«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

به محضرِ شما پاک‌دلان از آیات مبارکه سوره صافات مطالبی تقدیم شد، در این آیه کریمه «أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ»[۲]

رزقِ معلومِ مخلَصون

عبادِ مخلَص با دیگران متفاوت هستند، خدای متعال به عملِ هر کسی پاداش می‌دهد ولی به مخلَصون به «کَرَم» پاداش می‌دهد، مخلَصون اصلاً کاری برای خودشان انجام نداده‌اند، هرچه داشته‌اند برای خدای متعال بوده است، چون هر چه داشته‌اند به خدای متعال داده‌اند خدای متعال هم هر چه دارد در اختیارِ آن‌ها قرار می‌دهد، معامله‌ی خدای متعال با عاشق‌ها با معامله‌ای که با تاجرها دارد متفاوت است، تاجر تجارت می‌کند، یک کالایی می‌دهد و سود می‌خواهد، خدای متعال هم به کسانی که بخاطرِ بهشت کاری می‌کنند سود می‌دهد، خدای متعال کارِ آن‌ها را ده برابر جبران می‌کند، یک کارِ آن‌ها را هفتصد برابر یا هزار و چهارصد برابر جبران می‌کند، اما کسی که عاشق است… عاشق «وجود» ندارد، وجود و همه چیزِ عاشق معشوقِ اوست، لذا خدای متعال به این‌ها با کَرَم رفتار می‌کند، نه اینکه به عملِ آن‌ها به آن‌ها پاداش بدهد، این اولین امتیازی است که مخلَصین دارد، خودِ خدای متعال آن‌ها را تربیت کرده است، دلِ مخلَصین را خودِ خدای متعال برده است و آن‌ها مستثنی از همه‌ی بهشتی‌ها هستند، اساساً حسابِ جدایی دارند که فوقِ عقولِ ماست.

دوم: «أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ»، همه جنّات دارند، امورِ مختلفی در اختیارِ آن‌هاست ولی آن‌ها یک رزق دارند، آن‌ها در عالَمِ کثرت نیستند، آن‌ها در عالَمِ وحدت هستند، آن‌ها یک دل دارند و یک دلبر دارند و برای آن‌ها همان یک دلبر کافی است، «رِزْقٌ مَعْلُومٌ»، این تنوینِ تفخیم است، یعنی یک رزقی! چه رزقی! این‌ها رزقِ معلوم دارند.

در تفسیر شریف «نور الثقلین» دارد بر اینکه «رزقٌ مَعلومٌ یَعلَمهُ الخُدّام»، ملائکه‌ای که در خدمت مخلَصین هستند می‌دانند که رزقِ این‌ها چیست، «یأطونَ بِهِ قبلَ أن یسئَلوهُم»، دیگر بهشتی‌ها درخواست دارند، تقاضا دارند، هر چه بخواهند خدای متعال به آن‌ها می‌دهد، ولی برای این‌‌ها اینطور نیست و بدونِ درخواست به آن‌ها داده می‌شود، آن‌ها در اینجا تقاضا نداشته‌اند…

می‌گویند مرحوم ملافتحعلی سلطان‌آبادی که از علمای صاحبِ نفس و صاحبِ نظر و اکسیر و کیمیانظر که مرحوم میرزای شیرازی اولین پرچمدارِ ولایت فقیه، صاحبِ حکم و فتوای تحریم تنباکو، او نسبت به مرحوم ملافتحعلی سلطان‌آبادی به قدری شیدا بوده است، دلداده بوده است، می‌گفتند اگر روز روشن ملافتحعلی به من بگوید الآن شب است من چشمِ خود را تکذیب می‌کنم و در صداقتِ ملافتحعلی سلطان‌آبادی ذرّه‌ای شک به خودم راه نمی‌دهم.

می‌گویند مرحوم ملافتحعلی سلطان‌آبادی به بیماری پوستی مبتلا بوده است که مرتّب خارش داشتند و خون می‌آمد، گفته بود در عمرِ خود از خدای متعال هیچ حاجتی نخواستم، یک مرتبه در سفرِ مکّه به خدای متعال عرض کردم: خدایا! به میهمانیِ تو می‌آیم و می‌خواهم مُحرِم بشوم منتها بدنِ من با این خارش خون می‌آید و احرامِ من مخدوش می‌شود، در این سفر این بیماری را از من بگیر و بعد از سفر دوباره این بیماری را به من بده…

عارفی را گفتند از خدا چه خواهی؟          گفت: آن خواهم که نخواهم

لذا مخلَصین نمی‌خواهند ولی خدای متعال آن بارقه‌ی خاصّی که برای آن‌ها مقدّر فرموده است، خدّامی که در اختیارِ آن‌هاست می‌دانند که چه خدمتی به مخلَصین داشته باشند، «أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ».

مخلَصون در بهشت اکرام می‌شوند

«فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ»[۳]، نعمتِ دیگر این است که… معنای «فَواکِه» یا آن میوه‌هایی است که مایه‌ی لذّت می‌شود، انسان از خوردنِ آن‌ها لذّت می‌برد، یا اینکه این نیست، دیده‌اید می‌گویند طرف «فکاهی» می‌گوید و می‌خنداند، وسیع‌تر از میوه است، آن‌ها مرتّب اموری در اختیار دارند که از هر ناحیه لذّت سرازیرِ روحِ آن‌ها می‌شود، یعنی غرقِ در لذّت‌ها هستند، ولی تنها لذّت نیست بلکه خدای متعال برای آن‌ها هدیه‌ی معنوی دارد و آن «اکرامِ» آنهاست.

انسان ممکن است به خیلی‌ها نعمتی بدهد اما آن‌ها را اکرام و احترام نکند، اشخاص به فقیر صدقه می‌دهند اما دیگر با او معانقه نمی‌کنند یا به او دست نمی‌دهند، این یک بُعدی است، خدای متعال این را دوست ندارد، خدای متعال دوست دارد که ابتدا به انسانیّتِ او احترام کنیم و او را تحویل بگیریم و با فقیر بنشینیم و با او دست به یک سفره ببریم و ضمناً آن‌ها را کمک هم کنیم.

در قرآن کریم در مورد والدین دارد بر اینکه آن چیزی که مهم است اگر یکی از این‌ها یا هر دوی این‌ها در پیشِ فرزندانشان به کِبَرِ سن رسیدند باید فرزندان احترامِ آن‌ها را حفظ کنند، این اکرامِ والدین است، اکرامِ والدین از اینکه به آن‌ها غذا بدهید مهم‌تر است، باید او احساسِ خفّت نکند، حال که از کار افتاده است، حال که کمک نیاز دارد و دستِ آن‌ها را می‌گیریم و بلند می‌کنیم یا دستِ آن‌ها را می‌گیریم و برای کارهای آن‌ها ایشان را پا به پا می‌بریم یک زمانی احساس نکند که ما خسته شده‌ایم یا از وجودِ او در عذاب هستیم، این هنرِ بندگی است، این خودسازی است، این ایثار است، این آن انگیزه‌ی الهی است که انسان وقتی الهی بود و خواست برای محبّتِ خدای متعال کاری کند این محبّت نمی‌گذارد که انسان خسته بشود، این‌هایی که بی‌محبّت مثلاً پدرشان را که از کار افتاده است یا مادرشان را که زمین‌گیر شده است را تر و خشک می‌کنند مرتّب در درونِ خودشان احساس می‌کنند که ان شاء الله من بمیرم که شما راحت بشوید، ولی بندگانِ خاصّ خدای متعال لذّت می‌برند، می‌گویند خدای متعال مرا دوست داشته است و می‌خواهد مرا به خود برساند و پدر و مادرِ از کار افتاده را به من سپرده است که از این طریق من به خدای متعال نزدیک می‌شوم، این خدمت به پدر و مادر نیست، این خدمتِ به خودم هست.

هرچه کنی به خود کنی              گر همه نیک و بد کنی

این را به نفعِ خود می‌بیند، این را نردبانِ قربِ به خدای متعال می‌داند، لذا هر کاری برای هر کسی انجام می‌دهد هیچ وقت از این کارِ خیر خسته نمی‌شود که یکی از صفاتی که حضرت علی بن موسی الرّضا علیه آلاف التّحیّه و الثناء در آن حدیث شریف فرمودند: «لاَ یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ عَاقِلاً»[۴] مؤمن به مرتبه‌ی عقلانیّت نائل نمی‌شود مگر اینکه ده صفت را اکتساب کند و ده ویژگی را به خود اختصاص بدهد، یکی از آن‌ها این است که از مراجعه‌ی مردم خسته نشود، این مراجعات را برای خود زحمت نبیند و رحمت ببیند، گره‌گشایی برای او موجبِ لذّت باشد.

این موضوع را تمرین کنیم، به دنبالِ گرفتارها برویم و از این مسئله با تکرار به اینجا برسیم که «عادَتُکُمُ الإحسان وَ سَجیَّتکُمُ الکَرَم»[۵]، تا سجیّه و عادت نشده است تحمّلِ آن برای انسان صبر می‌خواهد اما وقتی عادت شد دیگر سخت نیست و دیگر ترکِ آن برای انسان سخت می‌شود، این‌هایی که همیشه نماز شب می‌خوانند اگر یک شب نماز شب نخوانند دل‌شان می‌گیرد و خودشان را مؤاخذه می‌کنند اما این‌هایی که نماز شب نمی‌خوانند و گاهی نماز شب می‌خوانند ترکِ نماز شب برای‌شان هیچ اهمیّتی ندارد.

این است که فرموده‌اند «فإنَّ الخَیر عادَه»، سعی کنیم نماز اول وقت‌مان بصورتِ یک عادت باشد، هر کارِ خیری می‌کنیم آنقدر تکرار کنیم که دیگر توانِ ترکِ آن را نداشته باشیم، این روشِ تربیتیِ اسلام است که زندگی‌ساز است و انسان را به مقامِ «عِبادُ المُکرَمون» می‌رساند.

اگر شما اهلِ اکرام شدید «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»[۶]، اگر شما اینجا به هر کسی خدمت می‌کنید منّت نگذارید و منّتِ او را بکشید که خدای متعال او را بر سرِ راهِ شما قرار داد تا بتوانید از این طریق خودتان را بالا بکشید، اگر بدانیم تلاش‌ها و خدمات و جدّیتِ ما «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌ * وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى»[۷]، اگر ما بدانیم که این بذری است که ما می‌پاشیم و بعد از مرگ حاصلِ آن را درو می‌کنیم، اگر به این موضوع یقین داشته باشیم ما در هر کارِ خیری مدیونِ خدای متعال و ممنونِ بندگانِ خدای متعال هستیم، وقتی فرصتی برای خودمان تلقّی کرده‌ایم به آن کسی که بهانه شده است تا من چنین بذری را کشت کردم، من نسبت به او احترام می‌کنم و او را ولی‌نعمتِ خودم می‌دانم، لذا همه را بهتر از خودم می‌دانم و به همه احترام می‌کنم، اگر شما به عائله‌ی خدای متعال محبّت کردید و احترام کردید خدای متعال هم به شما احترام می‌کند، هم «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» را داریم و هم «ارْحَمُوا تُرْحَمُوا» را داریم، اگر می‌خواهید با شما مهربانی بشود مهربان باشید تا مهربانی ببینید.

این شیوه‌ای است که خدای متعال به ما آموزش می‌دهد، بهشتی‌ها ضمنِ اینکه فَواکِه دارند، سفره‌ی لذّت دارند، فضای بهجت دارند، اما صِرفِ لذّت و اطعام نیست و اکرام می‌شوند، خدای متعال آن‌ها را تحویل می‌گیرد، خدای متعال آن‌ها را نگاه می‌کند، خدای متعال این‌ها را در آغوش می‌گیرد، این اکرامِ الهی و احترامِ الهی قابل مقایسه‌ی با حور و فواکه نیست، خدای متعال آن‌ها را اکرام می‌کند، وقتی انسان میهمانی را دعوت می‌کند غذا دادنِ به او یک طرف است و تحویل گرفتنِ او یک طرفِ دیگری است، آن تحویل گرفتن خیلی مهم‌تر از آن غذا دادن است، بشر شخصیّت می‌خواهد، بشر احترام می‌خواهد، بشر محبّت می‌خواهد و اگر کسی با محبّت پذیرایی کرد ولو اینکه چیزِ مختصری در خانه دارد آن میهمان می‌بیند که او از داراییِ خود مضایقه نمی‌کند و برای او کم نمی‌گذارد و می‌‌خواهد او را با همه‌ی وجود راضی کند، این می‌شود «اکرام»! اگر ما اهلِ اکرام بودیم خدای متعال هم با ما همین رفتار را می‌کند، «فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ».

منظور از «نَعیم» در آیه ۴۳ سوره مبارکه صافات

«فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ»[۸]، یکی دیگر از عنایت‌های خدای متعال بر بهشتی‌ها این است که این‌ها در «جَنّات النّعیم» هستند، «جنّات النّعیم» شاید همان تفسیرِ «رزقِ معلوم» باشد، چون «نعیم» که در قرآن کریم هست…

اجازه بدهید یکی دو آیه برای شما بخوانم، یک آیه در سوره مبارکه نساء است که در آن فرمود: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا»[۹]، اگر کسی در این عالَم خود محور نبود، خودسر نبود، خیره‌سر نبود، چموش نبود، بلکه برده بود، بنده بود، فرمانبَر بود، بدونِ دستورِ خدای متعال هیچ کاری نمی‌کرد، خود را بنده می‌دید و خدای متعال را مولای خود می‌دید، اگر کسی مطیعِ خدای متعال بود و رهبریِ خلیفه‌ی خدای متعال را روی زمین مورد اکرام و اطاعت قرار داد و زیرِ پرچمِ رهبریِ دینی قرار گرفت «فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، مطیعِ خدای متعال و رهبری با چهار گروه همراه هستند؛ یک: «نَبیّین»، این‌ها وقتی می‌میرند از پیامبران جدا نیستند، با خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلّم و صد و بیست و چهار هزار پیامبر علیهم السلام رفیق هستند، یعنی همه‌ی پیامبران آن‌ها را تحویل می‌گیرند. دو: «صدّیقین»، حال خودِ این صدّیقین تفسیری دارد و فرصت نیاز دارد، اما اجمالاً «صدّیق» آن کسی است که در زندگیِ خود حتّی یک مرتبه خودنمایی نمی‌کند، انسانِ خودنما کذّاب است، چون خودی نداریم تا خودمان را نشان بدهیم، ما جلوه‌ی خدای متعال هستیم، ما آیه‌ی خدای متعال هستیم، ما آینه‌ی خدای متعال هستیم، خدای متعال همه‌ی موجودات و ما را آینه قرار داده است تا خدای متعال در ما دیده بشود، لذا وقتی از حضرت عیسی مسیح علیه السلام می‌پرسند: «مَن نُجالِس یا روح الله؟»…

این موضوع برای جوان‌های عزیزِ ما خیلی مغتنم است، اگر می‌خواهید عمرِ شما طعمه‌ی شیطان نشود و جوانیِ شما حرام نشود این نسخه‌ی حضرت عیسی مسیح علیه السلام که امام باقر علیه السلام نقل می‌کنند را در نظر داشته باشید؛ از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: «مَن نُجالِس یا روح الله؟»[۱۰]، شما چه نوع رفیقی را به ما سفارش می‌کنید؟ رفیقی که شرایطِ رفاقت دارد چه کسانی هستند؟ فرمودند: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ» با کسی رفیق بشوید که وقتی او را می‌بینید به یادِ خدای متعال بیفتید؛ یعنی آینه است، وقتی حرف می‌زند فلش است و شما را به خدای متعال دعوت می‌کند، کارِ او بویِ خدای متعال می‌دهد و هیچ خرابی ندارد، همه‌ی کارهای او چون اجرای دستورِ خدای متعال است «سبقه الله» است، «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ»، دیدارِ کسی که شما را الهی می‌کند، شما را از هوسی بودن و هواپرست بودن و شیطان‌پرست بودن نجات می‌دهد و شما را خداپرست می‌کند.

دوم: «یُرَغِّبُکُمْ فِی اَلْآخِرَهِ عَمَلُهُ»، وقتی به حرف زدنِ او، به خورد و خوراکِ او، به رفت و آمدِ او نگاه می‌کنید می‌بینید که تمامِ دغدغه‌ی او این است که آخرتِ خود را خراب نکند، یک نگاهِ آخرت‌سوز ندارد، معلوم است که این شخص برای زندگیِ آخرت حساب باز کرده است، هیچ کجای زندگیِ او نیست که برای عمرانِ آبادیِ آخرتِ او نباشد، این شخص خداترس است، او حسابی برای مرگ و آخرتِ خود باز کرده است، اگر همچنین کسی را پیدا کردید با او رفاقت کنید.

سوم: «یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ»، با کسی نشست و برخواست کنید که هر مرتبه‌ای که به نزدِ او می‌روید بر معلوماتِ شما افزوده بشود، این شخص چشمه‌ی دانش است، این شخص چشمه‌ی بینش و بصیرت است، هر زمان که با او می‌نشینید می‌بینید که راهِ جدیدی یا بابِ رحمتِ جدیدی پیشِ پای شما می‌گذارد و بر علمِ شما افزوده می‌شود.

این «نَعیم» در «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» برای کیست؟ برای انبیاء علیهم السلام است، برای صدّیقین است، و برای شهداست، شهدا در نَعیم هستند، «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم» هستند، شهدا چون به مقامِ شهود رسیده‌اند همه‌ی عالَم را در آینه‌ی خدای متعال می‌بینند، خداجو بودند، به خدای متعال رسیدند و با رسیدن به خدای متعال همه‌ی عوالِم را در آینه‌ی ذاتِ ذوالجلال می‌بینند و به مقامِ شهود رسیده‌اند، این‌ها بر سرِ سفره‌ی نَعیم هستند.

و دیگر «صالحین» هستند، صالحین با «عَملوا الصّالحات» متفاوت است، گروهی هستند که در عمل تقوا را رعایت می‌کنند، «الّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحات»، این‌ها همیشه با ایمانی که دارند، این ایمان خود را در عمل نشان می‌دهد، هرگز عملِ فاسد انجام نمی‌دهند، «عَمِلوا الصّالحات» هستند، ولی عملِ آن‌ها درست است اما هنوز ذاتِ آن‌ها نیست که از آن صلاح بجوشد، این‌ها با هوای نفسِ خود مبارزه می‌کنند، دوست دارند کارهای بد کنند، جوان است و وسوسه می‌شود، بزرگسال است و عائله دارد و پول‌های بد او را وسوسه می‌کند اما خود را کنترل می‌کند، در عمل صالح است و در باطن هم فشارِ نفسانی دارد، چه غریزه‌ی جنسی، چه حالتِ تکاثر، یا در این انتخابات انسان‌های بی‌لیاقت که وقتی به نمایندگی و مقامات می‌رسند از ابتدا هم می‌دانند که توانِ آن کار را ندارند اما فریب خورده است و رفته است، خیلی‌ها زمینه دارند و اشخاص هم به سراغِ آن‌ها می‌روند که شما کاندید بشوید اما می‌گویند که از توانِ من خارج است، این‌هایی که علی‌رغمِ کشش‌های قدرت‌طلبی و افزون‌طلبیِ مالی‌شان و هواهای جنسی‌شان خودشان را نگه می‌دارند و پا از جاده‌ی حلال فراتر نمی‌گذارند، این شخص علی‌رغمِ هوای نفسِ خود در مسیرِ صلاح قدم برمی‌دارد اما هنوز «صالح» نشده است.

«صالح» چه کسانی هستند؟ صالح در این آیه‌ی کریمه که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام روز عاشورا تلاوت فرمودند «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحینَ»[۱۱]، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این آیه را فرمودند، ولیّ من «الله» است…

این الله و صفات را در یک جلسه به شما توضیح دادیم که «عبد الرحمن» و «عبد الرحیم» و «عبد السّتار» و سایرِ اسماء با «عبد الله» تفاوت دارد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبدالله است، «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی»[۱۲]، او عبدِ ذاتِ خدای متعال است ولی ما به اعتبارِ نیازهایی که اسماء الهی عهده‌دارِ رفعِ نیازهای ما هستند، عبودیتِ ما با یکی از اسماء الهی ارتباط پیدا می‌کند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام می‌فرمایند: ولیّ من «الله» است، نمی‌فرمایند رحیم است یا رحمن است یا رازق است، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ»، ولیّ من «الله» است، کدام «الله»؟ الله‌ی که «نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحینَ»، قرآن کریم تجلّیِ اعظمِ خدای متعال است، خدای متعال با اسمِ اعظمِ خود تجلّی کرده است که قرآن کریم بوجود آمده است، آن کسی که قرآن کریم را نازل کرده است و خودِ او تولیّتِ قرآن کریم است، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۱۳]، ما خودمان نازل کردیم و در چنگِ خودمان است و هیچ کسی نمی‌تواند به قرآن تعدّی کند، چون حافظِ آن خودِ من هستم، کتابِ من است، جلوه‌ی من است و خودِ من حافظِ آن هستم.

همانگونه که قرآن کریم در حیطه‌ی ولایتِ الهی است و جلوه‌ی تام تمامِ خدای متعال است حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم قرآنِ ناطق است، ولایتِ او هم با خودِ خدای متعال است، ایشان «صالح» هستند، «نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحینَ»، صالح کسی است که یک قدم به خود واگذار نمی‌شود که خودِ او انتخاب کند، صالح کسی است که خدای متعال بر دلِ او نشسته است و میلِ او میلِ خدای متعال است، اصلاً میلِ بد ندارد که با میلِ بدِ خود مخالفت کند، معصومین علیهم السلام اینگونه هستند.

این چهار گروه بر سرِ سفره‌ی نعمتِ الهی نشسته‌اند.

در نزولِ آیه‌ی غدیر، آنجا که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بالا آوردند و این تبلیغ را سمعی بصری کردند تا هم مردم ببینند و هم صدای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بشنوند، دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دستِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و هر دو بر عرشه‌ی منبر بودند و همه‌ی جمعیّت چشم دوختند و تماشا می‌کنند و آنجا هم بنای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر دلبری بود، در آنجا حتّی منافقین هم نتوانستند نفس بکشند، همه شیدای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بودند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را گرفتند و فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»[۱۴]، آیه نازل شد: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[۱۵]، خدای متعال این «نعمت» را در اینجا گنجانده است، آنجا نعمت برای چهار گروه بود، نبیّین، صدّیقین، شهدا و صالحین، این‌ها دارای نعمت بودند اما حال ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام جامعِ همه‌ی آن‌هاست، آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری!

هرچه نبیّین، صدّیقین، شهدا، صالحین از خدای متعال گرفتند خدای متعال همه را یکجا به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام داده است، این «جَنَّاتِ النَّعِیمِ» جنّتِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

روضه حضرت جوادالائمه علیه السلام

در آستانه‌ی شهادتِ جوادالائمه علیه السلام هستیم، دل‌ها را به کاظمین ببریم، ایشان جوان‌ترین امامِ ما هستند، ایشان در سن ۲۵ سالگی… مظلومیّتِ ایشان خیلی شدید بود، یک زمانی انسان به جبهه می‌رود و می‌کشد و کشته می‌شود ولی یک زمانی در خانه‌ی خود توسط همسر کشته می‌شود…

در میانِ امامانِ ما دو امام این مظلومیّت را داشتند، اولین امام امام مجتبی علیه السلام بودند که همسرِ ایشان او را با دهانِ روزه مسموم کرد… دومین امام جوادالائمه علیه السلام بودند… اما حضرت جواد علیه السلام مظلوم‌تر از جدّ بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام هستند، امام حسن مجتبی علیه السلام مسموم بودند و به خودشان می‌پیچیدند اما فرمودند که بروید و به امام حسین علیه السلام بگویید که بیایند، حضرت زینب سلام الله علیها بیایند، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بیایند، فرزندانِ من بیایند… همه‌ی مهربان‌ها به دورِ بستر آمدند، همه محبّت می‌کردند، آب می‌آوردند، تشت می‌آوردند…

اما جوادالائمه علیه السلام در بغداد… نه خواهری در آنجا بود، نه فرزندی نزدِ ایشان بودند، غریبانه و مظلومانه به شهادت رسیدند…

لا یوم کیومک یا اباعبدالله…

یا جوادالائمه! شما مظلوم بودید، غریب بودید، تنها بودید، اما دیگر خواهری قاتل را روی سینه‌ی شما ندید، امان از دل زینب…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا بمحمّدٍ وَ علیٍ وَ فاطمَه و الحسن و الحُسین بِمَولانا جوادالائمّه بِکِتابِکَ المُنزَلِ یا الله…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! حسرتِ دیدارِ ایشان را، دریافتِ مدالِ خدمت و رضایتِ ایشان را بر دلِ ما مگذار.

خدایا! توفیقِ درکِ ظهور را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم بقیه‌ی عمرِ ما را در خدمتِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! فرزندان و جوان‌های ما را صالح و سالم و پُربرکت و بانشاط و متدیّن و نورانی بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم همه‌ی جوان‌ها را هدایت بفرما.

خدایا! پدر و مادرها را در حسرتِ جوانِ خوب قرار مده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم مملکتِ ما را از نفوذی‌ها و منافقین نجات عنایت بفرما.

خدایا! اقتصادِ ما را، فرهنگِ ما را، معنویّتِ ما را، اتّحادِ ما را با قدرت و رحمت و حکمتِ خودت تأمین بفرما.

خدایا! حوائجِ همه‌ی حاجت‌مندان و جمعِ حاضر و منظورین و عزیزانی که با ما پیمانِ دعا دارند و آن‌هایی که التماس دعا کردند تو را به جودِ جوادالائمه علیه السلام قسم می‌دهیم که حوائجِ مورد نظر همه را برآورده بفرما.

خدایا! عافیتِ کامل و عاجل روزی عمومِ مریض‌ها و خصوصاً مریض‌های مورد نظر بفرما.

خدایا! عاقبت بخیریِ ما را مقدّر و محتوم بگردان.

خدایا! زیارتِ عتبات عالیات و حرمین شریفین نصیبِ همه‌ی آرزومندان و این جمع بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُر برکتِ علمای صالح‌مان، غیرتمندانِ متدیّن‌مان در هر لباسی که هستند و در رأسِ این قائمه رهبرِ بزرگوارمان و نایبِ امام زمان ارواحنا فداه و مرجعِ عالیقدرمان را در پناهِ امام زمان ارواحنا فداه تا ظهور و در کنار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بفرما.

خدایا! توفیقِ شکر نعمت‌های خودت را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! هر چه به ما نداده‌ای و ما نیاز داریم به ما مرحمت بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را، دختران و پسرانِ ما را در امرِ معنویت، اشتغال و ازدواج به ساحلِ نجات برسان.

غفرالله لنا و لکم


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۱

[۳] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۲

[۴] خصال، جلد ۲، صفحه ۴۳۳ (حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلاَلٍ عَنْ أُمَیَّهَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لَمْ یُعْبَدِ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ وَ لاَ یَکُونُ اَلْمُؤْمِنُ عَاقِلاً حَتَّى یَجْتَمِعَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ اَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ اَلشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ اَلْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ اَلْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ وَ لاَ یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ اَلْعِلْمِ طُولَ عُمُرِهِ وَ لاَ یَتَبَرَّمُ بِطُلاَّبِ اَلْحَوَائِجِ قِبَلَهُ اَلذُّلُّ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ اَلْعِزِّ وَ اَلْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ اَلْغِنَى نَصِیبُهُ مِنَ اَلدُّنْیَا اَلْقُوتُ وَ اَلْعَاشِرَهُ وَ مَا اَلْعَاشِرَهُ لاَ یَرَى أَحَداً إِلاَّ قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى إِنَّمَا اَلنَّاسُ رَجُلاَنِ فَرَجُلٌ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِیَ اَلَّذِی هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَیْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ یُخْتَمَ لَهُ بِخَیْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ عَلاَ مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ .)

[۵] زیارت جامعه کبیره

[۶] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۰

[۷] سوره مبارکه نجم، آیات ۳۹ و ۴۰

[۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۳

[۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹

[۱۰] کافی، جلد ۱، صفحه ۳۹ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَتِ اَلْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَى یَا رُوحَ اَللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی اَلْآخِرَهِ عَمَلُهُ .)

[۱۱] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۹۶

[۱۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱ (سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

[۱۳] سوره مبارکه حجر، آیه ۹

[۱۴] خصائص نسائی، صفحه ۱۰۱

[۱۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۳