آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- صادق آل رسول علیهم السلام
- تعجّبِ «ولید» ملعون از امام باقر صلوات الله علیه
- امام صادق علیه السلام و پرورشِ دانشمندان
- «علم آموزی» شرایط ندارد
- رهبرانِ اهل سنّت در بینِ شاگردانِ امام صادق صلوات الله علیه
- دو ویژگیِ حضرات اهل بیت علیهم السلام
- امام جعفرِ صادق علیه السلام و زنده کردنِ یادِ شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
- امام جعفرِ صادق علیه السلام مروّجِ روضههای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- روضه امام جعفرِ صادق علیه السلام
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
صادق آل رسول علیهم السلام
«کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»[۲]، پروردگار متعال دستور میدهد همهی مؤمنین از خطّ «صادقین» جدا نیفتند، این نشان میدهد که تا زمانی عالَمِ خلقت هست صادقی در این عالَم وجود دارد که زندگیِ همراه با صداقت را میداند و رفته است و الگو و راهنماست و ما هم باید همیشه این دعا را کنیم که «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا»[۳]، که رمزِ ارتباط با حضرت حجّت ارواحنا فداه هم انسِ با همین آیهای است که هم دعاست و هم آیهای از سوره مبارکه اسراء قرآن کریم است.
در میان «صادقین» که وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه صدّیقِ اکبر هستند، همهی حضرات معصومین علیهم السلام هم «صادق» هستند، در زیارت جامعه کبیره که از غنیترین معارفِ دینی در مسائلِ توحیدی و تماشای سیمایِ انسانِ کامل است، آنجا هم عرضه میداریم: «وَأَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّهُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفُونَ»، همه «صادق» هستند.
اما کسی که سفرهی صداقتِ ایشان پُرآوازه شده است و عالَم را متوجهِ خود کرده است وجود مبارک کشّافِ حقائق امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق علیه الصلاه و السلام هستند، امامانِ دیگر همگی صادق هستند و در قلّه هستند اما هیچ کدام به اندازهی امام صادق علیه السلام عمر نکردند و اینکه شرایط برای آن بزرگواران پیش نیامد که هم صداقتِ عملی را به جهان ارائه کنند و هم معارفِ دینی را که منشأ صداقتِ زندگیِ انسانها بشود، هیچ امامی به اندازهی امام صادق علیه السلام زمینهای برای تبیینِ معارف و بیانِ معارفِ دینی پیدا نکرده است.
لذا ما وجودِ مبارک امام صادق علیه السلام را رئیسِ مکتب میدانیم، مذهبِ تشیّع و امامیّه به نامِ امام جعفر صادق علیه السلام رقم خورده است و «فقهِ جعفری» میگویند.
تعجّبِ «ولید» ملعون از امام باقر صلوات الله علیه
من امشب چند نکته راجع به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تقدیمِ محضرِ مولا و سیّدمان حضرت حجّت روحی فداه میکنم، باشد که ببینند ما هم در حالِ دست و پا زدن هستیم که بگوییم ما هم شما را دوست داریم، پیرزنی هم با کلاف برای خریدِ یوسف آمده است.
امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام در سنِ سه سالگی بودند که در درسِ پدرِ بزرگوارشان باقر علومِ پیامبران حضور پیدا کرده بودند، «ولید» لعنت الله علیه به «عمر بن عبدالعزیز» که آن زمان والیِ مدینه بود دستور داده بود که مسجدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را توسعه بدهد و «عمر بن عبدالعزیز» هم این مسجد را توسعه داده بود و بنای جدیدی بود، «ولید» ملعون به مدینه آمد که از این مسجد بازدید کند، وقتی واردِ مسجد شد که امام باقر سلام الله علیه بر عرشهی منبر نشسته بودند و علمای بزرگ در محضرِ آن بزرگوار زانو زده بودند و استضاعه میکردند. بحثِ آن روزِ حضرت در موردِ جغرافیا بود، «ولید» خیلی تعجّب کرد، فکر میکرد که این بزرگواران فقط تفسیرِ قرآن کریم میگویند و علومِ رایجِ احکام و … را میدانند، اما دید این بحثِ جدیدی است، آن روز دانشگاهی نبود، رشتهی جغرافیا و اینطور رشتهها مرسوم نبود، این اولین تعجّبی بود که امام باقر علیه السلام در حالِ تدریسِ درسِ جغرافیا هستند.
یک نگاهی به جمع کرد و دید یک پسرِ سه سالهای هم آن جلو نشسته است و گویا متوجّه میشود و همینطور بعنوانِ بازی ننشسته است، از «ولید» ملعون از «عمر بن عبدالعزیز» سؤال کرد که این پسر کیست؟ گفت: ایشان آقازادهی امام باقر علیه السلام است، گفت: آیا چیزی از این مطلب متوجه میشود؟
«عمر بن عبدلعزیز» که آشنا بود گفت: بله! ایشان همه چیز را متوجّه هستند، میتوانید از ایشان بپرسید. او امام صادق علیه السلام را که سه ساله بودند صدا زد و گفت: اولین کسی که علمِ منطق را ابداء کرده است چه کسی بوده است؟ حضرت فرمودند: فردی است که به او «ارسطو» گفته میشود… «ولید» ملعون چند سؤال کرد و امام صادق علیه السلام پاسخ دادند و آن ملعون گیر کرد و زبانِ او بند آمد و دید عجب! این شخص یک طفل نیست بلکه استادالبشر است! هر سؤالی از هر رشتهای که از ایشان میپرسد حضرت کاملاً آماده پاسخ میدهند، بنابراین دستِ امام صادق علیه السلام را گرفت و به امام باقر علیه السلام تبریک گفت و گفت: اینطور که من این پسرِ سه سالهی شما را میبینم حتماً جزوِ علامههای دهر است و فردِ عادی به نظر نمیرسد.
میگویند: «الفَضلُ ما شَهِدَت به الاعداءُ»، اینکه دوست از انسان تعریف کند خیلی مهم نیست، ولی اگر دشمن با همهی عداوتی که دارد وقتی برجستگی و خوارقِ عادات را در یک کودکی میبیند دیگر زانو میزند و تواضع و ادب بر خلافِ میلِ خود در وجودِ او ظهور و بروز پیدا میکند، این نکتهی اول.
وقتی امام سجّاد علیه السلام در مجلسِ یزید لعنت الله علیه خواستند بالای منبر بروند و نامِ «منبر» هم به آن نفرمودند و فرمودند: «یزید! بگذار من بالای این چوب بروم و چند جمله حق بگویم»، یزید در ابتدا اجازه نداد، ولی دید اعتراض از هر سو بلند شد…
امام زین العابدین صلوات الله علیه در اثرِ فشار و مصیبت و مأموریتِ ویژهای که خدای متعال به بدنِ ایشان داده بود خیلی در اثرِ بیماریِ عارض در عاشورا ضعیف شده بودند، لذا از ایشان بعنوانِ «غلام» یاد میکنند، یعنی بصورتِ یک نوجوان بحساب میآمدند.
وقتی حضرت یونس علیه السلام در شکمِ ماهی قرار گرفت و مأموریتِ نهنگ تمام شد و در ساحل بالا آورد حضرت مانندِ یک کودک بودند، یک پیغمبرِ به آن عظمت به صورتِ یک کودکی در آنجا افتادند و خدای متعال برگِ کدو را مأمور کرد که بر ایشان سایه بیفکند و آرام آرام رشدِ خود را بالا برد.
امام سجّاد علیه السلام هم بسانِ نوجوانها بودند، کمااینکه امروز بیش از هزار و دویست سال از عمرِ مبارکِ وجود نازنینِ مولای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه گذشته است، ولی ان شاء الله اگر آقای خودمان را ببینیم… ان شاء الله ظهور نزدیک است، اینکه دنیای استکبار در حالِ به زانو در آمدن است، خدای متعال در حالِ بهم ریختنِ آنهاست، جهان در حالِ آماده شدن است، همهی قدرتها در برابرِ یک ویروسِ کوچک عاجز شدهاند، خدای متعال خواست که بشریّت این ذلّت و عجز را بفهمد، بلای جهانی «منجیِ جهانی» میطلبد، ان شاء الله اگر امام زمان ارواحنا فداه بیایند هر کسی ایشان را ببینید… روایات دارد که وجود نازنینِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف از نظرِ سیما سیمای یک مردِ چهل ساله را دارند. فردی که خودِ او حضرت را دیده بود و برای من نقل کرد گفت: زمانی که من حضرت را دیدم در سیمای مبارکِ ایشان و محاسنِ شریف و موهای مبارکِ ایشان که از زیرِ عمامه تا بناگوشِ ایشان آمده بود حتّی یک موی سپید هم در سر و صورتِ حضرت ندیدم.
ان شاء الله جانِ همهی ما به قربانِ حضرت بشود، ای کاش…
«هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟» پسرِ پیغمبر! یعنی یک آدرسی هم به ما میدهید؟ آیا نوبتِ ملاقات به ما هم میرسد؟ آیا ما هم چهرهی نورانیِ شما را از نزدیک تماشا میکنیم؟
گاهی نمودِ حضراتِ ائمه علیهم السلام بر اساسِ حکمت متناسبِ با جَوّ متقاضی بوده است، لذا امام سجّاد علیه السلام را بصورتِ یک پسر میدیدند، همه گفتند: این شخص پسرِ نوجوانی است، آن هم با این نحیفی و مریضی، چرا نمیگذاری دو کلام صحبت کند؟
گفت: شما اینها را نمیشناسید، سینهی اینها پُر از علم است، کودک و بزرگ ندارند، کودکِ این خاندان هم مملو از علم است. دشمن فهمیده بود که علومِ این بزرگواران اکتسابی نیست، اینها دریای علم هستند، اینها از گنجینهی غیبِ عالَم مایه میگیرند، علمِ آنها علمالله است، صفحهی علمِ خدای متعال هستند.
لذا وجودِ مبارکِ امام صادق علیه السلام در سه سالگی این خارق عادت و کرامت و معجزه را در برابرِ دشمنِ غدّارِ خود که خلیفهی وقت بود ارائه فرمودند.
امام صادق علیه السلام و پرورشِ دانشمندان
اما رسالتی که حضرت امام صادق علیه السلام ایفاء نمودند و نقشِ تاریخیِ خاصّ خودشان را به ثبت رساندند؛ اولین رسالتِ ایشان توسعهی علم و قبضه کردنِ فرهنگِ جامعه بود، امام جعفر صادق علیه السلام چهار هزار دانشمند تربیت کردند، دستگاههای خلافتی ناچار بودند که از شاگردانِ امام صادق علیه السلام در امورِ اداری استفاده کنند، خیلی از آنها هم نفوذی بودند، کسی نمیدانست که امام آن شخص را تربیت کرده است.
«نجاشی» از طرفِ حکومتِ عباسیان والی خوزستان شده است، اما به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نامه نوشته است که من به حکومت مبتلا شدهام و نگرانِ خودم هستم، لطفا شما برای من دستورالعمل بنویسید که من منشورِ شما را در حاکمیت و ولایتِ خودم عملی کنم، حضرت هم رد نکردند، حضرت برای او نامه نوشتند و فرمودند: این خبر مرا از جهتی خشنود کرد و از جهتی هم مرا نگران کرد، خشنود هستم که مثلِ شمایی در حکومت جایگاه داشته باشد و این شیعیانِ بیپناهِ ما آنجا شما را مایهی دلگرمی و امیدِ خودشان بدانند و گرههای آنان به دستِ شما باز بشود، این مایهی خشنودی است، اما نگران هستم که یک گرفتاری بیاید و پشتِ درِ شما بماند و به تو دسترسی نداشته باشد و به او بیاعتنایی بشود و اگر کسی چنین کند بوی بهشت به مشامِ او نخواهد رسید، میترسم در ایفاء مدیریتِ اجتماعیِ خودت به نیازِ نیازمندان بیاعتناء باشی که در این صورت از ورود به بهشت محروم بمانی.
فردی دیگری بدهکار میشود، بدهکارِ مالیاتی بوده است، خود را به امام صادق علیه السلام میرساند و عرضه میدارد: آقا جان! اگر این مالیاتی که حکومتیها برای من نوشتهاند از من بگیرند من ورشکسته میشوم، ولی اینطور که به نظر میرسد این والی (والی ری) جزوِ ارادتمندانِ شماست، حضرت سلام الله علیه برای او دو جمله نوشتهاند که اینها فکر میکنند دلی با ما دارید، در ادامه حدیث نوشتند، روز قیامت همه بیپناه هستند بجز کسانی که به برادرانِ دینیِ خود کمک کند یا به او پناه بدهد، این شخص در آنجا بیپناه نیست و خدای متعال او را در پناهِ خود قرار میدهد. وقتی این نامه را از امام صادق علیه السلام گرفت و آمد، خبر رسید که کسی از مدینه از امام صادق علیه السلام برای شما نامه میآورد، این والی با پای برهنه تا دو فرسخ به استقبالِ کسی آمد که از امام صادق علیه السلام نامه آورده است.
اگر ما از نظرِ علمی غنی بشویم، حضرت آقا خیلی این حدیث را میخوانند: «العِلمُ سُلطان»، علم حکومت میکند، جبّاران و بیدینهای مستبد هم محتاجِ عالمان و کاردانها هستند، اگر فردی کاردان و آشنای به مسائلِ اجتماعی و سیاسی و مدیریتی نداشته باشد نمیتواند حکومت کند، اینها خواه یا ناخواه محتاج به دانشمندان و اندیشمندان هستند.
«علم آموزی» شرایط ندارد
لذا وجود مقدّسِ امام صادق علیه السلام برای اینکه حکومت را عملاً قبضه کند، ولو به نامِ آنها باشد، و ظلم را پایین بیاورند، این سفرهی علمِ خودشان را آنقدر گسترده کردند… هیچ شرطی نداشتند، «اطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»، در علم شرطِ ورود ندارد، امروز حوزههای علمیّهی ما شرطِ ورود دارند، این مکتبِ امام صادق علیه السلام نیست، که میگویند مثلاً از دورهی راهنمایی باشند یا دیپلم داشته باشند یا اگر فلان سن را داشته باشد دیگر نمیتواند به طورِ رسمی در حوزه وارد بشود، در درسِ ائمه علیهم السلام از سه ساله گرفته است تا نود و چهار ساله گرفته است که «عنوان بصری» در نود و چهار سالگیِ خود آمد و امام صادق علیه السلام را پیدا کرده است و جرعهای از دریای علمیِ ایشان را نوشیده است و این یادگار را از خود برای همهی حوزهها و علاقهمندان به اخلاق جا گذاشتهاند که امروز یکی از دستوراتِ عرفانی و خودسازی «حدیث عنوان بصری» است، از یک کسی که در نود و چهار سالگی رفته است و در برابرِ امام صادق علیه السلام زانو زده است و مایهی علمی و معنوی و اخلاقی گرفته است و همین حدیث «عنوان بصری» یک گنجینهی عظیمی است، که بزرگانی مانندِ مرحوم آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف این حدیث را با خط خوش مینوشتند و تکثیر میکردند و به شاگردانِ خود میفرمودند که این حدیث را بنویسید و در جیبِ خودتان بگذارید و چند مرتبه در هفته آن را مرور کنید، این نسخه است، این دستورالعملِ بهداشتیِ اخلاقی است، آن را مدام مرور کنید.
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در درسِ عرفانی و اخلاقیِ خودشان وقتی حدیث عنوان بصری و این توصیهی برهان العارفین آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف را گفته بودند، شاگردانِ ایشان پرسیده بودند که آیا میتوانیم آن را بدست بیاوریم؟ یکی از شاگردان مرحوم آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف یعنی مرحوم آشیخ علی محمد بروجردی دست میبرند و از داخلِ عمامهی خویش این حدیث عنوان بصری را میآورد.
در این مکتب هم کودکان راه داشتند، هم پیرمردهای نزدیک به صد سال که نزدیک به رحلت بودند بر سرِ این سفره روزی داشتند و میآمدند.
شرطِ صنفی هم نداشت، مثلِ این نبود که بگویند «باید شاغل نباشد»، امروز اگر کسی دانشجو باشد رسماً در حوزه پذیرفته نمیشود، شاید برعکسِ آن هم همینطور باشد، ولی امام صادق علیه السلام اصلاً شرطِ خاصّی برای ورود با حوزهی خودشان نگذاشته بودند، لذا اکثرِ این روایاتی که شما در اصول و فروع کافی میبینید از امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام است، که مجموعاً یک میلیون و پانصد هزار حدیث از این دو بزرگوار برای ما بجای مانده است.
اینهایی که از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کردهاند چه کسانی هستند؟ «عطّار» است، اصلاً رسماً نوشتهاند که فلانی عطّار است، خزاز بوده است، خز فروش بوده است که شاگردِ امام صادق علیه السلام است و عالم است و راوی است و روایت نقل میکند، بَزاز هست، گندمفروش هست، روغنفروش هست، بَنّا هست، برده فروش هست، امام صادق علیه السلام این مرزها را برداشتند، امام صادق علیه السلام برای عالِم شدن مرزی باقی نگذاشتند، آن حدیثِ نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم را عملی کردند که «اطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»، هر کسی باشد، در هر سنّی باشد، هر شغلی داشته باشد مشکلی نیست، بیاید و فقیه بشود، بیاید و دانش فرا بگیرد، بیاید و دانشمند بشود، بازاریِ تربیت شدهی مکتبِ امام صادق علیه السلام اگر فقه نداند و علم و دانش نداشته باشد «جعفری» نیست، این شخص تربیت شدهی این مکتب نیست. و سایرِ رشتهها هم که رشتهی تخصصی بود اینطور بود که در ابتدا فقیه میشدند و بعد در آن رشتهی تخصصی حضور پیدا میکردند.
این هم یکی از برجستگیها و رسالتهای امام صادق علیه السلام بود که عملی کردند.
رهبرانِ اهل سنّت در بینِ شاگردانِ امام صادق صلوات الله علیه
بعلاوه اینکه اینطور نبود که همهی شاگردانِ امام صادق علیه السلام «جعفری» باشند، غیرشیعه هم راه داشت، و اکثرِ شاگردانِ امام صادق علیه السلام اهل سنّت هستند که بعضی از آنها از همینجا گرفتند و بعد هم رفتند و بُت شدند، یکی از آنها ابوحنیفه است، دو سال در خدمتِ امام صادق علیه السلام درس خوانده است و بعد هم رفته است و خود را بُت کرده است، بساطِ روشنفکری که میآیند و با عقلِ ناقصِ خودشان به خودشان حق میدهند تا به احکامِ دین «تعرّض» کنند و احکامِ دین را زیرِ سؤال ببرند و اعتراض کنند، منشأ آن همین «ابوحنیفه» بود که امام صادق علیه السلام به «ابوحنیفه» فرمودند: تو راهِ شیطان را میروی، اولین کسی که بساطِ روشنفکری و جسارتِ در برابرِ فرمانِ خدای متعال را داد و به حکمِ خدای متعال اعتراض کرد «ابلیس» بود، فرمودند: این مکتبِ تو مکتبِ شیطان است.
امام صادق علیه السلام به بهانههای مختلف مُچِ «ابوحنیفه» را میگرفتند و مُشتِ او را باز میکردند و او را خلع سلاح میکردند که مردم به دنبالِ این روشن فکرهای بیمایه که فقط میتوانند دینِ مردم را متزلزل کنند و چیزی به مردم نمیدهند نروند.
وجود نازنین امام صادق علیه الصلاه و السلام همه را در مکتبِ خودشان گنجانده بودند، لذا «مالک» که امروز یکی از مکاتبِ فکریِ اهل سنّت «مالکیها» هستند، «مالک» شاگرد مستقیم وجود مقدّسِ امام صادق علیه السلام است که خیلی هم از امام صادق علیه السلام تجلیل میکند، میگوید: برای امام صادق علیه السلام مِثلی نیامده است، و میگوید ما امام را همیشه یا در حالِ ذکر دیدیم، یا در حالِ فکر دیدیم، یا در حالِ روزه دیدیم.
دو ویژگیِ حضرات اهل بیت علیهم السلام
همهی ائمهی ما علیهم السلام در این دو ویژگی مشترک بودند، یکی ترس از خدای متعال بود، عبادتی بود که همه در برابرِ چنین عبادتی احساسِ عجز میکردند، عبادتهای اهل بیت علیهم السلام طاقتفرسا و محیّرالعقول بوده است، آنهایی هم که شیعه نبودند میگفتند کسی نمیتواند مانندِ اهل بیت علیهم السلام عبادت کند، که «مالک» در مورد امام صادق علیه السلام هم در بُعدِ علمی و هم در بُعدِ عبادتی این موضوع را گفته است.
یکی عبادت و خداترسی و خداباوریِ این بزرگواران بوده است، دوم هم خدایاوری و مردمیاوری بوده است، خدمتِ به مردم در رأسِ امورِ جاریِ تعلیمی و تربیتیِ حضرات معصومین علیهم السلام و امام جعفر صادق علیه السلام بوده است.
امام صادق علیه السلام شبها انبان به دوشِ خود میکشیدند، در دلِ شب بارِ آذوقه را به دوشِ خود میکشیدند که سائلها خجالت نکشند، هیچ کجا نامی از خودِ ایشان نبود، این هم جزوِ آموزههاست که وقتی انسان خدمت میکند ویترینی خدمت نکند، اسمِ خود را مطرح نکند، اگر از او تعریف هم نکردند خسته نشود و بگوید اینها قدر نمیدانند، این حرفها برای بیمعرفتهاست، برای ریاکارهاست.
امام جعفر صادق علیه السلام کیسهای را به کسی دادند و فرمودند ببر و به فلان سیّد بده، ولی نامِ مرا نبر، وقتی آن شخص این کیسه را بُرد و داد آن شخص دعا و ثناء کرد و گفت: من نمیدانم این شخص کیست، همه ساله آذوقهی سالِ من را به این صورت میفرستد ولی ان شاء الله خدای متعال دادِ مرا از امام جعفر صادق علیه السلام بگیرد، او با اینکه قوم و خویشِ من است هیچ وقت به من کمک نمیکند، ولی این ناشناس همهساله رزقِ سالِ مرا میآورد.
این مردمیاوری و خداباوری ملازمِ یکدیگر هستند، اینها از یکدیگر جدا نمیشوند. این موضوع برای همهی امامانِ ما بوده است، بروز و ظهورِ امام جعفر صادق علیه السلام بیشتر بوده است، لذا «مُعَلّی بن خُنَیس» میگوید: من تصادفاً در دل شب با امام صادق علیه السلام برخورد کردم و دیدم ایشان باری به روی دوشِ خویش دارند و در حالِ گشتنِ به تنهایی در این کوچهها هستند، به دنبالِ ایشان افتادم که به ایشان برسم و بگویم که چرا در این دلِ شب اینطور تنها هستید؟ دیدم بارِ ایشان ریخت، یک فرصتی بود که ما هم بتوانیم به حضرت کمک کنیم، این بار را جمع کردیم، از حضرت پرسیدم که در این دلِ شب میخواهید به کجا بروید؟ حضرت فرمودند: در این «ظله بنی ساعده» گروهی بیخانمان و غریب هستند که آذوقهای ندارد، در دلِ شب آذوقهها را برای اینها میبرم که اینها در روز صورتِ مرا نبینند و خجالت بکشند، امام صادق علیه السلام رفتند و برای همهی اینها آذوقه گذاشتند و برای هر کدام از آنها سهمی دادند، بعد که آمدند عرض کردم: آیا اینها شیعیانِ شما بودند؟ حضرت فرمودند: نه! اگر شیعیانِ ما بودند برای آنها نمک هم میگذاشتیم.
امام جعفرِ صادق علیه السلام و زنده کردنِ یادِ شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امام صادق علیه السلام اولین امامی هستند که پروندهی شهادت و قتلِ مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از بایگانی بیرون آوردهاند، چون اصلاً فراموش شده بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کشته شدهاند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مثلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، ایشان احیاءگرِ حکومتِ اسلامی هستند، ولایتِ علوی باقی مانده است، شخصِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه «نامدار» هستند، آوازهی شخصیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عالَم را گرفته است، اما به قیمتِ خونِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده است. اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبودند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را برای بیعتِ سقیفه کشته بودند و مثلِ دیگرانی که کشتند و کشته شدنِ انها هیچ نقش و اثری در تاریخ نداشت، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم کشته میشدند و اثری هم از ایشان باقی نمیماند.
کمااینکه اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را میکردند خونِ حضرت باقی نمیماند و این اثر را نداشت.
این حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند که پُشتِ در آمدند، چون آوازهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طوری بود که همه… آن معرّفی که قرآن کریم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کرده بودند یک شخصیتِ به تمامِ معنا موجّهِ عالَم بودند، و آمدند و با آن تشخّصِ خود با اراذل و اوباش درگیر شدند و جانِ خودشان را برای حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و ولایت دادند.
اما بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نه یک مجلسِ فاتحهای برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفته شده است، نه مردم برای بیبی عزاداری کردهاند، نه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه توانستند این کار را کنند، نه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حتّی در عاشورا شهادتِ مادرِ خود را مطرح کردند، امام سجّاد علیه السلام در خطبهها و دعاهای خود شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را مطرح نکردند، چون زمینه نبود، چون قتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با خلفای صدر برخورد میکرد، این امام جعفرِ صادق علیه السلام بودند که آمدند و این موضوع را تابلو کردند و برای شیعیانِ خود بصورتِ یک فرهنگ درآوردند، این باورِ عمومی این بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کشته شدهاند، امام جعفر صادق علیه السلام سؤال ایجاد میکردند که مردم بیایند و بپرسند.
شخصی آمد و از امام جعفر صادق علیه السلام پرسید: مادرِ شما جوان بودند، وقتِ پر کشیدنِ ایشان نبود، ایشان فرزندانِ قد و نیمقد داشتند، چه عارضهای پیش آمد که در جوانی از دنیا رفتند؟ اما گریه کردند، در منظرِ همه گریه کردند و فرمودند: والله مادرِ ما با اجلِ طبیعی از دنیا نرفتهاند، مادرِ مرا کشتهاند.
بعد نحوهی کشتن را هم سؤال میکنند، و این قضیّه به قدری گسترش پیدا میکند و در ذهنها جای میافتد که وقتی زنِ شیعه زمین میخورد و پهلوی او درد میگرفت از پهلوی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یاد میکردند و آن کسی که باعثِ شکسته شدنِ پهلوی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شده بود را نفرین میکردند.
امام جعفرِ صادق علیه السلام مروّجِ روضههای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
یکی این تابلو کردنِ قتل و مظلومیت و شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، دوم هم روضههای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود.
این بردنِ روضهها در دانشگاهها و حوزهها… که رسمِ حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله تعالی علیه این بوده است که قبل از درسِ خارج ایشان حتماً باید شیخ ابراهیم صاحب الزمانی روضه میخواند و شاگردانِ ایشان گریه میکردند و بعد درس میفرمودند، این موضوع از امام جعفر صادق علیه السلام بوده است.
امام جعفر صادق علیه السلام در هر کجای درس که بودند وقتی روضهخوان (کُمِیت) میآمد درس را تعطیل میکردند و میفرمودند: چادر بزنید و پرده بکشید و خبر بدهید که بانوان بیایند و برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه کنند.
روضه امام جعفرِ صادق علیه السلام
یابن رسول الله! ان شاء الله فدای شما بشوم…
کاری که اینها با شما کردند شبیه به کارهایی بود که با مادرِ شما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جدّ شما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کردند، خانهی امام جعفر صادق علیه السلام را به آتش کشیدند، امام در آتشها قدم میزدند، شاید به یادِ سوخته شدنِ درِ خانهی مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها افتاده بودند… همانطور که امام زین العابدین صلوات الله علیه را اسیر بردند… امام علیه السلام در بینِ ائمه علیهم السلام «شیخ الائمه» هستند، در سنِ پیری بودند، مأمورینِ منصور ملعون آمدند و ایشان را از خانه بیرون کشیدند، ایشان را با پای پیاده بردند…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
یابن رسول الله! خانهی شما را آتش زدند، اما فرزندانِ شما در به درِ بیابان نشدند، این کار کارِ اهل بیتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، حضرت زینب کبری سلام الله علیها آمدند و گفتند: پسرِ برادرم! تو حجّتِ خدا هستی، خیمهها آتش گرفته است، من با این کودکان چه کنم؟ حضرت دستور فرمودند: عمّه جان! عَلَیکُنَّ بِالفرار…
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الأعظَم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین، بِمَولانا جَعفَرِ بن مُحَمَّدٍ الصّادِق، یا الله… یا أرحم الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثین، یا إلَهَ العاصین، یَا مُجیبَ دَعوَهِ السّائِلین، یَا مُجیبَ المُضطَر، یَا کَاشِفَ الضُّر، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ…
خدایا! تو را به نامِ اعظمِ تو، به خاتمِ پیامبرانِ تو، به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و جانشینانِ ایشان که حجّتهای تو هستند قسم میدهیم، لباسِ ظهور بر قامتِ امام زمان ارواحنا فداه بپوشان.
خدایا! توفیقِ درکِ ظهور با شایستگیِ خدمت در حکومتِ جهانیِ امام زمان ارواحنا فداه به ما روزی بفرما.
خدایا! ما را از درکِ محضرِ امام زمان ارواحنا فداه محروم نگردان.
خدایا! آرزوی دیدار و دریافتِ حضوری را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! مریضهای ما را شفاء بده.
خدایا! دردهای ما را دواء کن.
خدایا! حاجتهای ما را روا کن.
خدایا! دشمنانِ ما را ذلیل کن.
خدایا! شرّ دشمنان را به خودشان برگردان.
خدایا! استکبارِ جهانی را بهم ریختهای، تو را به خونِ مظلومِ معاصرِ ما شهید سلیمانی که یاورِ مظلومان بود و به جرمِ دفاع از مظلومان خونِ پاکِ ایشان ریخته شد، خدایا! این خون را به صورتِ دریای خروشانی که همهی اینها را غرق کند و ببرد در بیاور.
خدایا! این انتقام را به همین زودی برملا بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم رهبرِ عزیزمان و همهی سنگرنشینانِ انقلاب را تا ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.
خدایا! اگر ضدّانقلابها قابلِ هدایت نیستند منزوی و مخذول بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم حوائجِ این جمع، حوائجِ مورد نظر را برآورده بگردان.
خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم و خیرِ دین و دنیای ما هست روزیِ ما بفرما.
خدایا! نسلِ جوان را در همهی نیازهای آنها به ساحلِ نجات برسان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را در دنیا و آخرت از قرآن منزل و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام جدا مگردان.
خدایا! امام و شهدا و ذوی الحقوق را از ما راضی و در جوارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام متنعّم بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۰ (وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا)
پاسخ دهید