روز دوشنبه مورخ ۲۰ دی ماه ۱۴۰۰، درس اخلاق حضرت «آیت الله صدیقی» بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدمه
«أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ».[۲]
در جلسات قبل از فاطمیه مسئله شرح صدر، آمادگی جان برای پذیرش نور، سلامت فطرت برای قبول هدایت و سلامت جان برای اتصال به جانان مطالبی به خدمت شما تقدیم شد و خدای متعال صراحتاً اعلان فرموده است که اگر خدای متعال بخواهد کسی را هدایت کند به او شرح صدر میدهد، ولی اگر خدای متعال بخواهد کسی را اضلال کند «یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ»،[۳] این حالت شبپره را پیدا میکند، سنخیت خود را با نور از دست میدهد و وجود او وجود ظلمانی میشود، حیات او هم در ظلمات سپری میشود و برای او مسئلهی نور و دین و حقیقت و عدالت و معنویت و عبادت سنگین میشود، «یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا»، درون و باطن سینهی او گرفتار تنگنا میشود و پذیرش امر حق برای او حرجی و مرگبار میشود و نمیتواند قبول کند.
نباید ایمان به کفر تبدیل شود
در سوره مبارکه نحل مشابه این آیات آمده است ولی به بخشی از علل هم اشاره شده است که این آیات را با یکدیگر میبینیم.
«مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَهِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ * أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ * لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَهِ هُمُ الْخَاسِرُونَ»،[۴] کسی که بعد از ایمان مبتلا به مرگ کفر میشود، خدای متعال برای کفر چنین کسی عوارضی را مطرح میکند، ولی با یک جمله معترضه یک تبصرهای را اضافه میفرمایند، «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ»، خدای متعال به قیل و قال شما نگاه نمیکند، خدای متعال به آن باور و قلب شما توجّه دارد، اگر کسی مؤمن بود و در فضای تکفیریها قرار گرفت و فشار آوردند و شکنجه دادند و مجبور شد بر خلاف خواستهی قلب خودش و با اکراه حرفی مطابق خواستهی آنها بزند، چون قلب منحرف نشده است و در اعتقاد خود متزلزل نشده است گرفتار تردید نیست، «وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ»، این «مطمئن» را جدی بگیرید.
افرادی هستند که دلشان آرام نیست، هر بادی که میوزد میگویند انقلاب تمام شد، میگویند دیگر نمیشود دینداری کرد، دیگر نمیشود حرف زد، کار تمام شده است، حرکت فایده ندارد، گفتن فایده ندارد. این عدمِ طمأنینهی قلب، عدم آرامش قلب، یا به تعبیری خدای متعال تکبیرِ «سکینه» کرده است، «أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»،[۵] که اگر کسی ایمان داشته باشد خدای متعال بر او سکینه نازل میکند، به او آرامش میدهد.
یا اینکه خدای متعال در موضوع انفاق و صدقه فرمود: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»،[۶] این ولایت تکوینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، آن کسی که جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، آن کسی که در نورانیت مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، که ائمه اطهار علیهم السلام هستند، خدای متعال دستور میدهد که واجبات مالیشان را از اینها اخذ کن، نکند مال آنها آلوده بشود و مال آلوده دل را آلوده میکند، ایمان انسان را مخدوش میکند، مال حرام در سلب توفیق اثر فوری دارد، یک لقمه حرام مدتها نماز شب را از انسان میگیرد، قبولی نماز و بالا رفتن نماز گرفتار عایق میشود و دیگر این سیمِ اتصال الهی این را بالا نمیکشد، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»،[۷] اگر عملی بخواهد بالا برود باید جان پاک باشد، نیّت هم پاک باشد، عمل هم پاک باشد، وگرنه صعود واقع نخواهد شد، جان پاک، نیت پاک و عمل پاک، این صعود میکند. اگر پاکیزگی نباشد عروج و صعود و رفعت نیست، این «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»،[۸] این ایمان مقدم بر علم آمده است، مبنای رفعت آن خالص بودن دل است که ایمان انسان قاطی نداشته باشد، وقتی قاطی داشت نفاق میشود، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا»،[۹] با کلمه «انّما» به ما معیار میدهد، برای ما شاخص تعیین کرده است، فقط مؤمنون کسانی هستند که به خدا ایمان آوردهاند، هر کجا ایمان به رسول کنار ایمان به خدا آمده است، مسئله مسئلهی حاکمیت خدا از بستر رهبر آسمانی است، کسانی که ایمان به الله دارند و ایمان به حکومت الله و رهبری آسمانی دارند و بعد گرفتار تردید نمیشوند، در امتحانات و فراز و نشیبها و… مبتلا به تردید نمیشوند، «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»، و ویژگی دیگرشان این است که اینها در راه خدا هزینه میکنند، اینطور نیست که وقتی خیر دنیوی دارند با انقلاب و دین و ولایت باشند اما وقتی پست و مقام را از آنها بگیرند یا کسی به آنها جفا کند یا یک فشاری به آنها بیاید دست از دین و انقلاب و ولایت بردارد، نه! مؤمن کسی است که از مواضع ایمانی و انقلابی خود تغییر موضع نمیدهد، گرفتار تردید نمیشود و از مال و جان خود برای این موضوع هزینه میکند، وگرنه اگر بیهزینه باشد که همه ادعا میکنند.
دنیا، دنیای امتحان است
«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»،[۱۰] آیا گمان کردهاید همینکه شما ادعای ایمان کردید و شناسنامهی شما بعنوان مسلمان صادر شد، هنوز خدای متعال شما را امتحان نکرده ایمان شما را میپذیرد و به شما نمره میدهد؟ اینطور نیست، اصلاً دنیا از ابتدا تا انتها امتحان الهی است، همهی ما لحظه به لحظه در حال امتحان شدن هستیم، من که اینجا نشستهام و جای من نیست و جای امام زمان ارواحنا فداه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، خدای متعال مرا امتحان میکند که آیا امانتدار منبر هستم یا نه، رعایت اقتضاء منبر با قداست منبر را میکنم یا نه. برای شما جوانهایی هم که عمر و وقتتان را به خانه خدا اختصاص دادید و به اینجا آمدهاید که از آیات قرآن کریم بشنوید، آیا واقعاً برای خدا آمدهاید؟ آیا واقعاً در این آمدنتان اخلاص دارید؟ آمدهاید یک پیام و نسخه عملی بگیرید و دردهای اخلاقی خودتان را درمان کنید یا رودربایسی دوستان بوده است، این امتحان است، اگر حواس انسان باشد که امتحان است، خدای متعال میداند که من از همهی نمازهای خودم نگران هستم، گاهی هم به خدای متعال عرضه میکنم، اینکه در اذان و اقامه میگوییم «حی علی خیر العمل»، حال اینکه باید خیر العمل باشد، اگر کمی ریا در آن برود چه میشود؟ «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ»،[۱۱] اگر یک ذره، یک حرف… انسان یک لفظ میگوید و رعایت مأموم را میکند که بگویند این بلد است، نماز این شخص حال دارد، دیگر این نماز نماز نمیشود، گاهی به خدای متعال عرضه میکنم که تو را به خداییات قسم میدهم که مرا در خانهی خودت چوب نزن، مرا با نماز خودت چوب نزن، بهانههای دیگر زیاد است، وقتی انسان به مسجد میآید درواقع به خانهی تو پناه آورده است، وقتی نماز میخواند نماز سنگر است، آمده است که حفاظت بشود، اگر خودِ این برای من بلا و آتش جهنّم باشد چه میشود؟
خدای متعال در حال امتحان از همه است، لذا مؤمن کسی است که دل او قرص و محکم باشد و بدون تردید آنچه که خدای متعال از او خواسته است، در اعتقادات هیچ وقت مبتلا به تردید نمیشود، بعلاوه اینکه برای دین و اعتقاد خود هزینه میکند، از آبرو هزینه میکند، از مال هزینه میکند، از جان هزینه میکند.
خاصیت مشترک حرامخورها و جهنّم
کسی که خدای متعال دل او را برای کفر باز کرده است، این جهنّم است، فساد خوراک جهنّم است، کفر خوراک جهنّم است، نفاق خوراک جهنّم است، «هَل مِن مَزید» هم میگوید، هرچه بدها را در آن بریزند، با اینکه جای آن خیلی تنگ است، آنجا از تنگنا به جان هم میافتند، ولی «هَل مِن مَزید» میگوید، مانند انسانهای دنیاپرستی که دهان برای دنیا باز کردهاند و هر حرامی که بدست میآورند برایشان کافی نیست.
کسانی که مبتلا به حرام هستند در ابعاد مختلف خاصیت جهنّم را پیدا میکنند، با اینکه حرام برایشان تنگناست و گرفتاری درست میکند، بیآبرویی درست میکند، برای او تزلزل بهمراه دارد، برای او اضطراب بهمراه دارد، ولی دست بردار نیست و همینطور این نفس جهنّمی «هل من مزید» میگوید.
خدای متعال میفرماید: کسی که سینهی او برای کفر شرح پیدا کرده است، این توفیق از او گرفته شده است، خدای متعال در ابتدا به او فطرت داده است، فطرت دین میخواست، فطرت معنویت میخواست، فطرت خدا میخواست، فطرت صداقت و امانت را طلب میکرد، اما به مقتضای فطرت عمل نکرد، گناه را بر فطرت خود تحمیل کرد، مانند معتاد که وقتی برای مرتبهی اول به مواد مخدر رو میآورد حال او بهم میخورد، وضع او خراب میشود، سرگیجه و بدبختی میگیرد، ولی وقتی مدام تکرار میکند، دیگر این مزاج منحرف شد، حال این مزاج آن چیز بد را میپذیرد ولی دیگر نسبت به غذای خوب اشتها ندارد، دیگر میلی به غذای سالم ندارد، وقتی روح انسان مریض شد، وقتی جان انسان علیل شد نسبت به خوراک طاهر که نور خداست، توحید حق است، معرفت خدای متعال است، عشق به خدای متعال است، عشق به اولیاءالله است، عشق به حق است، حق مطلق و جلوههای حق که احکام نورانی اسلام یا معارفت حَقّه است، انسان نسبت به اینها در درون خودش میجوشد، اما وقتی که پدر و مادر و محیط و خود او بر اساس خواستههای غرایز خود از مرز شریعت عبور کرد و این تجاوز به حدود را تکرار کرد، آهسته آهسته منحرف میشود، حال پذیرش حق برای او مشکل میشود، در باطل خیلی زود قبول میکند، فوری این شایعات را قبول میکند، اما وقتی حق را برای او میگویید، وقتی از فضائل و برکات انقلاب میگویید اصلاً حاضر نیست که گوش کند، حاضر نیست به سابقهها و تاریخ نگاه کند، حاضر نیست شرایط را بفهمد، این آمادگی برای پذیرش حق از او گرفته میشود، این یک نوع مجازاتی است که خدای متعال تعیین کرده است و رویش آن کارهای خلافی است که انسان انجام داده است، این میوهی تلخ انحراف از مسیر حق است.
نکتهای در مورد جناب عمار یاسر سلام الله علیه
خدای متعال در سوره مبارکه نحل فرمود: کسی که بعد از ایمان کفر به الله پیدا میکند، مثلاً انقلابی بود و جبهه هم رفته بود و فداکاری هم کرده بود، ولی بعد دید چیزی از آن بیرون نیامد، نه مقام و موقعیت و رسانهای دارد، دیگران به کجا رسیدهاند و… زیر میز میزند، آهسته آهسته… دیگر نمیتوانند حرف حق را بپذیرند، «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ»،[۱۲] کسی که واقعاً کافر نیست، ولی در یک فضایی قرار گرفته است که جان او در خطر است، آبروی او در خطر است، آنجا اگر با اینها یک اظهاری داشت، نه اینکه دل او همراه باشد، این آیه ناظر به جریان جناب عمار یاسر رضوان الله تعالی علیه است که خود ایشان و پدر و مادرشان مسلمان شدند و اینها در مکه از ناحیه مشرکین تحت شکنجههای سنگین قرار گرفتند و پدر و مادرشان شهید شدند، اما عمار بر حسب خواستهی اینها جملاتی را گفت.
آمدند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند که عمار دست از ایمان خود کشیده است و دیگر موحد نیست و با بتپرستها همراه شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: نه! «إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِیمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اِخْتَلَطَ اَلْإِیمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ»،[۱۳] شما به این اظهارات عمّار نگاه نکنید، عمار مملو از ایمان است، یعنی جای خالی در دل خود برای باطل نگذاشته است، این دل را مملو از نور کرده است، فضای قلب او مملو و سرشار از ایمان است و امتیاز دیگری که دارد این است که تنها روح و جان او نیست، بلکه جسم او هم تحت ایمان روحش مقدس شده است.
اینکه میبینید نفس اولیاءالله شفاء میشود… حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، یکی از بستگان سببی ما سرطان گلو داشت، پدر عیال ما از امام خمینی تبرّکی قند گرفت و خورد و خوب شد، این قند است و مادی است، اما این…
این ضریح حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، ضریح حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه، ضریح باب الحوائجمان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام چوب است، اگر ببرید و آزمایش کنید میبینید که تفاوتی با چوبهای دیگر ندارد، اما یک باطن و حقیقتی دارد که آن ارتباط با آن جسم شریف و حقیقت آن روحی که این جسم در خدمت آن روح بوده است، این را قرآن کریم هم به کوری چشم وهابیها برای ما بزرگ کرده است، حضرت یوسف علیه السلام گفت: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَذَا»،[۱۴] این پیراهن من را ببرید… از یک طرف دستور میدهد که پیراهن من را ببرید و به صورت پدرم بیندازید، با قاطعیت میفرمایند که چشم پدر من که نابیناست بینا میشود، از آن طرف… هیچ کسی این بو را نمیفهمد، اما از آن طرف حضرت یعقوب علیه السلام میگوید: «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ»[۱۵] من بوی یوسف را میشنوم، کسی بجز حضرت یعقوب علیه السلام این بو را احساس نمیکند.
اینها یک حقایق قرآنی است، اینها لطائف است، اینهایی که کورباطن هستند و شامهی قلبشان محجوب است و بصیرت باطنیشان کور است، «لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»،[۱۶] اینکه چشم ظاهر نابینا بشود که کوری نیست، ما ابوبصیر داریم، با اینکه نابینا بود… امام باقر علیه السلام در مسجد فرمودند که هر کسی که داخل میشود از او بپرسید که آیا مرا میبیند یا نه. هر کسی که وارد میشد از او میپرسیدند که آیا حضرت اباجعفر علیه السلام را میبینید؟ همه میگفتند نمیبینیم، حضرت در نور خودشان محتجب شدند و کسی ایشان را نمیدید. اما یک فردی وارد شد که نابینا بود، همینکه از او پرسیدند آیا امام باقر علیه السلام را میبینید؟ چطور نبینم؟ در حالی که او نور زمین و آسمان است؟
این شخص که ظاهراً نابینا بود میدید اما بقیه با اینکه ظاهراً بینا بودند نمیتوانستند ببینند.
خدا نکند دل انسان کور بشود، خدا نکند که باطن انسان حجاب پیدا کند، گناه حجاب است، رذائل اخلاقی حجاب است، تعلقات غیرالهی حجاب است، اینها نمیگذارند انسان حق را ببیند و اگر دید نمیتواند بپذیرد.
جناب عمار که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از شهادت او آنطور گریه کردند و آن اشعار را فرمودند، بعد هم میفرمودند: «أَیْنَ عَمَّارٌ ؟»،[۱۷] که حضرت آقا هم در دوره فتنه به دنبال عمار میگشتند که چشم باطن او باز است و مسیر حق را میشناسد و دشمن را میشناسد و میتواند عَلَم و فلش باشد و مردم بتوانند از مسیر او حق و باطل را تشخیص بدهند.
«وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا»، کسی که در قبول باطل خیلی آمادگی دارد، هر شایعه و تهمتی بر علیه هر چهره انقلابی و هر ولی خدا بگویند را زود قبول میکند، برای پذیرشِ آنطرفی خیلی آماده است، اما پذیرش حق و توحید و فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای او سخت است!
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: از آشیخ هادی خراسانی که مجتهد بود رساله خواستند و او رساله نداد، وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در عالم رؤیا دید، حضرت فرمودند: چرا رساله ندادی؟ عذر آورد، حضرت فرمودند: حال که رساله ندادی منبر برو.
منبر میرفت، یک مجتهدی که اگر رساله میداد مقلّد داشت، جامع الشرایط بود، فقیه در مقام افتاء بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فقاهت او را تأیید کردهاند. به او دستور داده بودند که منبر برود.
ایام فاطمیه در بیت مرحوم آیت الله العظمی آسید حسن اصفهانی منبر میرفت، یک سالی گلهای پیش آمد و میخواست به آنجا نرود، آقای بهجت فرمودند: آشیخ هادی خراسانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در عالم رؤیا دید، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: آشیخ هادی! چرا نمیخواهی به منبر بروی و به شیعیان من بگویی که هنوز زخمهای من خوب نشده است؟
زخمهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که یک زخم و دو زخم نبود، یک زخم بازو بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بیتاب کرد… این رحم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی جان! من خودم را شستهام و لباس خودم را عوض کردهام، مرا از روی پیراهن غسل بده… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصیت کردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم در تاریکی شب غسل بدهند، هم از زیر لباس…
وَ لَستُ ادرِی خَبَرَ المِسماری سَل صَدرَها خَزِینه الاَسراری
اینطور که حدس زده میشود جناغ سینه بین در و دیوار شکست… هم با این مسمارِ داغ شده سوخت…
این بود که فریاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند شد، «یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اَللَّهِ ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ»،[۱۸] حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شکایت کردند، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه بردند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کردند دیگر طاقت نداشتند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه بردند، «قَلَّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی»،[۱۹] یا رسول الله! دیگر صبرم تمام شده است، دیگر طاقت جدایی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ندارم…
نفسی على زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات
فاطمه جان! نفس من بالا نمیآید…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَهَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَهَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ فِیهَا یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحَمِین، یَا غیاثَ المُستَغیثین، یَا اِلَهَ العَاصِین، یا مُجیب دعوه المُضطَرّین…
خدایا! تو را به مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! سلام و ارادت این جمع را به محضر شریف امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.
خدایا! قلب مبارک حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را همیشه از ما راضی بدار.
خدایا! ما را از شرّ منافقین و فتنهگرها و نفوذیهای و بدخواهان در امان بدار.
خدایا! انقلاب و کشور ما را از آتش فتنه محافظت بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این بلای گرانی و تورّم را از این مردم خوب ما برطرف بفرما.
خدایا! نسل جوان ما را با سربلندی به سرمنزل برسان.
خدایا! آرامش و طمأنینه و سکینه بر قلوب مؤمنین نازل بفرما.
خدایا! شرّ نفوذیها را به خودشان برگردان.
خدایا! توطئه استکبار عالمی، صهیونیستها و وهابیها را به خودشان متوجه بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم سایه پربرکت همهی سنگرنشینان خدمتگزار، مؤمنین، انقلابیهای متدیّن و ولایی را، خصوصاً رهبر عزیزمان را با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت تا ظهور و کنار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بفرما.
خدایا! عموم مریضها، مریض مورد نظر، آقای فاطمی نیای عزیزمان را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.
خدایا! این نعمتهایی که به ما دادهای، سلامتی، امنیت، نظام اسلامی، اعتقادات درست، قرآن، ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، این امنیت، این اقتدار در صحنهی بین الملل، خدایا! توفیق شکرش را به ما مرحمت بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم آنچه دادهای را از ما نگیر.
خدایا! آنچه نداریم و خیر دین و دنیای ماست را به ما عطاء بفرما.
خدایا! عاقبت امرمان را با مهر شهادت مزیّن بفرما.
برای شفای این دو بیماری که عرض کردیم یک صلوات و فاتحه ختم بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه زمر، آیه ۲۲ (أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)
[۳] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۲۵ (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ۚ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ)
[۴] سوره مبارکه نحل، آیات ۱۰۶ تا ۱۰۹
[۵] سوره مبارکه فتح، آیه ۴ (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا)
[۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۳ (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
[۷] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)
[۸] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)
[۹] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)
[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۲
[۱۱] سوره مبارکه ماعون، آیات ۴ تا ۶
[۱۲] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۰۶ (مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَٰکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ)
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۲ ، صفحه ۴۱۲ (فِی اَلْحَدِیثِ: أَنَّ یَاسِراً وَ اِبْنَهُ عَمَّاراً وَ اِمْرَأَتَهُ سُمَیَّهَ قَبَضَ عَلَیْهِمْ أَهْلُ مَکَّهَ وَ عَذَّبُوهُمْ بِأَنْوَاعِ اَلْعَذَابِ لِأَجْلِ إِسْلاَمِهِمْ وَ قَالُوا لاَ یُنْجِیکُمْ مِنَّا إِلاَّ أَنْ تَنَالُوا مُحَمَّداً وَ تَبَرَّءُوا مِنْ دِینِهِ فَأَمَّا عَمَّارٌ فَأَعْطَاهُمْ بِلِسَانِهِ کُلَّمَا أَرَادُوا مِنْهُ وَ أَمَّا أَبَوَاهُ فَامْتَنَعَا فَقُتِلاَ ثُمَّ أُخْبِرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِذَلِکَ فَقَالَ فِی عَمَّارٍ جَمَاعَهٌ إِنَّهُ کَفَرَ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَلاَّ إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِیمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اِخْتَلَطَ اَلْإِیمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَاءَ عَمَّارٌ وَ هُوَ یَبْکِی فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا خَبَرُکَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا تُرِکْتُ حَتَّى نِلْتُ مِنْکَ وَ ذَکَرْتُ آلِهَتَهُمْ بِخَیْرٍ فَصَارَ رَسُولُ اَللَّهِ یَمْسَحُ عَیْنَیْهِ وَ یَقُولُ إِنْ عَادُوا لَکَ فَعُدْ لَهُمْ بِمَا قُلْتَ .)
[۱۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۳ (اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ)
[۱۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۴ (وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ)
[۱۶] سوره مبارکه حج، آیه ۴۶ (أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ)
[۱۷] نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲ (أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ اَلْمَوَاعِظَ اَلَّتِی وَعَظَ اَلْأَنْبِیَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ اَلْأَوْصِیَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا . لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ اَلطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ اَلسَّبِیلَ؟ أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ اَلدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلاً وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً وَ أَزْمَعَ اَلتَّرْحَالَ عِبَادُ اَللَّهِ اَلْأَخْیَارُ وَ بَاعُوا قَلِیلاً مِنَ اَلدُّنْیَا لاَ یَبْقَى بِکَثِیرٍ مِنَ اَلْآخِرَهِ لاَ یَفْنَى مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا اَلَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلاَّ یَکُونُوا اَلْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ اَلْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ اَلرَّنْقَ ! قَدْ وَ اَللَّهِ لَقُوا اَللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ اَلْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَیْنَ إِخْوَانِیَ اَلَّذِینَ رَکِبُوا اَلطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى اَلْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ ؟ وَ أَیْنَ اِبْنُ اَلتَّیِّهَانِ ؟ وَ أَیْنَ ذُو اَلشَّهَادَتَیْنِ ؟ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ اَلَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى اَلْمَنِیَّهِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى اَلْفَجَرَهِ! قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى لِحْیَتِهِ اَلشَّرِیفَهِ اَلْکَرِیمَهِ فَأَطَالَ اَلْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ اَلَّذِینَ تَلَوُا اَلْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا اَلْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ – أَحْیوا اَلسُّنَّهَ وَ أَمَاتُوا اَلْبِدْعَهَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ .)
[۱۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۲۸۷
[۱۹] کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۴ (وَ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ کَالْمُنَاجِی بِذَلِکَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ اِبْنَتِکَ اَلنَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ اَلسَّرِیعَهِ اَللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلاَّ أَنَّ لِی فِی اَلتَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعُ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَهِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ فَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتْ اَلْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِینَهُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اَللَّهُ لِی دَارَکَ اَلَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنْبِئُکَ اِبْنَتُکَ فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُقِ اَلذِّکْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَهٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ .)
پاسخ دهید