«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

میلاد مسعود آیینه‌ی تمام‌نَمای سیمای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، سیرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، سخنوری پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)، صولت حیدر کرار و عصمت حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها)، وجود نازنین حضرت علی اکبر (علیه الصلاه و السلام) را و حُلول ۲۲ بهمن، سالروز پیروزی ایمان بر کُفر، سعادت بر شَقاوت، ولایت خداوند بر سلطنت فاسقان و فاجران و رهایی ملّت بزرگ ایران از چنگال دَدمنشان آمریکایی و شرقی و غربی را تبریک عَرض می‌کنم.

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (1)

شباهت‌های حضرت علی اکبر (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

۳ـ۲ نکته راجع به حضرت علی اکبر (علیه السلام) عَرض می‌کنیم. به اُمید این‌که این عموی امام زمان (ارواحنا فداه) شبیه خودشان است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چند نفر را با سیما و سیرت فرمودند که شبیه من است. یکی حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بود؛ «مِشْیَتُهَا مِشْیَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ[۲]». حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) هم صورت ظاهریشان، کیفیت سخن گفتن‌شان، نور و مَعنویّت عَرشی‌شان با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همانند بود. همه‌چیز مانند حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ هم از نظر هیبت و هم از نظر جَلالت. یکی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود که فرمود: هیبتم را به امام حسن (علیه السلام) به ارث دادم و صولت و بزرگی‌اش را به امام حسین (علیه السلام) به ارث داد. یکی حضرت امام محمّد باقر (علیه الصلاه و السلام) بود که وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیک خاصّ مأمور کرد و به ایشان خبر غیبی داد که عُمرت طولانی می‌شود و یکی از فرزندان من که هم نامِ او نامِ من است و هم شَمایل او شَمایل من است و او شکافنده‌ی علوم است؛ او را دَرک می‌کُنی. سلام من را به او برسان. یکی وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا و ارواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) است که فرمود: «اَلْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اِسْمُهُ اِسْمِی، وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی، وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی[۳]»؛ هم اسم مُبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) همنام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. «مَهدی» لَقب ایشان هست. اسم مُبارک ایشان «محمّد» است. در آن دعای بعد از زیارت آل یاسین هم به این اسم تَصریح شده است. یکی هم حضرت علی اکبر (علیه السلام) که امام نیست، ولی وَلی هست، صفی‌الله هست، ولی‌الله هست و «اَشْبَهُ النّاسِ[۴]» به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه‌ی کمالات است. انسان یک مَسأله مَسأله‌ی صورت ظاهری‌اش هست. «خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ[۵]»؛ خداوند حضرت آدم (علیه السلام) را همرنگ صفات خودش خَلق کرد. آدم (علیه السلام) سابقه نداشت که شبیه خودش باشد؛ خداوند صورتگری کرد و صفات جَمال خداوند در وجود حضرت آدم (علیه السلام) تَجلّی کرد و این برای آدم افتخارات است. جَمال ظاهری جُزء موهبت‌های حضرت حقّ (سبحانه  تعالی) است که حضرت یوسف (علیه السلام) در این جهت برجسته است. و از وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پُرسند: چه مُناسبتی بین شما و حضرت یوسف (علیه السلام) از نظر جَمال هست؟ ایشان فرمودند: برادرم یوسف (علیه السلام) جَمیل بود؛ ولی «أنا أمْلَحْ[۶]»؛ نمک من بیشتر از حضرت یوسف (علیه السلام) است.

«حُسْنَت بِه اتِّفاقِ مَلاحَت جهان گرفت     *****     آری، بِه اِتِّفاق، جهان می‌توان گرفت[۷]».

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (3)

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هم جَمال داشت و هم نَمکین بود. لذا حضرت علی اکبر (علیه السلام) در جَمال خدادادی است، موهبتی است. خداوند متعال حضرت علی اکبر (علیه السلام) را شبیه اَجمل‌ الخَلق که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد آفرید. از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زیباتر اَحدی در عالَم نیست. هیچ فرشته‌ای، هیچ مَلکی به جَمال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و حضرت علی اکبر (علیه السلام) شبیه‌ترین فرد است. آن هم با امضاء امام زمانش «اَشْبَهُ النّاسِ» بود. خیلی زیبا بود. ان‌شاءالله بهشتی بشویم، ان‌شاءالله در بَرزخ هم میهمان حضرت امام حسین (علیه السلام) بشویم، جَمال حضرت علی اکبر (علیه السلام) را می‌بینیم و یکی از لَذائذ بَصَر این است که آدم چیزهای زیبا را ببیند و چیزهای زشت را نبیند. یکی سخن‌گفتن است. سخن‌گفتن خیلی نعمت است. خداوند منّتی که در قرآن کریم به بَشر گذاشته است، «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ[۸]».

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (2)

بَلاغت و سُخنوری حضرت علی اکبر (علیه السلام)

خداوند مرحوم «آیت الله العُظمی آقای اراکی» (رضوان الله علیه) را رحمت کند. ایشان شاگرد مرحوم آقای «شیخ عبدالکریم حائری» (اعلی الله مقامه الشریف) هستند و نسبت به شاگردان فراوانی که حاج شیخ  (اعلی الله مقامه الشریف) داشت از جُمله امام (رضوان الله تعالی علیه)، مراجع قُم، «آیت الله العُظمی آقای گلپایگانی» (رحمت الله علیه)، «آقای نجفی» (رحمت الله علیه) که همه‌ی این‌ها شاگردان حاج شیخ (اعلی الله مقامه الشریف) بودند. «آقای خوانساری» (رضوان الله علیه) هم شاگرد ایشان بود. مرحوم آقای اراکی (رحمت الله علیه) از همه‌ی این‌ها نزدیک‌تر بوده است، خُصوصی‌تر بوده است. ایشان نَقل کرد که امام حسین (علیه السلام) به حاج شیخ  (اعلی الله مقامه الشریف) یک صِله‌ای داده بود، علّت آن هم این بود که اُستادشان مرحوم «میرزای شیرازی»  (اعلی الله مقامه الشریف) گِله کرده بود. گفته بود: این مردم کوچه و بازار در عشق به امام حسین (علیه السلام) از شما روحانیّون تقدّم دارند. آن‌ها دسته راه می‌اندازند، پا برهنه می‌کنند، به سر می‌زنند، به صورت می‌زنند، به سینه می‌زنند؛ ولی شما روحانیّون گویا در این جَهت عَقب ماندید. حاج شیخ  (اعلی الله مقامه الشریف) تکان می‌خورد و می‌گوید که ما هم باید یک دسته‌ای راه بیندازیم. یک دسته‌ای از آقایان عُلما راه می‌اندازد. همه با پای پیاده در ایّام عاشورا از نجف تا کربلا سینه می‌زنند. آن‌جا که می‌رسند به آقا سیدالشهدا (علیه السلام) عَرضه می‌دارد: یا اباعبدالله الحسین! حالا که این افتخار را به ما دادید، ما هم نوکری کردیم؛ مانند سایر رعیّت‌ شما راه اُفتادیم و با پای پیاده خدمت شما رسیدیم. من دلم می‌خواهد که ببینم پذیرفته شده‌ام؟ شما یک صِله‌ای به ما می‌دهید؟! در عالَم رؤیا می‌بیند که امام حسین (علیه السلام) دست در جیب مُبارکشان کردند و یک مُشت نَقل در دست مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه الشریف) ریختند. این را آقای اراکی (رحمت الله علیه) نَقل کردند؛ بعد گفتند که آقای حاج شیخ (اعلی الله مقامه الشریف) حُلْو بیان داشت، خوش‌سخن بود. در هر مجلسی که می‌نشست و حرف می‌زد، همه دلشان می‌خواست که باز ایشان حرف بزند. این شیرین زبانی را امام حسین (علیه السلام) به ایشان داده بود. این خیلی مهمّ است که آدم طیبِ کَلام داشته باشد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أَطَابَ اَلْکَلاَمَ[۹]»؛ نیش زبان خیلی بد است، شکاندن دل مردم خیلی بد است، گناه زبان خیلی نکبت است، دامان آدم را می‌گیرد. اما طیبِ کلام که وقتی آدم حرف می‌زند دل کسی را شاد کند، برای کسی آبرو اضافه کند، کسی را در دل‌ها جا بیندازد، با کلامش دو آدمی را که از هم رَنجیده‌اند را به هم وصل کند، طیبِ کلام یعنی هیچ‌وقت حرفش بوی بد ندارد، بوی گناه از آن نمی‌آید، بوی کُدورت از آن نمی‌آید. همیشه بوی خوش دارد. این طیبِ کلام است. هم سخنوری و هم زیبا حرف زدن که می‌گویند مرحوم «راشد» که خداوند رحمتش کند، زمان طاغوت دو نفر سخنور شَهیر بودند؛ یکی مرحوم راشد (رحمت الله علیه) بود و دیگری مرحوم «آقای فلسفی» (رضوان الله علیه) بود. آقای راشد گفته بود: من حرفِ خوب می‌زنم، اما فلسفی خوب حرف می‌زند. حالا اگر کسی باشد هم خوب بزند و هم حرفِ خوب بزند، این دیگر شاگرد حضرت علی اکبر (علیه السلام) می‌شود. هم خوب حرف می‌زد و هم حرفِ خوب می‌زد. هم طیبِ کلام داشت، هم حُلْو کلام داشت، هم بَلاغت داشت که اصلاً این‌ها ارث بُرده بودند. حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) در آن خُطبه‌شان گفتند: خداوند چند چیز به ما داده است، یکی از آن‌ها سَماحت است، یکی از آن‌ها فَصاحت است، یکی از آن‌ها محبّت در قُلوب مؤمنین است. این فَصاحت یک چیزی است که حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) می‌گویند: خداوند این را به ما داده است. وقتی حرف می‌زنیم، زیبا حرف می‌زنیم، دلنشین حرف می‌زنیم، با سخن گفتن‌مان دلبَری می‌کنیم و گِره‌ها را از روح و اخلاق مردم باز می‌کنیم. خیلی نعمت است. حضرت علی اکبر (علیه الصلاه و السلام) ناطق بود، سُخنور بود، خوش‌ کلام بود، خوش‌ مَحضر بود، خوش‌ مجلس بود. حرف ایشان کامِ جان را شیرین می‌کرد. هرکسی در مَحضر حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود، دلش نمی‌خواست از مَحضر او جدا بشود. این یکی از ویژگی‌هاست. لذا یاد گرفتن کیفیت سخن گفتن، آدم دستور زبان بَلد باشد، حرف‌ها را بجا بزند، حرف‌ها را درست بگوید، این‌ها جُزء اُموری است که اسلام خوشش می‌آید که مسلمان زیبا حرف بزند. دستور مُعاشرتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم این بود که فرمودند: «أَطَابَ اَلْکَلاَمَ»؛ حرفتان خوب باشد. حرفتان زیبا باشد، مُعطّر باشد.

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (6)

حضرت علی اکبر (علیه السلام) کرامتِ را به ارث بُرده بودند

از دیگر خَصائص حضرت علی اکبر (علیه السلام) که اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) همه‌شان دارا بودند، «وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ[۱۰]»؛ هم حضرت علی اکبر (علیه السلام) سَجّیه‌ و ژِن حضرت علی اکبر (علیه السلام) این‌گونه بود. «… عظیم النَّسَب»؛ هم ذاتش خیلی خوب بود و هم نَسب ایشان. از طرف مادر «مُرّه بن عُروه ثَقفی» یکی از چهار شخصیّت بزرگ عَرب بود که پدرِ مادر حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود و مانند «مؤمن آل یاسین[۱۱]» در باطن ایمان داشت؛ ولی تَقیّه بود و مأمور بود اظهار نکند. و این‌هایی که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد می‌گرفتند، می‌گفتند: اگر بَناست کتابی نازل بشود باید به یک شخصیّتی مانند او نازل می‌شد؛ نه به یتیمی که این‌جور است. جَدّ بزرگوار حضرت علی اکبر (علیه السلام) شخصیّت برجسته‌ای بود. از این طرف هم که جَدّش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. لذا هم از نظر ارث و ژِن دو طرف کریم بودند، گِره‌گُشا بودند، دادرَس بودند، فریادرَس بودند و مردم این‌ها را پَناه خودشان می‌دانستند. و هم این‌که از بس تکرار کرده بودند، برایشان عادت شده بود. می‌گویند حضرت علی اکبر (علیه السلام) بالای منزلشان شب‌ها یک مَشعلی روشن می‌کردند که این مُسافرها اگر راه را گُم کنند، بدانند در این‌جا یک خبری هست. به این‌جا پَناه بیاورند و دَرب خانه‌ی ایشان شب و روز به روی پَناهجویان باز بود.

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (4)

سِنّ حضرت علی اکبر (علیه السلام) هنگام شهادت

نکته‌ی دیگر در سِنّ حضرت علی اکبر (علیه السلام) اختلاف است. از ۱۷ سال تا ۳۵ سال گفته شده است. اما چیزی که می‌تواند قَرینه باشد که سنّ مبارک حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم از امام زین‌العابدین (علیه السلام) بزرگتر بوده است و هم در حُدود ۱۷ سال نبوده است و بیشتر بوده است، آن این است که از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حدیث نَقل می‌کند. مَعلوم می‌شود که حضرت علی اکبر (علیه السلام) جَدّش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دَرک کرده است و در سِنّی بوده که حرف‌های جَدّ بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در قلب مبارکش نوشته و برای دیگران نَقل کرده است. لذا به نظر می‌رسد ۲۷ سالگی که حضرت امام سجّاد (علیه السلام) در سفر کربلا ۲۳ سال داشتند و حضرت علی اکبر (علیه السلام) ۲۷ سال داشتند. زیرا در زمان عُثمان مُتولّد شده است، عُثمان که رفته است، زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دَرک کرده است و ۸ـ۷ سالش بوده که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شهیده شده است و از او روایت نَقل کرده است. لذا یکی از مقامات حضرت علی اکبر (علیه السلام) که شأن و مَنزلت است، مُحدّث بودن است. فرمود: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا[۱۲]»؛ راوی بودن و حدیث نَقل کردن نزد خداوند درجه است و حضرت علی اکبر (علیه السلام) جُزء مُحدّثین است و حدیث نَقل می‌کند. لذا سِنّ مبارک حضرت علی اکبر (علیه السلام) حدود ۲۷ سال بوده است. ۱۰ سال دوره‌ی امام حسن مجتبی (علیه السلام)، ۱۰ سال امامت امام حسین (علیه السلام) که تا مُعاویه (لعنت الله علیه) بود، آقا امام حسین (علیه السلام) قیام نکردند. این ۲۰ سال می‌شود و ۵ سال هم دوره‌ی خلافت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. دو سال هم قبل از خلافت حضرت علی (علیه السلام) است که ۲۷ سال می‌شود. سِنّ مُبارک حضرت علی اکبر (علیه السلام) عَلی‌الاصَح هنگان شهادت باید ۲۷ سال از عُمر مُبارکشان گذشته باشد.

Sadighi-14031122-Masjed Ozgol-Thaqalain_IR (5)

سَجایای اخلاقی حضرت علی اکبر (علیه السلام) در کلام مَعصومین (علیهم السلام)

نکته‌ی دیگر این است که ما برای شناخت امامانمان چند راه داریم. یکی دَرک مَحضر خودِ امام است. خوشا به حال آن‌هایی که در زمان ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) بودند، مُعجزات را می‌دیدند، سیره را می‌دیدند، اخلاق را می‌دیدند و شناخت عینی پیدا می‌کردند. یکی نَصّ مَعصوم است. امام مَعصومی کسی را تَکریم کرده باشد، تَجلیل کرده باشد، در مورد صفت بارزی گفته باشد، یا خبر از بهشتی‌بودنش داده باشد. این هم برای ما وسیله‌ی شناخت است؛ زیرا امام فرموده است. یکی دیگر از راه‌های شناخت ما نسبت به شخصیّت‌ها در مَصعومین و امامزاده‌ها، زیارت‌نامه‌هایشان است. این زیارت‌نامه‌ها اَبعاد مُختلفی دارد که یکی از آن‌ها مُعرّفی صفات آن امامزاده مانند حضرت اباالفضل (علیه الصلاه و السلام) که زیارت‌نامه‌ی ایشان اَبعاد وجودیِ این بزرگوار و عظمتش را برای ما ویترین کرده است که حضرت اباالفضل (علیه السلام) چه عظمتی داشته است. همین‌طور حضرت فاطمه‌ی مَعصومه (سلام الله علیها) که این زیارت‌نامه‌‌اش نشان می‌دهد دختر حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه السلام) مقام عصمت داشته است، مقام شفاعت کُبری دارد. در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم ما ۳ـ۲ زیارت‌نامه‌‌ هم از امام رضا (علیه السلام) و هم از ائمه‌ی دیگر راجع به حضرت علی اکبر (علیه السلام) داریم. در این زیارت‌نامه‌ها هم کلمه‌ی «صدیق» که می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیک أَیها الصِّدّیقُ[۱۳]»؛ و هم «الطَّیبُ» و هم «مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ الَّذینَ أَذْهَبَ اللّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ[۱۴]» آمده است. او را جُزء اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) به حساب آورده است. مقام عصمتش عصمت خاتَمی بوده است. یعنی ظرفیّت، بِساطت وجود‌ حضرت علی اکبر (علیه السلام) و سِعه‌ی ولایت تَکوینی حضرت علی اکبر (علیه السلام) به وُسعت پدرش بوده است. و یکی دیگر از جُملاتی که در زیارت‌نامه‌ی حضرت علی اکبر (علیه السلام) هست، «السَّلامُ عَلَیک یَابْنَ الْحَسَنِ و الحُسَین»؛ با این‌که پسر امام حسین (علیه السلام) است؛ ولی مَعلوم می‌شود شُعاع ولایت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مُستقیم بر قلب حضرت علی اکبر (علیه السلام) تابیده است. «أبٌ عَلَّمَک»؛ َمعلوم می‌شود امام حسن مجتبی (علیه السلام) مُعلّم حضرت علی اکبر (علیه السلام) بوده است. لذا هم وارث صفات حسنی است و هم وارث صفات حسینی است. این چند جمله را خواستیم در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) به مَحضر شما تقدیم کنیم. هم پدرش که معصوم بود به او مدال داده است و قبل‌تر از آن وقتی قُنداقه را به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دادند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «لم تر عین نظرت مثله[۱۵]»؛ این نظیر ندارد. هیچ چشمی مثل این را ندیده است. «من محتف یمشی و لا ناعل»؛ هیچ سواره و پیاده‌ای مانند این را ندیده است. یک تافته‌ی جُدابافته‌ای است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) وقتی سیمای ایشان را دید، برایش شعر سُرود و بر اساس این شعر معلوم می‌شود حضرت علی اکبر (علیه السلام) در زُمره و در دایره و مَنظومه‌ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل او بوده است که با دیگران قابل مقایسه نیستند. بعد هم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در این ۳ جبهه فرمودند با جَدّش رسل خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مشترک است: «خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً[۱۶]»؛ این خُلقاً با توجّه به آیه‌ی «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ[۱۷]»، مَعلوم می‌شود موقعیّت اخلاقی و سَجایای ارزشی حضرت علی اکبر (روحی فداه و  ارواح العالمین فداه) از همه‌ی عالَم فَراتر بوده است.

دستِ نُصرت الهی و یاری امام زمان (ارواحنا فداه) محافظ انقلاب اسلامی بوده است

اما راجع به امروز یعنی ۲۲ بهمن، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۸]»؛ خداوند وعده داده است که قرآن را نازل کردیم، ما نازل کردیم و ما خودمان هم حفاظت قرآن را به عُهده داریم. این انقلاب انقلابِ قرآن است. این انقلاب انقلابِ دین است. این انقلاب انقلابِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است. نه انقلاب طبقاتی است، نه انقلاب صنعتی است، نه انقلاب نژادی است، نه انقلاب کشورگُشایی است. نه پُشت سر آن زور بود، نه ترور بود، نه ترس بود؛ بلکه بعثت بود. همان‌گونه‌ای که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیدار کردند و یک رَستاخیزی برای همه پیش آورد، انقلاب یک رَستاخیزی بود. مُقدّمه‌ی ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هست. لذا دشمن در همه‌ی امکانات ظاهری از ما قوی‌تر است. هم از نظر سِلاح نظامی آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، چین، شوروی و همه‌ی این‌ها غول قدرت نظامی هستند. این‌ها به میدان ما آمدند و ما هم یک قطره در برابر دریا در مقابل این‌ها نداشتیم. ولی نتوانستند با اسلحه، با بُمب‌ها، با میگ‌ها، با میراژها، با انواع موشک‌ها نتوانستند ایران و انقلاب ما را نابود کنند. از نظر نظامی هرچه داشتند به کار بُردند، ۸ سال هم آتش بر سر ما ریختند. یک کشور و دو کشور هم نبود؛ تمام دنیا به جنگ انقلاب آمد. والله قَسم به جنگ ایران نبود، به جنگ انقلاب آمدند، به جنگ اسلام آمدند، به جنگ دین آمدند. اما خدا وعده داده است: «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ[۱۹]»؛ خدا وعده‌ی صریح داده است که اگر خدا جبهه‌ای را نُصرت کند، هیچ‌کسی نمی‌تواند بر این‌ها پیروز بشود. خداوند کمک کرد. مُعجزه بود، مُعجزه‌ی آشکار بود. ۸ سال یک کشوری که اوّلین امکاناتش در برابر آن‌ها صفر است، ۸ سال همه او را بزنند و او از بین نرود. نه از بین نرود، دشمن شکست‌خورده عقب بنشیند و این در جنگ قوی‌تر شده باشد. ما هیچ مُعجزه‌ای جُز ۸ سال دفاع مُقدّس نداشتیم، کافی بود که باورمان بیاید دست دیگری ما را اداره می‌کند. از نظر تبلیغات تبلیغاتِ آن‌ها هم هُنری هست، هم مَجازی است، هم روانشناسی هست، جامعه‌شناسی هست، علوم سیاسی در اختیار دارند، تجربه‌ی تبلیغاتی دارند، سینماهایشان و هُنرهایشان تجربه‌ی چند صدساله دارند و ما در برابر آن‌ها از نظر تبلیغات صفرِ صفر هستیم و فَضای تبلیغاتی این‌ها شب و روز دارد بُمباران می‌کند. هر کشوری غیر از امام (رضوان الله تعالی علیه) بود، این مردم علیه انقلاب قیام می‌کردند. ولی این همه تبلیغاتِ حَجیم شرق و غرب بیش از ۳۰۰ ماهواره علیه ما شبانه‌روز کار می‌کنند و با زبان فارسی دارند تبلیغات می‌کنند، نُقطه‌ضعف پیدا می‌کنند، تُهمت می‌زنند، فَضاسازی می‌کنند و ما تا به امروز خداوند متعال نگاهمان داشته است. از همه‌ی این‌ها مهم‌تر نُفوذ است. این‌که شما می‌بینید پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ[۲۰]»؛ هیچ پیامبری مانند من اذیّت نشد. علّتش این است که هیچ پیامبری در دستگاهش مُنافق نداشت. اطرافیان هیچ پیامبری مُنافق نبودند. ولی پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) اکثریّت کسانی که در اَطرافشان بودند اعتقاد به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نداشتند. امام (رضوان الله تعالی علیه) هم همین‌جور بودند.‌ امام (رضوان الله تعالی علیه) آمد چه کسانی در اطراف ایشان بودند؟ و ما تا به امروز مَسأله‌ی نُفوذ در کشور ما بیداد می‌کند. و اگر دستِ خدا نبود، عنایت خاصّ امام زمان (ارواحنا فداه) نبود، همان جریانی که نُفوذی سران مَملکت را یک‌جا از بین بُردند. «شهید بهشتی» شخصیّت بی‌بَدیلی بود، ظرفیّت جهانی داشت. «شهید مُطهّری»، شهید بهشتی، رؤسای جُمهور و نخست‌وزیر و نمایندگان مجلس و رئیس قُوّه‌ی قَضائیه و همه را در چند روز دِرو کردند و رفتند. چه کسانی این کار را کردند؟ نُفوذی‌ها این کار را کردند. ولی شهید بهشتی را هم ترور شخصیّت کردند و هم «شهید رَجایی» و دیگران را ترور شخص کردند و بعد هم این ترورها به صورت مُرتّب ادامه داشته است. و هر کشوری این‌قَدر شخصیّت‌هایش را می‌کُشتند، فَلج می‌شد و نمی‌توانست کشور را اداره کند. ولی این‌ها رفتند، انقلاب ماند و رویش داشت و مُتوقّف هم نشد. در اُوج گرفتاری‌ها و بُحران‌ها در مسیر پیشرفت بوده است که حالا بحمدالله پیشرفت‌هایش را در این ایّام ‌الله دهه‌ی فَجر هم از طریق رسانه‌ها شنیده‌اید و هم در مجالس برایتان توضیح داده‌اند. واقعاً یکی از کرامت‌ها و مُعجزات انقلاب ما که حتماً دست امام زمان (ارواحنا فداه) بالای سر این کشور هست، همین پیشرفت‌های علمی و صنعتی است که نسبت به مُتوسط دنیا ۱۱ برابر کشورهای دیگر پیشرفت علمی داشته است. آن هم با چه چیزی؟ با این همه مشکلات داخلی، با این همه نُفوذی‌ها، با این همه اختلاف سلیقه‌ها، با نُفوذی که غربگراها دارند و مُخالفت‌های عَلنی که مجلس ششم بود و آن دولت‌ها کَذا بود. این‌ها هرجایی بود، مَملکت را از درون مُتلاشی کرده بودند و از بین رفته بود؛ ولی «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».

یک صلوات مَرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

پیشرفت‌های بی‌نظیر کشور پس از انقلاب اسلامی

این آقای «بشارتی» که در زمان آقای «هاشمی رفسنجانی» وزیر کشور بود. ایشان قبل از آن در سپاه پاسدارن بود و مسئول اطّلاعات سپاه بود. بر اساس اطّلاعات دقیقی که به دست آورده بودند، یکی از مَراجع آن زمان گفته بود: من علیه آقای خُمینی حُکم جهاد می‌دهم و بَنایشان هم بر همین بود. ایشان آمده بود و این خبر را به امام (رضوان الله تعالی علیه) رسانده بود. نَقل می‌کنند که گفت: امام (رضوان الله تعالی علیه) با یک ژِست خیلی جِدّی گفت که اسلام یک انقلابی کرده است و بَناست که این پَرچم به دست امام زمان (ارواحنا فداه) برسد. این‌ها چه فکری می‌کنند؟ خیلی روشن فرمودند: ان‌شاءالله این انقلاب مُقدّمه‌ی ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) است و ایشان هم با اطمینان گفته بودند که بَناست این پَرچم به دست صاحبش برسد. این‌ها چه فکری می‌کنند؟ می‌خواهند با این حرکت‌هایشان می‌خواهند به کُجا بزنند؟ خیال می‌کنند با من طرف هستند؟! آن‌ها به چه کسی طرف هستند؟ با خدا طرف هستند. لذا دلگرم باشید، این مشکلات هم رَفع می‌شود. مشکلات در همه‌ی کشورها هست؛ ولی هم مشکل دارند و هم استقلال ندارند. الآن عراق چه چیزی دارد؟ زیر یوغِ آمریکاست و صنعت هم ندارد. عربستان خودش چه دارد؟ هیچ‌چیزی ندارند. وابسته‌ی وابسته‌اند. کشور شما روی پای خودش است. خودش خودش را اداره می‌کند. هیچ روزی نیست که شما تلویزیون را روشن می‌کنید، این دانش‌بُنیان‌ها، این نیروی تَحصلیکرده‌ی جوان یک چیزی را رو نکرده باشد. این دارد با سرعت پیش می‌رود، مَوانع هم دارد، مُشکلات هم دارد؛ ولی می‌اَرزد که آدم مُستقل باشد، زیر یوغِ بیگانه نباشد، حافظ ناموسش باشد، حافظ آب و خاکش باشد، خودش برای خودش تصمیم بگیرد، در سرنوشت خودش، خودش اراده‌ داشته باشد و ارده‌اش را اِعمال بکند. اگر ما این پیشرفت‌ها را هم نداشتیم، می‌اَرزید؛ چه برسد به این‌که الحمدلله هم پیشرفت داریم، این نیروی نظامی ما، این نیروی دفاعی ما، این موشک‌های ما، این هواپیماهای جنگی که ساخته‌ایم و رو نکرده‌اند. ما الآن خودمان هواپیماهای جنگی می‌سازیم و سِلاح‌هایی که رو نکرده‌اند و در موقع خودش به کار می‌رود، این را یکی از مقامات بالای ارتش به من گفت که خدمت مقام مُعظم رهبری (حفظه الله) رفتم و به ایشان گفتم: اجازه بدهید ما اسرائیل را بزنیم. فرمودند: زدنِ اسرائیل ارتش نمی‌خواهد؛ آن کار نیروی قُدس است که به موقع آن را می‌زند. شما خودتان را برای آمریکا آماده کنید. همّت‌تان را بالا ببَرید؛ شما خودتان را برای آمریکا آماده کنید. الحمدلله این کشور چنین ظرفیّتی با آن سابقه‌اش که شاه یک نوکری برای آمریکا و روسیه بود، به همه‌جا هم باج می‌داد و هیچ‌چیزی هم نداشت؛ ولی امروز الحمدلله جُزء کشورهای اَبرقدرت‌ هستید، الحمدلله جُزء کشورهای برتر دنیا هستید. و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر این فَتح الفُتوح تُحوُّلی است که حالا فساد هم هست، این‌ها می‌خواهند بی‌حجابی را هم بیاورند و به خون حضرت علی اکبر (علیه السلام) ان‌شاءالله ناکام بشوند و‌ ان‌شاءالله دوباره به حول‌الله و قُوّته حجاب با همّت همین نَسل جوان ما برمی‌گردد. اما این اعتکاف امسال را دیدید؟ این دانش‌آموزها را دیدید؟ چه صحنه‌ی دل‌انگیزی بود. در ۸ هزار مسجد در کشور اعتکاف برگزار شد. شما در کدام کشور این مَعنویّت را می‌بینید؟ این فَضاهای الهی را می‌بینید؟ این اعتکاف‌های ماست. آن اربعین است. خودش یک نهضتی است، یک انقلابی است، یک تجربه‌ی جدیدی است. این همه حافظ قرآن کریم، این همه جلسات قرآن کریم، این‌که امروز در همه‌ی مساجد یک صفحه قرآن کریم خوانده می‌شود در هیچ‌جای دنیا سابقه ندارد و مَخصوص کشور شماست. لذا هم از نظر الهی مجالس تَوُّسلتان، روضه‌هایتان، الحمدلله مَعارف دینی، تفسیر قرآن کریم، برنامه‌‌هایی که در صدا و سیما برای نَشر مَعارف دین هست، والله قَسم در زیر این آسمان غیر از این کشور هیچ کشوری این‌ها را ندارد. لذا باید مشکلات را تَحمُّل کرد، برای رفع هم آن باید هرکسی هرکاری می‌تواند بکند، باید انجام بدهد.

دعا

«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لَا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَ عَلَى أَصْحابِ الْحُسَیْنِ[۲۱]».

ایّام ایّام شادی هست، ما هم روضه نخواندیم.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را در همین ایّام برسان.

خدایا! چشم ما را به جَمال آقا روشن کُن.

خدایا! دل‌های ما را بیقرار مولایمان قرار بده.

بارالها! پروردگارا! ما را مَشمول اَدعیه‌ی زاکیه‌ی آقایمان قرار بده.

خدایا! سایه‌ی پُر بَرکت نایب‌شان، رهبر حکیم‌مان، رهبر نورانی‌مان، رهبر عاشق امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، رهبر ناصح و دلسوز مردم‌مان که از پدر مهربان‌تر هستند، این مرد نازنین را تا ظُهور نگاه دار.

الها! پروردگارا! هر دستی که برای فتنه، برای بهم ریختن، برای ناراحت‌کردن مردم در کار است قَطع بفرما.

خدایا! توطئه‌ها را به نابودی خودِ توطئه‌گران برگردان.

خدایا! تیرهایی که آمریکا برای ما آماده کرده است، خودش را نابود بگردان.

خدایا! ریشه‌ی اسرائیل را بِکَن.

خدایا! وهابیّت را از صفحه‌ی روزگار براَنداز.

خدایا! مُنافقین داخلی را اِفشا، رُسوا و از چشم مردم بینداز.

خدایا! این‌ها را به جانِ خودشان بینداز.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم اتّحاد، انسجام، اُخوّت، برادری، نثار، ایثار، کار، تلاش، مدیریت خوب نَصیب این مردم خوبِ ما بگردان.

خدایا! این مردمی که چهل و ششمین بار به میدان آمدند و در برابر دنیای کُفر صَف‌بندی کردند، ماُنور حُضور را به ثَبت رساندند، فوق خواسته‌شان از بارگاه کَرَم خودت بر این‌ها نازل بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] السقیفه و فدک، جلد ۱، صفحه ۹۸٫

«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ اَلْکِنْدِیُّ. قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَیٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِی رَجُلاَنِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ ، وَ حَدَّثَنِی عُثْمَانُ اِبْنُ عِمْرَانَ اَلْعُجَیْفِیُّ، عَنْ نَائِلِ بْنِ نَجِیحِ بْنِ عُمَیْرٍ بْنِ شِمْرٍ ، عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ. وَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ اِبْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ، قَالُوا جَمِیعاً: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَکَ، لاَثَتْ خِمَارَهَا، وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ فِی ذُیُولِهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیَتُهَا مِشْیَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِی بَکْرٍ وَ قَدْ حَشَدَ اَلنَّاسُ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ ، فَضَرَبَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُمْ رَیْطَهً بَیْضَاءَ، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: قِبْطِیَّهً، وَ قَالُوا: قِبْطِیَّهٌ بِالْکَسْرِ وَ اَلضَّمِّ، ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّهً أَجْهَشَ لَهَا اَلْقَوْمُ بِالْبُکَاءِ، ثُمَّ مَهَّلَتْ طَوِیلاً حَتَّى سَکَنُوا مِنْ فَوْرَتِهِمْ، ثُمَّ قَالَتْ: أَبْتَدِئُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ أَوْلَى بِالْحَمْدِ وَ اَلطَّوْلِ وَ اَلْمَجْدِ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ، وَ لَهُ اَلشُّکْرُ بِمَا أَلْهَمَ، وَ ذَکَرَ خُطْبَهً طَوِیلَهً جَیِّدَهً قَالَتْ فِی آخِرِهَا: فَ« اِتَّقُوا اَللّٰهَ حَقَّ تُقٰاتِهِ  »، وَ أَطِیعُوهُ فِیمَا أَمَرَکُمْ بِهِ، فَ« إِنَّمٰا یَخْشَى اَللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ اَلْعُلَمٰاءُ  »، وَ اِحْمَدُوا اَللَّهَ اَلَّذِی لِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ یَبْتَغِی مَنْ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلَیْهِ اَلْوَسِیلَهَ، وَ نَحْنُ وَسِیلَتُهُ فِی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خَاصَّتُهُ، وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ مَحَبَّتُهُ فِی غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ أَنْبِیَائِهِ. ثُمَّ قَالَتْ: أَنَا فَاطِمَهُ اِبْنَهُ مُحَمَّدٍ، أَقُولُ عَوْداً عَلَى بَدْءٍ، وَ مَا أَقُولُ ذَلِکَ سَرَفاً وَ لاَ شَطَطاً، فَاسْمَعُوا بِأَسْمَاعٍ وَاعِیَهٍ، وَ قُلُوبٍ رَاعِیَهٍ، ثُمَّ قَالَتْ:« لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ  » فَإِنْ تَعْزُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکُمْ، وَ أَخَا اِبْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ، ثُمَّ ذَکَرَتْ کَلاَماً طَوِیلاً سَنَذْکُرُهُ فِیمَا بَعْدُ فِی اَلْفَصْلِ اَلثَّانِی، تَقُولُ فِی آخِرِهِ: ثُمَّ أَنْتُمُ اَلْآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لاَ أَرِثُ أَبِی، « أَ فَحُکْمَ اَلْجٰاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللّٰهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ  » إِیهًا مَعَاشِرَ اَلْمُسْلِمِینَ ، أُبْتَزُّ إِرْثَ أَبِی أَبَى اَللَّهُ أَنْ تَرِثَ یَا اِبْنَ قُحَافَهَ أَبَاکَ وَ لاَ أَرِثَ أَبِی ، لَقَدْ جِئْتَ« شَیْئاً فَرِیًّا  »، فَدُونَکَهَا مَخْطُومَهً مَرْحُولَهً تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَنِعْمَ اَلْحَکَمُ اَللَّهُ، وَ اَلزَّعِیمُ مُحَمَّدٌ، وَ اَلْمَوْعِدُ اَلْقِیَامَهُ، وَ عِنْدَ اَلسَّاعَهِ« یَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ  »، وَ« لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ  »« مَنْ یَأْتِیهِ عَذٰابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذٰابٌ مُقِیمٌ  » ، ثُمَّ اِلْتَفَتَتْ إِلَى قَبْرِ أَبِیهَا فَتَمَثَّلَتْ بِقَوْلِ هِنْدٍ بِنْتِ أُثَاثَهَ.

قَدْ کَانَ بَعْدَکَ أَنْبَاءٌ وَ هَیْمَنَهٌ   ***   لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ اَلْخُطَبُ

أَبْدَتْ رِجَالٌ لَنَا نَجْوَى صُدُورِهِمُ   ***   لَمَّا قَضَیْتَ وَ حَالَتْ دُونَکَ اَلْکُتُبُ

تَجَهَّمَتْنَا رِجَالٌ وَ اُسْتُخِفَّ بِنَا   ***   إِذْ غِبْتَ عَنَّا فَنَحْنُ اَلْیَوْمَ نُغْتَصَبُ

قَالَ: وَ لَمْ یَرَ اَلنَّاسُ أَکْثَرَ بَاکٍ وَ لاَ بَاکِیَهٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ، ثُمَّ عَدَلَتْ إِلَى مَسْجِدِ اَلْأَنْصَارِ فَقَالَتْ: یَا مَعْشَرَ اَلْبَقِیَّهِ، وَ أَعْضَاءِ اَلْمِلَّهِ، وَ حَضَنَهِ اَلْإِسْلاَمِ، مَا هَذِهِ اَلْفَتْرَهُ عَنْ نُصْرَتِی، وَ اَلْوَنْیَهُ عَنْ مَعُونَتِی، وَ اَلْغَمْزَهُ فِی حَقِّی، وَ اَلسُّنَّهُ فِی ظُلاَمَتِی، أَ مَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، یَقُولُ: اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ، سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ، وَ عَجْلاَنَ مَا أَتَیْتُمْ، أَ لَإِنْ مَاتَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمَتُّمْ دِینَهُ، هَا إِنَّ مَوْتَهُ لَعَمْرِی خَطْبٌ جَلِیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ، وَ اِسْتَبْهَمَ فَتْقُهُ، وَ فُقِدَ رَاتِقُهُ، وَ أَظْلَمَتِ اَلْأَرْضُ لَهُ، وَ خَشَعَتِ اَلْجِبَالُ، وَ أَکْدَتِ اَلْآمَالُ، أُضِیعَ بَعْدَهُ اَلْحَرِیمُ، وَ هُتِکَتِ اَلْحُرْمَهُ، وَ أُذِیلَتِ اَلْمَصُونَهُ، وَ تِلْکَ نَازِلَهٌ أَعْلَنَ بِهَا کِتَابُ اَللَّهِ قَبْلَ مَوْتِهِ، وَ أَنْبَأَکُمْ بِهَا قَبْلَ وَفَاتِهِ، فَقَالَ:« وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اَللّٰهَ شَیْئاً، وَ سَیَجْزِی اَللّٰهُ اَلشّٰاکِرِینَ  » إِیهًا بَنِی قَیْلَهَ، اُهْتُضِمَ تُرَاثُ أَبِی، وَ أَنْتُمْ بِمَرْأًى وَ مَسْمَعٍ، تَبْلُغُکُمُ اَلدَّعْوَهُ، وَ یَشْمَلُکُمُ اَلصَّوْتُ، وَ فِیکُمُ اَلْعُدَّهُ وَ اَلْعَدَدُ، وَ لَکُمُ اَلدَّارُ وَ اَلْجُنَنُ، وَ أَنْتُمْ نُخْبَهُ اَللَّهِ اَلَّتِی اِنْتَخَبَ، وَ خِیَرَتُهُ اَلَّتِی اِخْتَارَ، بَادَیْتُمُ اَلْعَرَبَ وَ بَادَهْتُمُ اَلْأُمُورَ، وَ کَافَحْتُمُ اَلْبُهَمَ حَتَّى دَارَتْ بِکُمْ رَحَى اَلْإِسْلاَمِ ، وَ دَرَّ حَلَبُهُ، وَ خَبَتْ نِیرَانُ اَلْحَرْبِ، وَ سَکَنَتْ فَوْرَهُ اَلشِّرْکِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَهُ اَلْهَرْجِ، وَ اِسْتَوْثَقَ نِظَامُ اَلدِّینِ، أَ فَتَأَخَّرْتُمْ بَعْدَ اَلْإِقْدَامِ، وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ اَلشِّدَّهِ، وَ جَبُنْتُمْ بَعْدَ اَلشَّجَاعَهِ، عَنْ قَوْمٍ« نَکَثُوا أَیْمٰانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ، فَقٰاتِلُوا أَئِمَّهَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاٰ أَیْمٰانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ». أَلاَ وَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى اَلْخَفْضِ، وَ رَکَنْتُمْ إِلَى اَلدَّعَهِ، فَجَحَدْتُمُ اَلَّذِی وَعَیْتُمْ، وَ سُغْتُمُ اَلَّذِی سَوَّغْتُمْ، وَ« إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اَللّٰهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ  » أَلاَ وَ قَدْ قُلْتُ لَکُمْ مَا قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَهٍ مِنِّی بِالْخَذْلَهِ اَلَّتِی خَامَرَتْکُمْ، وَ هور[خَوْرِ]اَلْقَنَاهِ، وَ ضَعْفِ اَلْیَقِینِ، فَدُونَکُمُوهَا فَاحْتَوُوهَا مُدْبِرَهَ اَلظَّهْرِ، نَاقِبَهَ اَلْخُفِّ، بَاقِیَهَ اَلْعَارِ، مَوْسُومَهَ اَلشِّعَارِ، مَوْصُولَهً بِنَارِ« اَللّٰهِ اَلْمُوقَدَهُ `اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى اَلْأَفْئِدَهِ» فَبِعَیْنِ اَللَّهِ مَا تَعْمَلُونَ، «وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».

[۳] إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، جلد ۵، صفحه ۹۸٫

«وَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْمَدَائِنِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْفَضْلِ اَلْهَاشِمِیِّ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: اَلْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اِسْمُهُ اِسْمِی، وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی، وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی، وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی، یُقِیمُ اَلنَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی، وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی، وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فِی غَیْبَتِهِ فَقَدْ أَنْکَرَنِی، وَ مَنْ کَذَّبَهُ فَقَدْ کَذَّبَنِی، وَ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ صَدَّقَنِی، إِلَى اَللَّهِ أَشْکُو اَلْمُکَذِّبِینَ لِی فِی أَمْرِهِ، وَ اَلْجَاحِدِینَ لِقَوْلِی فِی شَأْنِهِ، وَ اَلْمُضِلِّینَ لِأُمَّتِی عَنْ طَرِیقِهِ، وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».

[۴] لهوف، سید بن طاوس، ص ۱۱۳٫

«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».

[۵] التوحید، جلد ۱، صفحه ۱۵۲٫

«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنَّ اَلنَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ فَقَالَ قَاتَلَهُمُ اَللَّهُ لَقَدْ حَذَفُوا أَوَّلَ اَلْحَدِیثِ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَرَّ بِرَجُلَیْنِ یَتَسَابَّانِ فَسَمِعَ أَحَدَهُمَا یَقُولُ لِصَاحِبِهِ قَبَّحَ اَللَّهُ وَجْهَکَ وَ وَجْهَ مَنْ یُشْبِهُکَ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا عَبْدَ اَللَّهِ لاَ تَقُلْ هَذَا لِأَخِیکَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ».

[۶]  سفینه البحار، ج ۲، ص۵۴۶. / مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۱۸٫

«اخی‌ یوسف‌ اجمل‌ منی و انا املح‌ منه».

[۷] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۸۷٫

[۸] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱ الی ۴٫

[۹] عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۶۵٫

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : خَیْرُکُمْ مَنْ أَطَابَ اَلْکَلاَمَ وَ أَطْعَمَ اَلطَّعَامَ وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّاسُ نِیَامٌ».

[۱۰] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.

«…آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ؛ فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ…».

[۱۱] حبیب نجّار، شخصیتی مسیحی که در منابع اسلامی به مؤمن آل‌یس ملقب شده است. نام وی در قرآن نیامده ولی در آیات سوره یس در ضمن نقل ماجرای اصحاب القریه پس از اینکه اصحاب قریه، دو رسولی را که برای دعوت آنان به توحید آمده بودند، تکذیب می‌کنند، مردی شتابان از دور دست شهر می‌آید و مردم را به پیروی از رسولان فرا می‌خواند و ایمان خود را به پروردگار آشکار می‌سازد. پس از مرگ وی، قوم او با صیحه‌ای هلاک می‌گردند. در منابع اسلامی، این مرد مؤمن، حبیب نجّار دانسته شده است. در منابع متقدم، محل دفن حبیب نجّار بازار انطاکیه ذکر شده است، اما به گزارش منابع جدید، مقبره وی در مشرق انطاکیه، در دامنه کوه سلبیوس، که جبل حبیب نجّار نامیده می‌شود، قرار دارد. در خیابان اصلی انطاکیه نیز مسجدی به نام حبیب نجّار هست که ابتدا کلیسای جامع انطاکیه بوده و در دوره اسلامی، مسجد شده است. در منبعی قدیمی نیز از وجود این مسجد خبر داده شده است. همچنین در یکی از تراجم نسبتآ متأخر، از قریه‌ای به نام سیدی حبیب نجّار سخن گفته شده است. در انطاکیه امروزی قریه‌ای به این نام وجود ندارد، اما ناحیه هم‌جوار مسجد حبیب نجّار، داربوس نام دارد که شاید همان قریه باشد.

[۱۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲، صفحه ۱۴۸٫

«[الغیبه للنعمانی]، قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا».

[۱۳] کتاب مصباح الزائر اثر سیّد ابن طاووس.

«السَّلامُ عَلَیک أَیها الصِّدّیقُ الطَّیبُ الطّاهِرُ، الزَّکی الْحَبیبُ الْمُقَرَّبُ وَ ابْنُ رَیحانَهِ رَسُولِ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَیک مِنْ شَهیدٍ مُحْتَسِبٍ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ ما أَکرَمَ مَقامَک وَ أَشْرَفَ مُنْقَلَبَک أَشْهَدُ لَقَدْ شَکرَ اللّٰهُ سَعْیک وَ أَجْزَلَ ثَوابَک وَ أَلْحَقَک بِالذُّرْوَهِ الْعالِیهِ حَیثُ الشَّرَفُ کلُّ الشَّرَفِ وَ فی الْغُرَفِ السّامِیهِ فی الْجَنَّهِ فَوْقَ الْغُرَفِ کما مَنَّ عَلَیک مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَک مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ الَّذینَ أَذْهَبَ اللّٰهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهیراً. وَ اللّٰهُ ما ضَرَّک الْقَوْمُ بِما نالُوا مِنْک وَ مِنْ أَبیک الطّاهِرِ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیکما وَ لا ثَلَمُوا مَنْزِلَتَکما فی الْبَیتِ الْمُقَدَّسِ وَ لا وَهَنْتُما بِما أَصابَکما فی سَبیلِ اللّٰهِ وَ لا مُلْتُما إلی الْعَیشِ فی الدُّنْیا وَ لا کرِهْتُما مُباشَرَهَ الْمَنایا إذْ کنْتُما قَدْ رَأَیتُما مَنازِلَکما فی الْجَنَّهِ قَبْلَ أَنْ تَصیرا إلَیها فَاخْتَرْتُماها قَبْلَ أَنْ تَنْتَقِلا إلَیها فَسُرِرْتُمْ وَ سُرِرْتُمْ فَهَنیئاً لَکمْ یابَنی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إذْ قَدِمْتُما عَلَیهِ وَ قَدْ لَحِقْتُما بِأَوْثَقِ عِرْوَهٍ وَ أَقْویٰ سَبَبٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیک أَیها الصِّدِّیقُ الشَّهیدُ الْمُکرَمُ وَ السَّیدُ الْمُقَدَّمُ الَّذی عاشَ سَعیداً وَ ماتَ شَهیداً وَ ذَهَبَ فَقیداً فَلَمْ تَتَمَتَّعْ مِنَ الدُّنْیا إلّابِالْعَمَلِ الصّالِحِ وَ لَمْ تَتَشاغَلْ إلّابِالْعَمَلِ الصّالِحِ وَ لَمْ تَتَشاغَلْ إلّابِالْمَتْجَرِ الرّابِحِ. أَشْهَدُ أَنَّک مِنَ الْفَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَنْ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ وَ تِلْک مَنْزِلَهُ کلِّ شَهیدٍ فَکیفَ مَنْزِلَهُ الْحَبیبِ إلی اللّٰهِ الْقَریبِ إلیٰ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. زادَک اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ فی کلِّ لَفْظَهِ وَ لَحْظَهٍ وَسُکونٍ وَ حَرَکهٍ مَزیداً یغْبِطُهُ وَ یسْعَدُ بِهِ أَهْلُ عِلِّیینَ یاکریمَ الْأَبِ یا کریمَ الْجَدِّ إلیٰ أَنْ یتَناهیٰ رَفَعَکمُ اللّٰهُ مِنْ أَنْ یقالَ رَحِمَکمُ اللّٰهُ وَ افْتَقَرَ إلیٰ ذٰلِک غَیرُکمْ مِنْ کلِّ مَنْ خَلَقَ اللّٰهُ. صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیکمْ وَ رِضْوانُهُ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ فَاشْفَعْ لی أَیها السَّیدُ الطّاهِرُ إلیٰ رَبِّک فی حَطِّ الْأَثْقالِ عَنْ ظَهْری وَ تَخْفیفِها عَنّی وَ ارْحَمْ ذُلّی وَ خُضُوعی لَک وَ لِلسَّیدِ أَبیک صَلَّی اللّٰهُ عَلَیکما. زادَ اللّٰهُ فی شَرَفِکمْ فی الْآخِرَهِ کما شَرَّفَکمْ فی الدُّنْیا وَ أَسْعَدَکمْ کما أَسْعَدَ بِکمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّکمْ أَعْلامُ الدِّینِ وَ نُجُومُ الْعالَمینَ».

[۱۴] همان.

[۱۵] کتاب سرائر، ابن ادریس، ۱۴۱۰: ۱/۶۵۵؛ اشعاری در وصف سخاوت و بخشندگی حضرت علی اکبر (علیه السلام).

« لم تر عین نظرت مثله   ***   من مـحتف یـمشی و لا ناعل

یغلی نیّ ء اللحم حتی إذا   ***   انضج لم یغل علی الآکل

کان إذا شبت له ناره   ***   یوقدها بالشرف القابل

کیما یراها بائس مرمل   ***   أو فرد حیّ لیس بـالآهل

اعـنی ابن لیلی ذا السدا و النّدا   ****   أعـنی ابـن بنت الحسب الفاضل

لا یؤثر الدنیا علی دینه   ***   و لا یبیع الحقّ بالباطل».

[۱۶] لهوف، سید بن طاوس، ص ۱۱۳٫

[۱۷] سوره مبارکه قلم، آیه ۴٫

[۱۸] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫

[۱۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۰٫

«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».

[۲۰] کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد ۲، صفحه ۵۳۷.

[۲۱] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).