آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- مسخره کردن و عیب جویی از نگاه قرآن
- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود
- مؤمن را با القاب زشت نخوانید
- ارزشمند بودن گوهر وجود انسان
- حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمت جان و مال او
- ورود حتمی در زمرهی ظالمان در صورت توبه نکردن از عیب جویی و استهزاء
- نکوهش سوءظن و گمان بد نسبت به مردم
- تجسّس در زندگی دیگران از صفات بسیار ناپسند
- عیب پوشی خداوند و مهربانی نسبت به بندگان
- مواردی که غیبت در آنها جایز است
- امانت داری و صداقت در مشورت
- توبه کردن و درخواست بخشش از درگاه الهی
- جبران گناهان و خطاهای گذشته
- آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی و حفظ آبروی مؤمن
- سالروز تخریب قبرستان بقیع
- تخریب بارگاه مطهّر ائمّهی معصومین (علیهم السّلام)
- بمب گذاری در حرمین عسکریین
- عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السّلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا حَبِیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَه وَ اللَّعْنَ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَوم الدّین».
برای حفظ وحدت کلمه و آرامش دلها نسبت به برادران ایمانی در جامعه، خداوند متعال خطوط قرمزی را مشخّص فرموده است و به بندگان خود اجازه نداده است که از این خطوط قرمز عبور کنند که در سورهی مبارکهی حجرات پشت سر هم شش مسئله بیان شده است.
مسخره کردن و عیب جویی از نگاه قرآن
وجود مبارک حضرت حق فرمودند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»[۲] مسخره ممنوع است. مسخره کردن هم سبک سری مسخره کننده است و هم تحقیر مؤمن است. مؤمن پیش خدا عزیز است، احترام او از کعبه بالاتر است. از این جهت تحقیر مؤمن مقابله با خدا است.
نکتهی دوم فرمودند که «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» دنبال عیب مردم نباشید، عیب جویی نکنید، شما فکر میکنید از دیگران عیب پیدا میکنید ولی به خود شما برمیگردد.
عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود
در «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» یک وجهی در جلسات گذشته خدمت مبارک شما عرض شد که قرآن کریم یک وحدت جمعی برای مؤمنین ترسیم فرموده است و ما را به منزلهی یک پیکر میداند. من اگر از برادر دینی خود و همسایهی خود ایراد گرفتم او عضو من است، در واقع از خود ایراد گرفتم. مخدوش کردن اعضای جامعه در واقع خدشه وارد کردن بر وحدت جمعی جامعه است. هیچ عاقلی دوست ندارد که خود را به مردم معیوب و ناقص نشان دهد. یکی از این جهت است.
دوم اساساً کسی که اهل لمز است، اهل عیبگیری است نشانهی معیوب بودن خود او است. کسی که برای دیگران احترام قائل نیست احترام به کرامت انسانی قائل نیست. خود او هم عضو این مجموعه است. یعنی عملاً دارد خود را معیوب نشان میدهد، یعنی خود او کرامتی هم ندارد. این نکتهای بود که به ذهن آمد.
مؤمن را با القاب زشت نخوانید
«وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» چون مؤمن محترم است همیشه او را باید با بهترین اسم یاد کرد. در حضور اشخاص، در عرب روایت هم دارد که او را با کنیه صدا کنید، ولی اگر در غیبت او اسم او را گفتید اشکالی ندارد. در حضور یک حریم احترامی دارد، آنجایی که با اسم فامیل صدا زدن احترام است باید آنجا با فامیل صدا زد مثلاً آقای صادقی، آقای محمّدی، آقای رحیمی، آقای الهی، امّا اگر در غیب او بخواهید بگویید میتوانید مثلاً بگویید محمّد آقا اینطور گفتند. این دیگر یک فرهنگ گفتگو بین مسلمانها است و باید احترام کرد و باید با احترام اشخاص را یاد کرد. حالا اگر با اسم یا با کنیه نمیگوییم، آیا حق داریم یک عنوانی برای او درست کنیم که سخیف است! حالا یک روزی یک کار زشتی کرده است، آیا باید آن را به عنوان یک آرم برای او نگه داریم؟! این هم همان عیب جویی است. شما دارید یک کسی را در جامعهی خود بیخاصیّت میکنید.
ارزشمند بودن گوهر وجود انسان
آدمی که شخصیّت او ملکوک شود کارایی خود را از دست بدهد. استعداد او کور میشود، رشد او متوقّف میشود و از همهی اینها مهمتر «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّه»[۳] کسی در جامعه شخصیّت نداشت، ارتکاب زشتیها و کارهای پست دیگر برای او مهم نخواهد بود. میگویند آب که از سر گذشت چه یک نی، چه صد نی. میگوید آبروی ما که رفت، دیگر برای ما مهم نیست. نباید اشخاص را خرد کرد. خدا آدم را خرد میکند. هیچ کسی بیعیب نیست، برای هر کسی در زندگی مشکلاتی پیش آمده است. خدا ستّار است، ما هم باید ستّار باشیم. عیبهای گذشتهی مردم را به صورت یک آرم مطرح کردن و به آن عنوان در جامعه معرّفی کردن خلاف نصّ صریح قرآن کریم است.
حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمت جان و مال او
آثار زیان بار آن این است که ما یک انسانی را از نظر شخصیّتی کشتیم. «عِرضُ المُؤمن کَدَمه» «أنّ حُرمَه عِرضُ المُسلِم کَحُرمَهَ دَمِهِ»[۴] آبروی مؤمن مثل خون مؤمن میماند. همانگونه که آدم خون کسی را بریزد مرتکب قتل شده است، آبروی کسی را هم بریزد در حکم قتل است. اینقدر مهم است! میفرماید: قتل یک مؤمن هم «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»[۵] این بیتوجّهیها و غفلتها در جامعهی ما وحشتناک است. گاهی در قیامت پرونده را خیلی سنگین میکند و راه نجاتی برای کسی باقی نمیگذارد.
ورود حتمی در زمرهی ظالمان در صورت توبه نکردن از عیب جویی و استهزاء
«بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[۶] خدا به قدری مهربان است که… آدمی که دوست نداشته است، نادانی کرده است، سبک سری کرده است، عیب جویی کرده است. با اسم بد و عنوان بد اشخاص را صدا زده است و تخریب کرده است. تا چه زمانی میخواهید زبان خود را که یک اژدها است آزاد بگذارید و دیگران را تخریب کنید. باز خدای متعال دارد لطف میکند و به آدمهای گنهکاری که مراقبت زبان نداشتند و مرتکب اینها شدند میفرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» یک دری باز کرد، ساقط شدید و از چشم خدا افتادید، بر حریم بندگان خدا تعرّض کردید، جامعهی ایمانی را مخدوش کردید و ظلم بود، ولی حالا دیگر بس کنید، توبه کنید.
«وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» اگر توبه نکردید خدای متعال شما را در زمرهی ظالمین مینویسد. این غیر از «ظَلَمَ» است. یعنی خدای متعال با این عنوان با تو معامله میکند «فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»، نه «فَاولئِکَ الَّذینَ ظَلَموا» این ظلم گذشته نیست. اصلاً این برای شما یک صورت فعلی میشود. با این عنوان در پیشگاه خدا مطرح میشوید و خدا خصم ظالم است.
نکوهش سوءظن و گمان بد نسبت به مردم
سه دستور بعدی هم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ».[۷] این اجتناب از بسیاری از گمانها به این خاطر است که همهی گمانها بد نیست، ولی اگر از کثیر اجتناب نکردیم یک قلیلی در آن است که آن ویروس است، آن غدّهی سرطانی است. اگر سراغ سوءظن رفتید به موردی مبتلا میشوید که تو را ساقط میکند. یک مورد برای تو پیش میآید و تجسّس میکنید، بعد به عیب آن میرسید، بعد آبروی آن را میبرید، بعد جهنّمی میشوید.
برای اینکه پای شما در مین جهنّم گرفتار نشود و متلاشی نشوید در منطقهی مین نروید. همه جای آن مین نیست، ولی در این منطقه مین است. چون در جاهایی از کلّ این منطقه مین گذاری شده است باید گروه تخریب باشد، وگرنه آدم همینطور پای خود را آنجا بگذارد نابود میشود.
خدای متعال این سوءظن، گمان بد و بد دلی نسبت به مؤمنین را ممنوع اعلام کرده است، برای اینکه در یک مواردی این بدگمانی باعث میشود که شما یک کسی را از حیثیّت اجتماعی ساقط کنید. برای اینکه به آن مبتلا نشوید از گمانهای بد اجتناب کنید.
تجسّس در زندگی دیگران از صفات بسیار ناپسند
«وَ لا تَجَسَّسُوا» اگر خدایی نکرده اعتنا نکردید، بدگمان که شدید، بد دل که شدید رفتید تعقیب کردید، مراقب گذاشتید، یک آدم فرستادید تا ببینید این دارد چه کار میکند. آن هم به این رسید که این شخص کارهای خلافی دارد، این تجسّس میشود. تجسّس و جاسوسی جزء امور محرّم است. این غیر از امور اطّلاعاتی است که دولتها انجام میدهند. حتّی پیغمبر و امیر المؤمنین عیونی داشتند. اینها چشمهای ناپیدایی بودند که مردم نمیدانستند و بیشتر هم برای مسئولین بود. برای متن مردم و زندگی فردی مردم هیچ پیغمبر و هیچ امامی جاسوس نمیگذاشت.
امّا یک کسی مسئول یک ادارهای است، یک کسی وزیر امور خارجه است، نمیدانیم چه قرارها و رفت و آمدهایی دارد. یک کسی سفیر ما در جاهایی است که ممکن است به او رشوه دهند و او را بخرند. یک کسی مسئولیّتهای اداری دارد که کار او با مردم است و ممکن است از مردم رشوه بگیرد. برای سالم نگه داشتن حکومت و برای مصونیّت جامعه از نفوذ تروریستها، جاسوسها، قاچاق فروشها این کار هم عقل است و هم شرع است. امّا با کسی همسایه هستید و پدر و مادر و برادر او برای شما شناخته شده است، طلبه با طلبه هم حجره است، کنار حجره با هم دیگر زندگی میکنند. اینجا است که تجسّس و جاسوسی از گناهان است.
عیب پوشی خداوند و مهربانی نسبت به بندگان
تعبیری که از روایت آمده است آن جلسه خدمت شما عرض کردم. جاسوسی در مورد امور فردی اشخاص از گناهان بسیار زشت است. خدای متعال نخواسته است، چون «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم»[۸] پردهها که کنار برود شما دیگر حاضر نیستید به هم سلام کنید. پردهها که کنار برود شما دیگر حاضر نیستید به تشییع جنازهی مردههای همدیگر بروید. مثلاً میگوید خود من دیدم که این شخص چه آدم بدی بود. نمیدانید خدا چقدر ستّار است. نمیدانید که خدا چقدر برای بندگان خود آبروداری میکند. اجازه نداده است، وگرنه ما همدیگر را دوست نداشتیم. چرا یک کاری کنیم که نتوانیم به کسی اعتماد کنیم. این است که در امور عرفی و عادّی خدای متعال به هیچ وجه اجازه نداده است که آدم جاسوسی کند و عیوب مردم را در اثر تجسّس در بیاورد.
مواردی که غیبت در آنها جایز است
«وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ»[۹] در مورد غیبت خیلی زیاد صحبت شده است. ما گفتیم غیبت موارد جوازی دارد. یکی از موارد جواز آن بیمبالاتی اشخاص است. آدمهایی که در جامعه بیحیا هستند، جلوی چشم مردم گناه میکنند، بدحجاب هستند، چادر برمیدارند، بد دهان هستند، تظاهر به فسق میکنند. متجاهر به فسق احترامی ندارد، چون احترام ندارد غیبت او هم اشکالی ندارد. اشکالی ندارد مظلوم علیه ظالم غیبت کند و مواردی از این قبیل آنجایی که مصالح مهمّهای است. یکی از آن مصالح مهمّه مشورت است. از موارد جواز غیبت مشورت است.
کسی به خواستگاری دختر شما آمد و شما سراغ محلّهی او رفتید و از همسایه سؤال میکنید یا نه برای دختر همسایه خواستگار آمده است و از شما سؤال میکنند که این دختر خانم چه وضعی دارد. آنجا شما نباید مقدّس مآبی کنید و اگر چیزی سراغ دارید به او نگویید. میخواهد مالی بخرد، میخواهد ماشینی بخرد، میآید از شما میپرسد که این چطور است. اگر از آن عیب سراغ دارید بر شما واجب است.
کسی که به مشورت کننده واقعیّت را نگوید «سَلَبَ کُلُّ ذی لُبَّ لُبَّه»[۱۰] خدا او را بیعقل میکند. حالا که تو برای مردم از این چراغ استفاده نمیکنی ما هم این چراغ را از شما میگیریم.
لذا یکی از موارد غیبت این است که مثلاً کسی میخواهد استخدام شود، کسی میخواهد رئیس جمهور شود، میآیند با شما مشورت میکنند که به این آقا رأی دهیم یا نه؟ بگوییم نه، بگوید چرا؟ اشکالی ندارد که بگوییم این شخص بیگانه پرست است، دین او ضعیف است، او اهل فساد است. در این موارد که به مسئولیّتهای کشوری برمیگردد یا به زندگی مردم برمیگردد اگر کسی به شما مشورت گفت شما باید در مشورت امین باشید.
امانت داری و صداقت در مشورت
«الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَن»[۱۱] طرف مشورت باید امین باشد و خلاف واقعیّت نگوید. ولی چقدر؟ آن مقداری که برای او کافی است. لازم نیست تمام عیبها را برای او باز کنید. آن مقداری که برای او کفایت میکند، همان مقدار، نه بیشتر.
در مسائل اطّلاعاتی ادارات هم همینطور است. مأمورین اطّلاعاتی برای پیدا کردن سوژهای میروند. به مشکلات دیگر فردی و خانوادگی برخورد میکنند، حق ندارند آن را به دوست خود بگویند یا آن را در پرونده بیاورند. مگر به عنوان همان مسائلی که مثلاً میخواهند کسی را رئیس کنند، میخواهند منصب جدید بدهند، میبینند که نه، وضع او خیلی خراب است. آنجا اشکال ندارد، ولی اگر اینطور ضرورتها باشد، حتّی در جاهایی که آدم نمیخواسته ببیند، ولی لازمهی آن موردی که مورد نظر بود این بود که چیزهای دیگر هم کشف شد. در این موارد اشکال ندارد.
توبه کردن و درخواست بخشش از درگاه الهی
ولی باز مهربانی خدا، رأفت خدا، محبّت خدا به بندگان است که فرمود: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۲] ما خطر این شش عارضه و شش آسیب را گفتیم. حالا شما را به تقوای الهی دعوت میکنیم «وَ اتَّقُوا اللَّهَ». بیگدار به آب نزنید. زبان خود را لجام بزنید، زبان خود را محبوس کنید. زبان را رها نکنید، شما را میگزد. سمّ آن ایمان شما را میکشد. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تقوای الهی را رعایت کنید.
«إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ» اگر برای شما پیش آمده است و بیچاره شدید، به کسی آسیب زدید. حالا یک فکری به حال خود کنید. تا در توبه باز است، تا حضرت عزرائیل نیامده است، چرا میخواهید با وزر و وبال به آنجا بروید. آنجا یقهی شما را میگیرند، شما هم عملی ندارید، آن وقت ثوابهای شما را به او میدهند و گناهان آنها را به گردن شما میگذارند. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» تقوای الهی داشته باشید «إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ».
جبران گناهان و خطاهای گذشته
باز تشویق به توبه است. از هر جای ضرر برگردیم منفعت است. اگر زبان ما، اعضا و جوارح ما آلودگی دارد، تا مرض ما مزمن نشده است، تا ریشهدار نشده است، تا ملکه نشده است بیایید آن را شست و شو بدهیم، توبه کنیم، از خدا عذرخواهی کنیم، بیاید جبران کنیم. غیبت تو باعث شد که کسی را از کار برکنار کردند. خانوادهی او به هم ریخت، نان او بریده شد، صرف استغفار خوب است، چون این کمترین کاری است که باید بکنیم و از پیشگاه خدا معذرت بخواهیم، ولی باید جبران کنیم. همان مقدار که او را بیاعتبار کردید، باید سراغ امتیازات او بروید، این طرف و آن طرف از او تعریف کنید تا آن مقداری که او از دست داده است را به او برگردانید.
آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی و حفظ آبروی مؤمن
میگویند مرحوم آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی (اعلی الله مقامه) زعیم عالم تشیّع در دوران خود بود که هم از ابتدای طلبگی مورد توجّه امام زمان بوده است، اهل تشرّع بود و هم اینکه مانند مرحوم آقای بروجردی مرجع علی الاطلاق عالم تشیّع بود و هم شاگردانی مانند آیت الله العظمی آقای بهجت داشت. آقای بهجت از شاگردان آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی هم بوده است.
آقا به یک کسی اجازهی کار در امور حسبیّه و اخذ سهم امام داده بود. آمده بودند به او گزارش داده بودند که آقا این سهم امامهایی که به نیابت از شما از مردم میگیرد در مصارفی که باید مصرف کند مصرف نمیکند. به ایشان گفته بودند که چه کارهایی میکند. شما بیایید و اعلان کنید که ایشان دیگر نایب شما نیستند. مرحوم آقا سیّد ابوالحسن گفته بودند قبل از آنکه من به او اجازه دهم آیا در پیش مردم آبرو و اعتباری داشت؟ عرض کرده بودند که بله، اگر اعتباری نداشت که شما اجازه نمیدادید. فرموده بودند اگر بگیرم آیا اعتبار قبلی او باقی میماند یا نه؟ گفته بودند نه. ایشان فرموده بودند من در قیامت برای سهم امام جواب دارم، ولی برای آبروی مؤمن جواب ندارم. نمیتوانم آبروی مؤمن را ببرم.
سالروز تخریب قبرستان بقیع
روزی که گذشت روز تخریب قبرستان بقیع است. خدا انگلیس و آل سعود را از ریشه لعنت کند. چه شجرهی خبیثه و چه شجرهی ملعونهای دارند. «وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ»[۱۳] بنی امیّه هستند، ولی بنی امیّهی زمان ما همین خبیثهای رذل و پست و فتنهی عالم اسلام و مزدور استکبار عالم و انگلیس جنایتهای مخوفی انجام دادند که از جمله جنایتهای بقیع بود.
تخریب بارگاه مطهّر ائمّهی معصومین (علیهم السّلام)
مظلوم مدینه، امام حسن مجتبی (علیه السّلام) گنبد داشت، امام زین العابدین (علیه السّلام) بارگاه داشت، امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) ما حرم داشتند، احترام داشتند. مردم میرفتند اذن دخول میخواندند و وارد میشدند، دور ضریح میگشتند، طواف میکردند، ولی این نانجیبها، این جهنّمیها بیحرمتی کردند و قبر شریف چهار امام ما را تخریب کردند. قبور شهدای اُحد را تخریب کردند و به اینها اکتفا نکردند. به کربلا آمدند و ضریح مقدّس ارباب مظلوم ما را به آتش کشیدند. زائرین امام حسین را کشتند. به نجف حمله بردند، ولی مرحوم آیت الله آقا شیخ جعفر کاشف الغطاء حکم جهاد داد. دور نجف را حصار کشیدند و دفاع کردند و اینها را از آن مملکت بیرون کردند.
بمب گذاری در حرمین عسکریین
ما میشنویم که داعش، وهّابیهای خبیث قبر شریف امام حسن عسکری و امام هادی (علیهم السّلام) را تخریب کردند. میگوییم کاش این بمب در وجود ما منفجر میشد، ولی به امامان ما بیاحترامی نمیشد.
عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السّلام)
«لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[۱۴] نه تنها شهدای کربلا را سر بریدند… حضرت امام رضا (علیه السّلام) به ابن شبیب فرمود: یابن شبیب «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السّلام) فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْش»[۱۵] پسر شبیب اگر میخواهی به کسی گریه کنی، به حسین گریه کن. زیرا که سر مقدّس اباعبدالله را ذبح کردند، همانطور که سر گوسفند را ذبح میکنند. یعنی نه تنها اینها به قبر احترام نمیکنند، به شخصیّت امام احترام نکردند. همینطور که گوسفند را میکشند و دل کسی نمیسوزد، مردم تماشا کردند. سر پسر پیغمبر بریده شد، ای کاش به این اکتفا میکردند. بعد که بدنها را روی زمین گذاشتند ای کاش به این اکتفا میکردند. اسبها را نعل کردند. سرها را بالای نی بردند. سر مقدّس ابیعبدالله (علیه السّلام) را به مجلس شراب بردند.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۱٫
[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۳۰۰٫
[۴]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص ۳۹۱٫
[۵]– سورهی مائده، آیه ۳۲٫
[۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۱٫
[۷]– همان، آیه ۱۲٫
[۸]– الأمالی (للصدوق)، ص ۴۴۶٫
[۹]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۱۰]– نهج الفصاحه، ص ۲۸۸٫
[۱۱]– وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۴۴٫
[۱۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۱۳]– سورهی إسراء، آیه ۶۰٫
[۱۴]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۱۶٫
[۱۵]– همان، ص ۱۳۰٫
پاسخ دهید