آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- دمیده شدن روح خدا در انسان
- برنامهای برای هدایت انسانها و دوری از گناه
- میل فطری انسان برای رسیدن به خدای عزّ و جل
- تعلّقاتی که مانع رسیدن انسان به خدا میشود
- در چهارچوب قوانین خدا قدم برداریم
- نماز و لذّت بندگی
- نقلی از آخوند ملّا علی همدانی
- زیبایی ایمان در دل بنده مؤمن
- دوری بندهی مؤمن از خوردن مال حرام
- شخص بیسوادی که حافظ کلّ قرآن شد!
- جاذبه و دافعه نسبت به گناه، معلول معرفت انسان
- خداوند صورت واقعی گناه را به بندهی مؤمن نشان میدهد
- زیباترین و زشتترین صورت باطنی
- عفاف و حجاب در اسلام
«السَّلَامُ عَلَیکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ سَیِّدِی مَوْلَایَ أدرِکنا وَ أَغِثْنَا وَ لاتُهلِکنا»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمین وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرواحُ مَن سِواهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُون».[۲]
امیدوارم خدای متعال کارنامهی ماه ضیافت را برای شما ممتاز قرار دهد و إنشاءالله ذخیرههایی از نور و معرفت و محبّت سر سفرهی حق تعالی ذخیرهی این یک ماه شما شده باشد. إنشاءالله با یک روحیهی بهتری جمع ما جمع الهی باشد و فیوضاتی در این محافل بر انوار رمضانیّه اضافه شود.
دمیده شدن روح خدا در انسان
در این آیات کریمهی سورهی مبارکهی حجرات مسئلهی اطاعت، مسئلهی پیروی، مسئلهی تبعیّت از پیامبر خدا به یک امری مربوط شده است که حائز دقّت و شایان اهمیّت است. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» خداوند متعال بارقهای از روح خود را، از حقیقت خود را در کمون آدمیان قرار داده است. خدای متعال در ۴۰ روز خمیرهی آدم را ساخت و پرداخت، بعد از روح خود در آدم دمید. انسان در دوران جنین ابتدائاً نطفه است، علقه میشود، مضغه میشود، خداوند متعال گوشت را بر استخوان میپوشاند. «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»[۳] خدا یک کار جدیدی میکند بعد میفرماید «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ».
برنامهای برای هدایت انسانها و دوری از گناه
در ورای این جسم ما، پس پردهی تن ما و طبیعت ما و بُعد فیزیکی ما یک حقیقت ماورایی وجود دارد که واقعاً پس پرده است. خدای متعال پیغمبران را فرستاد، به ما برنامه داد و فرمود با این برنامه زندگی کنید. چیزهایی را به ما قدغن کرده است. چیزهایی را بر ما الزامی و واجب کرده است. آنچه را خدای متعال بر ما حرام کرده است، همان چیزهایی است که حجاب روح ما را ضخیمتر میکند. مدام پردهای روی پرده میآید. «ظلماتٌ فوق ظلمات» گناه ظلمت است. ابتدائاً ما این ظلمت را متوجّه نمیشویم. امّا اگر ترک گناه کنیم بعدها گناه را تاریکی میبینیم. نه تنها تاریکی میبینیم، هر گناهی یک پلیدی دارد. یک عفونت دارد. یک درد باطنی دارد. آدم اینها را متوجّه میشود.
ولی ابتدا خدا میخواهد امتحان کند، آدم باید نادیده بخرد تا به او نشان دهند. خدا را امتحان نکنیم. خدا این عالم را عالم حجاب قرار داده است و فرموده است مؤمن باشید. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[۴] خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردند.
میل فطری انسان برای رسیدن به خدای عزّ و جل
حالا ولی و سرپرست ما با ما چه کار میکند؟ «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» خدا ما را از تاریکیها خارج میکند و به سوی نور میبرد. به عبارت دیگری که باز قرآن کریم استفاده میشود، حقیقت انسان ملکوتی است. میل فطری انسان به سوی خدا است. انسان به کمال مطلق عشق دارد. لذا هیچ چیز محدودی ما را سیر نمیکند. ما هر چه به او برسیم میبینیم که نه اوّل کار ما است. اول میبینیم که مثلاً زن بگیریم تمام است، امّا دیدیم تمام نیست. فکر کردیم خانه داشته باشیم تمام است، دیدیم نه، تمام نیست. فکر میکردیم بچّه داشته باشیم آرزوهای ما برآورده شده است، دیدیم تمام نیست. دنیا آدم را جذب میکند. وقتی رسید میبیند نه، این آنی نیست که او را آرام کند.
تعلّقاتی که مانع رسیدن انسان به خدا میشود
آدم چه میخواهد؟ آدم یک چیزی میخواهد که مرز نداشته باشد. اگر جمال میخواهد جمال بیساحل میخواهد. اگر کمال میخواهد کمال بیساحل میخواهد. اگر غنا میخواهد غنای بیساحل میخواهد. بیساحل هم فقط خدا است. پس در واقع آدم خدا را میخواهد، ولی عوضی میگیرد. مانند آدمی که عطش دارد و آب ندیده است، شیاطین و یا دشمن بیاید یک چیز مسمومی را به جای آب سالمی که آدم میخواهد به آدم آب آلوده بدهند یا آب مسموم بدهند. آب آدم را زنده میکند ولی در آب سم بریزند آدم را میمیراند.
عطش روح انسان هم همین طور است! آدم خدا را میخواهد ولی شیطان میآید دنیا را به جای خدا، هوا را به جای خدا به خورد ما میدهد. حالا اگر با معجزاتی که از انبیاء سراغ داریم، با برهانی که عقل ما برای ما حجّت است، برای ما پذیرش دستورات الهی را الزامی میکند. اگر یا به دلیل معجزات پیامبر یا به دلیل براهین و دلایلی که عقل ما پیش عالم، انبیاء رفت و با دلیل دین ما را قبول کرد و فهمید دین حق است، دلیل عقلی برای او راه را یک طرفه کرد. یا معجزات انبیاء برای او اطمینان آورد که باید به گفتههای پیغمبر عمل کند. اگر انسان عمل نکرد این عارضه که ما خدا را میخواهیم ولی یک عارضهای پیش آمده است که اشتهای به خدا منتقل به اشتهای به غیر خدا منتقل شده است عین انسان سالمی است که اگر سالم باشد اشتهای به غذاهای سالم دارد. امّا اگر مریض شد اشتهای او کور میشود. با اینکه بدن ضرورت دارد، انرژی لازم دارد. مایعات لازم دارد. اگر مایعات به او نرسد میمیرد. اگر با تزریق انرژی به بدن او نرسد بدن از بین میرود ولی طلب ندارد. علی رغم اینکه نیاز دارد مریض شده است و اشتهای او کور شده است. مریضی گرفته است که آب میخورد بالا میآورد. این هم مریضی است. حالت فطری ما هم نسبت به خدا این است که او را بخواهیم امّا این دنیا و این تعلّقات بیماری روح است.
در چهارچوب قوانین خدا قدم برداریم
از این جهت خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»[۵] مگر مؤمن مریض است؟ بله، مؤمن وقتی به دنیا آمد «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ ِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[۶] این جلوههای دنیا برای جسم طبیعی است و برای روح بیماری است. باید پرهیز کنیم. همینطور که اگر جسم ما مریض شد با پرهیز به سلامتی میرسد، روح ما هم همینطور است. اگر ما در چهارچوب نسخهی طبیب خود که الله تعالی طبیب ما است عمل کردیم گناهان را پرهیز کردیم و اعمال قربی را که نماز ما باشد، روزهی ما باشد، زکات ما باشد، خمس ما باشد، جهاد ما باشد، امر به معروف و نهی از منکر ما باشد، احسان به والدین باشد، انفاق به واجب النّفقه باشد، خوش اخلاقی باشد، همهی اینها واجبات است، اگر اینها را انجام دادیم و آنها را هم ترک کردیم، خداوند متعال آنچه را که ما ندیده دنبال آن بودیم را به ما میدهد. آن وقت «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»[۷] تا به حال تکلیف بود، حالا تشریف میشود. دیگر احساس مشقّت نمیکنیم تکلیف باشد، بلکه احساس جاذبه میکنیم.
نماز و لذّت بندگی
مرحوم آیت حق آقا میرزا علی قاضی استاد آیت الله بهجت عزیز سفر کردهی ما میگفت اگر در بهشت نماز نباشد من میخواهم چه کار کنم. یعنی به قدری نماز برای او شیرین بوده است که وحشت دارد اگر آنجا نماز نباشد! مگر چیزی بهتر از نماز است که خدا از آدم پذیرایی کند. برای بعضیها نماز لذیذ میشود. نماز شب آنقدر جاذبه دارد که هر قدر خسته باشد نمیتواند نماز شب نخوانده بخوابد. این نماز برای او از شب زفاف شیرینتر است. از آن طرف گناه برای او تلخ میشود. ما در آیات قرآن کریم داریم بر اینکه خدای متعال از ما بندگی خواسته است. اگر ما بندگی کردیم خدا قول داده است به ما یقین بدهد. اگر صاحب یقین شدیم باطن نماز خود را میبینیم، باطن گناه خود را هم میبینیم. کسی آن باطن را ببیند دیگر به گناه رغبتی پیدا نمیکند.
نقلی از آخوند ملّا علی همدانی
من یک یا دو حدیث نوشتم که برای شما بخوانم، یک یا دو تا از وقایعی که اتّفاق افتاده است را خدمت شما عرض میکنم. مرحوم آخوند ملا علی همدانی در حالات خود نقل کردند که یک کسی با اصرار آمده از ایشان دعوت کرده است و او هم پذیرفته است که ناهار برود. شب در عالم خواب میبیند که آن بنده خدا ایشان را وارد یک خرابهای کرد، بعد در آن اتاقی که غذا را آورد یک بوی عفونتی از این غذا فضای اتاق را متعفّن کرده است و اصلاً نمیشود نفس کشید! بیدار میشود متوجّه میشود این آدم حرام خور است، نباید به آنجا برود و از این غذا میل کند و به آن رفیق خود که واسطه بود میگوید به آن بنده خدا بگویید من معذور هستم و نمیتوانم بیایم. خدای متعال این را در خواب به او نشان داده است ولی مرحوم آقای جعفر مجتهدی همین را در بیداری دیده است. مرحوم آقای بهاء الدّینی (اعلی الله مقامه) فرمودند ما را نراق در اطراف کاشان بردند. اینهایی که ما را برده بودند کباب برگی درست کرده بودند که دوستان ما از بوی این کباب لذّت میبردند و من از عفونت این چیز حرام نمیدانستم که باید چه کار کنم.
زیبایی ایمان در دل بنده مؤمن
آدم اگر اهل تقوا باشد؛ این آیه مسئلهی علم، کشش و دافعه را مطرح نمیکند. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»[۸] خدای متعال ایمان را در دل شما محبوب قرار داده است، شما به ایمان، به شجرهی ایمان عشق دارید. این نماز از میوههای ایمان است، خمس دادن از میوههای ایمان است، زکات دادن از میوههای ایمان است. عشق به پدر و مادر، احترام به پدر و مادر، خدمت به دین، تعظیم شعائر دینی جزء واجبات ما است. ما واجبات اجتماعی داریم، واجبات سیاسی داریم، واجبات فردی و واجبات خانوادگی داریم. واجبات برای کسانی که خدا به آنها نگاه میکند معشوق آنها میشود. با عشق سراغ واجبات میرود.
دوری بندهی مؤمن از خوردن مال حرام
«وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»[۹] امّا کفر، فسوق و معصیّت مکروه میشود. یعنی انسان نسبت به آنها دافعه پیدا میکند. غذای حرام را بیاورند نه تنها علاقه ندارد، باطن او اشمئزار دارد، نفرت دارد، میخواهد از این فرار کند. چرا حضرت یوسف از زلیخا فرار میکرد؟ چون جهنّم میدید، آتش میدید. این را باز مرحوم آخوند ملّا علی همدانی میگوید: شب من مردی را دیدم یک ماری را آورد و در دست من انداخت و رفت. فردا درس من دیر شده بود، میخواستم با عجله برسم دیدم همان مرد پولی را به من داد و رفت. حواس من به خواب خود نبود. روز بعد آمد، این دفعه حواس من بود و عجله نداشتم. باز پول جدیدی را آورد. دیدم این آن حالتی را که در خواب دیدم، مار آورد و دست من قرار داد، همان آدم است. به همان کیفیتی که مار را در دست من قرار داد پول را قرار داد. گفتم: این پول چیست که دیروز و امروز آوردید به من دادید؟ من این را در خواب مار دیده بودم. چرا مار به خورد من میدهید؟ این متأثّر شد. گفت: این پسر من خیر نبیند. ما یک مغازهای داشتیم و این مغازه را به یک شراب فروشی اجاره داده است. من اجاره میگیریم ولی از شراب فروشی میگیریم. اهل خمس و زکات هستم. این را در خواب به مرحوم آخوند ملّا علی همدانی نشان دادند، ولی آقای بهاء الدّینی در بیداری هم این را میدید. مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی در بیداری هم این را میدید. لذا غذایی که حرام بود نمیخورد.
شخص بیسوادی که حافظ کلّ قرآن شد!
مرحوم کربلایی کاظم ساروقی که حافظ قرآن شد؛ معجزهی قرآن این بود که آدم بیسواد دفعتاً حافظ کلّ قرآن کریم شد. حافظ نبود کامپیوتر قرآن بود. اگر میگفتند سورهی بقره چند «ر» دارد فکر نمیکرد بلافاصله میگفت این تعداد «ر» دارد، این تعداد «و» دارد. هم از اوّل به آخر قرآن میخواند و هم از آخر به اوّل میخواند و اسرار بعضی از آیات را هم میدانست که فلان آیه را بخوانید چه خاصیّتی دارد. این از کجا آورده بود؟ میگویند همیشه نان او در دستمال خود و پیش خود او بود. مهمانی که میرفتند تا مینشست میفهمید این غذا حرام است یا حلال است! لذا اگر حرام بود دست نمیبرد و از همان نان خشک خود در میآورد میخورد ولی وجود او به حرام آلوده نشد.
جاذبه و دافعه نسبت به گناه، معلول معرفت انسان
«وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ». این «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» یکی مسئلهی معرفتی و ذهنی و علمی است که وقتی دانش انسان بالا برود و آثار گناه را درست از بیان معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و حکما بداند…، بچّه تا نمیداند ماشین چیست همینطور به خیابان میرود. ولی وقتی به او بگویند اینطور در خیابان بروید ماشین به شما میزند و پای شما میشکند، این با اینکه پای او نشکسته است و درد هم نگرفته است ولی اطّلاع که پیدا کرد خود را نگه میدارد. چون انسان فطرتاً دنبال منافع خود است و از ضررهای خود هم فرار میکند. بی اختیار آدم ماشین میبیند فرار میکند، هیچ وقت ماشین به او نزده است و درد ندارد، ولی علم حالت فطری برای انسان میآورد و از ضرر فرار میکند. گاهی این دافعه و جاذبه، محبوبیّت ایمان، مکروه بودن فسق و کفر و عصیان معلول معرفت انسان است، علم انسان است، نچشیده است ولی میداند. چون میداند دنبال آن نمیرود. گاهی نه، بالاتر از دانستن است. اساساً جاذبه و دافعه در وجود او است، گناه برای او تلخ است، غذای حرام برای اومتعفّن است، غیبت برای او غذای کثیف است، متعفّن است. نمیتواند از این چیزها بخورد.
لذا برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) آن مرد عسل آورده بود، حضرت فرمودند: آیا مغز شما خراب شده است، دیوانه شدهاید؟ برای ما قیّ مار را آوردهاید. مار، زهر بالا میآورد. برای من زهر آوردهاید؟ او ظرف عسل آورده بود ولی امیر المؤمنین باطن آن را میدید که رشوه آورده است. رشوه شیرینی ندارد. باطن آن همان زهری است که کام انسان را تلخ میکند و انسان را مبتلا به مرگ میکند.
خداوند صورت واقعی گناه را به بندهی مؤمن نشان میدهد
«قالَ الصّادِقُِ (علیه السّلام) إِذَا کَانَ الْعَبْدُ عَلَى مَعْصِیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً أَرَاهُ فِی مَنَامِهِ رُؤْیَا تُرَوِّعُهُ فَیَنْزَجِرُ بِهَا عَنْ تِلْکَ الْمَعْصِیَه»[۱۰] بندهی خدا بندگی کرده باشد. اگر بنا باشد جلوی او معصیّتی بیاید، خدای متعال در عالم خواب باطن آن معصیّت را به او نشان میدهد. همان که مرحوم آقای آخوند مار دیده بود. او صبح پول آورده بود ولی این در خواب مار دیده بود. حضرت صادق (علیه السّلام) میگویند: اگر کسی عبد باشد، خدا را بنده باشد، این آنجایی را که نمیداند، بنا است معصیّتی پیش بیاید قبلاً در عالم خواب باطن آن را میبیند و خدای متعال او را «تُرَوِّعُهُ»، روع و ترسی از آن در دل او میافتد. نسبت به آن گناه نگرانی دارد. روع و وحشت پیدا میکند. «فَیَنْزَجِرُ بِهَا عَنْ تِلْکَ الْمَعْصِیَه» با ترسی که در عالم با دیدن صورت واقعی آن گناه برای او پیش میآید از گناه منزجر میشود. پیشاپیش دیده است، حالا دیگر سراغ آن نمیرود.
زیباترین و زشتترین صورت باطنی
روایت دیگری از وجود مبارک نبیّ مکرّم اسلام محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَوْ کَانَ الرِّفْقُ خَلْقاً یُرَى مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْه»[۱۱] اگر بنا بود رفق یعنی نرمش، خوش اخلاقی، خلقی باشد و مردم ببینند چیزی زیباتر از آن نبود. یعنی اگر باطن خوش اخلاقی ظاهر میشد، مردم میدیدند چیزی قشنگتر از او نبود. مقابل آن «لَوْ کَانَ الْخُرْقُ» خُرق مقابل رفق است. رفق نرمش اخلاقی است، خُرق کج خلقی و بداخلاقی است. نیش زبان داشتن است. اخم کردن به مردم است. «لَوْ کَانَ الْخُرْقُ» اگر خُرق خلق بود و دیده میشد «خَلْقاً یُرَى مَا کَانَ فِی شَیْءٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَقْبَحُ مِنْهُ» چیزی در مخلوقات قبیحتر و زشتتر از آن نبود. زشت ترین صورت باطنی را بداخلاقی دارد و زیباترین حالت باطنی را خوش اخلاقی و رفق دارد. منتها الآن پس پرده است، اگر ما نادیده این راه را برویم خدای متعال این را نشان ما میدهد.
عفاف و حجاب در اسلام
امروز روز حمایت از عفاف و حجاب بود. در تهران، در شهرستانها، بانوان آقایان اجتماعاتی داشتند، راهپیمایی کردند و از دین خود حمایت کردند. آدم وقتی این چیزها را میشنود الگویی بهتر از حضرت زینب (سلام الله علیها) و مادر او حضرت زهرا نداریم. الگوی بانوان اهل ایمان کشور ما حضرت زهرای مریضه و حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) است. سخترین مصیبت برای اینها این بود اینها را در مجلس نامحرمها بردند. همه را لباس اسارت وارد مجلس شراب کردند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۳]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۴٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۵۷٫
[۵]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۱۴٫
[۷]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۸]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۹]– همان.
[۱۰]– بحار الأنوار، ج ۵۸، ص ۱۶۷٫
[۱۱]– وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۲۷۰٫
پاسخ دهید