«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

نکاتی راجع به برخی از مُراقبات ماه رجب

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ[۲]»؛ ماه رجب ماه پُر گنجی است. ماه جُبران کَسری‌های گذشته است. ماه دستیابی به گنج‌ها، سرمایه‌ها و اَنواری است که در ماه‌های دیگر این توفیق وجود ندارد. لذا ماه رجب و شعبان و رمضان، فصل خودسازی است، فصل پاکسازی دل و پالایش درون از غُبار اَغیار و تجلّی نور در عَرش ذی‌الانوار است که قلب مؤمن است. برای پاک‌شدن ما از گرفتاری‌هایی که خودمان در طول سال درست کرده‌ایم، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نُسخه‌های خاصّی را برای ماه رجب پیچیده‌اند. یکی از این نُسخه‌ها، زیارت رجبیه است. خوشا به حال دوستانی که در این ایّام، عَتبات و یا به حرم مظهر رضوی پذیرای آن‌هاست و کنار ضریح و زیر قُبّه به خواندن زیارت رجبیه موفّق می‌شوند. متن زیارت رجبیه از وجود نازنین حخرت حجّت (ارواحنا فداه) است که هم برای توفیق زیارت حمدالهی است؛  «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِى رَجَبٍ[۳]»؛ مشخّص می‌شود که غیر از رجب این نوع زیارت نصیب انسان نمی‌شود. حمد آن خدایی را که ما را در مشهد اولیائش در رجی موفّق داشت. زیارت در ماه رجب آثاری دارد. اسراری در آن وجود دارد که آن اسرار در زیارت ماه‌های دیگر وجود ندارد. یک بخش آن نیز سُفره‌ی معرفت است که خداوند منّان مقاماتی که به حضرات ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) داده است، در این زیارت‌نامه‌ها به وسیله‌ی ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) برای ما بیان شده است. «أَنَا سائِلُکُمْ وَ آمِلُکُمْ فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ، وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ، فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِیضُ[۴]»؛ من به امید آمده‌ام. خداوند متعال را به حقیقت این ماه قَسم می‌دهم که به یکایک آرزومندان و به این طلبه‌ی ناچیز هم توفیق زیارت عتبات عالیات و حرم شریف رضوی را عنایت بفرماید. در این زیارت‌نامه می‌گوییم: «أَنَا سائِلُکُمْ وَ آمِلُکُمْ»؛ من به شما امید دارم و امید من شما هستید.‌ «سائِلُکُمْ»؛ من گدای شما هستم. در چه چیزی این‌گونه هستم؟ «فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ»؛ در آن چیزهایی که خداوند متعال به شما واگذار کرده است. دست شما را باز گذاشته است. گِره‌هایی را که خداوند متعال خواسته است تا به دست شما باز شود، قفل‌هایی که با سرانگشت ولایت شما مفتوح می‌شود، در آن امور من به محضر شما شرفیاب شده‌ام.

تمام امور عالَم به دست ائمه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) صورت می‌گیرد

خداوند منّان فرموده است: «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[۵]»؛ امر ما تدریجی نیست، امر ما دفعی است. «کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»؛ در یک چشم برهم زدن است. آن امری که خداوند متعال به صورت یک‌جا در دست ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) قرار داده است، ولایت مُطلقه است. یعنی هر آن‌چه که در عالَم وجود دارد، چه ملأ اعلی باشد، چه عَرش عظیم باشد، چه لوح و کُرسی باشد، ملائکه‌ی هفت آسمان و رؤسای ملائکه که چهار مَلَک در میان ملائکه‌ی غیر قابل شمارش، اَرکان و رؤسا هستند که جناب جبرئیل (علیه السلام) در رأس آن‌هاست و حضرت میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (سلام الله علیهم اجمعین) رُکن هستند. چهار رُکن عالَم مُجرّدات، این چهار مَلَک بزرگوار هستند و مأموریت‌های آن‌ها هم مأموریت‌های متفاوتی است. ولی این ملائکه در شب قدر بر امام نازل می‌شوند. ملائکه‌ای که قطرات باران را می‌آورند، ملائکه‌ای که نُطفه را در رَحِم صورت‌گَری می‌کنند، ملائکه‌ای که دانه را از زیر زمین به بیرون می‌کشند و آن دانه جوانه می‌زند، ملائکه‌ای که به قلب انسان نیّات خوب را الهام می‌کنند، ملائکه‌ای که در برابر خطرات مأموریت حفاظت از یکایک ما را دارند، ملائکه‌ای که مأمور ثبت اعمال ما هستند و ملائکه‌ای که روزی ما به دست آن‌ها به ما می‌رسد و تقسیم روزی به دست آن‌هاست و مجموعه‌ی ملائکه‌ همگی در شب قدر بر قلب امام میهمان می‌شوند. «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا[۶]»؛ این قلب، قلبِ صنوبری است و داخل سینه نیست. امام قلب عالَم است، امام روح عالَم است، امام جانِ عالَم است. همان‌گونه که روح در همه‌ی سلول‌های ما حضور دارد، دیده نمی‌شود ولی وقتی پروردگار متعال هنگام مرگ جان ما را قبض می‌کند، ملائکه و ملک‌الموت و خداوند متعال ما را توفّی می‌کنند و آن چیزی که ما بوده‌ایم را از بدن ما بیرون می‌کشند و قبض می‌کنند. این بدن دیگر هیچ حرکتی از خودش نخواهد داشت و هیچ کاری از آن ساخته نیست. تا زمانی که این روح وجود داشت، تمام اعضای بدن ما فعّال بود و میلیاردها سلول که هر کدام از آن‌ها در بدمن ما مأموریت ویژه دارند، همگی وظیفه‌ی خودشان را به خوبی انجام می‌دادند؛ ولی وقتی آن روح گرفته می‌شود، همه‌ی اعضاء از کار می‌افتند. احاطه‌ی آن حقیقت نسبت به بدن ما چگونه احاطه‌ای است که یکایک یاخته‌های ما در اعضاء و جوارح ما تحت تدبیر آن روح است و آن روح در تمام سلول‌ها و رَگ‌ها و اعصاب ما حضور دارد. حضور صاحب ولایت مُطلقه که امروز امام زمان‌ ما (روحی فداه) است، در عالَم به حضور حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) در عوالِم ملائکه دقیقاً مانند حضور روح در یکایک سلول‌ها و یاخته‌های یک بدن است. مجموعه‌ی عالَم یک پیکره است. «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ»؛ عالَم یکپارچه است. اما این یکپارچگی عالَم که به یکدیگر وابسته و سازمان یافته است و همه چیز به چیزهای دیگر ارتباط دارد، اگر یکی از این ستارگان از مَدار خارج بشود، نظام کیهانی بهم می‌خورد، این نظم، این حرکت در مَدار، این تأثیر و تأثّر، این جاذبه‌ی عمومی همگی در گِروی وجود یک روحی است که او امر خداوند متعال است و آن امر بَسیطی است. ولی با همان یک امر همه چیز به یکدیگر وصل شده است و به صورت یک عالَم درآمده است. «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»؛ خداوند متعال این معرفت را در ماه رجب قرار داده است تا به ما بگوید. «فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ»؛ آن‌چه که به شما واگذار شده است. هر آن‌چه که در عالَم آفرینش از جانب خداوند متعال جلوه‌ی خداوند شده است، آیت خداوند شده است، مظاهر اسماء الهی شده است، همگی در زیر پرچم اسم اعظم هستند و اسم اعظم وجود نازنین حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و امام زمان ما (ارواحنا فداه) است. لذا فرموده است: «فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ»؛ خداوند متعال هر کاری را در عالَم صورت می‌دهد، به شما واگذار کرده است و این کارها به دست شما انجام می‌شود.

برای استغفار باید پَناه به نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ببریم

«وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ»؛ و آن‌چه که خداوند متعال شما را به آن مُجاز کرده است، شما می‌توانید آن را جابجا نمایید. عوض کردن به معنای این است که مثلاً بنده یک انسان بد هستم، یک انسان بدسابقه هستم، یک انسان آلوده هستم، یک انسان فرو رفته در باتلاق نَفس هستم، یک انسان گرفتار هستم، یک انسان اسیر در حیطه‌ی غرائض نفسانی هستم، چنین کسی هستم؛ امام می‌تواند در یک لحظه مرا عوض کند. «فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ»؛ این تعویض که توبه‌ی انسان پذیرفته بشود و آدم بد به انسان خوب تبدیل بشود، آدم گرفتار به انسان آزاد تبدیل بشود، آدم محجوب به انسان نوری تبدیل بشود، آدم وابسته به انسان وارَسته تبدیل بشود، آدم وابسته‌ی به قُشون یزید یک‌مرتبه خسته شود و به جبهه‌ی نور مُلحق بشود و تبدیل به قُشون امام حسین (علیه السلام) بشود، این تعویض است، این تبدیل است. تعویض و تبدیل تنها با توبه کفایت نمی‌کند؛ بلکه قرآن کریم به ما نُسخه‌های دقیقی داده است تا ما به آن توجّه کنیم و از مسیر صحیح برویم تا تغییر کنیم. هم فرموده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا[۷]»؛ صریح وحی الهی است. خداوند آشکارا به بندگان آدرس تبدیل و تعویض را مرحمت فرموده است. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ»؛ یا رسول الله! اگر این‌ها که منظور آلوده‌ها هستند، منظور این زمین‌خورده‌های در مصاف با شیطان هستند، منظور این شکست‌خورده‌های در برابر نَفس امّاره هستند نزد تو می‌آمدند و به تو پَناه می‌آوردند؛ وقتی انسان ضعیف بشود و دشمن در حال پایمال کردن او باشد، به دنبال یک پناهگاه می‌گردد، یک قدرتی نیاز دارد که پُشتیبان او باشد و او را حفاظت نماید. آن قدرتی که ما را در برابر نَفس امّاره محافظت می‌نماید که از همه‌ی قدرت‌های بیرونی قوی‌تر است و خطر آن سنگین‌تر است و اگر ما بخواهیم در برابر نَفس امّاره صیانت پیدا کنیم و کَسری‌های گذشته‌ی خود را جُبران نماییم، باید به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پَناه ببریم و در محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) استغفار کنیم و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز واسطه بشوند و ایشان نیز برای ما استغفار نمایند. اگر چُنین شد، «لَوَجَدُوا اللَّهَ» نتیجه‌ی آن است. تا به حال محجوب بودید. خداوند همراه شما بود، ولی شما همراه پروردگار متعال نبودید. سیم شما قطع بود، شما امواج عَرش را دریافت نمی‌کردید، شما نور آسمان را دریافت نمی‌کردید، شما راه بهشت را نمی‌دیدید. وقتی پَناه به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) بُردید، خداوند متعال نمی‌فرماید که شما را می‌بخشم، بلکه می‌فرماید دو صفت از صفاتم را در اختیار شما قرار می‌دهم. شما خداوند را می‌یابید و او را با دو صفت وجدان می‌کنید. «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»؛ خداوند را با صفت توّاب پیدا می‌کنید. خداوند همیشه توّاب بود، ولی شما مهربانی پروردگار را از یاد برده بودید، شما گذشت خداوند را به ذهن خود نمی‌آوردید، شما از عَفو بی‌نهایت حق‌تعالی غافل بودید. حال خداوند متعال را با این صفت در جان خود می‌یابید. «لَوَجَدُوا اللَّهَ»؛ نفرموده است که می‌فهمید، بلکه فرموده است انسان خداوند را می‌یابد، انسان خداوند را پیدا می‌کند. خیلی عَجیب است.

«دوست نزدیکتر از من به منست     *****     وین عجب‌تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست     *****     در کنار من و من مهجورم[۸]»

«آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم     *****     یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم[۹]»

حجاب‌های نَفسانی باعث می‌شود تا انسان خودش را گُم ‌کند

خداوند متعال با من بود، ولی من او را گُم کرده بودم. در واقع خودم را گُم کرده‌ام. این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حشر این‌گونه فرموده است: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۱۰]»؛ انسانی که خودش را پیدا می‌کند، خودِ واقعی انسان خودِ وابسته‌ی به خداوند متعال است، آیت خداوند متعال است، جلوه‌ی پروردگار است. ولی خودِ انسانی را که روح الهی و نَفَسِ خداوند متعال است، آدم تحت حجاب‌های ضخیم غرائض طبیعت و حیوانیّت خود آن را گُم می‌کند. آن روح آدمی که روح خلیفه‌اللهی است، به کُلّی از حیطه‌ی عقل و فکر و اندیشه‌ و احساس و قلب ما غایب می‌شود. در حال حاضر همه‌ی ما در این مسجد نشسته‌ایم و میهمان خداوند متعال هستیم و خانه‌ی خداوند است. بسیار عجیب است که خداوند متعال در ماه رجب هر شب آن مَلَکی را که از مقامات بسیار بالاست و مَلَکی است که بسیار بلندمرتبه است، این‌جایی نیست و از آن ملائکه‌ی بسیار مُقرّب است که متعلّق به آسمان هفتم است و نام او نیز «مَلَک داعی[۱۱]» است. ولی جزء ملائکه‌ای است که حسرت می‌خوریم تا به مقام او برسیم. همه‌ی ملائکه در عَرش نیستند، بلکه ملائکه در کنار ما هستند. «عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ[۱۲]»؛ این‌ها نوعی از ملائکه هستند. مَلَکی که می‌برد و می‌رساند، نوع دیگری از ملائکه است. مَلَکی که دانه را از زیر زمین بالا می‌کشد، نوعی دیگر از ملائکه هستند؛ ولی نوعی از ملائکه نیز وجود دارند که تا وقتی انسان آسمانی نشود، دستش به‌ آن‌ها نخواهد رسید. این مَلَک از آسمان هفتم ندا می‌دهد. مَلَک بسیار بلندمرتبه است. از ملائکه‌ی عالی رُتبه‌ای است که در قُلّه قرار دارد و از آن قُلّه ندا می‌زند. مانند ندایی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قُلّه به این‌هایی که در انتهای دَرّه هستند، می‌فرماید: «تعالوا!»؛ بالا بیایید. این مَلَک داعی در عَرش الهی و در آسمان هفتم قرار دارد و از آن‌جا صدا می‌زند و پیام‌آور خداوند برای همه‌ی رجبیّون است. می‌فرماید: «الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی[۱۳]»؛ بنده، بنده‌ی خودم است و ماه هم ماه من است. بنده، بنده‌ی من است و من این ماه را حَبل‌الله قرار دادم. نمی‌خواهی بالا بیایی؟ او از آن بالا تو را صدا می‌زند. تو در این پایین برای یافتن او به دور خود نگرد. مقداری خودت را از خودت جُدا کن و بالا برو. بالا برو زیرا تو بالایی است. «ما ز بالاییم و بالا می رویم[۱۴]». ما متعلّق به این‌جا نیستیم.

«مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک     *****     دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم[۱۵]»

مَلَک داعی از آسمان هفتم ندا می‌کند و برای این‌که ما دل از این دنیا بکنیم ودل به خدا بدهیم، خداوند متعال ما را به خودش نسبت می‌دهد. می‌فرماید: «الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی». ان‌شاءالله کنار کعبه هم که بروید، همین را می‌گویید. «اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ اَلْعَبْدُ عَبْدُکَ[۱۶]»؛ بند‌ه‌ی توست و به خانه‌ی تو آمده است. خانه هم خانه‌ی توست، بنده هم بنده‌ی توست.

ندای الهی مَلَک داعی در ماه رجب برای بندگان گناه‌کار

خداوند متعال در ماه رجب به آن مَلَک داعی از آن درجه‌ی خیلی بالا اعلان می‌کند که تو را از سازمان بندگان خودم اخراج نکردم، تو هنوز مانند شیطان نشده‌ای که به تو بگویم: «اُخرُج»؛ تو هنوز مشمول لعنت من نشده‌ای که بگویم درب‌ها بسته شده است که بخواهم بگویم: «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ[۱۷]»؛ تا قیامت مَلعون هستی و دیگر به سوی من نیا. شما این‌گونه نیستید؛ با وجود این‌که گناه‌کار هستید، بازهم «الْعَبْدُ عَبْدِی»، بنده‌ی من هستی، مال من هستی. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِ[۱۸]»؛ سرمایه خودت را را بر باد داده‌ای، بخضی از جوانی‌ات را سوزانده‌ای، نزد شیطان باخته‌ای، فرصت از دست داده‌ای، فرصت‌سوزی کرده‌ای، اسراف در عُمر کرده‌ای، عُمر خود را بیجا صرف کرده‌ای، وَرشکسته‌ شده‌ای؟ من آمد‌ه‌ام تا به تو کمک کنم. پس بیا. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا[۱۹]»؛

«اگر لاتقنطوا دستم نگیرد     *****     مو از یاویلنا اندیش دیرم[۲۰]»

روزی می‌رسد که عدّه‌ای که باخته‌اند، پَرونده‌ی خود را می‌بینند و می‌گویند: «یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَ لَا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا[۲۱]»؛ باباطاهر می‌گوید:

«اگر لاتقنطوا دستم نگیرد     *****     مو از یاویلنا اندیش دیرم»

ولی تا دیر نشده است، خداوند خودش سُراغ ما را می‌گیرد.‌ انسان‌های پاک که نزد خداوند متعال هستند، ولی او سُراغ ما را می‌گیرد که جا مانده‌ایم. لذا با وجود این‌که پَرونده‌ی خود را خراب کرده‌ایم، باز خداوند متعال از طریق این مَلَک داعی اعلان می‌کند: «الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی»؛ من سُفره‌ای برای شما پَهن کرده‌ام؛ بر سر این سُفره بیایید. این سُفره‌ی مغفرت است، سُفره‌ی توبه است، سُفره‌ی توفیقات خاصّ ماه رجب است. اما فراموش نکنید که اگر بنا باشد زخمی در بدن تَرمیم شود، باید جان مُفارقت نکرده باشد. اگر بدن از روح جدا بشود، دیگر این جراحات قابل تَرمیم نیست. تا زمانی که روح وجود دارد می‌توانید تَرمیم شوید و اگر روح مُفارقت کند، دیگر نمی‌توانید.

لذا در همین زیارت رَجبیه چقدر لطیف فرموده است: «فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ، وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ، فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ»؛ «مَهیض» به معنای استخوان شکسته است. اگر ارتباط کسی با شما قطع نباشد، شکست‌هایی که در قلب او و در روح او ایجاد شده است، جراحاتی که اثر گناه در عالَم معنا بر قلب انسان ایجاد می‌نماید، بر حسب آن‌چه مرحوم «کُلینی[۲۲]» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب کافی شریف از امام نقل می‌نماید، «اشدّ مِن جراحتِ السّکین» است. چاقوی تیز بدن را پاره‌پاره می‌کند و گناه نیز روح را پاره‌پاره می‌کند. اما مادامی که انسان نمُرده است، یعنی رابطه‌اش با ولی‌الله الاعظم قطع نشده است، این قابل تَرمیم است. «فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ»؛ «مَهیض» به معنای استخوان شکسته است. وقتی می‌گویند وضوی جَبیره، به این دلیل است که جراحت وجود دارد و روی آن را می‌پوشانند. «فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ»؛ او جَبیره می‌کند، او جُبران می‌کند، او می‌تواند شکستگی‌های عُمر شما را تَرمیم نماید. «فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ»؛ « یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۲۳]»؛ گناه کردم و قلبم بیمار شده است. به کجا بروم؟ به چه کسی بگویم؟ طبیب من چه کسی است؟ ماه رجب دارالشّفاست و ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) در این ماه درب مطب را باز کرده‌اند و به دنبال مریض‌های خود هستند و مُدام پیام می‌دهند که بیایید، منتظر شما هستیم؛ «فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِیضُ».

دو امامی که در کودکی صاحب ولایت مُطلقه شدند

حال چرا می‌گوییم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ»؟ به این دلیل که اثر در تعویض، در تبدیل، در تغییر، در تحوّل و در انقلاب روحی اتّصال به صاحب ولایت مُطلقه است. دوازده امام ما ولایت مُطلقه دارند، خداوند متعال عالَم را با کَفِ باکفایت این‌ها اداره می‌نماید. لکن در ماه رجب دو امام داریم که این‌ها در کودکی صاحب ولایت مُطلقه‌ی کُلّیه‌‌ی الهیه شده‌اند. این‌ها آن ولایت و امامت خاصّی را که قرآن کریم فرموده است که در پایان عُمر به حضرت ابراهیم (علیه السلام) داده شده است و در اواخر عُمر ایشان بود که خلیل بود، نبی بود، رسول بود، ولی امام نبود. آن پایان بعد از همه‌ی امتحاناتی که از آن‌ها سربلند بیرون آمد، خداوند متعال فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۴]»؛ این امامت بالاتر از مقام نبوّت و بالاتر از مقام رسالت و بالاتر از مقام خُلّت است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) خلیل بودند، ولی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیای بزرگوارشان حَبیب بودند. این‌ها حَبیب‌الله بودند و بالاتر از خلیل‌الله بودند. این بزرگواران چون در دوره‌ی کودکی امامت در وجودشان جلوه کرد و معجزات خارق عادات غیر قابل وصفی از این‌ها ظاهر شد، خداوند متعال به این‌ها مأموریت ویژه‌ی رجبیه را واگذار کرد. حال اگر حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) نیز در ماه رجب متولّد شده بودند، شاید به خودشان هم واگذار می‌شد. ولی دو امامی که در کودکی حقیقت جان و روح عالَم بودند و شکستگی‌ها را تَرمیم کردند و کَسری‌ها را جُبران کردند، متعلّق به امامت به معنای خاصّ کلمه است و متعلّق به ولایت مُطلقه و اسم اعظم است، در ماه رجب دو امام ما ظهور و جلوه‌ی الهی در این ماه هستند. لذا در این ماه پذیرایی بر عُهده‌ی حضرت امام جواد و حضرت امام هادی (سلام الله علیهما) است.

توطئه‌های دشمنان برای توقّف پیشرفت‌های انقلاب و کشور

ما هم به درب خانه‌ی آن‌ها برویم و ان‌شاءالله به نَحوی دل‌های خود را به کاظمین و سامرا وصل کنیم و از عنایات‌شان هم برای رفع مشکلات دُنیوی‌مان بهره بگیریم و هم برای خُنثی‌شدن توطئه‌ی شیطان بزرگ که ما را رها نمی‌کند و ۴۳ سال در جبهه‌ی مختلف با انقلاب ما جنگیده است و جنگ او تعطیلی برنمی‌دارد و تاکتیک‌های او تغییر می‌کند و سِلاح‌های او نیز تغییر می‌کند. در حال حاضر هم جنگ ترکیبی یک خطر جدیدی بود که در اغتشاشات مشاهده کردید، ولی به برکت عنایت امام زمان (ارواحنا فداه) و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) این خطر دَفع شد، ولی دشمنی از بین نرفته است، توطئه‌ها تمام نشده است، نوچه‌های آن‌ها هم که در منطقه اسرائیل و بعضی از همسایگان ما هستند که می‌بینید با هر بهانه‌ای مشاهده می‌کنید که به چه صورت دشمنی‌های خود را آشکار می‌کنند، این‌ کارها را انجام می‌دهند تا ما بترسیم. قرآن کریم می‌فرماید: «قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ[۲۵]»؛ گفتند که همه علیه شما هستند، دیگر بَساط خود را جمع کنید؛ زیرا نمی‌توانید با همه بجنگید. ولی آن‌ها گفتند: «قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲۶]» و به دنبال آن نیز فرموده است: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ[۲۷]»؛ ای بدبخت‌ها! ۸ سال تمام که شوروی نیز همراه شما بود و حال حاضر شما شوروی را همراه خود ندارید و روسیه نیز در پَناه ماست؛ در آن روزگار همه‌ی شما همدست شدید و هم سلاح گرم و آتش بر سر ما ریختید و هم انواع تحریم‌ها و توطئه‌ها و ایجاد اختلاف در درون را انجام دادید و نفوذی‌های شما کار کردند، غَرب‌گراها در جاهای حسّاس کشور سِمَت گرفتند؛ ولی هیچ غلطی نتوانستید بکنید و نوانستید جلوی پیشرفت کشور ما را بگیرید. خداوند متعال هر روز بر قدرت ما افزود. مردم ما با استقامت‌شان نشان‌ دادند که لایق نُصرت خداوند متعال هستند و این آیه‌ی کریمه‌ی «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ[۲۸]» را تجربه کردند.

روضه و توسّل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)

امشب با وجود این‌که در آستانه‌ی ولادت حضرت جواد الائمه (علیه السلام) هستیم، ولی هم مریض‌های بدحالی توقّع دارند که ان‌شاءالله در این ایّام ماه رجب با دعای شما پاکان و شما صاحب‌دلان مریضی‌شان شفا پیدا کند و مَرض‌هایشان برطرف بشود و هم جوان‌های زیادی هستند که می‌گویند به هر دربی می‌زنیم کارمان سامان پیدا نمی‌کند و منتظر جُودِ حضرت جوادالائمه (علیه السلام) هستند. بنده هم می‌خواهم عرض توسّلی به حضرت جواد (علیه السلام) داشته باشیم. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ»؛ در میان معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) سه جنازه هست که سه شبانه روز بر روی زمین مانده است. یکی بدن مبارک رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که احتراماً سه روز بر روی زمین بود و مردم به صورت گروه‌گروه می‌آمدند و نماز می‌خواندند. دیگری بدن نازنین حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) بود. این بدن هم سه شبانه روز کنار جِسر بغداد بر روی زمین بود؛ زیرا حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان به شهادت رسیدند. ایشان هم شکنجه شدند و هم به ایشان زَهر دادند. «ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ[۲۹]» بودند، ولی به این اکتفا نکردند و خواستند تا به جنازه جسارت کنند. به همین منظور ۴ نفر حمّال و کارگر جنازه را برداشتند و غریبانه می‌بردند. اما «سلیمان» که عموی «هارون الرشید[۳۰]» بود، تدبیر کرد و جنازه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) را تحویل گرفت و سه روز این بدن را نگاه داشت و اعلان عمومی کرد و تشییع جنازه‌ی شلوغی برای حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) ترتیب داده شد. اما بمیرم برای حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) که این امام جوان با زَهر جَفا به شهادت رسیدند، اما غریب بودند. مَحرم و فرزندی و کسی نبود تا جنازه‌ی ایشان را بردارد. می‌گویند که جنازه‌ی حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) را سه شبانه روز بر روی پُشت‌بام گذاشتند تا آفتاب بر آن بتابد. اما در میان این جنازه‌ها، «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۳۱]»؛ کسی به بدن حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) در کنار جِسر جسارت نکرد، کسی به بدن نازنین حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) در پُشت بام جسارت نکرد؛ اما بمیرم برای امام حسین (علیه السلام) که روز یازدهم اسب‌ها را نَعل کردند و به اندازه‌ای بر روی این بدن نازنین تاختند که این حرامزاده‌ها به «ابن زیاد» خبر دادند و گفتند: «نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ[۳۲]»؛ مشخّص می‌شود که بدن امام حسین (علیه السلام) به رو افتاده بود. اوّل استخوان‌های پُشت را لِه کردند، ولی دست برنداشتند. آن‌قدر اسب تاختند که استخوان‌های سینه را هم شکستند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۳]».

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مبارک امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را همواره از ما راضی بفرما.

خدایا! چشم ما را به جمال امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) روشن بفرما.

خدایا! ما را در مسیر خدمت به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) ثابت‌قدم بدار.

خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت ختم بفرما.

خدایا! به عصمت بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، توطئه‌های دشمنان علیه کشور ما، نظام ما و رهبر ما را خُنثی بگردان.

خدایا! شرّ اشرار، کُفّار، منافقین، نفوذی‌ها و خائنین را به خودشان برگردان.

خدایا! دشمنان ما را به خودشان مشغول بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم دشمن فقر، دشمن بیکاری، دشمن تبلیغات دشمنان را ریشه‌کَن بفرما.

خدایا! جوان‌های نازنین ما را در آبادکردن دل‌های خودشان، جان‌های الهی‌شان و کشورشان جزء مدال‌داران و رکوردشکنان قرار بده.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم دولت ما را در رَفع مشکلات یاری بفرما.

خدایا! سایه‌ی رهبرمان را مُستدام بفرما.

خدایا! مریض‌ها، منظورین شِفای عاجل عنایت بفرما.

خدایا! توفیق زیارت ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) و حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) به عنوان زیارت رَجبیه نَصیب ما بگردان.

خدایا! آن‌چه خواستیم و نخواستیم و خیر دین و دنیای ماست، به ما روزی بفرما.

خدایا! فوق آرزوهای ما در این ماه کَرَم بر ما ارزانی بدار.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، مَشایخ و بزرگان در گذشته‌ی ما، ذَوی‌الحقوق ما را در این ماه عزیز از طَبق‌های نور، رحمت و عَفو خودت برخوردار بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] مفاتیح الجنان، از ناحیه مقدّسه به دست شیخ ابو القاسم رحمه الله این دعا در ایّام رجب صادر شده است:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ یَا مَنْ إِلَیْهِ الْمَعْرُوفُ طُلِبَ وَ فِیمَا لَدَیْهِ رُغِبَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُذْنِبٍ قَدْ أَوْبَقَتْهُ ذُنُوبُهُ وَ أَوْثَقَتْهُ عُیُوبُهُ فَطَالَ عَلَى الْخَطَایَا دُءُوبُهُ وَ مِنَ الرَّزَایَا خُطُوبُهُ یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ وَ مِنَ النَّارِ فَکَاکَ رَقَبَتِهِ وَ الْعَفْوَ عَمَّا فِی رِبْقَتِهِ فَأَنْتَ مَوْلایَ أَعْظَمُ أَمَلِهِ وَ ثِقَتِهِ [ثِقَتُهُ ] اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ الشَّرِیفَهِ وَ وَسَائِلِکَ الْمُنِیفَهِ أَنْ تَتَغَمَّدَنِی فِی هَذَا الشَّهْرِ بِرَحْمَهٍ مِنْکَ وَاسِعَهٍ وَ نِعْمَهٍ وَازِعَهٍ وَ نَفْسٍ بِمَا رَزَقْتَهَا قَانِعَهٍ إِلَى نُزُولِ الْحَافِرَهِ وَ مَحَلِّ الْآخِرَهِ وَ مَا هِیَ إِلَیْهِ صَائِرَهٌ».

[۳] مفاتیح الجنان، دعای امام زمان (ارواحنا فداه) برای ماه رجب.

شیخ از جناب ابوالقاسم حسین بن روح که نایب خاص حضرت صاحب‌الامر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است روایت کرده که آن‌حضرت فرمود: در ماه رجب در هر زیارتگاهی از زیارتگاه‌های شریف که باشی به این زیارت صاحب مزار را زیارت کن:

« الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى أَشْهَدَنا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِى رَجَبٍ، وَ أَوْجَبَ عَلَیْنا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَبَ، وَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ، وَ عَلَىٰ أَوْصِیائِهِ الْحُجُبِ . اللّٰهُمَّ فَکَما أَشْهَدْتَنا مَشْهَدَهُمْ فَأَ نْجِزْ لَنا مَوْعِدَهُمْ، وَ أَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ، غَیْرَ مُحَلَّئِینَ عَنْ وِرْدٍ فِى دارِ الْمُقامَهِ وَ الْخُلْدِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ، إِنِّى قَدْ قَصَدْتُکُمْ وَ اعْتَمَدْتُکُمْ بِمَسْأَلَتِى وَ حَاجَتِى وَ هِىَ فَکَاکُ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ، وَ الْمَقَرُّ مَعَکُمْ فِى دَارِ الْقَرارِ، مَعَ شِیعَتِکُمُ الْأَبْرَارِ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ، أَنَا سائِلُکُمْ وَ آمِلُکُمْ فِیمَا إِلَیْکُمُ التَّفْوِیضُ، وَ عَلَیْکُمُ التَّعْوِیضُ، فَبِکُمْ یُجْبَرُ الْمَهِیضُ، وَ یُشْفَى الْمَرِیضُ، وَ مَا تَزْدَادُ الْأَرْحَامُ وَ مَا تَغِیضُ؛ إِنِّى بِسِرِّکُمْ مُؤْمِنٌ ، وَ لِقَوْلِکُمْ مُسَلِّمٌ، وَ عَلَى اللّٰهِ بِکُمْ مُقْسِمٌ فِى رَجْعِى بِحَوَائِجِى وَ قَضَائِها وَ إِمْضَائِها وَ إِنْجَاحِها وَ إِبْراحِها وَ بِشُؤُونِى لَدَیْکُمْ وَ صَلَاحِها، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ، وَ لَکُمْ حَوائِجَهُ مُودِعٌ‌، یَسْأَلُ اللّٰهَ إِلَیْکُمُ الْمَرْجِعَ، وَ سَعْیُهُ إِلَیْکُمْ غَیْرَ [غَیْرُ] مُنْقَطِعٍ، وَ أَنْ یَرْجِعَنِى مِنْ حَضْرَتِکُمْ خَیْرَ مَرْجِعٍ إِلَىٰ جَنَابٍ مُمْرِعٍ، وَ خَفْضِ عَیشٍ مُوَسَّعٍ، وَ دَعَهٍ وَ مَهَلٍ إِلَىٰ حِینِ الْأَجَلِ، وَ خَیْرِ مَصِیرٍ وَ مَحَلٍّ فِى النَّعِیمِ الْأَزَلِ، وَ الْعَیْشِ الْمُقْتَبَلِ، وَ دَوامِ الْأُکُلِ، وَ شُرْبِ الرَّحِیقِ وَ السَّلْسَلِ ، وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لَاسَأَمَ مِنْهُ وَ لَا مَلَلَ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ عَلَیْکُمْ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَىٰ حَضْرَتِکُمْ، وَ الْفَوْزِ فِى کَرَّتِکُمْ، وَ الْحَشْرِ فِى زُمْرَتِکُمْ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ وَ صَلَواتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ، وَ هُوَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».

[۴] همان.

[۵] سوره مبارکه قمر، آیه ۵۰٫

[۶] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۹٫

«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْکِتَابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ».

[۷] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴٫

«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا».

[۸]  سعدی شیرازی، گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان.

[۹] مولانا.

[۱۰] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۹٫

«وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».

[۱۱] مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب المراقبات خود یکی از مراقبت‌های مهم در ماه رجب را به یاد داشتن حدیث «مَلَک داعی» عنوان می‌کند که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است و در کتاب المراقبات آمده است.

[۱۲] سوره مبارکه ق، آیه ۱۷٫

«إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ».

[۱۳] إقبال الأعمال، ج ۲، ص ۶۲۸.

«إِنَّ اللهَ تَعَالَی نَصَبَ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَهِ مَلَکاً یُقَالُ لَهُ الدَّاعِی فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ یُنَادِی [نادی] ذَلِکَ الْمَلَکُ کُلَّ لَیْلَهٍ مِنْهُ إِلَی الصَّبَاحِ: طُوبَی لِلذَّاکِرِینَ طُوبَی لِلطَّائِعِینَ وَ یَقُولُ اللهُ تَعَالَی: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَهُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ».

[۱۴] مولوی، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره ۱۶۷۴.

[۱۵] همام تبریزی، غزلیات، شماره ۱۴۲.

[۱۶] المقنعه، جلد ۱، صفحه ۴۰۳.

«اَللَّهُمَّ اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ اَلْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هَذَا مَقَامُ اَلْعَائِذِ بِکَ مِنَ اَلنَّارِ».

[۱۷] سوره مبارکه ص، آیه ۷۸٫

[۱۸] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳٫

«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».

[۱۹] همان.

[۲۰] باباطاهر، دوبیتی‌ها، دوبیتی شماره ۱۱۸.

[۲۱] سوره مبارکه کهف، آیه ۴۹٫

«وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَ لَا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا».

[۲۲] محمد بن یعقوب کُلینی معروف به ثقهالاسلام کلینی (درگذشت ۳۲۹ ق)، از محدثان مشهور شیعه و نویسنده الکافی، از کتب اربعه. او در زمان غیبت صغرا می‌زیست و با برخی از محدثان که از امام عسکری (علیه السلام) یا امام هادی (علیه السلام)، حدیث شنیده‌ بودند، ملاقات کرده است. ابن قولویه، محمد بن علی ماجیلویه قمی، احمد بن محمد زراری از شاگردان اویند. محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی در حدود سال ۲۵۵ ق در روستای کُلَین از توابع ری متولد شد. پدرش یعقوب بن اسحاق، از علمای عصر خویش بود و در دوره غیبت صغری زندگی می‌کرد. ابوالحسن علی بن محمد معروف به «علان رازی» دایی کلینی است و محمد بن عقیل کلینی، احمد بن محمد و محمد بن احمد همگی از خاندان کلینی و از علما و بزرگان شیعه به شمار می‌روند. محمد بن یعقوب کلینی در ری که مرکز برخورد آرا و اندیشه‌های فرق اسماعیلی، حنفیه، شافعی و امامیه بود، در کنار تحصیل علم و آشنایی با اندیشه‌های دیگر مذاهب، تصمیم گرفت که به نوشتن احادیث بپردازد. او در محضر ابوالحسن محمد بن اسدی کوفی‌ حدیث آموخت. وی سپس برای تکمیل علم حدیث راهی قم شد و با محدثانی که از امام عسکری (علیه السلام) یا امام هادی (علیه السلام) بدون واسطه حدیث شنیده بودند ملاقات کرد و از محضر استادان بزرگی بهره برد. کلینی در سال ۳۲۷ ق (دو سال پیش از وفاتش) عازم بغداد شد. بغداد در آن زمان یکی از مراکز بزرگ علمی بود. کلینی در شعبان سال ۳۲۹ ق (سال تَناثُر نجوم) مصادف با شروع غیبت کبری امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در بغداد از دنیا رفت. محمد بن جعفر حسنی معروف به ابو قیراط بر جنازه کلینی نماز خواند و بدن او در باب کوفه بغداد به خاک سپرده شد.

مرقد کلینی در محوطه مسجد آصفیه، در ساحل شرقی رود دجله (در مرکز بغداد) جنب مدرسه نظامیه (مستنصریه قدیم) قرار دارد. نام اصلی این مسجد، جامع الصفوی یا مسجد صفوی بوده است که عثمانیان آن را به آصفیه تغییر دادند. مرقد کلینی در سال‌های اخیر بازسازی شده است. در ماه محرم سال ۱۴۳۶ق مراسم پایان بازسازی قبر شیخ کلینی برگزار شد. در این مراسم از ضریح نقره‌ای آن که توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده بود، رونمایی گردید. مشایخ و اساتید کلینی را تا ۵۰ تن ذکر کرده‌اند که علاوه بر آموزش علم حدیث، نقش استادی و تعلیم و تربیت وی را نیز بر عهده داشته‌اند. گفته شده بیشترین تأثیر را علی بن ابراهیم قمی صاحب تفسیر قمی بر وی داشته است که نام وی در بیش از ۷۰۶۸ سند حدیث کافی آمده است. کتب رجالی و شرح حال‌نویسانی که به زندگانی کلینی پرداخته‌اند از وی با عناوین ابوجعفر، محمد بن یعقوب، ابن اسحاق، ثقه الاسلام، رازی، بغدادی، سِلسِلی نام برده‌اند.

آن چه در بیان جایگاه شخصیتی و علمی کلینی در کتب تراجم و تاریخ آمده است همگان از موافق و مخالف، از فضل و عظمت منزلت وی یاد کرده‌اند. با توجه به شهرت و آوازه کلینی، شیعه و سنی در فتاوا به او روی آوردند و وی را به «ثقه الاسلام» ملقب ساختند. به سبب تقوا، علم و فضیلت او، مردم در رفع مشکلات دینی و گرفتن فتوا به وی مراجعه می‌کردند. شیخ طوسی با تعبیرِ دانشمندی جلیل القدر، عالم به روایت، ثقه و عالم به اخبار از کلینی یاد می‌کند. نجاشی دانشمند رجالی شیعه او را شیخ و پیشوای شیعه در «ری» در زمان خویش و موثق‌ترین آن‌ها در حدیث و ضبط آن معرفی می‌کند. عالمان شیعی دیگر نظیر ابن شهرآشوب، علامه حلی، ابن داوود حلی، تفرشی، اردبیلی و سید ابوالقاسم خویی نیز تعابیر و عبارات شیخ طوسی و نجاشی را تأیید کرده‌اند. سید بن طاووس، وثاقت و امانت او را در نقل حدیث مورد اتفاق همگان می‌داند. ابن اثیر از مورّخان اهل سنت، کلینی را در زمره بزرگان و علمای امامیه می‌شمارد. ذهبی، کلینی را شیخ شیعه، عالم امامیه و صاحب تألیفات معرفی می‌کند. ابن حجر عسقلانی و ابن ماکولا کلینی را از فقها و نویسندگان مذهب شیعه معرفی کرده‌اند. ابن عساکر هم در کتاب خویش از وی با بزرگی یاد می‌کند.

[۲۳] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫

[۲۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴٫

«وَ إِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».

[۲۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫

«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ».

[۲۶] همان.

[۲۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۴٫

«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ».

[۲۸] سوره مبارکه محمد، آیه ۷٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ».

[۲۹] مفاتیح الجنان، صلوات بر امام موسی کاظم (علیه السلام).

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیْبَهِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکِینَهِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکَمِ وَالْآثارِ، الَّذِی کانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَهِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَهِ الطَّوِیلَهِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِیرَهِ، وَالْمُناجاهِ الْکَثِیرَهِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَهِ، وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ، وَالْخَیْرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ، وَالْجَِنازَهِ الْمُنَادىٰ عَلَیْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ، وَأَبِیهِ الْمُرْتَضىٰ، وَأُمِّهِ سَیِّدَهِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛ اللّٰهُمَّ وَکَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاکَ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَهَ لَکَ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَى الْبِدْعَهَ وَأَهْلَها، وَلَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوامِرِکَ وَنَواهِیکَ لَوْمَهُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیْهِ صَلاهً نامِیَهً مُنِیفَهً زاکِیَهً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَهَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَرایاکَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّهً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَهً وَرِضْواناً، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

[۳۰] هارون عباسی (۱۴۵ ـ ۱۹۳ق) معروف به هارون الرشید پنجمین خلیفه‌ عباسی (حکومت:۱۷۰ ـ ۱۹۳ق) است که هم عصر با امام موسی کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) بود. به گزارش تاریخ،‌ زندانی شدن امام کاظم (علیه السلام)، شهادت او و تحت فشار قرار دادن شیعیان در دوران هارون بوده است. هارون یکی از فرزندان مهدی عباسی است که دوران حکومتش به جهت درآمد اقتصادی، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت‌ در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می‌شود. در دوران خلافت هارون، جنگ‌های خارجی متعددی از جمله جنگ با رومیان درگرفت و ملکه روم مجبور به صلح و پرداخت غرامت به سپاه هارون شد. در دوره او شورش‌هایی علیه حکومت واقع شد که مهم‌ترین آن قیام یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه بوده است. از دیگر فعالیت‌های هارون،‌ پیشبرد علوم و افزایش ترجمه متون علمی به ویژه از یونانی به عربی بوده است. هارون عباسی معروف به هارون الرشید، از خلیفه‌های عباسی در سال ۱۴۵ قمری در ری به دنیا آمد. او فرزند مهدی عباسی و کنیزی به نام خیزران بود. پدرش در زمان تولد هارون، امیر منطقه ری و خراسان بود. کنیۀ هارون ابوجعفر است. هارون در سال ۱۷۰ ق با مرگ برادرش هادی به خلافت رسید و تا سال ۱۹۳ هجری حکومت کرد. بنا بر نقل منابع تاریخی، دولت عباسی در زمان هارون و مأمون به اوج عظمت خود رسید. هارون را از مشهورترین خلفای عباسی دانستند. عصر هارون به جهت درآمد زیاد، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت‌ در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می‌شود. نواحی غربی بغداد، از شهر الانبار تا مصر و آفریقا، قسمت شرقی از شیروان تا ترکیه و منطقه خراسان تحت سلطه هارون بود.

در دوران خلافت هارون الرشید جنگ‌های خارجی متعددی درگرفت از جمله آنها جنگ با رومیان بود. از جمله این جنگ‌ها، سال ۱۸۱ق بود که هارون با سپاهی بزرگ تا آسیای صغیر و قسطنطنیه پیش رفت و ملکه روم که قدرت مقابله با سپاه هارون را نداشت، به او پیشنهاد صلح و غرامت سالانه را داد. اما چند سال بعد یکی از امپراطورهای روم با قرار داد صلح و غرامت مخالفت کرد و تصمیم گرفت، تمام غرامت‌های پرداخت شده را برگرداند. این تصمیم با برخود تند و تحقیرآمیز هارون مواجه شد و به سرانجام نرسید. برخی کتاب‌های تاریخی برخورد هارون با شیعیان را شدید دانسته‌اند. از ابوالفرج اصفهانی و طبری نقل کرده‌اند، هارون در دوران خلافت خود، درگیری‌های مختلفی با علویان داشته و به کشتار آنان اقدام کرده است. برخی مورخان نقل می‌کنند، هارون برای حفظ حکومت و جلوگیری از قیام شیعیان، آنان را سرکوب می‌کرد. شخصی به نام سفیان بن بزار می‌گوید روزی نزد مأمون بودم و او در جمعی گفت، مذهب تشیع را پدرم هارون به من آموخت و اگر شیعیان را به قتل می‌رساند، به‌خاطر حکومت بود؛ چراکه حکومت عقیم و نازا است.

هارون هم‌عصر با امام کاظم (علیه السلام) بود و دستور به قتل ایشان نیز داد. همچنین قیام‌های شیعی و غیرشیعی علیه هارون شکل گرفت و حکومت به پیشرفت‌های اقتصادی و علمی دست یافت. ۱۳ سال از دوران امامت امام کاظم (علیه السلام)، در دوره خلافت هارون سپری شد. نقل می‌کنند، هارون در اوایل حکومت خود چندان سختگیری انجام نمی‌داد؛ ولی کم‌کم برخوردهای او با موسی بن جعفر تغییر کرد. درباره زندانی شدن امام به‌دست هارون آورده‌اند که هارون برای حفظ حکومت از طرفی و سخنانی که امام در مخالفت با او می‌زد، موسی بن جعفر را زندانی کرد نقل می‌کنند، هارون دو مرتبه امام را زندانی کرد که مرتبه اول بعد از مدتی آزاد شد و مرتبه دوم آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳؛ به مدت چهار سال به طول انجامید. در نهایت امام کاظم (علیه السلام) به‌دستور هارون به شهادت رسید. بر اساس منابع تاریخی، هارون برای پیشرفت علوم و ترجمه آثار بیگانه بسیار تلاش کرد و در زمان حکومتش کتاب‌های بسیاری به زبان عربی ترجمه شد. او با کمک وزیرش یحیی ین خالد،‌ به مترجمان آثار یونانی کمک می‌کرد. هارون کسانی را به امپراطوری روم فرستاد تا نسخه‌های خطی یونانی را خریداری کنند و از این طریق بسیار نسخه‌های نفیس خطی وارد بغداد شد.

نقل شده، در این دوره، تکیه اصلی بر ترجمه آثار در علوم مختلف از زبان‌های سریانی، فارسی و هندی به عربی بوده است. یحیی ‌بن خالد برمکی، وزیر هارون برای بدست‌آوردن مترجمانی قابل، کوشش بسیاری کرد. در زمان هارون، کتابخانه شهرهایی که بعد از جنگ به دست مسلمانان می‌افتاد، همگی به بغداد منتقل می‌شد. نخستین آثار علوم یونانی، از جمله کتاب‌های اصول هندسه اُقلیدس و کتاب مجموعه مقالات ریاضی به نام مِجَسطی نوشته بَطلَمیوس به عربی ترجمه شد. در منابع تاریخی و حدیثی آورده‌اند، روزی هارون به موسی بن جعفر اعلام کرد، که حاضر است فدک را بازگرداند. اما امام به هارون گفته است اگر حدود فدک را مشخص کند، هارون آن را نخواهد بخشید. نقل می‌کنند، امام یک حد را از عدن تا سمرقند، حد دیگر آفریقا و حد چهارم را سیف البحر مشخص می‌کند. برخی گفتند این سخنان اشاره به بحث جانشینی پیامبر و جریان سقیفه داشته است. هارون با ناراحتی به امام گفت: چیزی برای ما باقی نگذاشتی از مجلس ما بیرون برو. امام به او فرمود من گفته بودم گه اگر حدود فدک را تعیین کنم به ما نخواهی داد.هارون پس از این ماجرا تصمیم به کشتن امام گرفت. بنا بر برخی منابع تاریخی، در پی آشوب‌های خراسان به وسیله رافع بن لیث و آرام نشدن منطقه به وسیله نماینده هارون، خود خلیفه در سال ۱۹۲ق راهی خراسان شد تا منطقه را آرام کند؛ ولی در طوس در روستایی به نام سناباد به علت بیماری در جمادی الاولی سال ۱۹۳ق در چهل و شش سالگی درگذشت و پسرش صالح، نماز میت را بر او خواند. بعدها محل دفن هارون به بقعه هارونیه معروف شد. شب مرگ هارون در طوس، مردم با پسر او امین در بغداد بیعت کردند. در سال ۲۰۳ قمری به خواست مأمون، امام رضا (علیه السلام) در این مکان در کنار هارون دفن شد.

[۳۱] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (علیه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۳۲] اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۳۵٫

«نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ *** بِکُلِّ یَعْبُوب شَدیدِ الاْسْرِ»

[۳۳] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.