آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مقدّمه
- سه مدالِ امام هادی علیه السلام برای حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
- توسل جالبِ آیت الله العظمی نجفی مرعشی اعلی الله مقامه الشّریف به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
- مشقّتهای امام حسن عسکری علیه السلام برای حفظ جان امام زمان ارواحنا فداه
- کرامتهای امام حسن عسکری علیه السلام
- ادامه تفسیر سوره مبارکه صافات
- دعا
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّهَ الله مَولانا یَابنَ الحَسَن یا صاحب الزّمان، أغِثنَی وَ أدرِکنا، أَجِرْنَا وَ أَضِفْنَا، نَحنُ ضیُوفُک، نَحنُ المُضطَرّون، نَحنُ المُحتاجُون، نَحنُ المُنتَظِرونَ لِعِنایَتِک.
مقدّمه
جهت تعجیل در ظهور حضرت، سلامتیِ وجودِ نازنینِ آقای خودمان، رضایتِ خاطرِ خطیرِ ایشان صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تقدیم به ارواح پاک شهیدان، خصوصاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جهت آمرزش گناهانمان، تبدیلِ سیّئاتمان به حسنات، توفیقِ مستمر در مابقیِ عمرمان در جهت بندگیِ خدای متعال و دوری از گناه و جهتِ رفعِ گرفتاریها و شفای بیماران و بیمارانِ مورد نظر صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ولادت سراسر رحمتِ امام حسن عسکری علیه السلام و میلاد مسعود قبله تهرانیها، عالِمِ جلیل القدر، محدّثِ کمنظیر و مهاجر الی الله، ولیّ اولیاءالله جناب ابوالقاسم عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه را تبریک عرض میکنم.
چون حضرت عبدالعظیم علیه السلام برای ما نعمتی است و اینکه امام رضا علیه السلام به ایران تشریففرما شدند، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به عشقِ امامِ زمانِ خویش در به درِ بیابانها شدند تا به امام رضا علیه السلام برسند و عمرِ مبارکِ ایشان در قم پایان یافت و هجرتِ حضرت عبدالعظیم حسنی در ظاهر تلخ است، اما خداوند عزیز اینها را در عالَمِ تقدیر و در عالَمِ تکوین برای مردمِ ایران بعنوانِ پناهگاه فرستاده است، هجرتِ حضرت رضا علیه السلام دین را احیاء کرد، و هجرتِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منشأ تأسیس حوزه علمیه قم در این شهر مقدّس گردید و این همه علماء و مراجع و فقها و حکما و فلاسفه و مفسّرین، همه از برکاتِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است.
حضرت عبدالعظیم حسنی در میانِ امامزادهها از ویژگیهایی برخوردار است که دلیل بر عظمتِ این امامزاده و این مرجعِ بزرگوارِ عالیقدر است.
سه مدالِ امام هادی علیه السلام برای حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
مهمترین خصیصهای که میتوانیم در مورد حضرت عبدالعظیم علیه السلام بازگو کنیم سه مدال است که حضرت امام علی نقی امام هادی علیه السلام به جناب ابوالقاسم عبدالعظیم حسنی که به حق گفته شده است «سیّدالکریم»، امامِ زمانِ او، استادِ او، پرورشدهندهی او یعنی امام هادی علیه السلام چند مدال به سیّدالکریم داده است که سه مدالِ آن در ذهنِ من خیلی مهم است.
یکی اینکه حضرت فرمودند: «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً»[۱]، این خیلی عجیب است که امام به کسی بفرماید «أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً»! تو حقّاً ولیّ ما هستی! این امضاء حضرت امام علی النّقی علیه السلام، ولایتِ حضرت عبدالعظیم علیه السلام برای این بزرگوار خیلی مقام است، خیلی درجه است.
حضرت امام هادی علیه السلام ولیّ علی الاطلاق عالَمِ کُوْن است، مظهرِ تامّ ولایت الله است، و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام آینهی ولایت ولیّ الله الأعظم است.
دومین مدالی که حضرت امام هادی علیه السلام به حضرت عبدالعظیم علیه السلام داده است که این محیّرالعقوال است این است که امام هادی علیه السلام فرمودند: «لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»[۲]، اگر در شهر ری عبدالعظیم حسنی را زیارت کرده بودی مثلِ کسی بودی که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را در کربلا زیارت کرده است.
چون ما همیشه زائرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هستیم، الحمدلله بعد از هر نماز سلامی به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عرض میکنیم؛ ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی را رحمت کند، ایشان تافته جدا بافتهای بودند، هم در غیرتِ انقلاب، هم در ولایتمداری، و هم در شجاعت و شهامت و ثبات قدم و هم از همهی اینها مهمتر در «امتحانِ فرزند»، که وقتی یکی از فرزندانِ ایشان راجع به انقلاب و ولایت جفا کرد و با ضدّانقلاب همراه شد ایشان در ملأ عام و بالای منبر فرمودند که من ایشان را طرد کردم و ایشان با من هیچ ارتباطی ندارد. این بزرگوار میگفتند: من هر شب به بالای بام میروم و دستِ خود را به سوی کربلا میگیرم و سه مرتبه میگویم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا أباعَبدالله»، « صَلَّی الله عَلَیکَ یا أباعَبدالله»، «السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَهُ الله وَ بَرَکاتُه»، و ثوابِ آن را به همهی کسانی هدیه میکنم که در روز غدیر برای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قدمی بر میدارند و برای باشکوه کردنِ آئینِ عیدغدیر اقدامی میکنند.
اینها دستوراتی است که خودِ ائمه علیهم السلام به ما دادهاند که ما از دور هم زیارت عاشورا میخوانیم، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را با زیارت امین الله زیارت میکنیم، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را با زیارت جامعه زیارت میکنیم، ولی زیارتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در کربلا چیزِ دیگری است، کربلا جایی است که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر دائماً به نوبت به آنجا میآیند، یعنی کربلا هیچ زمانی از زائرینِ رسل و انبیاء پیغمبر خالی نیست، آنجا مختلف الملائکه است، هفتاد هزار ملک علی الرّأس هر روز به زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام حضور پیدا میکنند و ارواح طیّبهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ائمهی هدی علیهم السلام در کربلا حضور پیدا میکنند، همچنین جایی که بر حسبِ روایتی خدای متعال شبهای جمعه در کربلا تجلّی پیدا میکند، چون خودِ عبارت سنگین است نمیخواهم آن عبارت را عرض کنم ولی خدای متعال شبهای جمعه در کربلا تجلّی پیدا میکند، این تجلّیِ حق تعالی در شبهای جمعه برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در سرزمین کربلا چیزِ عجیبی است، و کربلا جایی است که انبیاء علیهم السلام قبل از شهادت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آمدهاند و تربتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را در آنجا زیارت کردهاند و برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عزاداری کردهاند.
همچنین محلّی که برتر از عرشِ الهی است و کسی که به کربلا میرود گویا از نظرِ سیرِ الی الله و رفعتِ درجات خدای متعال را در عرشِ او یافته است، قلبِ او معراجی میشود، ظرفیتِ وجودِ او توسعه پیدا میکند و محلِ جلوهی اسماء جمالیه و جلالیهی الهی میشود.
زیارتِ همچنین جایی چه اسراری دارد؟ چه برکاتی دارد؟ چه پاداشی دارد؟ این سیّدالکریم کیست؟ چه سنخیّتی با حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دارد؟ چه شعبهای از شعبِ نورِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است که امامِ دهم تصریح میکنند اگر عبدالعظیم حسنی را در ری زیارت کنید، ما از اینجا هم میتوانیم به حضرت عبدالعظیم علیه السلام سلام کنیم ولی به ری برویم و زیرِ قبّه و کنارِ ضریح این بزرگوار را زیارت کنیم، مثلِ کسی میمانیم که به کربلا رفتهایم و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را در کربلا زیارت کردهایم؛ این مدلِ دوم است.
مدال سوم: ارجاع علما توسط امام هادی علیه السلام به سیّدالکریم علیه السلام، علمایی به محضرِ حضرت امام هادی علیه السلام رسیدند و عرض کردند که آقا جان! ما همیشه به شما دسترسی نداریم و گاهی در تشخیص تکلیف شرعیِ خویش میمانیم که از روایات چه استفادهای میشود و حکمِ شرعی را چگونه استنباط کنیم، چه کنیم و به چه کسی مراجعه کنیم؟ حضرت امام هادی علیه السلام فرمودند: به عبدالعظیم حسنی مراجعه کنید، او هرچه بگوید گویا ما گفتهایم.
این موضوع بوی عصمت میدهد، امام هادی علیه السلام با این ارجاع هم مسئلهی مرجعیّت را در عالَمِ تشیّع تثبیت کردند و هم موقعیّت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را از نظرِ علمی تأیید کردند.
از نظرِ نورانیّتِ باطنی و از نظرِ پاکیِ ذات و طهارتِ گوهرِ ایشان، آن حقیقتی که اینجا یک شعبهای از حرمِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قرار گرفته است، و حضرت عبدالعظیم حسنی از نظرِ علمی در حدّی هستند که امام هادی علیه السلام او را مرجعِ حلّ مشکلاتِ علماء معرّفی کرده است.
توسل جالبِ آیت الله العظمی نجفی مرعشی اعلی الله مقامه الشّریف به حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
حضرت عبدالعظیم علیه السلام الحق و الانصاف از نظرِ کرامت کریم هستند، ایشان سیّدالکریم هستند، جدّ ایشان امام حسن مجتبی علیه السلام کریمِ اهل بیت علیهم السلام هستند و خودِ ایشان هم به ارث برده است لذا ایشان لقبِ سیّدالکریم دارند.
مرحوم آیت الله العظمی آقای نجفی مرعشی اعلی الله مقامه الشّریف میگویند: من نامزد کرده بودم ولی برای عروسی امکاناتی نداشتم که مایحتاجِ خود را تهیّه کنم، به حرمِ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام آمدم و به این آقا عرض کردم: آقا جان! طلبه هستم، بیبضاعت هستم، میخواهم برای عروسیِ خود برای عیالِ خود کفش تهیّه کنم، ایشان چند چیز را عرض کرده بودند، گفتند: هنوز از کنار ضریح فاصله نگرفته بودم تمامِ آنچه خواسته بودم را به من دادند، خودِ آن چیزها را نه پولِ آنها را!
بزرگواریِ حضرت عبدالعظیم حسنی اینقدر شفاف و سریع الاجابه است.
قدر بدانیم، علمای ما، بزرگان از علمای تهران سابقاً با پای پیاده از تهران برای زیارت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میرفتند، از جمله مرحوم حاج ملا محمد حکیم هیدجی اعلی الله مقامه الشّریف که از فلاسفهی خاص هستند و از نظرِ باطن اهلِ باطن بودند، اهلِ سیر و سلوک و دارای کرامات و مقامات باطنی بودند، این بزرگوار هم از این مدرسهی سید نصرالدّین که امامزاده است و در آنجا حجره داشتند، هر شبِ جمعه با پای پیاده به زیارت این بزرگوار میرفتند.
بنابراین همهی عزیزانِ ما که اهلِ دل هستند و دوشنبه شبها در اینجا بر سرِ سفرهی نورِ الهی یعنی قرآن کریم مینشینند و برای ما افتخار هستند، تصمیم بگیریم که بطور منظم زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی را در اوقاتی که برای ما میسور است ترک نکنیم و این گنج از دست ندهیم و برای خودمان ذخیره کنیم و هم از علمِ ایشان به ما عنایت میکنند و هم از نورانیّتِ ایشان.
کنارِ حضرت عبدالعظیم علیه السلام چه بزرگانی هستند، که هر کدامِ آنها اگر در یک محیطی بطورِ مستقل دفن شده بودند آنجا زیارتگاه میشد، علمای آنجا، شهدای آنجا، غفلت نکنیم و استفاده کنیم.
مشقّتهای امام حسن عسکری علیه السلام برای حفظ جان امام زمان ارواحنا فداه
اما راجع به امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام هم یک جمله عرض کنم، امام حسن عسکری علیه السلام دومین «حسن» هستند، در میانِ ائمه علیهم السلام ما دو «حسن» داریم، این «حسن» بمعنیِ زیباست، «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»[۳]، خدای متعال هر چه آفریده است زیبا آفریده است، ولی وقتی مجموعهی مخلوقاتِ دارای حُسن را جمع کنیم و بخواهیم مجموعهی زیباییها را در یک تابلو نشان بدهیم در این دو وجود نازنین انعکاس دارد، یکی امام حسن مجتبی علیه السلام و دیگری هم امام حسن عسکری علیه السلام است. کُنیهی هر دو بزرگوار «ابومحمد» است، و نام مبارکِ هر دو بزرگوار «حسن» است، و امام حسن عسکری علیه الصلاه و السلام خیلی رنجها را برای حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تحمّل کردند.
برای اینکه امام حسن عسکری علیه السلام پدرِ شریفِ حضرت حجّت ارواحنا فداه هستند و حکومت وقت میخواستند که امام زمان ارواحنا فداه به دنیا نیایند امام حسن عسکری علیه السلام یا در زندان بودند و یا تحت نظرِ مأمومین بودند بخاطرِ امام زمان ارواحنا فداه آزادی در زندگی و برای امام حسن عسکری علیه السلام میسور نشد، پدرِ بزرگوارِ این ذخیره اللهی که امروز عالَم به یُمنِ قدومِ او پابرجاست، یعنی حضرت حجّت ارواحنا فداه چه رنجهایی بخاطرِ ما تحمّل کرده است تا این چراغ هدایت باقی بماند و منشأ هدایتِ دلهای نفوسِ مستعد بشود.
کرامتهای امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام کرامتهای زیادی دارند.
زمان امام حسن عسکری علیه السلام یک کسی پیدا شد و گفت: من حضرت زینب یعنی دخترِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستم، من در کربلا بودم و اسیر شدم.
آمدند به خلیفه گزارش دادند و خلیفه هم گفت: باید این شخص را رسوا کرد، ما که نمیتوانیم ادّعای او را رد کنیم، آن زن را به امام حسن عسکری علیه السلام حواله دادند، امام عسکری علیه السلام فرمودند: خدای متعال به درندگان اجازه نداده است که فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بدرند، این شخص را به قفسِ شیرها ببرید، اگر این شیرها به او دست نزدند بدانید که او علویّه و سیّده است، اما اگر او را دریدند دروغِ او معلوم میشود، تا این مطلب را به آن زن گفتند که امام حسن عسکری علیه السلام اینطور میفرمایند گفت: چرا اول خودِ او را امتحان نمیکنید؟ ابتدا خودِ ایشان را در آنجا بیندازید و ببینید که آیا حقیقت دارد یا نه.
امام حسن عسکری علیه السلام اعلانِ آمادگی کردند و خلیفه هم از این پیشنهاد خیلی خوشحال شد که شاید بهانهای برای اذیت کردنِ جدیدِ امام حسن عسکری علیه السلام باشد، حضرت به آنجا تشریف بردند و این حیواناتِ درّنده مانندِ پروانه به دورِ حضرت میچرخیدند و پوزههای خود را به خاک پای امام حسن عسکری علیه السلام میمالیدند.
جریانِ دیگری را برای شما میگویم که میخواهم از این دو جریان نتیجهای بگیرم.
جریانِ دوم این است که خلیفه یک اسبِ چموشی داشت که تمکین نمیکرد و کسی نمیتوانست روی آن زین بگذارد و بر او سوار شود، لگد میزد و تندی میکرد و خطرناک بود.
گفتند این اسب را در اختیار امام حسن عسکری علیه السلام قرار بدهید، ایشان یا آن اسب را رام میکند و یا به خطر میافتد، این اسب یا او را لگد میزند و یا او را پرت میکند. این اسب را نزدِ امام حسن عسکری علیه السلام آوردند، حضرت یک دستی به یالِ این حیوان کشیدند، این حیوان عرق کرد، بعد حضرت دهانهی زین را بر دهانِ حیوان گذاشتند و بر این اسب سوار شدند و این حیوان را متبرک کردند، گویا کسی سالها زحمت کشیده است و این اسب را تربیت کرده است که این اسب اینطور هموار راه برود.
این دو قضیه را عرض کردم که بگویم امام دارای ولایتِ تکوینی است، امام در وجودِ عینیِ خارجیِ موجودات از جمله درّندگان تصرّف میکنند.
ما غافل هستیم که نفسِ ما از آن اسب چموشتر و درّندهتر از آن حیواناتِ وحشی است، چرا ما دامانِ امام حسن عسکری علیه السلام را نمیگیریم که یک دستی بر سر و گوشِ دستِ ما بکشند؟ شاید ما هم عرق شرم بریزیم و رام بشویم و دیگر در برابرِ احکامِ الهی و اوامر حضرت حق سبحانه و تعالی چموشی نکنیم.
اینکه «خواجه نصیر الدّین طوسی» در مورد وجود نازنین مولا و سیّدمان آقای ما، روحِ ما، روانِ ما، عشقِ ما، هستیِ ما، دنیا و آخرتِ ما، همه کَس و همه چیزِ ما حضرت حجّت ارواحنا فداه این جملات زیبا را میگوید: «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء»، «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا»، خودِ وجود ولی الله الأعظم امام معصوم لطفِ خدای متعال است، قطبِ عالَم است، مغناطیسِ دلهای پاک است، سفرهی رزقِ همهی موجودات است، تصرّفِ امام هم یک لطفِ دیگری است، یعنی حضرت به هر چیزی که نگاه کنند و نظرِ لطف داشته باشند او در مسیرِ خدای متعال اوج میگیرد، جزوِ کسانی است که «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند».
لذا «إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ»[۴]، فرمود: در مسیرِ عمرتان نسیمهای رحمتِ الهی در یک موسمهایی میوزد، خودتان را کنار نکشید و در راه قرار بدهید، بگذارید وقتی این ابرِ رحمت عبور میکند یک نسیمی از وجود شریفِ آن بزرگوار به شما برسد و دلِ مردهی شما را هم زنده کند.
امام حسن عسکری علیه السلام از این گوهرهای نابِ عرشِ خدای متعال است، دریای حیات و عزّت است و خوانِ کَرَم است و اگر از دستِ خودمان عاجز شدیم و دیدیم نفسِ ما چموشی میکند دامانِ امام حسن عسکری علیه السلام را بگیریم و به ایشان متوسّل بشویم، باشد که یک نگاهی هم به ما کنند و ما را هم رام کنند.
یک صلواتی به روح مقدّس امام حسن عسکری علیه السلام تقدیم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ادامه تفسیر سوره مبارکه صافات
گفتگویی بود میانِ بهشتیها و کسانی که در دنیا با اینها آشنا بودند بود ولی حال عرشی شدهاند، نوری شدهاند، اما آن رفیقهای آنها ناری شدند و جهنّمی.
بهشتیها با یکدیگر انس دارند، صفا دارند، دلِ صافی دارند، کینه و حسد و حزن و غم و ناراحتی و تنگنظری در وجود بهشتیها مطلقاً وجود ندارد، بهشت روحِ بهشتی است، درونِ بهشتی وسعت دارد، انسان در بهشت توسعهی وجودی پیدا میکند، انسانهایی که تنگنظر هستند روحِ کوچکی دارند، لذا آنها ظرفیتِ کمی دارند، تحمّلِ آنها کم است، زودرنج هستند، پرخاش میکنند، حاضرجوابی میکنند، ناراحتی میکنند، ظلم میکنند، اما بهشتی نیازی به ظلم و این امور ندارد، چون روحِ بهشتی به وسعتِ همهی عالَمیان وسعت پیدا کرده است، مظهرِ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۵] شده است، لذا هیچ وقت زمینهی جفا و بیوفایی و رنجاندنِ کسی مطلقاً در وجودِ آنها نیست، چه میشد اگر زندگیِ ما هم از همینجا در مسیرِ بهشت قرار میگرفت و این توصیهی مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی که «مرنج و مرنجان» را تمرین و تجربه کنیم، والله میشود انسان به جایی برسد که اگر همهی عالَم دشمنِ او باشد نگرانی برای هیچ چیزی نداشته باشد و نسبت به دشمنانِ خود هم خیرخواه باشد و به آنها هم کمک و احسان کند.
بهشتیها از یک طرف در میانِ خودشان نهایتِ صفا و مودّت را دارند و نسبت به یکدیگر اقبال دارند و هم یادی در گذشتهها از آنهایی که با آنها در دنیا بودهاند و الآن نیستند میکنند، تجدید خاطره میکنند و با یکدیگر گفتگو میکنند و از گذشتهها میگویند.
یکی از اینها از یک دوستی که در قدیم داشته است… که در روایت هم دارد که هر کدام از ما شیطانی داریم، شیطانِ نامرئی داریم، «إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ»[۶]، اینها در مقامِ فریبِ ما هستند، لحظهای هم از ما غافل نیستند، ضمناً بنا دارند که ما را غافلگیر کنند، و وقتی حواسِ ما به خدای متعال و آخرت نیست ایمانِ ما را غارت کنند و بدزدند، و بعضی از این آدمهایی که نصیبِ انسان میشوند کیفرِ الهی و چوبِ خدای متعال هستند، یکی از عذابهایی که خدای متعال در موردِ بندگانِ خویش روا داشته است رفیقِ بد، همسرِ بد، همسایهی بد است، این چوبِ خدای متعال است.
قرآن کریم میفرماید: «وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»[۷]، اگر کسی از یادِ خدای متعال کوری پیدا کند… معلوم میشود که یادِ خدای متعال بصر و بصیرتِ باطنی است، اگر کسی کوردل بشود خدای متعال را یاد نمیکند، این کسی که دائماً با غفلت زندگی میکند گرفتارِ یک بیماریِ باطنی شده است، چشمِ دلِ او کور شده است، اگر سیمِ دلِ کسی با خدای متعال قطع است و نور نمیگیرد و دیگر با ملائکه اُنس ندارد «نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»، ما برای او شیطانی را مأمور میکنیم، البته شایان ذکر است که شیطانِ انسی، یک زمانی میبینید که شیطانِ انسان همسرِ انسان است، یک زمان میبینید شیطانِ انسان فرزندِ انسان است، یک زمان میبینید که شیطانِ انسان همکارِ انسان است، یک زمان میبینید شیطانِ انسان فلان فامیلِ انسان است، با انسان وصل میشود و کارِ او هم این است که انسان را بیتوفیق کند.
طرف اهلِ مسجد بود، اول وقت به مسجد میرفت و نماز جماعت میخواند اما از زمانی که این شخص به طورِ او خورده است دیگر به نماز جماعت نمیرود، دیگر نماز اول وقت نمیخواند، دیگر آهسته آهسته اصلاً زیارت برای او مهم نیست، جاذبهی امورِ الهی در وجودِ او خاموش میشود و بجای آن ظلمات میآید، بیتوفیقی میآید، گناه میآید، عصبانیّت میآید، ظلم میآید، حرامخوری میآید، رشوهخوری میآید، باعثِ خیلی از این امور دوستِ انسان است، این دوستانی که حکمِ شیطان را دارند.
منتها بعضیها اهلِ توبه هستند و خدای متعال آنها را از شرّ رفیقِ بد، با آنکه اطرافِ او بود… این شخص در حصنِ «لا اله الا الله» و در حصنِ «علی ولی الله» قرار میگیرد، «کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی»، «ولایت علی بن ابیطالب حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی»، «نادِ عَلِیاً مَظهَرَ العَجائِب»…
مرحوم کربلایی احمد گفته بود که دیدم با «مَرحَب» درافتادم و زورِ من نمیرسید، نزدیک بود که او مرا از پای در بیاورد، ناگهان صدا زدم «یا علی»، و خدای متعال «مَرحَب» را از جلوی پای ما برداشت…
اجمالاً اینکه اگر انسان بخواهد از دوستِ بد که همان «مَرحَبِ» وجودِ اوست، «مَرحَب» انسان را ندرد، ایمانِ انسان را ندرد، هم باید خیلی «لا اله الا الله» بگوید و در حصنِ توحید مستقر باشد و از این سنگر بیرون نیاید و هم دائماً دستِ او به دامانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام باشد، «نادِ عَلِیاً مَظهَرَ العَجائِب»، اگر یک «یاعلی» بگویید مَرحَب رفته است، او تابِ نامِ مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ندارد.
و این انسانی که حال با داشتنِ رفیقِ بد بهشتی شده است یادی از گذشته کرده است که فلانی اطرافِ ما بود، از او چه خبر است؟ همینکه علاقه پیدا میکند تا از حالِ او باخبر بشود خدای متعال به او اشراف میدهد و او جهنّمی را میبیند، آنجا نکاتی هست که در جلسهی گذشته صحبت شد و در این جلسه هم این آیه را خدمت شما عرض میکنیم.
آنجا وقتی جهنّمی را دید واقعاً یک لذّتِ جدیدی برای او پیش میآید، عجب خطری بوده است! عجب بلایی بوده است! و اگر خدای متعال مرا نجات نمیداد من در آن خطر گرفتارِ همین جهنّم میشدم و من هم سقوط میکردم. این شخصی که با داشتنِ همچنین رفیقِ نابابی آلوده نشده و از بهشت باز نمانده است برای او یک لذّت و ابتهاجی دارد و آنجا یاد میکند، «قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ»[۸]، قسمِ جلاله میخورد و میگوید: وسوسهی تو آنقدر قوی بود نزدیک بود که من هم خراب بشوم، «وَلَوْلا نِعْمَهُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ»[۹]، با اینکه انسانِ خطرناک و وسوسهگر بودی اما نعمتِ هدایتِ الهی دستِ مرا گرفت و راهِ تو را نرفتم و اگر رفته بودم «لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ»، همیشه انسانِ مجرم را احضار میکنند، هیچ وقت احضار در مسئلهی خوبی وجود ندارد، احضاریه را برای چه کسی میفرستند؟ برای کسی که بر علیهِ او شکایت شده است.
این کسی که الآن گرفتارِ زندانِ جهنّم شده است او را احضار کردهاند و بردهاند، مسلّماً خودِ او نرفته است و او را احضار کردهاند، اگر نعمتِ خدای متعال و نعمتِ هدایتِ الهی نبود، اگر نعمتِ ولایتِ الهی نبود من هم متّهم میشدم و در پروندهی من جرم نوشته میشد و من هم احضار میشدم، «لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ».
«أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ»[۱۰]، حال دیگر برمیگردد و با خودِ بهشتیها صفا میکند. میگوید ما دیگر مرگ نداریم، مرگ را میراندهایم.
یکی از نگرانیهای بشر این است که هر اندازه در ناز و نعمت باشد بالاخره مرگ میآید و تمام میشود، ولی آنجا همه چیز داریم و مرگ هم نداریم، هر چه دارید برای خودتان است و تمام شدن هم ندارد.
دعا
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم گناهانِ ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! تو را به ضلع مکسورهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم، تو را به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم دلهایی از مؤمنین که از ما رنجش پیدا کرده است، خدایا! اینها را از ما راضی بفرما.
خدایا! اگر در قلبِ مبارکِ حضرت حجّت ارواحنا فداه از بدیهای ما نکتهای وجود دارد، قلبِ مبارکِ ایشان را با ما صاف بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم فرجِ امام زمان ارواحنا فداه را نزدیک بفرما.
خدایا! توفیقِ زیارتِ جمالِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را نصیبِ ما بگردان.
خدایا! عاقبتِ امرِ ما را ختم به خیر بفرما.
خدایا! تو را به حضرت علی اصغر علیه السلام، به خونِ گلوی ایشان قسم میدهیم همهی مریضها و مریضِ عزیزِ ما را شفاء عنایت بفرما.
خدایا! مریضِ سرطانی مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.
خدایا! مریضهای عصبی و افسردههای مورد نظر را شفاء مرحمت بفرما.
خدایا! به ما سلامتی دادهای، توفیقِ شکرِ آن را به ما بده.
خدایا! این ناامنی و آشوب را با دستِ غیبِ خودت خاموش کردی، ما را ناامن نگردان.
خدایا! دستِ فتنهگران را برای همیشه از سرنوشتِ ما کوتاه بگردان.
خدایا! سایهی پُربرکتِ رهبرِ بزرگوارمان را با عزّت و سلامتی و اقتدار تا ظهورِ حضرت حجّت ارواحنا فداه و کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.
خدایا! روح بلند امام عظیمالشّأنِ ما، شهدای عالیقدرمان، پدران و مادران و مشایخِ ما را در ثوابِ این مجالس سهیم و طبقهایی از نور نصیبِ آنها بفرما.
محبت بفرمایید برای شفای بیمار مورد نظر یک صلوات و یک حمد شفاء قرائت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] أمالی شیخ صدوق، صفحه ۴۱۹، حدیث ۵۵۷ (حدّثنا علىّ بن أحمد بن موسى الدقاق و علىّ بن عبد الله الورّاق جمیعا ، قالا : حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى، قال: حدّثنا أبو تراب عبیداللهبن موسى الرویانى، عن عبد العظیم بن عبداللهالحسنىّ، قال :دَخَلتُ عَلى سَیِّدى عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَى بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبى طالِبٍ علیهم السلام، فَلَمّا بَصُرَ بى قالَ لی: مَرحَباً بِکَ یا أبَا القاسِمِ! أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً. قالَ: فَقُلتُ لَهُ: یَابنَ رَسولِ اللهِ ! إنّى اُریدُ أن أعرِضَ عَلَیکَ دینى، فَإِن کانَ مَرضِیّاً ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّى ألقى الله عزّ وجلّ. فَقالَ: هاتِ یا أبَا القاسِمِ !فَقُلتُ: إنّى أقولُ: إنَّ الله تَعالى واحِدٌ لَیسَ کَمِثلِهِ شَىءٌ، خارِجٌ مِنَ الحَدَّینِ: حَدِّ الإبطالِ و حَدِّ التَّشبیهِ، و أنَّهُ لَیسَ بِجِسمٍ و لا صورَه، و لا عَرَضٍ و لا جَوهَرٍ ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ، و مُصَوِّرُ الصُّوَرِ، و خالِقُ الأَعراضِ وَ الجَواهِرِ، و رَبُّ کُلِّ شَىءٍ و مالِکُهُ و خالِقُهُ، و جاعِلُهُ و مُحدِثُهُ، و أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، خاتَمُ النَّبِیّینَ ، فَلا نَبِىَّ بَعدَهُ إلى یَومِ القِیامَهِ، و أنَّ شَریعَتَهُ خاتِمَهُ الشَّرائِعِ، فَلا شَریعَهَ بَعدَها إلى یَومِ القِیامَه، و أقولُ: إنَّ الإِمامَ وَ الخَلیفَهَ و وَلِىَّ الأَمرِ بَعدَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِىُّ بنُ أبى طالِبٍ علیه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَینُ ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ الحُسَینِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ، ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ موسى بنُ جَعفَرٍ، ثُمَّ عَلِىُّ بنُ موسى، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِىٍّ علیهم السلام، ثُمَّ أنتَ یا مَولاىَ. فَقالَ عَلِىٌّ علیه السلام: ومِن بَعدِىَ الحَسَنُ ابنى، فَکَیفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟ قالَ: فَقُلتُ: و کَیفَ ذاکَ یا مَولاىَ ؟ قالَ: لِأَنَّهُ لا یُرى شَخصُهُ، و لا یَحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ حَتّى یَخرُجَ، فَیملأَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلًا کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً. قالَ: فَقُلتُ: أقرَرتُ. و أقولُ: إنَّ وَلِیَّهُم وَلِىُّاللهِ، و عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللَّهِ، و طاعَتَهُم طاعَهُ الله، و مَعصِیَتَهُم مَعصِیَهُ الله. و أقولُ: إنَّ المِعراجَ حَقٌّ، وَ المَسأَلَه فِى القَبرِ حَقٌّ، و إنَّ الجَنَّهه حَقٌّ، وَ النّارَ حَقٌّ، وَ الصِّراطَ حَقٌّ، وَ المیزانَ حَقٌّ و إنَّ السّاعَهَ آتِیَه لا رَیبَ فیها، و إنَّ اللهَ یَبعَثُ مَن فِى القُبورِ. و أقولُ: إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَهًْ بَعدَ الوَلایَه: الصَّلاهُ، وَ الزَّکاهُ، وَ الصَّومُ، وَ الحَجُّ، وَ الجِهادُ، وَ الأَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهىُ عَنِالمُنکَرِ. فَقالَ عَلِىُّ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام : یا أبَا القاسِمِ! هذا وَ الله دینُ اللهِ الَّذى ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَیهِ، ثَبَّتَکَ الله بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیاهِ الدُّنیا و فِى الآخِرَهِ.)
[۲] کامل الزیارات، جلد ۱، صفحه ۳۲۴ (حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارِ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ اَلرَّیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .)
[۳] سوره مبارکه سجده، آیه ۷ (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ)
[۴] کنز العمّال : ۲۱۳۲۴ . (إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نَفحَهٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .)
[۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۷ (یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّهِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ)
[۷] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۶
[۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۵۶
[۹] سوره مبارکه صافات، آیه ۵۷
[۱۰] سوره مبارکه صافات، آیه ۵۸
پاسخ دهید