«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ[۲]»؛ هفته‌ی مبارک بسیج را تبریک عرض می‌نمایم و از پروردگار حکیم، علیم و وَدود و شَکور، درخواست می‌نمایم تا همه‌ی ما را به عنوان بسیجی واقعی قرار بدهد و با بسیجیان‌ گُلگون‌ کفن‌مان محشور بفرماید.

بسیجی هیچ‌گاه از خودش غافل نمی‌شود

یکی دو نکته راجه به بسیج عرض می‌نمایم و سپس در ادامه‌ی بحث هفته‌های گذشته، به فضل الهی نکاتی را تقدیم دل‌های پاک شما خواهم کرد. بسیج که الحمدلله با انقلاب به عنوان یک جریان فکری، به عنوان یک جبهه، به عنوان یک دانشگاه و به عنوان یک کانون تربیتی می‌باشد که به دست امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) که سلام خداوند بر ایشان باد، تأسیس شد و انقلاب و کشور را بیمه کرد، دشمن را مأیوس کرد و پای جوانان را به مساجد باز کرد و برای روزهای خطر کشور، یک نیروی همیشه آماده را برای مقابله‌ی با بحران‌ها و حوادث عظیم مهیّا فرمود. اوّلین خَصیصه‌ی بسیج این است که باید با دشمن درونی خودش که نَفس اَمّاره است، همیشه در حال نبرد باشد. بسیج همیشه رزمنده است و پروردگار متعال زندگی این عالَم را جبهه معرفی فرموده است و تعطیلی هم ندارد. قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا[۳]»؛ اوّلین شرط بسیجی بودن، این است که انسان از خودش غافل نباشد. بسیجی و گناه، بسیجی و ظلم، بسیجی و بداخلاقی، بسیجی و حقوق والدین، بسیجی و دروغ، معاذ‌الله هیچ‌یک از این‌ها امکان ندارد. اوّلین شرطِ آن این است که همیشه در مقام جَلب رضای الهی باشد و در برابر نَفسِ اَمّاره‌ی خودش صبر نماید.‌ صبر در برابر گناه، صبر در نعمت، صبر در بلا و مصیبت و فتنه لازمه‌ی بسیجی بودن است. شرط دوّم آمادگی همیشگی برای رویارویی با دشمنان بیرونی است. «صَابِرُوا» دو گونه تفسیر شده است. یک معنای آن این است که اگر خودتان سنگرنشین هستید، اگر رزمنده هستید، اگر مؤمن هستید، اگر شهادت‌طلب هستید، باید تواصی به حقّ نیز داشته باشید، تواصی به صبر نیز داشته باشید. باید برای انقلاب قُشون جمع کنید. بسیجی که در طول سال برای مسجد هیچ چیزی اضافه نمی‌کند، راکد است و این بسیج نیمه‌رَمَق است. این بسیج نیروی نقش‌آفرین نیست. باید بسیج سُفره‌ی پُر برکت جان به کف بودن و همیشه در صحنه حاضر بودن را توسعه بدهد و در هر ماه حدّاقل یک نفر را به قُشون خود اضافه نماید. «صَابِرُوا»؛ به معنای همان «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۴]» است. معنای دیگر «صَابِرُوا» که مُصابره از باب مُفاعله است، یعنی دشمن‌شناسی و ارزیابی نیروهای دشمن و تهیه‌ی عِدّه و عُدّه برای درهم کوبیدن اوست. خداوند متعال به این معنایش به ما می‌رساند که دشمن دست از دشمنی شما برنخواهد داشت. اگر منتظر باشید تا کدخدا با شما سازش نماید و کار تمام شود، از نادانی شما خواهد بود. دشمن تا زمانی که شما را نابود نکرده است، دست‌بردارِ شما نیست. دشمن قسم خورده است و برای خداوند متعال قسم خورده است. «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ[۵]»؛ با تمام پُر‌رویی و بی‌حیایی به عزّت خداوند قسم خورده است که من این‌ها را از راه بیرون می‌کنم و اجازه نمی‌دهم که این‌ها دیندار بمانند و همه را بی‌دین می‌کنم. «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ[۶]»؛ شیطان قسم خورده است که من همیشه این‌ها را مُحاصره می‌کنم. مُحاصره‌ی فکری، شبهات، القاء شک و تردید در  حقّانیت راه خود، در حقّانیت انقلاب‌تان، در حقّانیت شهدای‌تان، در حقّانیت ولایت‌تان، دائماً انسان‌ها را در افکار و اندیشه وَسوسه می‌کند و از نظر عمل نیز دائماً شما را به شبهات می‌کشاند. کار شیطان همین است و شب و روز هم ندارد، آخوند و غیر آخوند هم ندارد، مسجدی و غیر مسجدی هم ندارد. قسم خورده است: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»؛ با همه‌ی انسان‌ها کار دارم. حال که او دشمن قسم خورده‌ است و می‌گوید که با همگی کار دارم، شما باید همیشه این آمادگی را داشته باشید و به صورت شبانه‌روزی حواس‌تان جمع باشد که تیر نخورید، ترور نشوید، از سنگر ایمان و سنگر ولایت و سنگر تقوا خارج نشوید؛ والّا شما را از بین خواهد برد. زندگی همیشه جبهه است و دشمن قَسم‌خورده‌ی نامرئی دارید و خداوند متعال نسبت به مُشرکین و اهل کتاب هم فرموده است: «لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ[۷]»؛ وعده‌ی خداوند حقّ است و فرموده است که همیشه این‌ها با شما قِتال می‌کنند، یعنی می‌خواهند شما را بکشند؛ تا چه زمانی این‌گونه است؟ تا زمانی که شما را بی‌دین کنند؛ «حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ». آمریکا تا زمانی که همه‌ی مسلمانان را کافر نکند، نه از غارتگری دست‌ برمی‌دارد و نه ترور را کنار می‌گذارد و نه توطئه و فتنه را از برنامه‌های خود خارج خواهد کرد. قرآن کریم می‌فرماید: «صَابِرُوا»؛ آن‌ها باطل هستند و از جنگ با شما خسته نمی‌شوند. شما حقّ هستید و برای حفظ خودتان خسته می‌شوید؟! برای حفظ ایمان و کیان‌ خود خسته می‌شوید؟! «صَابِرُوا».

بسیجی هیچ‌گاه کینه نمی‌گیرد و همیشه به دنبال مُنسجم‌کردن دل‌هاست

سوّمین ویژگی یک بسیجی، یک طلبه، یک مؤمن، یک مسجدی، «رَابِطُوا» است. «رَابِطُوا» در سه مرحله است. مرحله‌ی اوّل جاذبه داشتن است. مؤمن همواره حیٍّ و لَیِّن است. در زندگی خانوادگی، در همسایه‌داری، در هم‌حُجره‌داری سخت‌گیر نیست، باگذشت است، بلندنظر است، کینه نمی‌کند، زودرنج نیست، به او برنمی‌خورد، به هر بهانه‌ای قطع ارتباط نمی‌کند و رابطه‌اش را با مؤمنین و همسایگان و اقوام و خویشان و جوانان حفظ می‌نماید. «رَابِطُوا»، یعنی شما زنده‌اید و موجود زنده جاذبه دارد، پس شما هم جاذبه داشته باشید. عاجزترین فرد برحسب روایت، کسی است که از دوست‌یابی و پیدا کردن رفیق عاجز باشد و ناتوان‌تر و عاجزتر از او، کسی است که نمی‌تواند رُفقای خود را حفظ نماید. هر روز به یک کسی نیش زبانی می‌زند و او را از مسجد فراری می‌دهد. برخی از عزیزان مسجدی ما نسبت به نوجوانان و کودکان تحمّل کمی دارند که خیلی حیف است. گاهی با یک اخم و داد زدن، برای همیشه از مسجد دور می‌شود و دیگر به سوی مسجد باز نخواهد گشت. اگر در آینده گُرگ شیطان ایمان او را ببرد، آن مسجدی و امام جماعت و خادم مسجد نیز مقصر هستند که بداخلاقی کرده‌اند و او را از مسجد دور کرده‌اند و اجازه نمی‌دهد که جمعِ این‌ها جمع باشد. «رَابِطُوا»، پیوند، باهم بودن و مُنسجم بودن خیلی مهم است. کار بسیج ایجاد اتّحاد است، ایجاد انسجام است، ایجاد وحدت در میان گروه‌های مختلف است، نقطه‌ی وصل است و نقطه‌ی فَصل نیست؛ «رَابِطُوا». مرحله‌ی دوّم «رَابِطُوا» نگاه‌داری از مرزهاست. کشوری که پاسگاه مرزی ندارد، کشوری که نیروهای مسلّح در مرزهای آن قرار نداشته باشد، هیچ‌گاه امنیّت ندارد. موادّ مخدر وارد می‌کنند، اسلحه‌ی قاچاق وارد می‌کنند، قاچاق انسان انجام می‌دهند، انواع مشروبات را وارد می‌نمایند؛ در مرز عقیده و شَرف نیز به همین صورت است. اگر مرز ناموس را حفظ نکنند و اجازه بدهند که آرام‌آرام بد‌حجاب و بی‌حجاب باشد، سپس برهنه می‌شوند و بعد از آن نیز خانه‌ی فساد درست می‌کنند و بر درب آن پرچم می‌زنند و می‌گویند که زِنا آزاد است. ‌خداوند متعال در مورد «رَابِطُوا» می‌خواهد بفرماید که کشور دین، کشور عقیده، کشور احکام، کشور شریعت، کشور آرمان‌های شهیدان‌تان را حفظ کنید. همان‌گونه که نسبت به آب و خاک خود حسّاس هستید تا دشمن به آن تجاوز نکند، نسبت به حریم خانواده و ناموس خود حسّاسیت دارید، باید از شَرف و دیانت خود نیز به همین صورت مرزبانی نمایید. «رَابِطُوا»؛ مُرابط باشید، مرزبان باشید و نگهبان باشید. مرحله‌ی سوّم آن نیز که دو مورد دیگر نیز از این چشمه سیراب می‌شوند، این است که «رَابِطُوا» به این معناست که امام زمان‌تان را بشناسید. «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه[۸]»؛ با امام زمان‌تان در ارتباط باشید. صبح که از خواب بیدار می‌شوید، بگویید: آقا! می‌شود امروز به آرزویم برسم و شما را ببینم؟! آقا! می‌شود امروز به من نگاهی بیندازید؛ امروز من هرکاری انجام می‌دهم، احساس می‌کنم که کارهای من شما را شاد خواهد کرد. آقای من! می‌شود امروز مطمئن بشوم که شما مرا عفو کرده‌اید و به نوکری خود پذیرفته‌اید؟ یک ارتباطی با امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشید. حضرت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «اَکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ[۹]»؛ برای فرج زیاد دعا کنید. فاطمیه دارد از راه می‌رسد. یادتان هست که مرحوم «آقای سیبویه[۱۰]» (رحمت الله علیه) به مجلس ما می‌آمدند. ایشان عَمامه از سر برمی‌داشتند و بلندگو را در دست می‌گرفتند، در جلوی جمعیت می‌گشتند و جمعیت را می‌گریاندند. ایشان از عموی خودشان نقل می‌کردند که امام جماعت حرم حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) بوده‌اند، نزد حضرت «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) نقل می‌کردند که بنده در آن‌جا منبر می‌رفتم. آیت الله سیبویه (رحمت الله علیه) گفتند که مرحوم آیت الله بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) عموی بنده را می‌شناختند، ایشان خواب دیده بودند که به ایشان فرموده بودند خداوند را به دَربه‌دَری عمّه‌ام زینب (سلام الله علیها) قسم بدهید که فرج مرا برساند. آماده شوید و همه چیز را آماده کنید تا امام زمان (ارواحنا فداه) تشریف بیاورند. ما آمادگی نداریم، ما امام زمان (ارواحنا فداه) را از یاد می‌بریم، ما به فکر امام زمان (ارواحنا فداه) نیستیم، ما برای حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) انسان‌های خوب تربیت نمی‌کنیم. نواقصی که در جامعه وجود دارد، نواقصی هستند که حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) را ناراحت می‌نماید. ما باید اقتصاد را با کار و تولید و قناعت و مقابله‌ی با اسراف در‌مان کنیم و بتوانیم جامعه‌ای درست کنیم تا در جامعه‌ی شیعه انسان خودفروش پیدا نشود، جوان دَربه‌دَر پیدا نشود و این‌گونه بدون ازدواج نماند. این‌ موارد حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) را ناراحت می‌کند. «رَابِطُوا»؛ ارتباط قلبی و ارتباط عملی‌تان را با حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) تنظیم کنید.

بسیجی باید تقوای الهی را رعایت نماید

خاصیّت پنجم که همه‌ی بسیجی‌ها باید داشته باشند که ملّت ما همگی بسیجی امام زمان (ارواحنا فداه) و بسیجی شهدا هستند، این است که پروردگار متعال فرموده است: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»؛ تقوا داشته باشید. شیطان دائماً تیراندازی می‌کند و اگر لباس تقوا نداشته باشید، همیشه قلب شما تیر مَسموم شیطان را دریافت می‌نماید و نور قلب‌تان از ایمان خاموش می‌شود. اما اگر تقوا را رعایت کنیم، این‌گونه اسیر شیطان نخواهیم شد. شب به هنگام خواب، یک نگاهی به اعمال روز خود بیندازید. از همین امشب شروع کنید. بگویید که نکند امروز کاری کرده باشم که حضرت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از من ناراحت شده باشد، نکند ایشان من را نفرین کرده باشد؟! نگاهی به کارهای روزانه‌ی خود بیندازید و ببینید که در آن روز حضرت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را ناراحت نکرده باشید، هیچ غیبتی نکرده باشید، هیچ دروغی نگفته باشید، هیچ خطای چشمی مرتکب نشده باشید، هیچ عصبانیت بی‌جا نداشته باشید، مردم‌آزاری نداشته باشید، خوانواده‌آزاری نداشته باشید، توقّعات بی‌جا نداشته باشید؛ این‌ها تقواست. «وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ[۱۱]»؛ بهترین لباس و زیباترین لباس برای شما، لباس پرهیزگاری است. پاک زندگی کنید، پاک باشید، پاک‌دست، پاک‌چشم و پاک‌دامن باشید. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».

فتنه‌گران با ولایت مشکل دارند و می‌خواهند آن را از بین ببرند

در ارتباط با آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی عنکبوت هم یک حدیث می‌خوانم و سپس برای شما روضه خواهم خواند. امتحان است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی[۱۲]»؛ همه‌ی ملّت‌ها از حکومت‌های خود می‌ترسند و من از مردم خودم می‌ترسم. آن‌ها به من ظلم کردند. در همه‌جا حکومت‌ها به مردم زور می‌گویند، ولی در حکومت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، مردم به حضرت علی (علیه السلام) زور گفتند. ایشان را مجبور کردند که حَکَمیت را قبول کند، ایشان را مجبور کردند که «مالک اشتر» را در مرز پیروزی بازگرداند. آن همه ظلم به ایشان کردند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً[۱۳]»؛ تا حال امیر بودم، ولی حال مأمور شده‌ام. حال هرچه مردم می‌گویند را باید عمل نمایم. دیگر کسی به حرف من توجّه نمی‌کند. این فتنه است که جامعه به خودش حقّ بدهد تا به رهبر خود جسارت نماید و رهبر خود را بازخواست نماید. خداوند متعال را شاکر هستیم که والله، بالله ملّت ایران در تاریخ بی‌نظیر هستند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این ملّت را نداشتند، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مردم ایران را نداشتند. حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در خانه‌ی خودشان نیز امنیّت نداشتند. هنگام نماز زِره بر تن می‌کردند که ایشان را به هنگام نماز خواندن ترور نکنند؛ هیچ امنیّتی نداشتند. ولی مردم ما با وجود تبلیغات عجیب و گسترده‌ی دشمنان، تجدید بیعت با نایب امام زمان‌شان (ارواحنا فداه) را مکرر در مکرر انجام می‌دهند و مُدام می‌آیند و بیعت می‌نمایند. ولی گروه اندکی این‌گونه نیستند. همان جَفایی که آن مردم نسبا به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رَوا داشتند، این‌ها هم کاری با دولت و اقتصاد ندارند و با پرچم ولایت مشکل دارند و ناسزا می‌گویند. گاهی نیز دیده‌اید که انسان‌های ناپاکی پیدا می‌شوند و حرف‌های ناشایست می‌زنند.

سه سفارش از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در باب احترام به مُبلّغان دین

وجود مقدّس حضرت امام صادق (علیه السلام) برحسب نقل «ابن ابی‌الحدید[۱۴]» که در حال توضیح دادن حدیثی از کتاب شریف «نهج البلاغه» است، ولی در مقدّمه‌ی آن حدیثی از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل می‌نماید که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به ما خطاب می‌نمایند: «لا تختانوا ولاتکم[۱۵]»؛ ای مردم! اگر شما مسئولین خوبی داشتید، حواس‌تان به مسئولین خود باشد که به آن‌ها خیانت نکنید؛ عدم حضور مردم در حمایت از حکومت، خیانت است، زیرا در حال از بین بردن و ضعیف کردن حکومت خودتان هستید. سکوت نکنید، بی‌تفاوت نباشید. عُلماء و غیر عُلماء هم در فتنه‌ی سال ۱۳۸۸ و هم در این فتنه‌ها که می‌بینند دشمنان در فتنه‌ی سال ۱۳۸۸ با وجود این‌که حرف تقلّب دروغ بود و آن فتنه را با دروغ انجام دادند، ولی جریان فتنه کاری به «آقای احمدی نژاد» نداشتند و هدف آن‌ها مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) بود. یعنی دروغ آن‌ها بسیار مشخّص بود که آن‌ها نظام اسلامی را نمی‌خواهند و حتّی دعوای ریاست هم نداشتند، بلکه دین را نمی‌خواستند، ولایت را نمی‌خواستند. در حال حاضر هم ناسزای مستقیمی که به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) روا می‌دارند، در حالی که اقتصاد و خزانه در دست «آقای رئیسی» و دولت است، پس چرا به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) جسارت می‌کنند؟ این موضوع نشان می‌دهد که آمریکا قصد از بین بردن اسلام را دارد، قصد از بین بردن نظام اسلامی را دارد. این‌ها بصیرت می‌خواهد تا انسان تشخیص بدهد که چرا یک عِدّه‌ای نادان هستند و این‌گونه خیانت می‌کنند. «لا تختانوا ولاتکم»؛ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به وُلاتِ خودتان خیانت نکنید.

موضوع دوّمی که حضرت امام صادق اشاره می‌فرمایند، این است که فرموده‌اند: «و لا تغشّوا هداتکم[۱۶]»؛ عَمامه‌ها را برندارید. به چراغ‌های هدایت خودتان متعرّض نشوید. اگر این چراغ‌ها را خاموش نمایند، دزدها قصد کرده‌اند تا تاریک بشود و ناموس شما را غارت خواهند کرد. این چراغ‌ها حافظ ناموس است. مَحرم و نامَحرم‌ها به برکت همین عَمامه‌هاست.‌ وگرنه بلا بر سر شما می‌آورند. این حدیث بسیار عجیب است. «لا تختانوا ولاتکم و لا تغشّوا هداتکم»؛ به مُبلّغین دین‌تان، به صاحبان فتوای خود غِش نکنید و فریب‌کار نباشید. این‌ها طبیب شما هستند. این بی‌عقلی است که مریض با گروه طبیب دشمنی داشته باشد؛ زیرا جامعه دچار بیماری می‌شود. همه‌ی جوامع بَشری نیاز به درمان و بهداشت دارند. درمان و بهداشت اخلاقی، امنیّت روحی و روانی شما احتیاج به آخوند دارد، احتیاج به عَمامه دارد؛ پس چرا غِش می‌کنید؟ چرا علیه این‌ها تبلیغات می‌کنید؟ این‌ها خدمتگزاران رایگان قرن‌های شما هستند؛ به جز دعوتی به خیر، چیز دیگری از این‌ها دیده‌اید؟! این ۴۰۰ طلبه‌ای که مردم ازگل افتخار میزبانی از آن‌ها را دارند، چه کسی از این‌ها ضرر دیده است؟ این‌ها از چه کسی توقّع داشته‌اند یا نیازی را مطرح نموده‌اند؟ «و لا تغشّوا هداتکم». یک شخص اَرمنی که رئیس نظمیه و شهربانی  و نیروی انتظامی در آن زمان بود، مرحوم «شیخ فضل الله نوری[۱۷]» (رحمت الله علیه) را بالای دار برد و عَمامه‌ی او را برداشت و به پایین پرتاب کرد.  مرحوم شیخ فضل الله نوری (رحمت الله علیه) مجتهد مُسلّم بود و از مجتهدین تراز اوّل در حدّ مرجعیّت بود. ایشان را در توپخانه به بالای دار بردند و عَمامه‌ی ایشان را نیز یک فرد اَرمنی از روی سر ایشان برداشت. مرحوم شیخ فضل الله نوری (رحمت الله علیه) در همان‌جا گفتند که فقط این عَمامه‌ی من را برنداشتند، بلکه این‌ها نیت دارند تا عَمامه را بردارند؛ بلکه آن‌ها با عَمامه جنگ دارند. جنگیدن با عَمامه به معنای جنگیدن با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. یکی از اتمام حجّت‌های وجود نازنین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا این بود که دست مبارک‌شان را بر روی عَمامه‌شان قرار دادند و فرمودند: «هَلْ تَعْلَمُونَ انْ هذِهِ عَمامَهُ رَسُولِ اللَّهِ اَنَا لابِسُها[۱۸]»؛ این عَمامه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که بر روی سر من است و شما در حال کُشتن حافظ عَمامه هستید. این نشان دینداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «هَلْ تَعْلَمُونَ انْ هذِهِ عَمامَهُ رَسُولِ اللَّهِ اَنَا لابِسُها».

موضوع سوّمی که حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند، این بود که فرمودند: «لا تصدّعوا عن حبلکم[۱۹]»؛ آن‌ چیزی که موجب اتّفاق شماست، امامت و رهبری است. اگر بخواهند شما را قطعه‌قطعه نمایند، در مرحله‌ی اوّل مایه‌ی وحدت را از شما می‌گیرند. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا[۲۰]»؛ در زیر یک پرچم باشید. وقتی ده پرچم باشد، شما نیز ده گروه خواهید شد. نیروهای شما پراکنده می‌شود و به جان یکدیگر می‌افتید. یک پرچم، پرچم مرکزی است و در رهبری اختلاف نکنید. فقط یک رهبر دارید. آن حَبل‌الله را قطع نکنید که وسیله‌ای برای وحدت نداشته باشید.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)

بنده در این دو سه ماه، خودم را میهمان مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌دانم. یاد مادر از دل ما نمی‌رود. وای مادرم! برای این اتّفاق خیلی زود بود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) کودکان کوچک و بزرگ داشتند. بهار عُمر ایشان بود و سنّی از ایشان نگذشته بود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی‌توانستند از جا بلند بشوند. به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه داشتند: یا علی! می‌خواهم فرزندانم نباشند تا با تو سخن بگویم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور دادند و فرزندان‌شان از حُجره بیرون رفتند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌خواهند از جا بلند بشوند، اما این بانوی هجده ساله نتوانستند بلند بشوند، حتّی در حدّی که ار بستر بلند بشوند و بنشینند هم نتوانستند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ایشان کمک کردند و دست‌شان را زیر سر حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار دادند. آرام آرام ایشان را بالا آوردند. یا بقیه‌الله! ای کاش مُرده بودیم. بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) سرشان را بر روی سینه‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دادند و اشک می‌ریختند. بر حسب نقل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با دست مبارک‌شان اشک‌های حضرت زهرا (سلام الله علیها) را پاک می‌کردند. گویا بی‌بی خجالت می‌کشیدند. عرضه داشتند: یا علی! «اِبکِنی»؛ علی جان! دیدم که جلوی بچّه‌ها نمی‌توانی گریه کنی، خلوت کردم تا گریه تو را ببینم. «اِبکِنی و ابکی للیتامی[۲۱]»؛ مشخّص می‌شود که گریه برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) عبادت است. خدا می‌داند که از برترین عبادت‌هاست؛ «نعم العون علی طاعه اللَّه[۲۲]» است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌خواستند تا سُفره‌ی عبادتی برای همسرشان پَهن نمایند. به امیرالمؤمنین فرمودند: علی جان! خلوت کرده‌ام تا به من گریه کنی. اما گریه‌ی بر حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نیز عبادت است. «و ابکی للیتامی»؛ این‌ها در حال از دست دادن مادرشان هستند. به حال این‌ها هم گریه کن. اما مولای من! «قتیل العدا بطف العراق[۲۳]»؛ خواستم قبل از شهادت خودم مجلسی برای حسینم تشکیل بدهم. علی جان! بیا تا برای حسینم گریه کنیم.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) لباس ظهور بر قامت مولای‌مان حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) بپوشان.

خدایا! چشم ما را به جمال امام زمان (ارواحنا فداه) روشن بفرما.

خدایا! قلب مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) را از ما خشنود بفرما.

خدایا! عاقبت‌ امرمان را ختم به شهادت قرار بده.

خدایا! آتش فتنه را با نابودی فتنه‌گران و اربابان‌شان خاموش بگردان.

خدایا! مردم عزیزمان را که همیشه مایه‌ی عزّت انقلاب بودند و شهید داده‌اند و هنوز نیز ایستاده‌اند و بازهم شهید می‌دهند، دشمن شاد نکن.

خدایا! باران رحمت، خیر و برکتت را بر معیشت مردم ما نازل بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت می‌دهیم این جوان‌های فریب‌خورده و نصیب گُرگ شیطان شده را از چنگال این‌ها نجات عنایت بفرما.

خدایا! به مردم ما بصیرت بیشتر مرحمت بفرما.

خدایا! توفیق شُکر نعمت ولایت را  رهبری خوب را به ما و آحاد مردم ما بیش از پیش روزی بفرما.

خدایا! این عزیز عزیزکرده‌ی خداوند را از ما نگیر.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قسمت می‌دهیم همه‌ی مریض‌ها، مریض مورد نظر، مریض سفارش شده شُفای عاجل کرامت بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را به سامان برسان.

بارالها! پروردگارا! حوائج این جمع و عزیزانی که با ما عهد دعا دارند، آن‌هایی که ما را دعا می‌کنند و ما آن‌ها را نمی‌شناسیم، همگی را حاجت‌رَوا بفرما.

خدایا! امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا و گذشتگان‌مان را بر سر سُفره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) پذیرایی و ارواح‌شان را از ما راضی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۳٫

[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».

[۴] سوره مبارکه عصر، آیه ۳٫

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ».

[۵] سوره مبارکه ص، آیه ۸۲٫

«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ».

[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷٫

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۷٫

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَ لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ ۖ وَ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».

[۸] مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۲۴۶.

[۹] کمال‌الدین، ج ٢، ص ۴٨۵.

«اَکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم».

[۱۰] آیت الله میرزا احمد سیبویه در ۲۰ ربیع الثانی ۱۳۳۷ قمری در کربلا به دنیا آمد و در خانه ای پر از نور علم و حدیث و معنویت تربیت یافت. از ویژگی های برجسته مرحوم سیبویه، احترام بی نظیری بود که نسبت به سادات داشت. ایشان هرگاه در منبر می نشست و سیدی وارد مجلس می شد از منبر پایین می آمد و دست سید را می بوسید و مجدداً بر منبر می نشست. حضرت آیت الله سیبویه بعد از عمری مجاهدت در راه تهذیب نفس و عمل به معلومات، در روز شنبه پنجم آذر ۱۳۸۴ شمسی در سن ۸۹ سالگی دار فانی را وداع گفت و مرحوم آیت الله بهجت بر او نماز گذاشت. قبر مبارک حضرت آیت الله میرزا احمد سیبویه در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) کنار قبر شهید مفتح است و هر هفته متوسلین به حضرت عباس (علیه السلام) در آنجا مجلس روضه برپا می کنند.

[۱۱] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫

«یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا ۖ وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».

[۱۲] نهج البلاغه، خطبه ۹۷٫

«وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِیَّتِی. اسْتَنْفَرْتُکُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا وَ أَسْمَعْتُکُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا وَ دَعَوْتُکُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا وَ نَصَحْتُ لَکُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا؛ أَ شُهُودٌ کَغُیَّابٍ وَ عَبِیدٌ کَأَرْبَابٍ! أَتْلُو عَلَیْکُمْ الْحِکَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا وَ أَعِظُکُمْ بِالْمَوْعِظَهِ الْبَالِغَهِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا وَ أَحُثُّکُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْیِ فَمَا آتِی عَلَى آخِرِ قَوْلِی حَتَّى أَرَاکُمْ مُتَفَرِّقِینَ أَیَادِیَ سَبَا، تَرْجِعُونَ إِلَى مَجَالِسِکُمْ وَ تَتَخَادَعُونَ عَنْ مَوَاعِظِکُمْ. أُقَوِّمُکُمْ غُدْوَهً وَ تَرْجِعُونَ إِلَیَّ عَشِیَّهً کَظَهْرِ الْحَنِیَّهِ، عَجَزَ الْمُقَوِّمُ وَ أَعْضَلَ الْمُقَوَّمُ».

[۱۳] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۸٫

«و من کلام له (علیه السلام) قاله لما اضطرب علیه أصحابه فی أمر الحکومه: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ حَتَّى نَهِکَتْکُمُ الْحَرْبُ، وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ أَنْهَکُ. لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً؛ وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً؛ وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ، وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون».

[۱۴] عبدالحمید بن هبهالله (۵۸۶- بعد از ۶۵۶ق/۱۱۹۱-۱۲۵۸م) معروف به ابن ابی‌الحدید شاعر، ادیب و شارح نهج البلاغه است. او در فقه، شافعی و در کلام، معتزلی بود. با این‌حال او امام علی (علیه السلام) را برتر از خلفای سه‌گانه می‌دانست و کسانی را که در برابر او قیام کردند به‌عنوان باغی، فاسق و اهل دوزخ معرفی می‌کرد، مگر اینکه توبه کرده باشند. قصیده عینیه او در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام)، با طلا در اطراف ضریح امام علی (علیه السلام) نگاشته شده است. عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبهالله بن محمد بن محمد بن محمد بن حسین بن ابی‌الحدید مداینی، در ۱ ذی‌الحجه ۵۸۶ق/۱۱۹۱م، در مدائن به دنیا آمد در همان شهر پرورش یافت. به مناسبت نزدیکی با ابن علقمی، وزیر شیعه مستعصم عباسی، در شمار کاتبان دیوان دارالخلافه درآمد. وی ابتدا کتابت دارالتشریفات را برعهده داشت. در ۶۲۹ق به کتابت خزانه منصوب شد و مدتی بعد کاتب دیوان گردید. در صفر ۶۴۲ق به‌عنوان ناظر حله تعیین شد. سپس خواجۀ «امیر علاءالدین طَبّرْس» گردید و پس از آن ناظر بیمارستان عَضُدی و سرانجام ناظر کتابخانه‌های بغداد شد.

ابن ابی‌الحدید روابط نزدیکی با ابن علقمی داشت و او و برادرش از حمایت وزیر برخوردار بودند. از این‌رو، هنگامی که شرح نهج البلاغه و قصاید السبع را منتشر کرد، هدیه‌هایی دریافت نمود. در ۶۴۲ق در نخستین یورش‌های مغول به بغداد که سپاه عباسی به فرماندهی شرف الدین اقبال شرابی سپهسالار مستعصم بالله سپاه مغول را شکست داد، ابن ابی الحدید پیروزی سپاه بغداد را نتیجه تدبیر ابن علقمی دانست و قصیده‌ای در تهنیت و ستایش وی سرود که ابیاتی از آن در شرح نهج البلاغه ثبت است. در واقعه در حمله هلاکو خان به بغداد در ۶۵۵ق، ابن ابی‌الحدید و برادرش موفق‌الدین به دست مغولان گرفتار شدند و محکوم به قتل شد؛ ولی به وساطت ابن علقمی و خواجه نصیرالدین طوسی از مرگ نجات یافت. ابن ابی‌الحدید اندکی پس از سقوط بغداد به دست مغولان در بغداد از دنیا رفت. در تاریخ وفات او میان مورخان اختلاف است و در برخی منابع سال ۶۵۵ق و در برخی دیگر، سال ۶۵۶ق ذکر کرده‌اند. تحصیلات اولیه وی در زادگاهش یعنی مدائن بود. وی در آنجا مذاهب کلامی را آموخت و به مکتب اعتزال گرایش یافت. پس از آن به بغداد رفت و از علمای آنجا بهره برد. در آن شهر در محضر علما و بزرگان مشهور بغداد که بیشتر آن‌ها شافعی مذهب بودند، به قرائت کتب و اندوختن دانش پرداخت و در محافل علمی و ادبی شرکت جست و به قول صاحب نسمهالسحر، معتزلی جاحظی شد. نیز از ابوالبقاء عکبری و ابوالخیر مصدق بن شبیب واسطی ادب آموخت. ابن ابی‌الحدید در شعر طبعی رسا داشت و در انواع مضامین شعر می‌گفت؛ ولی مناجات و اشعار عرفانی او مشهورتر است. اطلاعات او درباره تاریخ صدر اسلام نیز گسترده بود. علامه حلی (درگذشت ۷۲۶ق) از پدر خود و او از ابن ابی الحدید روایت کرده‌اند.

وی در اصول، معتزلی و در فروع، شافعی بود و گفته شده است که مشربی میان تسنن و تشیع برگزیده بود. در مباحث عقیدتی خود در شرح نهج البلاغه به موافقت با جاحظ تصریح دارد؛ به همین لحاظ او را معتزلی جاحظی شمرده‌اند. بررسی شرح نهج البلاغه او نشان می‌دهد که برخلاف نظر ابن کثیر که وی را شیعی غالی شمرده است، می‌توان او را معتزلی معتدلی دانست. او در آغاز کتابش اتفاق همه شیوخ معتزلی خود (متقدمان، متأخران، بصریان و بغدادیان) را بر صحت شرعی بیعت با ابوبکر نقل می‌کند و تصریح می‌نماید که از رسول خدا(ص) نصّی بر آن بیعت وارد نشده، بلکه تنها انتخاب مردم که هم به اجماع و هم به غیر اجماع راه تعیین پیشوا شمرده شده، موجب صحت آن است. ابن ابی الحدید به پیروی از مکتب معتزله بغداد، علی (علیه السلام) را برتر از خلفای سه‌گانه می‌داند و تصریح می‌کند که او، هم در کثرت ثواب و هم در فضل و خصال حمیده، از دیگران افضل است. با این‌حال به عقیده وی افضلیت امام ضروری نیست و در خطبه آغاز کتاب در همین معنی گفته است: سپاس خداوندی را که مفضول را بر افضل مقدم داشت.

ابن ابی الحدید درباره برپاکنندگان جنگ جمل می‌گوید: همه این‌ها از نظر یاران معتزلی ما، نابودند به جزعائشه و طلحه و زبیر؛ زیرا این سه توبه کردند و بدون توبه، حکم این‌ها به‌خاطر اصرارشان بر بغی، دوزخ است. او درباره لشکریان شام در صفین می‌نویسد: همگی آن‌ها از نظر یاران معتزلی ما نابودند؛ زیرا بر بغی پای فشردند و مرگشان نیز بدین‌حال بود؛ خواه سران آن‌ها و خواه پیروانشان. همچنین درباره خوارج می‌نویسد: آن‌ها از نظر یاران معتزلی ما بدون اختلاف نظر در دوزخ‌اند. به‌طور‌کلی، یاران ما هر فاسقی را که در حال فسق بمیرد، دوزخی می‌دانند و شکی نیست که باغی و خروج‌کننده بر امام حق، فاسق است. تألیفات ابن الحدید را تا ۱۵ اثر برشمرده‌اند که مشهورترین آن‌ها به این شرح است: «شرح نهج البلاغه»؛ این اثر، در ۲۰ جزء نگاشته شده است. عمده شهرت و معروفیت ابن ابی الحدید به سبب تألیف این کتاب است که حاوی مجموعه عظیمی از ادب و تاریخ و کلام و فرهنگ اسلامی است. این شرح، بارها به چاپ رسیده و به‌ویژه در میان شیعه از شهرت و اهمیت خاصی برخوردار است. یکی از کهن‌ترین نسخه‌های این شرح که صورت اجازه شرح به ابن علقمی را دارد و به احتمال قوی در حیات ابن ابی الحدید کتابت شده است، در کتابخانه مرکزی آستان قدس نگهداری می‌شود.

[۱۵] اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۸٫

«قال فی الکافی فی باب ما یجب من حقّ الإمام على الرّعیّه: محمّد بن یحیى العطار عن بعض أصحابنا عن هارون بن مسلم عن مسعده عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: قال أمیر المؤمنین علیه السّلام: لا تختانوا ولاتکم، و لا تغشّوا هداتکم، و لا تجهلوا أئمتکم و لا تصدّعوا عن حبلکم فتفشلوا و تذهب ریحکم، و على هذا فلیکن تأسیس امورکم‏ و ألزموا هذه الطریقه فانّکم لو عاینتم ما عاین من قد مات منکم ممّن خالف ما قد تدعون إلیه لبدرتم و خرجتم و لسمعتم و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا، و قریبا ما یطرح الحجاب».

[۱۶] همان.

[۱۷] فضل‌الله کجوری، مشهور به شیخ فضل‌الله نوری (۱۲۵۹قـ۱۳۲۷ق)، از مجتهدان طراز اول در تهران و از پیشروان جنبش مشروطه ایران بود. وی با پشتیبانی آخوند خراسانی، اصل دوم ممتم قانون اساسی مشروطه مبنی بر تشکیل هیئت‌نظار را به تصویب مجلس شورای ملی رساند ولی به دلیل اختلاف با دیگر نمایندگان درباره برخی از اصول متمم قانون اساسی مشروطه، از مجلس کناره‌گیری کرد و با راه‌اندازی جریانی که مشروعه‌خواهان نام گرفت، اعتراضات شدیدی بر مشروطه‌خواهان و مشروطیت وارد کرد. شیخ فضل‌الله با همراهی کردن مخالفان مشروطه در ماجرای به توپ‌بستن مجلس، جمع‌آوری امضا از علما برای عدم بازگشایی مجلس بعد از به‌توپ‌بسته‌شدن آن توسط محمدعلی شاه و نوشتن رساله‌هایی از جمله رساله حرمت مشروطه، مخالفت مشروطه‌خواهان را به خود جلب کرد. وی پس از دوره استبداد صغیر و فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در دادگاهی محاکمه و سرانجام اعدام شد.

[۱۸] ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، متوفای ۶۶۴ ه‌، دارالأسوه للطباعه و النشر، ایران، چاپ دوم، ۱۴۱۷ ه‌، ص ۱۴۷.

«وَ ثَبَ الْحُسَیْنُ علیه السلام مُتَوَکِّاً عَلَی سَیْفِهِ فَنادَی بِاَعْلی صَوْتِهِ، انْشَدُکُمُ اللَّهِ هَلْ تَعْرِفُونی، قالُوا نَعَمْ اَنْتَ إبْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ سِبْطُهُ قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ انَّ جَدّی رَسُولُ اللَّهِ، قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ اُمّی فاطِمَهَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ ابی عَلِیُّ بْنِ ابی طالِبٍ قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ انْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدَّتی خَدیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ اَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الْاُمَّهِ إِسْلامَاً، قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ سَیِّدالشُّهَداءِ حَمْزَهَ عَمُّ ابی، قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ جَعْفَرَ الطَّیّارِ فیالْجَنَّهِ عَمّی، قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اَللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنْ هذا سَیْفُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَنَا مُتَقَلِّدُهُ، قالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهُ هَلْ تَعْلَمُونَ انْ هذِهِ عَمامَهُ رَسُولِ اللَّهِ اَنَا لابِسُها، قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ اَنْشَدُکُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ انَّ عَلِیَّاً کانَ اَوَّلُهُمْ إِسْلاماً، وَ اعْلَمُهُمْ عِلْماً، و اعْظَمَهُمْ حِلْمَاً، وَ انَّهُ وَلیُّ کُلِّ مُوْمِنٍ وَ مُوْمِنَهٍ، قالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ، قالَ فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمی، وَ ابی الذَّایِدُ عَنِ الْحَوْضِ غَداً یَذُودُ عَنْهُ رِجالاً کَما یُذادُ الْبَعیرُ الصَّادِرُ عَنِ الْماءِ، وَ لِواءَ الْحَمْدِ فی یَدِ اَبی یَوْمَ الْقِیامَهِ، قالُوا قَدْ عَلِمْنا ذَلِکَ کُلَّهُ، وَ نَحْنُ غَیْرُ تارِکیکَ حَتّی تَذُوقَ الْمَوْتَ عَطَشاً.فَاَخَذَتٍ الْحُسَیْنُعلیه السلام بِطَرفِ لِحْیَتِهِ وَ هُوَ ابْنُ سَبْعَ وَ خَمْسینَ سَنَهٍ.ثُمَّ قالَ إِشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی الْیَهُودِ حینَ قالُوا عُزَیْزُبْنِ اللَّهِ.وَ اشْتَدَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَی الْمجُوسِ حینَ عَبَدُوا النَّارَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی قَوْمٍ قَتَلُوا نَبِیُّهُمْ.وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلی هذِهِ الْعِصابَهِ الَّذینَ یُریدُونَ قَتْلَ ابْنِ نَبَیِّهِمْ».

[۱۹] اصول کافی، ج ۱، ص ۴۰۸٫

[۲۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۳٫

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا ۚ وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».

[۲۱] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۷۸،۱۷۴٫

«ابکنی ان بکیت یا خیر هاد     *****     واسبل الدمع فهو یوم الفراق

یا قرین البتول اوصیک بالنسل     *****     فقد اصبحا حلیفا اشتیاق

ابکنی و ابکی للیتامی و لا تنسی     *****     قتیل العدا بطف العراق

فارقوا اصبحوا یتامی حیاری     *****     احلفوالله فهو یوم الفراق».

[۲۲] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۱۷٫

[۲۳] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۷۸،۱۷۴٫