آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
پروردگار عزیز در این آیات کریمه در مورد مخلَصین یک ویژگی و برجستگی ترسیم فرمودهاند که در عالَمِ قیامت هر کسی مطابقِ عملِ خود جزاء دریافت میکند، هر کسی هر کاری که کرده است کردهی خود را میبیند، منتها چون عفو و گذشت و رحمتِ رحیمیهی خدای متعال در مورد مؤمن کارساز است اگر مؤمن کاری برای خدای متعال انجام میدهد خدای متعال کارِ او را رشد میدهد و چندین برابر و بزرگ میکند، هم به کارِ او پاداش میدهد و هم «وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ»[۲]، علاوه بر کارهایی که خودتان کردهاید این بهشت و این قصور و این حور و هم «وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ»، خودمان هم برای شما نعمتهایی را منظور کردهایم.
اما در موردِ افرادِ بدبخت که گناه کردهاند و به شقاوت مبتلا شدهاند، پاداشِ آنها همان عملِ آنهاست، چون عملِ خودِ اوست که دامانِ خودِ او را گرفته است دیگر نمیتواند در آنجا یقهی کسی را هم بگیرد و نمیتواند از کسی طلبکاری کند؛ غیبت کرده است، خوراکِ او خورشت جهنّم است، این باطنِ همان غیبت است، ربا خورده است که باطنِ این عمل هما بدبختیهاست، ملکوتِ عملِ خودِ اوست، باطنِ عملِ خودِ اوست، آنجا مییابد که خدای متعال جز عملِ خودِ او مجازاتِ خاصّی برای او ندارد، خدای متعال هشدار داده بود و فرموده بود که هرچه انجام بدهی به خودت میدهند، حال رفته است و اعمالِ خود را دیده است.
بنابراین مؤمن با خدای متعال معامله کرده است و خدای متعال هم در معامله سود میدهد، سودِ خدای متعال هم در حدّ کَرَمِ خدای متعال است.
اما وضعِ مخلَصین با همه متفاوت است، خدای متعال با آنها برخوردِ معاملهای نمیکند، مخلَص فانی فی الله است، مخلَص باقی بالله است، مخلَص مظهریّتِ اسماء الهی را دارد، مخلَص خود را کارهای نمیدید تا از خدای متعال بهشت بخواهد، مخلَص عملِ خود را از خود نمیدید تا طلبکارِ خدای متعال باشد، او هرچه داشت از خدای متعال میدید، توفیقاتِ خود را هم از خدای متعال میدید، خدای متعال هم عهدهدارِ ولایتِ او شده بود.
چند آیه در این رابطه ملاحظه بفرمایید که اگر کسی از خود فارغ شد و از خود گذشت و از خود عبور کرد و انقطاع به خدای متعال پیدا کرد خدای متعال در آیاتی خود را همهکارهی او معرّفی کرده است.
ولیّ مؤمنین
در یک آیه فرمود: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[۳]، الله ولیّ مؤمنین است، ولایتِ خود را چطور اعمال میکند؟ مؤمن را مستمرّاً از ظلمات به نور خارج میکند، این خودِ مؤمن نیست که خارج میشود، این خدای متعال است که مؤمن را خارج میکند، اگر مؤمن ترکِ گناه میکند به توفیقِ الهی است و اگر عملِ خیر دارد به توفیقِ الهی است، او عبد است، عبد مالکِ هیچ چیزی نیست، عبودیّت سلبِ همهی شئون از عبد است، «العبد و ما فی یده لمولاه»، عبد، هم خودِ او برای خود نیست و هم عملِ عبد، برای خودِ او نیست، عبد هر چه دارد برای مولاست، خدای متعال هم عبد را تملّک میکند، مالکیّتِ خود را نسبت به عبد اعمال میکند، تملّکِ حقتعالی به این نحو است که مادامی که بندهی خدای متعال در این عالَم عمر میکند خدای متعال او را در مسیرِ نور بالا میبرد، منتها اشتداد نور دارد، به تعبیر مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف او از حرم خارج نمیشود و همیشه مُحرِم است و همیشه حرم دارد و از یک اسمی به اسمِ دیگر سفر میکند؛ این «منازل السّائرین» که خواجه عبدالله انصاری دارد… سالک و عارف هیچگاه از حرمِ دوست خارج نمیشود، او بستنشین است، او اگر از حرم خارج بشود به حرمِ بالاتر وارد میشود، دائماً طیّ منازل قرب دارد، علی الدّوام از یک درجهای به یک درجهی بالاتر قدم میگذارد و هر لحظه یک گام به محبوب نزدیکتر میشود و خودِ او این کار را نمیکند، خدای متعال اینها را از ظلمت و محدودیّت و ناقص بودن و معیوب بودن و محدود بودن به سوی نامحدود پیش میبرد.
نکتهای در مورد آیه ۱۹۶ اعراف
در آیهای که حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه روز عاشورا این آیه را میخواندند… «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّه»[۴]، حبیبِ من بگو ولیّ من الله است، سرپرستِ من، متولّیِ من، همهکارهی من، مدیرِ من، مدبّرِ من، اداره کنندهی من الله است، «الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ» آن اللهی است که کتاب نازل کرده است؛ این کتابِ الهی کتاب الله است، هیچ کسی نمیتواند در آن دست ببرد، چون کتاب الله است مصونیّت دارد، چون کتاب الله است جلوهی خدای متعال است، چون کتاب الله است تجلّیِ اعظم است، چون کتاب الله است هیچ موجودی قدرتِ تحمّلِ او را ندارد؛ ولیّ من آن خدایی است که ولیّ کتاب است، یعنی همانگونه که کتاب «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ»[۵] این کتاب را خودِ ما نازل کردیم و تمامِ آیاتِ آن به ما مربوط است امام حسین علیه السلام هم کتابِ ناطقِ خدای متعال است، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم کتاب الله است، مخلَص، کتاب الله است، مخلَص، نقشِ خدای متعال است، مخلَص، مظهرِ مشیّت و ارادهی مطلقِ خدای متعال است و هیچ کجا از خود اراده ندارد، «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»[۶]…
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
داستانِ «اَیاز» و «سلطان محمود»
این مَثَلی که در مورد «اَیاز» و «سلطان محمود» شایع است… سلطان محمود خیلی ایاز را تحویل میگرفت، هیچ وزیری تقرّبِ ایاز را نداشت، موردِ رشک و حسدِ کارگزاران و وزیران و درباریان قرار گرفت، سلطان محمود در یک آزمون عملی خواست علّتِ این همه قُرب را در مورد ایاز به دیگران تفهیم کند، همهی درباریان را جمع کرد، ایاز هم در آن مجموعه بود، از تک تکِ اینها سوالاتی کرد، مصاحبه بود دیگر، از رئیس الوزراء پرسید که نامِ تو چیست؟ او نامِ خود را گفت، از او پرسید کارِ تو چیست؟ کارِ خود را گفت، از او پرسید که چه چیزی را دوست داری؟ محبوبِ خود را گفت، با چه کسانی دوست هستی؟ دوستانِ خود را نام برد، از تک تکِ افراد همچنین سوالاتی کرد، آنها هم وضع و جایگاه و آرزوها و خورد و خوراکِ خودشان را گفتند، تا نوبت به ایاز رسید، به ایاز گفت: نامِ تو چیست؟ گفت: هر چه سلطان صدا زند! من نامی ندارم، هر چه شما بگویید من همانم! از او پرسید چه غذایی دوست داری؟ گفت: هر چه سلطان بپسندد، از او پرسید که کارِ تو چیست؟ گفت: هر آنچه سلطان امر کند، آن کارِ من است!
سلطان محمود گفت: کدامیک از شما با من اینطور هستید؟
مخلَصین با خدای متعال معامله نمیکنند
این مخلَصین اصلاً از خودشان هیچ ندارند، اسمشان را خدای متعال گذاشته است، کارِ آنها را خدای متعال پسندیده است، هر کاری میکنند خودشان نیستند، چشم و ابروی یار اینها را زیر و رو میکند، آن جذبه است، او دلِ اینها را برده است، اصلاً دلی ندارند که دلشان بخواهد، دلبرِ آنها دل را یکجا تصرّف کرده است، چون دل برای خودشان نیست به هیچ چیزی جز حبّ محبوب محبّت ندارند، حبّ و بغضِ آنها فی الله است.
وقتی خودِ فرد کارهای نیست و کارِ خود را برای خود نمیداند دیگر او به دنبالِ مزد نیست، یک زمانی من یک تخصصی در خود میبینم و برای شما مطابقِ تخصصِ خود کاری میکنم و طلبِ مزد میکنم، چون تخصص و مهارت را برای خود میدانم با شما قرارداد میبندم، اگر برای من نباشد که من نمیتوانم با مالِ غیر برای کسی قرارداد ببندم! اینها هرچه دارند برای خدای متعال است، اصلاً خودشان نیستند، چون خودشان را مالک نمیبینند مزدورانه کار نمیکنند، اینها محبّ هستند، اینها عاشق هستند، اینها به خدای متعال دل دادهاند و خدای متعال هم دلِ اینها را قبول کرده است و در دلِ آنها جای گرفته است و فرمانِ خدای متعال از دلِ اینها به همه جای عالَم صادر میشود.
چون با خدای متعال معامله نکردهاند، چیزی نداشتهاند که بخواهند به خدای متعال بدهند تا خدای متعال به آنها چیزی بدهد، هیچ چیزی نداشتند. فقرِ محض بودند. ان شاء الله خدای متعال به ما هم این توفیق را بدهد؛ ما هم هیچ چیزی نداریم اما تصوّر میکنیم که چیزی داریم، چون تصوّر میکنیم که چیزی داریم با خدای متعال معامله میکنیم، آنها با خدای متعال معامله نکردند، آنها دربست برای خدای متعال بودند، چون برای خدای متعال هستند خدای متعال هم به آنها مزد نمیدهد، آنها در محضرِ خدای متعال هستند و هرچه خدای متعال دارد برای آنهاست.
لذا فرمود همه در روز قیامت پاداش میگیرند، همه برای کارِ خود مزدی میگیرند، اما آنها مزد نمیگیرند! مزدور نبودند که مزد بگیرند، آنها چیزی نداشتند، آنها عاشق بودند و معشوق هم آنها را پذیرفته است، آیا عاشق از معشوق پول میخواهد؟ خانه میخواهد؟ شهرت میخواهد؟ امتیاز میخواهد؟ برای عاشق بجز خودِ معشوق هیچ چیزی مطرح نیست، آن عشق و محبّت اینها را در ذاتِ ذوالجلال ذوب کرده است، چون ذوب شدهاند دیگر چیزی از آنها نمانده است تا چیزی از خدای متعال بخواهند.
خدای متعال فرمود که همه در آن روز، عملِ خودشان را بعنوانِ پاداش ذریافت می کنند… چه خوبها و چه بدها، منتها عملِ خوبها رشد پیدا کرده است و خدای متعال به عملِ آنها برکت داده است و خدای متعال ذرّهی آنها را به کوه تبدیل کرده است اما در موردِ گنهکارها اینطور نیست، آتشِ جهنّم برای آنها همان عملِ خودشان است، این کسی که به دنبالِ شهوت بوده است در ظاهر، شهوت بوده است، باطنِ آن عمل، آتش بوده است، حالا پرده ها کنار رفته است و میفهمد. قرآن کریم در مورد کسی که مالِ یتیم خورده است میفرماید که این شخص اصلاً مال نخورده است میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا»[۷]، قرآن کریم با انحصار میفرماید کسی که مالِ یتیم را میخورد… حال یتیم یا بچّهای است که پدر از دست داده است و یا اینکه همهی ما ایتامِ آلِ رسول علیهم السلام هستیم، گاهی ظالمین میآیند و حقوقِ ما را پایمال میکنند، کسی که مالِ مؤمنین را بخورد که پدرِ آنها امام زمان ارواحنا فداه است و تحت سرپرستیِ حضرت هستند و در غیبتِ حضرت هم ولیّ فقیه متصدّی سرپرستیِ آنهاست، اینها وقتی مالِ شیعه را میخورند و مناصب را غصب میکنند، اگر درواقع کسی چشمِ برزخی داشته باشد میبیند که اینها در ملکوت و باطنِ خودشان آتش ذخیره کردهاند نه اینکه غذا خوردهاند، ظاهرِ آن عمل، لذّت است اما باطنِ آن نقمت است، ظاهرِ آن عمل شهوت است اما باطنِ آن جهنّم است.
اینها عملِ خودشان را میبینند و نمیتوانند به هیچ کسی هم اعتراض کنند، چون خودِ آن کاشته است و الآن در حالِ درو کردن است، همه در هر عملی بر سرِ سفرهی عملِ خود هستند الّا مخلَصین، مخلَصین با خدای متعال داد و ستد نداشتند، مخلَص، خود را به خدای متعال داده است و از خدای متعال هم هیچ طلبی ندارد.
لذا خدای متعال هم خود را به آنها میدهد، آنها خدای متعال را دارند.
همهی عاشقها همینطور هستند، در روایت داریم که روز قیامت عاشقانِ امام حسین علیه السلام دست از دامانِ امام حسین علیه السلام برنمیدارند، وقتی از حساب فارغ شدند بهشت در انتظارِ اینهاست، فرشتهها میآیند و میگویند که حوریها منتظر هستند، قصرِ شما آماده است، آنها میگویند که ما با داشتنِ امام حسین علیه السلام بهشت نمیخواهیم، بهشتِ ما خودِ امام حسین علیه السلام است، همیشه معشوق را به عاشق میدهند، بالاترین لذّتِ عاشق هم این است که به معشوق برسد، عاشق که از معشوق چیزی نمیخواهد، عشقِ عاشق این است که به معشوق برسد.
مخلَص به خدای متعال رسیده است و جز خدای متعال هیچ چیزی نمیخواست که خدای متعال به او بدهد، منتها هر کسی که خدای متعال را داشت همه چیز دارد.
رزقِ مخلَصین
«أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ»[۸]، عبادِ مخلَصِ خدای متعال رزقِ معلوم دارند، خدای متعال سربسته میفرماید، ما نمیدانیم آن رزقِ معلوم چیست، خدای متعال برای اینها یک رزقی دارد که در این رزق ابهامی نیست ولی سربسته است و فوقِ عقلِ ماست، خدای متعال توضیح نمیدهد که رزقِ مخلَصین چیست، خدای متعال میفرماید اینها رزقِ معلوم دارند، خدای متعال برای آنها یک پذیراییِ متعیّنِ روشنی دارد که خود میداند و اینها میدانند.
در موردِ شهدا میبینید که در سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ * سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ * وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ»[۹]، فرمود کسانی که در راهِ خدای متعال به قتل رسیدند، هیچ چیزی از آنها ضایع نشد، «فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»، وقتی انسان واردِ قبر میشود میبینند که عمرِ خود را جای گذاشته است، به دنبالِ آن میگردد اما ضایع شده است و رفته است و هیچ چیزی از اندوختههای عمری در آنجا ندارد، اما هیچ عملی از شهید گُم نشده است، چون خدای متعال ضایعاتِ او را هم برگردانده است، خدای متعال تمامِ گناهانشان را به حسنه تبدیل کرده است تا چه برسد به غیر گناهشان که ضایعاتِ عمری است، شهدا ضایعاتِ عمری ندارند، خدای متعال تمامِ اوقاتِ آنها را احیاء میکند و به آنها تحویل میدهد، «فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»، هیچ عملی از آنها گُم نشده است و جا نمانده است.
خودِ خدای متعال اینها را میبَرَد، دیگران خودشان با پای خودشان میروند اما خدای متعال اینها را با جَذبه میبرد، «سَیَهْدِیهِمْ»،خدای متعال دستِ اینها را میگیرد نه اینکه خودشان وارد میشوند، خدای متعال به استقبالِ اینها میآید، خودِ خدای متعال اینها را میبَرَد، همهی انبیاء علیهم السلام خودشان میرفتند اما خدای متعال در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ»[۱۰]، این خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند که رفتند بلکه خدای متعال او را به معراج برد، انسانی که شهید شد خودِ او نمیرود، معراجِ او با خدای متعال است و این خدای متعال است که او را میبرد.
«سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ»، اینها خودشان به دنبالِ زندگی نیستند، خدای متعال زندگیِ اینها را اصلاح میکند، خودِ خدای متعال عهدهدارِ اینهاست.
«وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ»، خدای متعال اینها را به بهشت داخل میکند، کدام بهشت؟ «عَرَّفَهَا لَهُمْ»…
میانِ عاشق و معشوق رمزی است چه داند آنکه اُشتر میچراند
دلِ عاشق میداند که معشوق چه چیزی برای او نگه داشته است.
یکی در موردِ شهید است که اینها رزقِ معلومی دارند اما بینِ خودشان و معشوقشان معلوم است، میان عاشق و معشوق رمزی است که رزق معلوم است اما برای دیگران معلوم نیست بلکه برای خودِ او و محبوبِ او معلوم است، یکی هم برای نماز شبخوانهاست.
خدای متعال برای اهلِ نماز شب هم فرمودند: «تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ * فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»[۱۱]، تو که در خلوت سحرها بیدار میشدی و هیچ کسی نمیدانست، تو بودی و من بودم، محبّتِ من تو را بیدار میکرد و تو در خلوت نزدِ من میآمدی، من هم در خلوت چیزهایی برای تو نگه داشتهام که هیچ کسی خبر ندارد، «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ».
روضه
صلی الله علیک یا اباعبدالله
کاروانِ عشق زیرِ پرچمِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام… هیچ چیزی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را از خدای متعال باز نداشت… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در گودیِ قتلگاه افتاده بودند، راوی میگوید: آنچنان چهرهی ایشان میدرخشید… من رفته بودم تا ببینم چطور ایشان را ذبح میکنند… میخواستم ببینم این بیرحم چطور سرِ امام حسین علیه السلام را جدا میکند… ولی والله آنچنان میدرخشید و چهره نورانی بود که این نور جمالِ امام حسین علیه السلام مرا از اینکه ببینم چطور سر از بدنِ ایشان جدا میکنند باز داشت…
اما میگوید لبهای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تکان میخورد، فکر کردم که ایشان در حالِ نفرین کردن هستند، میخواستم ببینم چطور نفرین میکنند… صدا جوهر نداشت، گوشِ خود را جلو آوردم و دیدم ایشان میگوید: «الهی رضا برضائک صبرا علی بلائک تسلیما لامرک لامعبود سوائک یا غیاث المستغیثین»… هر دعایی با یک اسمی از اسماء الهی مناسبت دارد، چرا حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نزدیکِ شهادت «یا غیاث المستغیثین» فرمودند؟ میگویند ایشان صدای حضرت زینب سلام الله علیها را میشنیدند، قاتل روی سینه بود… حضرت زینب سلام الله علیها میدیدند و فریاد میزدند: «وا محمدا… وا علیّا…».
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین و بهذا القرآن یا الله…
یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثِین، یا مُجیبَ دَعوَه السّائلین، یا اله الخَلقِ أجمعین…
خدایا! تو را به تقرّبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام و به مقرّبانِ درگاهت و به اخلاصِ شهیدانِ راهت قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ مبارکِ امام زمان ارواحنا فداه را همیشه از ما خشنود بدار.
خدایا! ما را در خدمتِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار بده.
خدایا! حسرتِ دیدارِ جمالِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و استماعِ کلماتِ شیرین و روان و دلنشینِ ایشان و زانو زدن در محضرِ ایشان و بوسیدنِ خاکِ قدمشان و دریافتِ مدالِ رضایتِ ایشان را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! تو را به حقّ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم که ما را دشمنشاد مکن.
خدایا! ما را بیآبرو نکن.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم عمرِ جوانهای ما را طعمهی شیطان قرار مده.
خدایا! جوانهای ما و بقیّهی عمرِ ما را وقفِ بندگی قرار بده.
خدایا! شیطان و نفسِ أمّاره را از ما دور بگردان.
خدایا! سایه پُر برکتِ رهبرِ بزرگوارمان را تا ظهور و کنارِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.
خدایا! خیر و برکتِ خودت را بر معیشتِ مردم نازل بفرما.
خدایا! این تنگیِ معیشت، این گرانی، این بهم ریختگی، این پریشانی که نتیجهی سوء مدیریت و دستهای خیانت بوده است به قدرتِ خودت و به رحمتِ واسعهی خودت برطرف بفرما.
خدایا! گره از کارِ مردم باز بگردان.
خدایا! جوانهای ما را در امرِ اشتغال و در امرِ ازدواج و در امرِ تهذیب و کسبِ اخلاق و فضائلِ اخلاقی موفق بدار.
خدایا! عاقبتِ امرِ ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا! عمومِ مریضها و مریضهای مورد نظر را شفای کامل و عاجل روزی بفرما.
خدایا! امور را بر ما آسان بگردان.
خدایا! ما را دشمن شاد مگردان.
خدایا! روح بلند حضرت امام و شهدا و گذشتگانمان را مشمولِ رحمتِ واسعهی خودت و غفرانِ خاصّ خودت قرار بده و همهی آنها را از ما خشنود و راضی بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه ق، آیه ۳۵ (لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ)
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷ (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)
[۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۹۶ (إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ ۖ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ)
[۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۹ (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)
[۶] سوره مبارکه تکویر، آیه ۲۹
[۷] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا)
[۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۴۱
[۹] سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله و سلّم، آیات ۴ تا ۶
[۱۰] سوره مباری أسراء، آیه ۱ (سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)
[۱۱] سوره مبارکه سجده، آیات ۱۶ و ۱۷
پاسخ دهید