«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

ملّت ایران همیشه در امتحانات الهی سربلند شده‌اند

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ * أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَنْ یَسْبِقُونَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ * مَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ[۲]»؛ در این آیات مبارکات سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت، قرآن کریم در مقام بیدارباشِ ماست که به یک زمانی غفلت نکنیم و در حال امتحان هستیم. جزء سنّت‌های غیر قابل تبدیل خداوند متعال، برنامه‌ی امتحان همه‌ی بندگان و همه‌ی امّت‌هاست. هم به صورت فرد به فرد به تناسب وضع‌شان و زندگی‌شان مورد امتحان واقع می‌شوند. باید از چشم و زبان و اعضاء و جوارح خود مُراقبه داشته باشند و در درآمد و هزینه‌شان نارضایتی خداوند متعال همراه نباشد و زیان اُخروی نداشته باشند. هم این‌که امّت‌ها مورد امتحان قرار می‌گیرند. روزی مؤمنینی در رکاب نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داشتند و چنان ایثار داشتند که برای نوشیدن جُرعه‌ای آب که نصیب یک مُجاهد شده است، تعداد ۹ نفر ایثار کردند و همه تشنه شهید شدند و هیچ‌یک آب ننوشیدند. «یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ[۳]»؛ روزی هم فریاد دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بین درب و دیوار بلند شد و این مردم دنیاپَرست به خاطر دنیای خود همه چیز را فراموش کردند و یک نفر پیدا نشد که بیاید و از دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نماید. همان مردم بودند که روزی به آن صورت ایثار می‌کردند و روزی هم این‌گونه دنیاپَرست، بی‌غیرت و بی‌خاصیّت شدند و وضع جامعه تغییر پیدا کرد و ظلمت همه‌جا را فراگرفت و نسل‌های بعدی را هم گرفتار کردند. در شأن نزول این آیات مبارکات که فرموده است: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ»؛ آمده است که عدّه‌ای به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آوردند، ولی وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هجرت کردند، مسلمان‌هایی که در مکّه باقی مانده بودند، تحت فشار قرار گرفتند که باید دوباره به شرک خودتان برگردید. این ایمانی را که رفتید و با پیامبرتان بیعت کردید، باید از آن برگردید. انواع فشارها و شکنجه‌ها بود و عدّه‌ای طاقت نیاوردند و مجدداً مُشرک شدند. ولی قرآن کریم دوباره تهدید می‌نماید. «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا[۴]»؛ اگر در جایی فشار بر شما وارد شد و نتوانستید در آن‌جا به وظایف ایمانی و اسلامی خود عمل کنید، محیط زندگی خود را تغییر بدهید و به جای دیگری برای زندگی بروید. روزی خداوند فقط مخصوص به آن منطقه نیست. به خاطر این‌که در این‌جا خانه و زندگی دارید، فکر می‌کنید که اگر این‌ها را رها کنید، خداوند شما را رها می‌کند، سخت در اشتباه هستید و این‌گونه نیست. روزی به دست خودِ خداوند است، عزّت به دست خودِ خداوند است. مهاجرت کنید و به جای دیگری بروید؛ همان‌گونه که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و گروه دیگری مهاجرت کردند. در آیه‌ی دیگری نیز خداوند متعال فرموده است که گروهی بودند که گفتند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ[۵]»؛ اما وقتی اذیّت شدند، مسیر فکری‌شان برعکس شد. تا زمانی که جنگ و فشار و شکنجه و فقر نبود، همه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند؛ ولی همین که فشار به این‌ها آمد، «أُوذِیَ فِی اللَّهِ»، اذیّت‌ها را تحمّل نکردند و دیگر از دین الهی روی برگرداندند و در اثر ارتداد، عاقبت به شرّ شدند. وقتی انسان این آیات و این حوادث را می‌بیند، برای ما تازگی ندارد. در آن‌جایی که عُقاب پر بریزد، شما فکر نکنید که ما از این سقوط‌ها و رُسوایی‌ها در پیشگاه پروردگار متعال مصون هستیم؛ آخوند و غیرآخوند هم نمی‌شناسد؛ ولی بین خود و خدا در طول تاریخ، ملّتی بهتر از ملّت ایران در دینداری خود امتحان نداده است. مردم بسیار خوب بودند. این فشارهایی که گاهی برای برخی از کسبه پیش می‌آید که اگر کسب و کارشان را تعطیل نکنند، به آتش کشیده خواهد شد و مورد ایذاء قرار می‌گیرند؛ یا در مورد کامیون‌داران به گونه‌ی دیگری تهدیدشان می‌کنند، در مورد آموزگاران به نحوی دیگر فشار وارد می‌کنند؛ ولی اکثریّت ملّت ما هم از جنگ نترسیدند و به مدّت ۸ سال از شرق و غرب کشور موشک می‌بارید و در همین شهر تهران نیز موشک می‌زدند و بُمب می‌ریختند و در تمام شهرها به همین صورت بود؛ ولی مردم تسلیم آمریکا نشدند. از امام‌ و انقلاب‌شان روی برنگرداندند. در جریان فتنه با وجود این‌که بزرگان نظام که بسیار هم بزرگ شده بودند، مقابل امامت ایستادند؛ ولی مردم با آن‌ها بیعت نکردند و راه امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهیدان را ادامه دادند.

کارهایی که انسان را در آخرالزّمان از بلاها حفظ می‌نماید

اما پروردگار متعال در این آیات سنّت خودش را به همه‌ی کسانی که ایمان به قرآن کریم و آخرت دارند، بیان می‌نماید و می‌فرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ»؛ نمی‌فرماید: «لَا یُمتَحون»، بلکه فرموده است: «لَا یُفْتَنُونَ». فتنه بالا و پایین شدن است. وقتی دیگ می‌جوشد، وقتی موادّی که در دیگ افتاده است قَلَیان پیدا می‌کند، وقتی این نخود و لوبیاها بالا و پایین می‌روند، این به معنای فتنه است. یا وقتی طلا را روی آتش قرار می‌دهند که می‌جوشد و کف به وجود می‌آید، به این فتنه می‌گویند. فتنه به معنای امتحانات سخت است. اشخاص را بالا و پایین می‌نماید. انسان‌هایی بودند که بسیار مقدّس به حساب می‌آمدند، برخی از افرادی که به مسجد ما می‌آمدند و با بعضی از بندگان صالح الهی از علماء مربوط بودند؛ ولی در حال حاضر رسماً دیگر در طرف ما نیستند و به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) اشکال وارد می‌کنند، به دیگران نیز اشکالاتی وارد می‌نمایند. این‌ها سقوط است و عبرت است که انسان به خداوند متعال پناه ببرد. لذا برای سالم ماندن در آخرالزّمان باید چند چیز را از نظر دور نداشت. یکی مسأله‌ی نماز اوّل وقت است. آیت الحقّ، جمال‌السّالکین، استاد مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) و عُرفا و علمای بزرگ، مرحوم «آیت الله قاضی» (رضوان الله تعالی علیه) در مورد نماز اوّل وقت فرموده‌اند که نماز اوّل وقت را بخوانید؛ اگر درست نشدید، مرا لعن کنید. مشخّص می‌شود که اگر نماز اوّل وقت استمرار پیدا کند، انسان را بیمه می‌نماید و انسان از فتنه‌های آخرالزّمان سالم بیرون می‌آید. موضوع دیگر نیز «دعای غریق[۶]» است. مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) هنگامی که ما جمعی از جوانان را به محضر ایشان برده بودیم، یک نگاهی به این‌ها کردند و با دلسوزی خاصّی فرمودند: گُرگ زیاد شده است و این گُرگ‌ها ایمان جوان‌ها را می‌دَرند. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) برای آخرالزّمان نسخه‌ای پیچیدند که اگر به این نسخه عمل نمایند، دین‌شان محفوظ می‌ماند و آن نسخه، خواندن دعای غریق است که به این صورت است: «یا الله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ»؛ این دعای غریق است.

نکته‌ی دیگر نیز این است که مرحوم آقای «شیخ حسنعلی نخودکی[۷]» (اعلی الله مقامه الشریف) سه مورد را فرموده‌اند که موجب عاقبت به خیری می‌شود؛ یکی کَثرت صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) است. مرحوم «آیت الله خوشوقت» (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمودند که سعی کنید تا در هر روز ۱۰۰ مرتبه صلوات بفرستید و به آن مُقیّد باشید؛ ولی در روزهای جمعه ۱۰۰۰ مرتبه صلوات بفرستید. اجمالاً هرچه می‌توانید اوقات بیکاری خود را با ذکر صلوات پُر کنید؛ زیرا صلوات ذکر جامعی است، صلوات در ردیف ملائکه قرارگرفتن است. زیرا خداوند متعال خود نیز دائماً در حال فرستادن صلوات است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ[۸]»؛ هم الله و هم ملائکه‌الله همیشه «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» هستند. یکی از مُفسّرین اهل سنّت که صاحب «تفسیر فی ظلال[۹]» است، می‌گوید که از این آیه استفاده می‌شود که کار خداوند محدود به زمان نیست؛ ولی این‌که فرموده است «یُصَلُّونَ» و حالت استمرار است، مشخّص می‌شود که کار خداوند متعال از اَزل تا ابد کَثرت صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) است. مَجرای ایجاد همه‌ی موجودات، این کار خداوند متعال است. سُفره‌ی صلوات همه‌ چیز را درست می‌نماید. لذا خداوند خودش از اَزل تا ابد بر پیامبرش صلوات فرستاده است و در روایت داریم که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به مقام خلیلی نرسیدند، مگر این‌که با کثرت صلوات بر محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) همراه بوده‌ است. ایشان هم می‌فرمایند دوّمین مورد نماز اوّل وقت است که انسان را عاقبت به خیر می‌نماید. سوّمین مورد آن هم این است که حریم فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را حفظ کنید؛ بی احترامی نسبت به سادات نداشته باشید. این‌ هم موجب عاقبت به خیری می‌شود.

سه گروه از مردمی که خداوند متعال همیشه همراه آن‌هاست

ولی پروردگار متعال، تقوا را موجب عاقبت به خیری و نجات از همه‌ی بَلیّات معرفی می‌فرماید. هرکسی اهل مُراقبه است و همیشه حریم الهی را حفظ می‌نماید، خداوند هم او را حفظ می‌نماید. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ[۱۰]»؛ چند چیز است. خداوند متعال فرموده است: «الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا» اگر کسی هر حرفه‌ای دارد، رضای خداوند را درنظر بگیرد. طبیب در طبابت خود، رضای خداوند متعال را در نظر داشته باشد، کشاورز در کشاورزی خود، پیشه‌وَر در پیشه‌وَری خود رضای خداوند را در نظر بگیرد. برای رضای مردم، مردم را فریب ندهیم، برای رضای خداوند ارزان بفروشیم، برای رضای خداوند احتکار نکنیم، برای رضای خداوند در روزهای سخت مردم کاری انجام ندهیم که آزرده بشوند و احساس کنند که زندگی مشکل شده است و ایجاد یأس نکنیم. اگر امّتی برای رضای خداوند دست یکدیگر را به عنوان خدمت به مردم بگیرند، «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»، خداوند فرد را نمی‌گوید و می‌فرماید که جامعه این‌گونه باشد؛ در هر محیط و محلّه و شهری و هر کشوری، مردم رضای خداوند متعال را در نظر بگیرند. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»، اگر با رضای خداوند زندگی کردید، می‌دانید چه اتّفاقی پیش می‌آید؟ خداوند می‌فرماید: «لَنَهْدِیَنَّهُمْ»؛ این امّت و ملّت و جبهه را خودم به مقصد می‌رسانم؛ این‌گونه نیست که راه را به آن‌ها نشان بدهم؛ با جَذبه و قدرت آن‌ها را به سوی مقصد می‌برم. این هدایتی که در این آیه‌‌ی کریمه مطرح شده است، هدایت جَذبی است، هدایت ایصالی است، هدایت به معنای صرفاً راهنمایی نیست؛ «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ ما اجازه نمی‌دهیم که این‌ها از خطّ دین خارج بشوند و به هرجایی که می‌روند، در خطّ شریعت خواهند رفت. این کار خداوند متعال است. «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى[۱۱]»؛ هدایت بر عُهده‌ی پروردگار است و خداوند متعال وعده‌ی قطعی قرآنی داده است که کسانی که رضای الهی را درنظر بگیرند، خداوند خودش این‌ها را در مسیر شریعت پیش می‌برد. «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ تنها یک راه نیست و راه‌های مختلفی است که انسان را به مقصد می‌رساند و به قُرب الهی می‌رساند. خداوند متعال می‌فرماید من خودم آن‌ها را در این راه‌ها می‌برم.

«وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»؛ موضوع دیگری نیز احسان است. انسان‌هایی که به معنای مختلف مُحسن هستند، خداوند رهایشان نخواهد کرد، خداوند متعال این‌ها را تنها نمی‌گذارد. وقتی خداوند متعال با بنده‌اش باشد، شیطان نمی‌تواند بیاید و او را منحرف نماید. وقتی شیطان در تنهایی مشاهده می‌کند که ما خداوند را فراموش کرده‌ایم و با خداوند نیستیم، در آن‌جا وارد می‌شود و دین ما را غارت می‌نماید. ولی اگر دل ما خانه‌ی خداوند باشد و خداوند درون دل ما باشد، شیطان جرأت می‌کند که اطراف ما بگردد؟ خودش نیز این موضع را استثناء کرده است و گفته است: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ[۱۲]»؛ شیطان گفته است که ما به مُخلَصین دسترسی نخواهیم داشت و زور ما به آن‌ها نمی‌رسد؛ زیرا آن‌ها خودشان نیستند. خداوند هدایت‌شان را بر عهده گرفته است و خداوند متعال معیّت با این‌ها را مطرح فرموده است.

یکی از چیزهای دیگری که در قرآن کریم مایه‌ی عاقبت به خیری معرّفی شده است و خداوند متعال خودش قول داده است تا این‌ها را تنها نگذارد، صابرین است. حق‌تعالی فرموده است: «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ[۱۳]»؛ از سنگر نماز غفلت نکنیم و از سنگر صبر نیز غفلت نکنیم. صبر در برابر معصیت، صبر به هنگام طاعت و صبر در سختی‌ها، گرانی‌ها، فشارها، آشوب‌ها اثر گذار است. در این موارد به محض این‌که طوفانی رُخ می‌دهد، گمان نکنید که انقلاب تمام شده است و باید خودمان را به جایی وصل کنیم که اگر در آینده فُلان اتّفاق افتاد، صَدمه‌ای متوجّه ما نشود؛ بلکه این‌گونه نیست و باید اهل صبر باشیم. کسانی که در دینداری خود اهل صبر هستند، هم در برابر معصیت‌ها و هم در انجام وظایف و طاعات، که هم وظایف سیاسی و هم وظایف فردی و خانوادگی را دربَرمی‌گیرد و در همه جا حکم الهی را رعایت می‌نمایند و صابر هستند، خداوند متعال قول داده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» خداوند با صابرین همراه است.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)

این دو ماه، یعنی ماه جمادی‌الاولی و ماه جمادی‌الثانی، ماه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادرمان هستند. مادرمان مریض است و حالشان خوب نیست. دختر بچّه آرزو دارد تا مادر سرش را شانه بزند. اما برای زینبین (سلام الله علیهما) بمیرم که دست مادرشان شکسته است. در همین ایّام بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به فضّه فرمودند برایم مقداری آب بیاور. فضّه می‌گوید که خیلی امیدوار شدم و گفتم که خداوند بی‌بی را شِفا داده است و آب می‌خواهند تا کارهای منزل را خودشان انجام بدهند. برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) آب آوردم. «فَغَسَلَت أحسَنَ غسلاً»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) خون‌آبه‌های زخم‌های خود را شستشو دادند، جراحات بدن مبارک‌شان را تمیز کردند؛ وای مادرم! فرمود: فضّه برای من لباس نو بیاور. حضرت زهرا (سلام الله علیها) لباس‌های خود را عوض کردند، سپس فرمودند: به حَسنین (علیهما السلام) بگو تا بیایند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام) آمدند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شدند و دیدند که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با این حال‌شان، با این بدن نَحیف‌شان، با این دست شکسته‌شان، در حال شستشوی سر حَسنین (علیهما السلام) هستند؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: فاطمه جان! چرا با این حال خودت را به زحمت می‌اندازی و فرزندانت را شستشو می‌دهی؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: علی جان! چه کنم که این‌ها دیگر مادر نخواهند داشت. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۱۴]»؛ در این‌جا فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادر نداشتند، ولی پدرشان در کنار آن‌ها بود. ولی در کربلا پدری نبود و این دختران را کتک می‌زدند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! چشم ما را به جمال امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) روشن بگردان.

خدایا! قلب ما را نسبت به معرفت و محبّت امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) روشن بگردان.

خدایا! ما را از امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) جُدا نفرما.

خدایا! علمدار انقلاب‌مان، سُکان‌دار کشتی نهضت و نایب امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، رهبر نورانی‌مان را نُصرت و قوّت عنایت بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت می‌دهیم مخالفینی که قابل هدایت هستند را هدایت بفرما.

خدایا! شیشه‌ی عُمر کسانی که قابل هدایت نیستند را بشکن.

الها! پروردگارا! حوائج این جمع، حوائج مُلتمسین و منظورین برآورده بفرما.

خدایا! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، گذشتگان ما، مشایخ و حق‌داران ما را بر سر سُفره‌ی بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) به نورانیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) متنعّم بگردان.

خدایا! عاقبت عُمر ما را به مُهر شهادت مُزیّن بگردان.

خدایا! مریض‌ها عموماً، مریض‌های سفارش شده و مورد نظر خصوصاً شِفا عنایت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه عنکبوت، آیات ۲ الی ۶٫

[۳] سوره مبارکه حشر، آیه ۹٫

«وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».

[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۷٫

«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا».

[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۱۰٫

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ ۚ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ».

[۶] عبدالله بن سنان، یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که روزی آن حضرت خطاب به ما فرمودند: به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که دعای غریق را بخوانند. گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی: «یا الله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ».

ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلب ها را دگرگون می سازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما. بیایید دست هایمان را بلند کنیم و از خدا بخواهیم که تا ظهور حجتش قلب های ما را بر صراط مستقیم پایدار بدارد و از در افتادن در امواج فتنه ها و شبهه های آخرالزّمان نگه دارد.

منبع: صدوق، محمّد بن علی بن حسین، کمال الدّین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۱۲٫

[۷] حسنعلی نخودکی اصفهانی (۱۲۷۹-۱۳۶۱ق)، عالم و عارف امامی قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری، مشهور به داشتن کرامت و استجابت دعا. وی از محضر جهانگیرخان قشقایی، آخوند ملا محمد کاشی و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی بهره برد و پس از آن، تهذیب نفس و ریاضت‌های شرعی را با نظر شخصیت‌هایی چون سید جعفر حسینی قزوینی و سید مرتضی کشمیری در پیش گرفت. او در کنار فلسفه، فقه، اصول، تفسیر و ریاضی، بر علوم غریبه هم تسلط داشت. وی صوفی مسلک بود و اعتقاد داشت صورت کامل تصوف در اسلام به ظهور رسیده است.

حسنعلی مقدادی در ۱۵ ذی‌القعده ۱۲۷۹قمری/۱۲۴۲ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. شهرت وی به نخودکی در اواخر عمر، به سبب اقامتش در نخودک، یکی از روستاهای اطراف مشهد بود. پدر او، علی اکبر مقدادی، فردی عامی و از کاسبان اصفهان و متصف به زهد و پارسایی بود. وی همچنین مرید محمدصادق تخت پولادی، از مشایخ سلسله چشتیه، و مشهور به استجابت دعا و کرامت بود. نخودکی در ۱۷ شعبان ۱۳۶۱ق (۸ شهریور، ۱۳۲۱ش) در ۸۲ سالگی در گذشت. پیکر وی با حضور بسیاری از اهالی مشهد تشییع و در صحن عتیق حرم امام رضا (علیه السلام) به خاک سپرده شد. نخودکی گفته بود در زمان حیات خود، هنگامی که در یکی از حجره های صحن عتیق رضوی مشغول عبادت بود، کرامت و لطف ویژه امام رضا (علیه السلام) به زائران خود را شهود کرده و وصیت کرد در همان مکانی که امام را شهود کرده بود زیر پای زائران دفن شود.

پدر حسن‌علی، وی را نیز نزد مرشدش برد و از او خواست تا تربیت و مراقبت از وی را برعهده بگیرد. حسنعلی از هفت سالگی تا یازده سالگی زیر نظر محمدصادق تخت پولادی به ریاضت شرعی مشغول شد. در ۱۲۹۰ق محمد صادق تختپولادی درگذشت و حسنعلی ۳ سال دیگر نیز به ریاضت پرداخت، چنانکه شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماند و هر روز، روزه می‌گرفت. پس از آن برای بهره بردن از محضر سید جعفر حسینی قزوینی به شهرضا رفت. نخودکی تا سال ۱۳۱۱ق در کنار تهذیب نفس، به آموختن علوم دینی و ادبی، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ریاضی، در حوزه علمیه اصفهان، حوزه علمیه مشهد و حوزه علمیه نجف پرداخت. او در نجف به دیدار عالم و زاهد مشهور، سید مرتضی کشمیری، رفت و مدتها با او ارتباط داشت و در تهذیب نفس، از راهنمایی‌های وی بهره برد. نخودکی از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ق در مشهد اقامت گزید و به ریاضت‌های شرعی پرداخت و از درس استادانی همچون محمدعلی خراسانی (مشهور به حاجی فاضل)، سیدعلی حائری یزدی، حاج‌ آقا حسین قمی و عبدالرحمن مدرس استفاده کرد. وی در ۱۳۱۹ به شیراز سفر کرد و در آنجا به فراگرفتن طب و آموختن کتاب قانون نزد میرزا جعفر طبیب پرداخت. نخودکی در رمضان همان سال به بوشهر و از آنجا، از طریق دریا، به مکه رفت. وی چند بار دیگر نیز به نجف و اصفهان سفر کرد و سرانجام در ۱۳۲۹ق به مشهد رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.

آثار نخودکی را فرزند وی، مقدادی اصفهانی، در کتابی به نام نشان از بی نشان‌ها، در دو مجلد، به چاپ رسانده، که مشتمل است بر تعلیقه‌ای بر کتاب تذکره المتقین اثر شیخ محمد بهاری همدانی، نامه‌هایی به برخی از مریدان، تقریر برخی از مجالس وی و رساله‌هایی با موضوع‌های بیشتر عرفانی و اخلاقی همچون توحید، ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام)، عشق و محبت، زهد و پارسایی، حقوق مسلمانان بر یکدیگر، دعا و شرایط استجابت آن، و اخلاص. نخودکی کتاب‌های ارشاد البیان و اسرارنامۀ عطار نیشابوری را تصحیح و در ۱۳۵۵ق و ۱۳۵۶ق در تهران به چاپ رساند. او همچنین کتاب ترجمه الصلاه، اثر ملا محسن فیض کاشانی، را به همراه تأویلاتی از خویش دربارۀ نماز، چاپ کرد. او گاهی شعر نیز می‌سرود.

[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۶٫

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا».

[۹] تفسیر فى ظلال القرآن اثر سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی از ادیبان برجسته و از اندیشمندان و اصلاحگران بزرگ معاصر در مصر است. این تفسیر از بهترین تفاسیر ادبی – اجتماعی است که به هدف احیای نهضت اصیل اسلامی به رشته تحریر در آمد.  فى ظلال القرآن در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی، حرکتی و تربیتی است که مؤلف آن به مفسری مجدد با سیاق تفسیری نوینی شهرت دارد و یکی از پیشوایان و اندیشوران اصیل حرکت اسلامی معاصر است. فی ضلال القرآن نوشته سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی است که در سال ۱۳۸۶ توسط حاکمان ستمگر مصر به شهادت رسید. وی در محیطی اصیل و اسلامی رشد کرد و پدرش مردی مومن و معتقد بود. در سال ۱۳۲۶ در روستای موشا در استان اسیوط متولد شد؛ سپس به قاهره رفت و تحصیلات عالیه خود را در آنجا گذرانید. او نویسنده مسلمان توانایی بود که کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی درباره مسائل اسلامی به هدف ایجاد یک نهضت دینی متناسب با پیشرفت تمدن نوشت. این تفسیر از بهترین تفاسیر ادبی – اجتماعی است که به هدف احیای نهضت اصیل اسلامی به رشته تحریر در آمد. از جمله اهداف او نیز، پر کردن شکاف عمیقی بود که بین مسلمانان عصر حاضر و قرآن به وجود آمده بود و شناساندن رسالت علمی – سیاسی قرآن و تبیین غیرت دینی و روحیه جهاد (آن‌گونه که مورد نظر قرآن است) همراه با تربیت اسلامی و قرآنی نسل کنونی مسلمانان و نیز نشان دادن آثار و نشانه‌های راهی است که مسلمانان باید آن را بپیمایند.

این تفسیر در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی، حرکتی و تربیتی است که مؤلف آن به مفسری مجدد با سیاق تفسیری نوینی شهرت دارد و یکی از پیشوایان و اندیشوران اصیل حرکت اسلامی معاصر است. بنابراین تکرار مکررات فراوانی که در سایر تفاسیر ملاحظه می‌گردد، در این تفسیر جایی ندارد و در بسیاری از موارد، عرضه دارنده مباحثی بکر و بدیع است. شخص مؤلف تمام تجربه قرآنی‌اش و نیز رهیافت تفسیری‌اش را در مقدمه «فی ظلال» چنین خلاصه می‌کند: در پرتو قرآن زیستم تا هستی را بسی فراخ‌تر از بسیاری از ظواهر مشهودش ببینم، بزرگ‌تر در حقیقت و بزرگ‌تر در تعدد جوانبش … در سایه قرآن بازیافتم که تصادف بی‌بصیرت را در عرصه هستی جایی نیست…  روش او در تفسیر؛ اولا بیان آیات مرتبط به هم در یک مجموعه منسجم و منظم و مشخص نمودن هدف کلی سوره و هدف آیات مطرح شده و تقسیم موضوعی آیات (تا هر مجموعه، از وحدت موضوعی و هدف معین برخوردار باشد) روش اصلی و نخستین اوست. سپس می‌کوشد تا آیات را با ذوق خالص ادبی تفسیر و اهداف کلی مورد نظر آیات را بدون پرداختن به جزئیات بیان کند. وی همچنین از نقل اسرائیلیات و روایات مجعول و ضعیف و آوردن مسائل مورد اختلاف و علوم قدیم و جدیدی که ارتباطی به فهم معانی آیات ندارد، خودداری می‌ورزد و پرداختن به این مسائل را ظلم به قرآن می‌داند. وی در این مورد می‌گوید: من از سادگی پیروان و طرفداران متعصب قرآن تعجب می‌کنم که می‌کوشند آنچه را از قرآن نیست به آن اضافه کنند و معانیی را بر آن بار کنند که مقصد قرآن نیست و جزئیات علوم طب و شیمی و نجوم را از آن استخراج کنند. آنان گمان می‌کنند با این‌کار به عظمت و شکوه آن می‌افزایند؛ حال آنکه قرآن خود، کتاب کامل و جامعی است و موضوع آن از همه این علوم عظیم‌تر و بزرگ‌تر است؛ زیرا این انسان است که این دانش‌ها را کشف می‌کند و از آنها بهره می‌برد؛ بحث و آزمایش و مقایسه و تطبیق از خواص عقل انسان است و قرآن به ساختن این انسان و تربیت و پرورش شخصیت و وجدان و عقل و تفکر او می‌پردازد و همچنین به ساختن جامعه‌ای انسانی می‌پردازد که به آدمی اجازه و امکان دهد تا از نیروهای نهفته در خود به بهترین وجهی استفاده کند. محمد قطب برادر دانشور مؤلف «فی ظلال» در چند سطری که در آغاز تفسیر آمده است می‌نویسد: فی ظلال القرآن کتابی است که نگارنده‌اش با روح، اندیشه، شعور و همه هستی‌اش با آن زندگی کرد … و گزیده تجربه زنده‌اش در عالم ایمان را با آن به راز نهاد.

تفسیر «فی ظلال القرآن» در دو مرحله شکل یافت. باری هنگامی که سید قطب هنوز پای در میدان جهاد، حرکت و دعوت نگذاشته بود و بیش‌تر از دیدگاه نکات ادبی به قرآن می‌نگریست، و دیگر بار وقتی که همه وجود پیام قرآنی را بازیافت و به صورت عملی به حرکت، تربیت و دعوت ملتزم گشت. نخستین مرحله پیدایی «فی ظلال» به سال ۱۹۵۱ در مجله «المسلمون» برمی‌گردد که سعید رمضان منتشر کننده این مجله از مرحوم شهید سید قطب خواست تا به‌گونه پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد و سید نیز پذیرفت که مباحثی در تفسیر قرآن با عنوان «فی ظلال القرآن» بنویسد. در نتیجه تا آیه ۱۰۳ سوره مبارکه بقره، شرح پیش گفته در مجله «المسلمون» منتشر شد و پس از آن سید قطب تصمیم گرفت عنوان دیگری را برای مقالات خویش در این مجله برگزیند. به خوانندگان وعده داد که به‌همین ترتیب، تفسیر سی جزء قرآن کریم را در سی بخش منتشر خواهد کرد. از آن تاریخ «فی ظلال» از مجله «المسلمون» درآمد و سرنوشتی دیگر یافت. پیرو وعده قبلی، نخستین جزء از آن در اکتبر ۱۹۵۲ توسط دارالکتب العربیه در قاهره منتشر شد و پس از آن هر دو ماه یک جزء عرضه می‌شد. این سیر تا جزء شانزدهم قرآن کریم ادامه یافت.

بعد از انتشار جزء شانزدهم سید قطب دستگیر و راهی زندان شد، در هفته‌های نخست به سبب آزارهای روحی و جسمی که می‌دید، نتوانست کارش را در زندان ادامه دهد. در نتیجه ناشر که قرارداد تفسیر تمامی قرآن مجید را تا پایان با او داشت، از دولت وقت به دادگاه برای جبران خسارت مالی خود شکایت برد و در نهایت دولت توافق کرد که سید قطب در زندان تفسیر را به پایان رساند. در پایان دهه پنجاه میلادی تالیف «فی ظلال» در زندان پایان یافت. «فی ظلال» در این مرحله گرچه روشی نوین داشت، اما آن نبود که ما امروز شاهدش هستیم بلکه مؤلف دانشمند، پس از کشف نمایش هنری در قرآن و تالیف کتابی در این زمینه و با همین عنوان، آرزو داشت که این‌کار را در همه قرآن انجام دهد و به‌تفصیل ویژگی‌ها و عناوین نمایش هنری را در تمام قرآن عرضه دارد. در این مرحله توفیق یافت بخشی از آرزویش را در مورد نمایش هنری در قرآن برآورده سازد. برخی از خواطر ذهنی، زیبایی، هنر، نمایش هنری و بعضی از مبادی و مناهج تفسیری‌اش را در تفسیر «فی ظلال» بیان داشت. اما زندان سید قطب را با مرحله جدیدی از تجربیات قرآنی مواجه ساخت و گستره نوینی از منهج حرکت اسلامی در دعوت، تربیت، جهاد و تغییر بر وی گشود و خداوند متعال او را به سوی کشف کلید فهم گنجینه‌های حرکی قرآن کریم و به کارگیری‌اش در مسیر دعوت و جهاد رهنمون گشت. با سودجویی از این فیض، تفسیر «فی ظلال القرآن» وارد مرحله دوم سرنوشت خود شد و مؤلف محترم با پالایش و ویرایش دوباره روح ویژه‌ای بدان بخشید. آغاز این‌کار با توجه به زمینه‌های روحی فراهم شده برای سید قطب از قبیل زندان، شکنجه، جاهلیت حاکم از آیات مکی که تلائم کامل با آن داشت، شروع شد.

از این‌رو مؤلف شروع این‌کار را از سه جزء آخر قرآن کریم که تامین بخش این هدف بود، آغاز کرد و پاره‌ای از مفاهیم حرکتی جدید را در تفسیر این سه جزء بیان داشت و پس از آن مصمم گشت این روند را در مورد همه قرآن تکرار کند و با بیان تجربه نوین حرکی‌اش روحی دیگر در تفسیر «فی ظلال» بدمد. جزء نخست تنقیح شده «فی ظلال القرآن» در آغاز سال ۱۹۶۰ توسط دار احیاء الکتب العربیه منتشر شد و بدین وسیله «نمایش هنری در قرآن» که بیانگر زیبایی و هنر در قرآن کریم بود، قرین دیگری یافت که از گنجینه‌های حرکتی قرآن کریم، پرده برمی‌داشت. سید قطب بدین اعتبار مفسری مجدد گشت که دارای سبک نوینی در قرآن تحت عنوان «سبک تفسیر حرکی» است. شاهکار سید قطب در تامین این هدف (روش تفسیری‌اش) اجزای هفت و هشت از «فی ظلال القرآن» است که فراگیر سوره انعام است. مؤلف در مقدمه‌ای که بر این سوره نوشته و در تفسیر این سوره حکمت بسیاری از موضع‌گیری‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را یادآور شده و ضرورت تأسی و به‌کار گماردن آن حکمت‌ها را در حرکت اسلامی معاصر گوشزد کرده است، چنان‌که این دو جزء متمرکزترین، پخته‌ترین و روشن‌ترین اجزای «فی ظلال» هستند. سید قطب در پرتو همین رهیافت، ده جز نخست تفسیر «فی ظلال» را تنقیح کرد. پس از آزادی از زندان به سال ۱۹۶۴ قصد آن داشت که مابقی اجزاء را نیز به ترتیب سابق پالایش کند و اجزای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم را نیز در این راستا دوباره نوشت که با احتساب اجزای پیش گفته به شانزده جزء رسید اما سرکشان ستمگر فرصت را از او سلب کردند و راه را بر او بستند و او بی آن‌که بتواند به هدفش برسد، به‌سوی پروردگار خود شتافت. آن چه گفتیم، اندکی از مزایای «فی ظلال» و ارزش‌های آن بود، اما نباید از نظر دور داشت که سید قطب نیز همچون هر متفکر دیگری انسان بود و از این‌رو، نمی‌توان به‌طور مطلق همه تئوری پردازی‌هایش را بی‌چون و چرا پذیرفت. با توجه به دگرگونی‌هایی که پدیده‌های اجتماعی به خود می‌بینند و تغییر و ثبات و شرایط زمانی و مکانی، مباحث غیر مسلم این تفسیر نیز همچون هر نظریه دیگری اثبات و ابطال‌پذیر است.

بسیاری از متفکران، از جمله اندیشوران اخوان المسلمین که دست‌اندر کار دعوت اسلامی‌اند، به‌رغم دلبستگی و احترام فراوانی که برای سید قطب قایل‌اند، همه نظریات او را در عمل قابل اجرا نمی‌دانند و نظر بر این دارند که نمی‌توان اخوانی بودن سید قطب را در روش و عمل احراز کرد، زیرا پس از آن که سید قطب از بحران فکری رهایی یافت، مدت درازی از تئوری پردازان اخوان المسلمین دور و برکنار بود و در بیش‌تر دوران حیات رویکرد اسلامی‌اش در زندان بود و تحت تاثیر شرایط بسیار سخت زندان، مباحثی بسیار تند در تفسیر «فی ظلال» و «معالم فی الطریق» (چراغی بر فراز راه) آمده است که ممکن است با رفق و مدارا و روش بسیاری از دعوت‌گران عصر کنونی که عزمی راسخ در دعوت دارند، و مهرورزی و مصلحت را رکن رکین دعوت و فراخوانی اسلامی می‌دانند، سازگار نیافتد. در نهایت می‌توان به این نتیجه رسید که اگرچه به صورت موقت بتوان نظریه‌های سید قطب را پیرامون جاهلیت، طاغوت، کفر و مقابله به‌مثل و … جز آن را با واقعیاتی ناسازگار دانست، اما حقیقت گفتار سید قطب غیرقابل انکار است. از تفسیر «فی ظلال القرآن» استقبالی شایان شده است، چنان‌که این استقبال آن را در رده پرتیراژترین کتاب‌های دنیا، خصوصا کشورهای اسلامی درآورده است. استاد حسن فرحات در این‌باره می‌گوید: این همه، بدان سبب است که سید قطب فی ظلال را دو بار نوشت. باری با قلم عالم و دیگر بار به خون شهید! در سال‌های اخیر دار الشروق در لبنان، بیروت چاپی منقح از این تفسیر را به بازار کتاب عرضه داشته است. خداوند از مؤلف شهید «فی ظلال القرآن» راضی و خشنود باد و به شیفتگان قرآن کریم و خدمت گزارانش در عصر بحران معنویت توفیق بندگی و نشر حقایق قرآن ارزانی دارد.

[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۱۱] سوره مبارکه لیل، آیه ۱۲٫

[۱۲] سوره مبارکه ص، آیات ۸۲ و ۸۳٫

[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳٫

[۱۴] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ(ع) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(ع): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».