«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

ایّام به دو شخصیتِ ممتازِ اثرگذار در عالَمِ اسلام و دیانت تعلّق دارد. یکی عموی بزرگوارِ وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی حضرت حمزه علیه السلام، و دومی «قبله‌ی تهران و نگینِ ری» حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ملقّب به سیّدالکریم است.

لذا در این محفلِ نورانی که بعد از مدّت‌ها خدای متعال کَرَم کرد و درِ خانه‌ی خود را به روی ما باز کرد و تک تکِ شما عزیزان میهمانِ خدای متعال هستید، به خانه‌ی خدای متعال روی آورده‌اید، ان شاء الله پذیرایی هم از آنِ ذاتِ ربوبی است، چند درس از این شخصیت‌ها خدمتِ شما عرض می‌کنیم.

ویژگی‌های حضرت حمزه سلام الله علیه

یکی از ویژگی‌هایی که حضرت حمزه علیه السلام دارند «تبارِ» ایشان است، ایشان پسرِ حضرت عبدالمطلب علیه السلام است، حضرت عبدالمطلب علیه السلام شیخِ قریش هستند، بزرگِ حجاز هستند، و کسی هستند که خدای متعال به او کرامت‌ها و معجزاتی عنایت کرده بود که مهم‌ترینِ آن‌ها جریانِ ابرهه بود، «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ * أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ * تَرْمِیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»[۲]. پادشاه یمن بنا داشت کعبه را نابود کند، قشون تدارک دید، آن روز فیل‌ها جزوِ ابزارِ جنگی بودند، مانندِ تانک‌های امروز بودند، با یک ساز و برگِ عظیمی آمد که خانه را ویران کند، در ابتدا رئیسِ مکه که حضرت عبدالمطلب علیه السلام بود دعوت کرد.

در روایت داریم که حضرت عبدالمطلب علیه السلام دو ویژگی داشتند، یکی جمال بود و دیگری جلال، خدای متعال به ایشان جمال و نورانیّتِ انبیاء علیهم السلام را داده بود، و جلال و ابهّتِ پادشاهان را، هم خیلی ابهّت داشت… هر کسی در برابرِ ایشان بود مرعوب می‌شد، خود به خود متزلزل می‌شد، در برابرِ این شخصیت به زانو در می‌آمد، یکی هم اینکه جاذبه‌ی معنوی داشتند، خیلی نورانی بودند، مانندِ پیامبرانِ خدای متعال بودند و نورِ انبیاء علیهم السلام در وجودِ ایشان بود.

ابرهه با دیدنِ این شخصیت و این جمال و این جلال تغییرِ رأی داد، احترام کرد، گفت: من تو را انسانِ بزرگی می‌بینم و من با این امکانات و قشون برای این هدف آمده‌ام، ولی اگر درخواستی از من داشته باشی بخاطرِ این وقار و متانت و شخصیت حرفِ تو را قبول می‌کنم.

توقع این بود که ایشان بگویند حمله به کعبه‌ی ما نکنید و به خانه‌ی خودتان برگردید، بر خلافِ انتظار حضرت عبدالمطلب علیه السلام فرمودند: به من گزارش داده‌اند که قشونِ تو شترانِ مرا مصادره کرده‌اند، بگو شترهای مرا به من برگردانند. ابرهه که خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود با تعجّب گفت: من وقار و شخصیتِ شما را طوری ارزیابی می‌کردم و آماده بودم هرچه می‌فرمایید عمل کنم ولی درخواستِ شما خیلی کوچک بود، معامله‌ی شتر با من می‌کنی! حضرت عبدالمطلب علیه السلام یک پاسخی دادند که نشانه‌ی کرامتِ ایشان است، ایشان هیچ دغدغه‌ای نداشتند، نمی‌دانم خدای متعال به او الهام کرده بود یا شهود کرده بود، ولی مطمئن بود که خدای متعال از خانه‌ی خود مراقبت می‌کند و این‌ها نمی‌توانند چنین غلطی را انجام بدهند، پاسخی که دادند این بود که فرمودند: «أَنَا ربُّ الإِبِل و لِلبَیتِ رَبٌ یَحفَظُه»، من صاحبِ شتر هستم، این خانه هم صاحب دارد، همانطور که من به فکرِ مالِ خود هستم صاحبخانه هم برای حفظِ خانه‌ی خود برنامه دارد.

فرزندانِ همچنین شخصیتی برجسته هستند، یکی از فرزندانِ ایشان حضرت حمزه سلام الله علیه است.

نکته‌ی دوم این است که حضرت حمزه علیه السلام دارای «غیرت» بودند. خدای متعال «غیرت» را دوست دارد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: جدّ من «ابراهیم» غیور بود، از برجستگی‌ها و امتیازاتِ حضرت ابراهیم علیه السلام «غیرت» ایشان بود، ایشان اولین پیغمبری بودند که جنگ نظامی کردند، مشرکین لوت پیغمبر و گروهِ ایشان را به اسارت گرفته بودند، حضرت ابراهیم علیه السلام فرماندهیِ قشونی را انجام دادند و آن مشرکین را شکست دادند و این پیغمبرِ خدا و گروهِ موحّدین را نجات دادند، حضرت ابراهیم علیه السلام نمی‌توانستند ببینند که کسی مظلوم بشود، ایشان از مظلوم حمایت می‌کردند و با ظالم درمی‌افتادند و از نظرِ ناموسی هم غیرتِ ایشان فوق‌العاده بود، برای حضرت ساره سلام الله علیها کجاوه‌ای ساخته بودند که احدی در سفرها حتّی چهره‌ی ایشان را نبیند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جدّ خودشان یعنی حضرت ابراهیم علیه السلام را می‌ستایند و فرمودند: جدّ من «ابراهیم» غیور بود، و غیرتِ من از حضرت ابراهیم علیه السلام بیشتر است، و غیرتِ ربّ من از من بیشتر است. چون این صفت صفتِ خدای متعال است در هر کسی که باشد او اهلِ نجات است، هر چه در خزینه‌ی صفات و اسماء خدای متعال است در وجودِ هر کسی که قرار بگیرد خدای متعال خریدارِ اوست، لذا سعی کنیم صفاتِ عالیه داشته باشیم، «سخاوت» انسان را عاقبت به خیر می‌کند، «غیرت» انسان را عاقبت به خیر می‌کند، «ایثار و عفو و گذشت» انسان را عاقبت بخیر می‌کند، برای اینکه این‌ها صفاتِ خودِ خدای متعال است، خدای متعال دارای این صفات است، این گنجینه‌ها در هر دلی که باشد مربوط به خدای متعال است، خدای متعال جذب می‌کند و او را بالا می‌برد.

یک نمونه از غیرتِ حضرت حمزه علیه السلام این است که وقتی از شکار آمدند خدمتکارِ ایشان برای ایشان غذا آورد ولی دیدند این خدمتکار پریشان است و حالتِ عادی ندارد، علّت را جویا شدند، خدمتکار گفت: جای شما خالی بود که ببینید ابوجهل با پسرِ برادرِ شما (یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم) چه کرد! کمانی که در دست داشت بلند کرد و بر سرِ مبارکِ محمد زد و کسی هم از ایشان دفاع نکرد.

حضرت حمزه سلام الله علیه نتوانستند غذا بخورند، با همان حالتی که از شکار آمده بودند، تیر و کمانِ خویش را برداشتند و به کنارِ کعبه آمدند، آن‌ها نشسته بودند، حضرت حمزه سلام الله علیه محکم به سرِ ابوجهل ملعون کوبید و سرِ او را شکست و فرمود: به کوریِ چشمِ شما من اعلان می‌کنم «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّد رسول الله».

این گنجینه و سرمایه‌ی توحید و اسلام در سنگرِ غیرت بدستِ حضرت حمزه سلام الله علیه رسید.

این‌هایی که با امریکا دست می‌دهند، این‌هایی که خودمان را کوچک می‌کنند، این‌ها چون غیرت ندارند عاقبت به شر هستند، ولی این‌هایی که نمی‌توانند زیرِ بارِ زور بروند، این‌هایی که نمی‌توانند زیرِ بارِ کفّار و مستکبرین بروند قطعاً عاقبت به خیر هستند و خدای متعال این‌ها را اهل نجات قرار می‌دهد.

چند مورد هم در فضائلِ حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام عرض کنم و سپس چند نکته هم از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به محضرِ شما تقدیم کنم، باشد که صاحبِ مجلس بپسندد و ان شاء الله به همه‌ی ما نگاهِ لطفی داشته باشد.

زیارتنامه‌ی حضرت حمزه علیه السلام زیارتنامه‌ی خیلی فوق العاده‌ای است، معلوم است که از زبانِ معصوم صادر شده است، یکی از مطالبی که در زیارتنامه‌ی حضرت حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام آمده است این حدیثِ نبوی است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ حَجَّ وَ لَمْ یَزُرْنِی فَقَدْ جَفَانِی»[۳] اگر کسی خانه‌ی خدا را زیارت کند ولی برای زیارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مدینه نرود به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جفا کرده است. کسی که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جفا کند خدای متعال به او نگاه نمی‌کند، مسلّماً خدای متعال وفا را دوست دارد نه جفا را، مخصوصاً اینکه باید همه نسبت به دینِ خدا و اولیای خدا وفا به خرج بدهیم و جفا نکنیم.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ زَارَنِی وَ لَمْ یَزُرْ عَمِّی حَمْزَهَ فَقَدْ جَفَانِی»[۴]. این نشان می‌دهد تکمیلِ حج حاجی به این است که علاوه بر اینکه باید دامانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بگیرد باید به زیارتِ حضرت حمزه سلام الله علیه برود و حج بدونِ زیارت حضرت حمزه سلام الله علیه کامل نمی‌شود.

این چه مقام و سِرّی است که حج حاجی وقتی حج است که حتماً هم به زیارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و هم به زیارتِ حضرت حمزه سلام الله علیه برود و این دو زیارت بعنوانِ مُهرِ قبول در کارنامه‌ی حجِ او زده بشود.

از این بالاتر این است که در روز قیامت که همه پیاده هستند… روز قیامت خیلی وحشتناک است، خدای متعال مقداری از صحنه‌های قیامت را برای بیداریِ ما به ما فرموده است تا تکان بخوریم، یعنی قبل از آنکه به آنجا برویم یک امان‌نامه‌ای دریافت کنیم، «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ»[۵]، یک روزی است که همه از یکدیگر فرار می‌کنند…

یکی از این چیزهایی که در این بیماری کرونا بود همین فرارِ جمعیت از یکدیگر بود، انسان را به یادِ قیامت می‌اندازد، هنوز هم مؤمنین و اقوام نمی‌توانند یکدیگر را ببوسند یا یکدیگر را در آغوش بگیرند، این یکی از آن چوب‌های الهی است، چه کرده‌ایم که کار به اینجا رسید، باید همیشه با فاصله با یکدیگر صحبت کنیم، در حالی که کسی که دست به دستِ دیگری می‌دهد دستِ سوم دستِ خدای متعال است، خدای متعال مصافحه و معانقه و انس و زانو به زانو نشستن و دیدنِ چهره به چهره‌ی مردم را موجبِ مغفرت قرار داده است، «یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَماعَهِ»، هر چه جمعیّت فشرده‌تر باشد رحمتِ الهی بیشتر بر آن‌ها نازل می‌شود، اما این بیماری و این ویروس همه را از یکدیگر جدا کرده است.

انسان باید به یادِ مرگ و قیامت بیفتد، تنها به دنیا آمده‌ایم و تنها هم از این عالَم می‌رویم، روز قیامت هم هر کسی تنهاست، هیچ کسی را ندارد، آنجا هیچ کسی به هیچ کسی نیست، هیچ کسی هم پناهی ندارد، در سوره مبارکه‌ی قیامت فرمود: «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِیمِ * لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ ﴿١ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ ﴿٢ أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿٣ بَلَى قَادِرِ‌ینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿۴ بَلْ یُرِ‌یدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ‌ أَمَامَهُ ﴿۵ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ ﴿۶ فَإِذَا بَرِ‌قَ الْبَصَرُ‌ ﴿٧ وَخَسَفَ الْقَمَرُ‌ ﴿٨ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ‌ ﴿٩ یَقُولُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ‌»[۶]، آنطور که نظامِ کائنات بهم می‌ریزد و انسان سر از قبر برمی‌دارد، نه خورشیدی هست، نه ماهی هست، نه مأوایی هست، نه مسکنی هست، همه به دنبالِ یک مفر می‌گردند، همه سرگردان هستند، هیچ کسی خبر ندارد، بجز وجودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام، که این بزرگواران بر منبر و مرکب هستند، یکی از کسانی که در آنجا مرکب در اختیار دارد و خدای متعال به او جلالی در قیامت داده است و بر ناقه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سوار می‌شود حضرت حمزه سلام الله علیه است، از این مهمتر این است که کارنامه‌ی انبیاء علیهم السلام را باید خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم امضاء کند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این امضای پرونده‌ی انبیاء علیهم السلام را به حضرت حمزه سلام الله علیه واگذار می‌کنند، روز قیامت لواء حمد بدستِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است، پرچمِ حمد… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقامِ محمود دارند، ولی چه کسی پرچمدارِ حمدِ ایشان است؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، پرچمِ حمد که پرچمِ جمال است به دستِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است و پرچمِ تسبیح بدستِ حضرت حمزه سیدالشّهداء سلام الله علیه است، پرچمِ جلال بدستِ حضرت حمزه سلام الله علیه است، چون ایشان در این دنیا غیور بودند و نمی‌توانستند دشمن را تحمّل کنند، روز قیامت هم دفعِ دشمنان به سوی جهنّم برای حضرت حمزه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، این بروزِ غیرتِ دنیوی در آنجا بصورتِ تسبیح درآمده است و او صاحبِ پرچمِ تسبیح است.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در دنیا پرچمدار بودند و در آخرت هم پرچمدار هستند، حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه بعنوانِ «علمدار» مشهور هستند و روز قیامت علمداری که علمِ تسبیح در دست دارد حضرت حمزه سلام الله علیه است.

ویژگی‌های حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

اما حضرت عبدالعظیم حسنی؛

وقتی من به مناسبتِ این ایّام یک مروری می‌کردم دوازده امتیاز برای ایشان به نظرِ بنده آمد و یادداشت کردم.

یکی از امتیازاتِ حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه این است که امامِ زمانِ او او را بعنوانِ «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»[۷] معرّفی کرده‌اند.

ما از عاقبتِ کارِ خود بی‌اطلاع هستیم، ولی به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تضمین داده‌اند و فرموده‌اند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»، امام هادی سلام الله علیه به حضرت عبدالعظیم علیه السلام فرمودند: تو حقّاً ولیّ ما هستی!

این جمله یعنی در مقامِ تحققِ عینی و خارجی «رویه» نیست، بلکه بطون و حقیقتِ تو «ولایتِ ما» است. ائمه علیهم السلام چنین چیزی را به کمتر کسی فرموده‌اند.

دوم این است که حضرت امام هادی صلوات الله علیه به یکی از رواتی که از ری به خدمتِ حضرت رفته است و مسائلِ دینی را پرسیده است فرموده‌اند: «إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ اَلْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیَّ وَ أَقْرِأْهُ مِنِّی اَلسَّلاَمَ»[۸]، نفرمودند «در احکام شرع و رساله و حلال و حرام» بلکه فرمودند: «در ابعادِ دینی»، معلوم می‌شود تنها فقیه در حلال و حرام نبوده‌اند، بلکه فقیه در دین بوده‌اند، قرآن‌شناس بوده‌اند، متکلّم بوده‌اند، معادشناس بوده‌اند، در شناختِ خدای متعال صاحبِ منطق بوده‌اند، ولایت‌شناس بوده‌اند، برزخ‌شناس بوده‌اند، اخلاق‌شناس بوده‌اند، و ضمناً احکام‌شناس هم بوده‌اند. این احاطه‌ی علمیِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در حدّی است که امامِ زمانِ او به یک عالِم می‌فرمایند: در هر جای دینِ خودت مشکل پیدا کردی «فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ اَلْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیَّ». امام هادی علیه السلام یک مرجعیّتِ وسیعی به وسعتِ همه‌ی دین برای حضرت عبدالعظیم علیه السلام تعریف کرده‌اند، و بعد هم فرمودند: : «وَ أَقْرِأْهُ مِنِّی اَلسَّلاَمَ»، از من به او سلام برسان.

این برای زمانِ حیاتِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام است. اما بعد از وفاتِ ایشان…

وقتی «ابوحمال» از کربلا برمی‌گردد و به خدمت حضرت امام هادی علیه السلام در سامرا می‌رسد، حضرت از او می‌پرسند: از کجا می‌آیی؟ عرض می‌کند: به کربلا مشرّف شده بودم، برای زیارت قبر مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفته بودم، حضرت فرمودند: «لَوْ أَنَّکَ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا»[۹]، اگر حضرت عبدالعظیم علیه السلام را در ری زیارت کنی مثلِ کسی می‌مانی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در کربلا زیارت کرده است، یعنی کسی که حرم مطهّرِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را زیارت کند مانندِ این است که به کربلا رفته و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را کنارِ ضریحِ شش گوشه زیارت کرده است.

آقای عظیما امام جماعت مصلّی شهر ری هستند که قبل از ساخته شدنِ مصلّی در قسمتِ «بالای سر» نماز می‌خواندند، ایشان می‌گفتند: وقتی من امام جماعتِ این مکان مقدّس شدم کسی نمی‌دانست و من به قم رفته بودم، یکی از دوستان به من گفت فلانی من خواب دیدم که شما در کربلا در حرمِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امام جماعت شده‌ای، گفتم «سبحان الله»!

چون این مکان این ارزش را دارد بزرگانِ ما مانندِ حکیم حاج ملا محمد هیدجی رضوان الله تعالی علیه که از علمای صاحب کرامت است، هم عارف است، هم حکیم است، هم فقیه است، ایشان شب‌های جمعه از مدرسه‌ی سیّد نصرالدّین با پای پیاده به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام می‌رفته است.

یکی از علما می‌گوید من حاجتی داشتم، نذر کردم تا چهل شب جمعه حضرت عبدالعظیم علیه السلام را زیارت کنم، سی و نه شب جمعه رفته بودم، چهلمین شب جمعه برفِ سنگینی آمد و دیدم نمی‌توانم بروم، خوابیدم و در عالَمِ خواب دیدم که من در همین برف رفتم و قبل از آنکه به حرمِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام مشرّف بشوم شیخ صدوق را زیارت کردم، خودِ شیخ صدوق رحمه الله تعالی علیه به استقبالِ من آمدند و گفتند: این شبِ چهلم را ترک نکن، ولی وقتی به حرم رفتی ابتدا صد صلوات به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هدیه کن و بعد حاجتِ خودت را بخواه تا حاجتِ تو برآورده بشود. آن عالِم می‌گوید من بیدار شدم و دیدم این خواب برای من حجّت است و نمی‌شود نروم، بلند شدم و در همان برفِ سنگین با زحمتِ زیادی خودم را به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام رساندم و مطابقِ همان خوابی که دیده بودم عمل کردم، ابتدا رفتم و شیخ صدوق رحمه الله تعالی علیه را زیارت کردم، بعد به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله تعالی علیه آمدم، وقتی آنجا زیارت کردم یک کیسه‌ای به من داده شد که در آن هفت سکه و تمامِ آنچه که می‌خواستم بود.

بنابراین یکی از امتیازاتِ حضرت عبدالعظیم علیه السلام این است که ایشان «سیدالکریم» هستند، جدّ ایشان که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه می‌رسد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کریمِ اهل بیت علیهم السلام هستند، خودِ این بزرگوار هم این خصوصیت را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به ارث برده‌اند و «سیدالکریم» هستند.

روضه

السلام علیک یا عم رسول الله

روز اُحُد بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی سخت گذشت، عموی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رُکن بودند، ایشان برای قشونِ اسلام جزوِ ارکان بودند، و وقتی حقِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه غصب شد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید شدند و حضرت محسن علیه السلام به شهادت رسیدند فرمودند: اگر عموی من حمزه بود… اگر برادرِ من جعفر بود… این‌ها جرأت نمی‌کردند حقِ مرا غصب کنند، کسی جزأت نمی‌کرد خانه‌ی علی (علیه السلام) را بسوزاند…

چطور رفتنِ شهید سلیمانی رحمه الله تعالی علیه قلبِ مبارکِ نایب امام زمان ارواحنا فداه را چنان جریحه‌دار کرده است هنوز هم وقتی نامِ این شهید را می‌برند گریه می‌کنند… کسی نیست که جای این شهید را پُر کند، جای حضرت حمزه سلام الله علیه پُر نشد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روزهای دوشنبه و پنجشنبه با پهلوی شکسته به قبرستانِ احد می‌رفتند و آنجا محلِ تبلیغ و اعلانِ مظلومیتِ عالمیِ ایشان بود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از خاکِ قبرِ حضرت حمزه سلام الله علیه تسبیحی درست کرده بودند، به آنجا می‌رفتند و ناله می‌کردند.

وحشی شکمِ حضرت حمزه سلام الله علیه را نشان گرفت، تیرِ سختی بود که کارِ حضرت حمزه سلام الله علیه را تمام کرد، ولی چون مشرکین دلِ خیلی پُری از شجاعتِ حضرت حمزه سلام الله علیه داشتند… خودِ مادرِ معاویه ملعون آمد و بدنِ نازنینِ حضرت حمزه سلام الله علیه را مثله کرد… اعضای بدن را بریده بودند، جگرِ ایشان را درآورده بودند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اینکه پیشانی و دندانِ مبارک‌شان شکسته بود نگرانِ حمزه علیه السلام بودند، فرمودند کسی یک خبری از عموی من بیاورد، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را اعزام کردند، ولی وقتی می‌آمدند و بدنِ متلاشیِ حضرت حمزه سلام الله علیه را می‌دیدند رعایتِ قلبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌کردند و نمی‌گفتند چه شده است… خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به کنارِ بدن آمدند، وقتی بدن را به آن حالت دیدند خیلی گریه کردند…

فاطمیّات در حالِ آمدنِ از مدینه به سمتِ اُحُد بودند، خبر رسید که بانوانِ بنی‌هاشم در حالِ آمدن هستند، فرمودند: بگویید عمه‌ام صفیّه نیاید، نمی‌خواهم این خواهر برادرِ خود را اینطور ببیند، وجود نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبای خودشان را روی بدن کشیدند، علاوه بر اینکه حضرت حمزه سلام الله علیه را با لباس دفن کردند، اما با این حال رعایتِ حالی صفیّه را می‌کردند، عرضه می‌داریم لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

امان از دلِ زینب سلام الله علیها…  اگر کشتند چرا خاکش نکردند؟… کسی پیراهنِ حضرت حمزه سلام الله علیه را نبرد، اما پیراهنِ کهنه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را غارت کرده بودند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الأعظَم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین علیه السلام

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلبِ نازنینِ ایشان را از ما راضی بفرما.

خدایا! عاقبتِ امرِ ما را با شهادت مختوم بگردان.

خدایا! جوان‌های ما را به ساحلِ نجات برسان.

خدایا! حوائجِ همه و این جمع و ملتمسین و منظورین را برآورده بفرما.

خدایا! سایه مؤمنینِ خالصِ ما، موالیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، وفادارانِ به شهدا و امامِ شهیدان، پیروانِ رهبرِ عزیزمان را، علمای صالحِ ما را، رهبرِ بزرگوارمان را در پناهِ امام زمان ارواحنا فداه از امراض و بلاها و شرور و فتنه‌ها و شرِ دشمنانِ جنّی و انسی محافظت بفرما.

خدایا! این انقلاب و این نظام را و پرچمِ این انقلاب را با دستِ مبارکِ همین رهبرِ عزیزمان به صاحبِ اصلیِ آن برسان.

خدایا! عمومِ مریض‌ها، سید مریض مورد نظر، مریض‌های مورد نظر را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! نعمت‌هایی که به ما داده‌ای، نعمتِ صحت، امنیّت، دیانت، ولایت، محبّتِ اهل بیت علیهم السلام، سوزِ اهل بیت علیهم السلام، خدایا! این نعمت‌ها را از ما نگیر.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکن.

خدایا! دشمنانِ دینِ خودت را بهم ریخته‌ای، تو را به خونِ حضرت حمزه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آن‌ها را نابود بگردان.

خدایا! شرّ نفوذی‌ها و عیادیِ منطقه‌ای آن‌ها را هم به خودشان برگردان.

نثار روح حضرت امام و شهدا صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه فیل

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۶ ، صفحه ۳۷۱ (فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ اَلْمَنَاسِکِ کُلِّهَا وَ أَرَدْتَ اَلْخُرُوجَ تَصَدَّقْتَ بِدِرْهَمٍ تَمْراً حَتَّى یَکُونَ کَفَّارَهً لِمَا دَخَلَ عَلَیْکَ فِی إِحْرَامِکَ مِنَ اَلْخَلَلِ وَ اَلنُّقْصَانِ وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ وَ إِذَا أَرَدْتَ اَلْخُرُوجَ مِنْ مَکَّهَ فَطُفْ بِالْبَیْتِ أُسْبُوعاً طَوَافَ اَلْوَدَاعِ وَ تَسْتَلِمُ اَلْحَجَرَ وَ اَلْأَرْکَانَ کُلَّهَا فِی کُلِّ شَوْطٍ وَ تَسْأَلُ اَللَّهَ أَنْ لاَ یَجْعَلَهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْهُ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِکَ فَقِفْ مُسْتَقْبِلَ اَلْقِبْلَهِ بِحِذَاءِ رُکْنِ اَلْحَجَرِ اَلْأَسْوَدِ وَ اُدْعُ اَللَّهَ کَثِیراً وَ اِجْتَهِدْ فِی اَلدُّعَاءِ ثُمَّ تُفِیضُ وَ تَقُولُ آئِبُونَ تَائِبُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ وَ إِلَى اَللَّهِ رَاغِبُونَ وَ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ – وَ اُخْرُجْ مِنْ أَسْفَلِ مَکَّهَ فَإِذَا بَلَغْتَ بَابَ اَلْحَنَّاطِینَ تَسْتَقْبِلُ اَلْقِبْلَهَ وَجْهَکَ وَ تَسْجُدُ وَ تَسْأَلُ اَللَّهَ أَنْ یَتَقَبَّلَ مِنْکَ [وَ] أَنْ لاَ یَجْعَلَ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنْکَ ثُمَّ تَزُورُ قَبْرَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى صَلََّى اللََّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ حَجَّ وَ لَمْ یَزُرْنِی فَقَدْ جَفَانِی وَ تَزُورُ اَلسَّادَهَ فِی اَلْمَدِینَهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ بِاللَّهِ اَلاِعْتِصَامُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)

[۴] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۰، صفحه ۱۹۸

[۵] سوره مبارکه عبس، آیات ۳۴ و ۳۵

[۶] سوره مبارکه قیامه، آیات ۱ تا ۱۰

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۶، صفحه ۱ (ک، [إکمال الدین] ، لی، [الأمالی للصدوق ] ، اِبْنُ مُوسَى وَ اَلْوَرَّاقُ مَعاً عَنِ اَلصُّوفِیِّ عَنِ اَلرُّویَانِیِّ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا بَصُرَ بِی قَالَ لِی مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَإِنْ کَانَ مَرْضِیّاً ثَبَتُّ عَلَیْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ خَارِجٌ مِنَ اَلْحَدَّیْنِ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ وَ حَدِّ اَلتَّشْبِیهِ وَ إِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَهٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَالِکُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِیِّینَ فَلاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ إِنَّ شَرِیعَتَهُ خَاتِمَهُ اَلشَّرَائِعِ فَلاَ شَرِیعَهَ بَعْدَهَا إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِیفَهَ وَ وَلِیَّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلاَیَ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مِنْ بَعْدُ اَلْحَسَنُ اِبْنِی فَکَیْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا مَوْلاَیَ قَالَ لِأَنَّهُ لاَ یُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَهُ اَللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُمْ مَعْصِیَهُ اَللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ اَلْمُسَاءَلَهَ فِی اَلْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلْجَنَّهَ حَقٌّ وَ اَلنَّارَ حَقٌّ وَ اَلصِّرَاطَ حَقٌّ وَ اَلْمِیزَانَ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلسّٰاعَهَ آتِیَهٌ لاٰ رَیْبَ فِیهٰا وَ إِنَّ اَللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی اَلْقُبُورِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَهَ بَعْدَ اَلْوَلاَیَهِ اَلصَّلاَهُ وَ اَلزَّکَاهُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثّٰابِتِ فِی اَلْحَیٰاهِ اَلدُّنْیٰا وَ فِی اَلْآخِرَهِ .)

[۸] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۷، صفحه ۳۲۱ (“عِنْدِی نِهَایَهُ اَلشَّیْخِ بِخَطِّ أَبِی اَلْمَحَاسِنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ تَارِیخُ کِتَابَتِهَا سَنَهُ سَبْعَ عَشْرَهَ وَ خَمْسِمِائَهٍ وَ فِی آخِرِ اَلْمُجَلَّدِ اَلْأَوَّلِ مِنْهَا رِسَالَهٌ مِنَ اَلصَّاحِبِ بِخَطِّهِ أَیْضاً فِی أَحْوَالِ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ اَلْحَسَنِیِّ اَلْمَدْفُونِ بِالرَّیِّ أَوَّلُهَا قَالَ اَلصَّاحِبُ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهِ سَأَلْتُ عَنْ نَسَبِ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ اَلْحَسَنِیِّ اَلْمَدْفُونِ بِالشَّجَرَهِ صَاحِبِ اَلْمَشْهَدِ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ وَ حَالِهِ وَ اِعْتِقَادِهِ وَ قَدْرِ عِلْمِهِ وَ زُهْدِهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَصَفَ عِلْمَهُ “رَوَى أَبُو تُرَابٍ اَلرُّویَانِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا حَمَّادٍ اَلرَّازِیَّ یَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَسَأَلْتُهُ عَنْ أَشْیَاءَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ فَأَجَابَنِی فِیهَا فَلَمَّا وَدَّعْتُهُ قَالَ لِی یَا حَمَّادُ إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ اَلْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیَّ وَ أَقْرِأْهُ مِنِّی اَلسَّلاَمَ .)

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۹، صفحه ۲۶۸