آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- نعمتهای الهی؛ غیر قابل شمارش
- جهنّم و وجود شیطان منشأ خیری برای انسانها
- نگاه قرآن در مورد خلقت زن و مرد
- جایگاه و ارزش زنان در غرب
- جایگاه انسان در دنیای غرب برابر با حیوان
- بندگی خالصانه و ظهور کرامات به اذن خداوند
- مخدوش شدن هویّت انسانی در دنیای غرب
- خلقت حضرت آدم، حوّا و انسان
- اهمیّت و ارزش حفظ حیات انسانها
- مجرای خلقت از اوّل آفرینش تا پایان عالم
- آیا امام زمان (سلام الله علیه) همسر و فرزند دارند؟
- محلّ اقامت امام عصر (سلام الله علیه) در زمان غیبت
- نسل سادات از کجا و چگونه پدید آمدند؟
- تمامى نژادهاى بشر، پدید آمده از یک زن و مرد
- ارزشهای معنوی، تعیین کننده رتبهی انسانها
- داستان جالب میرزای قومی و فتحعلی شاه قاجار
- نماز شب به منزلهی چراغی در برزخ
- خداوند نور آسمانها و زمین
- علمی که انسان را به خدا برساند نور است
- اساس اعمال بر نیّت استوار است
- تقوا؛ بزرگترین ارزش انسانی
- دسته بندی انسانها در بیان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- افراد نیکوکار
- فرد پرهیزکار و باتقوا در امور
- تقوا؛ شرط قبولی اعمال نیک
- شرط پذیرش اعمال نزد خداوند
- ماه ذی القعده؛ یکی از ماههای حرام
- اعمالی که نباید در ماههای حرام انجام داد
- چلّهنشینی حضرت موسی (سلام الله علیه)
- چهل شبانه روز پرستش خالصانه پروردگار
- مائدهی آسمانی برای فرزند آیت الله غروی
- بندگی و عبودیّت خالصانه پروردگار
- حجابها را کنار بزنیم تا خدا را ببینیم
- رنگ الهی بگیریم
- دههی کرامت فرصتی برای توبه به درگاه الهی
- کریمهی اهل بیت؛ حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها)
- امام حسین (علیه السّلام) بر بالین علی اکبر (علیه السّلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ».[۲]
نعمتهای الهی؛ غیر قابل شمارش
چون قدرت خدای متعال لایتناهی است، خلقت او هم لایتناهی است، به وسعت قدرت خود مخلوق آفریده است. این است که تنوّع مخلوقات طوری است که «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[۳] هیچ دستگاه ریاضی و کامپیوتری تاکنون توان احصاء مخلوقات خدا را نداشته است. هیچ ابزار و وسیلهای که بتواند به مخلوقات الهی احاطه پیدا کند تاکنون پیدا نشده است و این هم جزء معجزات قرآن کریم است. همینطور که بقاء نسل پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طریق حضرت زهرا (سلام الله علیها) وعدهی قطعی خداوند بود و در طول تاریخ دشمن نتوانست نسل پیغمبر را محو کند، بلکه علی رغم همهی شهدایی که از این سلسلهی جلیله تقدیم بارگاه خدا شده است، همهی عالم را ذریّهی پیغمبر گرفته است و نسل کثیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) همچنان مایهی افتخار ما است و خدا از این پیشگوییها فراوان کرده است. یکی از مطالب قطعی که خدای متعال در قرآن فرموده است، این است که نعمتهای خدا قابل شمارش نیست «لا تُحْصُوها».
جهنّم و وجود شیطان منشأ خیری برای انسانها
از جملهی تنوّعی که در میان مخلوقات که همه نعمت الهی هستند… شیطان برای خود بدبخت است، ولی برای عالم نعمت است. اگر شیطان نبود مبارزه نبود، جهاد نبود، شهادت نبود، مقابلهی با هوا و هوسها نبود و خودسازی و پخته شدن در این مبارزات پیش نمیآمد و انسانها به کمال مطلوب نمیرسیدند. جهنّم هم برای جهنّمیها نقمت است، ولی برای کلّ عالم نعمت است. خانهای که در آن خانه سرویسهای بهداشتی پیش بینی نشود خانهی کاملی نیست. خانهای که اتاق پذیرایی دارد، خانهای که خلوت سرا برای عبادت با خدا دارد سرویس بهداشتی هم دارد. این جهنّم سرویس بهداشتی عالم خلقت است. بالاخره این قاذورات و فضولات به یک جایی ریخته شود و آنجا جهنّم است.
جهنّم تحقّق عدل خدا است. جهنّم رحمت الهی بر مظلومین عالم است که ظالم جزای خود را و سزای خود را میبیند. علاوه بر این جهنّم تجلّی صفات جلال خدا است. خدا قهّار است، خدا منتقم است، خدا شدید العقاب است. اگر جهنّم نبود این صفات الهی کجا بروز میکرد؟! این است که در نظام کلّی عالم جهنّم هم نعمت است.
نگاه قرآن در مورد خلقت زن و مرد
حالا خلقت بشر هم متنوّع است. خدای متعال در میان بندگان خود به قدری ویژگیهایی قرار داده است. این نسلها گذشته است و ما آمار دقیقی از نسلهای گذشته، از زمان آدم تا به امروز نداریم. خدا میداند چه انسانهایی و با چه ویژگیهایی آمدهاند و رفتهاند، ولکن خدا بعضی از این تفاوتها و تنوّعهای ظاهری را در این آیه آورده است.
«إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى»[۴] یکی از اختلافات خلقت، اختلاف ظاهری در مرد بودن و زن بودن است. خدای متعال علی رغم رسوم جاهلیّت در موقع نزول قرآن که زنان جز آدم به حساب نمیآمدند (زنان جایگاه اجتماعی مردان را نداشتند)، ولی خدا خطاب به بشریت میکند و میگوید ما شما را آفریدیم؛ بخشی از شما مرد و بخشی از شما زن است. خدا در این آیهی کریمه این را نیمی از پیکرهی انسانیّت به حساب آورده است.
جایگاه و ارزش زنان در غرب
این دنیای غرب دنیای فریب، دنیای دروغ، دنیای ظلم، دنیای قتل و غارت که دم از حقوق زن میزنند و زن در دنیای غرب فقط وسیلهای برای هوس رانی بلهوسها است، وگرنه برای زن ارزش انسانی قائل نیستند. طبق آمار دقیق در آمریکا از هر ۴ زن یک زن مورد تجاوز قرار میگیرد. اینها که اینقدر دم از ارزش انسان و حقوق بشر و حقوق زنها میزنند و فریاد آنها به آسمان بلند شده است!
جایگاه انسان در دنیای غرب برابر با حیوان
اصلاً در دنیای غرب انسان ارزش انسانی ندارد، ارزش حیوانی برای انسان قائل هستند. انسانی که اعتقاد به اومانیست دارد و اومانیسم را به عنوان یک مکتب میداند. در ظاهر دم از انسان میزند ولی انسانی که ابدیّت ندارد، انسانی که با خدای لایتناهی ارتباط ندارد، انسانی که ظرفیّت لایتناهی او کشف نشده است چه ارزشی دارد. اینها انسانیّت را زیر پا له کردهاند.
آفرینش انسان؛ عظمت و خلاقیّت خداوند
انسانی ارزش دارد که میتواند خود را ابدی و ازلی بسازد. میتواند جلوهی قدرت مطلقهی خدا باشد. به مرحلهی «کُن فَیکون» برسد. «عَبدى أطِعنى حَتّى إجعَلَکَ مِثلى فَانّى أقول کُن فَیکون فَانتَ تَقولُ کُن فَیَکون»[۵] آقا علیّ بن موسی الرّضا (علیه الصّلاه و السّلام) زیر درختی که خشک شده بود نشست. به برکت نزول اجلال حضرت رضا (علیه السّلام) این درخت سبز میشود، برگ میدهد و مردم از آن استفاده میکنند. این قدرت که بدون هیچ فعل و انفعالی…، حالا یک وقت بعدها بشر بتواند درخت خشک را، درخت مرده را بدون فعل و انفعالاتی زنده کند. امّا بدون اینکه آدم دست بزند و ارادهی او احیاگر باشد.
بندگی خالصانه و ظهور کرامات به اذن خداوند
در وجود نازنین حضرات معصومین مرده را زنده کردن و زنده را میراندن کم نیست. آنها که امام بودند، معصوم بودند. بزرگانی مانند مرحوم آیت حق آقا میرزا علی آقای قاضی (اعلی الله مقامه) دست به خشت گِلی میزند و طلا میشود، فقط دست میزند و طلا میشود. اشاره به مار خطرناک میکند و میگوید: موت به اذن الله و میمیرد. انواع خارق عادتهایی که از امثال مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و دیگر بزرگانی که ارتباط خود را با خدا قوی کردند و با نردبان تقوا بالا رفتند و کرامت الهی پیدا کردند. اینها خداگونه شدند.
مخدوش شدن هویّت انسانی در دنیای غرب
دنیای غرب این ظرفیّت را برای انسانها نابود کرده است و این راه را بسته است، در حدّ یک حیوانی که هر قدر ترقّی علمی پیدا کند، پیشرفتهای محیّر العقول علمی پیدا کند…
گر در هوا روی مگسی باشی ور در آب روی خسی باشی
اینها در حدّ یک حیوانی که مرفّه است و تجهیزات همه برای تقویت حیوانیّت آنها است. امّا اراده که خصیصهی انسان است و ارادهی او باید ذوب در مشیّت خدا شود و کار ارادهی الهی را بکند این را به کلّی از بشریت سلب کردند.
خلقت حضرت آدم، حوّا و انسان
خدای متعال در اینجا مرد و زن را مخاطب قرار داده است. «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى»[۶] انسان مخلوق خدا است، چه مرد باشد و چه زن. نیمی از انسانها مرد هستند و نیمی زن هستند. «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ» البتّه ما در روایات داریم این «مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى» پدر ما حضرت آدم و مادر ما حضرت حوّا است. این قدرتنمایی خدا است. چه استعدادی به بشر داده است که در ابتدا یک زن و مرد بیشتر نبودند. امروز ۶ میلیارد بشر همه تکثیر همان یک سلول است که همینطور تکثیر شده است و به ۶ میلیارد رسیده است و از این هم بیشتر میشود.
اهمیّت و ارزش حفظ حیات انسانها
باز از جمله مسائلی که در قرآن کریم ارزش انسان را معرّفی میکند میفرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً»[۷] چرا؟ برای اینکه یک آدم، یک مرد و یک زن یک نسل شده است. این نسل هم همینطور ادامه دارد. خدا میداند تا چه زمانی ادامه دارد و عدد نسل به کجا خواهد رسید. یک انسان بود که این همه شده است. پس هر انسانی میتواند ظرفیّت ایجاد و مجرای ورود نسلهای بینهایت باشد. انسان یک نفر را میکشد فقط یک نفر را که نمیکشد! ما نمیدانیم اگر او میماند نسل او به کجا میرسید! بنابراین همینطور که از یک آدم، از یک مرد و یک زن این همه انسان پیدا شده است، هر انسانی از بچّهی همان یک مرد و یک زن میتواند منشأ نسلها باشد.
مجرای خلقت از اوّل آفرینش تا پایان عالم
از این جهت میگویند که حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) و امیر المؤمنین (علیه السّلام) که از جمله تفسیرهایی که برای «ذَکَرٍ وَ أُنْثى» این آیه آمده است یکی آدم و حوا است و یکی پدر ما امیر المؤمنین (علیه السّلانم) و مادر امامان، مادر خلقت حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است که اینها اساس عالم خلقت هستند. «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى»[۸] در این ظاهر آدم پدر است، ولی امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: «کُنتُ مَعَ الأنبیاءِ سِراً»[۹] من با همهی انبیاء همراه بودم. امیر المؤمنین (علیه السّلام) آدم را بدرقه کرده است. در واقع او اساس است که جان پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و خاتم «أَوَّلَ مَا خَلَق»[۱۰] است و جلوهی «أَوَّلَ مَا خَلَق» امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب (صلوات الله علیه) است و سوم حضرت زهرا (سلام الله علیها) است که اینهای مجرای خلقت از ابتدای تکوین عالم آفرینش تا پایان و انقراض عالم است که انقراض هم ندارد. همیشه پدر و مادری واقعی به عهدهی اینها است، «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى».[۱۱]
آیا امام زمان (سلام الله علیه) همسر و فرزند دارند؟
این نسل کثیری که امروز سادات جلیل القدر، سادات علوی، حسنی، حسینی، سجادی و باقری، صادقی، موسوی، رضوی، جوادی، تقوی، نقوی و عسکری، ما نسل حضرت حجّت را خبر نداریم. در بین زیارت نامهها از دو زیارت نامه استفاده میشود که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) ما باید اهل بیت داشته باشد. یکی زیارت روز جمعه است که آنجا میگویم «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِک»[۱۲] این نشان میدهد که آقا جان ما باید اهل بیتی داشته باشند، نسلی از ایشان هم باید در میان نسل ما پراکنده باشند که ما خبر نداریم. در یک زیارت نامهی دیگری هم آمده است، تا جایی که من اطّلاع دارم، هر دو جا را دیدم.
سؤالی هم که از بعضی از بزرگان شده است آنها هم یک خبرهایی دادند، مانند جناب سیّد ابن طاووس که به پسر خود جناب سیّد محمّد خطاب میکند که آقا اخیراً عیالی انتخاب کردند. وقتی ازدواج کنند قاعدتاً باید توالد و تناسل هم داشته باشند، ولی خبر نداریم. نمیتوانیم خبر قطعی داشته باشیم.
محلّ اقامت امام عصر (سلام الله علیه) در زمان غیبت
آن چیزی که در زیارت نامهها آمده است لازم نیست که بالفعل اهل بیت داشته باشد، شاید به اعتبار آینده است. چون نوع زندگی حضرت حجّت (ارواحنا فداه) یک زندگی بیابانی است. خود ایشان میگوید که پدر من امام حسن عسگری (علیه السّلام) به من وصیّت کردهاند که من در کوهها زندگی کنم. برای اینکه جان ایشان محفوظ بماند در جمعیّت میآیند ولی ناشناخته میآیند. إنشاءالله وقتی ما ظهور را ببینیم به هم میگوییم که به یاد دارید این آقا را در کربلا دیدیم، به یاد دارید که در فلان مجلس دیدیم، به یاد دارید که در تشییع جنازهی فلان شهید این آقا را دیدیم. دیدیم و نشناختیم! آقا جان ما را خیلیها دیدند ولی نشناختند. وقتی ظهور میکنند به هم نشان میدهند و میگویند این آقا را دیده بودیم، ولی نشناختیم! اجمالاً ما نمیدانیم، حقیقتاً نمیدانیم.
نسل سادات از کجا و چگونه پدید آمدند؟
ولی این نسلی که شما امروز از سادات جلیل القدر شناسنامهدار در سراسر عالم پیدا میکنید و آن کسانی که شناسنامهی سیادت ندارند ولی مادر آنها سیّد بوده است یا پدر و مادر آنها سیّد بوده است و دورههای خفقان سیادت خود را مخفی کردند، بعداً که نسل آنها گم شده است ولی واقعاً سیّد هستند خیلی بیش از این حرفها است.
این از نسل حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) بوده است، امام حسن (علیه السّلام) بوده است، امام حسین (علیه السّلام) بوده است، حضرت زینب (سلام الله علیها) بوده است و حضرت امّ کلثوم (سلام الله علیها). از چهار فرزند این همه سیّد پدیدار گشته است، حالا بچّههای امّ کلثوم را به حساب نمیآورند.
یکی از فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زمان خود کشته شده است و صاحب اولاد نشده است، ایشان حضرت محسن (علیه السّلام) است. اگر این محسن میماند خمس از ذراری امیر المؤمنین (علیه السّلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را از بین بردند. «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»[۱۳]، فقط یک محسن کشته نشده است. باید آن استعداد را در نظر گرفت که اگر محسن میماند به کجا میرسید! حالا که از امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) این همه نسل باقی مانده است، اگر حضرت محسن میماند الآن چه سفرهی وسیعی از برکات سادات به ما میرسید.
تمامى نژادهاى بشر، پدید آمده از یک زن و مرد
خدا در این آیهی کریمه میخواهد این قدرت را بگوید. «إِنَّا خَلَقْناکُمْ»[۱۴] ما شما را آفریدیم، «مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى» یک زن و مرد آفریدیم ولی توسعه پیدا کرد و تمام کرهی زمین راگرفته است و طولی نمیکشد که این بشر به تمام کرات دیگر هم قدم میگذارد و عالم را میگیرد. «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»[۱۵] همهی عالم را مسخّر شما کردیم. این ستارگان هم ممکن است یک روزی محیط زندگی بشر شود. این همه کثرت به یک مرد و به یک زن برمیگردد. «مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»[۱۶] این شعبهها، این قبیلهها، این نژادها، این رنگها، این گویشها، این قدهای متفاوت، استعدادهای متعارف، هنرهای مختلف، سلیقههای مختلف وجود دارد و إلی ماشاءالله تنوّع در میان انسانها وجود دارد، ولی هیچ کدام از اینها ارزش نیست.
ارزشهای معنوی، تعیین کننده رتبهی انسانها
نه زن بودن نه مرد بودن، نه سیاه بودن و نه سفید بودن، نه قد بلند بودن و نه کوتاه قد بودن، هیچ کدام از اینها مهم نیست، قرآن کریم میخواهد به ما ارزشی شدن را بیاموزد. شما نمیتوانید روی آن چیزی که از دست رفتنی است حساب کنید. مردها میمیرند، زنها میمیرند، سیاهها میمیرند، سفیدها میمیرند. ذوق و سلیقهها همه از بین میرود. چیزی میماند؟ آن چیزی که میماند ارزش است «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».[۱۷] تمام این دانشمندان میمیرند، خیال نکنید که علم اینها میماند. نه هر چیزی که ذهنی است پاک میشود و علم هم میمیرد. آن چیزی که میماند «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ».[۱۸]
داستان جالب میرزای قومی و فتحعلی شاه قاجار
یک مثالی را نقل میکنند، میگویند مرحوم میرزای قومی (اعلی الله مقامه) حمّام بودند. فتحعلی شاه هم افتخار کرد که با مرجع زمان خود حمام برود. آن وقت حمامهای خصوصی نبود، حمّام عمومی بود. آنجا مرحوم میرزای قومی به فتحعلی شاه گفت: تو سلطنت داری، قشون داری، خزینه داری، رتق و فتق داری، الآن که حمّام آمدیم از این دارایی و امکانات و جاه و جلال خود، قشون خود، جواهرات و خزینهی خود اینجا چه چیزی داری؟ عرض کرد چیزی ندارم، فقط یک لنگ دارم. فرمود: موقع مردن هم همین است، تمام اینها میماند و تو میروی! ولی من هر چیزی که بیرون دارم اینجا هم دارم. من با دارایی خود به قبر منتقل میشوم. از علم و دانش، فقه و اصول و کلام، دعاها و عبادتها در وجود خود نهفته کرده است، دارایی خود را در خانه نگذاشته است، هر جا برود با خود میبرد.
نماز شب به منزلهی چراغی در برزخ
انسان که الهی شد و برای خدا درس خواند این درس خواندن برای خدا نور است «الْعِلْمُ نُورٌ»[۱۹] هر علمی نور نیست. علم فیزیک در عالم برزخ کاربرد ندارد. یک فیزیکدان وقتی میمیرد هم خود او میمیرد و هم علم او به درد آنجا نمیخورد. آن کسی که برق را اختراع کرده است برای این عالم است. چون ما که به عالم برزخ میرویم چشم ما بسته میشود. نوری که با این چشم میدیدیم به ما نور نمیدهد، ما به یک نور دیگری لازم داریم. به نور نماز شب لازم داریم که فرمود: «صَلَاهُ اللَّیْلِ سِرَاجٌ لِصَاحِبِهَا فِی ظُلْمَهِ الْقَبْر»[۲۰] نماز شب چراغ قبر است. اگر میخواهید آنجا چراغ داشته باشید اهل نماز شب باشید.
خداوند نور آسمانها و زمین
«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِم»[۲۱] آنجایی که مؤمن و مؤمنین نور دارند، این مخترعین نور و سازندگان نورافکن در آنجا هیچ نوری ندارند. آنجا عالم، عالم دیگری است. خورشید میمیرد، ماه میمیرد، این نورهای مصنوعی همه از بین میروند. در آن عالم این نورها به درد نمیخورد. آن حواسی که با این نورها کار میکند با ما در قبر نیست. بر فرض چراغ آنجا روشن باشد، ولی چشم و زبان از کار افتاده است، گوش از کار افتاده است. این دیگر بدن نیست که بخواهد از این نور استفاده کند. یک نور دیگر میخواهد.
علمی که انسان را به خدا برساند نور است
عالم برزخ یک نور دیگر میخواهد. ما باید اینها را چه کار کنیم؟ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۲۲] خدا نور آسمانها و زمین است. آن مقدار ارتباطی که با خدا داریم، ارتباط آگاهانه که خود ما انتخاب میکنیم تبدیل به نور میشود.
علم هم همینطور است. چه علوم حوزوی، چه علوم دانشگاهی، هر کسی برای خدا درس بخواند ظاهر او درس خواندن است ولی باطن آن نور است. «الْعِلْمُ نُورٌ»[۲۳] که این نور را «یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»[۲۴] خدا در دل کسی قرار میدهد که میخواهد او را هدایت کند. میخواهد او را در مسیری قرار دهد که به خود خدا برسد.
اساس اعمال بر نیّت استوار است
تمام کارهایی که با انگیزهی الهی انجام میشود، چه کار علمی باشد، چه کار صنعتی باشد، چه کار تجارتی باشد، چه کار زراعتی باشد «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّات»[۲۵] عمل به نیّت نمره میگیرد، اگر نیّت خدا بود هر کاری میشود. اگر نیّت نماز ریا باشد ظاهر آن نماز است، باطن آن جهنّم است! زکاتی که واجب است، خمسی که واجب است، حالا در مستحبّات نیّت نکرد فقط از دست رفته است. ولی خمس داده است ریایی داده است. اجر که نبرده است، بلکه تبدیل به معصیت شده است. ریا یک معصیّت کبیره است. نماز ریایی، خمس ریایی، زکات ریایی، جهاد ریایی هیچ نوری ندارد و ظلمت محض است.
تقوا؛ بزرگترین ارزش انسانی
خدای متعال میگوید این تنوّع در هنر و ذوق و سلیقه و استعداد و نبوغ و امثال اینها برای شما ارزش نیست، اگر دنبال ارزش هستید «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۲۶] آن چیزی که برای خدا ارزش دارد باتقواترین شما است. دو حدیث در این رابطه برای شما می خواهیم بگوییم.
دسته بندی انسانها در بیان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
وجود نازنین پیامبر اکرم محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: یا ایها النّاس «کُلُّکُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَاب»[۲۷] همهی شما از آدم هستید و آدم هم از خاک است. در میان این همه بچّههایی که از آدم باقی ماندند «فَالنّاسُ رَجُلان»[۲۸] مردم دو گروه هستند، بنی آدم، بچّههای آدم به دو گروه تقسیم شدند؛ ناریها هستند و نوریها هستند. جهنّمیها هستند و بهشتیها هستند. خداییها هستند و هواییها هستند. الهیها هستند و شیطانیها هستند.
افراد نیکوکار
دو گروه تقسیم شدند. یک گروه «رَجُلٌ بِرٌّ تَقیٌ کَریمٌ عَلَى اللَّه» یک گروه آدمهایی هستند که کارهای خوب میکنند. «برٌّ» یعنی نیکوکار هستند، کار بد از آنها سر نمیزند. هر کاری میکنند کار خوب است. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»[۲۹] اینها در مقام خدمت به دیگران هستند، خدمت به عائله هستند. پای کسی را نمیگیرند، همیشه دستگیری میکنند. کسی را زمین نمیزنند، همیشه افتادهها را بلند میکنند. این یک صفت است اینها به بر کمک میکنند، به نیکیها کمک میکنند.
فرد پرهیزکار و باتقوا در امور
صفت دوم این است که تقی هستند، پروا دارند، خود حفاظتی دارند، خود مراقبتی دارند، مواظب چشم خود هستند. چشم آنها آلودگی پیدا نمیکند. مواظب زبان خود هستند. ببینید برّ و تقوا در کنار هم ذکر شده است. هم در آن آیه «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» هم کارهای خوب بکنید و هم کارهای خوب خود را آلوده نکنید. جوارح خود را نجس نکنید، جوانح خود را نجس نکنید. غیر خدا را شریک قرار ندهید. خالص باشید، قاطی نکنید. اینجا هم فرمود: «بِرٌّ تَقیٌ»[۳۰].
تقوا؛ شرط قبولی اعمال نیک
«کَریمٌ عَلَى اللَّه» اگر انسان در زندگی خود اهل دستگیری از بندگان خدا بود، دلها را شاد میکرد، بیچارگان را به نوا میرساند، جوانهای عزب را از این ناراحتی و گرفتاری نجات میداد، بیکارهایی که در اثر بیکاری سرگردان هستند، دلیل میشد تا اینها را از سر گردانی نجات دهد. کارهای خوب میکرد ولی تقوا را هم رعایت میکرد.
خیلیها هستند که کارهای خوب زیاد میکنند ولی اگر گناه هم پیش بیاید گناه میکنند. اینها خرمنهای کار خوب خود را با بنزینی که گناه باشد و کبریتی که کارهای شیطانی باشد آتش میزنند، از بین میبرند. اگر کار خوب کردید باید این را نگه دارید و این در دژ تقوا نگه داری میشود. تقوا نباشد کار خوب به درد نمیخورد. اساس این است که انسان با تقوا کار خوب انجام دهد.
شرط پذیرش اعمال نزد خداوند
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[۳۱] خدا فقط از متّقین قبول میکند. کارهای خیر میکند… رشوه میگیرد و میآید اطعام میدهد. دزدی میکند و به ایتام میدهد، دار الایتام میسازد. رباخور است، خون مظلومین را مکیده است و حالا مدرسه میسازد، با پول ربایی مدرسه میسازد. اینها اصلاً به درد نمیخورد. انسان اگر کار خوب کرد این کار خوب باید در صندوق نسوز تقوا نگه داری شود وگرنه آتش میگیرد و همه چیز از بین میرود. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»[۳۲] ولی اگر تقوا نباشد این بر، بر نیست. اینجا وجود نازنین پیغمبر خدا (صلوات الله علیه) فرموده است برّ و تقوا در کنار هم است. اگر برّ و تقوا بود «کَریمٌ عَلَى اللَّه»[۳۳] میشود، این ارزش و اعتبار الهی پیدا می کند. پیش خدا ارزش پیدا میکند.
این مقدار در مورد آیهی کریمه بود. دو یا سه تذکّر مفید هم راجع به این ایّامی که در پیش داریم بگوییم.
ماه ذی القعده؛ یکی از ماههای حرام
ماه ذی القعده الحرام یکی از ماههای حرام است. یکی از امتیازات این ماه این است که در زمان جاهلیّت هم جنگ در این ماهها تعطیل بوده است. وحشیگریها، غارتگریها، جنگهایی که جاهلیّت داشتند و همیشه ناامن بودند، در این چهار ماه حرام برای اینکه بتوانند تجارت خود را انجام دهند و زندگی آنها نابود نشود، یک سنّتی بود که پذیرفته شده بود و جنگ در این ماهها حرام بود.
اعمالی که نباید در ماههای حرام انجام داد
این ماه ماه حرام است. جنگ با خدا را باید تعطیل کرد. جنگ با بندگان خدا را باید تعطیل کرد. کینهها، کدورتها، قطع رحمها که اینها از علائم ناسازگاری از جمله ناسازگاریهای خانوادگی است. در این ماه باید آتش بس داد. فقط باید کارهای خوب را حمایت کرد، همهی کارهای بد آتش بس است. در این ماه باید کار بد نکنیم. هم تیر شیطان را دریافت نکنیم و هم خود ما جامعه را با نیّت بد تیرباران نکنیم. مبتلا به آشوب نشویم، جنگ زده نشویم. امنیّت و آرامش و اعتماد عمومی، تعاون، همراهی، همگامی، هم افزایی، همدلی داشته باشیم. این یکی از امتیازات ماه حرام است.
چلّهنشینی حضرت موسی (سلام الله علیه)
امتیاز دوّمی که این ماه دارد… در قرآن کریم داریم «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»[۳۴] اگر عمری داشتیم، خدا به ما مهلتی داد تا یک ماه ذی الحجّهی دیگر را هم ببینیم…، دههی ذی الحجه را در پیش داریم، لیالی عشر که در برخی روایات هم آمده است، همانی است که خدا به آن ده شب قسم خورده است و آن اتمام چلّهی حضرت موسی کلیم است. سی روز مواعده کرده بود، ولی خدا خواست هم امتحان کند که در نبود پیغمبر امّت با وصیّ پیغمبر چه میکنند و هم اینکه با دین پیغمبر چه میکنند. لذا غیبت حضرت موسی را تمدید کرد. این یک امتحان الهی بود. در این تمدید غیبت امّت حضرت موسی رفوزه شدند. هم وصیّ حضرت پیغمبر را «وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی»[۳۵] قرآن نقل میکند که میخواستند وصیّ پیغمبر خود را بکشند! برای پیغمبر آخر الزّمان هم حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) به منزلهی حضرت هارون است که این روایت را شیعه و سنّی نقل کردند.
چهل شبانه روز پرستش خالصانه پروردگار
جناب موسی کریم چهل روز از ما سوی گسست تا نشان دهد اگر میخواهید به یار برسید باید از اغیار کناره بگیرید. در میان اغیار از همه مضرتر برای وصال خود آدم است. باید از خود بگذرید، حواس شما فقط به خدا باشد. حضرت موسی (سلام الله علیه) در این چهل روز احدی را…در رأس این آحاد مردم خود ایشان بود و هیچ توجّهی به بدن و خواستههای خود نداشت. تمام دل او متوجّه خدا بود. لذا نه گرسنگی فهمید و نه تشنگی فهمید، نه خواب فهمید. در این چلّه حضرت موسی (سلام الله علیه) یک لقمه غذا میل نکرده است، یک جرعه آب میل نکرده است، یک لحظه خواب نرفته است. چهل شبانه روز سر سفرهی عشق بود، همه چیز او را عشق الهی تأمین میکرد.
مائدهی آسمانی برای فرزند آیت الله غروی
ما در میان علمای خود داریم که از غذای این عالم میل نکردند و خدا مائدهی آسمانی به آنها داد. ما فکر میکنیم مائدهی آسمانی غذاهایی جسمی است، امّا اینطور نیست. اینها میوههای محبّت خدا است. اینکه پسر مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد حسین غروی میگوید ماه رمضان بود، کنار ضریح مقدّس مولی الموحّدین امیر المؤمنین (علیه السّلام) شروع به خواندن زیارت امین الله کردم، به این قسمت رسیدم «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّهٌ»[۳۶] استطعام یعنی طلب طعام، موائد جمع مائده است یعنی سفره. میگوید من به اینجا که رسیدم دیدم خدای متعال… با دهان روزه بودم، ولی (این دهان بستنی دهانی باز شد) حواس من به خویش نبود، ذوب در امیر المؤمنین بودم. خدای متعال غذای محبّتی به من داد.
این «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»[۳۷] خیال نکنید این شراب طهور آبی است که در لیوان میریزند. اصلاً اینطور نیست. جرعهی محبّت است. یک شرابی است که به هر کسی بدهند او را آب میکنند. دار و ندار را از او میگیرند.
بندگی و عبودیّت خالصانه پروردگار
امیر المؤمنین (علیه السّلامن) هر چه داشت خدا از او گرفته بود، جز خدا چیزی نداشت. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هر چه داشت خدا با محبّت از او گرفت بود. عاشق غیر از معشوق چیزی ندارد! نه خود را دارد، نه کسی را دارد، چیزی ندارد. لذا عاشق از اینکه حضور دارد رنج میبرد، میخواهد نیست شود و فقط معشوق باشد. اینکه ما میگوییم «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی»[۳۸] دار و ندار من به قربان شما، خود من، پدر و مادر من، هر چه دارم فدای شما. یعنی من چیزی از شما نمیخواهم، فقط میخواهم شما باشید و لاغیر. خود را هم اگر بخواهم به خاطر شما میخواهم، وگرنه من نیستم.
وادی محبّت وادی ایمن است، از محبّت خارها گل میشود. آدم در محبّت برود از معشوق چیزی نمیخواهد. این خواستها ما را بیچاره کرده است. این خواهشها، این آروزها کنار برود آدم مشکلی ندارد. دردی ندارد. ما درد نداری داریم. اگر او را داشته باشیم و خود را نداشته باشیم دیگر دردی نداریم. داروی تمام دردها عشق است.
حجابها را کنار بزنیم تا خدا را ببینیم
لذا حضرت موسی چهل شبانه روز خواب ندیده است، غذا ندیده است، آب ندیده است، بشر ندیده است. فقط خدا را دیده است و نمرده است. «هُوَ الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوت»[۳۹] آن کسی میمیرد شما هستید! فقط خود را کنار بزنید خدا را مییابید، خدا هم که نمیمیرد، شما هم نامیرا میشوید.
رنگ الهی بگیریم
از مصادیق بارز این حرکت در درجهی اوّل وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که ابدی و ازلی است، مظهر « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۴۰] است. آمده است که ما را به رنگ خدا در بیاورد. «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»[۴۱] رنگ خدا رنگ بقا است. آن چیزی که فانی میشود رنگ خدا نیست و آن چیزی که باعث میشود ما فانی نشویم تقوا است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۴۲] ترک گناه و عمل به واجبات است. بعد ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) هستند، بعد هم ذوات مقدّسهای که به علوم لدّنی، به رحمت لدّنی نائل شدند که یکی بیبی ما حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) است.
دههی کرامت فرصتی برای توبه به درگاه الهی
این دههی کرامت «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» اگر میخواهید با این کریمها باشید باید کریم شوید. کریم شدن شما به این است که إنشاءالله امشب اوّلین توبهی ما باشد ولی آخرین آن نباشد. به خدا هم بگوییم «مَا أَنَا بِأَوَّلِ مَنْ عَصَاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ وَ تَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْه»[۴۳] خدایا من دیدم در گذشتهها خیلی سابقهی بدی داشتم، ولی آمدم توبه کردم و تو هم پذیرفتی، آنها را حرّ کردی. من آمدم حر شوم، آزاد شوم، من را آزاد کن. من را از اسارت نفس، از زندان نفس آزاد کن. تا روز عید قربان، حداقل یک چلّه توبه کنیم، بیمهی حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) و امام ایشان حضرت علی بن موسی الرّضا (علیه آلاف التّحیه و الثّنا) باشیم.
کریمهی اهل بیت؛ حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها)
چون شب میلاد حضرت فاطمهی معصومه است یک جمله عرض میکنیم. حضرت فاطمهی معصومه نمایندهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است (خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود). عمری نکردند، از نظر کمّی بین ولادت آنها و شهادت آنها خیلی فاصله نبود. زود غروب کردند.
امام حسین (علیه السّلام) بر بالین علی اکبر (علیه السّلام)
یک شعری منسوب به حضرت سیّد الشّهداء است که خطاب به علیّ اکبر خود کرده است:
«یا کوکباً ما کانَ أقصَرَ عُمرُه وَ کَذا تَکونُ کَواکِبَ الأَسحار»[۴۴]
ستارهی سحر را دیدید، تا نگاه میکنید میبینید ناپدید شد، غروب کرد. ستارهی سحر من تازه داشتم شما را تماشا میکردم، زود غروب کردی.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۳]– سورهی ابراهیم، آیه ۳۴٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۵]– قصص الأنبیاء، ص ۸۰۱٫
[۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۷]– سورهی مائده، آیه ۳۲٫
[۸]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۹]– عبقات الأنوار فی إمامه الأئمه الأطهار، ج ۱۷، ص ۶۸۷٫
[۱۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۴۲٫
[۱۱]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۲۱۶٫
[۱۳]– سورهی تکویر، آیات ۸ و ۹٫
[۱۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۳۳٫
[۱۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۱۷]– سورهی نحل، آیه ۹۶٫
[۱۸]– سورهی الرّحمن، آیات ۲۶ و ۲۷٫
[۱۹]– مصباح الشریعه، ص ۱۶٫
[۲۰]– إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ۱، ص ۱۹۰٫
[۲۱]– سورهی حدید، آیه ۱۲٫
[۲۲]– سورهی نور، آیه ۳۵٫
[۲۳]– مصباح الشریعه، ص ۱۶٫
[۲۴]– سورهی یونس، آیه ۲۵٫
[۲۵]– وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۸٫
[۲۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۲۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۷، ص ۲۸۷٫
[۲۸]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۱۶، ص ۵۶۴٫
[۲۹]– سورهی مائده، آیه ۲٫
[۳۰]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۱۶، ص ۵۶۴٫
[۳۱]– همان، آیه ۲۷٫
[۳۲]– همان، آیه ۲٫
[۳۳]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۱۶، ص ۵۶۴٫
[۳۴]– سورهی اعراف، آیه ۴۲٫
[۳۵]– همان، آیه ۱۵۰٫
[۳۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۷۷٫
[۳۷]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۳۸]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
[۳۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۴، ص ۱۳۶٫
[۴۰]– سورهی حدید، آیه ۳٫
[۴۱]– سورهی بقره، آیه ۱۳۸٫
[۴۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۴۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۱، ص ۱۴۲٫
[۴۴]– کشف الأسرار فی شرح الإستبصار، ج ۱، ص ۲۶۱٫
پاسخ دهید