آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- عید غدیر، عید الهی
- آیهی ابلاغ در ارتباط با ولایت امیر المؤمنین
- سه مسئلهی مهم که خدا به پیامبر گوشزد کرد!
- مسئلهی شرک
- تغییر در احکام الهی و نسبت دادن آن به خدا
- جنگ با قبرها به جای جنگ با قصرها
- مسئلهی ولایت
- نقش مهم امامت و ولایت در اجرای قانون
- فتنه و آشوب در مسئلهی حکومت
- نگرانی پیامبر برای آیندهی امّت
- عدم اعتراض دشمن به مسئلهی غدیر یک معجزهی الهی
- علی (علیه السّلام) در میان انبیاء و اوصیاء نظیر ندارد.
- ولادت علی (علیه السّلام) در جوف کعبه
- آیا قدرت حضرت سلیمان کمتر از جانشین خود بود؟!
- چرا خود حضرت سلیمان تخت بلقیس را جابهجا نکرد؟
- اقیانوس بیکران علم امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- قدرت فوق العادهی علی (علیه السّلام)
- قدرت حضرت علی (علیه السّلام) در جابهجایی اجرام کیهانی
- تعبیر قرآن از علم امیر المؤمنین
- سیرهی امیر المؤمنین در جنگ با دشمن
- معاشرت و احترام علی (علیه السّلام) در برخورد با دیگران
- روشهای مختلف معاویه در دشمنی با امیر المؤمنین
- سخاوت و عدالت علی (علیه السّلام)
- نزول ۳۰۰ آیه در شأن علی (علیه السّلام)
- امیر المؤمنین، جلوهی حق
- رشتهی محبّت امیر المؤمنین در وجود ملائکهی الهی
- عید غدیر، روز بخشش و اطعام
- بزرگترین عید بشریّت
- عید غدیر، روز شادی مسلمین
«السَّلَامُ عَلَیْکَ سَفینَۀَ النَّجَاۀ سَیِّدِی ادرکنا أَغِثْنَا أأضِفْنَا وَ أَجِرْنَا وَ لاَ تُهلِکنا»
عید غدیر خم را به محضر حضرت بقیه الله، امام زمان (ارواحنا فداه) تبریک و تهنیت عرض میکنیم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا شَفِیعٌ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی الْعَالَمِین عَجَّلَ اللَّهُ تَعَالَیْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ اللََّهُ ظُهُورَهَ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَه وَ نُصْرَتَهَ وَ اللَّعْنَ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
عید غدیر، عید الهی
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[۲]
دلهای شما همیشه شاداب باشد که امامی مانند علیّ بن ابیطالب، امیر المؤمنین روزی مانند عید غدیر در کرسی امامت تجلّی کرد. این جریان امامت تثبیت شد. بزرگترین عید زیر این آسمان عید غدیر است. عید قربان، عید الله است. «الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً»[۳] خدای متعال عید قربان، عید فطر و جمعه را برای مسلمانها عید قرار داده است. امّا غدیر عید الله است، عید خود او است. کما اینکه امامت عهد الله است، عهد النّاس نیست. «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۴] امامت عهد الله است و روز امامت هم عید الله است، ولی عید الله اکبر است. از همهی عیدها بالاتر و مهمتر است.
آیهی ابلاغ در ارتباط با ولایت امیر المؤمنین
یکی دو آیه را فی الجمله برای تذکّر مورد توجّه قرار دهیم. بعد هم به زیباییهای امیر المؤمنین نگاهی کنیم، به خود ببالیم و با همهی وجود بگوییم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلَام».[۵] یکی این آیهی ابلاغ است، یا آیهی تبلیغ است. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»[۶]، این آیهی کریمه در ایّام حجه الوداع پیغمبر حدود ۸۰ روز، ۸۲ روز قبل از وفات پیغمبر، بر پیغمبر نازل شده است و لحن آیه هم لحن بسیار مؤکدّی است. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ» رسول، توجّه به رسالت او است، به پیام دادن او است. نبی، توجّه به شخصیّت پیامبر است. پیامبر نبی است و نبأهای آسمانی را دریافت میکند و آیینهی وحی خدا است. ولی ارتباط رسول با مردم مهم است. از جانب خدا پیام رسان است. خدا در اینجا کلمهی رسول را به کار برده است. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» ای رسول تبلیغ کن. «ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» این مأموریّتی که الآن داری این را تبلیغ کن. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ» اگر این را تبلیغ نکنید، «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».
سه مسئلهی مهم که خدا به پیامبر گوشزد کرد!
مسئلهی شرک
در سه مسئله پیغمبر اکرم تهدید شده است. یکی مسئلهی شرک است. به پیغمبر خدا فرموده است: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک»[۷] پیغمبر تو که نزدیکترین مخلوق به خالق خود هستی و از همهی خلایق اشرف هستی، اگر پای تو به وادی شرک باز شود تمام عمل تو نابود میشود. تهدید جدّی است. تو باید محض توحید باشی و در وجود تو، حیطهی زندگی تو، حیطهی مأموریّت تو هیچ کسی و هیچ چیزی هیچ نوع دخالتی نداشته باشد، عبد مطلق خدا باشی. اگر شرک به وادی زندگی تو آمد «لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک» این تهدید است که تو را نابود میکند.
تغییر در احکام الهی و نسبت دادن آن به خدا
یکی دست بردن در احکام الهی است که خدای متعال فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ»[۸] اگر پیغمبر به عنوان دین چیزی به مردم بگوید که این دین نباشد، چیزی به مردم برساند که خدا نگفته باشد، نسبتی بدهد که این نسبت دروغ باشد مانند این بدعتگذارها، مانند این روشنفکرها که جرأت میکنند دین را با نظر خود تفسیر کنند و توجیه کنند. به پیغمبر خطاب میکند تو هم که پیغمبر هستی، اگر بعضی چیزها را به ما نسبت دهید که ما هم نگفته باشیم «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ»، مچ دست او را میگیریم. «ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ» شاهرگ او را قطع میکنیم. این است که تعبّد، تعبّد!
دین خدا دستخوش امیال روشنفکر مآبها و متحجّرین و داعش و وهابیّت، خبیثترین شجرهای است که دست به دین خدا بردند. از خود دین درست کردند. اینها دین پیغمبر را هرگز مورد توجّه قرار ندادند. بدعت از دیدگاه خود آنها است. هر چیزی خواستند به دین خدا تحمیل کردند. شرک را که خود آنها بالاترین شرک را دارند.
جنگ با قبرها به جای جنگ با قصرها
سید قطب در نوشتههای خود دارد که وهّابیها عوض اینکه با قصرها معارضه کنند، با قصر ستم ستمگرانی که این کاخها را روی خون مستضعفان برافراشتند، عوض اینکه به جنگ قصرها بروند به جنگ قبرها میروند! تمام زندگی آنها و اساس کار آنها جنگ با قبر است. اینجا بروند خراب کنند، آنجا بروند ویران کنند، امّا اینها هیچ کاری به قصر زورگوها ندارند. یک دین ساختگی که ابن تیمیه شروع کرد و به این محمّد بن عبد الوهاب خبیث هم آن را باز سازی کرد و حکومت آل سعود و انگلیس را پشتوانهی اینها قرار داد. برای اینکه اسلام را خراب کنند آمدند یک اسلام انحرافی ساختگی خشونت بار دارای همهی مشکلات برای مردم مناطق مختلف به عنوان دین به خورد آنها دادند.
این مسئله بسیار اهمیّت دارد که خداوند متعال پیغمبر خود را تهدید کرده است. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ»[۹] اگر بخواهد دین ما را کم و زیاد کند، چیزی به دین اضافه کند که از دین نباشد. چیزی از دین کسر کند که آن دین بوده است «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ»[۱۰] ما مچ او را میگیریم و شاهرگ او را قطع میکنیم.
مسئلهی ولایت
یکی هم در مورد ولایت است که فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[۱۱] این ۲۳ سال جنگها، مرارتها، دندان شکستنها، پیشانی مجروح شدنها، خاکسترها را تحمّل کردن، خارهای زیر پا تحمّل کردن، سنگبارها را تحمّل کردن همه اینها بدون یک مسئله هیچ است، «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ». اینجا واقعاً انصاف میخواهد، عقل میخواهد، وجدان میخواهد، آیهای که در آخرین روزهای عمر پیغمبر نازل شده است و پیغمبر تا آن روز تمام فروع دین را برای مردم بیان کرده است و عملی هم شده است. نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر همه در جامعهی اسلامی با نظارت پیغمبر عملی بوده است. این چه میتواند باشد که نبود آن نبود اصل دین است و بود آن کمال دین است، تمام نعمت است و مهر رضایت پروردگار متعال است؟
نقش مهم امامت و ولایت در اجرای قانون
اگر غیر از حکومت که ضمانت اجرای قانون است، قانون وضع شود، قوّهی مقنّنه داشته باشیم، ولی قوّهی مجریه نداشته باشیم، این قانون ضمانت اجرا ندارد. چه قانون وضع نکنند، چه قانون وضع کنند ولی برای اجرای آن فکری نکرده باشند. اگر قانون وضع شد، مجری هم بود ولی ناظری برای اینکه قانون تحریف نشود، از مسیر خود برداشتهای اشتباهی نشود، قانون شورای نگهبان نداشته باشد یا ناظرهای خبره نداشته باشد، اسم آن هر چه میخواهد باشد کارشناسانی که مراقب باشند کسی از قانون سوء استفاده نکند، این هم ضمانت بقاء ندارد. برای اینکه اسلام که در کلیّات آن به عنوان قرآن بر قلب پیغمبر نازل شد هم ضمانت اجرا پیدا کند و هم اینکه جلوگیری شود مثل تورات، مثل انجیل دستخوش تحریف منحرفین قرار نگیرد، اینجا است که نقش امامت، نقش ولایت خود را نشان میدهد «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».
این یک نکته که جای این تهدید کجا است؟ چقدر مهم است که خدا تهدید کرده است که اگر این یک مسئله را نگویید گویا چیزی نگفتهاید، گویا اصلاً دین را مطرح نکردهاید. معلوم میشود یک چیزی است که نبود آن مسیر نابودی دین را فراهم میکند و این غیر از حکومت صالح، یک نگهبان معصومی که هم اشراف به اسلام داشته باشد، هم قدرت و توان مقابله با انحرافات را داشته باشد چیز دیگری نمیتواند باشد.
فتنه و آشوب در مسئلهی حکومت
نکتهی دوم «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» است. این چه بوده است که پیغمبر خدا نگران بوده است و خدای متعال به او دلداری میدهد؟ غصّه نخور ما از تو حمایت میکنیم. «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» برای ابلاغ نماز و روزه و جهاد اینها که پیغمبر نگرانی نداشت! اینها را گفت مردم هم با او در نیفتادند. ولی مسئله چیست که بر پیغمبر خدا نگران است که اگر بگوید ممکن است فتنهای به پا شود. مانند فتنهی ۸۸! غیر از مسئلهی حکومت برای چیزی دیگری امکان فتنه و آشوب است؟ این آیهی کریمه خیلی روشن است. «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» مسئله، مسئلهی حکومت است.
نگرانی پیامبر برای آیندهی امّت
آنهایی که تشنهی قدرت هستند کمین کرده بودند که بعد از پیغمبر آنها حاکم شوند. حالا خدا پیغمبر را مأمور کرد آب پاکی را به دست آنها بریزد. بگوید که حاکم بعد از من این است. معلوم است آنهایی که خود آماده کردند، تشکیلات دارند، توطئههایی زیر پرسه دارند، هم قسم شدند آنها کار خود را میکنند. پیغمبر نگران بود در همان حالی که دارد تبلیغ میکند اینها به هم بریزند، نگذارند این بیعت واقع شود. خدا هم قول داد که نگران نباش. تو کار خود را بکن. ما در ارادهی اینها تصرّف میکنیم. نمیگذاریم اتّفاقی بیفتد. لذا کنار بستر پیغمبر وقتی پیغمبر فرمود: قلم بیاورید، دوات بیاورید، من بنویسم چیزی را که بعد از من اختلاف نکنید، اینها رسماً در صحاح خود هم آوردهاند. جناب عمر گفت: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُر»[۱۲] معاذ الله. گفت: پیغمبر دارد هذیان میگوید! این نقل ما شیعهها نیست. در صحیح مسلم، صحیح بخاری باب وصیّت خود این را آوردند که آنجا عمر یک چنین چیزی را گفت.
عدم اعتراض دشمن به مسئلهی غدیر یک معجزهی الهی
ولی در مسئلهی روز غدیر نه عُمَر و نه دیگران کسی اعتراض نکرد. این معجزه بود، این تصرّف خود خدا بود. «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» خدای متعال خود تضمین کرد که حفاظت کند فتنه نشود، آشوب نشود، شلوغ نشود. لذا آنهایی که آنجا بودند چه آنهایی که در باطن به امیر المؤمنین عشق میورزیدند، مانند جناب سلمان، مانند جناب ابیذر، مانند جناب مقداد، چه آنهایی که باطنی با علی نداشتند همهی آنها آمدند بیعت کردند، به امیر المؤمنین تبریک گفتند. گفتند: «بَخْ بَخْ لَکَ یَا عَلِیُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَه»[۱۳] این یک نکتهی قرآنی اعتقادی کلامی بود که خدمت شما تقدیم داشتم.
علی (علیه السّلام) در میان انبیاء و اوصیاء نظیر ندارد.
امّا یک مروی کنیم اصلاً آیهی قرآن هم نیامده بود. باید ما زیر پرچم یک کسی برویم. یک مقایسه کنیم ببینیم که چه کسی شایسته است آدم زیر پرچم او قرار بگیرد. آیا علی در میانه صحابه، اطرافیان پیغمبر، در میان انبیاء و اوصیاء یک نظیری دارد؟ ما یک کسی در این عالم سراغ داریم که مانند علی آفریده شده باشد. نکتهی اوّل حضرت فاطمهی بنت اسد به خود مباهات میکند. میگوید قرآن کریم نقل میکند که وقتی حضرت مریم عیسی را آورد، اوّلاً از خانهی خدا او را بیرون کردند. ولی فاطمهی بنت اسد را در داخل خانه بردند.
ولادت علی (علیه السّلام) در جوف کعبه
ثانیاً قرآن کریم دارد که به حضرت مریم خطاب شد: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»[۱۴] به سوی درخت خرما برو و آن را تکان بده تا از آن خرما بریزد. حالا که زایمان کردید انرژی کسب کنید. «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ» ولی حضرت فاطمهی بنت اسد میگویند خدا من را در داخل جوف کعبه برد. در این سه روز من از میوههای بهشتی و از مائدههای بهشتی بهرهمند بودم. بنا نبود ما به زیر درخت برویم و درخت تکان دهیم، درختهای بهشتی به سراغ ما آمد و کام ما را شیرین کرد.
شما دومی برای امیر المؤمنین سراغ دارید که در جوف کعبه متولّد شود و در هم برای او باز نشود، دیوار برای او شکاف بخورد و وارد کعبه شود؟ آمدند قفل را باز کنند نتوانستند، لذا زور نزدند. گفتند این حکمتی دارد. اینکه این دیوار باز شده است و این خانم به داخل آنجا رفته است و الآن هم قفل را کلید باز نمیکند، همه باید منتظر باشیم ببینیم که چه سرّی اتّفاق افتاده است که چنین است. آن وقت بعد از سه روز فاطمهی بنت اسد با این قنداقه بیرون میآید.
از آغاز خلقت تا پایان عالم یک چنین قضیّهای جز برای حضرت علی اتّفاق افتاده است؟ حالا اگر بنا باشد ما کسی را به عنوان رهبر انتخاب کنیم یک چنین کسی در میان ما باشد، ما این را میگذاریم و سراغ کسی دیگر میرویم؟ آیا این عقلایی است؟ این عملی است؟
آیا قدرت حضرت سلیمان کمتر از جانشین خود بود؟!
نکتهی بعد، از امام هادی (علیه الصّلاه و السّلام) سؤال کردند: آیا قدرت سلیمان پیغمبر از وصیّ خود کمتر بود که بنا شد او تخت بلقیس را بیاورد؟ «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک»[۱۵] آنکه یک علم از کتاب داشت به جناب سلیمان عرضه داشت که من تخت این ملکهی بلقیس را پیش شما میآورم ولی در لازمان میآورم. پلک چشم شما به هم بخورد؟ نه! قبل از آنی که بتوانید پلک خود را تکان دهید من اینجا حاضر میکنم، حاضر کرد. چرا سلیمان خود این کار را نکرد؟ آیا پیغمبر این قدرت را نداشت که این را به وصیّ خود میگوید؟ «أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها»[۱۶] چه کسی میتواند تخت بلقیس را بیاورد؟ «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ»[۱۷] کسی که یک علم از کتاب داشت گفت: «أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ».
چرا خود حضرت سلیمان تخت بلقیس را جابهجا نکرد؟
امام هادی (علیه السّلام) پاسخ فرمودند. چون خدای متعال میخواست مردم وصیّ سلیمان را بشناسند. سلیمان مأمور شد که واقعیّت او را به مردم بگوید. خود او داشت ولی مردم که در خود او تردید نداشتند. این دارد برای بعد از خود این کار را میکند. وقتی سیمان از دنیا میرود باید زیر پرچم چه کسی باشند؟ باید یک کسی باشد که در حال حیات سلیمان آن حقایق و عظمت او را مردم دیده باشند و به آن اعتقاد پیدا کنند. کسی جز آصف نبود. این است که «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» این دفعه این وصیّ سلیمان بود و یک علم از کتاب داشت.
اقیانوس بیکران علم امیر المؤمنین (علیه السّلام)
پیامبر خدا برای امیر المؤمنین…، «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»[۱۸] اگر بنا باشد ما یک رهبری انتخاب کنیم، یک مدیری انتخاب کنیم، یک سرپرستی برای خود گزینش کنیم، یک کسی عالم و آگاه به همه چیز باشد، یک کسی هم از چیزی خبر نداشته باشد کدام را انتخاب میکنیم؟ این قضیّهی وصایت حضرت سلیمان علم او را مطرح میکند. چه کسی علم داشت؟ ولی حضرت علی همهی علم کتاب را داشت. یعنی علم وصیّ سلیمان در برابر علم امیر المؤمنین یک قطره در برابر دریا بود. کدام را باید انتخاب کرد؟
قرآن کریم این را از خود امّت میپرسد. این آیهی کریمه از آن آیاتی است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد به اینها استدلال کرد. «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»[۱۹] آیا شایسته است دنبال آن کسی که راه را بلد است، راه رفته است، راه یافته است بروید تا به مقصد برسید یا کسی که باید دیگران دست او را بگیرند و او را راه ببرند. علی از عرش آمده است، راهها را بلد است. راه آسمان را بیشتر از راه زمین بلد است. آدم این را بگذارد و سراغ کسی دیگر برود.
قدرت فوق العادهی علی (علیه السّلام)
یکی مسئلهی شاخص قدرت است و دوم شاخصهی علم است. این «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابَ»[۲۰] هم علم او را نشان داد که یک علم از کتاب دارد و هم قدرت نفسانی خود را میتواند تصرّف تکوینی کند. بدون اینکه قشون بفرستد، بدون اینکه ابزار یا سلاحی به کار ببرد آن تخت بلقیس را از آنجا به اینجا آورد. این قدرت است! آن وقت ردّ شمس امیر المؤمنین را اهل سنّت نقل کردند. جناب آصف یک تختی را از اینجا آورده است، امّا امیر المؤمنین خورشید را برگردانده است!
قدرت حضرت علی (علیه السّلام) در جابهجایی اجرام کیهانی
در جنگ صفین وقتی جنگ پایان گرفت و برگشتند به یک منطقهای رسیدند که باید نماز میخواندند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند: اینجا منطقهی نزول عذاب است و بر وصیّ پیغمبر آخر الزّمان نیست که در چنین مکانی نماز بخواند. تا از آن مکان عبور کنند آفتاب غروب کرد. حضرت امیر اشاره کرد برگرد ما نماز خود را بخوانیم، برگشت! این فوق علم است، خلاف علم نیست. ما از اسرار عالم بیخبر هستیم، ولی روح نظم کائنات علیّ بن ابیطالب است. همینطور که ما در بدن خود میتوانیم جابجایی کنیم، امیر المؤمنین روح عالم است. جابه جایی در اجرام کیهانی برای امیر المؤمنین کاری ندارد. او یک تخت را آورده است، ولی علی با ارادهی خود یک منظومه را دگرگون کرده است.
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است
تعبیر قرآن از علم امیر المؤمنین
علم امیر المؤمنین، فرمود: «وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ بِرَسُولِ اللَّه»[۲۱] اگر نگران نبودم که بگویید مقام علی بالاتر از پیغمبر است از آنچه تا قیامت واقع میشود همه را برای شما میگفتم. قرآن از این معنا به علم الکتاب برای امیر المؤمنین تعبیر کرده است. علی به همهی اسرار عالم آگاه است و خلفاء در زمان خلافت خود هر جا در مسائل فقهی درمانده شدند سراغ علی فرستادند و عمر بیش از ۷۰ بار گفته است که «لَو لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ»[۲۲] خود آنها اعتراف کردند. مشکلاتی پیش میآمد، سؤالاتی میشد، آنها بلد نبودند به امیر المؤمنین ارجاع دادند. آن کسی که میداند باید پرچم را به دست بگیرد یا آن کسی که نمیداند؟ آن کسی که میتواند باید کمک کنند یا آن کسی که نمیتواند؟
سیرهی امیر المؤمنین در جنگ با دشمن
آن وقت رفتار علی سیرهی امیر المؤمنین است. آن کسی که از قدرت هیچگاه هیجانی نمیشود امیر المؤمنین است. جنگ جمل را، طلحه و زیبر و مادر ما عایشه بر امیر المؤمنین تحمیل کردند. شما کجای عالم کدام حکومت را سراغ دارید که بر دشمن خود پیروز شود و قلع و قمع نکند. به محض اینکه حضرت امیر قائلهی جمل را به پایان رساند، عایشه را با یک گارد حفاظتی به مدینه برگرداند که تا آنجا عایشه غر میزد. میگفت: علی ناموس پیغمبر را به دست نامحرمان سپرده است. امّا وقتی اینها به مدینه رسیدند همه نقابهای خود را برداشتند دیدند همه بانوان هستند. امیر المؤمنین با تاکتیکی اینها را با یک نقابهایی آماده کرده بود یک نامحرم در بین آنها نبود. با احترام و جلالت کسی که با آنها جنگ کرده است احترام او نگه میدارد و به آنجا میرساند.
زبیر آتش بیار معرکهی جنگ جمل بود، امّا حضرت امیر یک نکاتی به او گفت که وجدان او آزرده شد و خواست برگردد. خواست برود پسر او که…، حضرت امیر میگوید زبیر همیشه با ما بود تا وقتی این پسر شوم او به ثمر رسید، او زبیر را از ما گرفت، زبیر عوض شد. زبیر خواست از جنگ امیر المؤمنین خود را کنار بکشد. پسر او، او را تحریک کرد. گفت: دیدی ترسیدی، تو به شجاعت مشهور بودی، دیدی ترسیدی! به زبیر برخورد، خواست بگوید من نترسیدم، حالت و ژست جنگی گرفت و خود را به صفوف لشکر امیر المؤمنین زد. حضرت امیر (علیه السّلام) فرمودند: برای او کوچه باز کنید کسی دست به ترکیب زبیر نزد. کجای عالم شما یک چنین کسی را سراغ دارید؟
امیر المؤمنین بعد از جنگ جمل از بیت المال حقوق احدی از کسانی که با امیر المؤمنین جنگیدند را قطع نکرد. برای همهی آنها مقرّری بود! شما سراغ دارید الآن یک دولتی سر کار میآید دولت رقیب او که قبلاً بوده است همهی افراد آنها را بیرون میریزند و همهی مزایای او را قطع میکنند، با اینکه اینها ادّعا دارند. امیر المؤمنین به کسانی که شمشیر به روی او کشیده بودند حقوق آنها را قطع نکرد. همهی امور آنها را حفظ کرد.
معاشرت و احترام علی (علیه السّلام) در برخورد با دیگران
حرمتی که علی برای دیگران، غیر مسلمانها قائل بود. امیر المؤمنین در یک سفری با یک مسیحی همراه شد به دو راهی که رسیدند حضرت امیر با او همراهی کرد. عرضه داشت یا امیر بنا بود شما به کوفه تشریف بیاورید من دارم از این مسیر به طرف بصره میروم. حضرت فرمودند میدانم ولی پیغمبر ما به ما فرموده است که با کسی دوست شدید او را احترام کنید، او را بدرقه کنید. من به احترام شما به بدرقهی شما میآیم. عرضه داشت: عجب! دین شما به غیر مسلمان هم احترام میکند. این دین پذیرفتنی است. شهادتین را گفت و مسلمان شد. سخاوت امیر المؤمنین در حدّی است…، آخر اینها نظیر ندارد. هیچ کدام از این صفات نظیر ندارد.
روشهای مختلف معاویه در دشمنی با امیر المؤمنین
آقای بهجت میفرمودند، آقای طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) میفرمود: من بعد از هر نماز به معاویه لعن و نفرین میکنم. چون کاری که معاویه کرد قبلیها نکردند. امروز ما مهد کودک داریم. معاویه عداوت علی را از کودکان شروع کرد. بذر دشمنی علی را در قلب بچّههای شامی میافشاند. به آنها برّه تقسیم میکرد که آنها بازی کنند. بعد شبانه مأمور میفرستاد این برّهها را میگرفت. بعد این که به بچّهها میرساندند آن برّهای که خلیفه داد بود، معاویه داده بود، علی شب آمد و برد. اینطور کار فرهنگی کردند.
کینهی امیر المؤمنین را عمومی کردند، تا کسی لعن نمیکرد وجدان خود را آزرده میکرد که من چرا به علی لعن نکردم. رسماً به علی لعن میکردند. کار فرهنگی کرد، همان کاری که امروز معاویه زمان با بچّههای ما میکند. با این شبکههای مجازی، با این نفوذیهای خود، با این فساد آنها، با این بی بند و باری و ابتذالی که از دوران مهد کودک شروع میکنند و برای تمام طبقات ما برنامه دارند که همهی ما را به فساد بکشانند. هم عقیدهی ما را بگیرند، هم عفّت ما را بگیرند، هم اخلاق ما را بگیرند، هم امانت داری ما را بگیرند. این کارها را معاویه کرد.
سخاوت و عدالت علی (علیه السّلام)
ولی معاویه میگوید ابی الحسن یعنی امیر المؤمنین کسی بود که اگر دو انبار داشت، یکی طلا بود و دیگری کاه آن طلا را زودتر بذل و بخشش میکرد، طلای او زودتر تمام میشد تا کاه یک انبار. یعنی برای علی کاه و طلا هیچ تفاوتی نداشت. اینطور امیر المؤمنین صاحب سخاوت بود. عدالت علی، علی هیچ جا نه برای خود و نه برای بچّههای خود و نه برای قوم و خویش خود ویژه خواری نکرد. همه جا به سویّه تقسیم غنائم کرد.
نزول ۳۰۰ آیه در شأن علی (علیه السّلام)
این است که صرف نظر از مسئلهی آیات الهی که حاکم حسکانی در شواهد التنزیل میگوید: بیش از ۷۰ آیه در قرآن در شأن امیر المؤمنین نازل شده است که احدی شریک آن نیست! ابن عبّاس میگوید ۳۰۰ آیه از آیات قرآن در شأن حضرت امیر المؤمنین آمده است که آیهی مباهله، آیهی تطهیر، آیهی مودّت، آیهی تبلیغ، آیهی اکمال، آیهی ولایت که «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه»[۲۳] باشد و سورهی مبارکهی «هَل أتی» بین شیعه و سنّی متواتر است که در شأن امیر المؤمنین نازل شده است و علی است که در آیهی مباهله جان پیغمبر معرّفی شده است. علی است که در تطهیر معصوم شده است و علی است که در سورهی مبارکه واقعه کسی که قرآن را لمس کرده است «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»[۲۴] دارد باب علم پیغمبر را در سورهی واقعه معرّفی میکند که «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌ بَابُهَا»[۲۵]، نحوه و کیفیّت باب بودن امیر المؤمنین در قرآن کریم آمده است.
امیر المؤمنین، جلوهی حق
با این همه فضایل آیا این عقل است؟ این وجدان است؟ این سیاست است که آدم یک چنین آگاهی را، یک چنین قدرتمندی را، یک چنین خوش سابقهای را که یک نفر در عمر خود از او نقطه ضعف سراغ ندارد «لَمْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ طَرْفَهَ عَیْن»[۲۶] طرفهی العینی شرکی به خدا نداشته است و آنها همه سابقهی شرک دارند. سابقهی آلودگیهای مختلف دارند. یک آلودگی در پروندهی علی نیست. شما بخواهید انتخاب کنید خوش سابقه را انتخاب میکنید با بد سابقه را؟ آگاه را انتخاب میکنید یا نا آگاه را؟ قدرتمند را انتخاب میکنید و عاجز و ضعیف را؟ عادل را انتخاب میکنید یا ظالم را؟ همهی این صفاتی که بشر تشنهی آن است که در رهبر خود میبیند همه را یک جا در علی قرار دادند.
«ها علىّ بشر کیف بشر ربّه فیه تجلّى و ظهر»[۲۷]
جلوهی حق بود.
رشتهی محبّت امیر المؤمنین در وجود ملائکهی الهی
آخرین عرض من که ختامه المثل باشد یک حدیثی خدمت شما میخوانم که خوارزمی نقل میکنیم و مرحوم آیت الله العظمی آقای میلانی در کتاب «قادتنا» آورده است. او میگوید پیغمبر خدا فرمودند: وضعیّت امیر المؤمنین در میان ملائکه…، اوّل ملکی که رشتهی محبّت امیر المؤمنین با وجود او عجین شد اسرافیل است. «ثمّ میکائیل، ثمّ جبرائیل» بعد میفرمایند: اوّل کسی که محبّ امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب را قبول کرد جناب ملک الموت بود. «یَتَرَحَّمُ عَلَى مُحِبِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع کَمَا یَتَرَحَّمُ عَلَى الْأَنْبِیَاء»[۲۸] آن مهربانی که جناب ملک الموت با پیغمبران در قبض روح میکند با دلداگان امیر المؤمنین، محبّان امیر المؤمنین موقع جان دادن آنها همان مهربانی را خواهند داشت.
عید غدیر، روز بخشش و اطعام
مبارک شما باشد، فردا شادی کنید. حضرت امام رضا (علیه السّلام) روز عید غدیر هم طعام درست میکردند، هم غذا و کفش آماده میکردند و در میان مردم تقسیم میکردند. در روایت داریم فردا اگر آدم به یک نفر غذا بدهد یا افطار دهد گویا به تمام انبیاء افطار کرده است. به همدیگر غذا بدهید. بهتری لباس خود را فردا بپوشید. فردا اگر عطر ندارید برای یک بار هم که شده است عطر خوب به خود استعمال کنید. همه معطّر باشید، خوش خو باشید، خوشگو باشید، خوش دست باشید، خوش نگاه باشید. فردا همه چیز شما خوش باشد. به عشق مولای خود امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) خوشی داشته باشید.
بزرگترین عید بشریّت
این عید الله اکبر است بالاتر از عید قربان است. عید قربان نماز دارد، عید فطر نماز دارد. روز جمعه نماز جمعه دارد. بزرگترین عید عالم بشریّت که عید غدیر باشد نماز نداشته باشد! این هم نماز دارد. نمازی است که دو رکعت است، ولی در روایت دارد که صد حج و صد عمره ثواب آن است. کم نگیرید، نماز عید غدیر را جدّی بگیرید. یعنی ما عیدی خوشتر از عید غدیر در عالم امکان سراغ نداریم. همهی ائمّهی ما آن روز شادی میکردند، شیعیان خود را به شادی دعوت میکردند.
عید غدیر، روز شادی مسلمین
فردا روز شادی است، روز دید و بازدید است، روز احترام و اکرام سادات است، روز هدیه دادن است و روز شاد کردن دلها است. به هر کیفیتی بتوانید یک نفر را شاد کنید به حساب امیر المؤمنین بریزید. از زن و بچّهی خود تا همسایهها، چه اشکال دارد. فردا غذای خوب درست کنید و یک غذا به همسایه دهید. یک کاری کنید که امام زمان ببنید شما دارید برای امیر المؤمنین خوش خدمتی میکنید. آدم برای چه کسی خوش شیرینی کند که بهتر از امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب (علیه الصّلاه و السّلام) باشد! قرض الحسنه دادن، اطعام کردن، لباس دادن، کفش دادن، عطر زدن به هر کیفیّتی بازار عید بودن غدیر خم را برجسته کردن جزء وظایف ولایی شما است و إنشاءالله تعالی همهی شما در این روز جوایز خاصّی که در خور کرم مرتضی علی است دریافت خواهید کرد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۳]– وسائل الشیعه، ج۷ ، ص ۴۶۸٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
[۵]– زاد المعاد، ص ۲۰۴٫
[۶]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۷]– سورهی زمر، آیه ۶۵٫
[۸]– سورهی الحاقه، آیات ۴۴ تا ۴۶٫
[۹]– همان، آیات ۴۴ و ۴۵٫
[۱۰]– همان، آیه ۴۵٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۳۰، ص ۵۳۵٫
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۳۸۸٫
[۱۴]– سورهی مریم، آیه ۲۵٫
[۱۵]– سورهی نمل، آیه ۴۰٫
[۱۶]– سورهی نمل، آیه ۳۸٫
[۱۷]– همان، آیه ۴۰٫
[۱۸]– سورهی رعد، آیه ۴۳٫
[۱۹]– سورهی یونس، آیه ۳۵٫
[۲۰]– سورهی نمل، آیه ۴۰٫
[۲۱]– بحار الأنوار، ج ۳۴، ص ۲۱۷٫
[۲۲]– الکافی، ج ۷، ص ۴۲۴٫
[۲۳]– سورهی مائده، آیه ۵۵٫
[۲۴]– سورهی واقعه، آیه ۷۹٫
[۲۵]– زاد المعاد، ص ۳۰۵٫
[۲۶]– بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۳۵۰٫
[۲۷]– امام شناسى، ج ۸، ص ۶۴٫
[۲۸]– بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۱۱۰٫
پاسخ دهید