، خدا ملائکه را تعریف میکند، انبیاء (علیهم السّلام) را تعریف میکند. میگوید: «عِبادٌ مُکْرَمُونَ»[۱۱] اینها بندگانی هستند که خدا به اینها احترام میکند، خدا مراقب اینها است، حریم اینها را حفظ میکند. در اینجا هم «کَریمٌ عَلَى اللَّه»[۱۲] است. خدا حریم اینها را حفظ میکند، اعتبار و آبروی آنها را خدا حفظ میکند چون پیش خدا عزیز شدند، با ارزش شدند.
فاجران در مقابل نیکوکاران
امّا گروه دوم که به خدا پناه میبریم تا ما جزء اینها نباشیم. در مقابل «برّ» فاجر را قرار داده است. «برّ» به دیگران میرسد و فاجر به هواهای نفس خود میرسد. فسق و فجور؛ عوض اینکه به دیگران توجّه کند نفس بر او مسلّط است. بر مرکب هوای نفس سوار شده است و هوا دارد او را میبرد. کسی که هوا او را میبرد کنترل ندارد. این فجره منفجر شدن است. این هیچ خطّ قرمزی ندارد. همینطوری سر خود را پایین انداخته است و دارد میرود. به همه چیز دست میزند. حالا این برق است، لخت است، آن را از بین میبرد و نمیفهمد. او کنترلی بر این محاسبه ندارد، فاجر است.
ریشهی همهی ناهنجاریها در بیتقوایی است
«و فاجرٌ» در برابر تقی شقی است. آن کسی که تقوا دارد مورد احترام است، ولی کسی که در اثر فجور مبتلا به شقاوت شده است، بدبخت شده است. شقاوت از همان مشقّت است. بیدینی آدم را به مشقّت میاندازد. تمام دردسرها برای بیتقواییها است، برای بیحساب و کتاب بودنها است. تقوا با محاسبه زندگی کردن است. تقوا حسابگر بودن در همهی افکار و احساسات و افعال ما است. کسی که در زندگی جدولی ندارد، نظمی ندارد، برنامهای ندارد، خطّ مشخّصی ندارد، از خط خارج شده است و دارد در بیراهه میرود فاجر است. او از مرز منفجر شده است. تا آبی در سد است به موقع منافذ سد را باز میکنند و تخلیه میشود. حساب و کتابی است، تخریبی ندارد. امّا اگر سد بشکند آن فجور میکند و طغیان میکند.
بی ارزش شدن فرد شقی و فاجر نزد خدا
گروه دوم را پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «و فاجرٌ شَقیٌّ» افرادی هستند که کنترل از دست آنها رفته است. قدرت نگهداری نفس خود را ندارد و فاجر هستند. اگر فاجر بود آن صفت بعدی چیست که دنبال آن میآید؟ «شقیٌّ» گرفتار دردسر دنیا و آخرت میشود. این جزء اشقیا میشود، جز بیسعادتها میشود. آن کسی که «برّ تقی» بود کَریمٌ عَلَى اللَّه» بود، ولی کسی که فاجر است، شقی است چه صفتی پیش خدا پیدا میکند؟ «هَیِّنٌ عَلَى اللَّه» پیش خدا مورد اهانت قرار میگیرد. نه تنها خدا او را احترام نمیکند، بلکه خدا او را مورد وهن و بیارزشی قرار میدهد. دیگر هیچ اعتباری پیش خدا پیدا نمیکند.
لعن خدا بر شیطان متمرّد
شیطان وقتی تمرّد کرد، تکبّر کرد تا آن وقت مورد احترام بود. در ملائکه بود، خطیب بود، بین فرشتگان سِمَت پیدا کرده بود، به محض اینکه تکبّر پیدا کرد خدا او را مورد اهانت قرار داد. اوّلاً گفت: «فَاخْرُجْ»[۱۳] یعنی برو. آدم از چشم خدا بیفتد، خدا میگوید از جلوی چشمان من دور شو. دوم اینکه او را معلون میکند. برای همیشه از رحمت خدا دور میشود. «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینِ»[۱۴] کسی که اعتبار خود را، آبروی خود را پیش خدا برد و از نظر خدا افتاد (یا رب نظر تو برنگردد) آدم با گناه باعث میشود که خدا نگاه او را برگرداند. برداشتن نگاه رحمت همانا و سقوط برای ابد در گودالهای جهنّم همانا. «هیّن على اللَّه»[۱۵] او در اثر تقوا کریم بود و این در اثر فجور هیّن شد.
پرهیز از تبعیض نژادی در سیرهی رسول خدا (صلوات الله علیه و آله و سلّم)
ایّام، ایّام حج است. حاجیهای ما إنشاءالله به سلامت رفتهاند. إنشاءالله در امان خدا بروند و برگردند. حوادث تلخ منا و مسجد الحرام إنشاءالله تکرار نشود. این حدیث شریف را پیغمبر خدا (صلوات الله علیه و آله و سلّم) در ایّام تشریق روی شتر سوار بودند و به مردم رو کردند و فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِد»[۱۶] ای خلایقی که اینجا هستید، تودههایی که به حرم آمدهاید بدانید که خدای شما یکی است، شما دو تا خدا ندارید. یک خدا دارید. «وَ إِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ» شما حلال زاده هستید، یک پدر دارید. پدر همهی ما حضرت آدم است، همهی ما پیغمبر زاده هستیم. «وَ إِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ» پدر شما یکی است.
«لَا فَضْلَ لِعَرَبِیٍّ عَلَى عَجَمِیٍّ» هیچ فضیلتی عرب بر عجم ندارد. «وَ لَا لِعَجَمِیٍّ عَلَى عَرَبِیٍّ» هیچ عجمی بودن… نژاد، نژاد فارس، نژاد ترک، برجستگی امتیازی بر نژاد عرب ندارد. «وَ لَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ» هیچ کسی که رنگ او سیاه است بر کسی که رنگین پوست است احمر است، سرخ پوست است فضیلتی ندارد. «وَ لَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ» هیچ سرخ پوستی بر سیاه پوستی امتیاز ندارد «إِلَّا بِالتَّقْوَى».
تقوا؛ ملاک برتری انسانها نسبت به یکدیگر
در میان چیزهایی که شمردیم، عرب، عجم، سیاه، سرخ، سفید فضیلت امتیاز تمام اینها یک چیز است و آن هم تقوا است. آدمی که میتواند نفس خود را مهار کند آدم محترمی است. آدم با ارزشی است. آدمی که در برابر پول عاجز است، خود را میفروشد، جاسوس میشود. خود را میفروشد نفوذی میشود، خود را میفروشد فرهنگ ساز بیگانه میشود و برای بیگانه پل میشود. خیلی بیارزش بوده است، قیمت کمی داشته است. چه ارزان خود را فروخت! تقوا آدم را گران میکند. هیچ قدرتی نمیتواند آدم باتقوا را بخرد.
هیچ شیطانی نمیتواند آدم باتقوا را به زمین بزند. همیشه پیروز است، همیشه فاتح است، امّا آدم بیتقوا همیشه شکست خورده است. خودش هم پیش خودش شرمنده است چون هیچ وقت نتوانست خود را نگه دارد. چن هر گناهی که آمده است آلوده شده است. لذا به اندازهی روزهای عمر خود شرمندگی دارد. هیچ روزی نبوده است که شیطان او را زمین نزند و ملائکه گناهی از او ثبت نکند. هر روز یک شرمندگی! هر روز یک برگ ننگینی بر پروندهی عمر او اضافه شد! بیتقوایی چطور انسان را خار میکند. چطور شرمندگی برای انسان به وجود میآورد و تقوا سربلندی انسان است.
رحمت خدا بر قلب انسان صالح
حدیث سوم: «إنّ اللَّه لا یَنظُر إلى أحسابِکُم وَ لا إلى أنسابِکُم وَ لا إلى أجسامِکُم وَ لا إلى أموالِکُم وَ لکن یَنظُرُ إلى قُلوبِکُم»[۱۷]. حضرت خاتم (صلوات الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ» باور کنید خدا به حسب شما نگاه نمیکند. پسر چه کسی هستید، از کدام فامیل هستید، خدا به این نظر نمیکند، نگاه نمیکند و نه به اجسام شما. قدّ شما چقدر است، چشم و ابروی شما چطور است، رنگ شما چیست، خدا به اینها توجّه نمیکند. «وَ لَا إِلَى أَمْوَالِکُمْ» چقدر پول در حساب شما است. درآمد شما چقدر است، چقدر مستقلّات و خانه دارید، سِمَت شما چیست. خدا به اینها نظر نمیکند. اینها چیزهایی نیست که خدا به اینها توجّه کند؛ نه حسب، نه جسم، نه مال. «وَ لکن» پس خدا به چه چیزی توجّه میکند؟ «وَ لَکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ» خدا به دلهای شما نگاه میکند. «فَمَن کانَ لَهُ قَلبٌ صالِح» اگر کسی قلب صالح دارد… دل خود را درست کن، دل خود را آباد کن، دل خود را جارو کن، دل خود را شستشو بده، این خانهی خدا است، آن را نجس کردی! بیا لکّههای نجاست را از دل خود بشور و خانهی خدا را نجس نکن. «تُحَنِّن اللَّه عَلَیه» حنان میل پیدا کردن است. خدا رحمت خود را به سوی او منعطف میکند. خدا حنّان است؛ «یا حَنّانُ یا مَنّان». حنین محبّت کردن است، گرم شدن است، تمایل پیدا کردن است. «وَ إنَّما أنتُم بَنو آدم» همهی شما فرزندان آدم هستید. «وَ أحَبُّکُم إلیهِ أتقاکُم» محبوبترین شما پیش خدا باتقواترین شما است.
ویژگی متّقین
یک حدیث هم از تفسیر شریف مجد البیان بخوانم. در ایّام حضرت رضا هستیم. از سیّد انام پیغمبر خدا نقل میکنند در تفسیر متّقین فرمود: «الَّذِینَ یَتَّقُونَ الْمُوبِقَاتِ»[۱۸] اهل تقوا چه کسانی هستند؟ اهل تقوا کسانی هستند که خود را از موبقات یعنی مهلکات، چیزهایی که آدم را هلاک میکند، گناهانی که موجب هلاکت انسان میشود، آدمهای باتقوا خود را از این گناهان مهلک نگه میدارند. «وَ یَتَّقُونَ تَسْلِیطَ السَّفَهِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ» علاوه بر اینکه جوارح خود را، چشم و گوش خود را، زبان و شکم خود را، دامن خود را از گناهان کبیره حفظ میکنند، از موبقات حفظ میکنند مبدأ میل آنها دل است. آدمی که بوالهوس شده است عقل خود را از دست داده است. «إنارَهُ العَقلِ مَکسوفٌ بِطوعِ الهَوى»[۱۹] نور عقل با ابر سیاه هوا و هوس از کار میافتد. دیگر سوی خود را از دست میدهد.
تقوای دل
فرمود آدم نفس و باطن خود را گرفتار سفه نکند. هوا و هوس را بر قلب خود مسلّط نکند. فرمود: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»[۲۰] کسانی که ظاهر آنها آراسته است نشانهی این است که دل آنها تقوا دارد. «فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب» بنابراین باید دل را محکم کرد، کشیک دل را کشید. باید نگذاریم هر آشغالی در دل ما راه پیدا کند. محبّت دنیا، محبّت شهوت، محبّت شهرت، محبّت قدرت موجب این میشود که خانهی دل ویران شود. خانهی دل که ویران شد اعمال آدم به حرام کشیده میشود. اینجا است که آدم قدر بزرگان را میداند و میفهمد که هر کسی به یک جایی رسیده است بیخود به آنجا نرسیده است.
آقای بهجت میفرمودند مرحوم آیت حق، آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی مفسّر گفته بود در عمر خود از زمان بلوغ تا امروز یک گناه از خود سراغ ندارم. مرحوم مقدّس اردبیلی که رضوان و رحمت خدا بر او باد به مقامی رسیده است که شاگرد او میر علّام میگوید در دل شب من هوای مقدّس اردبیلی را داشتیم. دیدم از خانه بیرون آمد، من هم دنبال او راه افتادم. شبها در حضرت امیر (علیه السّلام) را میبستند و قفل بود، ولی مقدّس اردبیلی که جلوی در آمد در به روی او باز شد و مقدّس به داخل رفت! من هم منتظر ماندم تا برگشت. جلوی او رفتم و گفتم آقا من شاهد بودم که در بستهی حرم بدون دربان به روی شما باز شد. جریان چه بود؟ این حرکت شبانهی شما چه پیامی داشت؟ مرحوم مقدّس اردبیلی دید که آشکار شده است، با من شرط کرد که تا زنده هستم این سرّ من را با کسی بازگو نکن. فرمود من در یک مسئلهی فقهی مطالعه میکردم که با فکر و مسئلهی خود نتوانستم مشکل را حل کنم. پیغمبر (صلوات الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»[۲۱] رفتم در علم پیغمبر را مورد توسّل خود قرار دادم. به حضرت امیر (علیه السّلام) مراجعه کردم. کنار ضریح به امیر المؤمنین (علیه السّلام) مشکل فقهی خود را عرض کردم. حضرت امیر (علیه السّلام) به من فرمودند:فرزند من حضرت مهدی (علیه السّلام) در مسجد سهله است. برو مسئلهی خود را با آقای خود مطرح کن. حواله گرفتم و پیش حضرت مهدی (علیه السّلام) در مسجد سهله رفتم و مشکل فقهی خود را با دو لب دُرَر بار امام زمان (علیه السّلام) مطرح کردم.
تقوا در عمل و عقیده
آدم از کجا به اینجا میرسد؟ «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[۲۲] (رو مجرّد شو مجرّد را ببین) آدم تا پاک نباشد به پاکان اتّصال پیدا نمیکند، ارتباط پیدا نمیکند. تنها با دعای ندبه خواندن که کسی امام زمان را ندیده است. هر جمعه میرویم میگوییم «مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاک»[۲۳] آقا جان چه زمانی میشود که شما به ما نگاه کنید و ما هم شما را تماشا کنیم. «مَتَى نُغَادِیکَ وَ نُرَاوِحُکَ» آقا جان چه زمانی میشود که دست من به دامن شما برسد. مدام میگویم. «لَیْتَ شَعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى»[۲۴] دردها را میگوییم دوای آن چیست. دوای آن تقوا است. آدم تا پاک نشود… گناه حجاب است، نمیگذارد آدم به امام زمان خود برسد. لذا تقوا در عقیده، تقوا در ملکات فاضله و نفسانیّات و تقوا در عمل شرط اتّصال به اولیاء و ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) است که در این آیهی کریمه به این کیفیت همه چیز را خلاصه کرده است.
اگر میخواهید که خدا نگاه همه جانبه به شما بکند در مراحل معنوی و نوری و قربی و حبّی و درجات ملکوتی و اینکه در دنیا هم زندگی شما نور داشته باشد، آرامش داشته باشد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۲۵] پاک زنده کنید.
«اَلسَّلامُ عَلیَکَ یا غَوثَ الَحفان» فردا شب شب زیارتی مخصوصه حضرت علی بن موسی الرّضا (علیه السّلام) است. شب بیست و سوم ذیقعده زیارت مخصوصه امام رضا (علیه السّلام) و احتمال شهادت حضرت ثامن الحجج (علیه السّلام) است. از مظلومترین امامان ما امام رضا است. میدانید شباهتهایی به مادر خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارند. یکی از شباهتها تنها جان دادن امام رضا (علیه السّلام) است.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۳]– سورهی اعراف، آیه ۲۶٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۲۴۶٫
[۵]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱۲، ص ۳۴۸٫
[۶]– سورهی لیل، آیات ۵ تا ۷٫
[۷]– همان، آیه ۵٫
[۸]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱۲، ص ۳۴۸٫
[۹]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۱۰]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱۲، ص ۳۴۸٫
[۱۱]– سورهی انبیاء، آیه ۲۶٫
[۱۲]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱۲، ص ۳۴۸٫
[۱۳]– سورهی ص، آیه ۷۷٫
[۱۴]– همان، آیه ۷۸٫
[۱۵]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱۲، ص ۳۴۸٫
[۱۶]– معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، ص ۲۱٫
[۱۷]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۱۶، ص ۵۶۴٫
[۱۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲، ص ۳۴٫
[۱۹]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۵، ص ۴۰٫
[۲۰]– سورهی حج، آیه ۳۲٫
[۲۱]– التوحید (للصدوق)، ص ۳۰۷٫
[۲۲]– سورهی واقعه، آیه ۷۹٫
[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۰۹٫
[۲۴]– همان، ص ۸۷٫
[۲۵]– سورهی حجرات،آیه ۱۳٫
پاسخ دهید