روز دوشنبه مورخ ۲۲ خردادماه ۱۴۰۲، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- نکاتی در مورد نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده
- امام جلوهی صفات حقتعالی است
- عنایات ویژهی حضرت امام رضا (علیه السلام)
- زائر امام رضا (علیه السلام) برات آزادی از آتش جهنّم دریافت میکند
- تأسی مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (رضوان الله تعالی علیه) به اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین)
- زیارت با معرفتِ امام رضا (علیه السلام) در کلام امام صادق (علیه السلام)
- روضه و توسّل به حضرت ثامنالحُجج علیبنموسیالرضا (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
نکاتی در مورد نماز یکشنبههای ماه ذیالقعده
ماه ذیالقعده ماهِ مُراقبات اهل الله و سِیر کَلیم الله به سوی الله و انقطاع الی الله رو به پایان است. لذا این چند روز باقیمانده و دههی اوّل ماه ذیالحجّه را غنیمت بشماریم، مُراقبت کنیم، خلوتی داشته باشیم، توبهی نصوحی داشته باشیم، خصوصاً فقط یک یکشنبهی دیگر از ماه ذیالقعده باقی مانده است که این روزهای یکشنبه در ماه ذیالقعده نُسخهی نجاتبخش وجود مبارک پیامبر اعظم حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در مسجد اعلان فرمودند: آیا آمادگی برای توبه دارید؟ عرض کردند: بله یا رسول الله. همهی ما آرزو داریم که موفّق به توبه و نجات از آثار گناهانمان و وِزر و وَبالمان بشویم و خداوند متعال ما را با توبه نجات بدهد. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در روز یکشنبه غُسل کنید، سپس وضو بگیرید و سپس چهار رکعت نماز به صورت ۲ نماز دو رکعتی نماز بخوانید. در هر رکعت سه مرتبهی سورهی مبارکهی توحید، یک مرتبه سورهی مبارکهی فلق و یک مرتبه هم سورهی مبارکهی ناس را بخوانید. بعد از سلام در رکعت چهارم، ۷۰ مرتبه استغفار کنید. سپس این ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» را بگوید و سپس این دعای شریف را بخوانید که کوتاه میباشد: «یا عَزیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْلی ذُنُوبی وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المُؤمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ فَاِنَّهُ لایغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ[۲]»؛ پروردگار متعال هم خودمان را میبخشد و هم کسانی را که با ما دشمنی دارند، حقّی بر گردن ما دارند، خُصمای ما هستند، خداوند در روز قیامت اینها را از ما راضی میکند. این نماز در این جهت خیلی بشارت است. زیرا حقوقی که بین ما و خداوند هست، ما میهمان عَفو و کَرَم خداوند متعال هستیم. ولی حقوقی که بندگان خداوند بر گردن ما دارند، گاهی خدایی ناخواسته غیبتی شنیدهایم، گاهی بیاعتنایی کردیم، گاهی نیشزبانی داشتیم، گاهی پای بر روی کفش کسی گذاشتهایم، در همین مجالس حضرت امام حسین (علیه السلام) از روی کفشها رَد شدهایم، گاهی می خواستیم ماشین خود را پارک کنیم یا از پارک بیرون بیاوریم و ناخواسته بر روی دیواری کشیدهایم و یک خَراشی بر روی دیوار کسی افتاده است؛ حقوق النّاسی که ما بر روی آنها حساب نمیکنیم، وقتی به صورت یکییکی و قطرهقطره جمع میشود، بارمان خیلی سنگین است و از حقّ النّاس به خداوند پَناه میبریم. نسبت به حقوق النّاسی باید خداوند به دادمان برسد. از این جهت این نمازهای روزهای یکشنبهی ماه ذیالقعده را که فقط یک یکشنبهی دیگر باقی مانده است، انشاءالله همگی این نماز را بخوانیم.
امام جلوهی صفات حقتعالی است
محفل و مجلس ما امروز که روز ۲۳ ماه ذیالقعده الحرام بود، متعلّق به وجود نازنین ولی نعمتمان، پَناه و اُمیدمان، امام رئوف حضرت علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) بوده است. خداوند به ما هم نیّت بدهد، ما هم دوست داریم مقداری برای امام رضا (علیه السلام) خود شیرینی بکنیم. چه کنیم؟ کار دیگری از ما ساخته نیست. دیدهاید که کاری از بچّه ساخته نیست، ولی میآید و برای پدرش خود شیرینی میکند تا او نوازشی کند. فرزند کوچک که نمیتواند برای پدر خود کاری انجام بدهد؛ ولی جلوی پدر میآید و کارهایی میکند که پدر یک نگاهی به او بیندازد و او را نوازشی کند. ما هم به تعبیر خود رحمه الله علیه فرمودند: «الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ[۳]»؛ خیلی تعبیر عجیبی است. امام امین است، امینِ خداوند است. تمام عالَم امکان در اختیار امام است، امینالله نسبت به همهی کائنات است؛ ولی این امین با ما رفیق است. ما با امام زمانمان (ارواحنا فداه) رفاقت نمیکنیم، والّا ایشان رفیق ما هستند. هر جایی شما ایشان را یاد کنید، به خداوند قَسم که شما را یاد میکند. خودشان فرمودند: «إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ[۴]»؛ ما گاهی فرزندانمان نیز از یادمان میروند. گاهی مشغول کاری میشویم، گاهی ناراحت میشویم، گاهی کسی ما را سرگرم میکند و فرزندانمان را نیز از یاد میبریم؛ اما امام زمان (ارواحنا فداه) میفرمایند: «ما شما را از یاد نمیبریم». زیرا مقام امام، مقام جَمعالجَمعی است. این خلافت الهی که یکی از صفات حقتعالی است، این است: «یا مَن لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَن شَأن[۵]» ؛ «یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ[۶]»؛ میلیاردها انسان با زبانهای مختلف و با حوائج مختلف وقتی خداوند را صدا میزنند، خداوند به همه پاسخ میدهد. صدای یک فرد، گریهی یک دلشکسته خداوند را از یک دلشکستهی دیگر غافل نمیکند. خداوند، خدای همه است و به همه نیز پاسخ میدهد. امام نیز جلوهی خداوند است و با همه رفیق است.
عنایات ویژهی حضرت امام رضا (علیه السلام)
اوتاد و اولیاءالله در خراسان رضوی از بزرگان شناخته شده و افراد گمنام فراوان بودهاند و در حاضر نیز هستند. یکی از این بندگان خاصّ خداوند، مرحوم آقای «شیخ حبیب الله گلپایگانی[۷]» (رحمت الله علیه) هستند که ایشان در مسجد گوهرشاد امام جماعت بودهاند. از توفیقات ایشان، سبقت در تشرّف به حرم مطهّر حضرت ثامنالحُجج علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) بوده است. به برکت انقلاب اسلامی، دیگر شبها دَربهای حرمها بسته نمیشود. شما هر ساعتی به حَرم حضرت امام رضا (علیه السلام) بروید، الحمدالله دَرب حرم بر روی شما باز است. حرم شریف حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به همین صورت است، حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به همین صورت است؛ ولی قبل از انقلاب به این صورت نبود و شبها دَرب حرم را میبستند و قبل از اذان صبح دَرب حرم را باز میکردند. در شهر قُم مرحوم آقای «مرعشی نجفی[۸]» (رضوان الله تعالی علیه) جزء کسانی بودند که گاهی ما رَصد کردیم که شاید بتوانیم اوّلین کسی باشیم که وارد حَرم بشویم؛ اما هر زمانی آمدیم، دیدیم که مرحوم آقای مرعشی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) عَبا را بر روی سرشان کشیدهاند و پُشت دَرب حرم نشستهاند تا دَرب حرم باز شود. لذا جلوتر از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) در آن مدّتی که ما طلبگی میکردیم و صبحها نمازمان را در حرم میخواندیم، جلوتر از ایشان کسی را ندیدیم که وارد حرم مطهر کریمهی اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) شده باشد. در شهر خراسان هم مرحوم آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمت الله علیه) اینگونه بودهاند. همیشه قبل از آنکه دَرب حرم باز بشود، پُشت دَرب مینشسته است تا دَرب حرم باز بشود و وارد بشود. ایشان مریض میشوند و او را به بیمارستان منتقل میکنند. حال ایشان ناخوش میشود و بهم میریزند. روی تخت بیمارستان یک لحظه سیمِ دلشان را با حضرت امام رضا (علیه السلام) وصل میکند. عرضه میدارد: یا اباالحسن! ۴۰ سال «اوّل مَن دَخَلَ بالحَرم» من بودم. شما منّت بر من گذاشتید و توفیق دادید و ۴۰ سال اوّلین کسی که وارد حرم شما شده است، من بودهام. ۴۰ سال من آمدم، اما حال که از پای افتادهام، نوبت شماست که بیایید و به من سری بزنید. تا این درخواست و آرزو را به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرضه میدارد، متوجّه میشود که گویا دیگر در بیمارستان نیست و در یک باغی قرار دارد. مُکاشفه بود است. در یک باغی است و وجود نازنین حضرت امام رضا (علیه السلام) تشریف آوردند و یک گُل از گُلهای این باغ را چیدند و به عنوان عیادت آوردند و به آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمت الله علیه) دادند. با این دستی که مرحوم آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمت الله علیه) از دست امام رضا (علیه السلام) گُل گرفته بود، این دست تا آخر عُمر ایشان شِفابخش بوده است. بیمار سرطانی میآورند، بیمار سکتهای میآوردند، بیمار فَلج میآوردند، بیمار کور میآوردند و این دستی که حضرت امام رضا (علیه السلام) به آن گُل داده بودند، شِفا میشود. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۹]». حضرت امام رضا (علیه السلام) دست ایشان را کیمیا کرده بودند. مرحوم آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمت الله علیه) میگویند که من دیدم حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) بسیار شلوغ است و جمعیّت زیادی در آنجا هست. در ذهنم آمد که هرکدام از اینها از یک نقطهای آمدهاند و همه اهل مشهد نیستند؛ از شهر آذربایجان آمدهاند، از شهر کُردستان آمدهاند، از شهر لُرستان آمدهاند، از شهر بلوچستان آمدهاند، از کشور پاکستان آمدهاند، از کشور عراق آمدهاند، از همهجا آمدهاند و یکی عَرب است، یکی لُر است، یکی تُرک است؛ حضرت امام رضا (علیه السلام) چگونه به ایشان پاسخ میدهند؟! میگویند به محض اینکه این شُبهه در ذهنم آمد، دیدم که خداوند متعال چشم باطن من را باز کرد و دیگر دیوار حائل نیست. متوجّه شدم که تمام صَحنها را میبینم، تمام رَواقها را میبینم و تمام زائران زن و مرد را میبینم. بین من و تمام این سائلینی که به حضرت امام رضا (علیه السلام) پَناه آوردهاند، حائلی وجود نداشت و همه را میدیدم. اما دیدم که در کنار هریک از آنها یک امام رضا (علیه السلام) وجود دارد. حضرت امام رضا (علیه السلام) جلوهی خداوند هستند. مگر نداریم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک شب افطاری، جناب «سلمان» گفت که ایشان میهمان من بودهاند، جناب «ابوذر» گفت که ایشان میهمان ما بودهاند، از حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) سؤال پرسیدند و ایشان گفتند که پدرم میهمان ما بودهاند؛ ۴۰ نفر گفتند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میهمان ما بودهاند و همهی آنها هم درست گفتند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک لحظه میتوانند در ۴۰ خانه خودشان را نشان بدهند. بالاتر از این، مگر وجود مقدّس مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به «حارث همدانی[۱۰]» نفرمودند: حارث! برای چه کاری نزد ما آمدهای؟ عرض کرد: آقا جان! مگر باید برای کاری آمده باشم؟ من شما را دوست دارم. این جَذبهی شماست که من را به محضر شما آورده است و درخواستی از شما ندارم. من خودتان را دوست دارم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جملهای فرمودند که آن را به شعر درآوردند: «یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی[۱۱]»؛ حارث همدانی! به تو میگویم که تمام نُفوسی که با حضرت عزرائیل (علیه السلام) دیدار میکنند و جان میسپارند، همه من را میبینند. در شرق عالَم، در غرب عالَم، در دریا و صحرا و کوه و دَم و دشت و خانه، در هرجایی کسی کُشته میشود، در هرجایی کسی سکته میکند، کسی با اَجل مُعلّق یا اَجل طبیعی میمیرد، انسان خوبی باشد یا آدم بدی باشد، همه من را میبینند. ولی همه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به یک صورت نمیبینند. دیدار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای مؤمن نجات است، برای مؤمن سُرور است، برای مؤمن زُدودهشدن همهی غَمها و همهی اَحزان است. ولی کافر، مُنافق، غاصب و ظالم وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میبیند، این غضب خداوند را میبیند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای آنها غضب است و برای ما رحمت است. لذا فرمود: «یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی». از این ۸ میلیارد جمعیّتی که در این دنیا وجود دارند، در همهی نقاط این عالَم به صورت روزانه چند نفر میمیرند؟ در هر نقطهای هرکسی میمیرد، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بالای سر اوست. خودِ حضرت عزرائیل (علیه السلام) را چه میگویید؟ مگر همهی انسانها را حضرت عزرائیل (علیه السلام) قَبض روح نمیکنند؟ مگر در آنِ واحد در هندوستان و در آمریکا و در اروپا و در آسیا نیستند؟ مگر حضرت عزرائیل (علیه السلام) همهجا حضور ندارند؟ وجود حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که وسیعتر از وجود حضرت عزرائیل (علیه السلام) است. لذا همه به هنگام مرگ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میبینند و خودِ ایشان را میبینند، نه اینکه مثال ایشان را میبینند، بلکه خودِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میبینند. آنچه را که بناست ما هنگام مرگ ببینیم، مرحوم آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمت الله علیه) با عنایتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) کرده بودند، آن را در حال حیاتشان دیده بودند. ایشان دیده بودند که حضرت امام رضا (علیه السلام) با همه همراه هستند.
زائر امام رضا (علیه السلام) برات آزادی از آتش جهنّم دریافت میکند
مرحوم حضرت «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند، البته ایشان خیلی از چیزها برای خودشان بود، ولی نمیگفتند که خودم این را دیدم، بلکه میفرمودند کسی این را دیده است؛ ایشان میفرمودند یکی از صُلحا وقتی وارد حرم شده است، وجود مقدّس حضرت امام رضا (علیه السلام) را دیده است. سپس توجّه کرده است و دیده است هر زائری وارد میشود، حضرت امام رضا (علیه السلام) خودشان از زائر استقبال میکنند. خودِ امام رضا (علیه السلام) به استقبال تکتک زائرین میروند، به پیشواز زائرشان میروند. وقتی هم زائر میخواهد از حرم بیرون برود، وجود نازنین حضرت امام رضا (علیه السلام) زائر را بَدرقه میکنند و یک بَرگ سبزی هم به او میدهند. از حضرت امام رضا (علیه السلام) سؤال کرده بود که این چه چیزی است به زائرین خود میدهید؟ فرموده بودند: بَرات آزادی از آتش جهنّم است. که وجود مقدّس حضرت جوادالائمه (علیه السلام) فرمودند: «ضَمِنْتُ لِمَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِطُوسَ عَارِفاً بِحَقِّهِ اَلْجَنَّهَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[۱۲]»؛ هرکسی قبر پدرم را در طوس زیارت کند، من ضمانت میکنم و ضامن هستم که او به بهشت برود. باز از وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی است که ایشان فرمودند: پارهی تن من در سرزمین طوس مدفون میشود، «غَفَرَ اَللَّهُ ذُنُوبَهُ[۱۳]»؛ تمام گناهان کُهنه و جدید او بخشیده میشود. به برکت اِکسیر زیارت حرم مطهّر حضرت ثامنالحُجج علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء)، گناهان او بخشیده میشود. بنابراین هرکسی زائر واقعی باشد، زیرا بعضیها زائر واقعی نیستند و ظاهر آدمی ندارند.
تأسی مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (رضوان الله تعالی علیه) به اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین)
مرحوم «شیخ حسنعلی نخودکی» (اعلی الله مقامه الشریف) سه روز روزه گرفته بود و برای اینکه تأسی و تشبُّه به اهلبیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده باشد که ماجرای آن در سورهی هلأتی آمده است که فرموده است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۱۴]»، سه شبانهروز مولای ما حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حلیله و حببیهاش دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، سیدالنّساء حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، دو گوشوارهی عَرش خداوند حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) و فضّهی خادمه که چه مقام بالایی فضّهی خادمه دارد و او نیز در جمع اهلبیت عصمت و طهارت سه روز روزهی نَذری برای شِفای حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) داشتند. در هر سه روز مُختصر افطاری که دیده بودند، مسکین و یتیم و اسیر هنگام افطار آمدند و این خانواده خودشان افطار نکردند. سه شبانهروز اینگونه بودند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) کودکان کوچکی بودند و سه شبانهروز لُقمهای از گلوی اینها پایین نرفت و ایثار کردند. در روز سوّم وقتی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمدند، فرمودند: دیدم که چشمهای فاطمه (سلام الله علیها) گود افتاده است. بدنِ فرزندان از فَرط گُرسنگی مانند جوجهی پَرکَنده میلرزید. مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (اعلی الله مقامه الشریف) خواسته بودند تا این کار را تجربه کنند و در روز قیامت جزء کسانی باشد که تشبُّه به اینها داشته باشد. «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ[۱۵]»؛ کسانی که در حرفزدن، در لباسپوشیدن، در سبک زندگی خودشان را به کُفّار تشبیه میکنند، با آنها محشور خواهند شد؛ اما کسانی که خودشان را شبیه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) قرار میدهند، در مَحاسنشان، در سلامشان، در نامگذاریشان به دنبال کُفّار نیستند و به دنبال اَنوار عرش الهی هستند؛ چه نامی زیباتر از نام فرزندان ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، چه اسمی زیباتر از نام خَمسهی طیّبه (سلام الله علیهم اجمعین)، چه نامی زیباتر از اسماء مقدّس صدیقهی طاهره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) است؟ ولی بعضیها به تشبُّه از دیگران نامهای دیگر میگذارند و واقعاً حیف است. این حدیث فرمود: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»؛ هرکسی گرایش به یک جمعی داشته باشد، با همانها مَحشور میشود. حال مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (اعلی الله مقامه الشریف) میخواهد با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن مجتبی (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) باشد. لذا سه شبانهروز خودش را شبیه آنها کرد، ولی در روز سوّم که دیگر خیلی ضعف به او عارض شد، از دَرب خیابان طبرسی که وارد صحن مطهّر حضرت امام رضا (علیه السلام) شد، در آنجایی که الآن قبر مطهّر ایشان است، در آنجا مَدهوش شد و از هوش رفت. ولی در آن مَدهوشی میگوید که دیدم این دهان بسته شد و دهان دیگری باز شد، این چشم بسته شد و چشم دیگری باز شد. دیدم وجود مبارک حضرت امام رضا (علیه السلام) در دروازهی ورودی خودشان ایستادهاند یا جلوس فرمودهاند و این زائرینی که وارد میشوند، همه را نَوازش میکنند. اما زُوار همگی به صورت آدم نبودند. به شکل حیوانات مختلفی بودند. در بین آنها آدم هم وجود داشت، ولی همه آدم نبودند.
«به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند ***** که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟[۱۶]»
لذا از خداوند بخواهیم که خداوند متعال ما را جزء زُوار امام رضا (علیه السلام) به حساب بیاورد. باز از مرحوم آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) نقل میکنم. ایشان فرمودند: سعی کنید وقتی میخواهید وارد حرم امام رضا (علیه السلام) بشوید، در ورودی حرم بایستید، اجازه بگیرید و اذن دخول بخوانید؛ هنگام اجازه گرفتن اگر گریه کردید، علامت این است که حضرت امام رضا (علیه السلام) اجازه دادهاند تا شما زائر باشید و به عنوان زائر وارد بشوید. اما اگر گریه نکردید، مشخّص میشود که شما را به عنوان زائر نپذیرفتهاند.
زیارت با معرفتِ امام رضا (علیه السلام) در کلام امام صادق (علیه السلام)
از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) هم حدیثی است که فرمودهاند: «یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَهٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ، مَنْ زَارَهُ الیها عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیمَهِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّهَ[۱۷]»؛ هرکسی حضرت امام رضا (علیه السلام) را با معرفت زیارت کند، مشخّص است که اگر زائر به مقام امامت عارف نباشد، چه زیارتی است؛ اگر «عَارِفاً بِحَقِّهِ» زیارت کند، نمیفرماید که وارد بهشت میشود؛ بلکه میفرماید من خودم دست او را میگیرم و با دستِ خود او را وارد بهشت میکنم. خیلی فرق میکند که انسان را دعوت کنند و آدرس بدهند که خودش بیاید و یا به اندازهای او را احترام کنند که به سُراغ او بروند و او را با خودشان بیاورند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای زائر حضرت امام رضا (علیه السلام) احترام ویژه دارد. نمیگویند که خودت برو، بلکه خودشان میبرند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) خودشان در مورد زائر نوهی خودشان حضرت امام رضا (علیه السلام) میفرمایند که من خودم او را وارد بهشت میکنم. «أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّهَ» اما «عَارِفاً بِحَقِّهِ» باشد. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) سؤال پرسیدند که شما فرمودید: «عَارِفاً بِحَقِّهِ» منظور شما چه چیزی است؟ چه کنیم که ما معرفت به امام رضا (علیه السلام) داشته باشیم و با معرفت وارد حرم ایشان بشویم؟ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) سه چیز را فرمودند. یک: «أن تَعلَمُ امام»؛ مسألهی امامت. خودِ امام رضا (علیه السلام) وقتی در نیشابور حدیث «سلسله الذّهب» را از خداوند نقل کردند و فرمودند: «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی[۱۸]»؛ هرکسی وارد این دِژ بشود، از عذاب من در اَمان است. کَجاوه حرکت کرد. مردم هم که جمال حضرت امام رضا (علیه السلام) را دیدند، اشک به آنها اَمان نمیداد. هِلهله میکردند، فریاد میکشیدند و گریه میکردند. حضرت امام رضا (علیه السلام) منّت گذاشتند و دوباره متوقّف شدند و پَردهی کَجاوه را کنار زدند و دوباره جَمال ایشان تابید و بر دلها روشنایی داد. فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا[۱۹]»؛ بدونِ ولایت و بدون امامت، کلمهی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» حِصن نیست. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در بستر ولایت است که توحید کامل میشود. بدون ولایت توحید نیست. پس اوّلین شرط این است که کسی که به زیارت امام رضا (علیه السلام) میرود، علم به این موضوع داشته باشد که به زیارت امام میرود. امام به چه معنایی است؟ اگر امام جماعت را امام میگویند، اگر ما به او اقتدا نکنیم، بازهم امام ماست؟ وقتی امام ماست که ما وقتی او الله اکبر میگوید، ما هم الله اکبر بگوییم؛ وقتی او رکوع میرود، ما هم به رکوع برویم؛ وقتی او سجده میکند، ما نیز سجده کنیم. ما بدانیم که او امام ماست و باید از او تبعیّت کنیم. یک: «امامٌ». دو: «مُفْتَرَضَ الطَّاعَهِ»؛ باز یک کلماتی از حضرت امام رضا (علیه السلام) در این میان به عنوان چاشنی قضیّه قرار بدهم. حضرت امام رضا (علیه السلام) در این تصویری که از امامت ارائه فرمودند که مرحوم «کُلینی[۲۰]» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب کافی شریف آوردهاند و در سایر مجامع روایی ما نیز مانند «تُحف العقول[۲۱]» آمده است، در آنجا حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «فی صِفَهِ الإمامِ: مضطلع بالإمامهِ، عالِمٌ بالسّیاسیَه، مُستَحقٌ لِلریّاسَه، مُفتَرَضُ الطاعَه[۲۲]»؛ این سه عبارت را دقّت نمایید. امام سیاستمدار است، تدبیر میداند، مُدیریّت برای امام است. اینهایی که در دنیا سیاستمدار نامیده میشوند، فریبکار هستند، دَغلکار هستند و سیاستمدار نیستند. اینها راه خود را کَج کردهاند، اینها در دنیا و آخرت بدبخت هستند. کجا اینها سیاست دارند؟! سیاست یعنی تدبیر، یعنی با عقل زندگی کردن، یعنی کار را به موقع انجام دادن، کار را درست انجام دادن. تدبیر سیاست است. امام «عالِمٌ بالسّیاسیَه» است. امام کسی است که سیاست بلد است و طاعتش نیز واجب است و ریاست نیز برای اوست. «مُستَحقٌ لِلریّاسَه»؛ ریاست برای امام است. ریاست برای حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. کسانی که حضرت علی (علیه السلام) را کنار زدند، حقّ ریاست نداشتند و ریاست را غَصب کردند. ریاست برای امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، ریاست برای امام حسین (علیه السلام) است، رباست برای چهارده معصوم (سلام الله علیهم اجمعین) است. اینها رئیس هستند. اینها رئیسِ بندگان خدا هستند و خداوند اینها را برای ریاست آفریده است. در غیبت امام زمان (ارواحنا فداه) نیز ریاست برای ولیفقیه است. نه اینکه با انتخابات ما ریاست برای او باشد، بلکه با اذنِ الهی برای اوست. با کلام خودِ امام زمان (ارواحنا فداه) که فرمودند: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلی رُواهِ حَدیثِنا[۲۳]»؛ در زیر این آسمان فقط کشور شماست که زیر پَرچم کسی است که او «مُستَحقٌ لِلریّاسَه» است. شایستگی برای ریاست دارد. غاصب نیست، ظالم نیست، قَسّیالقلب نیست، مردم را فراموش نمیکند، انحصارطلب نیست، ویژهخوار نیست. در اجرای قانون خودش را مُستثنی از دیگران نمیبیند و مانند مردم زندگی میکند؛ «مُستَحقٌ لِلریّاسَه». پس اوّلین مورد این است که امام باشد و ما مأموم او باشیم. «مُفتَرَضُ الطاعَه»؛ گاهی انسان اقتدا میکند، ولی اقتداکردن خود را واجب نمیداند. نه باید علاوه بر اینکه اقتدا میکند، بداند که این مأموریت الهی است. اگر از غیر او تبعیّت کنیم، جهنّمی هستیم. او «مُفتَرَضُ الطاعَه» است و خداوند بر آحاد واجب کرده است که دستورات او را اجرا نمایند. سوّمین باید شهادت او را باور کرده باشیم که امام رضا (علیه السلام) شهید هستند. «غَرِیبُ شَهِیدُ[۲۴]»؛ امام رضا (علیه السلام) را دَربهدَر کردند. خداوند بعد از مدّتها انتظار امام جواد (علیه السلام) را به ایشان عنایت کرده بود، ولی نگذاشتند تا سایهی ایشان بر روی سَر این پارهی جگر خود باشد و صَفای آن را ببیند. همسر و فرزند خودشان را گذاشتند و در ظاهر برای ولایتعهدی بود، ولی در واقع امام رضا (علیه السلام) اسیر بودند. خودشان نیامدند و امام رضا (علیه السلام) را آوردند. خودشان ولایتعهدی را نپذیرفتند و به ایشان گفتند اگر نپذیری تو را میکُشیم و واقعاً هم ایشان را میکُشتند و خونِ ایشان هم لُوس میشد. قبول ولایت امام رضا (علیه السلام) هم حفظ جان خودشان بود و هم حفظ جان شیعیان ایشان بود. یک فُرصتی بود تا امامزادهها را به اینجا بیاورند و مُبلّغین کافی برای نَشر ولایت داشته باشند و در آینده حوزههای علمیّه تشکیل بشود و شیعه به قدرت برسد. امروز این قدرت شیعی که الحمدالله در این ۴۴ سال شرق و غَرب جمع شدند و نتوانستند قدرت ما را از بین ببرند. این قدرت برای ما نیست و بر سر سُفرهی امام رضا (علیه السلام) است، بیمهی امام رضا (علیه السلام) است و شکست نمیخورد و انشاءالله تا ظهور ادامه خواهد داشت. «غَرِیبُ شَهِیدُ».
روضه و توسّل به حضرت ثامنالحُجج علیبنموسیالرضا (علیه السلام)
امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدهاند، ولی… خوشا به حال کسانی که هم اکنون زیر قُبّهی حضرت امام رضا (علیه السلام) هستند. «یا لَیتَنی کُنتُ مُعَکُم»! الان دل خود را به حرم حضرت امام رضا (علیه السلام) بفرستید. در مقابل ضریح مُقدّس و پُشت به قبله و رو به ضریح میگویید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ[۲۵]»؛ آن فراز را میخوانید و سپس به بالای سر میروید و در آنجا زیارت وارث را میخوانید و به پایین پا باز میگردید و در زیارت پایین پا این جمله هم روضه است و هم شناخت وضعیت حضرت امام رضا (علیه السلام) است. میگوییم: «صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ[۲۶]»؛ پایین پای امام رضا (علیه السلام) هستید. دلت زائر است، کنار ضریح هستی، به امام رضا (علیه السلام) پَناه بُردهای، دامان او را گرفتهای. «صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ، صَلَّى اللّهُ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ»؛ هم بدن نازنین شما در آنجا مَدفون است و من زائر هستم و به بدن شما سلام میکنم. هم سلام به روح بزرگ شما دارم. «صَلَّى اللّهُ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ»؛ امام رضا! تو را کُشتند. خداوند بکُشد کسی که تو را کُشت، ولی شما را تنها با سَمّ نکُشتند، بلکه ابتدا با زبان کُشتند، شخصیّت شما را کُشتند. «قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ»؛ به امام سجّاد (علیه السلام) عرض کردند: آقا! در کجا به شما سخت گذشت؟ فرمودند: در شام؛ زیرا شامیها زَخمِ زبان میزدند. گویا «مأمون» نیز به امام رضا (علیه السلام) بسیار زَخم زبان میزد. روزهای جمعه وقتی حضرت امام رضا (علیه السلام) از نماز جمعه به خانه برمیگشتند، میگفتند: «اللّهُمَّ! عَجِّل وَفاتِی»؛ خدایا! مرگ من را برسان. دعای ایشان مُستجاب شد. «اباصلت» میگوید من دَرب را باز کردم و دیدم در این غُربت امام رضا (علیه السلام) یک آقازادهای مانند قُرص ماه پدر را در آغوش گرفته است. یا جوادالائمه! آمدی و نگذاشتی که پدرت تنها باشد. اما «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۷]»؛ در کربلا پسر به بالین پدر نیامد، بلکه پدر به بالین پسر آمد. مُدام فریاد میکشید: «وَلَدی، وَلَدی، علی!».
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۸]».
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! چشم ما را به جمال امام زمانمان (ارواحنا فداه) روشن بفرما.
خدایا! قلوب ما را به نور معرفت و محبّت امام زمانمان (ارواحنا فداه) روشن بگردان.
خدایا! پایان عُمر ما را با مُهر شهادت مُزیّن بگردان.
خدایا! ما را در تأسّی، در اقتدا به ائمهی معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و اولیای خود موفّق بدار.
خدایا! نَسل جوان ما را در شئون مختلف به ساحل نجات برسان.
خدایا! به رأفت و مهربانی و دادرَسی حضرت امام رضا (علیه السلام) قَسمت میدهیم مریضها عموماً، مریضهای مورد نظر خصوصاً عافیت کامل روزی بفرما.
خدایا! توفیق شُکر نعمتها، نعمت ولایت، نعمت اسلام، نعمت محبّت آلالله (سلام الله علیهم اجمعین)، نعمت نظام اسلامی، نعمت رهبر خوب، نعمت عافیت، نعمت امنیّت و نعمت وُفورِ نعمت را به ما مرحمت بفرما.
بارالها! پروردگارا! به غیرت امام رضا (علیه السلام) قَسمت میدهیم همهی گرفتاریها خصوصاً این ننگِ بیحجابی، این ویروس و مَرَض کشفِ حجاب را هرچه زودتر از مملکت امام رضا (علیه السلام) ریشهکَن بفرما.
خدایا! کسانی که مُروّج بیحجابی و عامل هستند یا عامداً نفوذی هستند و نمیخواهند برای جمعکردن این موضوع کاری صورت بگیرد، رُسوایشان بگردان.
خدایا! شیشهی عُمر دشمنان اسلام و نفوذیهایشان را بشکَن.
خدایا! ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! سایهی رهبر عزیزمان را با کرامت و کفایت، با صحّت و عزّت تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بفرما.
خدایا! حاجات این جمع، حَوائج منظورین، برادرانی که با ما عَهد دعا دارند و حَوائج منظوره را برآورده بفرما.
خدایا! حجّ بیت خود، زیارت اَعتاب عالیات خصوصاً در ایّام عرفه برای همهی آرزومندان و این جمع مُقدّر و مَحتوم بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، دعای پس از نماز ماه ذی القعده.
[۳] الکافی : ۱ / ۲۰۰ / ۱ ، الغیبه للنعمانی : ۲۱۹ / ۶ ، تحف العقول : ۴۳۹ نحوه وفیه «الولد» بدل «الوالد» ، کمال الدین : ۶۷۸ / ۳۱ ، معانی الأخبار : ۹۸ / ۲ ، الأمالی للصدوق : ۷۷۶ / ۱۰۴۹ والثلاثه الأخیره نحوه إلى «الشقیق» وکلّها عن عبد العزیز بن مسلم ، بحار الأنوار : ۲۵ / ۱۲۳ / ۴٫
«الإمام الرضا علیه السلام ـ فی صِفَهِ الإِمامِ ـ : الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ ، وَ الوالِدُ الشَّفیقُ ، وَ الأَخُ الشَّقیقُ ، وَ الاُمُّ البَرَّهُ بِالوَلَدِ الصَّغیرِ».
[۴] طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳. / راوندی، هبه الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۰۳. / علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، ح ۷.
«اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ، وَ لَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ».
[۵] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸٫
«و من خطبه له (علیه السلام) فی الشهاده و التقوى. و قیل: إنه خَطَبَها بعد مقتل عثمان فی أول خلافته: اللّه و رسولُه: لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لَا یُغَیِّرُهُ زَمَانٌ وَ لَا یَحْوِیهِ مَکَانٌ وَ لَا یَصِفُهُ لِسَانٌ. لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِی الرِّیحِ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِیبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاءِ. یَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِیَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَیْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لَا مَشْکُوکٍ فِیهِ وَ لَا مَکْفُورٍ دِینُهُ وَ لَا مَجْحُودٍ تَکْوِینُهُ، شَهَادَهَ مَنْ صَدَقَتْ نِیَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ یَقِینُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ کَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِکَرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَهُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى».
[۶] الصحیفه العلویّه، جلد ۱، صفحه ۳۶۶.
«دُعَاؤُهُ فِی تَعْقِیبِ کُلِّ فَرِیضَهٍ: یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یَا مَنْ لاَ یُغَلِّطُهُ اَلسَّائِلُونَ وَ یَا مَنْ لاَ یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ اَلْمُلِحِّینَ أَذِقْنِی بَرْدَ عَفْوِکَ وَ حَلاَوَهَ رَحْمَتِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ».
[۷] آیت الله حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی از علما و بزرگان مشهد، در سال ۱۲۹۷ قمری در شهر گلپایگان به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره کودکی، در سنین نوجوانی وارد مدارس علوم دینی شد و مقدمات را در همان شهر فراگرفت. او در سن ۱۶ سالگی جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان رفت و به مدت ۲۱ سال در اصفهان به کسب علوم حوزوی و معارف الهی مشغول شد و جزو اصحاب مخصوص مرحوم آیت الله آقا نجفی قرار گرفت. آیت الله گلپایگانی در سال ۱۲۹۶ شمسی برابر با سال ۱۳۳۵ قمری به قصد مجاورت حضرت امام رضا علیه السلام با پای پیاده به مشهد آمد و فعالیت های دینی خود را در این شهر آغاز نمود. ایشان در مدرسه فاضلخان و پس از خرابی آن، در مدرسه خیراتخان به تدریس فقه، حدیث، تفسیر و اخلاق مشغول گردید و به اقامه نماز جماعت در مسجد گوهرشاد پرداخت.
این عالم ربانی سرانجام پس از نیم قرن خدمت و تدریس در حوزه علمیه مشهد، در سحرگاه روز ۲۳ جمادی الاخره سال ۱۳۸۴ قمری برابر با سال ۱۳۴۳ شمسی پس از قرائت سوره مبارکه والصافات، دعوت حق را لبیک گفت و پیکر بی جانش در رواق دارالسلام حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. حجت الاسلام والمسلمین صالحی خوانساری از فضلا و وعاظ برجسته حوزه، درباره مرحوم شیخ حبیب اللّه گلپایگانی می گوید: «خودم شاهد بودم که عده ای از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وی گرد آمده و از او خواستند تا برای آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارک خود را بر سر هر مریضی که میکشید، بدنش عرق میکرد و شفا مییافت».
حجت الاسلام صالحی خوانساری، در ادامه بیان می کند: «یکی از مراجع تقلید کنونی برای من نقل کرد: وقتی که فلسفه آن را از شیخ حبیب الله پرسیدم، در جواب فرمود: مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت درب های بسته حرم مطهر امام رضا علیه السلام میخواندم و همه روزه هنگامی که درب های حرم را باز میکردند، اوّلین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت میکردم. همچنین آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمه الله علیه) خاطره ای را از این عالم ربانی بیان می کند که «نقل می کنند که شخصی ۱۷ هزار تومان برای آیت الله حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی (رحمه الله علیه) در مشهد برد تا اینکه خانه ای برای خود بخرند ولی ایشان نپذیرفتند، آن شخص عرض کرد لااقل پول را قبول کنید و به فقرا بدهید. فرمودند: من مستحق نمی شناسم، شما خودتان به مستحق بدهید».
[۸] سید شهابالدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/۱۳۱۵ – ۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیتالله بروجردی است. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و نیز از درس سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با آیتالله خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز دیده میشود. مرعشی نجفی، کتابخانهای را در قم تاسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخههای خطی کهن اسلامی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار میرود. او مدرسههای مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را در قم تأسیس کرد. موارد مشهور تألیفات مرعشی، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمده الطالب است. او برای نوشتن برخی کتابهای خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. مرعشی بنا به وصیتش، در کتابخانهاش دفن شد. عمید زنجانی داماد آیت الله مرعشی نجفی بود. مرعشی از سادات مرعشی است که پس از سی و سه واسطه به امام سجاد (علیه السلام) میرسد. پدر وی، سید محمود مرعشی (متولد ۱۲۷۰ق.)، و مادرش، نوه سید مهدی حسینی بود. آن دو چهار فرزند به نامهای شهابالدین، ضیاءالدین، فاطمه و مرضیه داشتند. سید شهابالدین، در ۲۰ صفر ۱۳۱۵ق. (۱۲۷۶ شمسی) در نجف به دنیا آمد. مرعشی، در ۸ جمادیالاول ۱۳۴۵ ه.ق با یکی از دخترعموهای خود به نام گوهرتاج ازدواج کرد و از او صاحب دختری شد اما این زندگی مشترک دوام نیافته به جدایی انجامید. همسر دوماش دختر سید عباس فقیه مبرقعی رضوی قمی (متوفی ۱۳۳۵ ه.ق) بود.
همسر آیت الله مرعشی نجفی: مدت شصت سال با آیتالله مرعشی زندگی کردم و در این مدت هیچگاه نسبت به من با تحکّم سخن نگفت و رفتاری تند و خشونتآمیز با من نداشت و با عصبانیت صحبت و رفتار نکرد. تا آنزمان که خود قادر به حرکت و انجام کاری بود اجازه نمیداد دیگر اعضای خانواده برایش کاری انجام دهند حتی هنگامی که تشنه میشد خود بلند میشد و به آشپزخانه میرفت و آب میآشامید و این تقاضا را با من در میان نمیگذاشت. غیر از این که همسری مهربان و دوست داشتنی بود، همچون مونسی صمیمی با من همکاری دلسوزانه داشت و در کارهای منزل یاریام میکرد. بسیاری از اوقات در امور آشپزخانه از قبیل طبخ غذا، پاک کردن سبزی، تمیز کردن ظروف و وسایل و نیز شستن میوهها به من کمک میکرد. مرعشی نجفی چهار پسر و چهار دختر دارد؛ سید محمود (متولد ۱۳۲۰ ش)، سید محمدکاظم (متولد ۱۳۲۲ ش)، سید محمد جواد (متولد۱۳۲۶ ش) و سید امیرحسین، پسرانش و عباسعلی عمید زنجانی، علی فاضل لنکرانی (برادر بزرگ فاضل لنکرانی)، سید عباس موسوی حرمی و سید خلیل میری تهرانی دامادهایش هستند. نقل شده مرعشی گاهی شبها با نقل داستانی، ذکر خاطرات خودش و یا شرح گوشههایی از زندگی بزرگان و در نهایت هم گفتن یک روایت، فرزندان را آماده خواب میکرد.
سیدشهابالدین به دست پدرش در حرم امیرالمومنین (علیه السلام) لباس روحانیت پوشید. وی پیش جده پدریاش شمس اشرف بیگم، قرآن مجید و ادبیات عرب را تا کتاب مغنیاللبیب آموخت. همچنین نزد پدرش مقدمات برخی علوم را آموخت. پس از آن، پدرش او را برای فراگیری علوم ریاضی، هندسه، جغرافیا و… به مدارس جدید فرستاد. شهابالدین پس از ۵ سال با رتبه اول موفق به اخذ گواهینامه عالی آن زمان شد. او پس از اتمام دوره، برخی علوم جدید را پیش اساتید خصوصی یاد گرفت، به طب علاقمند شد و برخی کتابهای طبی را پیش پدرش و برخی را پیش میرزا محمد علی معروف به مؤید الاطبا فراگرفت. وی در شانزده سالگی به تفسیر علاقمند شد و همتاش را صرف یادگیری علوم دینی کرد. او پس از تحصیل علوم مختلف در نجف به ایران آمد و در ری، مشهد، اصفهان و قم هم از اساتید دیگری بهره گرفت. وی پس از رحلت سید حسین بروجردی، جزء مراجع تقلید و اولین رساله عملیهاش در سال ۱۳۶۶ق منتشر شد. شهاب الدین در سال ۱۳۳۶ق در ۲۱ سالگی به سامرا سفر کرد و حدود سه سال آنجا بود و با عبدالسلام کردستانی و شیخ نورالدین شافعی ملاقات و بحث داشت. در ۱۳۴۰ق به کاظمین و بغداد رفت و با سیدابراهیم رفاعی بغدادی ملاقات داشت و همچنین به کربلا رفت و از عبدالهادی مازندرانی اجازه شفاهی گرفت و با موسی اسکویی، محمد ثقهالاسلام تبریزی و برادرش، علی که از رؤسای شیخیه بودند ملاقات و مناظره کرد. او به شهرهای دیگر عراق چون حله، موصل، العماره، کوت، بصره، کوفه، مسیب، دجیل، زبیر و… سفر کرد و در سفری که به هندوستان داشت در بمبئی با مشاهیر مذاهب بودایی ملاقات کرد. او مکاتبات متعددی با علامه شیخ طنطاوی جوهری مصری، رئیس جمعیت اخوت اسلامی مصر داشته است و کتاب ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین را به او هدیه کرده است.
مرعشی، برای انجام سفر حج، مستطیع نشد و به درخواست گروهی از تاجران مبنی بر تأمین هزینه حجاش پاسخ منفی داد. مرعشی در پاسخ به شخصی که از او پرسید: با وجود این که وجوهاتی در اختیارتان میباشد و مبالغی از آن را به طلاب و فقرا و دیگران میدهید، چطور برای حج واجب مستطیع نمیباشید؟ گفت: این پولها مال من نیست؛ سهم امام و سادات است، کفاره روزه و مانند آن است و هرکدام باید جای خودش مصرف شود. زمانی به حج میروم که از دسترنج خودم پولی به دست آورده باشم. بعد از وفاتاش بیش از صد حج به نیابتاش انجام گرفت. آیتالله مرعشی نجفی در ۹۶ سالگی در ۷ شهریور ۱۳۶۹ش / ۷ صفر ۱۴۱۱ق رحلت کرد. او را بنا بر وصیت خودش در کتابخانهاش دفن کردند. سید محمود مرعشی فرزند او درباره این وصیت پدرش نقل میکند که گفته است: «حقیر با آنکه محل دفن مناسبی در حرم مطهر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برایم از سالیان قبل در نظر گرفته شده , لکن میل دارم در کنار کتابخانه عمومی زیر پای افرادی دفن شوم که به دنبال مطالعه علوم آل محمد (صلی الله علیه و آله) به این کتابخانه می آیند.» بنا بر وصیتش، سجادهای را که هفتاد سال بر آن عبادت کرده بود، لباسی که برای عزای امام حسین (علیه السلام) بر تن میکرد و خاکی را که از حرم امامان و امامزادگان جمعآوری کرده بود به همراهش دفن کردند.
[۹] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.
[۱۰] حارثبن عبداللّه همْدانی، یا حارث اعور، تابعی کوفی (درگذشت ۶۵ق)، از اصحاب امام علی (علیه السلام) و از نخستین بیعتکنندگان با ایشان در مدینه بود. حارث اعور احادیث و خطبههای امیرمؤمنان (علیه السلام) را می نوشت و به نوشته شوشتری، او نخستین گردآورنده خطبههای امام علی (علیه السلام) است. نسب کامل وی حارثبن عبدالله بن کعببن اسدبن خالد (یخلُد) بن حوث است. نام او را حرث نیز نقل کردهاند. در برخی منابع نام پدر وی عبید آمده است. حارث به شاخه حوث از قبیله هَمدان منسوب است. برخی نیز او را خارَفی/ خارِفی دانستهاند، که ظاهراً تصحیف حوثی است. قبیله همدان از قبایل یمنی بودند که پس از تأسیس شهر کوفه در سال ۱۷ ه.ق. به این شهر کوچانده شدند و در آنجا سکنا گزیدند؛ ازاینرو، تا پیش از این زمان، اطلاعی از زندگی حارث در دست نیست. کنیه حارث، ابوزهیر بود و چون فقط یک چشم داشت به اَعوَر شهرت یافت. در منابع گاه از حارث اعور، بدون ذکر نام پدرش، یاد شده که موجب گردیده است برخی رجالیان او را حارثبن قیس، برخی حارثبن عبداللّه و برخی حارثبن غیث بدانند، هر چند که به احتمال زیاد، حارث اعور همان حارث بن عبداللّه اعور است. از خاندان و فرزندان حارث اطلاع دقیقی در دست نیست. ابنعساکر، به نقل از واقدی، از فردی به نام عبدالرحمانبن حارثبن عبداللّه همدانی کوفی یاد کرده که در سال ۴۳ هجری، به همراه عبدالرحمان بن خالد بن ولید، در فتوحات شرکت داشته و چون از خبرهترین افراد در حساب بوده است، او را بر کار غنایم گمارده بودند. او سهمی را که از غنایم برایش در نظر گرفته بودند نپذیرفت. ظاهرآ این فرد پسر حارث بوده و اوصافی که از او ذکر شده، از جمله اینکه بر علم حساب تسلط داشته، شاهدی بر این مدعاست. همچنین سعید بن عمرو (برادرزاده حارث) یکی از راویان وی بوده است. یکی از نوادگان او، به نام حارثبن محمدبن حارث، نیز از راویان شیعه بوده است. شیخ بهائی و پدر وی، که از نسل حارث بودهاند، به حارثی و همْدانی ملقب شدهاند.
حارث اعور در سال ۶۵ قمری، در دوران عبدالله بن زبیر، در کوفه درگذشت. بنا به وصیت حارث، عبدالله بن یزید خطمی (عامل ابنزبیر در کوفه) بر پیکر وی نماز گزارد. این امر میتواند حاکی از همراهی حارث با زبیریان و اعتراض او به امویان باشد. ذهبی از حارث با عناوینی چون علامه، فقیه، امام و کثیرالعلم یاد کرده است. حارث را حاذق در علم حساب و نیز فرایض (نحوه محاسبه و تقسیم میراث میت میان ورثه) دانسته و حافظهاش را ستودهاند. یعقوبی او را در زمره اصحاب دانشمند علی (علیه السلام) برشمرده و ابنسیرین او را در شمار پنج عالم و فقیه سرشناس کوفه نامبرده است. همچنین او را از اصحاب ابن مسعود دانستهاند.
عباراتی مبهم از حارث درباره یادگیری قرآن نقل شده است، مانند اینکه «من قرآن را در سه سال و وحی را در دو سال آموختم» (تعلّمت القرآن فی ثلاث سنین و الوحی فی سنتین)؛ یا در پاسخ به کسی که گفته بود قرآن را در دو سال آموخته است، گفته بود: «قرآن آسان است، وحی دشوارتر است» (القرآن هَینٌ، الوحی اَشدُّ). این عبارت، به سبب ابهام، در کتابهای غریبالحدیث بررسی و از آن تفاسیر مختلفی شده است. برخی مقصود از قرآن را قرائت قرآن و مقصود از وحی را کتابت آن دانستهاند، اما شوشتری مراد از وحی را تفسیر و شأن نزول آیات قرآن، و سید محسن امین وحی را حدیث معنا کردهاند.
حارث اعور احادیث و خطبههای امیرمؤمنان (علیه السلام) را مکتوب میکرده است. به نوشته شوشتری، او نخستین گردآورنده خطبههای امام علی (علیه السلام) است. در گزارشی آمده است که حارث به تشویق حضرت علی (علیه السلام) اوراقی خرید و پس از آن، علوم و احادیث بسیاری از آن حضرت در آن نوشت. حارث از اصحاب خاص امام علی (علیه السلام) و از نخستین بیعتکنندگان با وی در مدینه بوده و آن حضرت وی را در زمره ده یار معتمد خود برشمرده است. ابنقتیبه نیز نام حارث را در صدر اسامی شیعیان آورده است. از او به عنوان پرچمْدارِ (صاحب رایه) علی (علیه السلام) نیز یاد شده است؛ همچنین گفتهاند که حضرت علی (علیه السلام) هنگام فراخواندن لشکریان خود در جنگ صفین، از حارث میخواست که آنان را فرا بخواند.
حارث محبت و علاقه ویژهای به علی (علیه السلام) داشته تا جایی که ابنحِبّان او را از شیعیان تندرو دانسته است. در منابع شیعی گزارش گفتگوی وی و علی (علیه السلام) در این باره نقل شده است. براساس روایتی، حارث محبت و شیفتگی فراوان خود را به حضرت علی (علیه السلام) ابراز کرده و حضرت نیز در پاسخ فرموده است: «هر بندهای که مرا دوست داشته باشد در هنگام مرگ مرا به گونهای که دوست دارد، میبیند و کسی که مرا دشمن بدارد، در هنگام مرگ مرا به گونهای که دوست ندارد، میبیند». سیداسماعیلبن محمد حِمیری این مضمون را به شعر درآورده است. این روایت و ابیات «سیدحمیری»(که اینگونه شروع می شود:یا حار همدان من یمت یرنی …) در میان شیعیان رواج بسیاری دارد و در موضوع دیدار شیعیان با امیرالمؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) به هنگام احتضار، به آن استشهاد میشود.
[۱۱] دیوان امام علی علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۳۵۲.
«یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی *** مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلاً
یَعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ *** بِنَعْتِهِ وَ اِسْمِهِ وَ مَا فَعَلاَ
وَ أَنْتَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ مُعْتَرِضِی *** فَلاَ تَخَفْ عَثْرَهً وَ لاَ زَلَلاً
أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُوقَفُ *** لِلْعَرْضِ ذَرِیهِ لاَ تَقْرَبِی اَلرَّجُلاَ
ذَرِیهِ لاَ تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ *** حَبْلاً بِحَبْلِ اَلْوَصِیِّ مُتَّصِلاً
أَسْقِیکَ مِنْ بَارِدٍ عَلَى ظَمَإٍ *** تَخَالُهُ فِی اَلْحَلاَوَهِ اَلْعَسَلاَ
قَوْلُ عَلِیِّ لِحَارِثٍ عَجَبٌ *** کَمْ ثَمَّ أُعْجُوبَهٍ لَهُ حَمَلاَ».
[۱۲] من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۵۸۳.
[۱۳] عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۲۵۷.
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ اَلْمِصْرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی حُجْرٍ اَلْأَسْلَمِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا قَبِیصَهُ بْنُ جَابِرِ بْنِ یَزِیدٍ اَلْجُعْفِیُّ قَالَ سَمِعْتُ وَصِیَّ اَلْأَوْصِیَاءِ وَ وَارِثَ عِلْمِ اَلْأَنْبِیَاءِ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ حَدَّثَنِی سَیِّدُ اَلْعَابِدِینَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ سَیِّدِ اَلْأَوْصِیَاءِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : سَتُدْفَنُ بَضْعَهٌ مِنِّی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَکْرُوبٌ إِلاَّ نَفَّسَ اَللَّهُ کُرْبَتَهُ وَ لاَ مُذْنِبٌ إِلاَّ غَفَرَ اَللَّهُ ذُنُوبَهُ».
[۱۴] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫
[۱۵] شرح فارسی شهاب الأخبار، جلد ۱، صفحه ۱۵۶.
[۱۶] عراقی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۲۹۵.
[۱۷] اثبات الهداه، ج ۳، ص ۲۳۳٫
«یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَهٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ، مَنْ زَارَهُ الیها عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیمَهِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّهَ وَ انَّ کان مِنْ أَهْلِ الکبائر قِیلَ لَهُ: جَعَلْتُ فداک وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ: تَعْلَمَ أَنَّهُ مُفْتَرَضَ الطَّاعَهِ، غَرِیبُ شَهِیدُ، مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عزوجل أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) عَلَیَّ حَقِیقَهٍ».
[۱۸] شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ ق، ص ۲۵.
«اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَهُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».
[۱۹] همان.
[۲۰] محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به ثقهالاسلام کلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، از محدثان مشهور شیعه و نویسنده الکافی، از کتب اربعه در حدود سال ۲۵۵ق در روستای کُلَین از توابع ری متولد شد. پدرش یعقوب بن اسحاق، از علمای عصر خویش بود و در دوره غیبت صغری زندگی میکرد. ابوالحسن علی بن محمد معروف به «علان رازی» دایی کلینی است و محمد بن عقیل کلینی، احمد بن محمد و محمد بن احمد همگی از خاندان کلینی و از علما و بزرگان شیعه به شمار میروند.
محمد بن یعقوب کلینی در ری که مرکز برخورد آرا و اندیشههای فرق اسماعیلی، حنفیه، شافعی و امامیه بود، در کنار تحصیل علم و آشنایی با اندیشههای دیگر مذاهب، تصمیم گرفت که به نوشتن احادیث بپردازد. او در محضر ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی حدیث آموخت. وی سپس برای تکمیل علم حدیث راهی قم شد و با محدثانی که از امام عسکری (علیه السلام) یا امام هادی (علیه السلام) بدون واسطه حدیث شنیده بودند ملاقات کرد و از محضر استادان بزرگی بهره برد. کلینی در سال ۳۲۷ق (دو سال پیش از وفاتش) عازم بغداد شد. بغداد در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علمی بود. کلینی در شعبان سال ۳۲۹ق (سال تَناثُر نجوم) مصادف با شروع غیبت کبری امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در بغداد از دنیا رفت. محمد بن جعفر حسنی معروف به ابو قیراط بر جنازه کلینی نماز خواند و بدن او در باب کوفه بغداد به خاک سپرده شد. مرقد کلینی در محوطه مسجد آصفیه، در ساحل شرقی رود دجله (در مرکز بغداد) جنب مدرسه نظامیه (مستنصریه قدیم) قرار دارد. نام اصلی این مسجد، جامع الصفوی یا مسجد صفوی بوده است که عثمانیان آن را به آصفیه تغییر دادند. مرقد کلینی در سالهای اخیر بازسازی شده است. در ماه محرم سال ۱۴۳۶ق مراسم پایان بازسازی قبر شیخ کلینی برگزار شد. در این مراسم از ضریح نقرهای آن که توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده بود، رونمایی گردید.
[۲۱] تُحَفُ العُقول فیما جاءَ مِنَ الحِکَمِ وَ الْمَواعظ عَنْ آلِ الرّسول کتابی حدیثی نوشته ابن شُعبه حَرّانی محدث شیعی قرن ۴ ق است. هدف نویسنده این کتاب جمعآوری بخشی از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) و پیامبران الهی با محوریت مواعظ و حکمت و اندرزهاست. مؤلف به سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز هر یک از امامان شیعه فصلی را اختصاص داده و احادیث نقل شده از ایشان را در همان بخش آورده است. مواعظی از پیامبران گذشته نیز در فصلهای پایانی کتاب نقل شده است. در متن کتاب معمولا ابتدا احادیث طولانیتر ذکر شده و پایان هر بخش به احادیث کوتاه اختصاص یافته است. مؤلف برای این که کتاب حجیم نشود از ذکر سند روایات خودداری کرده است. ترجمههای فارسی متعدد این کتاب نشاندهنده جایگاه آن در بین شیعیان است. کتاب بارها به همراه ترجمه فارسی آن و توسط ناشران مختلف منتشر شده است.
ابنشعبه حرانی هدف از تألیف این کتاب را در دسترس قراردادن دانش های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) که دربردارنده کار دین و دنیا و صلاح امروز و فرداست دانسته و گفته است چون دانشمندان شیعه درباره حلال و حرام و فرائض و سنن از گفتار ائمه (علیهم السلام) کتاب فراهم کردهاند ولی درباره حکمتها و اندرزهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام)، خاصه کلمات قصار آنها، کتابی تألیف نکردهاند، او دست به این کار زده است. این کتاب مشتمل بر احادیثی در اصول و فروع دین و کلیات و دستهای از سنتها و آداب دین و پند و اندرزهای امامان و سخنان حکیمانه آنان است. در این کتاب گزیدهای از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان شیعه (علیهم السلام)، به جز امام دوازدهم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است. بخش مهم این کتاب به ترتیب از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز شده و با سخنان امام یازدهم پایان میپذیرد. نویسنده ابتدا به نقل خطبه یا سخنی از هر معصوم درباره توحید، سپس موعظهها یا نامههای وی پرداخته و در پایان هر قسمت، کلمات قصار آن معصوم را نیز آورده است.
[۲۲] الکافی : ۱ / ۲۰۲ / ۱٫
[۲۳] کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۴، ح ۱۰ ; الغیبه، شیخ طوسى، ص ۲۹۱، ح ۲۴۷ ; احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۴ ; إعلام الورى، ج ۲، ص ۲۷۱ ; کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۳۸ ; الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۴ ; بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱، ح ۱۰ ; و وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰، ح ۳۳۴۲۴ .
«أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلی رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیهِمْ».
[۲۴] اثبات الهداه، ج ۳، ص ۲۳۳٫
[۲۵] مفاتیح الجنان، کیفیت زیارت امام هشتم، حضرت امام رضا (علیه السلام).
«…اللّٰهُمَّ إِلَیْکَ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِی، وَ قَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ فَلَا تُخَیِّبْنِی وَ لَا تَرُدَّنِی بِغَیْرِ قَضاءِ حاجَتِی، وَ ارْحَمْ تَقَلُّبِی عَلَىٰ قَبْرِ ابْنِ أَخِی رَسُولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مَوْلایَ أَتَیْتُکَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمَّا جَنَیْتُ عَلَىٰ نَفْسِی، وَ احْتَطَبْتُ عَلَىٰ ظَهْرِی فَکُنْ لِی شافِعاً إِلَى اللّٰهِ یَوْمَ فَقْرِی وَ فاقَتِی، فَلَکَ عِنْدَ اللّٰهِ مَقامٌ مَحْمُودٌ، وَ أَنْتَ عِنْدَهُ وَجِیهٌ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَ بِوِلایَتِهِمْ، أَتَوَلَّىٰ آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ، وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَهُمْ . اللّٰهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَکَ، وَاتَّهَمُوا نَبِیَّکَ، وَ جَحَدُوا بِآیاتِکَ، وَ سَخِرُوا بِإِمامِکَ، وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَىٰ أَکْتافِ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَهِ عَلَیْهِمْ وَ الْبَراءَهِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ یَا رَحْمٰنُ…».
[۲۶] همان.
«صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ، صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ المُصَدَّقُ، قَتَلَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ».
[۲۷] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیه السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیه السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّی الله عَلَیهِ و آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۸] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید