روز دوشنبه مورخ ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ».[۲]
این مناسبتها را به محضر مبارک سیّد و مولا و امیدم امام زمان ارواحنا فداه و به شما خوبان و مؤمنان و سنگرنشینان و چشم به راهان تسلیت عرض میکنم.
نکاتی در مورد حضرت حمزه سلام الله علیه و حضرت جعفر بن ابیطالب سلام الله علیها
در ارتباط با حضرت حمزه سلام الله علیه، مطالبی که در روایات آمده است، مطالبی که در زیارتنامهی ایشان آمده است، حکایت از عصمت این بزرگوار، ظرفیت ولایی این بزرگوار و عظمت فوق عقول معمولی برای درک این بزرگوار دارد.
هم در مورد حضرت جعفر بن ابیطالب علیه السلام و هم در مورد حضرت حمزه سیّدالشهدا از منظر روایات و نوع برخورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، نشان میدهد که افق نور اینها واحد بوده است و در ارتقاء به قلّهی کمال که همان قرب به پروردگار متعال است، اینها در یک افق به مقام رفیع رسیدهاند.
روایتی مرحوم محدّث قمی اعلی الله مقامه الشّریف در کتاب شریف «سفینه البحار»، در باب «جعفر» نقل میکند که وجود نازنین امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرمایند که در روز قیامت اولین پیغمبری که به محضر خداوند متعال مشرّف میشود و در مورد رسالت خود مورد سؤال قرار میگیرد حضرت نوح علیه السلام است. آنچه از وظایف خود عمل کرده است، کارنامهی خود را به محضر خدای متعال عرضه میدارد و خدای متعال از او شاهد میخواهد، عرضه میدارد شاهد من حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم است که سالار همهی پیامبران است. مأذون میشود که به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برسد و کارنامهی خود را به امضای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برساند. وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت نوح علیه السلام میفرمایند که حضرت جعفر علیه السلام و حضرت حمزه علیه السلام شاهد بر پروندهی شما و همهی انبیاء علیهم السلام هستند.
این نشانِ ظرفیتِ وجودی و ولایت علی الاطلاق حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام بر فراز همهی انبیاء علیهم السلام سعه وجودی و اشراف دارند، شاهدی که در روز قیامت شهادت میدهد باید با او بوده باشد تا بتواند شهادت بدهد، معلوم میشود که وجودِ نوریِ این بزرگواران سابق بر پیامبران است و ذیل وجود پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند و حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام کارنامهی همهی انبیاء علیهم السلام را امضاء میکنند و شهادت میدهند.
میپرسند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چطور؟ جواب میفرمایند: مقام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه افضل است، قابل مقایسه با حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام هم نیست.
در این آیه کریمهای که به محضر شما تلاوت کردم، «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».
در روایت دارد شأن نزول این آیه جنگ احد است، در جنگ احد جناب حمزه علیه السلام و هفتاد سنگرنشین و مجاهد از بهترین یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مقام شهادت نائل شدند، که در روایت داریم «ما مِنْ یَوْمٍ اَشَدُّ عَلی رَسولِ اللهِ صَلّی اللهِ عَلَیه وَ آلهِ وَ سَلَّمْ مِنْ یَوْمٍ اُحُدٍ»،[۳] هیچ روزی مانند روز احد برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخت نبود، چون روز احد عموی خود را که شیر خدا بود، شیر رسول الله بود، آن روز این شیر بیشهی شجاعت و این قهرمان یکّهتازِ عرصههای دفاع از حریم قرآن و پیامبر میغرّید و دشمنان را از مسیر نشر اسلام برمیداشت، و داغ چنین علمدار و پرچمدار نقشآفرین بیبدیل که هیچ کسی جای او را پُر نکرد بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشست، و بعد از شهادت این عزیزان وجود مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با جراحات کثیرهای که بر بدن مبارک ایشان نشسته بود، با حال گریه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرضه داشتند: یا رسول الله! شما به من هم وعدهی شهادت دادید! چرا من شهید نشدم؟ این آیه نازل شد: «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».
مراد از این «رجال» حضرت حمزه علیه السلام و شهدای احد هستند، اینها مردانی بودند که قرآن کریم مردانگیشان را در تاریخ برجسته کرده است، اینها تعهّد و پیمان جان و خون با خدای متعال بسته بودند و به پیمان خودشان وفا کردند و خدای متعال خلعت شهادت را به تن اینها روا دید و با این لباس شهادت و چهرهی خونین به لقای خدا رسیدند.
«وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»، اما گروهی از این مردان چشم به راه منتظر شهادت بودند، که آن «وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند.
در آیه مبارکه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»[۴] و بعد «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ».[۵]
وجود نازنین حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنی روحی فداه و سلام الله علیه از امام جواد علیه السلام و ایشان از اجداد خود، از امام باقر علیه السلام، و او از اجداد خود و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حدیث نقل میکنند که پرسیدند این «بیوت» که قرآن کریم فرموده است «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»… بعضی از بزرگان ما در مسیر سیر و سلوک اذکاری را که یک سالک الی الله به آن اذکار ملتزم است، میگویند اذن لازم است، استاد لازم است، اذن استاد لازم است، و به این آیه استشهاد میکنند که «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا»، ذکر از هر جایی بالا نمیرود، شما اگر بخواهید به مسافرت مکه و مشهد بروید و بخواهید پرواز کنید، نمیتوانید از خانهی خودتان پرواز کنید، پرواز به فرودگاه نیاز دارد. این سعود و این نزول برای رسیدن به مقصد از همه جا عملی نیست، پرواز دل هم همینطور است، اگر کسی بخواهد دل او عرشی بشود و ذکر او بالا برود، ذکر بدون ذاکر بالا نمیرود، ذکر کار دل است، دل صعود دارد، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»،[۶] جان پاک صعود دارد، عروج دارد، معراج دارد، اما معراج از همه جا عملی نیست، باید به فرودگاه رفت و دل را به آنجا فرستاد، این براق از آنجا حرکت میکند و مأذون است که از آنجا اوج بگیرد و به جانان و به مقصد اعلی نائل بشود.
از امام علیه السلام سؤال میکند که این بیوت چه بیوتی است؟ میفرمایند که «بیتُ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلّم وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَه»، خیلی عجیب است! اینها کسانی هستند که فقط خودشان نرسیدهاند، اگر کسی میخواهد در مسیر قرب الهی، شهپر ایمان و تقوا و عشق او را بالا ببرد باید به حقیقت حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام متّصل بشود، این جزو آن فرودگاهها و پایگاههای پرواز به سوی خدای متعال است.
برای من این احادیث محیّرالعقول است، هم مقامی دارد که او باید شاهدِ کارنامهی انبیاء علیهم السلام باشد، هم هر کسی در عالم میخواهد با ذکر پرواز کند، آن بیوتی که مجاز است به او وصل بشود تا ذکر او بالا برود، یکی از آنها حضرت حمزه علیه السلام و یکی هم حضرت جعفر بن ابیطالب علیه السلام.
در ادامه میفرماید: «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ».
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
آنها اینجا هم در بهشت هستند، نه اینکه با مرگشان وارد بهشت میشوند، بهشت آنها ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، بهشت آنها محبّتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، اینها خیلی بالاتر از بهشت بَرین است و اینها در اینجا وارد آن بهشت شدهاند و بهشت را احساس میکنند، بهشت را مییابند.
«رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ». این از یک مقامی حکایت میکند که سالکین الی الله آن مقام را مقام جمعالجمع میگویند و این تخلّق به اخلاق الله است، خدای متعال کسی است که «لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»،[۷] این مقام جمع الجمعی است، میلیاردها مخلوق همه تسبیح خدا میگویند، «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ»،[۸] «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»،[۹] ذرّات خاک مشغول تسبیح و ذکر خدای متعال هستند، اجرام کیهانی در افلاک مشغول ذکر خدای متعال هستند، همخوانی دارند، پرندگان در جَوّ ذکر خدا میگویند، ماهیان در دریا ذکر خدا میگویند، ملائکه در ملأ اعلی ذکر خدا میگویند، اولیای الهی در همهی عوالم احاطه دارند و ذکر خدا میگویند و اولیاءالله همهی ذاکرین را امامت میکنند. در مورد حضرت داوود علیه السلام داریم: «جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ»،[۱۰] کوهها با حضرت داوود علیه السلام همخوانی میکردند، وقتی حضرت داوود علیه السلام ذکر خدا میگفت و تسبیح میگفت کوهها و پرندگان با او همراهی میکردند، به داوود نبی اقتدا میکردند و با ذکر او ذکر خدا میگفتند.
تمامی اینها در تمام عرصههای عوالم که بیکرانِ در بیکران است ذکر میگویند، خدای متعال همه را یکجا میشنود. اینطور نیست که ذکر یک نفر مانع از شنیدن ذکر دیگری بشود، این همه… «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»،[۱۱] تمام موجودات آسمانی و موجودات زمینی، همه فقر الی الله هستند و هر کدام نیاز خاص خود را مطرح میکند و مرتّب از خدا وجود میگیرد، سائل الی الله است، خدای متعال هم «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» مدام عطا میکند.
اما برآورده کردن نیاز یک موجود که خدای متعال را از نیاز موجود دیگر بازنمیدارد، خدای متعال جواب همه را میدهد.
این مقام مقامِ جمع الجمعی است که هیچ چیزی مانع چیز دیگری در مورد خدای متعال نمیشود.
آن کسی که تجلّیِ خدای متعال شده است، جلوهی خدای متعال شده است، او هم همین رنگ خدا را میگیرد.
یکی از کسانی که مطلقا رنگ خدای متعال را دارد حضرت حمزه علیه السلام است، «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ».
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که در عالم رؤیا دیدم عمویم حمزه با پسرعمویم جعفر متنعّم به نعمتهای الهی هستند، وقتی میوهای برایشان میآید، در عین آنکه آن میوه است میوههای دیگر هم هست، میبینم که یک میوه فقط یک میوه نیست بلکه همهی میوههاست. هر دو باهم مورد پذیرایی خدای متعال بودند، من به آنها گفتم: پدرم و مادرم به قربان شما!…
توجّه کنید که چه کسی به چه کسی چه مطلبی میگوید! اشرف خلایق، خاتم رسل، رحمه للعالمین، اولُ ما خلق، اینها چه کسانی هستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به اینها اینطور میگوید؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: من به عمویم حمزه و به پسرعمویم جعفر گفتم: پدرم و مادرم به قربان شما! شما که به آن عالم پرواز کردهاید چه عملی در آنجا و در آن بازار بالاترین قیمت را داشته است؟ چه چیزی آن بازار را برای شما پُررونق کرد؟ آنها گفتند: پدر و مادر ما و همهی خلایق به قربان شما یا رسول الله! آنجا عملی که خیلی خریدار دارد و در محضر پروردگار متعال مقبول است، یکی آب دادن به تشنگان است، اینکه انسان جگر سوختهای را سیراب کند… کسی عطش دیدار امام زمان ارواحنا فداه دارد، کسی تشنهی لقاء خدای متعال است، کسی تشنهی شهادت است، کسی تشنهی نماز شب است، کسی تشنهی یک نماز باحال است، کسی تشنهی یک «یا الله» باحال در عمر خود است، عطش تنها عطش ظاهری نیست، چشمهی محبّت، خیلیها تشنهی یک لحظه دیدارِ امام زمان ارواحنا فداه هستند، «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»،[۱۲] حبیب من! به این بندگان من بگو، به این امّت خودت بگو این آبی که در دسترس شماست، اگر خدای متعال این را پایین بکشد و از دسترس شما خارج بشود، چه کسی به شما تشنگان آب میدهد؟ روایت میگوید این آب گوارا وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه است که الآن در دسترس شما نیست… یکی از چیزهایی که در بهشت خیلی مایه رونق بهشتی میشود این است که تشنگان را سیراب کنی؛ دوم کثرت صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است؛ سوم هم ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است.
این خیلی مسئله است، هم این معاشقه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با حضرت حمزه سلام الله علیه و حضرت جعفر بن ابیطالب علیه السلام، و هم از حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام، گویا از یک پیامبر اولوالعزم برای امّت خود سوغاتی آورده است، از آنها میپرسند و به ما میفرمایند که ما هم در زندگی خود به آنها عمل کنیم. این خیلی مقام است، این بزرگواران آدمهای عادی نیستند، حجّت خدا هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان نقل از حجت از حجج بالغه پروردگار متعال مطلب نقل میکنند و نسخه میدهند، آنها طبیب نفوس بشریت هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از آنها برای ما مطلب نقل میکنند.
من نمیدانم که آیا ما میتوانیم این عظمت را ارزیابی کنیم که حضرت حمزه علیه السلام کجا هستند و چه جایگاه و رتبه و منزلتی دارد.
نکاتی در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
اما حضرت عبدالعظیم حسنی روحی فداه؛ چند نکته در مورد ایشان به محضر شما عرض میکنم، یکی تعبیر امام هادی علیه الصلاه و السلام در مورد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام است که فرمودند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً».[۱۳] این عجب مقامی است! این بزرگواران چه کسانی هستند؟ در کجا زندگی کردهاند؟
ایشان که امام یا پیغمبر نبودهاند، ولی امام هادی علیه السلام میفرمایند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»! تو حقّاً ولیّ ما هستی!
اینکه امام زمانِ کسی او را اینطور قبول داشته باشد و او را ولیّ خودش کند، با تأکید به اینکه تو حقّاً ولیّ ما هستی!
دوّم مقام علمی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، مقام فقاهت او، مقام اجتهاد او، مقام مرجعیت او برای علما.
از علمای غیر کسی به محضر امام هادی علیه السلام رسید و مشکلات فقهی داشت و عرضه داشت، وقتی حرف او تمام شد وجود نازنین حضرت امام هادی علیه السلام در ابتدا فرمودند اگر اینطور مشکلات برای شما پیش آمد از عبدالعظیم حسنی در ری سؤال کنید و سلام من را هم به ایشان برسانید.
معلوم میشود که امام او را نه بعنوان یک محدّث، بعنوان یک چشمهی جوشانی که مبنا دارد، میتواند حوادث واقعه را از قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین استنباط کند و احکام الهی را علی ما هو فیه لوح محفوظ بیان کند، خودِ امام معصوم در ابتدا ارجاع میدهند. ایشان چنین شخصیت علمی دارند.
اما مقام نورانیّت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام. مقام نورانیّت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میتواند چیزی بالاتر از این باشد، فرمود: «لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»،[۱۴] زائر کربلا مانند زائر خدای متعال در عرش است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جلوه کامل خدای متعال است، آنوقت این آقا کیست که امام معصوم، حجّت بالغه خدا میفرمایند که اگر عبدالعظیم حسنی علیه السلام را در ری زیارت میکردی گویا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در کربلا زیارت میکردی.
حدیثی هم ان شاء الله برای مراقبه خودمان عرض میکنم.
حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه میفرمایند که من به خدمت امام جواد علیه السلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم: دوست دارم برای من حدیثی از آباء گرامیتان نقل کنید، حضرت فرمودند: پدرم (یعنی حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله علیه) از پدر خود (یعنی حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه) از آباء خود از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل کردند که فرمودند: «بِئْسَ اَلزَّادُ إِلَى اَلْمَعَادِ اَلْعُدْوَانُ عَلَى اَلْعِبَادِ»[۱۵] بدترین توشه در روز قیامت ظلم به بندگان خداست.
ظلم ظلمت است، ظلم فقط برای صدام ملعون نیست، بعضیها در خانه به یکدیگر ظلم میکنند، یکدیگر را تحمّل نمیکنند، بعضیها شریک تجاری خود را مورد ظلم قرار میدهند، بعضیها با سگ خودشان همسایهها و یک محلّه را مورد ظلم قرار میدهند، بعضیها با کشف حجابشان به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظلم میکنند، به دین خدا ظلم میکنند، به شهدا ظلم میکنند. بدترین زادی که در آنجا انسان را گرفتار میکند عدوان و ظلم به بندگان خداست.
حواس ما جمع باشد که با یک غیبت و تهمت و نیش زبان و کاری که مایه ملامت شیعه بشود، مایه ملامت نظام بشود، ما مبتلا به ظلم نشویم که در آنجا بدترین چیزی که بهمراه خودمان بردهایم همین تعدّی به حقوق دیگران است.
روضه و توسّل
مصیبت حضرت حمزه علیه السلام جزو اعظم مصائب برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که هیچ روزی شدیدتر از روز احد برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبود.
وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مدینه به سمت احد حرکت میکردند رو کردند به عموی خودشان حضرت حمزه علیه السلام و فرمودند: به همین زودی از میان ما میروی، چه چیزی با خودت میبری؟ عرضه داشت: من نمیدانم چه چیزی لازم دارم، شما به من عطا کنید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند، توحید و نبوّت را القاء کردند و در وجود او تثبیت کرد و او را به نور تبدیل کرد، ولی حضرت حمزه علیه السلام گریه نمیکردند و فقط گوش میکردند.
در احد هم که رفتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیشانی حضرت حمزه علیه السلام را بوسیدند، بوی شهادت را در حضرت حمزه سلام الله علیه استشمام میکردند، پیشانی حضرت حمزه علیه السلام را بوسید و او را بدرقه کرد.
حضرت حمزه علیه السلام رفتند و دیگر خبری از او نبود.
همانطور که فرزندان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتظر عمو بودند، علاقهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت حمزه علیه السلام هم خیلی زیاد بود، فرمودند: خبری از عموی من نیست. بعضی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی حساس و نگران هستند، رفتند که خبر بیاورند، ولی دیدند بدن نازنین حضرت حمزه علیه السلام بهم ریخته است، آن زن نانجیب بدن را مثله کرد، اعضای بدن را بریده بود، شکم را دریده بود، جگر را بیرون کشیده بود، ابوسفیان لعنت الله علیه با نوک نیزه به دهان حضرت حمزه علیه السلام جسارت میکرد، همان جسارتی که آن حرامزاده با سر مقدّس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میکرد…
بیاد عزیز تازه سفر کردهمان، آقای فاطمینیا در همین محفل روضههای زیبایی میخواند، صاحبدل بود، از میان ما رفت…
وقتی وخیم بودن بدن نازنین حضرت حمزه علیه السلام را میدیدند، حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رعایت میکردند و هیچ چیزی نمیگفتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خودشان طاقت نیاوردند و به صحنه آمدند، وقتی چشمان مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به بدن نازنین حضرت حمزه سلام الله علیه افتاد، نه تنها بر عموی خود گریه میکردند، وقتی به مدینه برگشتند دیدند در خانهها برای شهدا گریه میکنند ولی حسابی برای حضرت حمزه علیه السلام باز نکردهاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «لَکِنَّ حَمْزَهَ لاَ بَوَاکِیَ لَهُ»،[۱۶] عموی من حمزه گریهکن ندارد…
فاطمیّات از مدینه بیرون آمدند، خواهر حضرت حمزه علیه السلام، عمّهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم همراه بود، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند که بانوان برای دیدار شهدا میآیند، حضرت فرمودند: بیایند اما نگذارید صفیّه بیاید، نمیتواند برادر خود را اینطور ببیند.
صفیّه پیام داد: یا رسول الله! اجازه بدهید من هم برادرم را ببینم، به شما اطمینان میدهم که طاقت بیاورم، من را از این شهیدم محروم نکنید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اصرار صفیّه را دیدند و فرمودند: بگذارید بیاید… ولی قبل از اینکه صفیّه بیاید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ردای مبارک خود را برداشتند و روی بدن مجروح حضرت حمزه علیه السلام کشیدند، بدن خیلی رشید بود و عبای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همهی بدن را نپوشاند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند و از گیاهان بیابان آوردند و پای حضرت حمزه علیه السلام را پوشاندند…
اما یا رسول الله! جای شما در کربلا خالی بود… امان از دل حضرت زینب کبری سلام الله علیها…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها به کنار گودی قتلگاه آمدند، گلی گم کردهام میجویم او را… به هر گل میرسم میبویم او را…
رمز اینکه حضرت زینب کبری سلام الله علیها مات و مبهوت بودند و گمشدهی خود را پیدا نمیکردند این بود که گل من یک نشانی در بدن داشت، یکی پیراهن کهنه به تن داشت…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم.
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین.
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یَا قَدِیمَ الإحسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ وَ بِعَمِّ الرَّسُول سَیّدالشُّهَداء أسَدالله حَمزَه وَ بِجَمِیعِ الشُّهَدَاء یا الله…
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! دست ما را از دامان امام زمان ارواحنا فداه کوتاه مگردان.
خدایا! ما را در خدمت حضرت ثابتقدم بدار.
خدایا! پایان عمر ما را با مهر شهادت مزیّن بفرما.
خدایا! سایه پُربرکت رهبر بزرگوارمان را با عزّت و کرامت مستدام بفرما.
خدایا! دست فتنه و آشوب و نفاق را قطع بفرما.
خدایا! توطئهها را خنثی بگردان.
خدایا! امنیّت، استقلال، عزّت، اسلامیّتی که به ما دادی، ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، ولایت فقیه به ما عنایت کردی، خدایا! تو را به خون پاک حضرت حمزه علیه السلام قسم میدهیم برای ما مستدام بدار.
خدایا! نعمت سلامتی و امنیت را از ما زوال نیاور.
خدایا! مریضها، مریض مورد نظر را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! توفیق شکر نعمتها را به ما کَرَم بفرما.
خدایا! گذشتگانمان را غریق بهار رحمتت بفرما.
خدایا! همهی علمای درگذشته، همهی هادیان امّت، اختران آسمان تبلیغ، خصوصاً این عزیزِ خیلی عزیزِ ما، استاد حاج آقای فاطمینیا را با اجداد طاهرینش محشور بفرما.
خدایا! این خلأها را با ظهور امام زمان ارواحنا فداه جبران بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم به حوزههای علمیّه، به سربازان امام زمان ارواحنا فداه نور و برکتی که جبران گذشتگان را کنند مرحمت بفرما.
خدایا! امشب هر کسی هر اضطراری دارد، هر مشکلی دارد، تو را به خمسه طیّبه و عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهم همهی ما را حاجتروا بفرما.
غفرالله لنا و لکم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳ (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا)
[۳] أمالی شیخ صدوق، صفحه ۳۷۴ (قال الامام سجاد علیه السلام: ما مِنْ یَوْمٍ اَشَدُّ عَلی رَسولِ اللهِ صَلّی اللهِ عَلَیه وَ آلهِ وَ سَلَّمْ مِنْ یَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فیهِ عَمُّهُ حَمْزَهٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَ اَسَدُ رَسولِِهِ وَ بَعْدَهُ یَوْمَ مُوْتَهِ قُتِلَ ابْنُ عَمَّهُ جَعفر بنُ ابی طالبٍ. ثُمّ قال علیهِ السّلام : وَ لا یَومِ کَیومِ الْحُسَینِ علیه السلام اَزْدَلَفٍ عَلیهِ ثلاثونَ اَلْفٍ رَجُلٍ یَزْعُمونَ اَنّهمْ مِن هذهِ الْاُمّهٍ کُلُّ یَتَقََرّبُ اِلَی اللهِ عَزّوجلّ بِدَمَهِ وَ هُوَ بِاللهِ یُذَکّرهُمْ فَلا یَتّعِظونَ حَتّی قَتَلوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْواناً …)
[۴] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶
[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷
[۶] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)
[۷] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸ (و من خطبه له (علیه السلام) فی الشهاده و التقوى. و قیل: إنه خَطَبَها بعد مقتل عثمان فی أول خلافته: اللّه و رسولُه: لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لَا یُغَیِّرُهُ زَمَانٌ وَ لَا یَحْوِیهِ مَکَانٌ وَ لَا یَصِفُهُ لِسَانٌ. لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِی الرِّیحِ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِیبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِیلُ الذَّرِّ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاءِ. یَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِیَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ. وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَیْرَ مَعْدُولٍ بِهِ وَ لَا مَشْکُوکٍ فِیهِ وَ لَا مَکْفُورٍ دِینُهُ وَ لَا مَجْحُودٍ تَکْوِینُهُ، شَهَادَهَ مَنْ صَدَقَتْ نِیَّتُهُ وَ صَفَتْ دِخْلَتُهُ وَ خَلَصَ یَقِینُهُ وَ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ کَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِکَرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَهُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى.)
[۸] سوره مبارکه صف، آیه ۱ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
[۹] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴ (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)
[۱۰] سوره مبارکه سبأ، آیه ۱۰ (وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ)
[۱۱] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۹ (یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ)
[۱۲] سوره مبارکه ملک، آیه ۳۰
[۱۳] التوحید ، جلد ۱ ، صفحه ۸۱ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ اَلدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْوَرَّاقُ قَالاَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ اَلصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَیْدُ اَللَّهِ بْنُ مُوسَى اَلرُّویَانِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ لِی مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَإِنْ کَانَ مَرْضِیّاً أَثْبُتُ عَلَیْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ خَارِجٌ عَنِ اَلْحَدَّیْنِ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ وَ حَدِّ اَلتَّشْبِیهِ وَ إِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَهٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَالِکُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِیِّینَ فَلاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِیفَهَ وَ وَلِیَّ اَلْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ – أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلاَیَ فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مِنْ بَعْدِی اَلْحَسَنُ اِبْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا مَوْلاَیَ قَالَ لِأَنَّهُ لاَ یُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَهُ اَللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُمْ مَعْصِیَهُ اَللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ اَلْمُسَاءَلَهَ فِی اَلْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلْجَنَّهَ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلنَّارَ حَقٌّ وَ اَلصِّرَاطَ حَقٌّ وَ اَلْمِیزَانَ حَقٌّ – وَ أَنَّ اَلسّٰاعَهَ آتِیَهٌ لاٰ رَیْبَ فِیهٰا وَ أَنَّ اَللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی اَلْقُبُورِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَهَ بَعْدَ اَلْوَلاَیَهِ اَلصَّلاَهُ وَ اَلزَّکَاهُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثّٰابِتِ فِی اَلْحَیٰاهِ اَلدُّنْیٰا وَ فِی اَلْآخِرَهِ .)
[۱۴] کامل الزیارات ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۴ (حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارِ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ اَلرَّیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .)
[۱۵] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۴۴۶ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ اَلصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَیْدُ اَللَّهِ بْنُ [مُوسَى] اَلرُّویَانِیُّ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ عَنْ آبَائِکَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ لاَ یَزَالُ اَلنَّاسُ بِخَیْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اِسْتَوَوْا هَلَکُوا قَالَ قُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا اَلنَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاَقَهِ اَلْوَجْهِ وَ حُسْنِ اَللِّقَاءِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا اَلنَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلاَقِکُمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ عَتَبَ عَلَى اَلزَّمَانِ طَالَتْ مَعْتَبَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مُجَالَسَهُ اَلْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ اَلظَّنِّ بِالْأَخْیَارِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِئْسَ اَلزَّادُ إِلَى اَلْمَعَادِ اَلْعُدْوَانُ عَلَى اَلْعِبَادِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قِیمَهُ کُلِّ اِمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا هَلَکَ اِمْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلتَّدْبِیرُ قَبْلَ اَلْعَمَلِ یُؤْمِنُکَ مِنَ اَلنَّدَمِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ وَثِقَ بِالزَّمَانِ صُرِعَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خَاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اِسْتَغْنَى بِرَأْیِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قِلَّهُ اَلْعِیَالِ أَحَدُ اَلْیَسَارَیْنِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ دَخَلَهُ اَلْعُجْبُ هَلَکَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ رَضِیَ بِالْعَافِیَهِ مِمَّنْ دُونَهُ رُزِقَ اَلسَّلاَمَهَ مِمَّنْ فَوْقَهُ قَالَ فَقُلْتُ حَسْبِی .)
[۱۶] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه ، جلد ۳ ، صفحه ۲۴۱ (وَ فِی کِتَابِ إِکْمَالِ اَلدِّینِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ ظَرِیفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: مَاتَتِ اِبْنَهٌ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَنَاحَ عَلَیْهَا سَنَهً ثُمَّ مَاتَ لَهُ وَلَدٌ آخَرُ فَنَاحَ عَلَیْهِ سَنَهً ثُمَّ مَاتَ إِسْمَاعِیلُ فَجَزِعَ عَلَیْهِ جَزَعاً شَدِیداً فَقَطَعَ اَلنَّوْحَ قَالَ فَقِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَ یُنَاحُ فِی دَارِکَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ لَمَّا مَاتَ حَمْزَهُ ، لَکِنَّ حَمْزَهَ لاَ بَوَاکِیَ لَهُ .)
پاسخ دهید