آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
جهتِ شفای همهی بیماران، خصوصاً آقای فاطمینیا عزیزمان که دوباره مبتلا شدهاند و شرایطِ خوبی هم ندارند، و جوانِ عزیزِ مؤمنی که زیرِ آوار مانده بود و بنا بود او را عمل کنند و والدینِ او مضطرّ بودند و التماس دعا داشتند، و چند مریضِ دیگر صلواتی تقدیم نمایید و یک حمد شفاء قرائت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ * إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ».
«وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۹) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۴۰) أُوْلَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ (۴۱) فَوَاکِهُ وَهُم مُّکْرَمُونَ (۴۲) فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۴۳) عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ (۴۴) یُطَافُ عَلَیْهِم بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ (۴۵) بَیْضَاء لَذَّهٍ لِّلشَّارِبِینَ (۴۶) لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا یُنزَفُونَ (۴۷) وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ (۴۸) کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَّکْنُونٌ (۴۹) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ (۵۰) قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ (۵۱) یَقُولُ أَئِنَّکَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ (۵۲) أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَدِینُونَ (۵۳) قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ (۵۴) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ (۵۵) قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ (۵۶) وَلَوْلَا نِعْمَهُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ (۵۷) أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ (۵۸) إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (۵۹) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۶۰) لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ (۶۱)»[۲].
مروری بر جلساتِ قبلیِ تفسیر سوره صافات
پروردگار متعال در این سوره مبارکه افکارِ عقلای عالَم و موحدان را به عالَمِ اَبَد و مسائلی که ما بعد از مرگ با آن موجه خواهیم شد توجّه میدهد، افرادی در آن نشئه گرفتارِ نتیجهی اعمالِ خودشان هستند و عذابهایی که دامانِ آنها را میگیرد باطنِ اعمالی است که آنها انجام دادهاند؛ در مقابل افرادی هستند که خدای متعال به آنها انواعِ نعمتها را داده است، هم میوههای مناسب دارند، امنیتِ اجتماعی دارند، هیچ نااهل و شرور و بددلی در جمعِ آنها نیست، همه در اوجِ صفا به یکدیگر اقبال دارند و به هم روی میآورند، و در اوجِ عیش و لذّت و آرامش و… هستند.
یکی از نعمتها همین است که نه تنها خودشان وعدههای خدای متعال را «حق» میبینند، سراغِ آنهایی که عقیده نداشتند را میگیرند و آنها را با یک ارادهای در متنِ جهنّم میبینند.
اینکه انسان کاری کند، وعدهای به انسان داده بشود، بعد به وعدهها عمل بشود، خودِ همین موضوع برای انسان یک پیروزی است.
کسی که برای کنکور تلاش میکند و نفرِ اول میشود، وقتی «شهرت» و «عزّت» را حاصلِ زحمتِ خود میبیند چه احساسی بدست میآورد! برای خود چه مباهاتی میکند! بعضیها هم به مسخره میگرفتند و تلاش نمیکردند، میفهمد که اگر زحمت نمیکشید او هم مانندِ او بود.
خدای متعال بعد از آنکه بخشی از نعمتهای بیبدیلِ بهشت را میشمارد، و اینکه عدّهای این موضوع را جدّی نگرفتند، عمرِ خود را هدر دادند و در قعرِ جهنّم قرار گرفتند، خدای متعال میفرماید: «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ»، ما در حالِ گفتنِ حکایتِ آینده برای شما هستیم، ولی بیایید و بیدار بشوید، عمل کنندهها و اهلِ کوشش، عمر و تلاشِ خود را برای رسیدن به نعمتهای دائمی و همیشگی و کامل و همه جانبه صرف میکنند، قیمتِ انسان خیلی بالاتر از این است که دو سه روز لذّتی ببرد که همهی آن لذّتها ناقص هم هست، همهی نوشهای دنیا نیش دارد، در این دنیا که لذّتِ خالص وجود ندارد، اینکه خدای متعال فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»[۳]، ما انسان را در سختی آفریدیم، یعنی اساساً هویّتِ زندگیِ دنیا «تحمّلِ فشارها» است، بدانید آنهایی هم که به دنبالِ عیش و نوش هستند هم فشارهایی دارند، آن عیش و نوشها بر آنها زهر میشود، اینجا شما هیچ دوامی برای هیچ امری ندارید، ولی عزّتِ اینجا که شما آن را میبینید چند روز است و بعد از آن این شخص منزوی میشود و دستِ او برای همیشه کوتاه میشود… مال هم همینطور است، جوانی هم همینطور است، لذّتهای جنسی هم همینطور است، میبینید که همهی آنها گذرا است.
قیمتِ عمرِ انسان
برای چه عمرِ خودتان را به چیزی میدهید که نمیماند؟ عمر و وقت و فرصت را برای چیزی صرف کنید که برای شما بیرزد.
لذا این آیهی کریمه با این حدیث تفسیر میشود که فرمود: «قیمتِ بدنهای شما بهشت است». حواسِ شما جمع باشد، نکند این بدنهای خودتان را فرسوده کنید و پیر بشوید و از کار بیفتید ولی آن را مفت از دست داده باشید و بهشت را بدست نیاورده باشید و بهشت را نخریده باشید، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ».
وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با فرقِ شکافته، وقتی بهشت و عوالمِ بالا را میدیدند میفرمودند: «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ»، برای چنین روزی کار کنید، بذرِ خودتان را به موقع بپاشید که زمانِ مرگ حاصلی داشته باشید و درو کنید و با خودتان توشه ببرید، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ».
میّتی را دفن کردند که حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه خودشان را به آنجا رساندند، فرمودند: «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ»، برای چنین روزی کار کنید، زندگی تمام شد، جوانی گذشت، همه چیزِ شما موقّت و گذراست، چرا برای چیزی که برای شما همیشه زندگی و عزّت و نور و کرامت و صلح و صفای همیشگی است کار نمیکنید؟
جهنّم جای بروزِ عدلِ الهی است
خدای متعال به دنبالِ این آیات صحنههای جهنّم را مجسّم کره است، به خدای متعال پناه میبریم، اهل بیت علیهم السلام خیلی از جهنّم میترسیدند، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خیلی از جهنّم میترسیدند، و این «ترس از جهنّم» یکی از عبادتهای برتر است، «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»[۴]، مقامِ پروردگار همان مقامِ عدلِ خدای متعال است، عدلِ خدای متعال در جهنّم بروز میکند، مظهرِ عدالتِ خدای متعال است که ظالمین و مستکبرین و مفسدین و منافقینِ عالَم را در آنجا جمع میکند، اگر آنجا نبود جایگاهی برای بروزِ عدالت نبود، کسی که صدها هزار نفر را کشته است و داعش را بوجود آورده است و این همه جوانها را به خاک و خون کشیده است، آیا این عدالت است که این شخص فقط یک مرتبه در دنیا اعدام شود؟ این شخص که یک نفر را از بین نبرده است! بلکه صدها هزار نفر را از بین برده است، بنابراین دنیا ظرفیتی برای بروزِ عدالت نیست، این عدالت بناست که در آخرت بروز کند، ظهور و بروزِ عدلِ الهی در جهنّم است، بهشت جای احسان و بذل است، آنجا که فوقِ عدالت است، ولی عدلِ محض در جهنّم است و بناست خدای متعال عدلِ خود را در آنجا نشان بدهد.
خدای متعال در این آیاتِ کریمه… «أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَهُ الزَّقُّومِ»[۵] آیا این نعمتهای بهشتی که برای شما شمردیم برای پذیرایی و پیشکش بهتر است یا درختِ زَقّوم؟ «إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَهً لِّلظَّالِمِینَ * إِنَّهَا شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ»[۶].
در روایات و لغت گفتهاند «شجرهی زَقّوم» درختی است بدبو و تلخ و نفرتآور، اگر رطوبتِ آن به جایی برسد آنجا باد میکند، و خدای متعال قدرتنمایی کرده است و این درخت را در آتش رویانده است. در حالتِ عادی آتش «درخت» را از بین میبرد، ولی خدای متعال در آنجا درختی در متنِ جهنّم رویانده است تا وقتی جهنّمی گرسنه شد از میوهی این درخت که هم بوی بدی دارد و هم مزهی آن قابلِ تحمّل نیست و هم وقتی که میخورد بدنِ او باد میکند بخورد، این عذاب در عذاب است.
این نعمتهای بهشتی که همه چیزِ آن دایر بود، آیا آن بهتر است یا این؟ الآن شما بینِ دو راهی هستید، کدامیک را انتخاب میکنید؟ وقتی انسان میمیرد قبرِ او یا بهشت است که آن نعمتهایی که خدای متعال برشمرده است، یا قبرِ او جهنّم است، وقتی انسان به عالَمِ برزخ ورود پیدا میکند قبرِ او یا حفرهای از حفرهها و گودالهای نیرانِ جهنّم است و یا روضه و باغی از باغهای بهشتی است، شما کدامیک را انتخاب میکنید؟
آن چیزی که برای شما تعریف کردیم و گفتیم عمرِ خودتان را برای آن بگذرانید بهتر است، یا درختِ زقّوم؟ میفرماید ما در جهنّم درخت میرویانیم، درختی که مزید بر عذابِ شما باشد، التهابی که آنجا در اثرِ حرارتِ آتشِ جهنّم پیش میآید و جهنّمی هم گرسنه میشود و هم تشنه میشود، به او چه میدهند؟ از شجرهی زقّوم به خوردِ او میدهند.
بعد از بیانِ بخشی از عذابهای دردناک و عبرتآموزی که خدای متعال اینها را از روی محبّت گوشزد کرده است تا ما خودمان را حفظ کنیم و گرفتارِ بلاهای دائمیِ عالَمِ آخرت نشویم؛ بعد خدای متعال به چند رسولِ خود هم سلام میفرستد و هم برای ما زندگیِ آنها را بعنوانِ درس بیان مینماید.
فرمود: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ»[۷]، ما اینهایی که خودشان را بدبخت کردهاند را همینطور به جهنّم نبردیم، ما قبلاً برای آنها بلدچی فرستادیم، برای آنها پیغمبر فرستادیم، تابلوها را رسم کردیم، گفتیم اگر با این تابلو بروید به بهشت میرسید و اگر این تابلوی ورود ممنوع را بروید تصادف میکنید. ما هم تابلوی جهنّم را و هم تابلوی بهشت را نصب کرده بودیم و آدرسِ هر دو را داده بودیم، منذرین آمده بودند، همهی مطالبی که در پیش دارید را برای شما گفته بودیم، «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ»، برای اینهایی که گرفتارِ بدبختی شدند منذر فرستادیم، «فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُنذَرِینَ»[۸]، حال عاقبتِ کسانی که به آنها هشدار داده شد و باور نکردند و به مسخره گرفتند را ببینید، «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»[۹]، یک گروه از این عذابهایی که گفتیم مستثنی هستند.
«مُخلِص» و «مُخلَص»
این دومین مرتبه است که خدای متعال از «مخلَصین» فرمایش مینماید، که ما در فرازِ قبل به اندازهی فرصتِ این محفل توضیحاتی داده بودیم، «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، اینطور نیست که فقط عملِ اینها خالص باشد، بلکه وجودِ اینها خالص است، یعنی آنقدر پاک هستند که اصلاً امکان ندارد از آنها بدی صادر بشود، خدای متعال اینها را پاک و پاکیزه کرده است، «مُخلَص» هستند، «مُخلَص» یعنی کسی که او را خالص کردهاند، کسی را که دستکاری کردهاند، یک طوری ساختهاند که هیچ آسیبی او را خراب نمیکند. اینها مُخلَص هستند.
گاهی خدای متعال افرادی مانندِ انبیاء علیهم السلام را از ابتدا «نور» خلق کرده است، «خَلَقَکُمُ اللّهُ أنْوارا»[۱۰]، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نورِ خدای متعال هستند، همانطوری که آفتاب و ستارگان زمین را در روشنایی قرار میدهد، نورِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بهشتیها را در فضای نورانی قرار میدهد، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نورِ عرش هستند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نورِ عرش هستند، خدای متعال این بزرگواران را «نور» خلق کرده است.
ولی اشخاصی هستند که از اول اینطور نبودهاند، گرفتارِ حجابها بودهاند، ولی مراقبه و مجاهده داشتهاند، خدای متعال هوای اینها را داشت که به دامِ شیطان گرفتار نشوند، با مواظبت از خط خارج نشدند، در ابتدا «آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحات» شدند، تمامِ کارهایی که اینها میکردند… با اینکه نفسِ اینها، به اینکه دوستانِ بدِ اینها، با اینکه فضاهای مخرّبِ مجازیِ آنها، با اینکه ماهوارههای خطرناک فشار میآوردند، جوان هم بود، و فشار هم داشت، اما خود را نگه میداشت، کارِ بد نمیکرد، چشمِ خود را به فساد آلوده نمیکرد، دامانِ خود را آلوده نمیکرد، اینها «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بودند، اگر انسان عملِ صالح را تکرار کرد خدای متعال ذاتِ او را صالح میکند، خودِ او جزوِ صالحین میشود، اگر عملِ خود را خالص و پاک نگه داشتیم، نمازهای بیریا، احسانهای بیریا، کمکهای مخفی، خدمتهای بدونِ تظاهر و تزویر، نجاتهای بیمنّت، یک کسی را نجات دادی و بعد هم اصلاً نخواستی او شما را یک جایی ببیند و خجالت بکشد، این کارهایی که انسان بینِ خود و خدای متعال، خالصاً برای خدا انجام میدهد، وقتی تکرار شد و ملکه شد خدای متعال وجودِ انسان را خالص میکند و او «مُخلَص» میشود، اول جزوِ مخلصین بود، کارِ او خالص بود، «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»[۱۱]، این مأموریتِ اولِ ما «رعایتِ اخلاص» در عمل بود، ولی وقتی استقامت کردیم و همهی عملهای ما بیریا و بیمضایقه و بیتوقع و بیاذیت بود و خدای متعال دید ما کارهای خود را برای رضای او انجام میدهیم، در این صورت خدای متعال یک نگاهی میکند و خودمان را عوض میکند و تغییرِ ماهیّت میدهیم، در این صورت «مُخلَص» میشویم، هر مخلصی باید به درجهی مخلَصین نایل بشود، که مخلَصین ویژگیهای خاصی در قرآن و روایات دارند.
حضرت نوح صلوات الله علیه خدای متعال را ندا میدهد
«وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»[۱۲]، یکی از این مخلَصین شیخ الانبیاء نوح نبی علی نبیّنا و آله و علیه السلام است، خدای متعال با چه اکرام و اجلالی از این پیغمبرِ خود یاد میکند، «وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»، این تأکید برای این است که ما هم خدای متعال را بخوانیم؛ مسلّماً نوح ما را صدا میزد و ما جوابدهندهی خوبی بودیم. امکان ندارد کسی عاجز باشد، کسی بینوا باشد، کسی عاشق باشد و من معشوقِ او باشم و من را صدا بزند و من جوابِ خوب به او ندهم. اگر هر کسی یک قدم به سوی خدای متعال برود خدای متعال ده قدم به سوی او میآید، اگر شما یک مرتبه مرا یاد کنید من شما را ده مرتبه یاد میکنم.
«وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»، نوح ما را ندا کرد… حال خودِ این «ما را ندا کرد» جای تأمّل و فکر دارد. گویا نوح هم از ابتدا در فضای مقرّبین نبوده است، «وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»، آن کسی که از دور صدا میزند به فعلِ او «ندا» میگویند، کسی که نزدیک شده است «نجوا» میکند، نوح علیه السلام نجوا نداشت بلکه ندا داشت؛ صدای نوح نبی به ما رسید، وقتی او ما را صدا زد…
حال من خود را معرّفی کنم، نوح را معرّفی کردم که دلِ او با ما بود، او سراغِ ما را میگرفت، او به دنبالِ این بود که صدای خود را به ما برساند، اما من چطور؟ منِ خدا «فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»، آنجایی که خدای متعال میخواهد کارِ خود را بزرگ جلوه بدهد و دلهای ما در تجلّیِ حقتعالی آب بشود، آنجا را با صیغهی جمع میفرماید، نفرمود من جواب دادم، بلکه فرمود: ما جواب دادیم. این اسماء حسنی ما، این وسعتِ صفاتِ ما، «فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ»، کسی که ما را یک مرتبه صدا میزند، ما به او از یک جهت پاسخ نمیدهیم بلکه ما از هر سو به او پاسخ میدهیم، او را از همهی اطراف در حیطهی پاسخِ خودمان قرار میدهیم، «فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ».
حضرت نوح علیه السلام کجا صدا زدند؟ مکرر در مکرر، یک مرتبه در طوفان گفت: «وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ»[۱۳]. وقتی مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف میخواستند از ماشین پیاده بشوند این آیه را میخواندند. حضرت نوح علیه السلام ندا میکرد که ای خدا! دیگر این طوفان بس است، حال دیگر یک منزلی به ما بده که ما با مبارکی نازل بشویم که تو اینکاره هستی، اگر بخواهی به کسی منزلت بدهی میتوانی و تو بهترین منزل هستی. در یک جایی نفرین به اینهایی کردند که قرنها نوحِ نبی را آزردند و در پاسخِ طبابتها و معالجتهای ایشان او را کتک زدند و مسخره کردند، گاهی حضرت نوح علیه السلام را آنطور میزدند که طبق روایات دارد که ایشان از هوش میرفتند، با بدنِ خونین به هوش میآمدند و دوباره به سراغِ آنها میرفتد و نازِ آنها را میکشیدند، که در سوره مبارکه نوح میفرماید که: «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا»[۱۴]، خدایا! من برای نجاتِ اینها شب و روز نداشتم، حتّی شبها هم نمیتوانستم بخوابم و سراغِ آنها را میگرفتم، اما «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا»[۱۵]، ما هرچه مهربانی کردیم، هرچه سراغِ اینها را گرفتیم اینها برعکس انجام دادند و چموشی کردند و از ما گریز داشتند و نمیخواستند با ما انسی داشته باشند. آنجا نفرین کردند: «وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا»[۱۶].
در یک جایی هم کمک خواستند، «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»[۱۷]، ندا کرد: پروردگارا! من مغلوب هستم، این دشمن در حالِ هجوم آوردن به من است، خودت نصرتت را بر من نازل کن.
ما این نداها را بیپاسخ نگذاشتیم.
ناامید نباشیم
امروز هم ما در فضایی هستیم که هم از نظرِ اقتصادی در هجومِ بیامانِ دشمنِ داخلی و خارجی هستیم، واقعاً شرایطِ گرانی که برای منزل و … اشخاصی که سامانی ندارند، گاهی انسان محال میبیند که کسی بتواند امروز برای خود یک پناهگاهی پیدا کند، اجناس هم که مهارگسیخته بالا میرود، پولِ ملّی هم که بیخاصیّت شده است. یک بخشی از آن مربوط به تحریمِ ظالمانه بود، که تحریم هم ریشه در منافقینِ داخلی داشت، آنها با اینها هماهنگ هستند که اینطور تحریم میکنند. یک بخشی از آن هم سوء مدیریت بود. اینها به امیدِ بیگانه نشستند، به امیدِ همسایه نشستند و برای خانهی خودشان کار نکردند و برجام برجام کردند.
آیا ما باید ناامید بشویم؟ نه والله! دستِ خدای متعال باز است، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۱۸]، در کنارِ این گرانی و این بیاعتمادی که در فسادهای کلان پیش آمده است و روحِ ملّت را آزرده میکند، خدای متعال یک امتحانِ سختِ این کرونا و این ویروسِ بیامان را هم فرستاده است، نمیدانیم خدای متعال چه برنامهای دارد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سفری به طائف داشتند، آنجا سرانِ شرک اراذل و اوباش را تحریک کردند، اینها گروهی به دنبالِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم افتادند و هم فحش میدادند و هم سنگ میزدند، آنقدر سنگ بر بدنِ نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اصابت کرد که خون از ساقهای پای مبارکِ ایشان جاری بود، آمدند، هوای گرم، بدنِ آزرده، تنی مجروح، آمدند و در سایهی یک دیواری بنشینند که آرامشی پیدا کنند و استراحتی داشته باشند، صدای مشرکین را از داخلِ باغ شنیدند و گفتند: خدای متعال روا ندیده است که من در سایهی شرک رفعِ خستگی کنم، آنجا هم ننشستند، در همان هوای گرم به کنارِ آبی آمدند تا این خونآبههای پای مبارکِ خویش را بشویند، وقتی در حالِ انجامِ این کار بودند گریه کردند، ولی در نهایت به خدای متعال این جمله را عرض کردند: «إِنْ لَمْ یَکُنْ بِکَ عَلَیَّ غَضَبٌ فَلاَ أُبَالِی»[۱۹]، من نگران هستم که چوبِ غضب به من بزنی، اگر مطمئن باشم که از روی مهربانی میخواهی با این آزارهایی که میبینم به من درجه بدهی من هیچ مشکلی ندارم و تحمّل میکنم، ولی میترسم که این غضبِ تو باشد، از این موضوع نگران هستم، خدا نکند که این غضبِ الهی باشد، آن چیزی که انسان را نگران میکند و میگوید که نکند غضب باشد این است که اولیاء قبل از این مشکلات از دستِ ما رفتند، مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف برای بلاهای آسمانی یک ضربهگیری بودند، این علمای صاحب باطنِ تهران مانندِ آیت الله خوشوقت و آیت الله حقشناس و مرحوم آقای پهلوانی و… هر کدام کوهی بودند و مقابلِ طوفانهای بلا را میگرفتند، بعد از اینکه شهید سلیمانی رفت این ویروس آمد و این مشکلات نمایان شد.
یکی اینکه ما این کوههایی که مقابلِ ضربه را میگرفتند از دست دادیم.
دوم اینکه هر بلایی ما را به مسجد میکشاند، ما را کنارِ ضریحِ ششگوشهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میکشاند، این بلا درِ حرمها را به روی ما بست، اجتماعاتِ عظیم را به تعطیلی کشید، روایاتِ ما دارد که «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه»[۲۰]، وقتی انسان گرفتار میشد مانندِ قومِ حضرت یونس علیه السلام، اینها در یک بیابان اجتماع کردند و در کنارِ یکدیگر نالیدند، همه نالههای اجتماعی سر دادند تا خدای متعال آن بلای حتمیِ مقدّر را از سرِ آنها رد کرد. الآن بلا هست و اجتماعات هم ممنوع است، این «ممنوع است» یعنی عقلاً ممنوع است، یعنی خوفِ اینکه غضب و بلای خدای متعال باشد، این خوف انسان را آزار میدهد.
اما در عین حال خودِ خدای متعال ما گنهکارها را دعوت کرده است، فرموده است: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۲۱]، باز آی، باز آی، هر آنچه هستی باز آی، گر کافر و گبر و بتپرستی باز آی، این درگه ما درگه نومیدی نیست.
روضه
ما وسیلهای مانندِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داریم، خودِ خدای متعال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برای ما کشتیِ نجات معرّفی کرده است، ما باید از این طوفانها به این کشتی پناهنده بشویم، یا باب نجاه الامّه… یا حسین!
مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی از نجف تا کربلا با پای برهنه میرفت، مشکلِ ریه و مشکلاتِ دیگری هم داشت، با آن حال با پای پیاده از نجف تا کربلا آمده بود، در آن وقت هم صحنِ مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سه درب داشت، نامِ یک باب «باب الحبیب» بود، از «باب الحبیب» آمده بود و دیده بود که گریهاش نمیگیرد، به درِ دیگری رفته بود، چون اگر انسان گریه نکند معلوم میشود که اجازهی ورود ندادهاند، باید جلوی درب بایستی و اجازهی ورود بگیری، اگر گریه کردی و دلِ تو شکست معلوم میشود که امام اذن داده است، از «باب الحبیب» رفت و دلِ او نشکست، به درِ دوم و سوم رفت، دوباره به «باب الحبیب» برگشت، گفت: یا حسین! از نجف تا کربلا پیاده آمدهام که به شما عرض کنم که شما را میخواهم، حسین جان! آیا شما میفرمایید که مرا نمیخواهید؟
همینکه این درد و دل را کرده بود ناگهان دل شکسته بود، اشک جاری شده بود، نمیدانم دلِ تو شکست یا نه، آیا الآن حسرت میخوری؟ الآن راهِ کربلا بسته است؟ چه کردهایم که دوباره این در به روی ما بسته شده است؟
خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روز عاشورا به چند مصیبت بلند گریه کردهاند، یک مرتبه در کنارِ پیکرِ حضرت علی اکبر علیه السلام… گریهی حضرت عادی نبود، هفت مرتبه از پردهی دل فریاد کردند… با صدای بلند میفرمودند: «وَلَدی»…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به کنارِ نهرِ علقمه آمدند و سرِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه را به دامان گرفتند، دیدند جای سالمی در بدن نیست، خیلی شدید گریه کردند… با اینکه خیلی حواسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود که دشمنشاد نشوند، به اهلِ حرم هم فرموده بودند تا زمانی که من زنده هستم بلند گریه نکنید که دشمن شاد میشود، اما مصیبت سنگین بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شدیداً گریه کردند…
اما من عرض میکنم که گویا هیچ کجا مانندِ مصیبتِ حضرت علی اصغر صلوات الله علیه نبود…
فرزندِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی دستِ ایشان مانده بود، قنداقه خونین شده بود، دستهای مبارکِ ایشان هم با خون خضاب شده بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خونِ گلو را میگرفتند و به آسمان میپاشیدند، محاسنِ خویش را با خونِ گلوی حضرت علی اصغر صلوات الله علیه رنگین کردند، از آسمان ندا آمد: «دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ»[۲۲]…
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۳۹ تا ۶۱
[۳] سوره مبارکه بلد، آیه ۴
[۴] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۴۶
[۵] سوره مبارکه صافات، آیه ۶۲
[۶] سوره مبارکه صافات، آیات ۶۳ و ۶۴
[۷] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۲
[۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۳
[۹] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۴
[۱۰] زیارت جامعه کبیره
[۱۱] سوره مبارکه بینه، آیه ۵ (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ ۚ وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ)
[۱۲] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۵
[۱۳] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۲۹
[۱۴] سوره مبارکه نوح، آیه ۵
[۱۵] سوره مبارکه نوح، آیه ۶
[۱۶] سوره مبارکه نوح، آیات ۲۶ و ۲۷
[۱۷] سوره مبارکه قمر، آیه ۱۰
[۱۸] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲
[۱۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۹، صفحه ۲۲ (وَ رُوِیَ: أَنَّهُ لَمَّا اِنْصَرَفَ مِنَ اَلطَّائِفِ عَمَدَ إِلَى ظِلِّ حَبَلَهٍ مِنْ عِنَبٍ فَجَلَسَ فِیهِ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ ضَعْفَ قُوَّتِی وَ قِلَّهَ حِیلَتِی وَ هَوَانِی عَلَى اَلنَّاسِ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرَّاحِمِینَ أَنْتَ رَبُّ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ وَ أَنْتَ رَبِّی إِلَى مَنْ تَکِلُنِی إِلَى بَعِیدٍ یَتَجَهَّمُنِی أَوْ إِلَى عَدُوٍّ مَلَّکْتَهُ أَمْرِی إِنْ لَمْ یَکُنْ بِکَ عَلَیَّ غَضَبٌ فَلاَ أُبَالِی وَ لَکِنْ عَافِیَتُکَ هِیَ أَوْسَعُ لِی أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِکَ اَلَّذِی أَشْرَقَتْ لَهُ اَلظُّلُمَاتُ وَ صَلَحَ عَلَیْهِ أَمْرُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ مِنْ أَنْ یَنْزِلَ بِی غَضَبُکَ أَوْ یَحِلَّ عَلَیَّ سَخَطُکَ لَکِنْ لَکَ اَلْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِکَ قَالَ وَ لَمَّا دَخَلَ مَکَّهَ کَانَ یَقِفُ بِالْمَوْسِمِ عَلَى اَلقَبَائِلِ فَیَقُولُ یَا بَنِی فُلاَنٍ إِنِّی رَسُولُ اَللَّهِ إِلَیْکُمْ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَعْبُدُوا اَللَّهَ وَ لاٰ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ کَانَ خَلْفَهُ أَبُو لَهَبٍ فَیَقُولُ لاَ تُطِیعُوهُ وَ أَتَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کِنْدَهَ فِی مَنَازِلِهِمْ فَدَعَاهُمْ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَبَوْا وَ أَتَى کَلْباً فِی مَنَازِلِهِمْ فَلَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ وَ أَتَى بَنِی حَنِیفَهَ فِی مَنَازِلِهِمْ فَرَدُّوا عَلَیْهِ أَقْبَحَ رَدٍّ. وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ تَزَوَّجَ رَسُولُ اَللَّهِ بِعَائِشَهَ وَ سَوْدَهَ وَ کَانَتْ عَائِشَهُ بِنْتَ سِتِّ سِنِینَ حِینَئِذٍ وَ رُوِیَ لَمَّا هَلَکَتْ خَدِیجَهُ جَاءَتْ خَوْلَهُ بِنْتُ حَکِیمٍ اِمْرَأَهُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ لاَ تَتَزَوَّجُ قَالَ مَنْ قَالَتْ إِنْ شِئْتَ بِکْراً وَ إِنْ شِئْتَ ثَیِّباً قَالَ فَمَنِ اَلْبِکْرُ قَالَتْ بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ قَالَ وَ مَنِ اَلثَّیِّبُ قَالَتْ سَوْدَهُ بِنْتُ زَمْعَهَ قَدْ آمَنَتْ بِکَ وَ اٍتَّبَعَتْکَ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَاذْهَبِی فَاذْکُرِیهِمَا عَلَیَّ فَذَهَبَتْ إِلَى أَبَوَیْهِمَا وَ خَطَبَتْهُمَا فَقَبِلاَ وَ تَزَوَّجَهُمَا وَ فِی سَنَهِ إِحْدَى عَشْرَهَ مِنْ نُبُوَّتِهِ کَانَ بَدْءُ إِسْلاَمِ اَلْأَنْصَارِ وَ ذَلِکَ مَا رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَرَجَ فِی اَلْمَوْسِمِ یَعْرِضُ نَفْسَهُ عَلَى اَلقَبَائِلِ فَبَیْنَا هُوَ عَلَى اَلْعَقَبَهِ إِذْ لَقِیَ رَهْطاً مِنَ اَلْخَزْرَجِ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ فَقَالُوا مِنَ اَلْخَزْرَجِ قَالَ أَ فَلاَ تَجْلِسُونَ أُکَلِّمُکُمْ قَالُوا بَلَى فَجَلَسُوا مَعَهُ فَدَعَاهُمْ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَرَضَ عَلَیْهِمُ اَلْإِسْلاَمَ وَ تَلاَ عَلَیْهِمُ اَلْقُرْآنَ وَ کَانَ أُولَئِکَ یَسْمَعُونَ مِنَ اَلْیَهُودِ أَنَّهُ قَدْ أَظَلَّ زَمَانُ نَبِیٍّ یُبْعَثُ فَلَمَّا کَلَّمَهُمْ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَلنَّبِیُّ اَلَّذِی یَعِدُکُمْ بِهِ اَلْیَهُودُ فَلاَ یَسْبِقَنَّکُمْ إِلَیْهِ وَ اِنْصَرَفُوا رَاجِعِینَ إِلَى بِلاَدِهِمْ وَ قَدْ آمَنُوا وَ کَانُوا سِتَّهَ أَنْفُسٍ أَسْعَدَ بْنَ زُرَارَهَ وَ عَوْنَ بْنَ اَلْحَارِثِ وَ هُوَ اِبْنُ عَفْرَاءَ وَ رَافِعَ بْنَ مَالِکِ بْنِ عَجْلاَنَ وَ قُطَبَهَ بْنَ عَامِرِ بْنِ حَدِیدَهَ وَ عُقْبَهَ بْنَ عَامِرٍ وَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ فَلَمَّا قَدِمُوا اَلْمَدِینَهَ عَلَى قَوْمِهِمْ ذَکَرُوا لَهُمْ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ دَعَوْهُمْ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ حَتَّى فَشَا فِیهِمْ دِینَهُمْ فَلَمْ یَبْقَ دَارٌ مِنْ دُورِ اَلْأَنْصَارِ إِلاَّ وَ فِیهَا ذِکْرُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . وَ فِی سَنَهِ اِثْنَتَیْ عَشْرَهَ مِنْ نُبُوَّتِهِ کَانَ اَلْمِعْرَاجُ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ کَانَتْ بِیعَهُ اَلْعَقَبَهِ اَلْأُولَى وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَرَجَ عَامَئِذٍ إِلَى اَلْمَوْسِمِ وَ قَدْ قَدِمَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً فَلَقُوهُ بِالْعَقَبَهِ وَ هِیَ اَلْعَقَبَهُ اَلْأُولَى فَبَایَعَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ عُبَادَهُ بْنُ اَلصَّامِتِ بَایَعَنَا رَسُولُ اَللَّهِ لَیْلَهَ اَلْعَقَبَهِ اَلْأُولَى وَ نَحْنُ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً أَنَا أَحَدُهُمْ فَلَمَّا اِنْصَرَفُوا بَعَثَ مَعَهُمْ مُصْعَبَ بْنَ عُمَیْرٍ إِلَى اَلْمَدِینَهِ یُفَقِّهُ أَهْلَهَا وَ یُقْرِئُهُمُ اَلْقُرْآنَ . وَ فِی سَنَهِ ثَلاَثَ عَشْرَهَ کَانَتْ بِیعَهُ اَلْعَقَبَهِ اَلثَّانِیَهُ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَرَجَ إِلَى اَلْمَوْسِمِ فَلَقِیَهُ جَمَاعَهٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ فَوَاعَدُوهُ اَلْعَقَبَهَ مِنْ أَوْسَطِ أَیَّامِ اَلتَّشْرِیقِ قَالَ کَعْبُ بْنُ مَالِکٍ اِجْتَمَعْنَا فِی اَلشِّعْبِ عِنْدَ اَلْعَقَبَهِ وَ نَحْنُ سَبْعُونَ رَجُلاً وَ مَعَهُمُ اِمْرَأَتَانِ مِنْ نِسَائِهِمْ نَسِیبَهُ بِنْتُ کَعْبٍ أُمُّ عُمَارَهَ وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عَمْرِو بْنِ عَدِیٍّ وَ هِیَ أُمُّ مَنِیعٍ فَبَایَعَنَا وَ جَعَلَ عَلَیْنَا اثنا [اِثْنَیْ] عَشَرَ نَقِیباً مِنَّا تِسْعَهً مِنَ اَلْخَزْرَجِ وَ ثَلاَثَهً مِنَ اَلْأَوْسِ ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَصْحَابَهُ بِالْخُرُوجِ إِلَى اَلْمَدِینَهِ فَخَرَجُوا أَرْسَالاً وَ أَقَامَ هُوَ بِمَکَّهَ یَنْتَظِرُ أَنْ یُؤْذَنَ لَهُ .)
[۲۰] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷
[۲۱] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳
[۲۲] تذکره الخواص، سبط این جوزی، صفحه ٢۵٢ (لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!… فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.)
پاسخ دهید