«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِـحُ بَالَهُمْ * وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ».[۲]

شُکرِ وجود رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای مدظله العالی

خدای متعال را به وسعت اسماء حسنی شکر می‌کنیم که رهبر عزیز ما را در حادثه سوءقصد ششم تیر سال هزار و سیصد و شصت به لطف خودش حفاظت کرد و بعنوان یک ذخیره‌ی الهی برای بعد از غروب وجود نازنین حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، سکّان کشتی انقلاب را به ایشان سپرد و او ذکرالله شد، با استقرار رهبری در وجود نازنین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای هم امید دشمن ناامید شد، در ده سال دوره‌ی امامت بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه این‌ها دست به هر کاری زدند که نور انقلاب را خاموش کنند، ولی تیرشان به سنگ خورد، آشوب‌های داخلی، تشکیل گروه‌های معاند، خلق مسلمان، خلق کرد، خلق عرب، خلق ترکمن، این همه آتش برای ناامن کردن و بهم ریختن روشن کردند، بعد هم هشت سال جنگ تمام دنیا بر علیه ایران و انقلاب واقع شد که هیچ کشوری حتّی یک طاقت یک سالِ آن را هم ندارد، آن روز سیلوهای کشور خالی بود، هیچ کشوری به ما سلاح نمی‌فروخت، حتّی مواد غذایی نمی‌فروختند، و این معجزه بود که کشوری هشت سال تنها باشد و حامی نداشته باشد و شرق و غرب با سلاح‌های مرگبار و با سرویس‌های اطلاعاتی خطرناک و نفوذی‌های داخل کشور، لیبرال‌ها، غرب‌گراها… اما مملکت قوی‌تر شد، نظام تثبیت شد. ولی دل این‌ها خوش بود که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه راحل از دنیا می‌رود و کسی نمی‌تواند جای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را بگیرد، از نظر ظاهری هم محاسبات تجارب بشری همین را نشان می‌داد، ولی خدای متعال فرموده است: «مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»[۳] هیچ آیه‌ای از آیات خودمان را نسخ نمی‌کنیم یا انساه نمی‌کنیم، مگر اینکه جای آن را پُر می‌کنیم یا بهتر از آن آیه را نصیب مؤمنین خواهیم کرد.

در این جریان با رحلت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مملکت اصلاً بدون پرچمدار و رهبر و قوه‌عاقله نماند، این ذخیرهالله بود و امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حضرت آقا را می‌شناخت و مُصِرّ بود خودشان با دست اشاره و عنایتشان هدایت کردند که بعد از خودشان حضرت آقا باشند، ولی این تدبیر الهی بود، اگر حضرت آقا روز ششم تیر مورد سوءقصد قرار نمی‌گرفت و مجروح نمی‌شد و بستری نبود، از یاران و همراهان و همدلان شهید بهشتی و آن مجموعه بودند، و قاعدتاً ایشان در جمعیتی که در سرچشمه بودند حضور پیدا می‌کردند، ولی خدای متعال این موضوع را یک روز جلو انداخت و از ایشان حفاظت کرد، هم درجه‌ی شهید را به ایشان داد، هم در لیست جانبازها ثبت شد و هم وجود نازنین ایشان را برای ما حفظ کرد و الحمدلله با رفتنِ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آب از آب تکان نخورد، این آرامش برای ملّت ما با رهبری ایشان، به معنی واقعی کلمه خدای متعال دل‌ها را با وجود ایشان آرام کرد، «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»،[۴] حضرت آقا ذکرالله شدند و همچنان این رحمت الهی با وجود ایشان برای امنیت و آرامش این کشور واقعاً یکی از دژها و حصون الهی است، امیدوارم که خدای متعال سایه ایشان را تا ظهور مستدام بدارد و به ما توفیق بدهد شکر این نعمت بی‌بدیل را بوجود بیاوریم.

شربت شهادتِ شهید بهشتی اعلی الله مقامه الشّریف و هفتاد و دو یار ایشان

اما حادثه هفتم تیر و شهادت هفتاد و دو سنگرنشین، هفتاد و دو جهادگر، هفتاد و دو مؤمنِ نقش‌آفرین، هفتاد و دو زبده و نخبه و انسان‌های کارآزموده و کمر به خدمت بسته که در رأس آن‌ها این سیّد بزرگوار، سلاله پاک نبی مکرّم اسلام حضرت آیت الله آسید محمدحسین حسینی بهشتی اعلی الله مقامه الشّریف، همه شربت شهادت نوشیدند.

من هم تسلیت عرض می‌کنم و هم تبریک. برای آقای بهشتی حیف بود که با مرگ طبیعی در بستر جان به جان آفرین تسلیم کنند، پاداش آیت الله بهشتی همان شهادتِ احیاءگر و بیمه‌گر بود که خدای متعال نصیب ایشان کرد.

ارزش و جایگاه شهید و شهادت

ولی ای برادران و ای خواهران! شهادت رزق الهی است، شهادت تحفه‌ی حق‌تعالی برای اولیای خودش هست، همه کس لیاقت شهادت را پیدا نمی‌کنند.

در قرآن کریم چند مسئله تأکید شده است که ما هم باید یاد بگیریم.

یکی ایمان است. برادرها و خواهرها! ایمان امنیت بهمراه دارد، اصلاً لفظ ایمان هم‌خانواده‌ی همان امان و امنیت است.

خدای متعال با این گوهر، با این چراغ، جان آدمی را از ظلمت تشویش و اضطراب و نگرانی و تردید و دودلی و مذبذب بودن نجات می‌دهد، ایمان امنیت می‌آورد. لذا خدای متعال به مؤمنین خطاب فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»،[۵] ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید!

معلوم می‌شود که باید ایمان را با اختیار انتخاب کرد، باید اکتساب کرد، باید نهال ایمان را در دل غرس کرد و آن را با اشک و عبادت آبیاری کرد تا ثمره‌ی استمرار عمل صالح نصیب انسان بشود، که عمل صالح نردبان است، عمل صالح راه است، موتور ایمان است، ولی «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»،[۶] آدمی که ایمان ندارد نجس است، مشرک نجس است، «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»،[۷] یعنی مشرکین پلید هستند، ولی در رساله‌های عملیّه و کتب فقهی می‌خوانید که کافر نجس است، همانطور که سگ نجس است، و این سگ‌بازها زندگی خودشان را نجس می‌کنند و خودشان را با سگ مأنوس می‌کنند، بجای اینجا با قرآن کریم انس بگیرند، با برادران فرهیخته‌ی اهل ایمان و اهل عمل مأنوس باشد، در حد سگ زندگی می‌کند. سگ نجس العین است و اگر رطوبتی به هر جای سگ بخورد، اگر کسی دست مرطوب بزند دست او نجس می‌شود، زندگی نجس می‌شود، ولی همین سگ اگر در معدن نمک بیفتد و نمک بشود، یعنی تحوّل پیدا کند، استحاله بشود، از سگ بودن به نمک بودن تغییر حال بدهد پاک می‌شود.

نجاست کفر هم مانند نجاست سگ است، چه چیزی کافر را متحوّل می‌کند؟ با چه چیزی استحاله می‌شود؟ با ایمان. ایمان مطهِّر است، نبودِ ایمان روح و جان و بدن آدم را نجس می‌کند، اگر آدم کافر به یک خمره‌ای از سرکه یا شربت یا دیگ آبگوشت دست بزند همه‌ی آن نجس می‌شود و نمی‌شود آن را خورد، ولی وقتی ایمان می‌آورد ایمان او را پاک می‌کند، ایمان مطهِّر است، ایمان چشمه‌ای است که جان را شستشو می‌دهد و بدن را هم پاک می‌کند و گذشته‌ها را هم بطور کلّی، «اَلْإِسْلاَمَ یَجُبُّ مَا قَبْلَهُ»،[۸] انسان (غیر از حق الناس) هر گناهی در سابقه داشته است وقتی ایمان می‌آورد خدای متعال تمامی گناهان او را می‌بخشد، کسی که مؤمن می‌شود گویا تازه از مادر متولّد شده است و هیچ گناهی ندارد.

لذا خدای متعال به ما آلوده‌ها می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا» ایمان بیاورید. این اول قدم در مسیر تقرّب به خدا در مسیر نجات از آتش جهنّم است که ایمان لازم است، اول ایمان است.

بعد از ایمان «عمل صالح» است، عمل صالح حوزه وسیعی دارد، که در آن حدیث شریف به محضر شریف شما قرائت شد که خدای متعال چهار چیز را در چهار مخفیگاه پنهان فرموده است، یکی رضای خودش هست که در طاعت‌ها مخفی شده است، لذا هر آن چیزی که بوی عمل صالح می‌دهد، که همان اجرای دستورات خدای متعال است، تطبیق عمل ما با احکام الهی است، هر عمل قربی که رضای خدا در آن باشد، این طاعت الهی است و خدای متعال یک جا در این اطاعت‌ها جرقه‌ای می‌زند و مشتعل می‌کند و او را ذوب می‌کند و به او رنگ خدا می‌دهد.

لذا عبادت‌ها را… «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ‏ مِنَ‏ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ»،[۹] این قاعده است، قانون است، هر چیزی که در اسلام واجب شده است، خدای متعال دستور و فرمان داده است، آن یک پله است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده‌اند: هیچ چیزی نبود که شما را به خدا نزدیک کند الا اینکه من امر الهی را در این مورد به شما رساندم و واجب کردم. عموماً این واجبات وسیله‌ی صعود انسان و معراج انسان به سوی جوار قرب حضرت دوست است، این واجبات کوی یار است، از این کوچه به آن کوچه می‌رویم که به خیمه‌ی او واصل بشویم.

همه‌ی عبادت‌ها، همه‌ی واجبات، همه‌ی فرائض، این‌ها نور است، این‌ها در مسیر تعالی و ترقّیِ بشر است، ولی همانطور که «اَلنَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّهِ»،[۱۰] همانطور که معدن‌ها با یکدیگر تفاوت دارند، تفاوت گوهری دارند، معدن زغال‌سنگ، معدن نمک، معدن شن با معدن طلا یکی نیستند، هر کدام از آن‌ها گوهری دارد و به تناسب آن گوهر قیمت‌گذاری می‌شود. هر کدام از ما هم نسبت به دیگری همینطور هستیم، هیچکدام از ما یکطور نیستیم، بندگان خدا متفاوت هستند، حتّی پیغمبرها متفاوت هستند، «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»،[۱۱] ما بعضی این پیغمبران را بر بعضی دیگر فضیلت دادیم، برتر هستند، حضرت خاتم کجا و سایر انبیاء کجا؟ این با آن‌ها خیلی فاصله دارد. همینطور ما با یکدیگر متفاوت هستیم، اعمال و عبادت هم متفاوت هستند، هر کدام جایگاه خاص خودش را دارد، هر واجبی به اندازه‌ی نوری که خدای متعال در آن واجب قرار داده است، گوهری که خدای متعال برای آن قیمت مشخص کرده است، به همان اندازه است.

لذا فرمود که «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ»،[۱۲] شما هر کار خیری انجام بدهید، یک کار بهتری وجود دارد، لذا به هیچ کاری مغرور نشوید. اینکه ما به زیارت می‌رویم، اینکه ما زیارتنامه می‌خوانیم، برای این است که قلّه را ببینیم و به خودمان مغرور نشویم، ما هر اندازه خوب باشیم وقتی در حرم امام رضا علیه السلام می‌رویم از امام رضا علیه السلام خجالت می‌کشیم، وقتی یادِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌کنیم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خجالت می‌کشیم.

واقعاً اگر کسی نمازهای آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را دیده باشد از نماز خودش خجالت می‌کشد، اگر نماز آن است که نماز من چیست؟

لذا این اعمال متفاوت هستند، هر کدام جای خود را دارد، مرتبه‌ی خود را دارد، نور خود را دارد.

فرمود: هر عملی نسبت به عمل دیگر فوق دارد، هر کار خیری انجام بدهید، مطمئن باشید هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی، می‌توانید عمل برتری را پیدا کنید، «حَتَّى یُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ» تا اینکه در راه خدا به قتل برسید. دیگر درجه‌ای بالاتر از قتل در راه خدا نیست، بالاترین درجه برای سیر و سلوک الی الله، آن منتهایی که بشر به آن دست دارد، مسئله شهادت است، قتل فی سبیل الله است.

لذا آرزوی شهادت برای مؤمن یک آرمان است، همه‌ی ائمه ما سلام الله علیهم أجمعین شهید شده‌اند، اولیاءالله هم همیشه آرزوی شهادت داشتند، و این‌هایی هم که شهید شدند همه اولیای خاص خدا هستند.

درنگی بر آیات سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلّم

حالا در این آیه کریمه که از سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلّم به محضر شما خوبان و صاحب‌دلان و برادران و خواهران تقدیم کردم، توجّهی به لطائف این آیه داشته باشیم، فرمود: «وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، کسانی که به قتل رسیدند، ولی در خط خدا بودند و به قتل رسیدند، بنابراین هر کسی که کشته می‌شود اینطور نیست، کسی در مسیر حق باشد و بخاطر اینکه در مسیر حق است کشته بشود، دشمن ببیند این شخص نظام اسلامی را دوست دارد، این شخص حاکمیت خدا را دوست دارد، این شخص کمر به هدایت مردم بسته است، جرم او پاکی او باشد، جرم او بندگی باشد، و در خط خدا کشته بشود، این است که حیف است که انسان یک لحظه‌ای از زندگی خود از خط تحصیل رضای خدا خارج بشود، سعی کنیم هر کاری که می‌کنیم رضای خدای متعال در آن باشد، وقتی از خانه خارج می‌شویم یک هدف قربی را پیدا کنیم و بخاطر آن حرکت کنیم که اگر مرگ ما در مسیر رسید خدای متعال ما را هم در حکم شهدا ببرد، «وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه».[۱۳]

«وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، کسانی که در راه خدا مقتول می‌شوند، کشته می‌شوند… پس یک مورد قتل است، دوم این است که در خط خدا بوده است و او را کشته‌اند، چون در خط خداست او را کشته‌اند، «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»، اعمال این‌ها…

جناب حرّ سلام الله علیه بیش از یک ساعت در کانون نور نبوده است، عمری سراسر ظلمانی داشته است، عوضی رفته است، از خط خارج بوده است، ولی در آن لحظات آمد و از حضرت اذن گرفت و وارد میدان شد و عدّه‌ای را کشت و خودش هم شهید شد. این حرّی که کشته شد، تمام عمر، هر عملی انجام داده بود، همه‌ی این‌ها بعنوان حسنات منظور می‌شوند، حتّی آن خلاف‌هایی که کرده است، همه‌ی این‌ها «أُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ».[۱۴]

همانطور که توبه اکسیر است و انسانی که توبه واقعی و توبه نصوح می‌کند، نه تنها خدای متعال گناهان او را می‌بخشد، نه تنها خدای متعال آبرو می‌دهد و با ستّاریت خودش عیب‌های او را می‌پوشاند، اصلاً نمی‌گذارد عیب او بماند، خدای متعال عیب‌های گذشته او را متحوّل می‌کند، تبدیل می‌کند. اکسیر توبه بجای تمام گناهانی که قبل از توبه داشته است، آن گناه پاک می‌شود و بجای آن یک حسنه نوشته می‌شود، شهادت هم همینطور است.

اولین قطره‌ای که از خون شهید روی زمین می‌ریزد، خدای متعال صفحه‌ی جرائم او را بکلّی پاک می‌کند، «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»، شهادت اکسیر است، اگر کسی شهید بشود هیچ عملی در عمر او گم نشده است، تمام اعمال او ذخیره شده است، اعمال بد او هم به خوب تبدیل شده است و هیچ عمل از بین رفته و ضایع شده در عمر او پیدا نمی‌شود، «فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ».

این اولین مدالی است که خدای متعال به مقتول فی سبیل الله می‌دهد.

دوم: «سَیَهْدِیهِمْ»؛ محققاً خدای متعال خودش این‌ها را می‌برد…

گر می‌روی بی‌حاصلی     گر می‌برندت واصلی

شهید خودش نمی‌رود، خدای متعال است که شهید را می‌برد، خودِ خدای متعال شهدا را می‌برد، «سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِـحُ بَالَهُمْ»، آن‌ها چون خودشان را به خدا دادند و خدای متعال هم خرید، خدای متعال هم بال آن‌ها و قلب آن‌ها و زندگی آن‌ها را اصلاح می‌کند، خدای متعال متکفّلِ اصلاحِ وضعیت معیشتی و زندگی آن‌ها می‌شود.

سوم: «وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ».

خدای متعال به ما می‌گوید: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ»،[۱۵] انسان با شفاعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تا درِ بهشت می‌رود، آنجا درها برای او باز است، به انسان اذن می‌دهند و می‌فرمایند: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ» بفرمایید، خوش آمدید.

ولی شهید اینطور نیست، به شهید نمی‌گویند بفرمایید، او را سوار بر نور به بهشت می‌برند، «وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ».

قبل از آن پرده‌ای برای او کنار زدند، بهشت خودشان را دیده‌اند، وقتی به آنجا می‌رسد می‌بیند آشنا بوده است، «عَرَّفَهَا لَهُمْ»، به بهشتی داخل می‌شود… خدای متعال می‌فرماید: خودم تو را می‌برم…

امام صادق علیه السلام در مورد زائر امام رضا علیه السلام فرمودند: اگر کسی امام رضا علیه السلام را عارفاً بحقّه زیارت کند «أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فَأَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّهَ»،[۱۶] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند من دست او را می‌گیرم و خودم او را داخل بهشت می‌کنم.

شهید را خودِ خدای متعال به بهشت می‌برد، شهید خودش نمی‌رود، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

این محبّت خدا او را می‌برد، یک جذبه‌ای است… رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست… خود انسان نمی‌فهمد که چرا به این راه می‌رود، خیال می‌کند خودش می‌رود، اما یک زنجیر نامرئی است، عشقِ امام زمان ارواحنا فداه طوری است که طلبه را کشانده است و خودش هم نمی‌فهمد چطور طلبه شده است. وقتی کسی به جبهه می‌رود خودش هم نمی‌داند چرا اینقدر علاقه دارد به جبهه برود، آنجا که نقل و نبات نمی‌پاشند، آنجا می‌رود و تیر می‌خورد، احیاناً قطع نخاع می‌شود، فلج می‌شود، جانباز می‌شود، نابینا می‌شود، اسیر می‌شود، کشته می‌شود.

مگر این‌ها را در این هشت سال نمی‌دانستند؟ چطور سر از پا نمی‌شناختند و اینطور عاشق جبهه بودند؟ این‌ها خودشان نبودند، «عَرَّفَهَا لَهُمْ»، این یک جذبه است که آن‌ها را می‌برد، خودش توجّه ندارد، دلش دیده است که یک چیزی است که الآن حجاب جان نمی‌گذارد آن دیده‌ی دلش را ببیند، خدای متعال می‌فرماید: «عَرَّفَهَا لَهُمْ».

مقام شهید بهشتی رضوان الله تعالی علیه

مرحوم شهید بهشتی اعلی الله مقامه الشّریف که استاد ما بودند، مدیر ما بودند، سرپرست ما بودند، مربّی ما بودند، هادی ما بودند، رضوان خدا بر او باد، همیشه در خط خدا بود، همیشه آماده بود، همیشه کارهای او برای رضای خدا بود، در کار خود اخلاص داشت، همه‌ی کارهای او رنگ خدا داشت، آقای بهشتی بوی خدا می‌داد، خوی ائمه علیهم السلام را داشت، خوش‌اخلاقی، حلم، بردباری، آقای بهشتی بی‌نظیر بود، آقای بهشتی مرنج و مرنجان بود، والله اینطور بود، مرنج و مرنجان بود، خیلی سعه صدر داشت، خیلی بزرگ بود، حلم الهی در وجود او بود، ظرفیت ائمه علیهم السلام در وجود نازنین آقای بهشتی بود، آقای بهشتی در خط بود.

ولی بعد از شهادت شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه در یک جمعی به آقای معممین گفته بود که رفقا! خودتان را برای شهادت آماده کنید، عالِم‌کشی شروع شد و ادامه پیدا می‌کند، خودش هم از آن تاریخ به بعد همیشه با غسل بیرون می‌آمد، شهید بزرگوار ما آیت الله بهشتی برای شهادت آماده بود.

ان شاء الله گاهی از ما بخواهید حالات آقای بهشتی را برای شما بگوییم و خودتان هم مطالعه کنید، این‌ها سراسر درس است، الگوی در تراز نظام اسلامی بود، هم در مدیریت، هم در معلمی، هم در تدریس، هم در محبّت، هم در تربیت، هم در ساختارسازی، هم در سازماندهی، هم در کادرپروری فوق العاده بود و دشمن بیش از ما ایشان را شناسایی کرده بود، اول شخصیت ایشان را ترور کردند و جَو را بر علیه ایشان قرار دادند، مانند جدّشان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، شهادت ایشان او را زنده کرد، وگرنه کسی به آقای بهشتی اقبال نداشت، آقای بهشتی مانند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مظلوم شده بود، ولی خدای متعال خواسته بود که انقلاب را با خون او بیمه و تثبیت کند و دل‌ها را آگاه کند و منافقین و لیبرال‌ها را رسوا کند، و این خون خونِ عجیبی بود، با همه‌ی خون‌ها تفاوت داشت.

روضه و توسّل به حضرت جوادالأئمه صلوات الله علیه

چند جمله‌ای به نیّت نثار به روح بلند آیت الله شهید بهشتی برای شما روضه بخوانیم، در آستانه‌ی شهادت حضرت جوادالأئمه هستیم، دل‌های خود را به کاظمین ببریم و خودمان را در کنار قبر شریف حضرت جواد علیه السلام ببینیم، خودمان را زیر قبّه ببینیم.

حضرت جواد علیه السلام مبتلا به غربت بودند، مبتلا به همسر ناجنس بودند که او را مأمور کردند این امام جوان ما را در جوانی به قتل برساند، امام جواد علیه السلام را خیلی مظلومانه شهید کردند.

خدا کند بعضی از حرف‌ها درست نباشد، کسی که سَم به خوردِ حضرت داد… مایع بدنِ آدم مسموم تمام می‌شود، باید زود به زود به او آب بدهند، انسان مسموم عطش پیدا می‌کند، امام جواد علیه السلام مسموم بودند، تشنه بودند، ولی در به روی حضرت بسته بود، محرمی در کنار حضرت نبود، کسی به داد حضرت نرسید که به حضرت آب بدهد، می‌گویند این زن نانجیب علاوه بر اینکه درِ حجره را بست، برای اینکه صدای «العطش» را نشنوند، به این کنیزها دستور داد برقصند و کف بزنند تا کسی صدای غریبانه‌ی این مظلوم را نشنود…

سه بدن در میان معصومین سه شبانه روز دفن نشدند، یکی بدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بود که سلیمان دستور داد مردم برای وداع با امام جمع شوند، یکی بدن حضرت جوادالائمه بود، جسم مبارک حضرت را بعد از شهادت به پشت بام بردند و زیر آفتاب قرار دادند که این آفتاب بتابد و رنگ بدن عوض شود…

آن‌ها فکر نمی‌کردند بدن امام متفاوت است، بنا داشتند که برای حضرت یک کسری بوجود بیاورند، اما بعد از سه روز دیدند پرندگانی پر گشودند و سایه به این بدن انداختند و بدن بوی عطر بهشتی می‌دهد…

اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

«مُلْقاً ثَلاثاً بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَن»… بعد از سه روز امام زین العابدین صلوات الله علیه آمدند و دیدند بنی اسد سرگردان هستند… پرسیدند: چرا برای دفن نمی‌روید؟ عرض کردند: بدن‌ها علامتی ندارد، بدن‌ها سر ندارند، ما این‌ها را نمی‌شناسیم… حضرت فرمودند: من همه را می‌شناسم، بیایید خودم…

ابدان مطهّر را جمع کردند، ولی وقتی به بدن نازنین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسیدند فرمودند: بنی اسد! بروید و قطعه‌ای بوریا بیاورید… کفن برای زمانی است که بدنی مانده باشد، اما بدنی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمانده بود… بدن مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زیرِ سُمِ اسب‌ها خرد شده بود… این بود که حضرت کفن نخواستند و قطعه‌ای حصیر خواستند… وقتی از اینجا فارغ شدند فرمودند: یک بدن دیگر هم مانده است، پرسیدند: آن کدام بدن است؟ حضرت فرمودند: کنار نهر علقمه بدن نازنین عموی من حضرت اباالفضل العباس علیه السلام مانده است…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم.

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین.

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الحُسَین وَبِمَولَانَا جَوادُالأئِمَّه وَ بِبَابَ الحَوَائِجِ إلَی الله أباالفَضلِ العَبّاس یا الله…

خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مظلومیت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و تقرّب آل الله قسم می‌دهیم به همین زودی‌ها لباس ظهور بر قامت امام زمان ارواحنا فداه بپوشان.

خدایا! در امر ظهور تعجیل بفرما.

خدایا! امر ظهور را تسهیل بفرما.

خدایا! ما را در یاری حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تثبیت بفرما.

خدایا! این جوان‌های عزیز ما را علمداران دین قرار بده.

خدایا! تو را به نور معرفت و محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قسم می‌دهیم جان‌های ما را نورانی و روشن بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام و آبروی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قسم می‌دهیم آبروی ما را در دنیا و آخرت نبر.

خدایا! آن‌هایی که به ما رحم نمی‌کنند را بر ما مسلّط نفرما.

خدایا! گناهان ما را به ائمه اطهار علیهم السلام ببخش و بیامرز.

خدایا! والدین و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریض‌های سفارش‌شده و مورد نظر را شفای کامل عنایت بفرما.

خدایا! نعمت‌هایی که به ما داده‌ای از ما نگیر.

خدایا! توفیق شکر نعمت به ما مرحمت بفرما.

خدایا! سایه همه‌ی خوبانمان را، خصوصاً رهبر خوبمان را با اقتدار و عزّت مستدام بفرما.

خدایا! امام، شهدا، گذشتگان را بر سر سفره حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متنعّم و بهره‌ای از ثواب این مجالس عاید ارواح پاکشان بفرما.

غفرالله لنا و لکم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه محمد، آیات ۴ تا ۶ (فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِـحُ بَالَهُمْ * وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُ)

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۰۶ (مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

[۴] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸ (الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)

[۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۳۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ۚ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا)

[۶] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ)

[۸] تفسیر نور الثقلین ، جلد ۳ ، صفحه ۲۲۶ (فِی تَفْسِیرِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ : قَوْلُهُ: «وَ قٰالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّٰى تَفْجُرَ لَنٰا مِنَ اَلْأَرْضِ یَنْبُوعاً»  فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی عَبْدِ اَللَّهِ اِبْنِ أَبِی أُمَیَّهَ أَخِی أُمِّ سَلَمَهَ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهَا، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا لِرَسُولِ اَللَّهِ بِمَکَّهَ قَبْلَ اَلْهِجْرَهِ ، فَلَمَّا خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى فَتْحِ مَکَّهَ اِسْتَقْبَلَهُ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّهَ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ وَ لَمْ یُجِبْهُ بِشَیْءٍ وَ کَانَتْ أُخْتُهُ أُمُّ سَلَمَهَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَدَخَلَ إِلَیْهَا فَقَالَ: یَا أُخْتِی إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَدْ قَبِلَ إِسْلاَمَ اَلنَّاسِ کُلِّهِمْ وَ رَدَّ عَلَیَّ إِسْلاَمِی، فَلَیْسَ یَقْبَلُنِی کَمَا قَبِلَ غَیْرِی؟ فَلَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَتْ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ سَعِدَ بِکَ جَمِیعُ اَلنَّاسِ إِلاَّ أَخِى مِنْ بَیْنِ قُرَیْشٍ وَ اَلْعَرَبِ ، رَدَدْتَ إِسْلاَمَهُ وَ قَبِلْتَ إِسْلاَمَ اَلنَّاسِ کُلِّهِمْ إِلاَّ أَخِى؟ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : یَا أُمَّ سَلَمَهَ إِنَّ أَخَاکَ کَذَّبَنِی تَکْذِیباً لَمْ یُکَذِّبْنِی أَحَدٌ مِنَ اَلنَّاسِ، هُوَ اَلَّذِی قَالَ: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّٰى تَفْجُرَ لَنٰا مِنَ اَلْأَرْضِ یَنْبُوعاً `أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ اَلْأَنْهٰارَ خِلاٰلَهٰا تَفْجِیراً `أَوْ تُسْقِطَ اَلسَّمٰاءَ کَمٰا زَعَمْتَ عَلَیْنٰا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِکَهِ قَبِیلاً `أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقىٰ فِی اَلسَّمٰاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّٰى تُنَزِّلَ عَلَیْنٰا کِتٰاباً نَقْرَؤُهُ»  قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ لَمْ تَقُلْ إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ یَجُبُّ مَا قَبْلَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقَبِلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِسْلاَمَهُ.)

[۹] الأصول السته عشر (ط – دار الحدیث)، صفحه ۱۵۰ (عَنْ أَبِی حَمْزَهَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ النَّاسَ فِی حِجَّهِ الْوَدَاعِ، فَقَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ- وَ اللَّهِ- مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ‏ مِنَ‏ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ، وَ مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ، وَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِینَ قَدْ نَفَثَ‏ فِی رُوعِی أَنَّهُ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا، فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ ، وَ أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، وَ لَا یَحْمِلَنَّ أَحَدَکُمُ اسْتِبْطَاءُ شَیْ‏ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ یَطْلُبَهُ بِغَیْرِ حَقٍّ، فَإِنَّهُ لَا یُدْرَکُ شَیْ‏ءٌ مِمَّا عِنْدَ اللَّهِ‏ إِلَّا بِطَاعَتِهِ.)

[۱۰] الکافی ، جلد ۸ ، صفحه ۱۷۷ (سَهْلٌ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلنَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّهِ فَمَنْ کَانَ لَهُ فِی اَلْجَاهِلِیَّهِ أَصْلٌ فَلَهُ فِی اَلْإِسْلاَمِ أَصْلٌ .)

[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۳ (تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ)

[۱۲] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۳۴۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى یَقْتُلَ اَلرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ.)

[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۰ (وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَهً ۚ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا)

[۱۴] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۰ (إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا)

[۱۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۴۶

[۱۶] عیون أخبار الرضا علیه السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۲۵۹ (حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ تَاتَانَهَ وَ اَلْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ اَلْمُکَتِّبُ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَکِّلِ وَ عَلِیُّ بْنُ هِبَهِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقُ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : یُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَهٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فَأَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّهَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْکَبَائِرِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَهِ شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَجْرَ سَبْعِینَ أَلْفَ شَهِیدٍ مِمَّنِ اُسْتُشْهِدَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى حَقِیقَهٍ)