روز دوشنبه مورخ ۱۷ مهر ماه ۱۴۰۲، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- نکاتی در باب عملیات بزرگ مردم فلسطین مشهور به «طوفان الاقصی»
- مقابلهی با ظالم، تکلیفی است که خداوند متعال بر ظالم واجب کرده است
- خداوند متعال با تمام اَسماء خودش مظلوم را یاری میرساند
- پروردگار متعال خودش مُدافع مؤمنین است
- مؤثر واقعی در عالَم خودِ خداوند متعال است
- همه کارهی عالَم خداوند علیّ حَکیم است
- اهل مسجد باید حَلاوت ذکر خداوند متعال را بچشند
- تمام موجودات عالَم لشکر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند
- نمازگزاران مَشمول نُصرت الهی قرار میگیرند
- اهمیّتِ زَکات و اَمر و به مَعروف و نَهی از مُنکر در جامعهی اسلامی
- موفقیت بینظیرِ جبههی مقاومت در حملهی اَخیر به سرزمینهای اشغالی
- روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
نکاتی در باب عملیات بزرگ مردم فلسطین مشهور به «طوفان الاقصی»
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ * الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَ آتَوُا الزَّکَاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ[۲]»؛ این طوفان الهی علیه غُدّهی سرطانی منطقه و خطرِ جهانی و بین المللی صهیونیسم و این شکستن تابویِ شکستناپذیریِ اسرائیل و ترس نابجای از آمریکا و قدرتهای بزرگ که گروهی مدّتها زیر چَکمههای ظُلم پایمال شده است، با جرأت و شهامت و آمادگی برای شهادت مَرزها را شکستند و به اَراضی غَصبشده قَدم گذاشتند و تعدادی از این اَشرار، خونخواران و جانوارن قَسی را که هرگز پیشبینی نمیشد، از پای درآوردند و به جهنّم واصل کردند و تعداد زیادی را مَجروح کردند و یک رُعب غیر قابل تصوّر برای ما در دل اینها و حامیانشان القاء شد و یک نسیم رحمت الهی که برای مُستضعفان اُمید و انرژی جدیدی است، دَمیده شد و ملّتهای مُستضعف هم بار دیگر یک درسی از این زندگی توحیدی و اسلامی و آموزشی برای استقرار در سنگر ایمان و تهاجم بیاَمان و مُقتدرانه علیه ظالمین را کلید زد. بنده در همین رابطه هم این حرکت خداپَسند و حماسی و مُقتدرانه و شجاعانه و موّحدانه را به امام زمانمان (ارواحنا فداه) و به همهی آزادمَردان عالَم و مسلمانان جهان و جبههی مقاومت و فرماندهی مُعزّر و معظّم این جبهه، عَلمدار انقلاب، رهبر مُستضعفان جهان در غیاب مولایش امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبر عزیزمان و به شما برادران و خواهرانم تبریک و تَهنیت عرض میکنم و توقّع دارم که با دعای سَحَرتان، با توسّلتان و با کمکهای مادی خود کمک کنید. خداوند متعال این کار و حمایت شما را هم در ردیف حضور شما در جبهه به حساب میآورد. اگر دلتان در آنجا باشد و به فعل مُجاهدین دل بدهید و راضی باشید و عملاً حمایت و نُصرت خودتان را اعلان کنید، شما هم ثواب حضور در آنجا و مصاف با اینها را از بارگاه کَرَم خداوند متعال دریافت خواهید کرد؛ «الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ[۳]». امشب این چند آیهی کریمه را به مناسبت این حادثهی عظیم قرائت کردیم که انشاءالله مایهی نورانیّت دلهای ما قرار بگیرد و انشاءالله درسهای آن را آموزهی زندگی خود قرار بدهیم و اُمیدواریم مَشمول نُصرت دائم ذات ذوالجَلال قرار بگیریم. این سه آیهی مبارکهی سورهی مبارکهی حج است. آیهی اوّل میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛ قِتال و جنگ یک اَمر عَرَضی است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً[۴]»؛ اوّلین قانون دین دعوت بَشر به صُلح است و این آیهی کریمهای که اکنون تلاوت کردم، خطاب به همهی مردم است. یعنی مسلمان، کافر و همه بیایید و با هم زندگی کنید، به جان یکدیگر نیُفتید، گُرگ هم نباشید. این دعوت اوّلی اسلام به یک زندگی اَمن و اَمان و سرشار از محبّت به بَشریّت و تعاون و حمایت از یکدیگر است. ولی روحِ افزونطلبی، روحِ استکباری، روحِ شیطانی، روحِ تعرّض به حقوق دیگران یک اَمری است که در بَشر وجود دارد. هم تکاثُر وجود دارد و هم استکبار وجود دارد. استکبار ارثِ شیطان است و تکاثر هم در طول تاریخ مواردی زیادی داشته است که اَمثال «قارون» فراوان هستند. بَشر هم از نظر رسیدن به قدرت گاهی به قَدری شیدای قدرتطلبی میشود که برای رسیدن به قدرت هر مانعی را از پیش پای خودش برمیدارد، ولو ببیند حفظ قدرتش به این است که کودکان خُردسال را بکُشد. آنچه در کربلا اتّفاق افتاد، در طول تاریخ فقط یک «حَرمله» وجود نداشت؛ مُنتها شرایط به گونهای بود که این بدبخت شَقی جَهنّمی در مقابل حضرت امام حسین (علیه السلام) قرار داشت و در یک شرایط خاصّی جنایت بیسابقه و هُولناکی را مایهی نَنگ اَبد قرار داد و بَشریّت در برابر این جنایت همیشه سرش پایین خواهد بود، او لَکّهی نَنگ انسانها در طول تاریخ شد؛ ولی قبل از آنها «فرعون» حدّاقل ۲۰ هزار کودک تازه متولّد شده را سر بُریده است و تا ۱۰۰ هزار کودک هم نَقل شده است. برای حفظ قدرت خودش بچههای نوزادی که هیچ گناهی ندارند را ذَبح کرده است؛ نه اینکه غذا نداده باشد تا از گُرسنگی بمیرند، بلکه سرشان را بُریده است آنها را ذَبح کرده است تا کسی جرأت فرزندآوری را نداشته باشد. این قدرتطلبی فرعون را وادار کرد که آن جنایات را انجام بدهد و فَراعنهی زمان در طول تاریخ همیشه از این دست جنایات مُرتکب شدهاند.
مقابلهی با ظالم، تکلیفی است که خداوند متعال بر ظالم واجب کرده است
مقابلهی با افزونطلبیها اَفسار گُسیخته بر اساس تَشریعِ حکیمانهی پروردگار متعال، جهاد است. جهاد مایهی حفظ حیات موّحدان و توحید در طول تاریخ بوده است که اینها را از این آیات استفاده خواهیم کرد. بر حسب نَقل این آیهی کریمه اوّلین آیهای است که جهاد را تَشریع کرده است. در مدّت ۱۳ سال اقامت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکّهی مُکرّمه وظیفهی ایشان فقط صَبر بود. یاران ایشان را میکُشتند، شکنجه میکردند، خودشان را کُتک میزدند، انواع تُهمتها را به ایشان رَوا میداشتند، ایشان را هُو میکردند؛ اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مُجاز نبودند تا از خودشان دفاع یَدی و دفاع سخت بکنند. ایشان مأمور به صبر بودند و به قَدری اینها در بیحَیایی عَمیق شدند و روح جنایتشان به قَدری توسعه پیدا کرد که تَصمیم گرفتند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را یک شب قطعهقطعه کنند و به قَدری زندگی در مکّهی مُکرّمه با خوف و نااَمنی توأم شد که گروهی به عنوان هجرت به حَبشه پَناه بُردند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم برای حفظ جانشان از جانب خداوند متعال مأمور شدند تا مکّه را تَرک کنند. در شهر مدینه که حکومت تشکیل دادند، اوّلین کانون قدرت تشکیلات حکومتی بود. عِدّه و عُدّهی زیادی نداشت، ولی بالاخره یک شهر برای ایشان اَمن شد و عدّهای دور ایشان را گرفتند و با ایشان بیعتِ نظامی کردند. بیعت کردند و قَسم خوردند که با مالشان و با جانشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. برای نخستین بار بود که این آیهی کریمه دَرب جهاد را بر روی مسلمانان باز کرد. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛ اِذن داده شد به کسانی که جنگزده هستند. «یُقَاتَلُونَ» یعنی آنها به اینها حمله کردند و مورد قِتال قرار گرفتند و از اینها کُشتار میکنند. به اینها اذن داده شد که حمله کنند. توجیه این اَمر به جهاد و یا اذن جهاد چه چیزی است؟ «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛ چون مظلوم هستند. این نکته دارد. مظلوم در هر جایگاهی ببیند که پایش قُرص شده است و میتواند علیه ظالم بشورد، بر او واجب است که علیه ظالم قیام کند و ظالمپَروری نکند. اینکه امام ما مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) در روز میلاد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اینها از قرآن کریم احساس خَطر میکنند و باید هم این احساس را داشته باشند، چون قرآن کریم هم به ظالم تاخته است و هم به مظلوم تاخته است؛ «لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تُظْلَمُونَ[۵]»؛ نه به کسی ظُلم کنید و نه زیر بار ظُلم بروید. منطق دین این است که کسی حقّ ظُلمکردن ندارد و کسی هم حقّ ظُلمپذیری را ندارد. «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛ مظلوم از جانب خداوند متعال تکلیف دارد که در برابر ظالم مقاومت کند.
خداوند متعال با تمام اَسماء خودش مظلوم را یاری میرساند
«وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»؛ این عبارت بسیار حماسی، حماسهآفرین و شیرین است. خداوند متعال در یک جمله چند تأکید اثرگذار کرده است. «إِنَّ اللَّهَ»؛ ای مظلومِ به پا خواسته! ای مظلومِ جان بر کف گرفته! ای مظلومِ از خواب گِران بیدار شده! ای مظلومِ در صحنهی شجاعت و قهرمانی اسم نوشته! تو از کمبودن عِدّه و عُدّه نگرانی نداشته باش؛ چرا؟ زیرا فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ»؛ کلمهی «إِنَّ» یعنی حتماً. «اللَّهَ» لَفظ جَلاله است. گاهی خداوند متعال به کسی روزی میدهد.ضامن روزی اسم رَزّاق پروردگار متعال است و خداوند متعال با این نام افرادی را که در مَعیشتشان مشکل دارند، با اسم رَزّاق آنها را تأمین مینماید. اگر کسی گناه کرده است، خودش را در زندگی باطنی شکستخورده میبیند و نگران گناهش است، این انسانِ زمینخوردهی در برابر نَفس اَمّاره و وَسوسههای شیطانی با اسم توّاب پروردگار متعال مورد حمایت قرار میگیرد و میتواند این گناه خودش را جُبران نماید و توبه کند. «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ[۶]»؛ خداوند متعال همیشه توبه را از بندگانش قبول مینماید، همیشه قبول میکند. «یَقْبَلُ» مُضارع استمرار را میرساند. خداوند متعال همیشه توبه را قبول میکند. لذا فرمود: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ[۷]»؛ یکی از اَسماء حُسنای خداوند متعال، توّاب است و گناهکارِ پشیمانشدهی به دَرب رحمت خداوند متعال رویآورده و چنگزَده را خداوند متعال با اسم توّاب خود پذیرایی میکند. و اگر کسی سرگردان است، بر سر دوراهی است و در زندگی راهی به جایی نمیبَرد، یکی از اَسامی خداوند متعال «یا دَلیلَ الْمُتَحَیِّرین» است. خداوند متعال دَلیل حیرتزدههاست، دَلیل آوارههاست. اگر آواره هستی و راه به جایی نمیبَری، برو و دَرب خانهی دَلیلَ الْمُتَحَیِّرین را بزن. هر مشکلی، هر گِرهای با یک اسمی باز میشود؛ اما اسم «اللَّهَ» یعنی همهی اَسماء الهی. این هزار اسمی که در دعای «جوشن کبیر» از خداوند متعال آمده است، آیینهی همهی اینها «اللَّهَ» است. وقتی میفرماید که «اللَّهَ» نُصرت میکند، یعنی با همهی اَسماء خود به کمکتان میآیم. «إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»؛ باز حرف لام مربوط به تأکید است. نفرموده است: لَقادر؛ بلکه فرمود: «لَقَدِیرٌ». این صفت خداوند متعال است، صفت مُشبهه است. امکان ندارد که مظلومی علیه ظالمی به پا خیزد و خداوند متعال که دارای این وصف است، او را تنها بگذارد. او اجازه نمیدهد؛ «إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». فلسفهی جهاد، فلسفهی دفاع و وعدهی حقتعالی که همیشه حقّ بوده است، جرأت، شهامت و روحِ حماسی را کلمهی «إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» به جامعهی مورد سِتَم تزریق میکند و اینها را علیه استکبار و ظُلم بسیج میکند تا اینها به پا خیزند و مقاومت کنند و پُشتتان گَرم و دلشان قُرص باشد که «إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ».
پروردگار متعال خودش مُدافع مؤمنین است
آیهی بعدی میفرماید: «وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»؛ اگر دَفع الله نبود، یعنی آن کسی که از جبههی حقّ دفاع میکند، آن کسی که از ایمان و مؤمن دفاع میکند، خودِ خداوند متعال است. مُدافع خودش است. در آیهی دیگری فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا[۸]»؛ شما مؤمن باشید؛ خداوند متعال شهید مظلوم، آن عالِم وارَستهی مُدیرِ مُدبّر با ظرفیّت را رحمت نماید که سرمایهی بَشریّت بودند نه اینکه سرمایهی ایمان بودند؛ مرحوم «آیت الله بهشتی[۹]» (اعلی الله مقامه الشریف) جُزء سرمایههای عَصر ما بودند. این جریان «بنیصدر» و ملّیگراها، روزنامهی انقلاب اسلامی، روزنامهی میزان و روزنامهی مُنافقین چه هیاهو و جَنجالی علیه آن به راه انداخته بودند. مرحوم آقای بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) هم هیچ حرفی نمیزدند و سکوت مَحض بودند. به ایشان گفتند: به شما این همه تُهمت میزنند، روزنامهها و تیترها برای شما چیزی باقی نگذاشتند. دو مطلب را گفتند. وقتی به ایشان گفتند که چرا دفاع نمیکنید و چرا به میدان نمیآیید، گفتند: اگر من مؤمن باشم، خداوند متعال از من دفاع میکند و سپس این آیهی کریمه را خواندند: «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»؛ خداوند متعال خودش بَلد است. اینها میخواهند آبروی من را ببَرند و خداوند متعال هم با شهادت به من آبرو میدهد. چه آبرویی به دست آورد! چه عزّتی به دست آورد! اگر «شهید سلیمانی» (اعلی الله مقامه الشریف) شهید نشده بودند، آیا میتوانست این همه فضای جهان را متحوّل کند؟ خداوند متعال بَلد است که انسان را چگونه عزیز کند. دوّم هم فرمودند: من ولایتمَدار هستم. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فرموده است که جلوی اختلاف را بگیریم. اگر بخواهیم ما هم پاسخ بگوییم، این هم دَرگیری داخلی است. مرحوم آقای بهشتی (اعلی الله مقامه الشریف) خودشان مُجتهد مُسلّم بودند؛ ولی عاقل هستند، دینمَدار هستند، تعبّد دارند، خودشان در برابر اَوامر دین هیچ به حساب میآورند. فرمودند: امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) اجازهی دفاع نداده است. در این آیهی کریمه هم فرموده است: «وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ»؛ یعنی اگر دفاع خداوند متعال نبود. بنابراین اگر ما در جبههی حقّ باشیم، ذاتِ رُبوبی خودش مُدافع جبههی خودش است، مُدافع جبههی توحید است.
مؤثر واقعی در عالَم خودِ خداوند متعال است
اما خداوند متعال مؤمنین را اَبزار قرار میدهد. خداوند متعال بعضی از مردم را با بعضی دیگر دَفع میکند. از این آیهی کریمه یک نکتهی عرفانی برداشت میشود. نه تنها دفاع، بلکه غذاخوردن، خوابیدن، آب نوشیدن، درس خواندن و همهی این موارد به تَعبیر طلبهها مُعِد هست. مؤثر واقعی خداست؛ «لا مؤثر فی الوجود الا الله (تبارک و تعالی)[۱۰]»؛ فقط خداوند متعال است که اثر خودش را به همهچیز میدهد. کار آتش سوزاندن است، ولی ما متوجّه نیستیم که آتش به اذن خداوند متعال میسوزاند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداختند، ولی خداوند متعال اجازه نداد که بسوزاند. فرمود: «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ[۱۱]»؛ خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در آتش نگاه داشت و آتش برایش گلستان شد. حضرت موسی (علیه السلام) در زمان شیرخوارگی که تازه متولّد شده بود، مأمورین فرعون ریختند که این نوزاد را بگیرند و ببَرند تا فرعون سر او را ببُرد. مادر ایشان این نوزاد را درون تنور روشن و آتش انداخت و راحت نشست. خداوند متعال در مورد قلب مادر حضرت موسی (علیه السلام) میفرماید: «لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا[۱۲]»؛ اگر ما این دل او را به خودمان نبسته بودیم، مُضطرب و دستپاچه میشد؛ ولی دل او را قُرص کردیم که ما هوای فرزند تو را داریم. دامان مادر که سنگر حفاظ هر فرزندی است، دامان مادر سنگر حفاظت است، سینهی مادر وسیلهی غذاست، دلِ مادر وسیلهی جوشش محبّت و ایثار در برابر نوزاد است. فعلاً آن سنگر و آن سُفره و آن دلگرمی برایش نااَمن شده است. بنابراین او را در آتش بینداز. بعد از آنکه از آتش به صورت سالم نجات داد، فرمود: در آب بینداز. هم در آب انداخت و هم در آتش انداخت. خداوند متعال هم در آتش حضرت موسی (علیه السلام) را نگاه داشت و هم او را در آب نگاه داشت. این خداست. لذا اگر خداوند نُصرت خودش را نازل نکند، تمام عالَم بجُنبند و یک نفر در مقابل تمام عالَم باشد، پیروز خواهد شد. این بود که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ[۱۳]»؛ اگر هیچکسی را نداشته باشم، همه هم در مقابل من بایستند، والله قَسم که پُشت نخواهم کرد و یک تنه با همهی آن ها درگیر می شوم. این چه کسی است که اینگونه شجاعت دارد و مُعجزهآساست؟ چرا؟ زیرا علی (علیه السلام) خودش نیست. علی (علیه السلام) خدا نیست، ولی از خدا جُدا نیست و خداوند را دارد. او میداند که بدون اذن خداوند متعال بَرگی از درخت نمیاُفتد. لذا رَمز پیروزی ما در ۸ سال دفاع الهی بود. «وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»؛ اگر دَفع الله نبود که خداوند متعال بعضی از مردم و ظالمین را با بعضی از مؤمنین دَفع مینماید، خداوند متعال دَفع مینماید.
همه کارهی عالَم خداوند علیّ حَکیم است
اینجا نکاتی که باید ما نسبت به آن توجّه داشته باشیم، یکی این است که همهکاره خداوند متعال است. یکی مانند «مُعاویه» است که علیه اللعنه و الهاویه است و هرچه غذا میخورد، سیر نمیشد. انسان غذا میخورد که سیر بشود؛ او هیچگاه سیر نمیشد. غذا میخورد و خسته میشد، شکم کثیف او پُر میشد، ولی سیر نمیشد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را نفرین کرده بودند و به او گفته بودند که سیر نشوی و او سیر نمیشد. قرآن کریم در مورد اَفعال توحیدی یعنی جلوهی توحید در اَفعال فرمود: «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ[۱۴]»؛ گمان میکنید چون ازدواج میکنید، صاحب اولاد میشوید؟ خیلیها ازدواج کردند، اما اجازه ندادیم تا پدر بشوند و نشدند. شما نیستید که تولید مثل میکنید؛ شما فقط ازدواج میکنید. آن کسی که شما را صاحب اولاد میکند، کسی دیگر است. شما چه کاره هستید؟! کشاورزان دانههای گندم را میپاشند، ولی حاصل به دست کشاورز نیست. او دانه را میپاشد، اما چه کسی میرویاند؟ او اصلاً از فعل و انفعالاتی که ما در زیر زمین قرار دادیم خبر ندارد که چگونه میشود. اینها را خداوند متعال در سورهی مبارکهی واقعه فرموده است که اگر هر شب این سورهی مبارکه را بخوانیم، فقیر نمیشویم و اگر در قرائت آن را در شبهای جمعه تَرک نکنیم، با ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دنیا میرویم و شیطان نمیتواند ما را هنگام مرگمان غارت نماید. در آنجا آیاتِ توحید اَفعالی به وضوح آمده است. «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ * أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ[۱۵]» ؛ «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ[۱۶]»؛ بنابراین ما بدهکارِ خداوند متعال هستیم و طلبکارِ خداوند نیستیم. نه رَزمنده، نه شهید و نه امام شهدا هیچیک طلبکارِ خداوند متعال نیستند. آن کسی که دفاع کرده است، آن کسی که پیروز کرده است، آن کسی که دشمن را بهم ریخته است و آن کسی که دشمن را مَرعوب کرده است خودش است؛ «وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ». هر دانشمندی فتوحات علمی دارد. این دانشبنیانها، اینهایی که بحمدالله ماهواره را فرستادند و افتخار جدیدی بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ کشور ما ثبت کرد، هیچکدام از اینها طلبکار نیستند و همگی بدهکارِ خداوند متعال است. همه کاره خداوند متعال است. موفقیّتها و داراییهای خود در زندگی را از خداوند متعال بدانیم. از کسی غیر از خداوند متعال کاری ساخته نیست. ولی خداوند متعال به ما ایمان داده است: «وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ[۱۷]»؛ این خداوند متعال است که دل شما را با چلچراغ ایمان روشن کرده است. خداوند متعال در قلب عَرشی شما نقش توحید را مایهی زیبایی قرار داده است. این حُبّ الحُسین را در دل شما قرار داده است، این حُبّ الفاطمه را در دل شما قرار داده است. اینها تصویرها و تابلوهای زیبایی عالَم است و خداوند متعال اینها را در دیوارهی دل شما نَصب کرده است؛ «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ». اینکه بر حسب روایت «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ» ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و محبّت ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است، در مقابل آن «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ» است. حضرت علی (علیه السلام) در یک طرف است و آن سه مورد در سوی دیگر است. اینکه شما با دشمنان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برائت دارید، کارِ خداست. مَغرور نشوید که من غیرت دارم و هیچگاه تسلیم نشدم و هیچگاه نترسیدم؛ اینگونه نیست؛ «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ».
اهل مسجد باید حَلاوت ذکر خداوند متعال را بچشند
«لَهُدِّمَتْ»؛ یک نکته نُصرت الهی است، نکتهی دوّم دفاع خداوند متعال است و نکتهی سوّم عنایت خداوند متعال به گروهی از مؤمنین است که خداوند متعال دشمنان خودش را با قُشون خودش که نیاز به قُشون ندارد، ولی میخواهد به شما افتخار بدهد که شما انصارالله هستید، شما حزبالله هستید، شما جُنودِ الهی هستید. خیلی افتخار بزرگی است که من لشکر خداوند متعال باشم. لذا خداوند متعال که در صحرای طَبس به ما نشان داد که احتیاجی به ارتش و سپاه ندارد، احتیاجی به نیروهای اطّلاعاتی ندارد، در آنجا با مُشتی خاک و شِن همهی تفنگدارانِ مُجهّز و دارای امکاناتِ علمی و دارای برنامههای ۵۰ ساله که با مُحاسبات دقیق علمی حَملاتشان را انجام میدهند و اینها هیچگاه بیگُدار به آب نمیزنند؛ ولی خداوند متعال خدایی میکند و آنها را بهم میریزد. تمام قواعدشان را ابطال میکند. خداوند متعال اُسطورهی علمی و اطّلاعاتیشان را در دنیا بیخاصیّت و خُنثی میکند. نقشههایشان را نَقش بر آب کرد. خداوند متعال به شما احتیاجی ندارد، ولی چرا شما را ۸ سال در جبهه نگاه میدارد؟ میخواهد شما تاریخساز باشید؛ شما با خداوند متعال ارتباط پیدا کنید و جُزء لشکریان خداوند متعال ثَبت بشوید و بمانید. هم آخرتتان و هم دنیایتان برای دیگران هم درس توحید باشد. حال اگر شما به میدان نمیآمدید و شایستگی نشان نمیدادید، اهل ایثار و اهل نثار نبودید، میدانید چه بَلایی بر سرتان میآمد؟ تمام پایگاههای عبادت را ویران میکردند. مساجد باقی نمیماندند. «لَهُدِّمَتْ»؛ مسجدها مُنهدم میشد و از بین میرفت. حال خاصیّت مسجد چیست که باشد یا نباشد؟ «لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ» و نهایتاً الآن که اسلام حاکم است، «وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا». اوّلاً در اینجا یک درسی است که راجع به قبلیها نفرمود، ولی وقتی مساجد رسید، اهل مسجد باید بیاید و شیرینی ذکرِ خداوند متعال را مَزّه کند. وقتی از مسجد میرود، زیرا مسجد خانهی خداوند متعال است و وارد خانهی او شدهای؛ دَرب را باز کرده است و گفته است: داخل شو. هر وقت دل تو هوای من را کرد، به خانهام بیا؛ آغوش من باز است و از تو پَذیرایی میکنم. مسجد محلّ جوشش چشمهی محبّت خداوند متعال است. هر کسی مسجدی هست، باید دلش برای خداوند متعال آب بشود. مسجد اتّصال به اِکسیر محبّت خداوند متعال است و جای غَرس یاد خداوند متعال در جانهاست؛ «وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا». پس مسجد جای آشتی است، مسجد جای ارتباط با خداوند متعال است، مسجد جای عشق بازی با خداوند متعال است. نکند خدایی ناخواسته ما در مسجد هم غافل باشیم! در مسجد هم ما کینه داشته باشیم. مثلاً دو نمازگزار در کنار یکدیگر هستند، ولی از هم بدشان میآید! خداوند میزَند. یک عدّهای اصلاً لیاقت ندارند که به خداوند متعال بیایند. این افتخار برای ماست. خداوند متعال دَرب خانهاش را بر روی ما باز کرده است و ما مسجدی هستیم. خاصیّت مسجد هم این برافروختگی است، این جوشش درونی است که میفرماید: «یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا»؛ اینها مُنهدم میشدند.
تمام موجودات عالَم لشکر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند
«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»؛ باز یک فَراز جدید با یک آهنگ جدیدی است و وَعدههای حقّی است و خداوند متعال نتیجهی جَهاد و دفاع و شهادت و بودن مسجد را در این آیهی کریمه مطرح فرموده است. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ»؛ باز حرف لام برای تأکید آمده است، در «لَیَنْصُرَنَّ» حرف نون برای تأکید و کلمهی «اللَّهُ» را هم بعد از آن میگوید. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ»؛ خداوند متعال با همهی اَسماء خود، با همهی عالَم امکان که فرموده است: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۸]»؛
«جمله ذرات زمین و آسمان ***** لشکر حقاند گاه امتحان[۱۹]»
این خاک لشکر خداوند متعال است، این ریگ لشکر خداوند متعال است، این آب لشکر خداوند متعال است.
« باد را دیدی که با عادان چه کرد ***** آب را دیدی که در طوفان چه کرد[۲۰]»
همهی اینها لشکر خداوند متعال بودند. کُفّار زمان حضرت نوح (علیه السلام) را آب بَلعید. ما فرعون را در کام آب نابود کردیم. آب لشکر ما بود. «اَبرهه» را با ریگهای بسیار کوچکی به «عَصْفٍ مَأْکُولٍ[۲۱]» تبدیل کردیم. اینها فیلسَوار بودند، به آنها گُلوله نزدیم؛ بلکه با سنگ گِل که اگر به کسی بزنید، تَلنگُر، ضربه و آسیبی به او وارد نمیکند؛ ولی ما دستور دادیم که اینها به همین ریگهای کوچک نابود بشوند. «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ همهی موجودات لشکر خداوند متعال هستند. لذا گاهی خداوند متعال که میخواهد بعضیها را نابود کند، به بیرون واگذار نمیکند و با زبان خودش آنها را رُسوا میکند. به زبانش یک چیزی میآید و برای همیشه آبرویش میرود. با دست خودش، خودش را دارای پَرونده میکند. با عَمل خودش، خودش را نابود میکند و به سرِ دار میرود. اینها دیگر خیلی خداگیری است که انسان نیازی به بیرون نداشته باشد و خودش یک کاری انجام بدهد که خودش، خودش را نابود کند. «خود کَرده را تدبیر نیست». این نوع شدیدِ عذاب الهی است که همین دست ما، چشم ما و سلولهای بدن ما لشکر خداوند متعال هستند، اینها جُنود پروردگار متعال هستند. لذا اینها در روز قیامت علیه ما شهادت میدهند. وقتی امانتداری نکردیم و از اینها به صورت صحیح استفاده نکردیم، در روز قیامت یَقهی ما را میگیرند. خودشان جُزء شُکات و جُزء شُهود علیه ما هستند.
نمازگزاران مَشمول نُصرت الهی قرار میگیرند
«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»؛ چه کسانی هستند که خداوند متعال را نُصرت میکنند و خداوند متعال قطعاً ناصرِ اینهاست؟ «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ»؛ خداوند متعال کسانی را اَنصار خودش، جُنود خودش و قُشون خودش به حساب آورده است و وَعدهی قطعی حمایت و نُصرت و پیروزی به آنها داده است که اینها خداوند متعال را یاری کنند. خداوند متعال چه احتیاجی به یاری دارد؟ یاریِ خداوند متعال به این است که جامعه را با خداوند متعال آشتی بدهید. خداوند متعال در سه جبهه از شما کمک میخواهد؛ یکی در جبههی عبودیّت خداوند متعال است؛ «أَقَامُوا الصَّلَاهَ». لذا هر جایی تارِک الصّلاه دیدید، «مَنْ تَرَکَ الصَّلاهَ مُتَعَمِّدا فَقَدْ کَفَرَ[۲۲]»، تارِک الصّلاه کافر است. دَرجهای از کُفر را دارد. تحمّل نکنید؛ اگر در همسایه یا فامیلتان یک تارِک الصّلاه میشناسید، به سُراغشان بروید. بروید و بَدبختها را از جهنّم نجات بدهید، از نِکبت بینمازی نجات بدهید. اصلاً نظام اسلامی برای نماز است. «ابن عبّاس[۲۳]» در مورد وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «جنگ صفین» میگوید: من دیدم که ایشان در سختترین شرایط جنگی شمشیر میزنند، ولی چشمشان به اُفُق است. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! حواستان کجاست؟ لحظات سرنوشتسازِ پیروزی است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: نگران وقت نماز هستم. عرض کرد: در این موقعیّت نگران وقت نماز هستید؟ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ما بخاطر نماز میجَنگیم؛ «إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ». لذا این شرکتهای خصوصی، این مراکز تولیدی که بنده شنیدهام در بعضی از جاها بینمازی فراوان است. در خودِ دانشگاهها بینمازی وجود دارد، در آموزش و پروش بینمازی وجود دارد. خدا نکند که مُعلّم فرزندان ما که بر سر سُفرهی شهداست، بینماز باشد! برای جامعهی ما خیلی نَنگ است و قابل تحمّل نیست. باید روی موارد دقّت کرد، باید روی موارد حساب کرد. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»؛ خداوند متعال یاران خود را یاری میدهد. یاران خود چه کسانی هستند؟ اوّلین گروه کسانی هستند که «أَقَامُوا الصَّلَاهَ»، به فکر نمازخوان کردنِ جامعه هستند. لذا «یُصلّون» نیست و «یُقیمونَ الصّلاه» است. باید نماز را اقامه کرد، زیرا این ستون دین است. همه باید این ستون را بالا بزنند که این خیمهی دین نخوابد. بدون نماز این خیمه پایین میآید و برای شما پَناهی باقی نمیماند؛ «أَقَامُوا الصَّلَاهَ».
اهمیّتِ زَکات و اَمر و به مَعروف و نَهی از مُنکر در جامعهی اسلامی
دوّمین مورد این است که فرموده است به فکر فقرا باشید؛ جامعهای که فقیر دارد، جامعهی سربلندی نیست. «وَ آتَوُا الزَّکَاهَ»؛ ارتباط با خداوند متعال عینِ ارتباط با خَلق خداوند متعال است. به مَحض اینکه ارتباط با خداوند متعال تنظیم شد، بلافاصله خداوند متعال میفرماید: «وَ آتَوُا الزَّکَاهَ»؛ این هم جبههی دوّم است که خداوند متعال در این دو جبهه «هَل مِن ناصر» میگوید. میگوید: بندگان من! بیایید و من را کمک کنید که بینماز در بین بندگانم نباشد، مانع الزّکات در بین بندگانم نباشد. حقّ فُقرا به آنها برسد و در جامعهی شما فقیری وجود نداشته باشد. اگر زَکات داده میشد، روایت دارد که یک فقیر هم پیدا نمیشد. این اَغنیاء هستند که حقّ فُقرا را میخورند. عدالت اجتماعی با دادن زَکات و خُمس محقّق میشود. تَعدیل ثروت و کمکردن فاصلهی طبقاتی با دادن همین صدقات و موقوفات و همین چیزهایی است که اسلام تَعلیم داده است؛ «وَ آتَوُا الزَّکَاهَ». جبههی سوّم حافظ همهی اینهاست که میفرماید: «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ جامعهی زنده احساس مسئولیت میکند. جامعهی مُرده میگوید که به من ارتباطی ندارد. «به من ارتباطی ندارد» که برای انسان زنده نیست. انسان زنده نمیتواند بیتفاوت باشد. انسان زنده میبیند که هر عَملی عکسالعَمل دارد. آن کسی که گناه را میبیند، ولی عکسالعَمل و غیرت ندارد، انسان زنده نیست؛ بلکه مُردهی مُتحرّک است؛ «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ».
موفقیت بینظیرِ جبههی مقاومت در حملهی اَخیر به سرزمینهای اشغالی
لذا این حملهی سه روز گذشتهی برادران مُجاهد ما که میخواهد اهلسنّت باشند و یا شیعیان باشند، اما زیر پَرچم رهبر مقاومت هستند. اینها هم امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و هم امام فعلیمان را وَلینعمتِ خودشان میدانند. اینها با راهنمایی مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) این کارها را انجام میدهند. همانگونه که شیعیان جنوب لُبنان زیر رأیت ولایت این عزّت و عظمت را به دست آوردند، غَزّه هم امروز زیر این پَرچم است. اینها عضو ما هستند، اینها خودِ ما هستند. ولی اعجاز و نُصرت خداوند متعال را ببینید! مهمتر از مسألهی حملهی نظامی، میدانید که غَزّه از چهار طرف بسته است و راهی برای آوردن اَرزاق و تجارت با خارج ندارد و در مُحاصرهی کامل هستند. در این مُحیط مَحدود، این ماهوارههای دقیق آمریکا و امکانات وسیع شناسایی اسرائیل و جاسوسهایی که دارند و به صورت مُرتّب خانههای فرماندهان را میشناسند و رَصد میکنند و جایجای این مُحیط را شناسایی کردهاند و همه را میدانند، این چه نوع پیچیدگی داشت؟ اینها در کجا این آمادگی را فراهم کردند که دشمن متوجّه نشد اینها چه زمانی میخواهند حمله کنند و چه امکاناتی را تدارک دیدهاند که دشمن خبر ندارد؟ آیا این اِعجاز نیست؟! آیا این قدرت خداوند متعال نیست؟ اسرائیل در نوکِ پیکان آمریکاست. تمام امکاناتی که آمریکا برای جنگهای جهانی آماده دارد، همهی آن ذرّهبینها، همهی آن تلسکوپها، همهی آن ماهوارهها، همهی آن دستگاههای اطّلاعاتی و امنیتی همگی جبههی مقاومت را با دقّت زیر نَظر دارند. تمام فعالیّتهای اطّلاعاتی، امنیتی و نظامی اینها زیر سؤال رفت. خداوند متعال یک سیل فرستاد و همه را خُنثی کرد و زیر چشمهای مُجهّزِ ریزبینِ آمریکا و اسرائیل توانستند یک حملهی جانانهی بسیار پیچیده را تدارک ببینند و برای نخستین بار در این مولودِ نامَشروعی که ۷۰ سال است این حَرامزاده کُشته است و روستایی را از بیخ و بُن نابود کرده است. اصلاً مردم را کُشتهاند و تمام آثارشان را هم از بین بردهاند. قتلعام کردند و روی آنها هم خاک ریختهاند. یک جهنّمیهایِ جنایتکار به این صورت که همیشه زدهاند و نخوردهاند؛ ولی این مرتبه مُجاهدان غَزّه وارد شهرکشان شدند و اوضاعشان بهم ریخته شد و اربابشان هم هیچ غَلطی نتوانست بکند. این مصداق بارز «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» است. انشاءالله نتیجهی این جنگها رونق بازار نماز، برچیدن بساط فقر و حسّ مسئولیت و غیرت در همهی مؤمنین و مؤمنات خواهد بود.
روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ اَلسَّلام) وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»
امروز همهی کشورهای اسلامی از غَزّه اعلان حمایت کردند. در خیلی از کشورهای اسلامی جشن و شادی به راه انداختند. در ایرانِ عزیزِ ما، در لبنان، در آمریکا و در لندن مسلمانها را دیدید. اما «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۴]»؛ همهی اصحاب امام حسین (علیه السلام)، همهی جوانان بنیهاشم، همهی برادران ایشان و همهی فرزندان او در خون خودشان غَلتیدند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به میدان آمد. یک نگاهی به طرف راست کردند و یک نگاهی به طرف چپ کردند. فریادی برآوردند که همه شنیدند: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی، هَلْ مِنْ مُعینٍ یُعینُنِی[۲۵]»؛ دیدند که از هیچکسی صدایی بلند نمیشود. خواستند تا مقداری تحریک عاطفی کنند، تحریک دینی بکنند. فرمودند: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ[۲۶]»؛ آیا یک مَرد غیرتمندی نیست که از ناموس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ این زن و بچّهها ناموس رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. «یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»؛ صدا از هیچکسی بلند نشد. در اینجا بود که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) رو به سوی شهدا کردند و فرمودند: «وَ یا أَبْطالَ الصَّفا وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی[۲۷]»؛ ای یکّهتازان! ای قهرمانان! ای غَیور مردان! من هرگاه شما را صدا میزدم، لبیک میگفتید؛ حال چه شده است که همه خاموش هستید و به من پاسخ نمیدهید؟ میگویند در همین حال شیوَن از بانوان حَرم بلند شد. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به طرف خیمهها آمدند و فرمودند: خواهرم! مگر نگفته بودم تا زمانی که زنده هستم صدا به گریه بلند نشود؟ عرضه داشتند: یا اباعبدالله! وقتی صدای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» شما بلند شد، این ششماهه از گَهواره تکان خورد و صدای گریهاش بلند شد. یعنی بابا! اگر دستی برای شمشیر ندارم، ولی گلویی دارم که میتوانم تو را یاری کنم.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! قلب مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) را همواره از ما راضی بدار.
خدایا! فقر و فَحشا و تفرقه و سوءظنّ و شایعهپَراکنی و بدبینی و بدگوییها را در این مملکت شهدا، در این مملکت اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین)، در این مملکت امام حسین (علیه السلام) تبدیل به خوشبینی و اُخوّت و اُلفت و تعاون بگردان.
خدایا! فقر و فَحشا که جُزء زشتیهای زندگی بَشر است را از این مملکت ریشهکَن بفرما.
خدایا! به جوانمَردی جوانان کربلا نَسل جوان ما را اهل سَداد و صَلاح و کار و تولید و برکت و دارای ازدواج صحیح و خانوادههای گُوارا قرار بده.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم ملّت ما، نظام ما، دولت خوب ما و رهبر بیمثال ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! حاجات همهی مؤمنین و مُلتمسین، برادرانی که با ما عَهد دعا دارند، جمع عزیزِ حاضر در این مَحفل که رونق و عزّت هستند، همه را حاجترَوا بفرما.
خدایا! سایهی پُر برکت عُلمای صالح ما، مَراجع و فُقهای ما خاصّه عَلمدار انقلاب، سُکاندارِ کشتی نهضت، خَلف صالح امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) و نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، زَعیم رهبر بزرگ ما را تا ظهور حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) با اقتدار و عزّت مُستدام بفرما.
خدایا! مریضها عموماً، عالِم ربّانی مورد نظر خصوصاً، مریضهی مورد نظر و مریضهای سفارش شده را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! روح بلند حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهیدان را از ما راضی بدار.
خدایا! عاقبت خودمان و کَسانمان را خَتم به خیر بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه حج، آیات ۳۹ الی ۴۱٫
[۳] نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴؛ نکوهش رضایت به باطل.
«وَ قَالَ (علیه السلام): الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ، وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ، إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه».
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۸٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ».
[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۷۹٫
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ۖ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تُظْلَمُونَ».
[۶] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۵٫
«وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ وَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ».
[۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۴٫
«أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
[۸] سوره مبارکه حج، آیه ۳۸٫
«إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ».
[۹] سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷ – ۱۳۶۰ش) مشهور به شهید بهشتی و آیتالله بهشتی از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود. بهشتی در حوزه علمیه قم شاگرد علمایی مانند آیتالله بروجردی، امام خمینی، محقق داماد و علامه طباطبائی بود. وی از معدود روحانیان تحصیلکرده دانشگاهی و آشنا به زبانهای انگلیسی و آلمانی بود. او از بنیانگذران و اساتید مدرسه علمیه حقانی است که دروس دینی را به روشهای جدیدتر آموزش میداد و دبیرستان دین و دانش را نیز با هدف تقویت علمی جوانان مذهبی تاسیس کرد. بهشتی از مخالفان نظام سلطنتی پهلوی حاکم بر ایران بود و علیه آن مبارزه سیاسی میکرد به همین دلیل مدتی از ایران خارج شد و در این مدت در مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان فعالیت میکرد. در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و بر فعالیتهای فرهنگی از جمله تدوین کتب درسی دانشآموزان متمرکز شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رهبری انقلاب او را به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب انتخاب کرد و بعد از پیروزی نیز از موثرترین افراد در تنظیم قانون اساسی بود و به عنوان نخستین رئیس دیوان عالی کشور که در جمهوری اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد. بهشتی بعد از تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران با همکاری دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و نخستین دبیر کل آن شد. او سرانجام در دفتر مرکزی همان حزب و در یک عملیات تروریستی در ۷ تیر ۱۳۶۰ش به همراه ۷۲ تن دیگر به شهادت رسید. بهشتی در مسائل مختلف دینی صاحب نظر بود و گاه مواضعی متفاوت از سایر روحانیان داشت، چنانکه در دهه ۱۳۵۰ شمسی از علی شریعتی در مقابل حملات حوزویان دفاع میکرد. از او آثاری منتشر شده که بخش مهمی از آنها حاصل سخنرانیهای اوست. دوره تحصیل ابتدایی و دو سال اول دبیرستان را در مدارس دولتی اصفهان طی کرد و در ۱۳۲۱ش، که جامعه ایران پس از سقوط رضاشاه دوره پرتلاطم و پرحادثهای را آغاز کرده بود، وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه صدر اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت.
او در حوزه علمیه اصفهان ادبیات عرب، منطق، کلام و دروس سطح فقه و اصول را آموخت و همزمان شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. در ۱۳۲۵ش، برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم رفت و یک سال بعد در درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علمیه شرکت کرد. از استادان وی در قم، آیت الله بروجردی، سید محمد محقق داماد، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری یزدی بودند. وی در این سالها با حضور در درسهای فلسفی علامه طباطبائی بیشتر به فراگیری فلسفه روی آورد و از اصحاب حلقه درسی بود که مقالات علامه طباطبایی در آن حلقه، در همان سالها، به صورت کتاب معروف اصول فلسفه و روش رئالیسم انتشار یافت. بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پایان رساند و پس از اخذ دیپلم ادبی در ۱۳۲۷ش دانشجوی دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در ۱۳۲۹-۱۳۳۰ش، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت. پس از اخذ درجه لیسانس در ۱۳۳۰ش به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در ۱۳۳۱ش، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزه علمیه را ادامه داد. بهشتی که مصمم بود به موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزه علمیه قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در ۱۳۳۵ش دوره دکتری فلسفه را در دانشکده معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در ۱۳۵۳ش به اخذ درجه دکتری نایل شد.
بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت میباید او را از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی دانست. وی تحقق اسلام را در جامعه در گرو تحقق مفاهیم بنیادینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیتهای اقتصادی میدانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشور و لزوم استقرار و استقلال قوه قضاییه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیتهای تعاونی و تقویت شرکتهای تعاونی و اهمیت فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد. بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور توانایی قابل ملاحظهای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران میپرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهرهمند میشدند. بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشههای غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسندهای خوش قلم بود. او صاحب چهرهای جذاب و قامتی بلند و حسن خلقی آمیخته با رأفت و مهربانی و دارای سعه صدر و انصاف و برخوردار از صبر و متانت بود. روحیهای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود و به برگزاری نماز در اول وقت تقید خاصی داشت. وی باور داشت با دروغ کسی به راه راست هدایت نمی شود و همان گونه که اسلام گفته انسان از مجرای دروغ به هدف راست نمی رسد. مجموعه این امتیازات، همانطور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنیها و تهمتهای همه اشخاص و گروههایی ساخت که او را مانعی بر سر راه خود میدیدند. دامنه گسترده دشمنی و مخالفت با وی و کثرت تهمتهایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شد و صبر و سکوت وی در برابر این دشمنیها حیرتآور است. بهشتی ۷ تیر سال ۱۳۶۰ش، در دفتر حزب جمهوری اسلامی همراه با عدهای از همفکرانش بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. مسئولیت این بمب گذاری را سازمان تروریستی موسوم به مجاهدین خلق بر عهده گرفت. پیکر وی پس از تشییع در تهران در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. در اعلامیه امام خمینی به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی… مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود».
[۱۰] طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ص ۱۷۶، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۰۴ ق. / تفتازانى، سعد الدین، شرح المقاصد، ج ۵، ص ۱۸، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
«لا مؤثر فی الوجود الا الله» یکی از قاعدههای فلسفی بوده و به این معناست که در جهان، هیچ علت فاعلی (علت فاعلی به علتی گفته میشود که به معلول خود، وجود میدهد) حقیقی به جز خداوند (واجب الوجود) نیست. این قاعده به این معناست که هیچ علت فاعلی حقیقی به جز خداوند (واجب الوجود) نیست. و تنها خداوند است که حقیقتا به دیگر موجودات هستی و وجود میدهد و دیگر موجودات در زمینه هستی بخشی، تنها علت اعدادی هستند (علت اعدادی به علتی گفته میشود که در وجود معلول خود تاثیر ندارد و تنها زمینه لازم را برای موجود شدن آن، فراهم میکند؛) نه علت حقیقی. با اثبات این مطلب، میتوان نتیجه گرفت که هیچ علت غیر فاعلی نیز (خواه علت غایی باشد یا قابلی یا مادی یا صوری یا…) ، در وجود معلول خود، تاثیر حقیقی ندارد؛ زیرا علیت هرچیز (چه به نحو غایی یا قابلی یا مادی یا صوری یا…) ، تابع وجود آن است و وقتی اثبات شد که وجود را تنها خداوند اعطاء میکند، وجود هر علتی و در نتیجه علیت آن (به نحو فاعلی یا غایی یا قابلی یا مادی یا صوری یا…) از آن خداوند خواهد بود.
[۱۱] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۶۹٫
[۱۲] سوره مبارکه قصص، آیه ۱۰٫
«وَ أَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ».
[۱۳] نهج البلاغه، نامه ۴۵٫
«و من کتاب له (علیه السلام) إلى عثمان بن حنیف الأنصاری و کان عاملَه على البصره و قد بلَغَه أنه دُعِی إلى وَلیمه قوم من أهلها، فمَضى إلیها- قوله: أَمَّا بَعْدُ، یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ؛ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ. أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ؛ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ؛ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ، وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ. فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَهٍ وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَهٍ مَقِرَهٍ. بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ، وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ. وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَهٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ. وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَهً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ؛ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ، وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَهِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَهِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ، أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَکْبَادٌ حَرَّى، أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ: “وَ حَسْبُکَ [عَاراً] دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَهٍ – وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ”. أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکُونَ أُسْوَهً لَهُمْ فِی جُشُوبَهِ الْعَیْشِ. فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَهِ الْمَرْبُوطَهِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَهِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا، أَوْ أُتْرَکَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَهِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَهِ. وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَهِ الشُّجْعَانِ! أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَهَ الْبَرِّیَّهَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَهَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْیَهَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً. وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالضَّوْءِ مِنَ الضَّوْءِ وَ الذِّرَاعِ مِنَ الْعَضُدِ؛ وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَى قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا وَ لَوْ أَمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقَابِهَا لَسَارَعْتُ إِلَیْهَا وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشَّخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ حَتَّى تَخْرُجَ الْمَدَرَهُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ. إِلَیْکِ عَنِّی یَا دُنْیَا، فَحَبْلُکِ عَلَى غَارِبِکِ، قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِکِ وَ أَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِکِ وَ اجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِکِ. أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِکِ؟ أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِکِ؟ فَهَا هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُورِ وَ مَضَامِینُ اللُّحُودِ. وَ اللَّهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً لَأَقَمْتُ عَلَیْکِ حُدُودَ اللَّهِ فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ أُمَمٍ أَلْقَیْتِهِمْ فِی الْمَهَاوِی وَ مُلُوکٍ أَسْلَمْتِهِمْ إِلَى التَّلَفِ وَ أَوْرَدْتِهِمْ مَوَارِدَ الْبَلَاءِ إِذْ لَا وِرْدَ وَ لَا صَدَرَ. هَیْهَاتَ، مَنْ وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِقَ وَ مَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ، وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حَبَائِلِکِ وُفِّقَ وَ السَّالِمُ مِنْکِ لَا یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَ الدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ. اعْزُبِی عَنِّی، فَوَاللَّهِ لَا أَذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی وَ لَا أَسْلَسُ لَکِ فَتَقُودِینِی. وَ ایْمُ اللَّهِ یَمِیناً -أَسْتَثْنِی فِیهَا بِمَشِیئَهِ اللَّهِ- لَأَرُوضَنَّ نَفْسِی رِیَاضَهً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَیْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً، وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِینُهَا مُسْتَفْرِغَهً دُمُوعَهَا. أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَهُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَهُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعَ؟ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَهِ بِالْبَهِیمَهِ الْهَامِلَهِ وَ السَّائِمَهِ الْمَرْعِیَّهِ. طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیْلِ غُمْضَهَا حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْکَرَى عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّهَا، فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ، “أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ”. فَاتَّقِ اللَّهَ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ لِیَکُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُکَ».
[۱۴] سوره مبارکه واقعه، آیه ۵۸٫
[۱۵] سوره مبارکه واقعه، آیات ۵۸ و ۵۹٫
[۱۶] سوره مبارکه واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴٫
[۱۷] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».
[۱۸] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫
«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».
[۱۹] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش ۳۲.
[۲۰] همان.
[۲۱] سوره مبارکه فیل، آیه ۵٫
«فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ».
[۲۲] المعجم الاوسط، ج ۳، ص ۳۴۳٫
«پیامبر صلی الله علیه و آله: مَنْ تَرَکَ الصَّلاهَ مُتَعَمِّدا فَقَدْ کَفَرَ جِهارا».
[۲۳] عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب مشهور به ابن عباس (۳ سال پیش از هجرت-۶۸ق)، فرزند عباس بن عبدالمطلب و پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام)، از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران سه امام اول شیعیان بود. ابن عباس حضرت علی را شایسته مقام خلافت میدانست و با خلفای سه گانه نیز همکاری داشت؛ او در جنگهای جمل، صفین و نهروان به طرفداری از علی (علیه السلام) حضور یافت و از طرف امام استانداری بصره را بر عهده گرفت. روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی از ابن عباس نقل شده است. کتاب تفسیری منسوب به او، بارها به چاپ رسیده است. وی جد خلفای بنی عباس نیز به شمار میآید. در برخی احادیث آمده که پیامبر، ضمن دعا برای ابن عباس، از خدا خواسته است که علم تأویل قرآن را به وی بیاموزد. ابن عباس مشهورترین مفسر قرآن در قرن اول هجری است. او می گوید: من علم تفسیر را مدیون علی بن ابی طالب هستم. آنچه من می دانم در برابر علم او چونان قطره ای در برابر اقیانوس است. جایگاه علمی او چنان بود که در میان صحابه و تابعین هنگام اختلاف در تفسیر قرآن سخن وی را مقدم میداشتند. مجاهد روش تفسیری ابن عباس را مکتب تفسیری مکه می نامد. وی اول کس بود که برای توضیح مفردات قرآن شواهدی از اشعار کهن عرب میآورد. ذهبی او را از بزرگان منابع فقه، حدیث، تفسیر معرفی کرده است. به گفته ذهبی و زرکلی ابن عباس ۱،۶۶۰ حدیث نقل کرده است. که بخاری ۱۲۰ حدیث و مسلم ۹ حدیث از وی نقل کردهاند. بخش بزرگی از روایات پیشبینی خلافت بنیعباس به او منسوب است. ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام)، عمر، معاذ بن جبل و ابوذر روایت کرده است.
ابن عباس پس از جریان سقیفه در جواب کسانی که گفتند مردم کراهت داشتند که رسالت و خلافت در یک خاندان جمع شود٬ گفت: در مقابلش خدای متعال می فرماید: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»(سوره محمد٬آیه۹). اما این که می گویید قریش چنین اختیار کردند٬ خداوند می فرماید: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ»(سوره قصص٬آیه۶۸). و خودتان خوب می دانید که خداوند چه کسی را اختیار کرد و اگر آن گونه که خداوند نظر کرد٬ قریش نیز در امور خود نظر می کرد٬ راه صواب در پیش می گرفت. این مناظره را ابن ابی الحدید نیز با اندک تفاوتی نقل کرده است. وقتی معاویه از او خواست نام فرزند جدیدش را معاویه بگذارد٬ گفت: او را علی می نامم که پرچم برافراشته هدایت بود و پناهگاه متقین و جایگاه خردمندی. بهترین مومنان و سید اهل ایمان است. پدر سبطین و همسر دختر رسولخدا که هانندشان کسی وجود ندارد. پس از پیامبر چشمی چون چشم او نیامد و تا قیامت همتایش نخواهد آمد. خداوند دشمنانش را تا روز قیامت مشمول لعن خود و بندگانش کرده است. گفته شده است او نزد معاویه شهادت داد که از پیامبر شنیدم که فرمود: من بر جان مومنان اولی از خودشان هستم. سپس علی و حسنین٬ یازده فرزند از فرزندان حسین را ذکر کرد.
وقتی عبدالله بن زبیر در مکه بساط خلافت گسترد٬ ابنعباس که آن زمان در مکه سکونت داشت از بیعت با او خودداری کرد. یزید بن معاویه در نامه ای از او تشکر کرد که از خلافت بنی امیه حمایت کرده است. اما ابن عباس در جواب شهادت امام حسین را یادآوری کرده بدو نوشت: تو و خاندانت برای خلافت بر مسلمانان شایسته نیستید. ابن زبیر در نهایت او را به طائف تبعید کرد. او در این شهر نیز مردم را از ظلم بنی زبیر و بنی امیه آگاه می کرد. و همواره در غم علی و حسنین اشک می ریخت. تا این که در اواخر عمر نابینا شد. گفته شده که ابنعباس به فرزندش علی وصیت کرد: بعد از من حجاز جای شما نیست و از قیامهای پسرعموهایت (فرزندان علی) برحذر باش. علی بعد از مرگ پدر، به شراه در جنوب شام رفت.
[۲۴] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۵] سید ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۱۶. / ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ ق، ص ۷۰. / محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ ش، ص ۴۷۱.
«هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَ».
[۲۶] همان.
[۲۷] معالى السبطین، ج ۲، ص ۱۷ – ۱۸.
«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیر، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الحَصیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقیل، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله) لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلاّ لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».
پاسخ دهید