آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مقدّمه
- «اکرام» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
- «امیر بودن» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
- «یُطاف بودن» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
- «شرابِ بهشتی» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
- «همسرانِ بهشتی» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
- مسئلهی وحدت
- روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
ایامِ نورانیِ طلوعِ خورشیدِ وجودِ صاحبِ رسالتِ خاتمی و احیاءگرِ دین و اسلام و روایات، کشّافِ حقائق امام جعفر صادق علیهما السلام را تبریک عرض میکنم.
در محضرِ شما بزرگواران، فضلاء، فرهیختگان، مؤمنین، در محضرِ قرآن کریم هستیم، توضیحاتی نسبت به آیاتی که بر سرِ سفرهی آن متنعّم بودیم عرض میکنم و بعد هم اگر خدای متعال به زبانمان جاری کند و نورانیّتِ شما حرفهای ما را هم نورانی کند چند جملهای هم راجع به وحدت ان شاء الله تقدیم میداریم.
در این آیاتی که راجع به مخلَصین بود خدای متعال برای کسانی که خدای متعال آنها را خالص کرده است پاداشهایی را مطرح فرمود تا ما تشویق بشویم و از اینها جدا نشویم، وقتی ما با اینها پیوند داشته باشیم ما را جایی میبرند که خودشان هستند میبرند.
مهمترین مسئلهای که خدای متعال در موردِ اینها مطرح فرموده است این است که اینها «رزق معلوم» دارند، ما نمیدانیم این «رزق معلوم» چیست.
وقتی حبیبِ نجّار شهید شد گفت: «یَا لَیتَ قومِی یَعلَمون» ای کاش قومِ من میدانستند، «بِما غَفَرَلی رَبّی» خدای متعال چطور به من آبرو داد «وَ جَعَلَنی مِنَ المُکرَمین»، نمیدانیم خدای متعال این شهید را چطور تحویل گرفته است که آرزوی او این است که ای کاش میدانستید، عقلِ ما نمیرسد که خدای متعال شهید را چطور تحویل میگیرد، «مُکرَم» کسی است که خدای متعال او را احترام میکند و تحویل میگیرد و به او نگاه میکند.
اولین و مهمترین پاداش این است که خدای متعال برای اینها یک رزقی که فقط خودِ خدای متعال و «مُخلَصین» میدانند در نظر دارد، این برای بُعدِ معنوی و روحیِ آنهاست.
در ارتباط با مراقبتهای جسمی هم خدای متعال برای اینها لذائذِ جسمی هم مقرر فرموده است که این لذائذِ جسمانی در این آیات برای تشویق و لطافتِ روحِ ما بیان شده است که آنچه در دنیا به دنبالِ آن میروید، اگر خودتان را در دنیا کنترل کنید در آخرت خبرهای بهتری هست، اینجا همهی نوشهای شما با نیش آمیخته است، همهی خوشیها با ناخوشیها قاطی شده است.
اینکه خدای متعال در قرآن کریم فرموده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»[۲] ما انسان را در سختی خلق کردهایم، معنیِ آن این است که در تمامِ خوشیهای آن هم سختی وجود دارد، یعنی شما در این عالَم مطلقاً هیچ خوشیِ خالصی ندارید، اما در آخرت چه خبرهاست! هر چیزی هم بشنویم… وقتی ان شاء الله به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و شهدا به آنجا میرویم میبینیم که اصلاً یک چیزِ دیگری است.
خدای متعال نعمتها را در شش بخش شمرده است.
«اکرام» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
یک: میوههای آنجا؛ «فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ»[۳]، خدای متعال در آنجا میوههایی دارد که به آنها تنها میوه نمیدهد، بلکه از آنها پذیرایی میکند. به زندانی هم میوه میدهند، به یک انسانی هم که میخواهند او را اعدام کنند تا زمانی که اعدام نشده است غذا میدهند، اینطور نیست، این میوهای که به اینها میدهند از این باب نیست که اینها به میوه احتیاج دارند، از بابِ این است که میخواهند آنها را احترام کنند و از آنها پذیرایی میکنند، «فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ»، خدای متعال اینها را در کنارِ یکدیگر قرار داده است، خدای متعال برای اینها میوه ترتیب داده است اما در حالی که در حالِ احترام کردنِ آنهاست. یعنی توجّه به «میوه» معطوف نیست؛ مثلاً به انسان میگویند میهمانی عزیزتر از تو ندارم و کالایی بهتر از این ندارم، خدای متعال از دریایِ کَرَمِ خود به اینها میوههای مناسبِ آنجا را میدهد و این نوع میوه دادن نوعِ احترام و پذیرایی از اینهاست، این خیلی مهم است.
پس یکی «میوه»هاست، دوم «احترام و پذیرایی و تحویل گرفتن» است، عزّت گذاشتن به سرِ آنهاست، سوم: «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ»[۴]، اینها در یک باغهایی هستند، «جنّات» جمعِ «جنّت» است، «جنّت» به معنیِ باغ است؛ آنجا باغهایی هست، ولی این باغها باغهای نَعیمِ جلوههای ولایت است، یعنی در عینِ حال که درخت است بوی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را میدهد، میگویند شجرهی طوبی در خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ریشه دارد، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها… این شجرهی طوبی از آنجا رویش دارد، سایهی شاخههای آن بر خانهی همهی بهشتیها میافتد، آنجا هر کسی هر میوهای بخواهد از این شجرهی طوبی بدست میآورد، بنابراین درختها هست، شاخههای طوبی هست، اما همهی اینها رنگِ خدای متعال را دارد، آینهی خدای متعال ولایتِ مطلقه است، و این «نعیم» در قرآن کریم «ولایت» است، «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»[۵]، «نعمتِ مطلق» ولایت است.
بنابراین آنجا هیچ میوهای که بُعدِ معنوی در آن نباشد، لذّتِ روحانی در آن نباشد و مراتبِ قربِ خدای متعال و جوارِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ائمهی اطهار علیهم السلام نباشد وجود ندارد، این «جنّات» «جنّات النَّعیم» است، نه اینکه مثلِ باغهای اینجا ببرید کود بریزید و بیل بزنید و آبیاری کنید، این نیست، آنجا باغی است که وقتی شما از این باغ لذّت میبرید تنها لذّتِ جسمی نیست، لذّتِ ولایت است، «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ».
«امیر بودن» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
«عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ»[۶]، نعمت چهارم این است که آنها در آنجا روی تخت هستند، همه سَریر نشین هستند، همه سلطان هستند، همه مَلِک هستند، همه بر اریکهی قدرت نشستهاند؛ و در عین اینکه همهی اینها مقتدر هستند و همه بر سَریر هستند… عرض کردیم به این سَریر «سَریر» میگویند که همه در آن سرور دارند، این تختی است که… تختنشینهای دنیا یک نگرانیهایی دارند و منشأ جنایتهای آنها هم نگرانی است، ولی آنجا یک آرامشی دارند، یک طمأنینهای دارند، یک نشاطی دارند، مطلقا هیچ نوع غم و اندوه و نگرانیای که اینها را تهدید کند و عیشِ آنها را ناقص کند وجود ندارد، لذا این تختی که روی آن نشستهاند تخت نیست، این سرور است، لذا «سَریر» گفته میشود، این تختی است که در آن نگرانیِ ساقط شدن از این تخت و واژگون شدن از این تخت وجود ندارد، تمامِ تختهای سلطنتی در این واژگون میشوند یا اینکه خودِ شخص با مرگ واژگون میشود، ولی تختِ آنجا تختی است که یک آرامش و نشاط و جوششی دارد.
«مُتَقابِلین» هم که… هر چه دقّت و فکر و تدبّر کنیم میفهمیم که اصلاً وضعیّتِ آخرت و بهشت طوری است که تا انسان به آنجا نرود متوجّه نمیشود، خدای متعال وقتی میخواهد قدرتِ خود را هم بفرماید میگوید: «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[۷]، دستِ خدای متعال بالای دستهاست؛ مگر خدای متعال دست دارد؟ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء»[۸]، اصلاً هر چیزی را که شما برای خدای متعال بیان کنید که شبیه به یک چیزی یا به یک موجودی از مخلوقاتِ خودِ خدای متعال بشود مُنَزّه است، «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء»، باز در آیهای داریم که «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»[۹]، شما هر وصف و تعریفی در مورد خدای متعال به زبان بیاورید… نه شما، عُرفا، حُکَما، فلاسفه، تمامِ دانشمندان و اندیشمندان، اهلِ ریاضت، عُبّادِ عالَم، هر چیزی در موردِ خدای متعال بگویند، هر وصفی را که فکرِ آن را کنند خدای متعال مُنَزّه است، خدای متعال بالاتر از آن است، ولی در عین حال خودِ خدای متعال میفرماید «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»، دستِ خدای متعال بالای دستهاست، این تشبیهِ معقول به محسوس است، چون اینطور است که ما قدرتمان را به دستمان و با زور بازویمان نشان میدهیم که قدرتمند هستیم، به هر کسی بخواهیم چیزی بدهیم با دستِ خودمان میدهیم، اگر بخواهیم به کسی منصبی بدهیم مینویسیم و او را صاحب منصب میکنیم، این دستِ ما همهکاره است، ما گرهها را با دست باز میکنیم، درها را با دست باز میکنیم، به کمک دستمان کامپیوترمان را به اینترنت وصل میکنیم، دست همه کاره است، کارهای انسان با دست انجام میشود، دست مظهرِ قدرتِ ماست، برای اینکه درست متوجه بشویم که قدرتِ خدای متعال فوقِ همهی قدرتهاست خدای متعال فرموده است «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ».
«لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ»[۱۰]، در موردِ بهشت هرچه گفتهاند همینطور است، بهشت یک طورِ دیگر است.
اینجا چون تخت هست، چون سلاطین تختنشین هستند و بر تخت مینشینند و فرمان میدهند، خدای متعال میخواهد ما باور کنیم که هر کدامِ ما در بهشت سلطان هستیم، برای همین میفرماید شما در آنجا روی تخت مینشینید، اما آیا واقعاً تختِ آنجا تختهای است که کهنه میشود و موریانه آن را میخورد؟ آیا واقعاً همچنین تختی است یا طورِ دیگری است؟ این یک نوع تفهیمی است که ما بفهمیم که در آنجا خاکنشین نیستیم، آنجا ما برتر هستیم، در یک تختهایی مینشینیم که علوّ داریم و بالانشین هستیم، آنجا پاییننشین نیستیم، خاکی شدن و تواضع برای اینجاست، آنجا واقعاً بزرگ هستیم، واقعاً جای بالایی داریم.
از این جهت مسئلهی تخت را مطرح میکند، ولی به دنبالِ آن میفرماید «مُتَقَابِلِینَ»، کسی که پشتِ منبر باشد با کسی که روبروی ماست متفاوت است، در بهشت پشتِ منبر و روی منبر هیچ فرقی ندارد، اصلاً در بهشت همه آیینه هستند، هیچ حجابی نیست، همه به همهی اسرار اشراف دارند، آنجا مادّه نیست، چون جسم داریم پشت و رو داریم، ولی اگر از حالتِ جسمی بیرون آمدیم و مجرّد شدیم دیگر پشت و رو معنی پیدا نمیکند.
اینها یک لطائفی است در قرآن کریم که آنجا انسان حالتِ تجرّد دارد، لذائذِ جسمیِ او هم در حدّ جسم نیست، جسم خیلی ضعیف است، لذّتِ جسم هم خیلی ضعیف است، اما لذائذِ روحی، لذائذِ علمی، لذائذِ برزخی با لذائذِ اینجا قابل مقایسه نیست.
لذا ضمنِ اینکه خدای متعال برای «تخت» معرّفی میکند، برای ما سلطنت معرّفی میکند، برای ما جایگاهِ بلند معرّفی میکند، ولی میفرماید حواسِ شما جمع باشد از آن چیزی که در ذهنِ شما میآید بالاتر است، آنجا ضمن اینکه تختنشین هستید هیچ کسی به دیگری پشت ندارد، از هر طرف بیایید همه «وجه الله» هستید، «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۱۱]، میخواهد بگوید که تمامِ بهشتیها سیمای خدای متعال هستند، تمامِ بهشتیها جمالالله هستند، تمامِ بهشتیها جلالالله هستند، اتّصافِ به صفتِ خدای متعال پیدا کردهاند، همانطور که وجهالله محدودیت ندارد، در همه جای عالَم به هر طرف که رو کنید با وجهالله مواجه هستید، بهشتیها اینجا در اثرِ ریاضت و بندگی و ترکِ گناه وجهالله شدهاند، «کلُّ مَنْ عَلیها فَان»[۱۲]، هر چه در روی زمین است همه از بین میرود، اما «یبقَی وَجْهُ رَبَّک»، آن چیزی که از ما میماند…. جسمِ ما زیرِ خاک رفت و میپوسد و احیاناً بعضی از جسمها میگندد و کرم میافتد و انواعِ… مگر میشود به جنازه نگاه کرد؟ مگر میشود جنازه را نگه داشت؟ گندِ آن میگیرد و همه جنازه را بیرون میکنند، جنازه را زیرِ خاک میکنند که گندِ آن همه جا را نگیرد! این تنها برای این است، اما ما یک چیزِ دیگری داریم که آن باقی میماند و آن وجهِ رَبّ میماند.
آیهی دیگری که عمیقتر بیان کرده است فرمود: «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»[۱۳]، نه اینکه جسمِ ما زمانِ مرگ از بین میرود و آن چیزی که «وجه الله» است باقی میماند، نه! اصلاً همین الآن هم آن چیزی که بقاء دارد «وجهِ خدای متعال» است، جز وجهِ خدای متعال همهی موجودات هالِک هستند.
اگر انسان خود را بیابد «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»[۱۴] اگر انسان خود را پیدا کند خودِ او وجهالله است، خودِ او آیتالله است، نه اینکه کسی که درس خوانده است آیت الله است، والله بعضی از درسخواندهها حجابالله هستند، آخوندی که میآید و امریکا و اسرائیل را خوشحال میکند و حاشیه و اختلاف ایجاد میکند آیت الله نیست، این که نمیتواند حجّت خدای متعال باشد، این مقابلِ حجّت الله است، کسی که مقابلِ ولایت قرار میگیرد، کسی که مقابلِ حجّتِ حجّتِ خدای متعال حرف میزد نمیتواند حجّتِ خدای متعال باشد، این در حالِ دور کردنِ مردم از حجّتِ خدای متعال است، به خیلیها آیت الله میگویند که بخدا قسم آیت الله نیستند، آیت الله یعنی کسی که وقتی انسان او را نگاه میکند به یادِ خدای متعال بیفتد، آینه است دیگر! آینه که خود را نشان نمیدهد، آینه چیزِ دیگری نشان میدهد، به کسی که آیت الله میگویند یعنی کسی که خود را نشان نمیدهد و اصلاً خودنمایی ندارد، هر کسی با او حرف بزند یا به او نگاه کند خدای متعال را در وجودِ او میبیند و باور میکند که خدای متعال هست، این شخص آیت الله است.
آن وقت «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»، «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ»، بعد «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»… وقتی اینها را در کنارِ یکدیگر قرار بدهید این آیه برای شما معنی پیدا میکند که چطور میشود که بهشتیها در بهشت به یکدیگر پشت ندارند و همه مقابلِ یکدیگر هستند و همه به یکدیگر رو میدهند و همه به یکدیگر روی میآورند و همه از یکدیگر رو میبینند و چهره میبینند و پشت را نمیبینند، «عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ».
«یُطاف بودن» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
«یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»[۱۵]، خدای متعال در آنجا مأمورینی دارد، حال اینکه آیا اینها «والدان المخلدون» هستند یا «حوریها» هستند را نمیدانیم، اما اینطور نیست که ما به سراغِ آن شرابِ محبّت برویم که بناست به ما برسد و ما برویم و آن را بیاوریم، نخیر، «یُطافُ عَلَیهِم» اصلاً به دورِ ما میچرخند، قربانِ ما میروند، نمیدانید آنجا چقدر محبّت جوش میخورد، مرتّب به دورِ ما طواف میکنند، «یُطافُ عَلَیهِم»، دورِ اینها طواف میکنند و میچرخند، با چه چیزی؟ «بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»، «کأس» با «قَدَح» فرق دارد، «قَدَح» جامی است که پُر نیست، ولی «کأس» جامی است که پُر است، آنجا شراب است ولی در آیاتِ بعد توضیح میدهد، «یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»، اینها در آنجا محور هستند، هر کدام از بهشتیها یک کعبه است و طواف کننده دارد، خدای متعال برای اینها عاشقهایی قرار داده است، آنها عاشقِ این بهشتی هستند و میآیند و دورِ او میچرخند، «یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»، هر کدام هم با دستِ پُر میآیند، هیچ کدام هم با دستِ خالی نیامدهاند، عاشق از معشوقِ خود چیزی نمیخواهد، آمده است و منّتِ او را میکشد که ببیند آیا یک نظری به او میکند تا یک جرعهای از او بگیرد، «یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ»، جامهایِ پُرِ شراب در دستِ اینها هست، «مِنْ مَعِینٍ»، اینطور نیست که اگر در جام بماند خراب بشود، «مَعین» جاری است، چشمههای شراب میجوشد و جریان دارد، اینها هم از همانجا برمیدارند و به دورِ اینها میچرخند که اینها یک نگاهی کنند و یک چیزی از او بگیرند، آنها لذّت میبرند که معشوقشان از آنها چیزی گرفته است، «یُطَافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ».
«شرابِ بهشتی» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
«بَیْضَاءَ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ»[۱۶]، این جامها بلورین است، بیرنگ است، سفید است، «لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ»، وقتی این جامها را به خوردِ کسی میدهند اینطور نیست که تنگیِ نفس بگیرد و معدهی او پُر بشود و نفخ کند و برای او کسالتآورد باشد، پُرخوری کرده باشد و چُرت او را بگیرد، نه! شاداب میشود، «لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ»، وقتی اینها را مینوشد چه لذّتی، چه ابتهاجی به آنها دست میدهد.
«لا فِیهَا غَوْلٌ وَلا هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ»[۱۷]، «غیلَه» به معنای ترورِ ناگهانی میگویند، یعنی او را دفعتاً کشتهاند، سراغ داریم افرادی را که وقتی بعضی از شرابها را خوردهاند سنگکُپ کردهاند، شرابِ آنجا اینطور نیست که بخورند و سنگکُپ کنند؛ برخیها سنگکُپ نمیکنند اما برای آنها مرگِ تدریجی است، آرام آرام کبدِ او از کار میافتد، برای او فرسودگی پیش میآورد و آرام آرام او را میکشد. این شرابِ بهشتی که میگویند فقط از این باب شراب است که وقتی انسان شراب میخورد دیگر توجّهی به درد و اینها ندارد و از خود بی خود میشود، بهشتیها مستِ عشقِ خدای متعال هستند، وقتی او را میبیند گویا هیچ چیزِ دیگری را نمیبیند، لذا یکی از ویژگیهای «کأس» که «لِذَّهٍ للشّارِبین» است این تفاوت و تضادّی است که با شرابهای دنیا دارد، در شرابهای دنیا سنگکُپ کردن و مرگِ تدریجی هست ولی شرابِ آنجا اینطور نیست، نه «غیله» دارد و نه «یُنزَفون» که او را به تدریج از پای در بیاورد، اصلاً عارضه ندارد، اصلاً چیزی که با خوردنِ آن برای او ناپسند باشد و چیزی پیش بیاید که او را ناراحت کند وجود ندارد.
«همسرانِ بهشتی» یکی نعمتهایی است که خدای متعال برای مخلَصین در نظر گرفته است
«وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ * کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ»[۱۸]، نزدِ اینها «قاصرات الطّرف» است، «طرف» به پلکِ چشم میگویند، منتها کنایه از اینکه وقتی انسان میخواهد نگاه کند پلکِ خود را باز میکند، وقتی هم میخواهد نگاه نکند پلکِ خود را میبندد، میخواهد نیمهنگاه کند چشمِ خود را نیمهباز میکند یا بگوییم با گوشهی چشم نگاه میکند و به تمامِ معنا نگاه نمیکند، نزدِ اینها «قاصرات الطّرف» است، کسی که بخواهد ناز داشته باشد رُک نگاه نمیکند.
ان شاء الله خدای متعال علامه بزرگوار آقای طباطبایی مفسّر کبیر را رحمت کند، ایشان نمیتوانستند به هیچ کسی رُک نگاه کنند، همین که یک نگاه میکردند چشمِ ایشان پایین میافتاد. ما در موردِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم این را داریم، «یغضی حیاء و یغضى من مهابته»، ایشان چشمِ مبارکِ خودشان را از روی حیاء پایین میانداختند و کسی هم میتوانست به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رُک نگاه کند، چون هیبتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را میگرفت.
این «قاصرات الطّرف» یعنی خدای متعال در آنجا همسرانی میدهد که هیچ نوع بیحیائی ندارند، این «قاصرات الطّرف» دو سه نوع توجیه دارد که هر دو سه نوع هم یک لفظ است و چندین مراد و چندین معنا، یکی این است که نگاهِ آنها مقصورِ به اینهاست، فقط شوهرِ خود را میبیند و اصلاً بغیر از شوهرِ خود نگاه نمیکند، بینِ او و شوهرِ او یک نوع اختصاص وجود دارد و هیچ بیگانهای راه ندارد، این «قاصرات الطّرف» فقط این را دیده است، گویا مردِ دیگری را غیر از این قبول ندارد، یکی از این جهت است، دوم به این معناست که نگاهِ او نگاهِ ناز است، نازنین است و ناز میکند، نگاهِ او هم نیمهنگاه است، طوری نگاه میکند که خیلی لطیف است، این «قاصرات الطّرف» است، نگاهِ آنها نگاهِ بسیار پسندیده و مرغوب است و «عِین» به معنیِ چشمِ درشت است، اینها در عینِ اینکه نگاه میکنند، اینطور نیست که چشمِ کوچک داشته باشند و نگاهِ قاصر داشته باشند، چشمهای درشتی دارند، زنهای بهشتی چشمانِ درشت دارند، چشمهای آنها خیلی زیباست، در عین حال «قاصرات الطّرف» هستند.
«کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ»، «مَکنون» است یعنی پَسِ پرده است، اینطور نیست که همه بتوانند از همسرانِ بهشتیها استراقِ نظر کنند و نگاههای بد کنند، اصلاً راه ندارند، «کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ»، اینها هم سفیدیِ لطیفی دارند، مانندِ سفیدیِ تخم مرغی است که دست نخورده است و زیرِ پرهای مرغ قرار گرفته است، بعضیها هم میگویند این «مَکنون» همان سفیدی است که زیر پوست تخم مرغ است، این پوست آن لطافتِ زیر را پوشانده است، اگر پوست را بردارید چه میشود؟ «کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ»، گویا اینطور هستند.
عرض کردم، گویا اینها مانندِ همان «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» است، خدای متعال چیزهایی را میفرمایند که ما در اینجا نسبتِ به آن ادراک و احساس داریم و اگر ما اینها را از این مسائلِ مادّی تجرید کنیم چیزهای فوقالعادهای است که انسان واقعاً «ما لا عین رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر».
صلواتی ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مسئلهی وحدت
برای وحدت در عالَمِ اسلام دو چیز عاملِ وحدت است، یکی بیتعلّقیِ به دنیا، دنیا ذاتاً کثرت دارد و انسانِ دنیاپرست نمیتواند وحدتگرا باشد. این قطعِ رحمها، چرا فامیل از فامیل میرنجد؟ چرا قهر میکند؟ چرا قطع رحم میکند؟ قطعِ رحم موجبِ لعنتِ خدای متعال است، قاطعِ رحم ملعون است، خدای متعال رحمتِ خود را از او برمیدارد، برکت را از عمرِ او برمیدارد، برکت را از مالِ او برمیدارد، چرا قطعِ رحم میکنند؟ علاقهی به دنیا. تقسیمِ ارث میکنند، تقسیمِ پول میکنند، او یک چیزی دارد و این برنمیتابد و حسد میکند، این امور وابستگی به دنیا مانعِ وحدت است.
برای اینکه عرض ادبی هم به محضر امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام کرده باشیم عرض میکنیم که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در یک بیابانی بودند، کسی در آنجا استراحت کرده بود، همیانِ پولی داشت، بلند شد و دید همیانِ او نیست، به دنبالِ پول گشت و دید هیچ خبری از آن نیست، در این جستجو به امام صادق علیه السلام برخورد، دید غیر از ایشان هم کسی اینجا نیست، یقهی امام صادق علیه السلام را گرفت و گفت: شما پولِ مرا دزدیدهاید. حضرت فرمودند: پولِ تو چقدر بود؟ عرض کرد: هزار دینار، حضرت یک کیسهی هزار دیناری درآوردند و به او دادند، پول را گرفت و برد، وجود مبارک امام صادق علیه السلام به مدینه تشریف بردند، بعد این شخص پولِ خود را پیدا کرد، آمد و سراغ گرفت که این چه کسی بوده است که آنجا بود، گفتند: امام جعفر صادق علیه السلام بودهاند. خیلی شرمنده شد، به خدمتِ حضرت آمد و عرض کرد: آقا جان! غلط کردم، بد کردم، نشناختم، هم در اصل اینطور نبوده است که مالِ من به سرقت رفته باشد، من پیدا نمیکردم، حواسِ من پرت بود، حال پیدا کردم، و هم من مقامِ شما را نمیدانستم، غافل بودم، بیمعرفت بودم، من جاهل بودم، مرا ببخش، حال آوردهام تا کیسهی شما را بدهم و از شما هم عذرخواهی کنم. حضرت فرمودند: ما چیزی به کسی داده باشیم پس نمیگیریم.
ان شاء الله محبّتِ خودشان را به ما دادهاند و پس نمیگیرند، به ما امام حسین علیه السلام را دادهاند، به ما حضرت علی اصغر علیه السلام را دادهاند، به ما حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را دادهاند، یعنی آیا ما زمانِ مرگ اینها را نداریم؟
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: چیزی را که ما به کسی داده باشیم پس نمیگیریم.
آیا کسی که این روحیه را داشته باشد اختلافی پیش میآید؟ ریشهی وحدت در بزرگمنشی است، این روحِ بلند.
دوم اینکه «وحدت» محور است، زمانی که مردم به دورِ کعبه میچرخند همه به دورِ یک محور میچرخند و هیچ وقت با یکدیگر مقابل نمیشوند، همه دورِ کعبه میچرخند.
لذا وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَه»[۱۹]، اگر ملّتی بخواهد ملّتِ واحدی باشد باید یک پرچم را نشان بگیرند و زیرِ یک پرچم باشند، و آن پرچم هم پرچمِ ولایت است، اگر مردم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خانهنشین نمیکردند این اختلاف برای امّتِ اسلامی پیش نمیآمد، این جنگهای مسلمان با مسلمان پیش نمیآمد، حال مادامی که نفوذِ ولایت را در مملکت داریم بدانید که این مملکت از جنگ داخلی در امان است، اما اگر نباشد چطور؟ میبینید که! تا میخواهند یک مبارزهای با فساد بشود حاشیهسازیها درست میشود و صدای عدّهای بلند میشود و شروع میکنند به اعتراض کردن و گیر دادن، اینها برای بیولایتی است، اگر ما امامت را قبول داشته باشیم یکی از برکاتِ امامت تمرکز امّت در امّت بودن است، «إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَه»، امنیت از اختلاف در گروِ داشتنِ رهبرِ واحد است، رهبری واحد بود، مثلِ یک پدری که کانونِ خانواده در زیرِ سایهی او و دورِ یکدیگر هستند، اما زمانی که این سایه برداشته شد متفرّق میشوند، آن رشتهای که این دانههای تسبیح را در کنارِ یکدیگر نگه داشته است رشتهی امامت و ولایت است، اگر زمانی این رشته پاره بشود دانهها خواهند ریخت و متفرق میشوند و دیگر در کنارِ یکدیگر نیستند و نمیشود از مجموعهی آن استفاده کرد.
روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
این ایّام در عینِ اینکه ایّامِ شادی است هیچ تردیدی نکنید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آسیب دیدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بستری شدند، به همین زودی، دنیاپرستها به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هجوم آوردند، ملاحظه نکردند که این دختر دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، نگفتند سورهی کوثر در شأنِ او نازل شده است، نگفتند که این شخص همان «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ»[۲۰] دریایِ عصمتی است که قرآن از او یاد کرده است، نگفتند این همان بانویی است که سه شبانهروز به همراهِ همسر و فرزندان گرسنه بودند اما هیچ کسی را از درِ خانهی خودشان محروم برنگرداندند، مزدِ این همه خوبی همین بود که به در لگد بزنند… دندههای دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بشکنند… ای کاش به همین بسنده کرده بودند، این مظلومه دیدند که اشرار و نامحرمان در خانه ریختند… چادر به سر نداشتند… خودشان را به پشتِ در کشیدند که نامحرم نبیند… این آدمهای خبیث به در فشار آوردند… دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم… درِ نیمسوز… با این مسمارِ داغ شده… بینِ در و دیوار… فریادِ ایشان بلند شد: «یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ»[۲۱]، بابا! امّتِ تو با دخترِ تو اینطور رفتار میکنند…
مرحوم علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف میفرمایند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ابتدا صدا زدند: «یا مهدی»… پسرم! باید تو بیایی و انتقام بگیری… بعد فرمودند: بابا…
اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پدر را صدا زدند، در کربلا هم آن نازنین دختر خود را روی سینهی پدر انداخته بود… بدنی که سر ندارد… آنجا فرمودند: «یا اَبَتــــاهُ اُنظُر اِلــی رُؤوسِــنَا الـمَکـشُـوفُه»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا بمحمّدٍ وَ علیٍ وَ فاطمَه و الحسن و الحُسین یا الله…
یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثین، یا إلهَ العاصین…
خدایا! تو را به وجاهتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و دودمانِ ایشان قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! تو را به تقرّبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و آل ایشان ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! گذشتگانِ ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! بقیهی عمر ما را در خط امامت و ولایت و تقوا و فضیلت مستقر بفرما.
خدایا! ما را از شرّ نفسِ خودمان و وسوسههای بیرونی مصونیّت عنایت بفرما.
خدایا! نسلِ جوان را از سرگردانی، از همهی فشارهای جوانی نجات عنایت بفرما.
خدایا! امرِ ازدواج را برای دختران و پسرانِ ما تسهیل بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم نسلِ شیعه را تکثیر بفرما.
خدایا! نسلِ خبیثها را ریشهکَن بفرما.
خدایا! بدها را به ما مسلّط نفرما.
خدایا! هر کسی با ولایت مقاومت میکند، هر کسی با این امنیّت و مبارزهی با فساد مقابله میکند، شیشهی عمرِ او را بشکن.
خدایا! حاشیهسازها را بر سرِ جای خودشان بنشان.
خدایا! به مردمِ ما بصیرتِ بیشتر عنایت بفرما.
خدایا! این شیفتگانِ غرب را، این آسیبزدگانِ به اقتصاد و فرهنگِ کشورِ ما را از چشمِ مردم بینداز.
خدایا! آن چهرهی باطنیشان را به مردم نشان بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم غارتگران بیت المال را به سزای عملشان برسان.
خدایا! امرِ معیشتِ مردم را برکت عنایت بفرما.
خدایا! سایهی پُر برکتِ علمای صالح، در رأسِ آنها مرجعِ عالیقدر، زعیمِ بزرگوار، رهبرِ عالیقدرِ ما را با اقتدار و عزّت، با کفایت و کرامت تا ظهورِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و در کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.
خدایا! دستهای خالی را به بارگاهِ تو آوردهایم، تو را به کتابِ منزلت و به قلبی که قرآن کریم بر آن قلب نازل شده است، خدایا! حوائجِ این جمع و حوائجِ مورد نظر و حاجاتِ منظورین را برآورده بفرما.
خدایا! همهی مریضها، سید مورد نظر، مریضهی مورد نظر، سرطانیِ مورد نظر، خدایا! عاجلاً شفای کامل مرحمت بفرما.
خدایا! نعمتِ عافیت و امنیت و ولایت و دیانت و تقوا و سوزِ آل بیت علیهم السلام را به ما دادهای، از ما زوال نیاور.
خدایا! توفیقِ شکرِ آن را به ما مرحمت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه بلد، آیه ۴
[۳] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۲
[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۳
[۵] سوره مبارکه تکاثر، آیه ۸
[۶] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۴
[۷] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)
[۸] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۱ (فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)
[۹] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۵۹
[۱۰] سوره مبارکه روم، آیه ۲۷ (وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ۚ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۵ (وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ)
[۱۲] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۶ (کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ)
[۱۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۸ (وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)
[۱۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۵ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
[۱۵] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۵
[۱۶] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۶
[۱۷] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۷
[۱۸] سوره مبارکه صافات، آیات ۴۸ و ۴۹
[۱۹] خطبه فدکیه
[۲۰] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۱۹
[۲۱] بحارالانوار، جلد ۳۰، صفحه ۲۹۳
پاسخ دهید