در این متن می خوانید:
      1. علاقه نسبت به فرایض دینی و نفرت نسبت به گناه
      2. زیر بار ظلم نرفتن حضرت علی (علیه السّلام)حتّی به حیوانات
      3. خلیفه‌ی خدا بودن انسان بر روی زمین و ظلم نرساندن به همدیگر
      4. بالاتر بودن حرمت مؤمن از حرمت کعبه
      5. اقرار به گناه جوانی در نزد امیر المؤمنین (علیه السّلام)
      6. ستاریّت بودن خدای متعال بر همه‌ی بندگان
      7. مجازات‌های تعیین شده برای شخص گنهکار در شرع
      8. سوختن در آتش سخت‌ترین شکنجه برای شخص گنهکار
      9. عفو و گذشت امیر المؤمنین (علیه السّلام) از محکوم قطع حد جوان گنهکار
      10. سوء استفاده کردن منافقین در اجرای حد امیر المؤمنین (علیه السّلام)
      11. توبه دادن یکی از شیوخ عرب نزد ملّا قلی همدانی
      12. رفع مظالم و حقّ النّاس از دیگران
      13. سنگینی حقّ النّاس بر گردن انسان
      14. گرفتار شدن انسان در زندان گناه
      15. گریز انسان از گناه برای رسیدن به محبوب
      16. عقبات پل صراط
      17. بیدار کردن وجدان انسان از سوی خدا برای دوری از گناه
      18. چهاردهم شوّال مصادف با شهادت همزه‌ی سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
      19. جریان احد، کارگاه عظیم آزمایش الهی
      20. پیروزی امیر المؤمنین (علیه السّلام) در برابر منافقین و کفّار
      21. جایگاه حضرت همزه در اسلام
      22. شخصیّت حضرت همزه در نزد پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
      23. جمال مرد از دیدگاه رسول خدا (صلوات الله علیه) به چیست؟
      24. موقعیّت حضرت همزه (علیه السّلام) در اسلام

«السَّلَامُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ‏ یَا حُجَّهَ اللَّهِ‏، یَا سَفینَهً النَّجاه».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَ رَزَقَنَا الله صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[۲].

علاقه نسبت به فرایض دینی و نفرت نسبت به گناه

چه می‌شود که انسان نسبت به انجام فرایض دینی علاقه پیدا می‌کند؟ نسبت به دیدار اولیای الهی تمایل پیدا می‌کند؟ نسبت به گناه نفرت پیدا می‌کند، نسبت به ظلم انزجار پیدا می‌کند؟ همه‌ی عالم جمع شوند، همه‌ی عالم را به او بدهند حاضر نیست به یک مورچه‌ای آزاری برساند.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (2)

زیر بار ظلم نرفتن حضرت علی (علیه السّلام)حتّی به حیوانات

وجود مقدّس مولی الموحّدین، امیر المؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه فرمودند: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ»[۳] به خدا اگر هفت اقلیم را به من بدهند، هفت اقلیم آن روز دنیا به هفت بخش تقسیم شده بود، هر بخش یک اقلیم بود، فرمودند: اگر همه‌ی اقلیم‌ها را یعنی حکومت کل زمین را به علی بدهند «عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ» یک پوست جویی را از جرادی، از یک ملخی سلب کنند، اگر همه‌ی عالم را به من بدهند به یک حیوان ضعیفی ظلم کنم، نمی‌کنم. همه‌ی عالم را پس می‌زنم، قبول نمی‌کنم و زیر بار ظلم کردن به یک حیوان را هم ندارم.

خلیفه‌ی خدا بودن انسان بر روی زمین و ظلم نرساندن به همدیگر

این امام ما است، ما معموم او هستیم، به او اقتدا می‌کنیم، ما به همدیگر ظلم نمی‌کنیم، چون ظلم به بشر با ظلم به یک حیوان خیلی فرق دارد. حیوان، حیوان است، خدا حیوانات را برای ما آفریده است، ولی بشر بنا است خلیفه‌ی خدا باشد.

بالاتر بودن حرمت مؤمن از حرمت کعبه

در حدیث قدسی آمده است حرمت مؤمن بالاتر از حرمت کعبه است. آدم به بچّه‌ی خودش، به برادر خودش، به همسایه‌ی خودش اداری است، حقوق می‌گیرد که گره از کار مردم باز کند، ظلم به این مردمی که آدم سر سفره‌ی آن‌ها نشسته است، تأخیر انداختن کار آن‌ها، تحقیر کردن و کوچک شمردن آن‌ها ظلم نیست؟! همسری به همسر خودش ظلم کند، این چگونه قابل توجیه است که زن به مرد خودش، مرد به زن خودش ظلم کند، ایذا کند، دل او را برنجاند.

مولای ما امیر المؤمنین می‌گویند این رنجش‌ها، این ظلم‌ها، این آزارها برای چیست؟ چیزی هم به دست نمی‌آوریم. وجود مقدّس امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: اگر تمام عالم را به من بدهند، یک پوست جو چقدر ارزش دارد، پوست جویی را از دهان یک حیوان ضعیفی بگیرم من این کار را انجام نمی‌دهم، زیر بار نمی‌روم.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (3)

چرا وجود نازنین امیر المؤمنین (علیه السّلام) این‌قدر نسبت به ظلم دافعه دارد؟! و کسانی هستند که ابتدا این‌طور نبودند، ولی بعد تغییر می‌کنند، مدّتی دنبال گناه می‌روند بعد مزاج آن‌ها عوض می‌شود. این است که شما در قضایا و حوادث که از طریق تاریخ یا حدیث به ما رسیده است، قضایای فراوانی است.

اقرار به گناه جوانی در نزد امیر المؤمنین (علیه السّلام)

جوانی خدمت امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) آمد، عرضه داشت یا علی «طَهِّرنی» علی من را پاک کن، آلوده شدم، نجس شدم. او می‌فهمد، آلودگی را تحمّل نمی‌کند، آمده تا علی او را پاک کند. حضرت امیر فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: کار زشتی انجام دادم به یک پسر بچّه‌ای، به یک نوجوانی تعرّض کردم. حضرت هیچ نمی‌خواست او چنین چیزی را به زبان بیاورد، فرمودند: برو شاید اشتباه می‌کنی، او را تحویل نگرفت، تشویق نکرد که این اعتراف را بکند. برخلاف آنچه را که بعضی از مأمورین ما یا بعضی از بازپرس‌های ما، دادیارهای ما از روی غفلت گاهی وادار می‌کنند که کسی به گناه خود که بین خود و خدا انجام داده اقرار کند، اعتراف کند. هم آن کسی که وادار می‌کند خلاف شرع می‌کند، هم آن کسی که اقرار می‌کند خدا نخواسته او یک اشتباهی کرده، برو در خلوت گریه کن، بگو خدایا بد کردم، اشتباه کردم.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (4)

ستاریّت بودن خدای متعال بر همه‌ی بندگان

تو بنده‌ی خدا هستی، تو برای خدا هستی، خدا نمی‌خواهد مالش بی‌آبرو شوید، ضایع شوید مگر شما حاضر هستید مال‌تان ضایع شود؟! هنرتان ضایع شود، اثرتان ضایع شود؟ این بندگان خدا هنر خدا هستند، اثر خدا هستند، خدا نمی‌خواهد آن‌ها ضایع شود و آبرویشان برود. خدا ستاریّت خود را بر همه نگه داشته است.

امیر المؤمنین فرمود: برو. رفت چند روز دیگر آمد، او چرا این‌گونه شده است؟! چرا حاضر است سخت‌ترین مجازات‌ها را تحمّل کند ولی از خودش گریزان است؟

مجازات‌های تعیین شده برای شخص گنهکار در شرع

بالاخره بار چهارم امیر المؤمنین (علیه السّلام) دست به آسمان بلند کرد، بار الهی حجّت بر من تمام شد. به این جوان فرمودند: این عملی که تو انجام دادی، مجازات‌های مختلفی دارد یکی از مجازات‌هایی که شرع در این مورد تجویز کرده این است که از کوه او را پرت کنند و با مغز به روی زمین بیفتد و از بین برود. دوم با شمشیر کار او را تمام کنند، سوم آتش روشن کنند و چنین کسی را در آتش بسوزانند. عرضه داشت یا امیر المؤمنین کدام یک سخت‌تر است؟ حضرت فرمودند: سوختن در آتش.

سوختن در آتش سخت‌ترین شکنجه برای شخص گنهکار

ما در قنوت‌های نمازهای خود داریم «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»[۴] خدایا من را از عذاب آتش نگه دار، سوختن خیلی سخت است. از همه‌ی شکنجه‌ها بدتر این است که آدم را بسوزانند. عرض کرد من آن سخت‌ترین را قبول می‌کنم، من را بسوزان. او آن‌قدر از کار خودش نفرت پیدا کرده، منزجر شده و دوست ندارد که آمده با پای خودش به گودال آتش برود و بسوزد تا از این نفرت خلاص شود.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (5)

عفو و گذشت امیر المؤمنین (علیه السّلام) از محکوم قطع حد جوان گنهکار

یا دزدی که خدمت حضرت امیر آمد- البتّه این را شنیدید و شنیدن تکرار آن برای نسل جوان جالب است، برای هر وجدان بیداری که این بر بیداری او کمک می‌کند، آدم با خدا صادق باشد خدا با آدم طور دیگر برخورد می‌کند- وقتی آتش را روشن کردند از امیر المؤمنین (علیه السّلام) اجازه گرفت دو رکعت نماز بخواند، آخرین نماز خود را بخواند و داخل آتش برود. وقتی مشغول نماز شد امیر المؤمنین (علیه السّلام) به گریه آمد و گفت: «یا هذا» ای مرد تو با این حالت ملائکه‌ی آسمان به گریه افتادند و خدا از گناه تو گذشت. امیر المؤمنین از محکوم قطع حد گذشت؛ چون صادقانه آمده بود و از خودش منزجر بود و می‌خواست همه‌ی کارهایی که انجام داده با آتش این‌جا پاک شود که گرفتار آتش آخرت نشود.

سوء استفاده کردن منافقین در اجرای حد امیر المؤمنین (علیه السّلام)

دزدی خدمت امیر المؤمنین (علیه السّلام) می‌آید و اقرار به دزدی می‌کند، امیر المؤمنین هم می‌بیند شرایط قطعیّت را دارد و دست او را قطع می‌کند. وقتی با دست بریده، با خون ریزان از دست خود بیرون می‌آید، یک منافق به نام ابن کواب از دشمنان حضرت امیر بود، از این اجرای حد می‌خواست سوء استفاده کند، مثل همه‌ی منافقین زمان ما که دنبال این هستند که ببینند چه کسی اعدام شده، چه کسی حد خورده بروند دور او را بگیرند و علیه نظام شلوغ کاری کنند این‌ها از قدیم بوده است. آمد جلوی این آدم را گرفت، گفت تو این‌قدر دم از علی می‌زدی، ببین با تو چه کرد. او خیلی مردانگی کرد، دزد بود، بدنام شده، دست او هم قطع شده برای همیشه بنا است که نشانه‌ی این داغ بی‌آبرویی برای او بماند که چرا دست او به مال مردم دراز شده تا خدا این دست را قطع کند، امّا مرد بود، امّا محبّت امیر المؤمنین در دل او موج می‌زد. او با صدای رسا یک ژستی گرفت گویا اصلاً جراحتی ندارد، عشق امیر المؤمنین او را به جوش آورد، گفت: «قطع یدی سید الوصیین و قائد الغر المحجلین ابو الحسین المرتضی و الحسن المجتبی، اسد الله ؟؟ علی بن ابی‌طالب»،«مَنْ قَطَعَ یَمِینَکَ قَالَ قَطَعَ یَمِینِی سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ‏ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُ‏ بْنُ‏ أَبِی طَالِبٍ (علیه السّلام)»[۵] یکی از شیعیان امیر المؤمنین (علیه السّلام) شاهد این منظره بود که این منافق آمده می‌خواهد زخم زبان بزند، سوژه‌ی تبلیغاتی علیه امیر المؤمنین درست کند، کسی که دستش قطع شده ببین چگونه از علی طرفداری می‌کند. خدمت امیر المؤمنین رفت، عرضه داشت یا امیر المؤمنین این مرد چه کرد، شاهکار کرد. حضرت به نور چشم خود امام حسن خطاب کردند، فرمودند: یا حسن «عَلَیْکَ‏ بِعَمِّکَ‏ الْأَسْوَدِ»[۶] به سراغ عمو سیاه خود برو. یک آدم سیاهی بود، گفت به سراغ عمو سیاه خود برو. آن‌قدر درجه پیدا کرد، عموی امام حسن، برادر امیر المؤمنین شد. حضرت امیر هم با قدرت ولایی دست او را برگرداند. چه می‌شود که آدم این‌طور از دزدی کنده می‌شود و با پای خودش می‌رود که دست او را قطع کنند، آن جوان با پای خودش رفته که او را بسوزانند.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (6)

توبه دادن یکی از شیوخ عرب نزد ملّا قلی همدانی

در جریانی از مرحوم ملّا حسین قلی همدانی نقل شده یکی از شیوخ عرب را نزد ملّا حسین قلی همدانی آوردند، آن انسان عرشی بی‌مثال، آن اکسیر اعظمی که نفس او به هر کسی خورد طلا شد. مرحوم حسین او را توبه داد، توبه دادن هم یک چیزی است. قرآن کریم یک اشاره‌ای دارد «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»[۷] گناه هم کردید اگر صاحب نفس امینی از اوتاد کسی را سراغ دارید بروید کمک بخواهید، نگویید چه کاری انجام دادید، بگویید وضع من خراب است، شما بیایید شفاعت کنید، دست شما به جایی نمی‌رسد، دست‌تان به حرم امام رضا که می‌رسد، به جمکران که می‌رسد، می‌توانید بروید. تا دیدید پرونده‌تان سنگین می‌شود به جمکران بروید بگویید «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ».[۸]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم             از بد حادثه این‌جا به پناه آمده‌ایم

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

این ابر خطاپوش وجود مبارک امام زمان است، حضرات ائمّه‌ی معصومین هستند. ابر رحمت خدا هستند، بارش مغفرت و آبرو از طریق این‌ها است.

آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار           که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ام

لذا مرحوم آقای میرزا جواد آقای ملکی (أعلی الله مقامه) فرمودند: کسی را پیش استاد خود برای توبه بردیم و او توبه‌اش داد. مدّتی از نظر ما غایب بود بعد از مدّتی آمد آدم با طراوت و قوی هیکلی بود، آب شده بود. این سوز ندامت او را آب کرده بود.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (7)

رفع مظالم و حقّ النّاس از دیگران

یکی از شیوخ عرب، قوی هیکل‌های عرب را پیش ملا حسین قلی همدانی برای توبه آوردند. این بزرگ مرد او را توبه داد. در پایان که می‌خواست برود گفت: حقّ النّاس را به کسانی که دسترسی دارید باید حل کنی، باید  مظالم را از گردن خود رفع کنی.

سنگینی حقّ النّاس بر گردن انسان

آمد با این‌که ارباب بود، خان بود، اشراف بود، غلامی داشت که در آن دوران گردن کلفتی و مستی خود دست این غلام را زده بود، برای ارباب‌ها این کار خیلی عادی بود، چیزی نبود. سراغ آن غلام فرستاد و آوردند شمشیر تیزی را آماده کرد، پولی را هم کنار آماده کرد گفت: من یک اشتباهی کردم، آن موقع خواب بودم، مست بودم بی‌خبر بودم، حالا فهمیدم در این عالم حساب و کتابی است. من در اختیار تو هستم، تا دیروز من ارباب تو بودم ولی امروز تو ارباب من هستی. این شمشیر و این هم پول، می‌خواهی قصاص کنی بیا من آماده هستم. می‌خواهی پول بگیری رضایت بدهی من آماده هستم، این غلام هم خیلی عقده داشت گفت: نه تو را قصاص می‌کنم و نه از تو می‌گذرم و نه پول تو را قبول می‌کنم، حساب من و تو روز قیامت است. یک روزی تو قوی بودی من ضعیف بودم به من رحم نکردی، من را بی‌دست کردی حالا من هم از تو نمی‌گذرم. این فرد بیچاره شد، آن‌چنان زار می‌زد و به پای این غلام خودش افتاده بود، دست و پای او را می‌بوسید، التماس می‌کرد، التجا می‌کرد که بیا از من بگذر. ببینید خدا با دل‌ها چه می‌کند، این آیه‌ی کریمه این را می‌گوید «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»[۹] این کفر و فسوق عصیان مورد نفرت وجودی قرار گرفته، دیگر بدی خود را تحمّل نمی‌کند. نمی‌تواند حقّ النّاس را به گردن خودش ببیند، مثل کوه بر وجودش سنگینی می‌کند.

خدا بخواهد کسی را عوض کند وجود او را عوض می‌کند، تغییر می‌دهد، مزاج او آن‌چنان متحوّل می‌شود، منقلب می‌شود که از این طرف جاذبه‌ی الهی است، می‌خواهد بالا برود می‌بیند گناه حجاب دیوار است، در زندان گناه گرفتار شده است.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (8)

گرفتار شدن انسان در زندان گناه

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ‏ الدُّعَاءَ»[۱۰] ببینید زندان گناه عجب زندان خطرناکی است. بدن آدم زندان باشد بیرون است، ممکن است این دیوار باز شود و بیفتد؛ ولی دل آدم که زندانی باشد، قلب آدم زندانی باشد و در گناه گرفتار شده درون او در فشار قرار گرفته است. این فشار، فشار وجدان است، فشار فطرت است، او در درون خودش این آتش را روشن کرده، غیر از شکنجه‌ی بیرونی است، از عمق وجودش می‌جوشد.

این آیه‌ی کریمه است که «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ * الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ»[۱۱] روز قیامت کسانی که توبه نکردند، قلب فاسد را به آن‌جا بردند، آتش که از بیرون نمی‌سوزاند، آتشی که از درون زبانه می‌زند و بیرون می‌آید، خدا به کسی این‌جا وجدان بیدار بدهد و همین جا بسوزد، وقتی این‌جا بسوزد خدا آن‌جا را خاموش می‌کند. «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»[۱۲]آن وقت آدم میل به آخرت پیدا می‌کند. آخرت برای او جدی می‌شود گویا دارد می‌بیند، مشکلات آن‌جا را جدی‌تر از مشکلات این‌جا می‌بیند.

گریز انسان از گناه برای رسیدن به محبوب

همین‌طور که این‌جا درد چشم، درد گوش، درد اعضا و جوارح برای او غیر قابل تحمّل است، درد برزخ مهم‌تر از درد ظاهری می‌بیند لذا یک حالت گریز از گناه برای او پیش می‌آید، برای رسیدن به محبوب که این گناه حجاب و فاصله است، آدم به بهشت نمی‌رسد مگر از پل صراط بگذرد.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (9)

عقبات پل صراط

پل صراط عقبات دارد، عقبه‌ی صله‌ی رحم دارد، عقبه‌ی حقّ النّاس دارد، عقبه‌ی نماز دارد، در هر کدام از این‌ها مشکل داشته باشیم مانع است، نمی‌توانیم به بهشت برسیم. اگر کسی شوق بهشت دارد به این شوق واقعاً جدّی شده است، برای او جاذبه ایجاد کرده است، نگاه می‌کند می‌بیند بین او و بهشت چه فاصله‌هایی، چه موانعی وجود دارد.

بیدار کردن وجدان انسان از سوی خدا برای دوری از گناه

لذا خدای متعال یک تصرّفی، یک نگاهی به او می‌کند، این تنبّه، این نباهت، این بیداری برای او پیش می‌آید وقتی بیدار شد، چشم دل او باز شد بهشت را می‌بیند، جهنّم را می‌بیند. این مانعی که بین او و بهشت است را می‌بیند و از این مانع نفرت پیدا می‌کند و می‌خواهد از این مانع عبور کند، آن وقت دست و پا می‌زند. وقتی خود را عاجز می‌بیند می‌رود دامن پیغمبر را می‌گیرد، دامن ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) را می‌گیرد.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (10)

چهاردهم شوّال مصادف با شهادت همزه‌ی سیّد الشّهداء (علیه السّلام)

امشب شب چهاردهم شوال است، شب شهادت حضرت همزه‌ی سیّد الشّهداء است، شهادت جناب مصعب است، شهادت عبدالله بن جبیر است، شهادت پدر جابر بن عبدالله انصاری است، ۷۰ سردار از سرداران نامی صدر اسلام که آن‌ها پر و بال پیغمبر بودند، ایادی پیغمبر بودند، پیغمبر داغ ۷۰ شهید را در یک روز تحمّل کرد به علاوه پیشانی مبارک ایشان شکست، دندان مبارکشان شکست.

جریان احد، کارگاه عظیم آزمایش الهی

خود جریان احد یک کارگاه عظیم آزمایشی است که اگر کسی بخواهد به یک آزمایشگاهی برود، عبرت بگیرد، خوبی‌ها و بدی‌ها را ببیند، اوج‌ها و حضیض‌ها را ببیند و رمز و رموز پیروزی و شکست را ببیند این‌جا یک آزمایشگاه عظیمی است، هم رشادت و شجاعت و ایثار حضرت امیر مؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب (علیه الصّلاه و السّلام) که همه جا محشر است.

پیروزی امیر المؤمنین (علیه السّلام) در برابر منافقین و کفّار

در این‌جا هم امیر المؤمنین (علیه السّلام) پرچمداران جبهه‌ی شرک را یکی بعد از دیگری همه را به خاک و خون کشید، از بنی عبد الدار یکی بعد از دیگری یکی پس از دیگری پرچم را به دست می‌گرفتند، هل من مبارز می‌خواستند و حضرت امیر (علیه السّلام) هم داوطلب بود که طلحه بن طلحه از شجعان عرب بود، آمد امیر المؤمنین او را با یک شمشیر از پای درآورد. نهایتاً نوشتند یک غلام وحشی بود کأنّه یک کوه بود، یعنی آدم عادی نبود هر چه می‌دید از قیافه‌اش، از این تنومندی و جسیم بودن قیافه‌ی او وحشت می‌کرد. با غرور آمد گفت: چون علی هم از ما کشته به بت هبل قسم خورد که باید خود پیغمبر را از پای در بیاورم. به اسم مبارک پیغمبر جسارت کرد گفت: به کمتر از آن قناعت نمی‌کنم. ولی وجود مقدّس امیر المؤمنین (علیه السّلام) از کمر زد و او را دو نیم کرد و افتاد که لشگر اسلام خندیدند، آن‌چنان فرح بر آن‌ها …

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (11)

با این‌ پیروزی‌هایی که حضرت امیر (علیه السّلام) به وجود آورد یک رعبی در دل دشمنان ایجاد شد، پا به فرار گذاشتند، غنایم جنگی را باقی گذاشتند. یک چنین فرصت طلایی، یک چنین عزّت، یک چنین پیروزی را دنیاپرستی، تمرّد از فرمان رهبری همه را بر باد داد. کسانی که باید آن تنگه را حفظ می‌کردند، تیراندازهایی که روی حساب پیغمبر آن‌جا قرار داده بود آن‌ها دیدند کسانی که پیروز شدند دارند غنایم را جمع می‌کنند، ثروت دنیا را جمع می‌کنند. شیطان آن‌ها را وسوسه کرد، به خاطر مال دنیا پایین آمدند و فرمانده‌ی آن‌ها عبدالله بن جبیر هر چه فریاد زد گوش نکردند. ۵۰۰ تیرانداز به سرکردگی خالد بن ولید کمین کرده بودند، آن‌ها دیدند که ده نفر بیشتر باقی نماندند کمین زدند و آن ده نفر را هم شهید کردند بعد پایین آمدند. حالا دیگر آن‌ها دست برتر داشتند و قلع و قمع کردند و آن غلام وحشی هم می‌گوید من یکی از سه نفر را هدف قرار داده بودم، دیدم حریم پیغمبر قابل نفوذ نیست، دیدم علی مثل شیر می‌جنگد ولی همه طرف او گویا چشم است، او به یک جا نگاه نمی‌کند، همه‌ی اطراف را تحت اشراف قرار داده است ولی دیدم همزه مثل شیر دنبال طعمه‌های خود است، این طرف و آن طرف را نمی‌بیند، گویا یک طرف را می‌بیند لذا کمین کرد و با یک تیری کار حضرت همزه را تمام کرد.

جایگاه حضرت همزه در اسلام

جایگاه حضرت همزه در اسلام هم در دنیا و هم در آخرت جایگاه بی‌بدیلی است. حضرت همزه جزو سواران روز محشر است، روز قیامت همه پیاده هستند و یکه سوار محشر محدود است ولی همزه‌ی سیّد الشّهداء جزء یکه سواران است.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (12)

شخصیّت حضرت همزه در نزد پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

همزه کسی است که وجود نازنین پیغمبر خدا می‌گوید من عموی همزه‌ی سیّد الشّهداء را و جعفر بن ابی‌طالب، جعفر طیار را در عالم رویا در بهشت دیدم که طبق‌هایی از میوه‌های بهشتی در حضورشان بود و توصیف می‌کند توصیفی که دل را آب می‌کند که آن‌ها آن‌جا چه وضعی داشتند. پیغمبر می‌گوید من به عموی خود همزه و پسر عموی خود جعفر خطاب کردم گفتم پدر و مادرم به قربان شما آن‌جا چه چیزی مفید است؟ چه عملی در آن عالم برجسته است که می‌خواست برای دیگران درس باشد؟ این تعبیر پیغمبر که پدر و مادرم به قربان شما، حضرت فرمودند:آن‌ها هم متقابلاً گفتند: پدر و مادر ما به قربان تو یا رسول الله این همزه به کجا رسیده، به چه مقامی رسیده که سالار انبیاء به او می‌گوید پدر و مادرم به قربان تو.

حضرت همزه هم شکیل بوده، وجیه بوده، هم رشید بوده، هم رشیق بوده، زیبا بود. وجود نازنین پیغمبر نگاه می‌کرد و این قیافه را دوست داشت و تبسّم می‌کردند آن‌قدر که وجد و ابتهاج پیدا کردند.

جمال مرد از دیدگاه رسول خدا (صلوات الله علیه) به چیست؟

جناب عباس عموی دیگر پیغمبر از این تماشای پیغمبر به قد و بالای عمویش و ابتهاج قلب مبارک او از این وجاهت منظر، صباحت منظر را دوست داشت، عرضه داشت یا رسول الله جمال مرد به چیست؟ خواست این‌جا یک درس معنوی هم بگیرد، هم صورت زیبا بود، هم خواست سیرت خود را از زبان پیغمبر بشنود. حضرت فرمودند: جمال مرد به صداقت او با خدا است، آدم دیگر خدا را فریب نزند، با خدا راستگو باشد. جمال مرد یعنی جمال سیرت مرد به صداقت او با خدا است.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (13)

موقعیّت حضرت همزه (علیه السّلام) در اسلام

موقعیّت حضرت همزه طوری بود که بعد از جریان سقیفه و مظلومیّت خانه‌نشینی امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب حضرت گریه می‌کردند، می‌فرمودند اگر امروز عموی من همزه بود و برادرم جعفر بود حق من غصب نمی‌شد، خانه‌ی ما آتش نمی‌گرفت.

در روایت دارد هیچ روزی بر پیغمبر مثل روز احد سخت نگذشت، داغ همزه خیلی داغ سنگینی بود و پیشانی خودش شکسته بود، خون صورت ایشان را گرفته بود، دندان و لب مبارکش آسیب دیده بود ولی با این حال سراغ عموی خود را می‌گرفت. هر کس می‌رفت جنازه‌ی حضرت همزه را می‌دید؛ تنها به شهادتش بسنده نکردند، شکم را پاره کردند، جگر را بیرون آوردند. آن زن ناپاک، مادر معاویه (علیها و علیه الحامیه) از عقده‌ای که داشت این جگر را قطعه قطعه کرده بود، زیر دندان خود گرفته بود، مثله کرده بودند یعنی اعضای صورت را بریده بودند کسی جرأت نمی‌کرد، رعایت حال حضرت را می‌کرد نمی‌خواستند پیغمبر بیاید عموی خود را این‌طور ببیند ولی نهایتاً رسول الله آمدند و بدن را این‌طور دیدند. خبر رسید یا رسول الله فاطمه از مدینه می‌آید. بر حسب نقل حضرت فرمودند: بگویید بیاید ولی نگذارید عمه‌ی من صفیه بیاید.

Sadighi-13950428-Masjed-ThaqalainSite (1)

هیچ خواهر مهربانی نمی‌تواند بدن برادرش را این‌طور ببیند ولی صفیه التماس کرد، گفت به رسول الله بگویید اجازه بده من شهیدم را ببینم قول می‌دهم صبر کنم. وجود مبارک پیامبر اکرم ردای مبارک خود را برداشتند روی بدن عموی خود کشیدند، ولی قد بلند بود عبای پیامبر هم همه‌ی بدن را نپوشید، فرمود از علف‌های بیابان آوردند پاهای مبارک او را پوشش دادند که وقتی خواهر می‌آید برادرش را به این حال نبیند.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۴۷٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۰۱٫

[۵]– بحار الأنوار، ج ‏۴۰، ص ۲۸۱٫

[۶]– همان، ج ۴۱، ص ۲۱۱٫

[۷]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۴٫

[۸]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۸٫

[۹]– سوره‌ی حجرات، آیه۷٫

[۱۰]-إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ‏۲، ص ۷۰۷٫

[۱۱]– سوره‌ی همزه، آیات ۶ و۷٫

[۱۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫