روز دوشنبه مورخ ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۰، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدمه
حلول ایام الله دهه فجر را به محضر مبارک امام زمان ارواحنا فداه و به شما عزیزان تهنیت و تبریک عرض میکنم.
چون مانند فردا، خاطره بازگشت پیروزمندانه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، بزرگ مرجع و زعیم عالم تشیّع و رهبر مستضعفان عالم، بزرگ بتشکن دوران، استکبارستیز برجستهی تاریخ، فقیه، فیلسوف، محقق، مصنّف، مدرّس، خطیب، مزکّیِ نفوس، صاحب تهجّد و گریههای سحر، عبد صالح خدا، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هست، امشب دو نکته از مبحث شرح صدر هفتههای گذشتهمان تقدیم محضر میشود و بخش دیگر صحبتهایمان آموزههایی است که ما از شخصیت و روش و رفتار امام خمینی رضوان الله تعالی علیه میتوانیم ذخیره زندگی طیّبه و ابدیت خودمان داشته باشیم.
«شرح صدر» چیست؟
از امام باقر علیه السلام سؤال شد که شرح صدر چیست؟ فرمودند: شرح صدر این است که خدای متعال نوری در دل بندهی خودش قرار میدهد، این دل نورانی نسبت به آنچه که حق است (به تعبیر من) بصیر میشود.
در حدیث دیگری پرسیدند که شرح صدر چیست؟ فرمودند: «اَلْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ»،[۲] اگر کسی بخواهد بداند که خدای متعال به او نعمت شرح صدر داده است که نتیجهی شرح صدر «تضمین هدایت الهی» است، «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ»،[۳] شرط هدایت برای تسلیم بودن در برابر خدای متعال، مسلم بودن، این است که دارای شرح صدر باشیم، اگر سینهی کسی گشاده نباشد، روح او انبساط پیدا نکرده باشد، جان او از قفس تنگ و ظلمانی غرایز و تعلّقات نفسی آزاد نشده باشد، هدایت اسلام نصیب او نخواهد شد.
بنابراین شرح صدر مهمترین مسئله است و قیمتی است و انسان باید به دنبال تحصیل شرح صدر برود و از خدای متعال بخواهد، و اعمال و رفتاری که باعث شود خدای متعال به انسان شرح صدر بدهد، آنها را رعایت کند تا درِ دل او باز شود، تا زمانی که دل قفل است و بسته است چیزی وارد دل نمیشود، انفتاح، این فتح دل از همهی فتوحات در جنگهای سخت و در جنگهای نرمی که گاهی انسان دیگران را متحول میکند، از همهی اینها باارزشتر و مهمتر این است که انسان قفل دل خود را باز کند، و این دل برای نور نبی مکرّم اسلام، نور توحید، نور ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و موحدان و مصلحان و انبیاء و شهدا و صدیقین پذیرش داشته باشد.
وقتی مؤمن مؤمن را میبیند یک احساس راحتی میکند، چرا؟ برای اینکه دل باز است و او نفوذ میکند و به دل او میرود. ولی وقتی مؤمن نباشد دیدنِ مؤمن برای او سخت است، میبینید تلویزیون را روشن میکند، همینکه صحبتهای یکی از بزرگان دین مطرح بشود زود تلویزیون را خاموش میکند، نسبت به بازی و بازیگر و امور دیگری که عمر او را ضایع میکند خیلی کشیده میشود و کشش دارد، ولی اگر تفسیر قرآن و درس اخلاق و عبور عبرتآمیز و بحث شهدا باشد حوصله ندارد و زود خاموش میکند، این دل قفل است، باید این دل را قفل کرد.
نامِ باز شدنِ قفل دل «شرح صدر» است، که روزنهای از عالم عرش به این دل باز بشود و فیوضاتِ الهی که تعطیلبردار نیست، او هم سهم خودش را بگیرد. علامتِ این امر چیست؟
حضرت امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند که شرح صدر مساوی است با «اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ»، شما که در بستر دنیا هستید، در دنیا میغلتید، در پول، شهوت، تنبلی، گریز از مسئولیت، بیتفاوتی، بیهودهگرایی، در این بستر مدام از این پهلو به آن پهلو میشوید، هر وقت توانستیم خودمان را از بستر دنیا بیرون بکشیم، یک عالم دیگری غیر از عالم دنیا وجود دارد، همه چیز که دنیا نیست، خدایی هست، پیغمبر تشریف دارد، امام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مظهر «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۴] هستند، سفرهی عالم امکان به دست بانویی مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پهن شده است و با دست ایشان جمع میشود، ما فرشته داریم، ما ملائکهی حسنات داریم، ملائکهی کتاب سیئات داریم، جناب ملک الموت هر روز پنج مرتبه به ما سر میزند، به کوری چشم کسانی که چشم مادی دارند تا زمانی که ما هستیم ملک رزق، رزق ما را در اختیار دارد، خدای متعال در رابطه با مسئلهی باران میفرماید: «أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَیِّتٍ»،[۵] ما این ابرها را به آن منطقهای که مرده بود و خشکسالی بود سوق دادیم و آنجا را زنده کردیم، بعد هم اینکه ما ابرها را باردار میکنیم، تلقیح میشود، ابرهای ماده رحم دارند، ما تلقیح میکنیم، بعد هم زایمانشان این باران است، زایمان همهی موجودات یکجاست، ولی ما این زایمان ابرها را آبپاشی قرار دادهایم، در اختیار خودمان است، هر کجا که خواستیم باران میبارد، هر کجا که نخواستیم نمیبارد.
اما خیلی از کسانی که ادّعای مسلمانی هم دارند، مخصوصاً در این جهات سکولار هستند، سهمی برای خدای متعال قائل نیستند.
ما در روایات داریم ملائکهی رزق، ملائکهی علم، ملکی که انسان را متذکّر میشود که انسان برای نماز بیاید، انسان را برای نماز شب بیدار میکند، ما هیچ توجّهی به اینها نداریم، چرا؟ برای اینکه در بستر دنیا غلت میخوریم، جوان است و الآن به دنبال این است که زن ندارد و فردا زن بگیرد، خوابهای بد میبیند و همهی فکر او در آنجاست، زن میگیرد، حال به دنبال خانه است، مدام دغدغه دارد که چطور درآمد خود را به آخر ماه برسانم، بعد هم به فکر ریاست و موقعیت است، بعد هم حرص میآید، هرچه سن انسان بالا برود حرص انسان برای جمع کردن ثروت بیشتر میشود، عمری ندارد ولی سیر نمیشود.
در آیه کریمه سوره مبارکه حدید دارد: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»،[۶] که مرحوم شیخ بهائی اعلی الله مقامه الشّریف میگوید این مراتب سنّی انسان است، از لهو و لعب شروع میشود که همان دورهی بچگی است، با بازی شروع میشود، بعد سرگرم جوانی است، بعد تفاخر احراز شخصیت است که وقتی انسان دیگر به حدود چهل سال میرسد و رشد او کامل میشود، به دنبال جایی است که خیلی مهم بشود، بعد هم تکاثر در اموال و اولاد است که مرحوم علامه تهرانی اعلی الله مقامه الشّریف میگوید این «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ»[۷] اختصاص به تکاثر مالی ندارد، بلکه علم هم همینطور است، کسی که برای خدا درس میخواند درواقع به دنبال کوثر است، کسی که میخواهد ملا بشود که فردا مسئول فلان اداره بشود به دنبال ریاست است، مانند همهی دانشگاهیان، علم این شخص کوثر نیست، این همان «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ» است، هرچه علم او بیشتر بشود مانند ابوحنیفه و آن دیگریها میشود، سواد داشتند، از خود امام صادق علیه السلام هم گرفته بودند، ولی راهشان راه دیگری بود و اهل تکاثر بودند.
اگر انسان خودش را از این مراحل کنار بکشد، همیشه به فکر باشد، این ملائکهای که با من هستند، با ما رفیق هستند، خوشحال هستند، یا من همیشه آنها را ناراحت میکنم.
وقتی این سلام آخر نماز را میدهد به ملکهایتان هم خطاب کنید، ملائکه با ما هستند، ولی ما در بستر مادّیت هستیم، هیچ کاری با اینهایی که همیشه و شب و روز با ما هستند نداریم.
این تجافی از دارالغرور که انسان بتواند دل خودش را از این فضای حیوانی و طبیعی و عالم فیزیک و ماده بِکَنَد و از این بستر به وادی دیگری برود…
خدای متعال در مورد نماز شب این تعبیر را دارد، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»،[۸] انسان در بستر خود خوابیده است، ولی اینهایی که اهل نماز شب هستند، هنگامی که زمان نماز شب میرسد گاهی از خواب میپرند، اصلاً انگار یک زنگ خودکاری به گوش او بسته است، نگاهی به ساعت میکند و فورا بستر را ترک میکند، خدای متعال به «تجافی» از این امر یاد کرده است، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا»، این تجافی از دارالغرور است.
«اَلْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ»، اینجا موقتی است، ولی بعد از مرگ جاوید است، خلودمان در آنجاست، میرویم و دیگر نمیآییم، ما آنجایی هستیم نه اینجایی.
اگر کسی دل خود را از اینجا بکند، انابه یعنی بازگشت، ما از آنجا آمدهایم، ما که اینجایی نبودیم…
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
مرغ روح را چند روزی در این قفس آوردهاند و گرفتار کردهاند تا امتحانات خودش را بدهد، خدای متعال قفس را میشکند و این مرغ را نزد خودش میبرد، ما اینجایی نیستیم، ما آنجایی هستیم، باید آنجا را محکم کرد، «اَلْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ».
«اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ»، باید برای مرگ آماده بود، یعنی مرگ که در پیش است، باید برای آنجا کار کرد. چطور بچهای که میخواهد در کنکور قبول شود شب و روز ندارد، استاد خصوصی میگیرد، تفریحات خود را کنار میگذارد، چون میخواهد در کنکور قبول بشود. ما برای مرگ به اندازهی کنکور حساب باز نکردهایم.
شرح صدر برای کسی است که مرتب دغدغهی آنجا را دارد، نکند کارنامهی من مردود باشد، هنگام مردن کارنامهی ایمان و نماز و روزه و ذکر و خدمت و احسان و صدقه من یا خالی باشد یا مردود باشد.
این آمادگی برای مرگ خیلی مهم است.
وجود مبارک امام سجّاد سلام الله علیه در دعای هشتم صحیفه نوریه سجّادیه، چهل خطر را در زندگی نام میبرند و از اینها به خدای متعال پناه میبرند، یکی از این چهل خطر جدّیِ زندگی «مِیتَهٍ عَلَی غَیرِ عُدَّهٍ»[۹] است، اینکه هنگام مرگ من برسد و دست من خالی باشد و چیزی نداشته باشم.
این را شروع کنید، هر شب قبل از خواب کمی با خدای متعال خلوت کنیم، اگر امشب مردم چه دارم؟ صبح هم همینطور، اگر امروز بمیرم چطور میمیرم؟ چه دارم؟ میخواهم چه چیزی ببرم؟
این شرح صدر است که باید از خدای متعال خواست.
نکاتی در مورد امام خمینی رضوان الله تعالی علیه
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه مَثَلِ اعلای این امور بودند، تجافی از دارالغرور داشتند، هم انابهی به دارالخلود داشتند، هم همیشه آماده بودند، امام هیچ مشکلی برای مرگ نداشتند.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در این وصیتنامهی سیاسی و الهی خودشان رسماً فرمودند: من با دلی شاد، ضمیری امیدوار… به چه کسی میگوید؟ چه اطمینانی به او داده بودند؟ تا زمانی که معصوم امضاء نکند انسان نمیتواند اینطور با خاطرجمعی بگوید که من با دلی شاد و ضمیری امیدوار از شما برادران و خواهران خداحافظی میکنم.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از ابتدا اینطور بودند.
مرحوم آقای صدوقی اعلی الله مقامه الشّریف، شهید محراب شهید صدوقی که امام جمعه یزد بودند و نمایندهی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هم بودند، یکی از ملاهای سختگیر بودند، دل خیلی بازی در پسندیدن علماء نداشت و سختگیر بود، ولی ایشان در زمان آقای بروجردی قم را ترک کردند، از آقای بروجردی رنجیده بودند، جسارت هم نمیکردند، اما نتوانستند در قم بمانند، رفتند و مشغول کشاورزی شدند، ولی وقتی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آمد، نسبت به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه «نمایندهی امام» نبود، مرید امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود، عاشق امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود، به او گفته بودند: آقا! شما با هیچ کسی مانند امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نیستید. گفته بود: من یک سفری به مشهد میرفتم، در آن ماشینی که بودیم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هم با ما همسفر بودند، رفتیم و ماشین در یک بیابانی خراب شد، آب و چیزی هم در آن اطراف نبود، من دیدم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه وضوگرفته آمدند و مشغول نماز شدند، حساس شدم، به آنجایی که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رفته بود رفتم و دیدم خبری از آب نیست، فهمیدم این کرامتی بود، خدای متعال او را در آن بیابانی که ما لَه لَه میزدیم که آبی پیدا کنیم و وضو بگیریم، دیدیم خدای متعال برای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آب هم میفرستند، فهمیدم ایشان با دیگران تفاوت دارند، امام یک امام دیگری بود.
چرا امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به این مقام رسیدهاند؟ چرا خدای متعال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را اینطور عزیز کرده است؟ اینها پذیراییهای خصوصی است، برای همه از این کارها نمیکنند.
مرحوم آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف استاد امام خمینی رضوان الله تعالی علیه میگویند من صدا میشنیدم، سحرها با اسم صدا میزدند، جواد! برخیز.
گاهی وقتی اولین مرتبه بلند نمیشدم صدا میآمد: برخیز! دیر میشود.
ولی آیا این حجاب برای همه کنار میرود و صدای ملک خودشان را میشنوند؟ ولی او میشنید، و خدای متعال نمیگذاشت او برای نماز شب بخوابد، خدای متعال او را دوست داشت، محبّت خود را در دل او قرار داده بود، میرفت و با خدای خودش خلوت میکرد.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با این کرامتی که یک مورد آن را به خدمت شما عرض کردم و موارد دیگر هم دارد، یکی مسئلهی دلدادگی به خدای متعال بود، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اهل سحر بوده است، از دوران طلبگی اهل سحر بود و در هنگام پیری هم یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح بیدار بوده است و امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نه تنها نماز شب میخواندند، بلکه گریهی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تماشایی بوده است، من خودم این را از حاج عیسی که خادم بیت امام بود شنیدم، گفت: شبی من بلند شدم که تجدید وضو کنم، هنگامی که از جلوی اتاق امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رد میشدم صدای هق هقِ امام مرا آنچنان زمینگیر کرد که سر به دیوار گذاشتم و اشک میریختم و صدای نالهی امام هم دل مرا آب میکرد، نمیتوانستم بروم و کار خودم را کنم، ناگهان دیدم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در را باز کردند و نگاهی به من کردند و فرمودند: تا جوان هستید یک کاری برای خودتان کنید، پیر میشوید و مانند من دیگر کاری از شما ساخته نیست.
ببینید امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در جوانی چه بوده است که هنگام پیری اینطور میگویند!
ایشان نقل میکردند و میگفتند: روزی صبح برای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه صبحانه بردم و دیدم مانند مادری که بچهی جوان او مرده است گریه میکنند، خیلی نگران شدم، وحشتزده به خدمت حاج احمدآقا آمدم و موضوع را شرح دادم، حاج احمد آقا گفتند: حتماً نماز شب ایشان گذشته است.
حاج آقا مصطفی مجتهد و عارف و مفسر و ادیب و مجاهد و اهل معنا و خراباتی بود، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه وقتی حاج آقا مصطفی را از دست دادند گریه نکردند، اما برای نماز شب خود آنطور ناله و گریه میکند.
این رابطهی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با خدا، نماز اول وقت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه.
آمپولهایی که در مریضی آخر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به ایشان زده بودند، نماز ایشان ده دقیقه دیر شده بود، چشم باز کرده بود و ساعت را پرسیده بود، گفته بود: این هم نشد! و باز هم گریه کردند…
وقتی در نجف بودند، این چهارده سال بدون استثناء هر شب حرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پایین پا زیارت جامعه کبیره را خواندهاند. یک شب طوفانی بود، حاج آقا مصطفی گفته بود: امشب هوا سرد است و طوفانی است، از همینجا بخوانید. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند: عوامیِ مرا از من نگیر، من نمیتوانم به حرم نروم.
این علاقهی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به عصمت و طهارت، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه شیدای مناجات شعبانیه بودند، گاهی ما به نماز ایشان در بیتشان میرفتیم، این «اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ»[۱۰] را در نمازشان میخواندند.
در دورهای که در فرانسه بودند، شرکت نفت اینجا بخاطر اعتصاب انقلابیها تعطیل شد، نفت به مردم نمیرسید، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آنجا فرموده بودند که من اجازه نمیدهم اتاق مرا گرم کنید، چون خیلی از مردم در ایران در سرما هستند.
ایشان در نجف اشرف قبل از درسی که داشتند نگاهی به کفشها کرده بودند، یکی از کسان خود را صدا کرده بود و گفته بود که اینجا صبر کن و ببین صاحب این کفش کهنه کیست. او را شناسایی کرده بودند و به امام خمینی رضوان الله تعالی علیه گفته بودند که فلان طلبه است. دقت ایشان که یک طلبهای گرفتار عسرت نباشد… امام خمینی رضوان الله تعالی علیه کسی را فرستاده بودند و زندگی آن طلبه را بررسی کرده بودند و مشکلات او را حل کردند.
این باعث شد که «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».[۱۱]
آقای قرائتی میفرمودند در مکه دیدم یکی از سیاههای سودانی، یکی از حاجیهای پیر ایرانی را روی کول خود گرفته است و با چه زحمتی او را میبرد، به او رسیدم و گفتم: برای چه این پیرمرد را روی دوش خود گرفتهای؟ او گفته بود: به عشق خمینی!
چه کسی را داشتیم و از دست دادیم!
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را با امام خمینی رضوان الله تعالی علیه محشور بدار.
خدایا! این اماممان را تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه از ما مگیر.
خدایا! به ما توفیق شکر این نعمتها را مرحمت بفرما.
خدایا! به ما تجافی از دارالغرور عنایت بفرما.
خدایا! به ما انابهی دارالخلود مرحمت بفرما.
روضه و توسّل به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
امشب دوست دارم دامان حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه را بگیریم، ایشان باب الحوائج هستند. وجود مقدّس حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مظلومیتهای خاصی دارند که هیچ امامی این مظلومیت را تحمّل نکرده است.
کربلا چند ساعت بود، شهدا شهید شدند، ولی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سالها در زندان بودند.
در آن زیارتنامه دارد که سلام بر آن امامی که در قعر سجون… زندان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زندان عادی نبود، زندانها تو در تو بود و زیر میرفت…
السَّلَامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ…
معذّب یعنی شکنجهشده…
دستهای حضرت را بسته بودند، الآن دیدهاید که زندانیها را دستبند میزنند، اما زنجیر امام اینطور نبود، دو دست مبارک حضرت را پشت سر قرار داده بودند… به این «غل زنجیر» میگویند… به پاهای مبارک حضرت هم «کُن» زده بودند…
وقتی چهار کارگر آمدند که پیکر حضرت را ببرند، نگاه کردند و پیکری ندیدند… به زندانبان گفتند: پیکری نمیبینیم! زندانبان گفت: آن عبایی که در آن گودال افتاده است…
بدن طوری آب شده است که از لباس تشخیص داده نمیشود…
آمدند و دست به زیر عبا بردند تا بلند کنند، دیدند این استخوانها خیلی سنگین است، طوری که نمیتوانند بلند کنند، عبا را کنار زدند و دیدند غل و زنجیر به پیکر مبارک حضرت بستهاند…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
یا موسی بن جعفر! شما را شکنجه و اذیت کردند، اما حضرت معصومه سلام الله علیها نبودند که ببینند…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
وقتی نازدانه دید عمّه جان خیره شده است… بدنی سر ندارد… جای سالمی در بدن نیست… پرسید: عمّه جان! این پیکر کیست؟ حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: این پیکر پدر توست…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَالْحَسَنِ وَ الحُسَین بِمَولَانَا بَابَ الحَوائِجِ الَی الله مُوسَی الکَاظِمِ یا الله…
خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جلالت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! چشم ما را به جمال امام زمان ارواحنا فداه با خشنودی قلب مبارک حضرت روشن بفرما.
خدایا! نایب بزرگوار امام زمان ارواحنا فداه را از ما نگیر.
خدایا! مشکلات مملکت را برطرف بفرما.
خدایا! نسل جوان ما را از همهی مشکلات، خصوصاً از خطر غرائز حیوانیشان در امان بدار.
خدایا! امکانات ازدواج و اشتغال را برای همهی جوانهای کشورمان از خزائن غیب خودت فراهم بفرما.
خدایا! این دولتِ مؤمنِ ولایتمدارِ کاری را پیروز بگردان.
خدایا! دشمنان ما، استکبار غرب، صهیونیستها، آل سعودِ آل یهود، این سران مزدور دوبی و آل خلیفه بحرین، و این خودفروختههای منطقه را با نابودی اربابانشان نابود بفرما.
خدایا! شیعیان عالم را نجات بده.
خدایا! جمع شیعه را جمع بفرما.
خدایا! در کنار رفع فقر، بیحجابیها، بدحجابیها، هرزگیها را از این کشور شهدا و از این کشور ولایت ریشهکن بفرما.
خدایا! همه را هدایت بفرما.
خدایا! عموم مریضها، خصوصاً مریضهای مورد نظر را شفاء مرحمت بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم توفیق شکر نعمت سلامتی و امنیت و رهبر خوب و دولت خوب و مسئولین خوب و مردم خوب را به ما عنایت بفرما و این نعمتها را از ما مگیر.
خدایا! به ما نعمت قناعت و اطاعت و معرفت و عشق به امام زمان ارواحنا فداه و انتظار عنایت بفرما.
خدایا! امام ما، شهدای ما را بر سر سفرهی حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه الساعه متنعم و روح و ریحانی از این مجلس به ارواح پاکشان برسان.
خدایا! عاقبت امرمان را با مهر شهادت مزیّن بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] جنه الأمان الواقیه و جنه الإیمان الباقیه (المصباح) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۶ (بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ سُبْحَانَکَ رَبَّنَا وَ لَکَ اَلْحَمْدُ أَنْتَ اَلَّذِی بِکَلِمَتِکَ خَلَقْتَ جَمِیعَ خَلْقِکَ فَکُلُّ مَشِیَّتِکَ أَتَتْکَ بِلاَ لُغُوبٍ أَثْبَتَّ مَشِیَّتَکَ وَ لَمْ تَأَنَّ فِیهَا لِمَئُونَهٍ وَ لَمْ تَنْصِبْ فِیهَا لِمَشَقَّهٍ وَ کَانَ عَرْشُکَ عَلَى اَلْمَاءِ وَ اَلظُّلْمَهُ فِی [عَلَى] اَلْهَوَاءِ وَ اَلْمَلاَئِکَهُ یَحْمِلُونَ عَرْشَکَ عَرْشَ اَلنُّورِ وَ اَلْکَرَامَهِ وَ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِکَ وَ اَلْخَلْقُ مُطِیعٌ لَکَ خَاشِعٌ مِنْ خَوْفِکَ لاَ یُرَى فِیهِ نُورٌ إِلاَّ نُورُکَ وَ لاَ یُسْمَعُ فِیهِ صَوْتٌ إِلاَّ صَوْتُکَ حَقِیقٌ بِمَا لاَ یَحِقُّ إِلاَّ لَکَ خَالِقُ اَلْخَلْقِ وَ مُبْتَدِعُهُ تَوَحَّدْتَ بِأَمْرِکَ وَ تَفَرَّدْتَ بِمُلْکِکَ وَ تَعَظَّمْتَ بِکِبْرِیَائِکَ وَ تَعَزَّزْتَ بِجَبَرُوتِکَ وَ تَسَلَّطْتَ بِقُوَّتِکَ وَ تَعَالَیْتَ بِقُدْرَتِکَ فَأَنْتَ بِالْمَنْظَرِ اَلْأَعْلَى فَوْقَ اَلسَّمَاوَاتِ اَلْعُلَى کَیْفَ لاَ یَقْصُرُ دُونَکَ عِلْمُ اَلْعُلَمَاءِ وَ لَکَ اَلْعِزَّهُ أَحْصَیْتَ خَلْقَکَ وَ مَقَادِیرَکَ لِمَا جَلَّ مِنْ جَلاَلِ مَا جَلَّ مِنْ ذِکْرِکَ وَ لِمَا اِرْتَفَعَ مِنْ رَفِیعِ مَا اِرْتَفَعَ مِنْ کُرْسِیِّکَ عَلَوْتَ عَلَى عُلُوِّ مَا اِسْتَعْلَى مِنْ مَکَانِکَ کُنْتَ قَبْلَ جَمِیعِ خَلْقِکَ لاَ یَقْدِرُ اَلْقَادِرُونَ قَدْرَکَ وَ لاَ یَصِفُ اَلْوَاصِفُونَ أَمْرَکَ رَفِیعُ اَلْبُنْیَانِ مُضِیْءُ اَلْبُرْهَانِ عَظِیمُ اَلْجَلاَلِ قَدِیمُ اَلْمَجْدِ مُحِیطُ اَلْعِلْمِ لَطِیفُ اَلْخَبَرِ حَکِیمُ اَلْأَمْرِ أَحْکَمَ اَلْأَمْرَ صُنْعُکَ وَ قَهَرَ کُلَّ شَیْءٍ سُلْطَانُکَ وَ تَوَلَّیْتَ اَلْعَظَمَهَ بِعِزَّهِ مُلْکِکَ وَ اَلْکِبْرِیَاءَ بِعَظِیمِ جَلاَلِکَ ثُمَّ دَبَّرْتَ اَلْأَشْیَاءَ کُلَّهَا بِحُکْمِکَ [بِحِکْمَتِکَ] وَ أَحْصَیْتَ أَمْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ کُلَّهَا بِعِلْمِکَ وَ کَانَ اَلْمَوْتُ وَ اَلْحَیَاهُ بِیَدِکَ وَ ضَرَعَ کُلَّ شَیْءٍ إِلَیْکَ وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لِمُلْکِکَ وَ اِنْقَادَ کُلُّ شَیْءٍ لِطَاعَتِکَ فَتَقَدَّسْتَ رَبَّنَا وَ تَقَدَّسَ اِسْمُکَ وَ تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَى ذِکْرُکَ وَ بِقُدْرَتِکَ عَلَى خَلْقِکَ وَ لُطْفِکَ فِی أَمْرِکَ لاَ یَعْزُبُ عَنْکَ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ لاٰ أَصْغَرُ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْبَرُ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ فَسُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ تَبَارَکْتَ رَبَّنَا وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ بُیُوتَاتِ اَلْمُسْلِمِینَ صَلاَهً تُبَیِّضُ بِهَا وَجْهَهُ وَ تُقِرُّ بِهَا عَیْنَهُ وَ تُزَیِّنُ بِهَا مَقَامَهُ وَ تَجْعَلُهُ خَطِیباً لِمَحَامِدِکَ مَا قَالَ صَدَّقْتَهُ وَ مَا سَأَلَ أَعْطَیْتَهُ وَ لِمَنْ شَفَعَ شَفَّعْتَهُ وَ اِجْعَلْ لَهُ مِنْ عَطَائِکَ عَطَاءً تَامّاً وَ قَسَماً وَافِیاً وَ نَصِیباً جَزِیلاً وَ اِسْماً عَالِیاً عَلَى اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِیقاً اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ اَلَّذِی إِذَا ذُکِرَ اِهْتَزَّ لَهُ عَرْشُکَ وَ تَهَلَّلَ لَهُ نُورُکَ وَ اِسْتَبْشَرَتْ لَهُ مَلاَئِکَتُکَ وَ اَلَّذِی إِذَا ذُکِرَ تَزَعْزَعَتْ لَهُ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرْضُ وَ اَلْجِبَالُ وَ اَلشَّجَرُ وَ اَلدَّوَابُّ وَ اَلَّذِی إِذَا ذُکِرَ تَفَتَّحَتْ لَهُ أَبْوَابُ اَلسَّمَاءِ وَ أَشْرَقَتْ لَهُ اَلْأَرْضُ وَ سَبَّحَتْ [ستحت] لَهُ اَلْجِبَالُ وَ اَلَّذِی إِذَا ذُکِرَ تَصَدَّعَتْ لَهُ اَلْأَرْضُ وَ قَدَّسَتْ لَهُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ اَلْإِنْسُ وَ تَفَجَّرَتْ لَهُ اَلْأَنْهَارُ وَ اَلَّذِی إِذَا ذُکِرَ اِرْتَعَدَتْ مِنْهُ اَلنُّفُوسُ وَ وَجِلَتْ مِنْهُ اَلْقُلُوبُ وَ خَشَعَتْ لَهُ اَلْأَصْوَاتُ أَنْ تَغْفِرَ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ اِرْحَمْهُمٰا کَمٰا رَبَّیٰانِی صَغِیراً وَ اُرْزُقْنِی ثَوَابَ طَاعَتِهِمَا وَ مَرْضَاتِهِمَا وَ عَرِّفْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمَا فِی جَنَّتِکَ أَسْأَلُکَ لِی وَ لَهُمَا اَلْأَجْرَ فِی اَلْآخِرَهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ اَلْعَفْوَ یَوْمَ اَلْقَضَاءِ وَ بَرْدَ اَلْعَیْشِ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ قُرَّهَ عَیْنٍ لاَ تَنْقَطِعُ وَ لَذَّهَ اَلنَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ وَ شَوْقاً إِلَى لِقَائِکَ اَللَّهُمَّ إِنِّی ضَعِیفٌ فَقَوِّ فِی رِضَاکَ ضَعْفِی وَ خُذْ إِلَى اَلْخَیْرِ بِنَاصِیَتِی وَ اِجْعَلِ اَلْإِسْلاَمَ مُنْتَهَى رِضَایَ وَ اِجْعَلِ اَلْبِرَّ أَکْبَرَ أَخْلاَقِی وَ اَلتَّقْوَى زَادِی وَ اُرْزُقْنِی اَلظَّفَرَ بِالْخَیْرِ لِنَفْسِی وَ أَصْلِحْ لِی دِینِیَ اَلَّذِی هُوَ عِصْمَهُ أَمْرِی وَ بَارِکْ فِی دُنْیَایَ اَلَّتِی فِیهَا بَلاَغِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِیَ اَلَّتِی إِلَیْهَا مُنْقَلَبِی وَ مَعَادِی وَ اِجْعَلْ دُنْیَایَ زِیَادَهً فِی کُلِّ خَیْرٍ وَ اِجْعَلْ آخِرَتِی عَافِیَهً مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ هَیِّئْ لِیَ اَلْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ اَلْخُلُودِ وَ اَلتَّجَافِیَ عَنْ دَارِ اَلْغُرُورِ وَ اَلاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ أَنْ یَنْزِلَ بِی اَللَّهُمَّ لاَ تَأْخُذْنِی بَغْتَهً وَ لاَ تَقْتُلْنِی فَجْأَهً وَ لاَ تُعَجِّلْنِی عَنْ حَقٍّ وَ لاَ تَسْلُبْنِیهِ وَ عَافِنِی مِنْ مُمَارَسَهِ اَلذُّنُوبِ بِتَوْبَهٍ نَصُوحٍ وَ مِنَ اَلْأَسْقَامِ اَلدَّوِیَّهِ بِالْعَفْوِ وَ اَلْعَافِیَهِ وَ تَوَفَّ نَفْسِی آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً رَاضِیَهً بِمَا لَهَا مَرْضِیَّهً لَیْسَ عَلَیْهَا خَوْفٌ وَ لاَ حَزَنٌ وَ لاَ جَزَعٌ وَ لاَ فَزَعٌ وَ لاَ وَجَلٌ وَ لاَ مَقْتٌ مِنْکَ مَعَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنْکَ اَلْحُسْنَى وَ هُمْ عَنِ اَلنَّارِ مُبْعَدُونَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَرَادَنِی بِحُسْنٍ فَأَعِنْهُ عَلَیْهِ وَ یَسِّرْهُ لِی فَ إِنِّی لِمٰا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ أَوْ حَسَدٍ أَوْ بَغْیٍ أَوْ عَدَاوَهٍ أَوْ ظُلْمٍ فَإِنِّی أَدْرَأُ بِکَ فِی نَحْرِهِ وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَیْهِ فَاکْفِنِیهِ بِمَ شِئْتَ وَ اِشْغَلْهُ عَنِّی بِمَ شِئْتَ فَإِنَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِکَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلشَّیْطَانِ اَلرَّجِیمِ وَ مِنْ مَغَاوِیهِ وَ اِعْتِرَاضِهِ وَ فَزَعِهِ وَ وَسْوَسَتِهِ اَللَّهُمَّ فَلاَ تَجْعَلْ لَهُ عَلَیَّ سُلْطَاناً وَ لاَ تَجْعَلْ لَهُ عَلَیَّ سَبِیلاً وَ لاَ تَجْعَلْ لَهُ فِی مَالِی وَ وُلْدِی شِرْکاً وَ لاَ نَصِیباً وَ بَاعِدْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ حَتَّى لاَ یُفْسِدَ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِکَ عَلَیْنَا وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَکَ عِنْدَنَا بِمَرْضَاتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ اَلنَّبِیِّ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً .)
[۳] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۲۵ (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ۚ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ)
[۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۵] سوره مبارکه فاطر، آیه ۹ (وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ کَذَٰلِکَ النُّشُورُ)
[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۰ (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)
[۷] سوره مبارکه تکاثر، آیه ۱
[۸] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ)
[۹] صحیفه سجادیه، دعای هشتم
[۱۰] مناجات شعبانیه
[۱۱] سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶
پاسخ دهید